- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
در حساب مردم در روز قیامت، ظلم و جورى نیست؛ حساب کسى را از کس دیگر نمی گیرند. «و لا تزرو وازره وزر أخرى ‘» (آیه ۱۶۴ سوره انعام) و از کسى بدون جهت بازپرسى نمی کنند، و زیاده بر گناه او بر او تحمیل نمى نمایند؛ لیکن ممکن است که در حساب مداقه شود و بر اساس عدل رفتار شود، و البته این نسبت به متعدیان و مجرمان و ستمگران به حقوق فقرا و ضعیفان و مستضعفان است.
و ممکن است بر اساس عفو و إغماض در حساب، دقت به عمل نیاید؛ بلکه با مختصر بررسی، مؤمن مورد رحمت قرار گیرد و از وقوف طویل المده و عواقب آن مصون بماند؛ و این نسبت به مؤمنانى است که از روى جهالت خطائى از آنها سر زده است و جنبۀ استکبار و خود محورى نداشته اند.
اولویت عدل بر عفو
عفو خداوند نسبت به جمیع بندگان، یک قانون حتمى و عقلى نیست؛ قاعدۀ عفو در اختیار خدا و به ارادۀ اوست، هر کس را که بخواهد عفو میکند. و البته بر اساس حکمت، کسانى هستند که استحقاق عفو و مغفرت را دارند.
و هر کس را که بخواهد عفو نمى کند، و این نیز بر مبناى مصلحت است نسبت به مردمى که متعدى و متجرى بوده و کوس انانیت و کبریائیت زده، و در مقابل پروردگار ایستادگى نموده و خود را حائز مقام انانیت و شخصیت و استکبار دانسته اند.
البته عدل یک قانون کلى است که خداوند میتواند بر اساس آن رفتار کند، ولى الزامى ندارد که حتما بطور عدل در مجازات عمل نماید و بنده را مورد رحمت قرار ندهد. پس قاعده و قانون اولی، عدل است، و عفو و اغماض امر ثانوى است که در تحت اختیار و ارادۀ حاکم است.
و بنابراین نادیده گرفتن حسنات مخالف عدل است، اما نادیده گرفتن سیئآت موافق عفو است. و مخالفت نمودن با وعده ها مخالفت عدل است؛ اما مخالفت نمودن با وعیدها و بیم خلاف عدل نیست، بلکه موافق عفو و در اختیار حاکم است.
و بنابراین خداوند خلاف وعده اى که نموده است عمل نمى کند «إن الله لا یخلف المیعاد» (آیه ۹ سوره آل عمران)، و چه بسیار وعده هائى را که به مؤمنان و نیکوکاران داده است مانند آیه: «وعد الله الذین ءامنوا منکم و عملوا الصـ’لحـ’ت لیستخلفنهم فى الارض؛ خداوند به کسانى که از شما که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند، وعده داده است که آنان را خلیفه خود در روى زمین قرار دهد» (آیه ۵۵ سوره نور). و آیه: «وعدالله الذین ءامنوا و عملوا الصـ’لحـ’ت منهم مغفره و أجرا عظیما؛ خداوند به کسانى که از آنها ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند، وعدۀ مغفرت و پاداش بزرگى را داده است» (آیه ۲۹ سوره فتح).
و اگر بنا باشد خلاف وعده رفتار کردن مجوز عقلى داشته باشد، تمام وعده هاى خدا ضامن تحقق ندارد، و هیچکس نمى تواند بدان تکیه زند و اعتماد کند. و بر این اساس، وعدۀ بردن به بهشت بر اثر اعمال صالحه، لغو و بیهوده خواهد بود. وفاى به عهد از جمله صفات حسنه است.
و میدانیم که صفات و اسماء حسنى براى خداست، و خلاف آن که نقض عهد باشد زشت است؛ و آن کار خدا نیست بلکه کار شیطان است و خود شیطان به هر دو از این امور اعتراف میکند؛ آنجا که در روز قیامت به مستکبران و نیز به مستضعفان مقصر خطاب نموده و میگوید: «إن الله وعدکم وعد الحق و وعدتکم فأخلفتکم؛ حقا خداوند به شما وعده داد، وعدۀ حق! من هم وعده دادم ولى خلاف آنرا کردم» (آیه ۲۲ سوره ابراهیم).
عدل در حساب یعنى وقت در حساب
و از آنچه گفته شد معلوم شد که مراد از سوء حساب که در آیه کریمه آمده است، این نیست که خداوند حسنات را به حساب نیاورد؛
چون خداوند وعده فرموده که نیکوکاران را به بهشت برد، و خلاف وعده نمودن ظلم است و خداوند ظالم نیست («إن الله لا یظلم مثقال ذره؛ خداوند حقا به اندازۀ سنگینى یک ذره ظلم نمى کند» آیه ۴۰ سوره نساء) بلکه مراد استقصاء است، یعنى خوب به حساب رسیدن، و از جزئیات سؤال کردن و در بازپرسى موشکافى نمودن و حساب را به نهایت دقت استوار نمودن است.
چنانچه در تفسیر این آیه و یخافون سوء الحساب آمده است که حسنات را به حساب نمى آورند و سیئات را به حساب مى آورند، معنایش این است. چون در حسنات استقصاء و دقت به عمل مى آید معلوم می شود که حسنه نبوده است.
حسنه آنستکه انسان براى تقرب بسوى خداى تعالى خالصا لوجهه الکریم انجام دهد، و در نیت خود غیر خدا را داخل نکند و شریک قرار ندهد، و به نیات نفسانیه و بر اساس آراء دنیویه و مقاصد اعتباریه شهویه کارى را انجام ندهد.
و با این معیار چون حسنات انسان که همه بصورت ظاهر حسنه هستند، از نماز و روزه و جهاد و انفاق و ساختن مسجد و مدرسه و بیمارستان و پل و غیرها سنجیده شود، چه بسا بسیارى از آنان در حاق معنى براى خدا خالصا و مخلصا نبوده است؛ و بنابراین در میزان سنجش واقعی، حسنات نیست.
گرچه در ظاهر بسیار چشمگیر است، و نام انسان را در دنیا به نیکوکارى بلند کرده اند و جزء خدمتگزاران و انفاق کنندگان می دانند، ولى در حقیقت ارزشى ندارد. و چون مهر تقرب به آنها نخورده است، اگر خداوند بخواهد استقصاء و مداقه کند، مهر باطل شد به آنها میزند و همه را از درجه اعتبار ساقط می کند.
پس در صورت استقصاء چون معلوم می شود که حسنات، حسنات نبوده است لذا بشمار نمى آید؛ و اما سیئات انسان معلوم است که زشتى و بدى بوده و همه به حساب مى آیند اما خلاف وعید عمل کردن اشکالى ندارد.
وعید عبارت است از ترساندن از عواقب وخیم عمل زشت، و پاداش سخت معین نمودن، و به عذاب و عقاب تهدید کردن ولى اشکال ندارد که شخص حاکم از شخص محکوم درگذرد، و جرم و جنایت او را ببخشد و او را مورد عفو و مغفرت خود قرار دهد. البته این اختیارى است که براى حاکم است، و اجبار و الزامى هم ندارد که حتما ببخشد، تا آنکه وعیدهاى او لغو و بیهوده گردد و مجرمان و تبهکاران بر عفو و اغماض او تکیه زنند و دست به جنایت و خیانت بیالایند.
و بنابراین، حاکم حق، چون خداوند تبارک و تعالى می تواند در صورت وعیدها مجرمان را عذاب کند و میتواند مورد عفو و رحمت قرار دهد؛ ولى چون این امرى الزامى نیست، هیچ بندۀ مجرمى اطمینان و اتکاء بر عفو و مغفرت نمى تواند پیدا کند و بر این اساس بر جرم و جنایت خود ادامه دهد زیرا ممکن است حاکم در خصوص این مورد، عمل به عدل کند نه عمل به عفو؛
و مورد پاداش سخت و عذاب قرار دهد نه مورد اغماض و چشم پوشی. و همین عدم اطمینان و احتمال عقاب و عذاب کافى است که انسان را از منهیات و زشتى ها باز دارد. پس نفس احتمال و امکان عذاب، براى ردع و بازداشتن بندگان از منکرات کافى است؛
و قطع یقین به عذاب، علاوه بر آنکه حاصل نیست ـ زیرا عذاب در دست خداست نه در اختیار بنده ـ موجب یأس و نومیدى از رحمت خداست. و یأس از رحمت خدا بزرگترین گناه است.
این بحثى را که در اینجا نمودیم یک قاعده و قانون عقلى و عقلائى است. در محاکم دنیا براى هر حاکمى نادیده گرفتن خوبیها و عمل ننمودن به وعده ها صحیح نیست، و خلاف شؤون حق و کرامت شمرده می شود.
و اما نادیده گرفتن بدیها و عمل نکردن به وعیدها صحیح است، و چه بسا موجب کرامت و شرافت حاکم و سلطان ذى قدرت شمرده می شود، و نفس احتمال مبتلا شدن به وعیدهاى محکمه ها و قوانین، مردم را از مخالفت ها باز می دارد.