- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
خلافت امام علی (علیه السلام) با چالش های متعدد سیاسی و اجتماعی رو به رو بود. این چالش ها و مشکلات باعث شده بود که آن حضرت از پذیرش خلافت کراهت داشته باشد.
می دانیم که امام على (علیه السلام) پیوسته در دوران خلافت خلفا از بیان این مطلب که خلافت و جانشینی، حق اوست خوددارى نمی کرد، و در عین حال مى بینیم بعد از کشته شدن عثمان در اثر یک انقلاب خونین علیه او، آنگاه که مردم به خانه على (ع) هجوم آوردند و دور او را گرفتند و اصرار فراوان کردند که با او بیعت کنند، حضرت از پذیرش خلافت کراهت داشت.
بیان مشکلات خلافت امام علی (ع) در نهج البلاغه
امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه درباره خلافت خود چنین فرموده است: «دَعونى وَ الْتَمِسوا غَیرى، فَانّا مُسْتَقْبِلونَ امْراً لَهُ وُجوهٌ وَ الْوانٌ لاتَقومُ لَهُ الْقُلوبُ وَ لا تَثْبُتُ عَلَیهِ الْعُقولُ، وَ انَّ الْافاقَ قَدْ اغامَتْ وَ الَمحَجَّهَ قَدْ تَنَکَّرَتْ. وَ اعْلَموا انّى انْ اجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ ما اعْلَمُ. وَ لَمْ أُصْغِ إِلَى قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ- وَ إِنْ تَرَکْتُمُونِی فَأَنَا کَأَحَدِکُمْ- وَ لَعَلِّی أَسْمَعُکُمْ وَ أَطْوَعُکُمْ- لِمَنْ وَلَّیتُمُوهُ أَمْرَکُمْ -وَ أَنَا لَکُمْ وَزِیراً- خَیرٌ لَکُمْ مِنِّی أَمِیراً »[۱].
در این چند جمله چالش های رو در روی خلافت امام علی (علیه السلام) به روشنی بیان شده است. آن حضرت می فرماید مرا رها کنید و بروید دنبال کس دیگر. براى اینکه کسى تصور نکند که- العیاذباللَّه- امام خود را لایق خلافت، و بعد از پیغمبر، شایسته ترین فرد براى زمامدارى نمى داند. توضیح مى دهد که اوضاع فوق العاده آشفته است و یک آینده آشفته تر در جلوى ماست.
آن حضرت فرموده است ما جریانى را در پیش داریم که این جریان مشتبه است، رنگ هاى مختلف و چهره هاى گوناگون دارد؛ ما یک آینده روشنى در پیش نداریم، آینده اى داریم با چند چهره و چند رنگ مختلف. در ادامه می فرماید:
افق ها را مه گرفته است؛ مثل وقتى که مه زیاد پیدا مى شود و انسان جلوى چشم خودش را هم نمى بیند. و شاهراه به صورت کوره راه در آمده و ناشناخته است و مردم دیگر شاهراه را تشخیص نمى دهند. ولى در آخر یک جمله اى به عنوان اتمام حجت فرمود:
این را هم بدانید که اگر من زمام خلافت را به دست گیرم، آنچنان رفتار مى کنم که خودم مى دانم نه آنچنان که شما مى خواهید. و در آخر فرمود:
باید توجه داشته باشید که اگر من خلافت بر شما را بپذیرم گوش به سخن کسى نمى دهم و از ملامت، ملامت گران باک نخواهم داشت آن را که صلاح بدانم بر شما فرمانروا مى کنم. ولى اگر مرا به حال خود رها کنید، مثل شما یک فرد به حساب مى آیم و شاید هم نسبت به خلیفه اى که شما انتخاب کنید مطیع و فرمانبردارتر باشم. من اگر وزیر شما باشم بهتر از آن است که امیر شما باشم. مرا به حال خودم بگذارید، فعلًا اگر من مثل گذشته وزیر باشم بهتر است از اینکه امیر باشم.
این جمله ها نشان مى دهد که على (علیه السلام) مشکلات فراوانى را در دوره خلافت خود پیش بینى مى کرد، همان مشکلاتى که بعد رخ داد و چهره نمود. [۲]
ناهنجاریهای سیاسی و اجتماعی چاش در برابر خلافت امام علی (ع)
یکی از مشکلات اساسی خلافت امام علی (علیه السلام) ناهنجاری های سیاسی و اجتماعی بود که در خلافت عثمان در بین جامعه تثبیت شده بود. خلافت عثمان این فرصت و امکان را داد که والیان و فرمانداران، که بیشتر شان هم از بنی امیه و یا یاران و همفکران ایشان بودند در کلیه سرزمین هایی که در قلمرو خلافت بودند، برای تهیه مقدمات و نیرو به کار و کوشش بپردازند تا پایه های سلطنت اموی را پی ریزی کنند. عثمان با پول ها و رشوه ها، شب نشینی ها و معامله ها، آزاد گذاشتن دست های متنفذان در جان و مال و مقدرات عمومی، خریدن سربازان جنگجو با پول نقد و نسیه نزدیک ساختن آن هائی که امید یاری از آن ها دارند و دور کردن کسانی که احتمال یاری شان را نمی دهند، بنیان سلطنت بنی امیه را تحکیم بخشید.
به دین ترتیب دولتی بر این اساس به وجود آمده بود که بنی امیه آن را ساخته و پرداخته بود. بنی امیه که به شهادت تاریخ در دوران اسلام شان هم همانطور بودند که در دوران جاهلیت بودند، کلید بیت المال و قدرت حکومت را در دست کسانی قرار دادند که با آنان همسو بودند و ملت را هم به ضمیمه چیزهای که تقدیم می نمودند دو دستی به آنان تقدیم داشتند تا بندگان و بردگان آنان شوند.[۳]
در این فضا نوبت به خلافت امام علی (علیه السلام) می رسد. در این وضعیت مردم هم می بایست یکی از دو را ه را انتخاب کنند: یا در راه پشتیبانی از خلافت امام علی و پیروزی آن حضرت که عدالت خواهی و طرفداری او از توده را می دانستند، به پیشواز مرگ بروند و یا به شدت از سلطنت خاندان بنی امیه پشتیبانی کنند که هدفی جز برگشت افتخارات دوران جاهلیت نداشت.[۴]
ما شواهدی از تاریخ و از گفته های امام داریم که نشان می دهد او هرگز اهمیتی نمی داد که خلافت به سوی او آید و یا از وی دور شود و حتی آن روزی هم که مردم خلافت او را می خواستند، او آن را نمی خواست و در آن هنگام که عثمان کشته شد و مردم برای بیعت به وی به دور او جمع شدند فرمود: «مرا رها کنید و دیگری را بطلبید …».[۵]
او در آن روز خلافت را نمی پذیرفت و به آن راضی نمی شد؛ زیرا او درباره خلافت بینش و اندیشه خاصی داشت و مردم آن را به صورت دیگری می خواستند. او در این مسئله از ایشان نبود و ایشان نیز از وی نبودند. برای آنکه او آن چنان بود که خود فرمود:
«در روزگاری ناسازگار و دورانی دشوار ، نیکوکار را بدکار می شمارند و ستمگر همچنان بر تجاوز و طغیان خود می افزاید» و برای آنکه افقها پوشیده از ابرهای تیره است و راه از بیراهه تشخیص داده نمی شود و مردم به کارهای مشکوک مشغول هستند و در شهوات و لذات گام بر می دارند؛ گوش دارند ولی کر هستند سخن می گویند ولی لال و گنگ اند چشم دارند ولی کورند. نه در پیکار آزاد مردان راستگویی هستند و نه در سختی ها برادران مورد اعتماد می باشند. و برای آنکه می دانست اگر به آنان پاسخ مثبت دهد و خلافت را بپذیرد و آنکس را که خود می داند روی کار آورد و یا به گله های گله مندان و گفته های فرصت طلبان گوش ندهد، او را تحمل نخواهند کرد.
ولی در این میان چیزی که علی بن ابیطالب را وادار به قبول بیعت آنان کرد این بود که امام می دید عدالت اجتماعی در خطر است. نیرومندان، ضعیفان و بی نوایان را غارت کرده می خورند و دستان متنفذان و فرمانداران در جان و مال مردم آزاد گذاشته شده بود و اشراف و ثروت مندان برای گرفتن زمین، احتکار ثروت ها، نیکی ها و بلعیدن مردم دست به دست هم داده بودند.[۶]
خلافت امام علی (علیه السلام) سه روز پس از قتل عثمان آغاز می گردد. وقتی که مردم با علی بیعت کردند علی (علیه السلام) فرمود: ای مردم شما با من بیعت کردید همانگونه که با گذشتگان بیعت نمودید. اختیار شما قبل از وقوع بیعت است اما پس از بیعت شما اختیار ندارید و همانا بر امام استقامت و بر رعیت تسلیم است. این بیعت عمومی بوده و هر که آن را رد کند از اسلام خارج شده و این بیعت کار ناگهانی و بدون اندیشه نبوده است.[۷]
مشکلات و موانع در امر خلافت امام علی (علیه السلام)
مشکلات و موانعی که بر سر راه خلافت امام علی (ع) وجود داشت فراوان بود که دراینجا به مشکلاتی که شهید مطهری بازگو نموده است اشاره می شود:
۱. کشته شدن عثمان، از جمله مشکلات خلافت امام علی (علیه السلام)
اولین مشکلى که در خلافت امام علی (علیه السلام) وجود داشت کشته شدن عثمان بود. على وارث خلافتى مى شد که خلیفه قبل از او را انقلابیونى که انقلاب کرده اند کشته اند، حتى اجازه دفن او را هم نمى دهند و اعتراضات فراوانى دارند.[۸] حال این گروه انقلابى به على پیوسته است.
اما از سوی دیگر همه مردم که مثل این انقلابیون فکر نمى کنند، و خود على فکرش نه با انقلابیون مى خواند و نه با مخالفین انقلابیون و نه با عامه مردم. از یک طرف عثمان است و اطرافیان عثمان و آن همه اجحاف ها و بى عدالتیها و ستمگری ها و آن همه اعطاء امتیازات به خویشاوندها، و از طرف دیگر گروه هایى خشمناک و عصبانى از حجاز و مدینه و بصره و کوفه و مصر، به عنوان معترض و منتقد آمده اند.[۹]
على مى دانست که مسئله قتل عثمان مسئله اى خواهد بود که موجب فتنه خواهد شد خصوصا با توجه به این نکته که در قتل عثمان بعضى از طرفداران خود عثمان نیز دست داشتند؛ مثلاً ام المومنین، عایشه صدیقه، چندانکه توانست و دانست مردم را در قتل عثمان تحریص مى کرد تا گاهى که سفر مکه پیش داشت. در مکه او را آگاهى دادند که عثمان به دست اصحاب مقتول گشت، بسیار شاد شد و گفت: «أبعده الله بما قدّمت یداه الحمد للّه الّذى قتله». عایشه در قتل عثمان خدا را بسیار شکر نمود و بر او لعن و نفرین فرستاد.[۱۰]
یا مثلا طلحه خود از موثر ترین افرادى بود که همواره به قتل عثمان کمک مى کرد، و این مطلبى است که همه تواریخ گواه آن است.[۱۱]
آن ها مىخواستند عثمان کشته شود، فتنه در دنیاى اسلام بپا گردد تا از این آب گل آلود استفاده کنند. مخصوصاً معاویه در قتل عثمان کاملًا دست داشت؛ در باطن کوشش مىکرد این فتنه بالا بگیرد و عثمان کشته شود تا او از کشته شدن عثمان بهره بردارى کند. این یک مشکل اساسی در خلافت امام علی (علیه السلام) بود.[۱۲]
۲. حضور مخالفان از مشکلات خلافت امام علی (علیه السلام)
مخالفان على (علیه السلام) با مخالفان پیغمبر این تفاوت را داشتند که مخالفان پیغمبر عده اى بودند کافر و بت پرست و در زیر شعار بت پرستى با پیغمبر مبارزه مى کردند، منکر خدا و توحید بودند و انکار خدا و توحید را هم علنى مى گفتند، تحت شعار «اعْلُ هُبَل» زنده باد هُبل، با پیغمبر مبارزه مى کردند، پیغمبر هم شعار روشنى داشت: «اللَّهُ اعْلى وَ اجَلُّ» از همه بزرگتر خداست.
اما على (علیه السلام) با یک طبقه داناى بى دین مواجه شده است که متظاهر به اسلام اند ولى مسلمان واقعى نیستند، شعارهایشان شعارهاى اسلامى است و هدف هایشان بر ضد اسلام. پدر معاویه که ابوسفیان است در زیر شعار. «اعْلُ هُبَل» به جنگ پیغمبر مى آید، لهذا کار پیغمبر در مبارزه با او آسان است.
پسرش معاویه همان روح و هدف هاى ابوسفیانى را دارد اما در زیر شعار آیه قرآن: «مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیهِ سُلْطاناً».[۱۳]در برابر خلافت امام علی (علیه السلام) ایستاده است.
این در حالی است که معاویه هیچ نسبتی با عثمان ندارد. عثمان پسر دارد، خویشاوندان نزدیک تر از معاویه دارد. ثانیاً کشته شدن عثمان به علی (ع) ربطی ندارد. اما یک مرد دغلبازى مثل معاویه به این حرف ها کارى ندارد، او مى خواهد از این وسیله استفاده کند.[۱۴]
این تفاوت دشمن یکی از مشکلات خطرناک خلافت امام علی (علیه السلام) بود. معاویه قبلًا به جاسوس هاى خود در اطراف عثمان سپرده بود که هر وقت خلیفه کشته شد، فوراً پیراهن خون آلودش را براى او به شام بفرستد. و نعمان بن بشیر با پیراهن خون آلود عثمان و انگشتان قطع شده همسرش به نام نائله به سوی شام راه افتاد و خود را به معاویه رساند.
معاویه آن ها را برای دیدن مردم روی منبر گذاشت و انگشتان همسر عثمان را هم به پیراهن آویزان نمود، و مردم در اطراف منبر جمع شده و گریه می کردند. در این میان معاویه در بین مردم ایستاد و مردم را به خونخواهی تحریک می کرد. همچنین بعد از تمام شدن بیعت با امام علی، طلحه و زبیر نیز از علی (ع) اقامه حدود و انتقام خون عثمان را می خواستند. [۱۵]
۳. انعطاف ناپذیرى در اجراى عدالت، از مشکلات خلافت امام علی (ع)
از مشکلات دیگری خلافت امام علی (علیه السلام) روش خود آن حضرت در اجرای عدالت بود. على در اجرای عدالت انعطاف ناپذیر بود. بعد از پیغمبر سال ها بود که جامعه اسلامى عادت کرده بود به امتیاز دادن به افراد متنفذ، و على (علیه السلام) در این زمینه یک صلابت عجیبى نشان مى داد. مىگفت: من کسى نیستم که از عدالت یک سر مو منحرف شوم. حتى اصحابش مى آمدند مىگفتند: آقا! یک مقدار انعطاف داشته باشید. می گفت:
«ا تَأْمُرونّى انْ اطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ … وَ اللَّهِ ما أطورُ بِهِ ما سَمَرَ سَمیرٌ»[۱۶] از من تقاضا مى کنید که پیروزى و موفقیت در سیاست را به قیمت ستمگرى و پایمال کردن حق مردم ضعیف به دست آورم؟! … به خدا قسم تا شبى و روزى در دنیا هست، تا ستاره اى در آسمان در حرکت است، چنین چیزى عملى نیست.[۱۷]
۴. صراحت و صداقت در سیاست از مشکلات خلافت امام علی (ع)
مشکل سوم خلافت امام علی (علیه السلام) مسئله صراحت و صداقت او در سیاست بود که این را هم باز عده اى از دوستانش نمى پسندیدند، مىگفتند: «سیاست این همه صداقت و صراحت برنمى دارد، بلکه از یک مقدار خدعه هم باید استفاده نمود. حتى بعضى مى گفتند: على سیاست ندارد، معاویه را ببین چقدر سیاستمدار است!
اما امام (علیه السلام) می فرمود: وَاللَّهِ ما مُعاوِیهُ بِادْهى مِنّى، وَلکِنَّهُ یغْدِرُ وَ یفْجُرُ، وَ لَوْ لا کَراهِیهُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ ادْهَى النّاسِ، وَ لکِنْ کُلُّ غَدْرَهٍ فَجْرَهٌ وَ کُلُّ فَجْرَهٍ کَفْرَهٌ وَ لِکُلِّ غادِرٍ لِواءٌ یعْرَفُ بِهِ یوْمَ الْقِیامَهِ.[۱۸]
به خدا قسم اشتباه مى کنید، معاویه از من زیرک تر نیست، او دغلباز است، فاسق است، من نمىخواهم دغلبازى کنم، من نمى خواهم از جاده حقیقت منحرف شوم، فسق و فجور مرتکب بشوم. اگر نبود که خداى تبارک و تعالى دغلبازى را دشمن مى دارد، آن وقت مى دیدید که زرنگ ترین مردم دنیا على است. دغلبازى فسق است، فجور است، و این گونه فجورها کفر است و من مىدانم که هر فریبکارى در قیامت محشور مىشود در حالى که یک پرچمى دارد.[۱۹]
نتیجه گیری
خلافت امام علی (علیه السلام) موانع و چالش های متعددی در پیش روی خود داشته است. حضرت خوب می دانست که مسلمانان در طول ۲۵ سال کاملا از مسیر حق و حقیقت و عدالت خارج شده و اکنون نمی توانند عدالت او را تحمل کنند. با این حال این وظیفه را که هیچ علاقه ای به آن نداشت پذیرفت تا در حد امکان و توان خود، مانع کج روی ها و انحرافات شود. اما تمام پیش بینی های امام درست از آب در آمد جنگ صفین، جنگ جمل و نهروان، ثمره وضعیتی بود که در زمان عثمان بسترسازی شده بود و در نهایت هم در مسجد در حال نماز از سوی کسی که خود را مسلمان واقعی می پنداشت به شهادت رسید.
نویسنده: حمیدالله رفیعی
پی نوشت ها
[۱] . نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه ۹۲.
[۲] . مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج۱۶، ص ۵۹۴.
[۳] . امام علی صدای عدالت انسانی، ج۱-۲، ص ۱۸۸.
[۴] . همان.
[۵] . همان، ج ۱- ۲، ص ۱۸۹.
[۶] . علی صدای عدالت انسانی، ج۱-۲، ص ۱۸۹.
[۷] . الأخبار الطوال، ص۱۴۰.
[۸]. زک: الإمامه و السیاسه المعروف بتاریخ الخلفاء، ج۱،ص:۶۵.
[۹] . مجموعه آثار، ج۱۶، ص۵۹۵.
[۱۰]. الفتوح، ص ۳۸۶.
[۱۱]. تاریخ فخرى، ص۱۱۶.
[۱۲] . مجموعه آثار، ج۱۶، ص ۵۹۵.
[۱۳] . اسراء، ۳۳.
[۱۴]. مجموعه آثار، ج۱۶، ص ۵۹۶.
[۱۵] . رک: البدایه و النهایه، ج۷، ص۲۲۷..
[۱۶]. نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه ۱۲۶.
[۱۷]. مجموعه آثار، ج۱۶، ص۵۹۷.
[۱۸] . نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه ۱۹۱.
[۱۹] . مجموعه آثار، ج۱۶، ص۵۹۸.
منابع
۱. قرآن کریم
۲. نهج البلاغه
۳. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفى هروى (ق ۶)، تحقیق غلامرضا طباطبائى مجد، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، ۱۳۷۲ش.
۴. ابن طقطقی، محمد بن علی بن طباطبا،تاریخ فخرى، ترجمه محمد وحید گلپایگانى، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چ۲،۱۳۶۰ش.
۵. ابن قتبه دینوری، ابو محمد عبدالله بن مسلم، الإمامه و السیاسه المعروف بتاریخ الخلفاء، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، چ۱، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰ق.
۶. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶م.
۷. جرج جرداق، امام علی صدای عدالت انسانی، ترجمه سید هادی خسروشاهی، قم، نشر خرم، چ۳، ۱۳۷۶ش.
۸. دینوری، الو حنیفه احمد بن داود، الأخبار الطوال، تحقیق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال،قم، منشورات الرضى، ۱۳۶۸ش.
۹. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، تهران، صدرا، بیتا.