- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
جمعی از مفسران شأن نزول آیه ۶۰ سوره اسراء را اشاره به جریان معروفی می دانند که در ضمن آن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خواب دید میمون هایی از منبر او بالا می روند و پائین می آیند. این میمون ها را بنی امیه تفسیر کرده اند. شجره ملعونه همان دودمان بنی امیه است.
امام علی (علیه السلام) در خطبه نود و هشتم نهج البلاغه طی سخنانی در مورد ستم های بنی امیه می فرمایند: «به خدا سوگند آنها همچنان به ستم پردازند تا آنجا که حرامى باقى نگذارند و همه را حلال شمرند و تمام پیمان هاى الهى را بشکنند! حتى خانه و خیمه اى باقى نماند مگر آنکه ستمشان در آنجا راه یابد و فساد و سوء تدبیر آنها مردم را از خانه هاى خویش فرارى دهد تا آنجا که مردم دو دسته شوند و هر دو دسته بگریند گروهى براى دینشان و گروهى براى دنیایشان.
کار به قدرى ختم شود که شما همچون بردگانى که خود را مجبور به یارى اربابان مى بینند ناچار از کمک به آنها شوید. در حضور ناگزیر از اطاعت باشید و در غیاب بدگویى نمائید و تا آنجا که هر کس به خدا امیدوارتر (و پرهیزکارتر) است بیش از همه مصیبت و رنج بیند! پس اگر خداوند براى شما عافیت و سلامت و گشایش و فرجى پیش آورد بپذیرید (خدا را شکر کنید) و اگر به رنج و ناراحتى گرفتار شدید شکیبا باشید که سرانجام پیروزى با پرهیزکاران است.»
لغت “بنی امیه” از دو بخش تشکیل شده است:
۱- بنی (بنین): جمع ابن که در لغت عربی به معنی پسر است[۱] و از ریشۀ بُنَیَ به معنی ساختن عمارت و بناست، نامیدن فرزند به ابن از این جهت است که پدرش او را ساخته است.[۲]
۲- امَیّه: مُصَّغر اَمَه[۳] و در لغت به معنی کنیز می باشد.[۴] (اُموی و اَمَوی هر دو صحیح است)[۵]
“بنی امیه” در اصطلاح شاخه ای از خاندان قریش است که در سال ۴۱ هـ. ق تا ۱۳۲ هـ.ق بر سراسر جهان اسلام و از سال ۱۳۸ هـ.ق تا ۴۲۲ ه.ق بر اسپانیا حکومت کردند. جد بزرگ این خاندان “امیه بن عبد شمس”، جد مشترک عثمان بن عفان و معاویه بن ابی سفیان است،[۶] وی همان امیه اکبر است و درباره وی بیش از چند روایت مختصر چیزی در دست نیست.[۷]
فرزندان امیه به دو گروه “اَعیاص” و “عنابِس” تقسیم می شوند: عاص، ابوالعاص، عیص و ابوالعیص از این رو که در نامشان شباهت وجود دارد به «اعیاص» شهرت یافته اند، مروان بن حکم و فرزندانش از نسل اعیاص هستند.
دسته دیگر به جهت مقاومت در نبرد عکاظ به «عَنْسَبه» یعنی شیر، مشهورند و به ایشان “عنابس” گویند، پدر ابوسفیان (حرب)، ابوسفیان و فرزندش معاویه از نسل عنابس هستند.[۸]
بنی امیه در عصر جاهلیت
آنها در اطراف کعبه، مرکز مکه سکونت داشتند (که با فتح مکه برخی از آنان به مدینه مهاجرت کردند)[۹] حرب پدر ابوسفیان از بزرگان مکه به شمار می رفت و به خاطر مقام و منزلت عبدالمطلب (بزرگ خاندان بنی هاشم) به وی حسادت می ورزید. در نبردهای اعراب فرمانده سپاه قریش بود و پس از وی به فرزندش ابوسفیان رسید.[۱۰]
امویان در عصر جاهلی از توانگران قریش به شمار می آمدند و تجارت پیشه بودند و با قبائل دیگر برای کسب تصدی منصب های کعبه و به رخ کشیدن برتری شان، درگیری داشتند.[۱۱]
بنی امیه در عصر بعثت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم)
ظهور پیامبری از بنی هاشم باعث حسادت بنی امیه گردید، از این رو امویان همچون دیگر قبائل قریش، مواضع سختی در برابر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اتخاذ کردند، تنها تعداد انگشت شماری به پیامبر ایمان آوردند و برای حفظ ایمانشان به حبشه مهاجرت کردند.[۱۲]
بنی امیه بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
ابوسفیان در عهد عمر بن خطاب محترم بود و معاویه را از مخالفت با عمر بر حذر میداشت با انتخاب عثمان بن عفان به مقام خلافت (که خود از خاندان بنی امیه بود) امویان توانستند قدرت و نفوذ خود را پیش از گذشته گسترش دهند، افرادی از بنی امیه به ولایت شهرهای مهم گماشته شدند و به برخی، اموال هنگفتی رسید.[۱۳]
نخستین کسی که در بنی امیه حکومت تشکیل داد و دولت اموی را پایه گذاری کرد، “معاویه” پسر ابوسفیان بود.[۱۴] وی یک دولت عربی محض در شام پی افکند که ۹۰ سال دوام یافت و پس از او ۱۳ تن از اعضای خاندان او بر جهان اسلام حکومت کردند.[۱۵]
چهره های مشهور بنی امیه در زمان حضرت امیر (علیه السلام) از بیعت با ایشان سرباز زدند و به بهانه خونخواهی عثمان، با عایشه همراه شدند و جنگ جمل را به راه انداختند و امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) و بسیاری از بنی هاشم و شیعیان را به شهادت رساندند.[۱۶]
از خلفای اموی چهار تن سرآمد دیگران بودند: معاویه، عبدالملک، هشام و عمر بن عبد العزیز، به جز عمر بن عبدالعزیز همه آنها مردانی دنیاجوی و خوشگذران بودند اما عمر بن عبدالعزیز کوشید بار دیگر سنت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را احیا کند و فساد رایج در دستگاه بنی امیه را براندازد. وی فدک را بازگردانید، ناسزاگویی به حضرت امیر (علیه السلام) بر سر منبرها را برداشت و…[۱۷]
یادکرد قرآن از بنی امیه
دشمنی بنی امیه با بنی هاشم و موضع گیری ایشان در برابر قرآن و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) موجب شد آیاتی از قرآن درباره آنها نازل شود.
اما در هیچ آیه ای به طور رسمی و صریح از این طایفه نامی نیامده اسـت و هیچ آیه ای در مدح بنی امیه و یا یکی از افراد این طایفه نازل نشده است.[۱۸] «…وَ ما جَعَلنا الرُّءیا الَّتی اَرَیناکَ اِلّا فِتنَهً لِلنّاسِ وَ الشَّجَرَهَ المَلعونَهَ فِی القُرانِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یََزیدُهُم اِلّا طغیاناً کَبیراً»[۱۹]
«..و ما آن رؤیایی را که به تو نشان دادیم فقط برای آزمایش مردم بود، همچنین شجرۀ ملعونه (درخت نفرین شده) را که در قرآن ذکر کرده ایم و ما آنها را بیم داده (و انزار) می کنیم اما جز طغیان عظیم، چیزی بر آنها نمی افزاید».
اغلب مفسران این آیه را درباره بنی امیه می دانند، جمعی از مفسران شأن نزول این آیه را اشاره به جریان معروفی می دانند که در ضمن آن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خواب دید میمون هایی از منبر او بالا می روند و پائین می آیند، این میمون ها را بنی امیه تفسیر کرده اند.[۲۰] شجره ملعونه نیز یکی از اقوام ملعونه در کلام خداست، این شجره، دودمان بنی امیه است.[۲۱]
سرانجام بنی امیه
در سال ۱۳۲ ه.ق عباسیان با تکیه بر قوای خراسانی (ابومسلم خراسانی) به حکومت بنی امیه پایان دادند و بسیاری از ایشان را کشتند، یکی از امویان به شهر اندلس گریخت و حکومتی در آنجا تأسیس کرد که نزدیک به سه قرن دوام یافت.[۲۲]
مختصری از تاریخ حکومت بنی امیه و جنایات آنها
حکومت بنی امیه از خلافت عثمان در سال ۲۴ هجری شروع و در سال ۱۳۲ هجری با کشته شدن مروان بن محمد پایان یافت، بنی امیه در قرآن به عنوان شجره ملعونه (درخت ملعون) نام برده شده است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در خواب دید که بنی امیه مانند بوزینه بر منبر او جست و خیز می کنند و از این امر غمگین گردید و در حدیث است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: وقتی پسران عاص (فرزند امیه) به چهل نفر رسند مال خدا را میان خود می گردانند و بندگان خدا را برده خود کنند.
از عثمان و فسادها و ترویج خاندان بنی امیه و حیف و میل بیت المال و تحریف های زمان او که بگذریم، معاویه است که فساد و بدعت و قتل و جنایت او در کتاب های تاریخ ذکر شده است و ما قبلا اندکی از آن را نقل نمودیم.
دیگری یزید پسر معاویه است که سه سال و نه ماه حکومت کرد که در سال اول سیدالشهدا (علیه السلام) را با جماعتی از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) و یاران او با وضعی فجیع شهید نمود و نوامیس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به اسارت گرفت و در شهرها به نمایش گذارد.
در سال سوم واقعه حره را به پا نمود و در یک یورش به مدینه منوره، قتل عامی عجیب نمودند و ده هزار نفر را کشتند و سپس به نوامیس مردم پرداختند و اموال و زنان مردم مدینه را تا سه روز بر سپاهیان مباح کردند و کردند از جنایت آنچه کردند.
قلم از نگارش آن شرم دارد و به گونه ای که هزاران زن از زنا باردار شدند و برخی ده هزار نفر گفته اند و ایشان را اولاد الحره می نامیدند، حتی حریم مسجد نبوی از جسارت مصون نماند، مردم متحصن در مسجد را چنان قتل عام کردند که روضه مسجد پر از خون شد و تا قبر رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) خون رسید، اسب های ایشان حرم را آلوده کردند.
بعد از این جریان در اواخر سلطنت یزید، برای دفع شورش عبدالله بن زبیر، خانه خدا را به آتش کشیدند و دیوارهای آن فرو ریخت و یکی از احکام اموی عبدالملک بن مروان است که مقداری در مورد او سخن گفته ایم و بعدا در مورد فرماندار جنایت پیشه او حجاج بیشتر سخن خواهم گفت.
دیگر از حکام اموی ولید بن یزید بن عبدالملک است آن مرد بی دین و فاسق و فاجر که حتی به ظواهر اسلام نیز ملتزم نبود و همواره به شراب خوارگی و انواع بازی ها و فسق ها مشغول بود، گاهی که خیلی سرحال بود خود را در حوضی از شراب که آماده کرده بود می انداخت و آنقدر می خورد که کم شدن آن معلوم می شد.
گویند: شبی مست کرد و سوگند یاد کرد که کنیز مست خود را که جنب نیز بود برای نماز جماعت به مسجد فرستد، لباس خود را بر او پوشاند و او را به مسجد فرستاد تا با مردم نماز گزارد و او همان گستاخی است که تصمیم گرفت بر بام کعبه مراسم عیاشی به پاکند، روزی به قرآن تفأل زد آیه مبارکه «و استفتحوا و خاب کل جبار عنید» [۲۳] آمد. ناراحت شد و قرآن را به گوشه ای نهاد و آن را آنقدر تیرباران کرد تا پاره پاره شد و اشعاری سرود که مضمون آن این بود: آیا مرا به عنوان ستمگر معاند تهدید می کنی؟ آری من آن ستمگر کینه توزم، وقتی روز قیامت نزد خدایت رفتی بگو: خدایا ولید مرا پاره پاره کرد.
حکایات معاشقه او با زنان بدکاره در تاریخ مستور است[۲۴] آری اینانند همان شجره ملعونه که امیرالمؤمنین (علیه السلام) از آنها در این خطبه سخن گفته و جنایات آنها را اجمالا بیان نموده است.
در نهج البلاغه است که حضرت امیر (علیه السلام) فرمود: (بنی امیه آنقدر بر امور مسلط شوند) تا اینکه گمان کننده گمان می کند دنیا به تسخیر بنی امیه درآمده، سود خود را به آنها می دهد و بر آب صاف و پاکیزه خود فرودشان می آورد (دنیا کاملا به کام آنهاست) و تازیانه و شمشیر آنها (ظلم و ستمشان) از این امت برداشته نمی شود. با اینکه این گمان باطل است و دولت بنی امیه و بهره وری آنها در زندگانی دنیا مانند اندک آبی است که هنوز درست نچشیده تمامی آن را بیرون می اندازند.
و در خطبه دیگر فرمود: بنی امیه را مهلتی و میدان فرصتی است (اسب سلطنت را) در آن جولان می دهند و چون در خلاف میان آنها اختلاف و زد و خورد افتاد، کفتارها آنها را فریب داده و بر آنها تسلط یابند.
مسعودی مدت حکومت بنی امیه را هزارماه، معادل هشتاد و سه سال و چهار ماه تمام می داند همچنان که در روایتی آمده است؛ چون پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در خواب دید بنی امیه چون بوزینه گان بر منبرش جست و خیز می کنند، ناراحت شد، خداوند سوره مبارکه قدر را فرستاد که در آن فرمود: «لیله القدر خیر من الف شهر: شب قدر از هزار ماه برتر است.» [۲۵]
شارح نهج البلاغه گوید: اینکه حضرت، ابومسلم را به کفتار تشبیه کرد، خبر صریحی است از غیب، زیرا انقراض بنی امیه به دست ابومسلم و او در اول کار خود عاجزترین و فقیرترین مردم بوده است. [۲۶]
پی نوشت ها
[۱]. قرشی، علی اکبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵، هفتم، ج ۱، ص ۲۳۳
[۲]. راغب اصفهانی؛ مفردات، ترجمه غلامرضا حسینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵، دوم، ج ۲، ص ۳۱۵ و ۳۱۴
[۳]. دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه،تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۷، دوم، ج ۳، ص ۳۴۱۴
[۴]. قاموس قرآن، پیشین، ص ۷۵
[۵]. لغت نامه دهخدا، پیشین، ص ۳۴۱۴
[۶]. خرمشاهی، بهاء الدین؛ دانش نامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان و ناهید، ۱۳۷۷، اول، ج ۱، ص ۳۹۲
[۷]. موسوی، بجنوردی کاظم؛ دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۳، اول، ج ۱۲، ص ۶۳۶
[۸]. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، اعلام قرآن، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۶، ج ۳، ص ۲۳۴-۲۳۲
[۹]. همان
[۱۰]. دائره المعارف بزرگ اسلامی، پیشین، ص ۶۳۶
[۱۱]. اعلام قرآن، پیشین، ص ۲۳۴
[۱۲]. اعلام قرآن، همان
[۱۳]. دائره المعارف بزرگ اسلامی، پیشین، ص ۳۹۲
[۱۴]. دانش نامه قرآن و قرآن پژوهی، پیشین، ص ۳۹۲
[۱۵]. صدر حاج سیدجوادی، احمد و بهاء الدین خرمشاهی و کامران فانی؛ دائرهالمعارف تشیع، تهران، مؤسسه دائرهالمعارف تشیع، ۱۳۷۱، اول، ج ۳، ص ۴۵۰.
[۱۶]. اعلام قرآن، پیشین، ص ۲۴۵- ۲۴۴
[۱۷]. دانش نامه قرآن و قرآن پژوهی ، پیشین، ص ۲۵۰
[۱۸]. اعلام قرآن، پیشین، ص ۲۴۹- ۲۴۷
[۱۹]. اسراء/ ۶۰ (ترجمه آیه از آیت الله مکارم شیرازی می باشد.)
[۲۰]. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴، اول، ج ۱۲، ص ۱۷۱-۱۷۱
[۲۱]. طباطبائی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه، محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، پنجم، ج ۱۳، ص ۱۸۸
[۲۲]. اعلام قرآن، پیشین، ص ۲۴۷
[۲۳] ابراهیم/ ۱۵.
[۲۴] تتمه المنتهی.
[۲۵] تتمه المنتهی.
[۲۶] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید.