- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
درباره ی پیوند با همسر، مجموعه سفارش هایی است که برخی از آنها را بیان میکنیم:
اول: به همسر خود احترام بگذار. دوم: او را صادقانه تحسین کن. سوم: از ذکاوت خود کمک بگیر نه از خشونت. چهارم: از او انتقاد نکن. پنجم: بگذار شریک زندگی ات بنا به طبیعت خود رفتار کند. ششم: به مسایل کوچک توجه داشته باش. هفتم: از نق زدن دوری کن. هشتم: کتابی در زمینه پیوند های زناشویی بخوان.
سفارش اول: به همسر خود احترام بگذار
همسر تو مخلوق خداست و تو مالک و سرور او نیستی بلکه او همراه و شریک تو در زندگی است و دوست تو در این دنیا و خدا، سرور و مولای خود را دارد، پس باید به او همچون هر انسان دیگری در جامعه احترام بگذاری. از آنجا که خدا یکی است پس هر یک از دو طرف باید به طرف دیگر احترام بگذارد.
هر یک از دو طرف آرزوها، گرایش ها، کرامت و عزت خود را دارد و بر هیچ یک از دو طرف روا نیست به آرزو های طرف دیگر دست اندازی کند و عزت و کرامت او را به نفع عزت و کرامت خود زیر پای گذارد. همان گونه که شما از همسر خود انتظار دارید احترامتان کند او نیز از شما توقع احترام دارد. باید بدانید که همسر شما آشپز یا رفتگر خانه شما نیست بلکه شریک زندگی شماست. خداوند میفرماید: «آن که شما را از یک تن بیافرید و از آن یک تن همسر او را و از آن دو مرد مردان و زن بسیار پدید آورد»(۱).
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «کسی که همسری برمیگزیند باید بزرگش بدارد». در حقیقت، احترام نسبت به همسر او را در روابط خود با شوی خویش موفق میگرداند و هرگاه مردی به همسر خود احترام بگذارد پیوند میان آنها پیوند محبت و دوستی خواهد بود. این جزء نهاد زن است که میخواهد از سوی همسر خود مورد حمایت باشد و اگر شوهرش به او فهماند که دوستش دارد و برای او احترام قائل است او نیز به سهم خود خواهد کوشید به همسرش احترام بگذارد تا بدین ترتیب حمایت او را پاس داشته باشد.
این خطاست که برخی از ما همسر خود را تنها وسیله کامجویی بداند یا او را خدمتگزار به شمار آرد و سخن گفتنش با او به شیوه دستور دادن باشد: «این کار را بکن، این کار را نکن» بدون آن که پیرامون زندگی و امور خانوادگی با او به گفتگو بنشیند.
باید بکوشید در همه مسائلی که برای شما و همسرتان مهم است با او به رایزنی بپردازید و اگر اندیشه او را نپذیرفتید قانعش کنید و این حق را دارید که با او مخالفت کنید ولی مخالفتی همراه با احترام زیرا مشورت شما با او احترامی است به اندیشه او و گویی با این کار خود موقعیتی را برای او در نظر گرفتهاید که میتوانید روی آن حساب کنید. حدیث شریفی است که میگوید: «با آنها مشورت کنید و با آنها مخالفت کنید».
برخی از مردان به همسران خود میگویند: تو کیستی که نظر بدهی؟ تو از دنیا چه میدانی؟ چنین مردی با این کار نه اندیشه همسر خود که کرامت و شرافت و عزت او را خوار شمرده است.
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «با همسر خود مشورت کن حتی اگر نخواهی به سخن او عمل کنی»، زیرا انسان به هنگام مشورت میکوشد عقلش را به کار گیرد و ذهنش را به کار وادارد، لذا مشورت انسان با همسرش موجب میشود که رفته رفته همسر او به یک انسان اندیشمند، دانا و مدبّر تبدیل شود.
از همین روست که مرد باید دوست همسر خود باشد نه فقط شوی او چنان که همسر نیز باید بکوشد دوست شوی خود باشد و در غیر این صورت هر یک از دو طرف در رابطه با طرف دیگر، خود را در بن بست خواهد یافت و پیوند آن دو به پیوندی مکانیکی و بیولوژیک تبدیل خواهد شد که ادامهای نخواهد داشت. حتی اگر پسر جوانی بر حسب قرار قبلی با دختر جوانی ازدواج کند و رفاقتی صمیمانه میان آنها برقرار نشده باشد خیلی زود زمانی خواهد رسید که هر یک از آن دو تعجب خواهند کرد که چگونه طرف دیگر را دوست میداشته است.
روزی جوانی به دیدن من آمد و گفت: پیش از ازدواج عاشق همسرم بودم و با یاد او زندگی میکردم و او نیز با یاد من روزگار سپری میکرد تا آنجا که دوست میداشتم به در خانه او و خلاصه به هر آنچه که به او مربوط میشد نگاه کنم ولی پس از ازدواج تعجب میکنم که چگونه او را دوست میداشتم و امروز نمیتوانم به او نگاه کنم و نمیدانم چرا؟ به او گفتم: دوستی تو و او به پیوندی انسانی تبدیل نشده و صرفاً پیوندی مکانیکی بوده است و انسان در چنین پیوندی موفق نخواهد بود زیرا آدمی دو بعد دارد یکی روحی و دیگری جسمی، زیرا نمیخواهی تنها بخوری بلکه مایلی خوردن تو با احترام همراه باشد و اگر در مزبلهای برای تو طعام بیاورند تو آن را تحمل نخواهی کرد و ترجیح میدهی گرسنه بمانی تا در آن مزبله غذا بخوری. مرد میخواهد به خواست جنسی خود برسد اما نه به هر شکل بلکه ترجیح میدهد چنان کند که خواست روحی او هم نظیر خواست جسمی او برآورده شود.
او میخواهد تمایلات و شهوات خود را در محدودهای انسانی فروبنشاند در حالی که یک حیوان تنها بر اساس غریزه و بدور از چشیدن زیبایی عمل میکند و غذا میخورد در هر ظرفی که باشد و به امور جنسی میپردازد هر گونه که باشد ولی انسان اگر چه طالب لذت جنسی است ولی نه در هر شرایطی و ترجیح میدهد محبت و عطوفت بر چنین روابطی حاکم باشد و همچون مرد بر همسر است که شویش را احترام کند و در برقراری پیوند دوستی و محبت با او شریک باشد.
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «اگر سجده برای غیر خدا روا میبود هر آینه به زنها دستور میدادم که در برابر شوهرانشان به سجده افتند»(۲). آنچه کمتر از سجده از ایشان خواسته شده آن است که به شویشان احترام بگذارند. بدین ترتیب نباید کلمات گزنده و برخاسته از بیاحترامی بر روابط زناشویی حاکم شود زیرا چنین چیزی از یک قانون ناشی میشود که عبارت است از: نبودن دوستی میان زن و شوهر. خداوند میفرماید: «و میان شما دوستی و مهربانی نهاد»(۳).
افشاندن محبت در فضای خانواده هم مسئولیت زن است و هم مسئولیت شوهر و نباید منتظر بمانند که محبت از آسمان برای آن دو نازل شود. ممکن است این سؤال مطرح شود: چه باید کرد؟ آیا محبت و دوستی به دست انسان میباشد؟ پاسخ آن است که آری بدون تردید چنین است و کافی است که بر چیزی تمرکز بورزید و بدان بپردازید و به خود تلقین کنید که آن را دوست دارید و بدین ترتیب خیلی زود احساس خواهید کرد که عملاً آن چیز را دوست دارید.
سفارش دوم: او را صادقانه تحسین کن
آیا میدانید چرا بسیاری از دختران زیبا و تحصیل کرده، در یافتن زوج مناسب شکست میخورند؟ یا پس از ازدواج در روابط زناشویی ناکام میگردند؟ یک دختر زیبا گاهی خودخواه است و لذا ارزش تحسین را نمیداند و آن را بزرگ نمیشمارد چنان که باید از کسی تمجید نمیکند دختران زیبای بسیاری هستند که به همین دلیل در زندگی شکست میخورند و تا پایان عمر مجرد باقی میمانند.
یک دختر زیبا، به اعتبار غروری که دارد، نمیداند چگونه ادب در پیش گیرد و چگونه آینه همسر خود باشد که او خود را در آن ببیند و نباید چنین باشد که این زن پیوسته به خود نظر کند.
همسر موفق، کسی است که زحمات شوهرش را قدر بداند و اگر به کار خوبی پرداخت تشویقش کند و در این هنگام خواهد بود که زن همچون آینهای خوبی های مرد را منعکس میسازد. آیا هیچ یک از ما آینه را که محاسن و معایب ما را مینماید ناخوش میشمارد؟
مردان نیز همچون زنان هستند و بیشتر جوانانی که به ازدواج تمایل دارند، برایشان اهمیتی ندارد که همسر مورد نظر ایشان کدبانوی درجه اول باشد بلکه آنچه برای آنها اهمیت دارد آن است که به ایشان اعتماد به نفس دهند و درک توانایی های ایشان از سوی زنانشان موجب اعتماد به نفسشان میگردد.
بنابراین وظیفه مرد در برابر زن و وظیفه زن در برابر مرد آن است که صادقانه از طرف دیگر تمجید کند. این ضرورت در رابطه با زن شدیدتر است زیرا مرد گاهی تمجید صادقانه را از جامعه دریافت میکند و ثمره کار خود را در آن مییابد ولی زن چه؟ چه کسی کار های او را تحسین میکند؟ چه کسی از این که وی وظایف خانه را به انجام میرساند از او قدردانی میکند؟
اگر این کارها مورد تقدیر قرار نگیرد هیچ یک از کار های او مورد تمجید قرار نخواهد گرفت و در نتیجه همسر در خلاء زندگی خواهد کرد و اعتماد به نفسش را از دست خواهد داد و اگر زنی اعتماد به نفس خود را از دست دهد، کانون خانوادگی بر سر مرد فرو خواهد ریخت و زنی که اعتماد به نفس خود را از کف دهد همسری مناسب نخواهد بود.
متأسفانه بسیاری از مردان از تلاش های همسر خود قدردانی نمیکنند و هنگامی که همسرانشان مطابق میل شوهرشان ظاهر میشوند یا خوراک مورد علاقه او را تدارک میبینند یا شرایط زندگی و مطالعه و کار و خانه را بر اساس خواست او تنظیم میکنند هیچ گونه تمجیدی از او به عمل نمیآورند.
در این جا نکته ظریفی وجود دارد و آن این که تلاش زن برای کیست؟ تلاش زن برای همسر اوست و به هر کاری که میپردازد خواه اموری که در رابطه با شوهر است یا پوشیدن لباس و استفاده از زینت آلات همگی برای شوهر است و اگر شوهری از این گونه امور قدردانی کند در حقیقت از اموری قدردانی کرده که در مرحله اول برای خود او صورت پذیرفته است. پس چرا نباید از او تمجید کند و چرا باید از به کار بردن یک کلمه تشویق آمیز خودداری ورزد؟
چرا اگر همسر انسان کار شایستهای کرد شوهر او خود را مؤظف نداند از وی قدردانی به عمل آرد در حالی که اگر از همسر خود کار ناشایستهای ببیند به سرزنش او میپردازد. مرد با خودداری از تمجید، کانون خانوادگی را متلاشی میکند در حالی که قدردانی سلاحی است که مرد با آن میتواند همسر خود را به هر جهتی که میخواهد سوق دهد و با نادیده گرفتن بدی ها و ترک سرزنش و تشویق بر کار های خوب میتواند علاقه به کار های خوب و پرداختن به اعمال شایسته را در او رشد دهد.
زن بر حسب حساسیت خود تشویق را دریافت میکند و آن را به دست فراموشی نمیسپارد و میکوشد کار هایی انجام دهد که مستحق تمجید بیشتر باشد.
بنابراین باید آموخت که چگونه به مناسبت های مختلف صادقانه قدردانی کرد. باید در پی یافتن مناسبتی بود تا از همسر تمجید شود. اگر همسرتان در تدارک خوراکی برای شما زحمتی کشید از او سپاسگزاری کنید، اگر غذای معینی را دوست دارید و همسرتان غذای دیگری را میپسندد از غذایی که دوست دارید تعریف کنید و با گذشت زمان او هم به همان غذایی علاقه خواهد یافت که شما بدان علاقمندید و بدین ترتیب هر روز غذای طبع میل شما را خواهد پخت نه غذای مورد علاقه خود را.
آیا اگر در رستوران، غذای خوبی برای شما بیاورند تشکر نخواهید کرد؟ آیا همسر شما از یک گارسون کمتر است؟ شما برای سرویس یک رستوران پول پرداخت میکنید در حالی که همسرتان پولی از شما دریافت نمیکند ولی از شما انتظار دارد ب های خدمت او را با تمجید و خوشرویی و بخشش معنوی بپردازید. آیا چنین نیست؟
آیا از کسی که در قهوه خانه برای شما قهوه یا چای میآورد تشکر نمیکنید؟ پس چرا اگر همسر شما چنین خدمتی برای شما بکند سپاس او را به جای نمیآرید؟ آیا آشپز همیشگی شما و کسی که داوطلبانه لباس های شما را میشوید در حالی که شرعاً مجبور به چنین کاری نیست سزاوار سپاسگزاری نمیباشد؟ زن وظیفه ندارد خانه را بروبد یا کار هایی نظیر آشپزی انجام دهد ولی با این وجود بدون هیچ ب هایی این امور را به انجام میرساند پس چرا نباید قدر او را بدانید؟
در یکی از افسانهها آمده است که زنی روستایی هر روز طعام خانواده خود را تدارک میدید ولی یک روز، به جای غذا، علف بر سفره ایشان نهاد، در این هنگام مردان فریاد کردند و گمان بردند که زن را جنونی رسیده است، در این هنگام زن به آنها گفت: من نمیدانم آیا شما تفاوت را در مییابید؟ من نمیدانستم که شما انسان هستید و میان طعام و علف تمایز قایل میشوید، وی افزود: بیست سال برای شما غذا پختم ولی در طول این مدت سخنی از شما نشنیدم که موجب دلگرمی من شود و حال آن که شما میان غذا و علف تفاوت میگذارید.
از آنجا که این زن هیچ گونه تمجیدی از کار سابق خود از سوی ایشان ندیده بود لذا چنین گمان برد که آنها تفاوت میان غذا و علف را نمیدانند. همین مسأله درباره همسران نسبت به شوهرانشان نیز صادق است تمجید و تشویق زن از شوهر تأثیر سحرانگیزی دارد و چه بسا زنانی که از شوهرانشان قهرمانی تاریخی ساختهاند تا آنجا که گفته شده در ورای هر مرد بزرگی زن او قرار دارد چنانکه در ورای هر مرد شکست خوردهای نیز همسر او دیده میشود. تمجید و تشویق زن از شوهر او را به یک قهرمان تاریخی تبدیل میکند و اگر زن تمجیدی از شوهر خود نکند او را در زندگی به یک انسان عادی و بیهدف تبدیل کرده است.
سفارش سوم: استفاده از ذکاوت و مدارا به جای توسل به خشونت
گاهی این سؤال پیش میآید که حدود ذکاوت و مدارا کدام است؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت که ما هر آنچه در میان خود و دیگران ملتزم هستیم، باید در میان خود و همسرمان هم نسبت بدان ملتزم باشیم. ما با یک انسان بیگانه چگونه رفتار میکنیم؟ آیا در تماس با او کلمات گزنده به کار میبریم؟ و آیا سخن او را قطع میکنیم؟ و آیا نامه هایی را که برای او فرستاده شده میخوانیم؟ و آیا در کار های شخصی او دخالت میکنیم؟ و اگر درباره دیگران چنین نمیکنیم آیا رواست که به همسرمان چنین کنیم؟
چرا برخی از شوهران به خود اجازه میدهند در امور شخصی همسرانشان دخالت کنند؟ اموری که تنها به ایشان مربوط است، و چرا برخی از شوهران این اجازه را به خود میدهند که به همسرانشان اهانت ورزند و سخنشان را قطع کنند و نامه هایی را که برای آنها فرستاده شده بخوانند و حال آن که درباره بیگانگان چنین نمیکنند.
اگر میان زن و شوهر اعتمادی هست پس نباید یقین را با شک از میان برد. غیرت بیش از حدّ از هر دو طرف فسادانگیز است چنانکه در احادیث نیز آمده است: «غیرت بیش از حدّ را رها کن که درست را نادرست میکند».
برخی از ما مسئولیت های شکستمان را در زندگی بر دوش همسرانمان تحمیل میکنیم و نقاط منفی آن خانه را از اندوه میآکند و هنگامی که به خانه وارد میشویم آن را از مشکلات خارج که هیچ ربطی به خانواده ندارد پر میکنیم و لذا خود را در خانه به سایهای سنگین بدل مینماییم. حضرت علی(علیه السلام) میفرماید: «نباید خانواده تو تیره روزترین مردم نسبت به تو باشند»(۴)، و نباید محبتمان به دیگران و سخت گیری و خشونتمان بر همسرانمان وارد آید.
ما باید مشکلات خارج را همچون کفش خود بر آستانه خانه بنهیم تا خانواده خود را آزار ندهیم و مشکلات و مسائل خویش را که هیچ ارتباط به آنها ندارد بر دوش ایشان تحمیل نکنیم. یکی از متفکران میگوید: برخی از افراد مهمترین رخداد های زندگی خود را دستخوش شرایط میسازند و خوشبختی و بدبختی خود را به دست شانس میسپارند.
هر مردی میداند که اگر زنش را تشویق کند به خاطر او هر کاری را انجام میدهد ولی با این وجود نسبت به او خشونت به خرج میدهد و او را آزار میرساند و نمیتواند از وجود زنش به چیزی دست یابد، در حالی که اگر هر چندگاه هدیه ارزان قیمتی برای سپاس از حسن تدبیر یا انجام شایسته کاری به او دهد قلب و عقل و عواطف او را تسخیر خواهد کرد.
هر مردی میداند که اگر چیزی همچون لباس یا دست پخت همسرش را بستاید حتی اگر در نظر همسرش بیاهمیت باشد همین او را وامی دارد تا نسبت به این امور اهتمام ورزد و خود را مدیون شوهرش بداند، برای مثال اگر همسر شما لباس مندرسی بپوشد و شما از لباس او تعریف کنید همین لباس مندرس برای او حکم بهترین مدل ها را خواهد یافت در صورتی که اگر از بهترین لباس او غفلت ورزید و از آن تعریف نکنید همین لباس فاخر برای او حکم لباسی مندرس را خواهد یافت.
موضع گیری، سخن، روابط زناشویی و حتی امور دینی و عبادات وضعیتی همچون لباس او را دارد. اگر توجه او به نماز را بستایی بدان خواهد پرداخت و اگر از مهربانی، عطوفت و اخلاق خوش او تعریف کنی تقیّد و التزام بدان را ادامه خواهد داد.