- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
زینب بنت جحش از زنان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، مادرش امیمه بنت عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بود. وی دختر عمه رسول الله بود زینب با زید پسر حارثه فرزند خوانده پیامبر ازدواج کرده بود.
زندگینامه زید بن حارثه قبل از ازدواج با زینب بنت جحش
زید بن حارثه جوانی است که در دوران کودکی، غارتگران بیابانگرد عرب او را از قافله ای ربوده و در بازار «عکاظ» به عنوان غلام فروختند، «حکیم بن حزام» او را برای عمه خود «خدیجه» خرید، وی نیز پس از ازدواج، او را به محمد صلی اللّه علیه و اله و سلم بخشید.
روحیات پاک و عواطف عالی و اخلاق نیک پیامبر باعث شد که زید بن حارثه شیفته وی شود، حتی آنگاه که پدر «زید بن حارثه» برای پیدا کردن فرزند خود وارد مکه شد و از ساحت مقدس «محمد» خواست که او را آزاد سازد، تا او را به سوی مادر و فامیل ببرد، زید بن حارثه حاضر به مراجعت نشد و محضر پیامبر را بر همه چیز (از دیار و وطن و خویشاوندان) ترجیح داد و رسول خدا او را در ماندن و یا مراجعت به وطن مختار ساخت.
این جذبه معنوی و عواطف قلبی از دو طرف بود. اگر زید بن حارثه از صمیم دل شیفته اخلاق و عواطف حضرت بود، پیامبر نیز متقابلا او را دوست می داشت؛ تا آنجا که او را به فرزندی برگزید و مردم به او، به جای زید بن حارثه، «زید بن محمد» می گفتند.
پیامبر، برای رسمی شدن این موضوع، روزی دست زید بن حارثه را گرفت و به مردم قریش خطاب کرد و فرمود:
این فرزند من است، و ما از یک دیگر ارث میبریم.
این علاقه قلبی هم چنان باقی بود، تا اینکه زید بن حارثه در جنگ موته به شهادت رسید و پیامبر از مرگ او بسان مرگ یک فرزند متأثر شد.[۱]
ازدواج زید بن حارثه با زینب بنت جحش
یکی از اهداف مقدس پیامبر گرامی این بود که فاصله ها را کمتر سازد و افراد بشر را تحت لوای انسانیت و پرهیزگاری گردآورد و ملاک فضیلت و شخصیت را فضایل اخلاق و سجایای انسانی معرفی کند.
بنابراین، می بایست هرچه زودتر، رسوم زشت کهن عرب (دختران اشراف نباید با طبقه تهی دست ازدواج کنند) را بکوبد و چه بهتر که این برنامه را از فامیل خود آغاز کند و دختر عمه خود «زینب بنت جحش» را که نوه عبد المطلب بود، به ازدواج غلام سابق خود و آزاد شده آن روز درآورد، تا مردم بدانند که این مرزهای موهوم هرچه زودتر باید برچیده شود و مردم آگاه گردند که هرگاه پیامبر به مردم می گوید: «ملاک برتری، تقوا و پرهیزکاری است و دختر مسلمان هم شأن مرد مسلمان است» خود او عامل اول و مجری قانون است.
برای سرکوب ساختن چنین رسم غلطی، پیامبر به خانه زینب بنت جحش رفت به طور رسمی زینب بنت جحش را برای «زید بن حارثه» خواستگاری کرد. وی و برادرش در آغاز کار چندان تمایل نداشتند، زیرا هنوز افکار دوران جاهلیت، از اعماق قلوبشان ریشه کن نشده بود. از طرفی، چون رد فرمان پیامبر بر آن ها ناگوار بود، سوابق غلام بودن زید را بهانه قرار داده و از پذیرفتن درخواست پیامبر، شانه خالی کردند.
چیزی نگذشت پیک وحی نازل شد و عمل زینب و برادرش را در این باره تقبیح کرد و چنین فرمود:
هیچ مرد و زن مومنی، در صورتی که خدا و پیامبر او در باره آن ها تصمیمی گرفتند، اختیاری از خود ندارند و هر کس خدا و پیامبر او را مخالفت کند، آشکارا گمراه است.[۲]
پیامبر بی درنگ آیه را برای آنان فرو خواند. ایمان پاک زینب و برادرش «عبد الله» به ساحت مقدس پیامبر اسلام و اهداف عالی وی، باعث شد که زینب بنت جحش رضایت خود را اعلام کند. در نتیجه، اشرافزاده ای به ازدواج غلام محمد درآمد و از این طریق بخشی از برنامه های حیات آفرین اسلام اجرا شد و در عمل روش غلطی کوبیده شد.
جدایی زید از زینب بنت جحش
سرانجام، این ازدواج روی عللی به طلاق منجر شد. برخی می گویند که عامل جدایی، روحیات زینب بنت جحش بود که پستی حسب و نسب شوهر خود را به رخ وی می کشید و از عظمت خاندان خود سخن میراند و از این راه زندگی را بر او تلخ می ساخت.
ولی احتمال دارد که عامل طلب طلاق خود زید باشد، زیرا بیوگرافی وی گواهی می دهد که او دارای روح انزوا طلب و ناسازگاری بوده است و به طور مکرر همسر برگزیده است و همه را (جز آخری که تا روز کشته شدن، در یکی از جنگ ها، در حباله عقد او بود) طلاق داده و از آن ها جدا شده بود. این طلاق های پیاپی، حاکی از روح ناسازگاری در «زید» است.
گواه دیگر، بر اینکه زید در این حادثه سهیم بوده، همان خطاب تند پیامبر است، زیرا وقتی او آگاه شد که پسر خوانده او تصمیم گرفته که همسر خود را طلاق دهد، سخت برآشفت و فرمود:
أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ[۳]؛ همسر خود را نگاه دار و از خشم خداوند بپرهیز.
اگر تقصیر همه جانبه، متوجه زینب بنت جحش می بود، در چنین صورتی، جدایی زید بن حارثه از همسرش خلاف تقوا و پرهیزکاری به شمار نمی رفت، ولی سرانجام، «زید بن حارثه» به تصمیم خود جامه عمل پوشانید و از زینب بنت جحش جدا شد.
ازدواج پیامبر با زینب برای از بین بردن سنت غلط جاهلی
پیش از آنکه علت اساسی این ازدواج را بررسی کنیم، ناچاریم نقش نسب را که عامل حیاتی برای یک اجتماع صحیح است در نظر بگیریم. به دیگر سخن، از تفاوت جوهری «پسر واقعی» و «پسر خوانده» آگاه شویم. پسر حقیقی، با پدر ریشه تکوینی دارد و در حقیقت، پدر مبدأ مادی برای پیدایش فرزند بوده و فرزند وارث صفت جسمانی و روحیات پدران و مادران است، و روی این یگانگی و هم خونی، پدر و فرزند وارث اموال و ثروت یک دیگر میشوند و احکام مخصوصی در باب ازدواج و طلاق پیدا می کنند.
بنابراین، چنین موضوعی که ریشه تکوینی دارد، با لفظ و زبان درست نمی شود[۴] و پسر خوانده انسان، هرگز پسر واقعی انسان نمی شود، چه رسد که پسر خوانده، در یک سلسله از احکام از قبیل: ارث و ازدواج و طلاق مانند فرزند واقعی انسان شود؛ مثلا هرگاه پسر واقعی از پدر ارث می برد و بالعکس و یا همسر فرزند واقعی پس از طلاق فرزند بر پدر او حرام می شود، هرگز نمی توان گفت که پسر خوانده نیز در این قسمت ها با فرزند واقعی شرعی و یک سان است.
به طور مسلم، یک چنین تشریک علاوه بر اینکه مبدأ صحیح ندارد، یک نوع بازی با عامل مهم (نسب) در اجتماع صحیح است.
بنابراین، اگر پسر خواندگی به منظور ابراز عاطفه و علاقه بوده بسیار مستحسن و بجاست، ولی اگر به منظور تشریک در یک سلسله احکام اجتماعی است که همگی از آن فرزند واقعی به شمار می رود، از حساب های علمی بسیار دور است.
جامعه عرب پسر خوانده را مانند پسر واقعی فرض میکردند. پیامبر مأمور شد که با زینب که سابقا همسر پسر خوانده او (زید بن حارثه) بود ازدواج کند و این روش غلط دیگر را، از بین ببرد و این شیوه ناستوده را با عمل که اثر آن بیش از گفتن و جعل قانون است، از میان مردم عرب بردارد و این ازدواج علتی جز این نداشته است. از آنجا که کمتر کسی جرأت داشت، که این برنامه را در دنیای آن روز که ازدواج با زن پسر خوانده قبح مصنوعی غریبی داشت اجرا کند، خداوند پیامبر را به طور رسمی برای این کار دعوت فرمود. چنان که میفرماید:
هنگامی که زید زینب را طلاق داد، او را به ازدواج تو در آوردیم، تا برای افراد با ایمان درباره همسران پسر خوانده خود هنگامی که آن ها را طلاق می دهند محدودیتی نباشد.[۵]
این ازدواج، علاوه بر اینکه یک سنت غلطی را کوبید، بزرگترین مظهر برای مساوات و برابری قرار گرفت، زیرا رهبر عالی قدر اسلام با بانویی ازدواج کرد که در گذشته همسر آزاد شده او بود و در دنیای آن روز چنین ازدواجی، مخالف با شئون اجتماع به شمار میرفت.
این اقدام شجاعانه، موجی از اعتراض و انتقاد را از جانب منافقان و کوتاه فکران پدید آورد. در همه جا به عنوان یک امر مستنکر، می گفتند: «محمد» با همسر پسر خوانده خود ازدواج کرده است.
خدا برای سرکوبی این افکار، آیه زیر را فرو فرستاد:
ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً[۶]»؛ محمد پدر یکی از مردان شما نیست، او سمتی ندارد، جز اینکه رسول خدا و خاتم پیامبران است و خداوند از همه چیز آگاه است.
قرآن، تنها به این بیان اکتفا نکرد، بلکه پیامبر خود را که در اجرای فرمان خدا، شجاع و بیباک بود، با آیه های ۳۸ و ۳۹ سوره احزاب ستایش کرد. خلاصه این دو آیه این است:
محمد بسان سایر پیامبران، پیام های خدا را میرساند و در اطاعت فرمان خدا از هیچ کس نمی ترسد.[۷]
اکنون نظریه خاورشناسان را بررسی می کنیم:
خاورشناسان و ازدواج زینب بنت جحش
ازدواج پیامبر با زینب بنت جحش، همسر سابق زید بن حارثه، یک موضوع ساده و خالی از هرگونه ابهامی است، ولی از آنجا که عده ای از خاورشناسان آن را برای فریب افراد ساده لوح و بیاطلاع، دست آویز قرار داده اند و از این طریق در تضعیف ایمان مردمی کوشیده اند که از سیره پیامبر اکرم آگاهی درست ندارند به پاس این انگیزه به نظر رسید که گفتار این گروه را تعقیب و مطلب را بررسی کنیم.
ناگفته پیداست که استعمار برای تسلط بر مشرق زمین، نه تنها از قدرت های نظامی و اقتصادی کمک می گیرد، بلکه گاهی با قیافه علم و تحقیق وارد این سرزمین می گردد و با نقشه های منظم و دقیق، می کوشد بدترین نوع وابستگی را که همان استعمار فکری است، پدید آورد، در حقیقت، مستشرق همان استعمارگر توسعه طلبی است که با قیافه مخصوصی در دل جامعه و در میان روشن فکران دست به فعالیّت زده و با تخدیر افکار طبقه فاضل، هدف های استعماری خود را تعقیب می کند.
شاید بسیاری از نویسندگان و دوستداران علم و فرهنگ مغرب زمین، این مطلب را از ما نپذیرند و ما را به واپسگرایی و تعصب متهم سازند و تصور کنند که تعصب ملی و یا مذهبی ما را به این گفتار وادار کرده است، ولی نوشته های خاورشناسان و پرده پوشی ها و غرض ورزی های آنان در تاریخ اسلام گواه روشنی است که انگیزه علمی در بسیاری از آنها کم و نوع نوشته هایشان با تزریق یک رشته افکار ضد دینی و ملی آمیخته است.
گواه آن موضوع گفتار ما است. آنان با خیال پردازی مخصوص غربی به این ازدواج که به منظور «کوبیدن یک سنت باطلی» بود، رنگ «عشق و دل باختگی» داده و بسان رمان نویسان و داستان سرایان آنچه توانسته اند به یک تاریخ مجعول، پر و بال داده و آن را به ساحت پاکترین فرد جهان انسانیت نسبت داده اند.
به هر حال، اساس افسانه آن ها جمله هایی است که ابن اثیر[۸] و پیش از او طبری و برخی از مفسران نقل کرده اند: روزی چشم پیامبر بیاختیار به «زینب» همسر «زید» افتاد. زید احساس کرد که پیامبر به زینب علاقه مند شده است و روی علاقه مفرطی که به پیامبر داشت، حضور پیامبر گرامی شرفیاب شد و موضوع طلاق زینب بنت جحش را پیش کشید تا کوچک ترین مانعی برای پیامبر درباره ازدواج با زینب نباشد. پیامبر به طور مکرر او را از طلاق دادن همسرش نهی کرد، ولی سرانجام همسر خود را طلاق داد و رسول خدا با او ازدواج کرد.
خاورشناسان به جای بررسی سند تاریخ، به متن این تاریخ مجعول قناعت نکرده و آن قدر به آن پیرایه بسته اند که به صورت افسانه های هزار و یک شب درآمده است.
به طور مسلم، کسانی که با سیره پاک پیامبر اسلام (ص) آشنایی دارند، اصل و فرع این تاریخ را زاییده خیال و اوهام می دانند و آن را با صفحه های درخشان زندگی رسول گرامی کاملا مخالف میبینند، حتی دانشمندانی مانند «فخر رازی» و «آلوسی» با صراحت هر چه تمام تر به تکذیب این تاریخ برخاسته و می گویند: دشمنان اسلام به جعل آن ها دست زده و در میان نویسندگان مسلمان منتشر کرده اند.[۹]
چگونه می توان گفت که بر این قطعه تاریخی طبری و ابن اثیر معتقد بوده اند؛ در صورتی که ده ها برابر مخالف آن را نقل کرده و ساحت آورنده اسلام را از هرگونه آلایش مبرا دانسته اند.
به هر حال ما علایم و نشانه های ساختگی بودن این قسمت را در این صفحه ها منعکس کرده و موضوع را روشنتر و بینیازتر از این می دانیم که به دفاع بیشتری بپردازیم.
- تاریخ مزبور با سند قطعی اسلام و مسلمانان مخالف است، زیرا قرآن به شهادت آیه ۳۷ سوره احزاب می گوید: ازدواج پیامبر با زینب، به منظور ابطال سنت باطل عرب بود که کسی حق ندارد همسر پسر خوانده را بگیرد و آن هم به فرمان خداوند صورت گرفته است، نه به منظور علاقه مندی و دل باختگی و هیچ کس این مطلب را در صدر اسلام تکذیب نکرده است. اگر گفته قرآن برخلاف حقیقت بود، بیدرنگ یهودیان و نصاری و منافقان، به انتقاد برخاسته و جنجالی به راه می انداختند، در صورتی که چنین جریانی از دشمنانش، که پیوسته در کمین وی بودند، شنیده نشد.
- زینب همان بانویی است که پیش از ازدواج با «زید» به پیامبر گرامی پیشنهاد کرد که همسر وی شود، ولی پیامبر علی رغم خواسته وی اصرار ورزید که با غلام او (زید) ازدواج کند. اگر پیامبر به چنین کاری علاقه داشت، در آن روز کوچکترین مانعی بر سر راه وی نبود، پس چرا به این عمل رضایت نداد؟ با این حال، می بینیم که او با کمال تمایلی که در زینب احساس میکرد، نه تنها پاسخ مثبت به او نگفت، بلکه او را وادار کرد که با دیگری ازدواج کند.
با تکذیب متن تاریخ، دیگر میدانی برای پیرایه های سربازان علمی استعمار باقی نمی ماند. ما صفحه های تاریخ پیامبر را منزه و بالاتر از آن میدانیم که کلمه های زننده این گروه را نقل کنیم، پیامبری که تا پنجاه سالگی با زنی که هیجده سال از او بزرگتر بود، به سر برده است.
جمع بندی
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مامور شد که با زینب بنت جحش که سابقا همسر زید بن حارثه، پسر خوانده پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بود ازدواج کند و این روش غلط دیگر را، از بین ببرد و این رسم جاهلی را با عمل که اثر آن بیش از گفتن و جعل قانون است، از میان مردم عرب بردارد و این ازدواج علتی جز این نداشته است.
پی نوشت ها
[۱] . اسد الغابه»؛ «الاستیعاب و الاصابه»، ماده «زید».
[۲] . وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَهٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا مُبِیناً احزاب (۳۳) آیه ۳۶.
[۳] . احزاب (۳۳) آیه ۳۷.
[۴] . خلاصه آیه های ۴ و ۵ سوره احزاب.
[۵] . فَلَمَّا قَضی زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا «احزاب (۳۳) آیه ۳۷».
[۷] . اینک متن آیهها: ما کانَ عَلَی النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّهَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً. الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَ کَفی بِاللَّهِ حَسِیباً احزاب (۳۳) آیههای ۳۸- ۳۹.
[۸] . تاریخ کامل، ج ۲، ص ۱۲۱.
[۹] . مفاتیح الغیب رازی، ج ۲۵، ص ۲۱۲ و روح المعانی جزء ۲۲، ص ۲۳- ۲۴.
منابع
- أسد الغابه فی معرفه الصحابه، محمد بن محمد بن عبد الکریم بن عبد الواحد الشیبانی المعروف.
- بابن الأثیر، انتشارات اسماعیلیان، تهران، بی تا.
- الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، لأبی عمر یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر، دار الجیل، بیروت.
- الإصابه فی تمییز الصحابه، للامام الحافظ أحمد بن علی بن حجر العسقلانی، دار الکتب اللبنانیه، بیروت – لبنان.
- تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ابن اثیر، علی بن محمد، ۵۵۵-۶۳۰ق. ، تهران، بی نا.
- مفاتیح الغیب ( التفسیر الکبیر )، فخر الدین الرازی، دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ۱۴۲۰ ه . ق
- روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، العلامه أبی الفضل شهاب الدین.
- السید محمود الآلوسی البغدادی، دار الکتب العلمیه، روح المعانی، دارالکتب العلمیه، بیروت – لبنان.
- فروغ ابدیت تجزیه و تحلیل کاملی از زندگی پیامبر اکرم( ص)، آیت الله جعفر سبحانی، بوستان کتاب، قم، بیست و یکم، ۱۳۸۵ ش