- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
حدیث غدیر از احادیث متواتر اسلامی است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر پیرامون امامت و جانشینی امام علی (علیه السلام) بیان فرمود. در این نوشتار تلاش شده تا به اختصار، برخی از شبهات پیرامون حدیث غدیر پاسخ داده شود:
شبهه اول حدیث غدیر
چون اهل سنت نتوانسته اند در سند حدیث غدیر تشکیک کنند در کلمه مولا اشکال کرده اند که در جمله من کنت مولاه موجود است. کلمه مولا دارای معانی مختلف از جمله سرپرست و صاحب اختیار، دوست، همسایه، عبد و… می باشد؛ لذا گفته اند: منظور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این است که هر کس من دوست او هستم، علی (علیه السلام) نیز دوست اوست.
پاسخ
ردیه اول: در آیه تبلیغ حکم شدیدی برای عدم رساندن این مطلب قرار داده شده که خداوند می فرماید:
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ )مائده/۶۷(
ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان، اگر چنین نکنی امر رسالت او را ادا نکرده ای خدا تو را از مردم حفظ می کند که خدا مردم کافر را هدایت نمی کند.
اگر نرسانی وظیفه رسالت خود را انجام نداده ای و دوستی چندان مساله مهمی نیست که اینچنین تهدیدی برای آن قرار داده شود و شایسته این مقام تنها مساله خلافت است و در ادامه آیه می آید که خدا تو را از (آزار) مردم حفظ می کند. مگر دوستی خطر ایجاد می کند؟
این مساله خلافت است که خیلی ها به آن طمع داشتند و بخاطر آن ممکن بود به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آسیب برسانند.
در ضمن طبق احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مردم قبل از غدیر خم به دوستی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با امیرالمومنین (علیه السلام) آگاه بودند، بنابراین غدیر خم موردی نداشت. و در آیه اکمال که در مورد روز غدیر نازل شده میفرماید:
…. الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا…. (مائده/۳)
امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم.
و مردم امروز نا امید شدند. آیا با دوستی امیر المومنین (علیه السلام) مردم از از بین بردن دین مایوس شدند یا این مساله امامت و خلافت بود که امتداد نبوت است؟
ردّیه دوم: پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از گفتن من کنت مولاه فرمودند: أَلَسْتُ أَوْلَى بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ؟ یعنی چه کسی نسبت به شما از خود شما سزاوارتر است و امر او را بر امر خودتان مقدم می کنید؟
مردم گفتند: خدا و پیامبرش (صلی الله علیه و آله و سلم). بعد فرمودند: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ، یعنی هر کس من نسبت به او از خودش سزاوارترم زین پس، علی (علیه السلام) نسبت به او از خودش سزاوارتر است و صاحب اختیار اوست. در سوره احزاب بر این مطلب دلالت می کند:
النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ. (احزاب/۶)
پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از خود مسلمانان اولی است که در کارشان تصرف و دخالت کند.
ردیه سوم: روز غدیر گرمای شدیدی داشت به طوری که مردم ردای خود را زیر پا و بالای سر خود نگاه می داشتند و روا نیست بگوییم مردم در این گرمای شدید حدود سه روز برای بیعت معطل شدند برای مساله نه چندان بزرگی مانند دوستی.
ردیه چهارم: افراد حاضر در روز غدیر از این کلمه خلافت الهی را فهمیده اند و مانند عمر ابن خطاب تبریک گفتند یا مانند حسان ابن ثابت شعر در مدح مولا گفتند که در شعر گفت: حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) امام و هادی برای ماست.
خطیب بغدادى در ترجمه حبشون بن موسى مى نویسد:
أنبأنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بشران أنبأنا علیّ بن عمر الحافظ حدّثنا ضمره ابن رَبِیعَهَ الْقُرَشِیُّ عَنِ ابْنِ شَوْذَبٍ عَنْ مَطَرٍ الْوَرَّاقِ عَنْ شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ عَنْ أَبِی هُرَیْرَهَ. قَالَ:
مَنْ صَامَ یَوْمَ ثَمَانِ عَشْرَهَ مِنْ ذِی الْحِجَّهِ کُتِبَ لَهُ صِیَامُ سِتِّینَ شَهْرًا، وَ هُوَ یَوْمُ غَدِیرِ خُمٍّ، لَمَّا أَخَذَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ بِیَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَقَالَ: «أَلَسْتُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ؟» قَالُوا: بَلَى یا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ»
فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الخطّاب: بخ بخ لک یا ابن أَبِی طَالِبٍ! أَصْبَحْتَ مَوْلایَ وَ مَوْلَى کُلِّ مُسْلِمٍ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ [المائده ۳] وَ مَنْ صَامَ یَوْمَ سَبْعَهٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ رَجَبٍ، کُتِبَ لَهُ صِیَامُ سِتِّینَ شَهْرًا، وَ هُوَ أَوَّلُ یَوْمٍ نَزَلَ جِبْرِیلُ [عَلَیْهِ السَّلامُ] عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ بِالرِّسَالَهِ[۱].
همین روایت را الشجرى الجرجانى (متوفای۴۹۹ هـ) در کتاب الأمالى با همین سند در سه جاى از کتابش و ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق نقل کرده اند:[۲]
از ابوهریره نقل شده است که گفت: کسى که روز هجدهم ذى حجه را روزه بگیرد ثواب روزه شصت ماه براى وى نوشته مى شود، این روز، روز غدیر خم است، روزى که رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) دست على را گرفت و فرمود: آیا من رهبر مؤمنان نیستم؟ گفتند: چرا اى رسول خدا فرمود: هر کس من مولاى او هستم على مولاى او است.
عمر گفت: تبریک، تبریک اى پسر ابوطالب! تو اکنون مولاى من و مولاى هر مسلمانی، سپس این آیه نازل شد: امروز دین شما را کامل کردم. این حدیث به عنوان روایت حبشون مشهور شده است، گفته شده که فقط او این روایت را نقل کرده است؛ در حالى احمد بن عبد الله نیز از على سعید… از أبى هریره نقل کرده است….
ردیه پنجم: تبادر از حاق لفظ
لفظ ولیّ و مولا اگر چه در لغت دارای معانی متعددی است ولی هنگامی که بدون قرینه بیاید، عرب از آن معنای صاحب اختیار، اولی به تصرف و سرپست می فهمد که همان معنای امامت است و تبادر علامت حقیقت است. البته ادله دیگری هم ماند،ولی همین ها کفایت می کند.
شبهه دوم حدیث غدیر
ابن تیمیه میگوید:
وَ أَمَّا قَوْلُهُ: “«مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ»” فَلَیْسَ هُوَ فِی الصِّحَاحِ لَکِنْ هُوَ مِمَّا رَوَاهُ الْعُلَمَاءُ، وَ تَنَازَعَ النَّاسُ فِی صِحَّتِهِ فَنُقِلَ عَنِ الْبُخَارِیِّ، وَ إِبْرَاهِیمَ الْحَرْبِیِّ، وَ طَائِفَهٍ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ بِالْحَدِیثِ أَنَّهُمْ طَعَنُوا فِیهِ وَ ضَعَّفُوهُ، وَ نُقِلَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ أَنَّهُ حَسَّنَهُ کَمَا حَسَّنَهُ التِّرْمِذِیُّ، وَ قَدْ صَنَّفَ أَبُو الْعَبَّاسِ بْنُ عُقْدَهَ مُصَنَّفًا فِی جَمِیعِ طُرُقِهِ[۳]
مردم در صحت حدیث من کنت مولاه نزاع دارند و در صحاح نیامده است! و از عده ای از علما از جمله بخاری و ابراهیم حربی نقل شده که آن را تضعیف کرده اند.
پاسخ
ردّیه اول: ترمذی در صحیح خود آن را نقل کرده و تصریح به صحتش نموده است.
۳۷۱۳ – حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا شُعْبَهُ، عَنْ سَلَمَهَ بْنِ کُهَیْلٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الطُّفَیْلِ یُحَدِّثُ، عَنْ أَبِی سَرِیحَهَ، أَوْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ – شَکَّ شُعْبَهُ – عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ قَالَ: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ»: «هَذَا حَدِیثٌ حَسَنٌ غَرِیبٌ» [حکم الألبانی] : صحیح[۴]
ردّیه دوم: بر فرض امثال بخاری که خصومت او با اهل بیت (علیهم السلام) روشن است، این حدیث را تضعیف نماید. اما آیا میتواند در برابر بالای ۵۵۰ نفری که این حدیث را در طول ۱۴ قرن نقل کرده اند و عده ای از آنان حتی کتاب در باب اسناد غدیر نوشته اند و بسیاری از آنان به صحت حدیث گواهی داده اند، مقاومت کند؟
(در اثبات خصومت بخاری با اهل بیت (علیهم السلام) همین بس که وی در صحیحش (دار ابن کثیر) از امیرالمومنین (علیه السلام) که طبق آیه تطهیر، با استفاده از نقل خود اهل سنت معصوم است و معدن علم است، تنها ۴۶ روایت نقل کرده و از شهاب الدین زهری که بنا بر مبنای خود اهل سنت نمی شود از او روایت نقل کرد ۱۲۵۰ روایت نقل کرده است! (این که نمی شود بر مبنای اهل سنت از او حدیث نقل کرد را آقای حسین مظلومی در کتاب ازدواج ام کلثوم با عمر ثابت کرده است.)
ردیه سوم: کار ابن تیمیه در تضعیف این حدیث و احادیثی که در مدح اهل بیت (علیهم السلام) خصوصا امیرالمومنین (علیه السلام) آمده به جایی رسیده که حتی البانی که از اتباع او در مسائل اعتقادی است، این عمل او را ناخرسند دانسته و تصریح می کند که او در تضعیف احادیث بدون بررسی سند آن سرعت داشته است.
در حقیقت ابن تیمیه در صدد تضعیف بدون دلیل احادیث خلافت و فضایل اهل بیت (علیهم السلام) بر آمده است.
شبهه سوم حدیث غدیر
برخی میگویند: ما این حدیث غدیر را از حیث سند تمام می دانیم. اما در این حدیث اشاره نشده که حضرت بلافاصله بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) امام و خلیفه است. بنابراین به جهت جمع با سایر ادله او را خلیفه چهارم میدانیم.
پاسخ
ردیه اول: هیچ دلیلی بر خلافت خلفای قبل از امیرالمومنین (علیه السلام) نیست تا بخواهیم بین ادله جمع کنیم.
ردیه دوم: از کلمه بعدی در احادیث صحیح السند ولایت میتوان فهمید که ایشان خلیفه بلافصل هستند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمودند: وَ هُوَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِی؛ او صاحب اختیار هر مومنی بعد از من است، که این بعدیت ظهور در اتصال دارد. «أنت ولیی فی کل مُؤْمِنٍ بعدی»[۵]
ردیه سوم: در برخی از روایات حدیث غدیر که ابن کثیر هم از براء ابن عازب نقل کرده آمده: «ان علیاً ولیکم بعدی»[۶]
ردیه چهارم: ظهور خود حدیث غدیر خصوصا قرائن حالیه و مقالیه تثبیت کننده معنای خلافت بلافصل ایشان است.
ردیه پنجم: مفاد حدیث غدیر این است که ایشان سرپرست همه مسلمین حتی این سه خلیفه است و این فقط با خلافت بلافصل ایشان سازگاری دارد.
شبهه چهارم حدیث غدیر
دهلوی میگوید:چه ضرورتی دارد ما لفظ (مولی) در حدیث را حمل بر اولی به تصرف و سرپرستی بگیریم، در حالی که در قرآن در غیر این معنا آمده است؟
خداوند در سوره آل عمران آیه ۶۸ میفرماید: إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنینَ و پر واضح است که اتباع حضرت ابراهیم (علیه السلام) اولی به تصرف نسبت به او نبوده اند.
پاسخ
ردیه اول: اگر در این آیه در این معنا آمده در برخی آیات دیگر به معنای سرپرستی و اولی به تصرف آمده مانند: مَأْوَاکُمْ النَّارُ هِیَ مَوْلاَکُمْ (حدید/۱۵) جایگاهتان آتش است که سرپرست شماست!
ردیه دوم: حمل کلمه مولی در حدیث غدیر به اولی به تصرف به جهت قراینی است که در حدیث وجود دارد. از جمله: جمله قبل از من کنت مولاه یعنی الست اولی بکم من انفسکم؟ آیا من نسبت به شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟
ردیه سوم: در این آیه قرینه ای وجود دارد که مانع از حمل آیه بر اولویت است و آن این است که هیچ کس بر پیامبر خدا ابراهیم (علی نبینا و آله و علیه السلام) مقدم نمی شود.
به خلاف حدیث غدیر که در این حدیث مانعی مانند: نعوذبالله، اولویت امیرالمومنین (علیه السلام) بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وجود ندارد. بلکه می فهماند که خلافت از آن کیست.
شبهه پنجم حدیث غدیر
دهلوی همچنین می گوید: قرینه ای در ذیل حدیث وجود دارد که دلالت دارد مراد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از کلمه مولی (محبت) است که آن این دعا است:
اللهم وال من والاه و عاد من عاداه: بارالها! دوست بدار هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد.
پاسخ
ردیه اول: جمله من کنت مولاه به دلیل صدر حدیث، حمل بر معنای سرپرستی شد. بنابراین معنای دعا اینگونه میشود: بار خدایا! هرکس که ولایت او را پذیرفت دوست بدار و هر کس که از ولایت او سرباز کرد اورا دشمن دار!
ردّیه دوم: این معنا هرگز با اهتمام شدید پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در ذکر حدیث سازگاری ندارد؛ زیرا چگونه قابل توجیه است که بگوییم: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مردم را در آن صحرای سوزان برای اعلان مطلبی جزیی و آن اینکه امیرالمومنین علی (علیه السلام) دوستدار آنهاست نگاه دارد؟
ردیه سوم: در برخی روایات جمله اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ، وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ (دوست بدار هر که او را دوست دارد…) آمده که نشانگر این است که اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ معنای محبت نمی دهد زیرا در غیر این صورت تکرار لازم می آید. مانند روایت:
۷۸۶ – حَدَّثَنَا یُوسُفُ بْنُ مُوسَى، قَالَ: نا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، عَنْ فِطْرِ بْنِ [ص:۳۵] خَلِیفَهَ، عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ، عَنْ عَمْرٍو ذِی مَرَّ وَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ وَهْبٍ، وَ عَنْ زَیْدِ بْنِ یُثَیْعٍ، قَالُوا سَمِعْنا عَلِیًّا، یَقُولُ:
نَشَدْتُ اللَّهَ رَجُلًا سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ: یَقُولُ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ لَمَّا قَامَ فَقَامَ إِلَیْهِ ثَلَاثَهُ عَشَرَ رَجُلًا، فَشَهِدُوا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ قَالَ: أَلَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ قَالُوا: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: فَأَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ فَقَالَ: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ، وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ[۷]
ابو اسحاق از عمرو بن ذى مرّ ، سعید بن وهب و زید بن یثیع نقل کرده است که هر سه به اتفاق هم گفتند که شنیدیم حضرت على (علیه السلام) سوگند میداد که هر کسى از شما از پیغمبر اکرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلم) در روز غدیرخم آنچه را درباره من فرموده، شنیده است، شهادت خود را اعلام نماید.
سیزده تن از حاضران از جای خود برخاستند و گواهى خود را اعلام داشتند که از آن حضرت (صلّى اللّه علیه و آله و سلم) شنیدیم، فرمود: آیا من از جان مؤمنان سزاوراتر از خود آنها نیستم؟
مردم فرموده آن حضرت را تصدیق کردند. در این هنگام دست على (علیه السّلام) را گرفت و فرمود: اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَأَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ، وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ، وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.
ردیه چهارم: برخی از بزرگان اهل سنت مانند محبّ الدین طبری شافعی این توجیه را بعید شمرده اند.
ردیه پنجم: جمله اللهم وال من والاه دعایی است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از فارغ شدن از خطبه فرموده است و لذا نمیتواند قرینه بر حمل کلمه مولی به معنای محبت باشد. بلکه بهترین قرینه جمله قبل از آن یعنی الست اولی بکم من انفسکم می باشد تا لفظ مولی حمل بر امامت و سرپرستی شود.
ردیه ششم: در برخی روایات کلمه بعدی آمده است. مانند روایت ابن کثیر که از براء ابن عازب نقل کرده: من کنت مولا ان علیاً ولیکم بعدی…. اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از کلمه مولی اراده محبت کرده بود وجهی برای ذکر کلمه بعدی وجود نداشت. زیرا معنا ندارد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بگوید: علی (علیه السلام) بعد از من محب و دوستدار شماست نه قبل از من.
شبهه ششم حدیث غدیر
دهلوی می گوید: ابو نعیم اصفهانی از حسن مثنی نقل کرده که او در مورد حدیث من کنت مولاه گفته است: اگر مقصود رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از این حدیث خلافت بود، باید آن را به طور واضح بیان میکرد، زیرا او فصیح ترین مردم بود…
پاسخ
ردیه اول: کلام حسن مثنی بر فرض ثبوت، حجّیت و اعتباری ندارد. زیرا او نه معصوم است و نه از صحابه به شمار میآید تا فهم او نزد اهل سنت معتبر باشد و ضمنا صحابه از این حدیث، خلافت را فهمیده اند.
ردیه دوم: این حدیث سندی ندارد.
ردیه سوم: چگونه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خلافت حضرت را به طور فصیح بیان نکرده، در حالی که خلافت امام علی ابن ابیطالب (علیه السلام) با قراین حالیه و مقالیه به طور واضح از حدیث غدیر استفاده میشود و علمای بلاغت گفته اند: کنایه ابلغ از تصریح است و نیز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در روایات دیگر هم، مساله امامت و خلافت ایشان را به روشنی بیان فرموده اند.
پی نوشت ها
۱- الخطیب البغدادی، أحمد بن علی أبو بکر (متوفای ۴۶۳هـ)، تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۲۸۴، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت.
۲- الشجری الجرجانی، المرشد بالله یحیى بن الحسین بن إسماعیل الحسنی، کتاب الأمالی و هی المعروفه بالأمالی الخمیسیه، ج ۱، ص ۱۹۲، و ج۱، ص ۳۴۳، و ج۲، ص۱۰۲، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت / لبنان، الطبعه: الأولى، ۱۴۲۲ هـ – ۲۰۰۱م؛
ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبه الله بن عبد الله، (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینه دمشق و ذکر فضلها و تسمیه من حلها من الأماثل، ج ۴۲، ص ۲۳۳، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامه العمری، ناشر: دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۵؛
۳- منهاج السنه النبویه ج۷ ص۳۱۹ المؤلف: تقی الدین أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم بن عبد السلام بن عبد الله بن أبی القاسم بن محمد ابن تیمیه الحرانی الحنبلی الدمشقی (المتوفى: ۷۲۸هـ)، المحقق: محمد رشاد سالم، الناشر: جامعه الإمام محمد بن سعود الإسلامیه، الطبعه: الأولى، ۱۴۰۶ هـ – ۱۹۸۶ م، عدد المجلدات: ۹.
۴- سنن الترمذی ج۵ ص۶۳۳ المؤلف: محمد بن عیسى بن سَوْره بن موسى بن الضحاک، الترمذی، أبو عیسى (المتوفى: ۲۷۹هـ)، تحقیق و تعلیق: أحمد محمد شاکر (جـ ۱، ۲)، ومحمد فؤاد عبد الباقی (جـ ۳)، و إبراهیم عطوه عوض المدرس فی الأزهر الشریف (جـ ۴، ۵)، الناشر: شرکه مکتبه و مطبعه مصطفى البابی الحلبی – مصر، الطبعه: الثانیه، ۱۳۹۵ هـ – ۱۹۷۵ م، عدد الأجزاء: ۵ أجزاء.
۵- الکتاب: مسند الإمام أحمد بن حنبل ج۳ ص ۳۳۳/المؤلف: أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشیبانی (المتوفى: ۲۴۱هـ)/المحقق: أحمد محمد شاکر/الناشر: دار الحدیث – القاهره الطبعه: الأولى، ۱۴۱۶ هـ – ۱۹۹۵ م/عدد الأجزاء: ۸ (القسم الذی حققه أحمد شاکر)
۶- البدایه والنهایه، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء الوفاه: ۷۷۴ ، ج ۷ ص ۳۴۶، دار النشر: مکتبه المعارف – بیروت
۷- مسند البزار المنشور باسم البحر الزخار ج۳ ص۳۴ و ج۹ ص۳۲۳ المؤلف: أبو بکر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق بن خلاد بن عبید الله العتکی المعروف بالبزار (المتوفى: ۲۹۲هـ)، المحقق: محفوظ الرحمن زین الله، (حقق الأجزاء من ۱ إلى ۹)، و عادل بن سعد (حقق الأجزاء من ۱۰ إلى ۱۷)، و صبری عبد الخالق الشافعی (حقق الجزء ۱۸)، الناشر: مکتبه العلوم والحکم – المدینه المنوره، الطبعه: الأولى، (بدأت ۱۹۸۸م، و انتهت ۲۰۰۹م)، عدد الأجزاء: ۱۸.
مجمع الزوائد و منبع الفوائد ج۹ ص۱۲۹ المؤلف: أبو الحسن نور الدین علی بن أبی بکر بن سلیمان الهیثمی (المتوفى: ۸۰۷هـ)، المحقق: حسام الدین القدسی، الناشر: مکتبه القدسی، القاهره، عام النشر: ۱۴۱۴ هـ، ۱۹۹۴ م، عدد الأجزاء: ۱۰.
منبع: پرتال جامع سنت