- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
پیش از ظهور اسلام، عرب جاهلی را مردمان «اُمّی» می خواندند. «اُمّی» به معنای درس نخوانده است. یعنی یک فرد به همان حالتی که از مادر زائیده شده است، باقی بماند. برای شناخت میزان ارزش علم، در میان عرب جاهلی کافی است بدانیم که در دوران طلوع ستاره اسلام، در میان قریش فقط هفده نفر توانایی خواندن و نوشتن داشتند. در مدینه، در میان دو گروه اوس و خزرج فقط یازده نفر دارای چنین کمالی بودند.[۱]
بلاذری می گوید: هنگام ظهور اسلام در قریش هفده مرد مى توانستند خط بنویسند. در این روایت اسامی همه آن ها ذکر شده که مجموعا هفده نفر می شوند. و از میان زنان تنها شفاء عدویه دختر عبد الله که از کسان عمر بن خطاب بود در عهد جاهلیت خط مى نوشت.[۲]
به گفته واقدى کاتبان عربى در اوس و خزرج نیز اندک بودند. برخى از یهودان در مدینه کتابت تعلیم مى دادند و در زمان هاى نخست کودکان مدینه آن را فرا مى گرفتند. هنگام ظهور اسلام آنان که در اوس و خزرج نوشتن مى دانستند مجموعا یازده نفر بودند که اسامی آن ها در متون تاریخی ذکر شده اند.[۳]
عرب جاهلی از دیدگاه قرآن
قرآن کریم روزگار عرب قبل از دین اسلام و متصل به ظهور اسلام را روزگار «جاهلیت» نامیده و این نامگذارى علتى جز این نداشته است که اشاره کند به این که حاکم در زندگى عرب آن روز، تنها و تنها جهل بوده، نه علم و در تمامى امورشان باطل و سفاهت بر آنان مسلط بوده است نه حق و استدلال. وصف عرب جاهلی به طورى که قرآن کریم حکایت مى کند از قرار زیر است:[۴]
«یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّهِ؛ درباره خداى تعالى آنچه مى پنداشتند غیر حق و پندارى جاهلانه بود »،[۵] «أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ؛ آیا هنوز پندارهاى جاهلیت را دنبال مىکنند»،[۶]«إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّهَ حَمِیَّهَ الْجاهِلِیَّهِ؛ چون آن ها کافر شدند در دل هاى خود دچار حمیت بودند، حمیت جاهلیت»،[۷] «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّهِ الْأُولى؛ زنان نباید به رسم جاهلیت اولى، زینت خود را براى اجانب هویدا سازند».[۸]
تبعات جهل و نبود دانش در عرب جاهلی
جهل و نبود دانش در میان یک جامعه باعث می گردد که آن جامعه به امور خرافی و غیر معقول باور داشته باشند. هیچ گاه باورهای آنان مبتنی بر استدلال و برهان عقلی نخواهد بود. مثلا عرب جاهلی بر این باور بودند که روان انسان پس از مرگ به صورت پرنده ای، شبیه «بوم» (جغد) به نامه «هامه و صدی» از کالبد بیرون می آید و پیوسته در کنار جسد بیروح انسان شیون می کند و ناله های جان خراش و وحشتزا سر می دهد.
آنگاه که کسان مرده وی را به خاک می سپردند، روح او به صورتی که گفته شد آرامگاه وی را مسکن اتخاذ می کند و تا ابد قرار می گیرد و گاهی برای اخذ اطلاعات از اوضاع فرزندان بر بام خانه فرزندان می نشیند.[۹]
آثار جهل در جامعه عرب جاهلی
جامعه عرب جاهلی که هم از رسوم یهودیت در آن دیده مى شد و هم از رسوم نصرانیت و مجوسیت، و در عین حال مردمى سرمست از جهالت خود بودند، هم چنان که قرآن کریم در باره آنان فرموده: «وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ، إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ».[۱۰] یعنی و اگر از بیشتر ساکنان این سرزمین اطاعت کنى، تو را از راه خدا گمراه خواهند کرد چون غیر از پندار را متابعت نمى کنند و درکى جز اندیشه باطل و دروغ چیزى ندارند.[۱۱]
جنگ و غارت در عرب جاهلی
عشایر عرب جاهلی که مردمى صحرانشین بودند علاوه بر زندگى پستى که داشتند، اساس زندگى اقتصادیشان را جنگ و غارت تشکیل مى داد، این قبیله بر سر آن قبیله مى تاخت و دار و ندار او را مى ربود و به مال و عرض او تجاوز مى کرد؛ در نتیجه امنیتى و امانتى و سلمى و سلامتى در بین آنان وجود نداشت.
منافع از آن کسى بود که زورش بیشتر بود و قدرت و سلطنت هم از آن کسى بود که آن را به دست مى آورد. مردان عرب، فضیلت و برترى در خونریزى و حمیت جاهلیه و کبر و غرور و پیروى از ستمگران و از بین بردن حقوق مظلومان و دشمنى و ستیز با دیگران و قمار، شراب، زنا، خوردن میته، خون و خرماى گندیده و فاسد بود.[۱۲]
موقعیت زنان در عرب جاهلی
زنان در جامعه عرب جاهلی از تمامى مزایاى مجتمع بشرى محروم بودند، نه مالک اراده خود بودند و نه مالک عملى از اعمال خود، و نه مالک ارثى از پدر و مادر و برادر. مردان با آنان ازدواج می کردند، اما ازدواجى بدون هیچ حد و قیدى؛ هم چنان که در یهود و بعضى از بت پرست ها ازدواج به این صورت بود.
با این حال زنان به این کار افتخار مى کردند و هر کسى را که دوست مى داشتند به سوى خود دعوت مى کردند؛ در نتیجه عمل زنا و ازدواج هاى نامشروع از قبیل ازدواج زنان شوهردار بین آنان شایع شد و از عجایب زنان آن روز این بود که چه بسا لخت و مادر زاد به زیارت خانه کعبه مى آمدند.[۱۳]
جایگاه فرزندان و یتیمان عرب جاهلی
فرزندان در جامعه عرب جاهلی تنها ملحق به پدران بودند و اگر در خردسالى پدر را از دست مى دادند، ارث نمى بردند و ارث خاص فرزندان کبیر بود و از جمله چیزهایى که به ارث برده مى شد همسر متوفى بود و زنان و فرزندان خردسال چه پسر و چه دختر از ارث محروم بودند. خویشاوندان نیرومند، ولى یتیم مى شدند و اموال او را مى خوردند.
اگر یتیم دختر می بود با او ازدواج می کردند تا اموالش را ببلعند، بعد از آنکه همه اموالش را مى خوردند آن وقت طلاقش مى دادند، در آن حال نه مالى داشت تا قوت لایموتى براى خود فراهم کند و نه دیگر کسى رغبت مى کرد با او ازدواج نماید و شکمش را سیر سازد و ابتلاى به امر ایتام از هر حادثه دیگرى در بین عرب بیشتر مایه نابسامانى بود براى این که در اثر جنگ هاى پى در پى و غارت گری ها، طبعا آدم کشى شایع بود که در نتیجه یتیم عرب هم زیاد مى شده است.
یکى از بدبختى ها که گریبانگیر اولاد عرب جاهلی بوده، این بود که به دست پدر خود کشته مى شدند؛ زیرا بلاد عرب خراب و اراضى آن خشک و بایر بود، زراعتى نداشتند و بیشتر اوقات مردمش گرفتار قحطى و گرانى مى شدند به این جهت پدران از ترس تهى دستى، فرزندان خود را مى کشتند! و دختران را زنده به گور مى کردند[۱۴] و بدترین خبر و وحشت زا ترین بشارت این بود که به او بگویند همسرت دختر آورده است![۱۵] [۱۶]
غیرت یا حمیت در عرب جاهلی
اعراب جاهلی سعى کرده اند تا جاهلیت را به معناى غضب بگیرند، نه به معناى عدم علم و معرفت. هم چنین سعى کرده اند که حمیت جاهلیت را که در قرآن به عنوان یک صفت مذموم ذکر گردیده به عنوان یک صفت ممتاز براى اعراب قبل از اسلام جلوه دهند و براى این کار وصف جاهلیت را از حمیت برداشته و به جاى آن کلمه غیرت را گذاشته اند.
در حقیقت حمیت یا همان تعصب جاهلى یک صفت مذموم است؛ زیرا تنها پیروزى قبیله و خویشان خود را در نظر دارد و کمک و یارى هر فرد باید براى قوم و عشیره خود باشد، خواه ظالم باشد یا مظلوم.
در مقابل، قبیله از افراد وابسته به خویش به ازاى هر جرم و جنایتى که مرتکب مى شوند؛ حمایت مى کند و از او در مقابل هر خطرى که وى را تهدید کند، پشتیبانى مى نماید.[۱۷]
مقابله قرآن با جاهلیت
قرآن کریم، جاهلیت را صفت حمیت و تعصب قبیله اى قرار داده است و این بدان معناست که این حمیت بدون ثبات فکرى و عقلى بوده و بلکه محصول جهل اعراب بوده است و در این صورت نمى تواند به عنوان یک امتیاز باشد.
اسلام سعى کرد که این تعصب کور را در مسیر صحیح قرار دهد تا بر طبق قواعد انسانى و عواطف حقیقى و فضائل اخلاقى و به خصوص بر اساس احساسات دینى صحیح حرکت کند و تلاش کرد که از این روحیه در بنیان گذارى امت اسلامى بر اساس پایه هاى صحیح و سالم استفاده کند.
اسلام کوشید که به عصبیت قبیله اى جهتگیرى صحیح بدهد و عنصرهاى انحرافى و نادرست را از آن حذف کند و براى همین به صله رحم و نیکى به والدین دستور داد و هر کدام از آن ها را از واجبات دینى قرار داد و سعى کرد که به این طریق ارتباط امت اسلامى به همدیگر را مستحکم تر کند و در عین حال هرگونه تعصب ناحق را سرکوب و تخطئه کرد و آن را مورد عقوبت قرار داد و آن را از آثار متعفن جاهلیت دانست که باید منکوب گردد و در بعضى از نصوص و احادیث به این مطلب اشاره شده است.[۱۸]
آغاز وحى در سوره علق همراه با آغاز یک حرکت علمى بود آیات سوره علق به اعتقاد غالب مفسران یا تمام آن ها نخستین آیاتى است که بر قلب پاک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است و با تابش نخستین اشعه وحى فصل تازه اى در تاریخ بشریت آغاز شد، و نوع بشر مشمول یکى از بزرگ ترین الطاف الهى گشت.[۱۹]
خداوند در آیه «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَوَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ»[۲۰] می فرماید: خداوند بر مومنان منت نهاد [نعمت بزرگى بخشید] هنگامى که در میان آن ها، پیامبرى از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آن ها بخواند، و آن ها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند.
در جمله «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ»، به وسیله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سه برنامه را برای زدودن جهل و تثبیت علم و دانش در جامعه عرب به خصوص و در همه بشریت بالعموم اجرا نموده است. نخست خواندن آیات پروردگار بر آن ها و آشنا ساختن گوش ها و افکار با این آیات، و دیگر تعلیم، یعنى وارد ساختن این حقایق در درون جان آن ها و به دنبال آن، تزکیه نفوس و تربیت ملکات اخلاقى و انسانى، اما از آنجا که هدف اصلى و نهایى تربیت است، در آیه، قبل از تعلیم ذکر شده، در حالى که از نظر تربیت طبیعى، تعلیم بر تربیت مقدم است.[۲۱]
نتیجه گیری
در فرایند ارزشیابی هر تمدن، ابتدا باید حلقه قبلی را بررسی کرد و آنگاه عظمت آن تمدن را ارزیابی نمود. با مروری کوتاه و فشرده از وضعیت کلی عرب جاهلی، عظمت تعالیم اسلام در کلیه شئون اعم از اعتقادی و اقتصادی و اخلاقی و فرهنگی روشن و نمایان می گردد و براى این که بدانیم تا چه حد اسلام و قرآن موجب رشد و ارتقای سطح آگاهى جامعه شده است کافى است حال ساکنان جزیره العرب و همچنین وضع اقوام دیگر این منطقه را قبل از نزول قرآن (که در توحش و جهل و فقر و بدبختى و پراکندگى زندگى مى کردند)، با وضعشان بعد از نزول قرآن (که اسوه و الگویى براى دیگران شدند) در نظر بگیریم.
نویسنده: حمیدالله رفیعی
پی نوشت ها
[۱] . فروغ ابدیت، ج۱، ص۶۸.
[۲] . فتوح البلدان، ص ۶۵۶.
[۳] . رک: فتوح البلدان (ترجمه)، ص ۶۵۹.
[۴]. ترجمه تفسیر المیزان،ج۴، ص ۲۴۰.
[۵] . آل عمران، ۱۵۴.
[۶]. مائده، ۵۰.
[۷]. سوره فتح، آیه ۲۶.
[۸]. سوره احزاب، آیه ۳۳.
[۹] . فروغ ابدیت، ج۱، ص۴۶.
[۱۰]. انعام ، ۱۱۶.
[۱۱]. ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ۲۴۱.
[۱۲]. ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص۲۴۱.
[۱۳]. ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص ۲۴۱.
[۱۴]. تکویر، ۸.
[۱۵]. زخرف، ۱۷.
[۱۶]. ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص ۲۴۲.
[۱۷]. تاریخ تحقیقى اسلام، ج۱، ص۷۱.
[۱۸] . تاریخ تحقیقى اسلام، ج۱، ص۷۲.
[۱۹] . تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۱۵۸.
[۲۰] . آل عمران، ۱۶۴.
[۲۱] . تفسیر نمونه، ج۳، ص۱۵۹.
منابع
۱. قرآن.
۲. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، تهران، نشر نقره ، چ ۱، ۱۳۳۷ش.
۳. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چ۸، ۱۳۷۲ش.
۴. طباطباییّ محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامى ، چ ۵، ۱۳۷۴ ش.
۵. عربی، حسین علی، تاریخ تحقیقى اسلام، قم، مؤسسه امام خمینی، چ۴، ۱۳۸۳ش.
۶. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه ، چ ۱۰، ۱۳۷۱ش.