- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 14 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
مقدمه
زندگینامه رهبران جامعه و بستگان آنان، به ویژه رهبران دینی ـ پیامبران وامامان ـ هماره مورد توجه جامعه و پژوهشگران میباشد.انگیزه اصلی این حساسیت،تأثیرگذاری و نقشآفرینی آنان در ساختار جامعه و نیز سرعت بخشیدن به روند تکاملیکاروان بشریت است. چون رهبران دینی بیشترین نقش را در این عرصه ایفا مینمایند،زندگی آنان نیز هماره زیر دید همگان است.به همین جهت دودمان و خانواده این افرادنیز بیش از دیگران مورد تحقیق میباشد.
به ویژه این که همسر امام همام،مادر امام بعد از خودش؛ یعنی علی بنالحسین(علیه السلام) و امامان بعدی نیز میباشد.دودمان پیامبران و امامان، برترین و پاکتریندودمان در میان انسانها است. آنان همواره از مردان پاک و زنان پاکدامن پدیدارشدهاند.سلاله پیامبران وامامان هماره از اصلاب شامخه و ارحام مطهره بودهاند.به همینجهت برگزیدگان خدای سبحان نیز از همین تیره و تبار پدید آمدهاند.انسانهایی که ازاندیشه زلال بهرهمنداند و الهی میاندیشند و رفتارشان به دور از هر نوع آلایندگیزندگیاست.
عرصه پژوهش در مورد نسل و تبار پیامبران و امامان همواره وسیع بوده و در برخیموارد که پیرامون آنان شبهه وجود دارد،هر مقدار پژوهش دقیقتر و وسیعتر شکلگیرد،تبار آنان روشنتر خواهد گشت. تحقیق پیشرو نیز قدمی ولو کوچک در این ساختبزرگ بوده که با عنوان «همسران امام حسین (علیه السلام) » تهیه و تقدیم میگردد.
همسران امام حسین(علیه السلام)
آثار روایی و تاریخی برای امام حسین(علیه السلام) پنج همسر نام میبرد که شش فرزند ازاو به دنیا آوردهاند، نام میبرد.
۱ – «لیلا» دختر ابی مرّه بن غروه،مادر علی اکبر که در کربلا به شهادت رسید.
۲ – «حرار» (آزاده) یا «غزاله» و یا « شهربانو» دختر یزدگرد که مادر علی بن الحسین؛یعنی امام سجاد، میباشد.
۳ – «رباب» که مادر یک پسر به نام عبدالله رضیع (بر سر زبانها معروف به علیاصغر) که در آغوش پدر در کربلا هدف قرار گرفت و شهید شد و نیز مادر دختری به نامسُکَینه است که در فاجعه کربلا به اسارت درآمد.
۴ – «ام اسحاق» دختر طلحه بن عبیدالله که مادر دختری به نام فاطمه است.
۵ – «قضاعیه» مادر جعفر که در زمان حضرت درگذشت.
شهربانو
در مورد تاریخ زندگی همسران حضرت و این که کدام یک از آنان در کربلا حضورداشتند و سایر ویژگیهای آنان سخن فراوان وجود دارد،لیکن در مورد هیچ کدام از آنان بهمقدار «شهربانو» در میان نویسندگان بحث نشده است.
درباره ایشان سؤالاتی مطرح است،مانند این که:
۱. آیا زنی به نام شهربانو همسرحضرت بوده است؟
۲. آیا این بانو دخترِیزدگرد، پادشاه ایران بوده که به اسارت مسلماناندرآمده بوده؟
۳. آیا همین خانم مادرِ امام سجاد(علیه السلام) میباشد،که امام سجاد از جانب مادرایرانی است و امامان بعد از وی نیز از جانب مادر ایرانی هستند،و این موضوع در گرایش ایرانیان به تشیع نقش ایفا نموده است؟
میتوان گفت خواستگاه برخی از این سؤالها تردیدهایی است که از قلم برخینویسندگان معاصر تراوش نموده است. برخی ذهنیتها ونیز بعضی شواهد باعث ایجادتردید و تراوشِ شبهه گشته، چه بسا موجب تردید دیگران نیز شده باشد.
در فراهم آوردن پاسخ صحیح برای سؤالهای یاد شده، به پژوهشی تاریخی نیازاست که در این فرصت، فشرده به بررسی و پاسخ سه سؤال میپردازیم. بررسی و پاسخسؤال چهارم از دایره موضوع بیرون میباشد و پیش از پرداختن به ویژگیهای برخیجریانهای تاریخی، نخست نگرشی کوتاه به اصل جریان در منابع دیرینه و معتبر رواییو تاریخی میافکنیم،آن گاه خصوصیات آنها را مورد توجه قرار خواهیم داد.
شهربانو در گذر تاریخ
درباره اصل جریان میتوان گفت، از جمله رخدادهای تاریخی است که دربسیاری از منابع روایی و تاریخی دیرینه ثبت شده است و از شهرتی بهرهور است که باقرائن و شواهد جانبی به شکلگیری آن اطمینان حاصل میگردد.بسیاری از مورخان ومحدثان شیعه و سنی اصل جریان را نگاشتهاند که به برخی از دیرینهترین و معتبرترینآنهابه ترتیب تاریخ اشاره میشود.مانند نصر بن مزاحم، (در گذشت ۲۱۲) و محمد بنسعد، (درگذشت ۲۳۰) و قاضی نعمان، (درگذشت ۲۶۳) و یعقوبی، (درگذشت ۲۸۲) ومحمد بن حسن صفار، (درگذشت ۲۹۰) و طبری، (درگذشت ۳۱۰).و ابن اَبی ثلجبغدادی، (درگذشت ۳۲۵) و کلینی، (درگذشت ۳۲۹) و حسن بن محمد، (درگذشت۳۷۸) و صدوق، (درگذشت ۳۸۱) ومفید، (درگذشت ۴۱۳) و محمد بن جریر رستمطبری امامی، (درگذشت در قرن پنجم) و فتال نیشابوری، (درگذشت ۵۰۸) وزمخشری، (درگذشت ۵۲۸) و علامه طبرسی (امین الاسلام)، (درگذشت ۵۴۸) و ابنشهرآشوب، (درگذشت ۵۸۸) و سبط ابن جوزی، (درگذشت ۶۶۶) و ابن خلکان(درگذشت ۶۸۱) و ابوالفتح اربیلی، (درگذشت ۶۹۳) و علامه حلی، (درگذشت۷۲۶) و شهید اول (شهادت ۷۸۶) و ابن صباغ مالکی، (درگذشت ۸۵۵)،
نویسندگان و محققان قرن هشتم به بعد نیز به همین منوال اصل جریان را ثبتوآن را پذیرفتهاند.
این منابع روایی و تاریخی را به چهار دسته عمده میتوان تقسیم نمود:
۱. برخی ازآنها جریان را مربوط به دوران خلیفه دوم
۲. برخی به دوران خلیفه سوم
۳. بعضی به دورانولایت و حکومتداری امیرالمؤمنین(علیه السلام) دانستهاند.
۴. برخی هم خصوصیات را ذکرننمودهاند،تنها به اصل جریان پرداختهاند
حال به شرح کوتاه این محورها میپردازیم:
الف: جریان نخست که در بسیاری از منابع به چشم میخورد این است که دردوران عمر که ایران به دست مسلمانان فتح شد،دو تن از دختران یزدگرد، به اسارتمسلمانان درآمدند و به مدینه منتقل شدند که در این باره مینگارند:
هنگامی که آن دختر وارد مسجد شد، مسجد نورانی گشت و وقتی نگاه عمر به اومیافتد، دختر صورت خویش را از وی پوشانده و میگوید: «اُه بی روز باد هرمز!»کنایه ازاین که روزگار فرزندان هرمز(هرمز پسر انوشیروان جد یزدگرد سوم)به کجا انجامید!
عمر پنداشت که به وی دشنام میدهد. در صدد تنبیه وی برآمد کهامیرالمؤمنین(علیه السلام) وی را از آن کار باز میدارد و میفرماید:دختر را آزاد گذارید تا، کسی را بههمسری برگزیند. آن گاه وی گشتی در میان مردان زده، حسین بن علی(علیه السلام) را انتخابمینماید.علی(علیه السلام) ازوی میپرسد: نامت چیست؟ میگوید «جهان شاه». علی میفرماید:نه، شهربانویه.
آن گاه علی(علیه السلام) رو به حسین نموده و میفرماید:این بانو فرزندی به دنیا خواهد آوردکه بهترین روی زمین خواهد بود. شهربانو، علی بن الحسین(علیه السلام) را به دنیا میآورد که بهوی گفته میشود فرزند دو برگزیده،ابن الخیرتین فخیره الله من العرب هاشم و من العجمفارس.
ب: جریان دوم مربوط به دوران خلافت عثمان است که عبدالله بن عامر کریز عامل عثمان در خراسان دو تن از دختران یزدگرد را اسیر میکند و به حضور عثمان درمدینه میفرستد. وی یکی از آن دو را به حسن مجتبی(علیه السلام) و دیگری را به حسین(علیه السلام) بخشیده و هر دو در حال زایمان رحلت مینمایند. بر اساس این نقل، کفالت علی بنالحسین(علیه السلام) را بعد از رحلت مادر، دیگر کنیزان امام حسین عهدهدار میشوند.
ج: جریان سوم که جزییات آن در بسیاری از منابع آورده شده است،مربوط به زمانامیرالمؤمنین(علیه السلام) است. در دوران وی هنگامی که حریث بن جابر را به خراسان اعزاممیدارد، او دو دختر از پادشاه زادگان را نزد حضرت میفرستند که یکی از آنها به همسریحسین(علیه السلام) در میآید.و بر اساس نقل دیگر امیرالمؤمنین(علیه السلام) با ازدواج وی با امامحسین(علیه السلام) موافقت نمیکند و آنان را به برخی دهقانان میسپارد.
منابع فراوان دیگر به خصوصیات کامل نپرداختهاند، گرچه بسیاری از آنها رامیتوان گفت با جریان نخست هماهنگ هستند، زیرا از آن دو دختر یزدگرد و یا کسریمینمایند.
صرفنظر از تفاوت زمانی و مکانی جریانهای یاد شده، تفاوتهای عمدهدیگری نیز مشاهده میشود؛ زیرا در جریان نخست ام ولد(کنیز)بودن دختران مطرحنیست. چرا که پیش از این که آنان کنیز شوند،همسر انتخاب نمودهاند.در جریان دوم کنیزبودن آنان مطرح میباشد و در جریان سوم هم ازدواج آنان با فرزندان امیرالمؤمنین(علیه السلام) مورد تردید است.
بر این اساس چون معروفترین داستان که قراین فراوان آن را تأیید مینماید،جریان نخست است. در صورت تثبیت، هم ماجرای کنیز بودن مادر علی بن الحسین(علیه السلام) به اثبات نمیرسد. و این که در برخی منابع سخن از «ام ولد»؛ یعنی کنیز بودن مادرحضرت است یا به سبب جریان دوم است که نقل آن بسیار اندک میباشد و یا به دلیلاین است که این دو دختر به صورت رسمی کنیز نشدند و چون از اسیران بلاد کفر بودند وزمینه کنیز بودن مطرح بوده،از آنان با عنوان کنیز یاد شده است.بر این اساس به کرسینشاندن جریان نخست لزوماً به معنای کنیز بودن مادر علی بن الحسین(علیه السلام) نمیباشد.
در هر صورت با توجه به اصل جریان در منابع معتمد و نیز ویژگیهای یاد شده، بهبررسی و تحلیل آنها میپردازیم.
کدام شهرت معتبر است؟
این نکته را نباید از نظر دور داشت که تنها مشهور بودن یک موضوع تاریخی و یا فقهی دلیل قطعی بر اعتبار آن نمیتواند باشد. چه بسیار از شهرتهایی که بی پایه بوده وبسیاری بدون پژوهش آن را باور نمودهاند که نقد و پژوهش بی پایگی آنها را بر همگانشفاف مینماید. به این منظور گفته میشود:رب شهره لا اصل لها.«چه بسیار شهرتهاکه بیپایه هستند».
در عین حال اگر شواهد جانبی شهرت را تأیید نماید، به گونهای که از مجموع آنهااطمینان و بلکه یقین حاصل شود،آن گاه چنین شهرتی از ارزش برخوردار بوده و درصورتی که چنین اطمینانی فراهم شود، نمیتوان با شبههافکنی این اطمینان را زدود ودر آن تردید ایجاد نمود.
با توجه به منابع یاد شده میتوان گفت داستان همسر امام حسین که از دخترانیزدگرد بوده و پیش از آن که کسی وی را کنیز بنامد، امام حسین(علیهالسلام) را به همسریانتخاب نموده، دارای شهرتی اطمینانبخش است که شواهد جانبی مانند ثبت جریان درمنابع دیرینه و پذیرش پژوهشگران و هم خوانی آن با باورهای متقن و مبرهن شیعه،آنرا تأیید نمینماید. به گونهای که از مجموع آنها این باور و اطمینان فراهم میشود کهشبههافکنیها به آن آسیب نمیرساند.اینک با توضیح نکتههای یاده شده، به بررسیبرخی شبههها که بسیاری از آنها از قلمهای برخی نویسندگان معاصر تراوش نموده وبیشتر هم متوجه جریان نخست است، میپردازیم.
شبههافکنی
در پیرامون این موضوع به خصوص ماجرای دوران خلافت عمر،شبههافکنیهایی شده که همسر شدن یک شاهزاده ایرانی با امام حسین(علیهالسلام) را موردتردید قرار داده است.و برخی نویسندگان همت گماشتهاند تا این شبههها را ساماندهینموده، در قالب دلیل عنوان نمایند که اگر پژوهش آنان مستند باشد ارزش و اعتبار دارد درغیر این صورت تنها در حد شبههافکنی بوده که با توضیحاتی که داده میشود، ممکناست زدوده شده و باورپذیر گردد. در این فرصت به عوامل تردید نظر افکنده و موردبررسی قرار میدهیم. چون بیشترین تردید از جانب یکی از نویسندگان معاصر میباشد،با طرح شبهههای ایشان به همراه توضیح و پاسخ، ممکن است سایر شبههها نیز زدودهشوند.
شبهه نخست به سندروایت و یا داستان نخست مربوط است که در دیرینهترینمنبع مانند بصائر الدرجات آورده شده است. چون یکی از راویان روایت «عمرو بنشمر»است و رجالیون مانند نجاشی و ابن غضایری نه تنها ایشان را توثیقننمودهاند،بلکه تضعیف نیز کردهاند،با تضعیف سند روایت و با توجه به فاصله زمانیمحمد بن حسن صفار تا عصر امامان معصوم روایت از لحاظ سند مخدوش و غیر قابلاعتماد خواهد بود.
شبهه دوم در مورد محتوا و متن همین روایت است که چگونه میشود با ورود یکشاهزاده به مسجد آن محفل نورانی شود.زیرا منظور از نورانی یک امر واقعی است، نهمجازی. نویسنده محترم در شگفت است که چگونه نورانیت واقعی شکل میگیرد. زیراروایت سخن امام را انتقال میدهد و نمیشود یک امر مجازی مانند جاه و جلالمنظورباشد!
شبهه سوم که باز بر متن روایت مطرح شده این است که چگونه امیر المؤمنین(علیهالسلام) میفرماید دختران پادشاهان را نمیتوان به عنوان برده فروخت!مگر دختران پادشاهانچه تفاوتی با دیگران دارند؟!و اگر این نکته یک حکم فقهی است باید با شواهد قرآنی و یااز گفتار رسول الله(صلی الله علیه و آله) مورد تأیید قرار گیرد و چون هیچ آیه و روایتی آن را تأیید نمیکند،نمیتواند حکم فقهی باشد.
شبهه چهارم که آن را نیز به متن و محتوای این روایت متوجه ساختهاند،این استکه چگونه دختر پادشاه به مشاهده سیاهبختی خویش هرمز را مورد نفرین قرارمیدهد.هرمزکه به رسول الله(صلی الله علیه و آله) بی ادبی نکرده بود.بی ادبی نسبت به رسول الله(صلی الله علیه و آله) ازخسرو پرویز پسر هرمز نقل شده است که نامه حضرت را نپذیرفت و پاره کرد. چرا هرمزمورد نفرین قرار میگیرد؟
شبهه پنجم این که چگونه امام سجاد(علیهالسلام) به دو تبار خویش افتخار میکند.ازجانب پدر به قریش و از جانب مادر به فارس.مگر تبار قریش و یا فارس دارای برتری وفضیلتاند که این گونه حضرت به تبار خویش افتخار میکند؟ اگر چنین باشد، قریش ازجمله ابوسفیان و فرزندان وی، باید بر دیگر مسلمانان به ویژه صحابه بزرگواررسولالله(صلی الله علیه و آله) برتری داشته باشند.
امام سجاد از سلاله پیامبران است و پیامبر زادهای چون حضرت از افتخار به تبارفارس که احیاناً مجوس میباشند، بی نیاز است!
شبهه ششم این که زمان فتح ایران در زمان عمر به سال ۲۳ هجری بر میگردد ونویسندگان مشهور ولادت علی بن الحسین(علیهالسلام) رادر سال ۳۸ مینگارند و بین این دوزمان حدود چهارده سال فاصله وجود دارد،چگونه این خانم در این مدت نازا بوده،آن گاهفرزند به دنیا آورده است؟
شبهه هفتم این که مکان درگیری مسلمانان با ایرانیان در زمان عمر مداین بودهو یزدگرد در مداین بوده و پیش از هجوم سپاه اسلام به آنها و مشاهده آثار شکست خود،همراه خدم و حشم خویش از آنجا گریخته و از قم و کاشان، به اصفهان و کرمان فرار کرد،و در نهایت در مرو، آسیابانی او را کشت. همراهانش نیز، در این سفر وی را همراهیمینمودهاند. در جایی نقل نشده که دختران وی از او جدا شدند و به اسارت دشمن درآمدهباشند!
شبهه هشتم ،همخوانی نداشتن این سه جریان، از ارزش و اعتبار آنها میکاهد؛زیرا افزون بر تفاوت زمانی و مکانی سه جریان که هر کدام به دوران یکی از زمامداراناسلامی و هر کدام در یکی از فتوحات مطرح میباشند، ازدواج و بخشش آنها نیز موردتردید است.
جریان افسانه بودن بیبی شهربانو در کوههای اطراف شهر ری نیز بر تردید اینموضوع افزوده است. ماجرای پنهان شدن همسر امام حسین(علیهالسلام) در کوه، بیپایه و افسانهاست و در این که شهربانو با امام حسین(علیهالسلام) ازدواج نموده باشد، تردید ایجاد کرده است.
امثال این نوع شبههها باعث تردیدهای فراوان شده و برخی نیز بر این باوراند کهداستانی ساختگی و مجعول تاریخ است و انگیزههای حکومتداران مانند قوم بنی امیهدر ساختن آن نقش داشته است که خواستهاند مشابه چنین پیوندی را برای برخی بنیامیه (ولید بن عبدالملک)بسازند،که بعضی پادشاه زادگانِ ایرانی با وی نیز ازدواجکردهاند.
نقد و پژوهش
اگر شبههها پیرامون موضوع همانند اینها باشد،ممکن است آنهانقدپذیر و قابلجواب باشد که با فراهم شدن پاسخ صحیح شبههها همان باور معروف که در منابع اصلیو معتبر دیرینه ثبت شده و مورد پذیرش محققان در قرون متمادی قرار گرفته و باباورهای مبرهن و مستند تشیع نیز همخوانی دارد،تثبیت میشود.و چون از اطمینانکافی بهرهور است، به صورت یک باور استوار پایه نهاده میشود که حتی گمان نخواهدتوانست چنین اطمینانی را بزداید؛ زیرا اصولاً باورهای اعتقادی وتاریخی بر اطمینانمستقر میباشند، گمان در این ساحت مورد اعتماد نخواهد بود.با توضیح این نکته بهپاسخ شبهههای یاد شده میپردازیم.
پاسخ
در مورد شبهه نخست میتوان گفت که موضوع،یک موضوع فقهی نیست که باتوثیق سند روایت مشکل حل شود.اگر هم موضوع فقهی بود، بررسی سند روایت و توثیقراویان حدیث میتوانست راهگشا باشد و فقیه بر اساس آن میتوانست فتوا صادر کند.ولوبر اساس دلیل ظنی (البته ظن خاص).اما موضوعات تاریخی و اعتقادی بر اساس برهانو اطمینان پایه نهاده شدهاند. اگر نکتهای تاریخی با شواهد دیگری مانند ثبت در منابعمعتمد،نقل مشهور،اعتماد محققان و همخوانی داشتن با باورهای مبرهن تأییدشود،ممکن است اطمینانآور باشد.آن گاه مورد اعتماد بوده و برای پژوهشگر قابلپذیرش خواهد بود.بر این اساس در این ساحت بررسی سند روایت راهگشا نیست.برفرض عمرو بن شمر توثیق هم شود، اگر از شواهد دیگر اطمینان حاصل نشود،معتبرنخواهد بود. اعتبار شهرت به لحاظ شواهد و قراین دیگر است.
در مورد شبهه دوم میتوان گفت که منظور از نورانی شدن مسجد این نیست کهفضای مسجد همانند روشنایی آفتاب و ماه نورانی شده باشد، بلکه منظور این میتواندباشد که شاهزادگان نوعاً از جمال و جلال برخوردارند، به ویژه این که پاکدامن نیز باشند.از این رو چهره آنان درخشان بوده و ورود آنان باعث نورانیت محفل میشود.و این که گفتهشود چون روایت سخن امام(علیهالسلام) را انتقال میدهد یک امر واقعی باید منظور باشدمجازگویی نیست،سخنی به دور از تحقیق است؛ زیرا قرآن و عترت فراوان از زیباییهایمجاز و کنایه در سخن خود بهره بردهاند.
در مورد شبهه سوم چنین حکمی را قرآن و گفتار رسول الله(صلی الله علیه و آله) تأیید نمیکند کهدخترانِ پادشاهان را نمیتوان به عنوان برده فروخت .اگر این سخنان از علی بن ابیطالبباشد، نیازی نیست که قرآن و یا حدیث رسول الله(صلی الله علیه و آله) آن را تأیید نماید.امیرالمؤمنین(علیهالسلام) خود معصوم و حجت خداست.سخن وی همانند سخن خلیفه دوم نیست. اگر سخنیبگوید و حکمی را ابراز دارد، همانند سخن رسول الله(صلی الله علیه و آله) معتبر خواهد بود.
بنابراین اگر جهات دیگر سند تصحیح شود و ثابت شود که روایت ازامیرالمؤمنین(علیهالسلام) است، یک حکم فقهی ثابت میشود که دخترانِ پادشاهان را نمیتوانبه عنوان برده فروخت.البته این در صورتی است که احراز شود امام به عنوان یک حکمفقهی ابراز نموده است، نه به عنوان یک حکم اخلاقی که با بزرگان قوم باید کریمانهبرخورد شود تا اندیشه و قلوب آنان جذبِ واقعیتها و حقیقتها شود. در این صورت اگرسند هم تصحیح شود تنها یک حکم اخلاقی و اجتماعی مستقر میگردد،نه حکم فقهی.
بر این اساس، از این جهت هیچ آسیبی متوجه روایت نیست. بر فرض پذیرش،آن روایت، در صدد بیان یک حکم اخلاقی و اجتماعی است، نه یک قانون فقهی. اگرسایر شرایط فراهم بود، پذیرفتن آن به عنوان یک حکم فقهی نیز از زبان علی(علیهالسلام) بلااشکال بود.
اما درباره شبهه چهارم که چرا هرمز مورد نفرین قرار گرفته است،میتوان گفتاین سخنان نفرین نمیباشند در آن شرایط ابراز تأثر و تأسف است که روزگارِ شاهزاده بهکجا انجامیده که به اسارت قوم دیگر درآمده و با رسوایی در محضر عمر قرار گرفته است.
و اما شبهه پنجم این که امام سجاد(علیهالسلام) به دو تبار خویش افتخار نموده باشد نیزهیچگونه مشکلی پدیدار نمیسازد؛ زیرا در روایت،از جانب عرب سخن از تبار بنی هاشماست، نه قریش، گر چه در برخی منابع اهل سنت تعبیر به قریش شده است. دیگر اینکه افتخار به تبار قریش باعث برتری تبار قریش نیست،همانگونه که افتخار به تبارفارس منظور برتری تبار فارس بر دیگران نیست.بلکه منظور تیره و تبار آن فرد است کهاو به آن افتخار میکند؛نه رشتههای دیگر آن تبار.
دیگر این که حتی برتری همه قریش باعث برتری نسل ابوسفیان نمیباشد کهاین نویسنده نگران آن است؛ زیرا قریش به کسی گفته میشود که از جانب پدر متصل به«نضر بن کنانه» جد دوازدهم رسول الله(صلی الله علیه و آله) شود و بنی امیه چنین نسبتی ندارند و در واقعقریشی نیستند.
بنی امیه منسوب به امیه هستند و امیه فرزند نسبی عبد شمس نیست،(معاویه بنصخر بن حرب – ابوسفیان بن امیه بن عبدشمس بن عبد مناف القریشی) بلکه ویغلام و برده عبد شمس بوده که وی را آزاد ساخته، آنگاه پسر خوانده خویش قرار دادهاست. به همین جهت بنی امیه ملحق به قریش میباشند و به این سبب است که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) از معاویه به عنوان «لصیق» یاد میکند؛ یعنی کسی که خویش را به قریشچسبانده است.و لا الصریح کاللصیق.
اما این که امام سجاد(علیهالسلام) به تبار فارس افتخار نموده باشد،نیز آسیبینمیرساند.زیرا مادر امامی چون علی بن الحسین(علیهالسلام) شدن، افتخار است.و این نکته راآشکار میسازد که این بانو از تقوا و طهارت برخوردار بوده است که این شایستگی در ویفراهم بوده که مادر امام باشد. ولو این که از نظر اعتقادی پیش از اسارت مجوس باشد؛زیرا متدین به ادیان آسمانی دیگر پیش از ظهور اسلام امری صحیح است و امتیاز بهشمار میآید و ایشان پیش از این که از اسلام با خبر شود، به آیین زرتشت معتقد بودهاست. این نکته با باورهای اعتقادی شیعه ناسازگار نیست؛ چرا که بسیاری از مادرانائمه(علیهمالسلام) مانند «حمیده» مادر امام کاظم(علیهالسلام) ،«تکتم» مادر امام رضا(علیهالسلام) ،«سبیکه» مادرامام جواد(علیهالسلام) ،«سمانه» مادر امام هادی(علیهالسلام) ،و «حدیثه» مادر امام عسگری(علیهالسلام) از کنیزانیبودند که از دیار کفر به اسارت آمده بودند.
و اما شبهه ششم، این نکته که چگونه این خانم بعد از چندین سال باردار شدهاست ، همان گونه که خود نویسنده معترف است، تنها استبعادی بیش نیست. چه اشکالیدارد که زنی بعد از مدتی فرزند به بار آورد.بسیاری از زنان تنها در دوران پیری فرزند ببارمیآورند.
واما شبهه هفتم و نیز این که گفته شد در تاریخ فرار یزدگرد درجایی ثبت نشده کهدختران وی اسیر شده باشند، جای بسی شگفتی است! زیرا این نوع گمانها به دور ازواقعیت جنگ میباشند. در جنگ هر اتفاقی ممکن است. چه بسا دختران پادشاه درهنگام فرار و جابجایی از مدار امنیتی پادشاه خارج و گرفتار دشمن شده باشند. دیگر اینکه چگونه در تاریخ ذکر نشده است؟! اصل جریان در تاریخ یعقوبی آمده است. آیا تاریخیعقوبی و روایت، حتی با سند ضعیف مانند روایت بصائر الدرجات به اندازه تاریخهایبدون ذکر سند اعتبار ندارد؟!
واما شبهه هشتم در مورد شبهه دیگر؛ یعنی همخوانی نداشتن سهجریان،میتوان گفت دلیل معتبری وجود ندارد که یک حادثه اتفاق افتاده باشد و یکی ازسه جریان درست باشد؛ بلکه محتمل است هر سه جریان صحیح باشد و در سه نوبتشاهزادگان ایرانی به اسارت مسلمانان در آمده باشند. گر چه همه آنها دختران یزدگردنباشند.البته موضوع ازدواج به یکی از آنها مربوط است. ازدواج امام حسین(علیهالسلام) با شهربانو درجریان نخست مطرح شده است و ممکن است همان جریان صحیح باشد،نه جریانهایدوم و سوم؛ زیرا در جریان دوم و سوم ازدواج امر قطعی نیست. و طبق برخی نقلهاامام(علیهالسلام) آن دو شاهزاده را به برخی دهقانان سپرد.بیشتر نقلها که امر ازدواج را مطرحمیسازند و شواهد جانبی هم آن را تأیید مینماید، همان جریان نخست است.
و این نکته روشن است که پنهان شدن شهربانو در اطراف کوههای شهر ری نیزارتباط به حضرت شهربانو ندارد؛ زیرا ویژگیهای زندگی این بانوی بزرگوار چندان شفافنیست،که آیا هنگام زایمان رحلت نموده و یا بعد از به دنیا آوردن علی بن الحسین(علیهالسلام) ، ودر حادثه کربلا همراه کاروان بوده است یا خیر. سند تاریخی قطعی در این مورد وجودندارد.
نتیجه
دیدگاه بیشتر مورخان و محدثان از کهنترین منابع که در دسترس است، بر اینبنیان استوار است که یکی از همسران امام حسین(علیهالسلام) ، یعنی مادر علی بن الحسین(علیهالسلام) ازشاهزادگان ایرانی بوده است. بر اساس منابع معتمد،وی دختر یزدگرد، آخرین پادشاهساسانی ایران بوده که به اسارت سپاه اسلام درآمده و هنگامی که به مدینه انتقال مییابدو قبل از این که به نام کنیز به فروش برسد، با راهنماییهای امیر المؤمنین(علیهالسلام) مخیرمیشود همسر انتخاب نماید و وی نیز امام حسین(علیهالسلام) را از میان حاضران به همسریانتخاب مینماید. ثمره این پیوند و ازدواج مبارک هم علی بن الحسین(علیهالسلام) است که نسلامامان بعد نیز،ازاین نسب تداوم یافته است و این نکته میتواند یکی از افتخارات اینبانو باشد. علی بن الحسین نیز به داشتن چنین مادر و تباری افتخار نماید. از این رومجوس بودن وی پیش از عرضه اسلام نیز مشکلی پدید نمیآورد و شبهه افکنیهایی کهبه این منظور انجام میگیرد، همگی پاسخ مناسب دارند که پاسخ عمدهترین آنها در ایننوشتار مطرح شد.و الله سبحانه هو العالم.
اما پاسخ سؤال چهارم که برخورد امیر المؤمنین(علیهالسلام) با شاهزادگان و تبار ایرانیعلی بن الحسین تا چه مقدار در تشیع ایران زمین نقش داشته است، از مدار موضوع ایننوشتار بیرون است .تحقیقهایی هم در این فرایند صورت گرفته است که علاقمندانمیتوانند به آنها رجوع نمایند.
منابع:
۱ – ارشاد شیخ مفید،مؤسسه اعلمی.
۲ – اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ابن اثیر،دار الاحیاء التراث العربی.
۳ – اعلام الوری باعلام الهدی، فضل بن الحسن الطبرسی (امین الاسلام)، مؤسسهآلالبیت.
۴ – بحار الانوار ، محمد باقر مجلسی،دار الاحیاء التراث العربی.
۵ – بصائر الدرجات، محمد بن حسن بن فروخ الصفار قمی،مکتبه المرعشی.
۶ – تاریخ الائمه، ابن ثلج بغدادی، مجموعه نفیسه،مکتبه بصیرتی.
۷ – تاج الموالید، علامه طبرسی (امین الاسلام)مجموعه نفیسه،مکتبه بصیرتی.
۸ – تاریخ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب،مؤسسه اعلمی.
۹ – تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری،مؤسسه اعلمی.
۱۰ – تاریخ قم، حسن بن محمد بن حسن قمی،انتشارات توس.
۱۱ – تذکره الخواص، شمس الدین ابومظفر یوسف بن فرغلی (سبط ابنجوزی)،مکتبهنینوا.
۱۲ – دروس، محمد بن مکی(شهید اول)،انتشارات صادقی.
۱۳ – دلایل الامامه، محمد بن جریر طبری، مؤسسه بعثت.
۱۴ – الذریعه الی تصانیف الشیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی، دار الاضواء.
۱۵ – ربیع الابرار، محمد بن عمرو زمخشری،دار الذخائر ایران.
۱۶ – روضه الواعظین، محمد بن فتّال نیشابوری،منشورات رضی.
۱۷ – زندگانی علی بن الحسین(علیهالسلام) ، دکتر سید جعفر شهیدی،دفتر نشر فرهنگاسلامی.
۱۸ – سفینه البحار، محدث قمی،مؤسسه فراهانی.
۱۹ – شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار، قاضی نعمان،انتشارات اسلامی.
۲۰ – طبقات الکبری، محمد بن سعد بن منیع زهری،دار الاحیاء التراث العربی.
۲۱ – اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی،مکتبه الاسلامیه.
۲۲ – کشف الغمه فی معرفه الائمه ابوالفتح اربیلی،دار الکتب الاسلامی.
۲۳ – فصول المهمه، نور الدین علی بن محمد بن احمد مالکی(ابنصباغ)، چاپسنگی.
۲۴ – المستجاد من الارشاد، علامه حلی(مجموعه نفیسه)،مکتب المرعشیه.
۲۵ – المناقب فی فضایل آل ابی طالب(علیهالسلام) ،ابن شهر آشوب،دار الاضواء.
۲۶ – مکاتیب الرسول، علی بن الحسین علی الاحمدی،دار صعب بیروت.
۲۷ – نهج البلاغه، ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی،انتشارات علمی و فرهنگی.
۲۸ – وفیات الاعیان، ابن خلکان،دار الاحیاء التراث العربی.
۲۹ – وقعه صفین، نصر بن مزاحم،مکتبه المرعشیه.
نویسنده : احمدی ،حبیبا… مقاله: «همسران امام حسین (علیه السلام) »