- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
پس از وفات پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) و ماجرای سقیفه، حرمت رسول و خاندانش نگه داشته نشد و جمعی به خانه دختر پیامبر حمله کردند. این افراد که خود را خلیفه و جانشین پیامبر می دانستند به منظور گرفتن بیعت اجباری از امام علی (ع) به منزل آن حضرت هجوم بردند. ماجرای هجوم به خانه حضرت زهرا (س) از ناگوارترین حوادث تاریخ اسلام است که قلب هر مومنی را آزرده می کند. در ادامه این داستان غم انگیز را براساس برخی از منابع اهل سنت و شیعه بیان می کنیم.
بیعت اجباری از امام علی (ع)
براساس منابع اهل سنت و شیعه هنگامی که علی (ع) از بیعت با ابوبکر کناره گیری کرد، ابوبکر، عمر بن خطاب را به سوی علی (ع) فرستاد و گفت: او را با سخت ترین تندی و عتاب (برای بیعت گرفتن) به نزد من بیاور.
عبارت «بلاذری» از علمای اهل تسنن در کتاب «انساب الاشراف» چنین است: «بَعَثَ أبُوبَکر عُمر بن الخَطّاب إلی علی حِینَ قَعَدَ عَنْ بِیعَتِه وَ قَالَ إئْتِنی به بِأعْنفِ العَنف.»[۱] یعنی خلیفه اول هنگامی که حضرت علی (ع) حاضر به بیعت نشد، عمر را به سوی وی فرستاد و به خلیفه دوم دستور دارد که هر طور شده ولو با تندی و سختی بسیار، او را نزد من بیاورد.
«إبن عبد ربه» از علمای اهل تسنن در «العقد الفرید» نیز اذعان نموده است که ابوبکر دستور داد اگر حضرت علی (ع) و عباس از بیعت امتناع کردند با آنها پیکار کن: «إنْ أبَیَا عَلی و العباس فَقَاتَلَهُمَا.»[۲] یعنی اگر علی و عباس از آمدن امتناع کردند با آنها جنگ کن و آنها را به زور بیاور.
علامه حلّی از علمای شیعه نیز در کتاب «نَهجُ الحقّ و کَشفُ الصِدْق» تصریح فرموده اند:«که ابوبکر در صورت امتناع علی (ع) از بیعت حکم جنگ با ایشان را صادر می نمود.»[۳]
در واقع هدف اصلی از هجوم به خانه حضرت زهرا (س) بیعت گرفتن از امیر المومنین علی (ع) بود.
هجوم به خانه حضرت زهرا (س)
پس از دستور خلیفه اول مبنی بر گرفتن بیعت از امیرالمومنین (ع)، خلیفه دوم به سوی خانه حضرت زهرا (س) حرکت می کند تا هر طور هست امام علی (ع) و یاران حضرت را برای بیعت نزد خلیفه اول بیاورد.
جوهری از علمای اهل تسنن در «السقیفه و فدک» قریب به این مضمون را تصریح نموده است که: «وَ بَلَغَ ابابکر و عمر إنّ جَماعهً مِن المهاجرین و الأنصار فَقَدْ إجْتَمِعُوا مَع علی بن ابیطالب فِی مَنزلِ فَاطِمه بنت رسول الله فَأتوا فی جماعته حتّی هجموا الدار.»[۴]
به ابابکر و عمر خبر رسید که عده ای از مهاجرین و انصار با علی بن ابی طالب (ع) در خانه فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) اجتماع نموده اند، پس با جماعتی آمدند تا اینکه به خانه هجوم آوردند. طبق این نقل روشن است که که خلیفه اول و دوم به همراه جماعتی هجوم به خانه حضرت زهرا (س) را انجام داده اند.
شرح واقعه هجوم به خانه حضرت زهرا (س) در روایات شیعه و اهل تسنن با جزییات آمده است و لازم است برای مشخص شدن ابعاد آن مورد بررسی دقیق تری قرار بگیرد.
ابن قتیبه از علمای اهل سنت در کتاب «الامامه و السیاسه» به شرح مفصّل هجوم به خانه حضرت زهرا (س) پرداخته است. بر اساس شرح ابن قتیبه هجوم، دو بار تکرار شده است. وی هجوم اول را چنین شرح می دهد:
«ابوبکر گروهی را جویا شد که از بیعت با او تخلّف کرده و نزد علی (ع) می باشند. پس عمر را به سوی آن ها فرستاد، عمر نزد آنها آمده و آن ها را صدا زد و حال آن که ایشان در خانه علی (ع) بودند. ولی آن ها از خارج شدن امتناع ورزیدند، پس … هیزم طلب کرد و گفت: «به آن خدایی که جان عمر در دست اوست یا از خانه خارج می شوید یا خانه را با تمام کسانی که در آن هستند، می سوزانم.»
به وی گفته شد: «ای ابا حفص! فاطمه (س) در این خانه است.» او گفت: «اگر چه فاطمه در خانه باشد.» پس آن گروه خارج شدند و با ابوبکر بیعت کردند جز علی (ع).»[۵] بنابراین طبق این نقل در اولین هجوم به خانه حضرت زهرا (س) امیر مومنان (ع) حاضر به بیعت با خلیفه اول نمی شوند.
هجوم دوم به خانه حضرت زهرا (س)
هجوم اول به خانه حضرت زهرا (س) سبب شد همه افرادی که در منزل علی (ع) جمع شده بودند، برای بیعت نزد ابوبکر روند، به جز خود امیرالمومنین (ع) که در منزل باقی ماند.
ابن قتیبه از نظر تاریخی هجوم دومی را نیز مفصّلاً شرح می دهد که پس از امتناع علی (ع) از بیعت روی داده است: «پس عمر نزد ابوبکر آمد و به او گفت: «آیا از این کسی که تخلّف نموده بیعت نمی گیری؟» پس ابوبکر به قنفذ گفت: «برو و علی (ع) را بخوان»
برای بار دوم عمر گفت: «به این کسی که از بیعت با تو تخلّف نموده مهلت نده.» بعد ابوبکر به قنفذ گفت: «برگرد به سوی او و به او بگو، خلیفه رسول الله (ص) تو را می خواند که با او بیعت کنی»
سپس عمر برخاست و گروهی با او حرکت کردند تا به درب خانه فاطمه (س) رسیدند. پس درب را کوبیدند. فاطمه (س) چون صدای آن ها را شنید با ندای بسیار بلند فرمود: «ای پدر! ای رسول خدا! بعد از تو از ابن خطاب و ابن ابی قحافه، چه ها بر سر ما آمد.»
پس جمعی از آن گروه چون صدای فاطمه (س) و گریه اش را شنیدند، باز گشتند، در حالی که اشک می ریختند و نزدیک بود که دل هایشان از جا کنده شود و جگرهایشان پاره پاره شود. ولی عمر با جمعی باقی ماند.
پس آن ها علی (ع) را از خانه بیرون کشیده و او را به سوی ابوبکر بردند و به او گفتند: «بیعت کن!» پس فرمود: «اگر بیعت نکنم چه می کنید؟» گفتند: «قسم به خدایی که جز او خدایی نیست، گردنت را خواهیم زد.»[۶]
هجوم به خانه حضرت زهرا (س) همراه با هیزم در منابع اهل سنت
همانطور که به اشاره در شرح مبسوط ابن قتیبه آمده است، جهت تهدید برای گرفتن بیعت، مهاجمان اقدام به انباشتن هیزم بر در خانه نمودند. علاوه بر قتیبه دیگر بزرگان اهل سنت نیز به اجمال و اشاره به هجوم به خانه حضرت زهرا (س) به قصد آتش زدن و گرفتن بیعت اشاره کرده اند:
۱. طبری
طبری که نسبت به خلفا تعصّب خاصى دارد، به این مقدار اعتراف می کند: «اَتى عُمَرُ بْنُ خَطّابٍ مَنْزِلَ عَلِى فَقالَ: لاَحْرِقَنَّ عَلَیکُمْ اَوْ لَتَخْرُجُنَّ اِلَى البَیعَهِ؛[۷] عمر بن خطاب در برابر خانه على (ع) قرار گرفت و گفت: براستى خانه را بر روى شما به آتش می کشم و یا اینکه شما براى بیعت با ابابکر خانه را ترک گویید.»
۲. ابن عبد ربه اندلسی
ابن عبد ربّه اندلسی می گوید: خلیفه به عمر مأموریت داد که متحصّنان را از خانه بیرون کشد و اگر مقاومت کردند با آنان نبرد نماید، از این رو عمر آتشى آورد که خانه را بسوزاند، در این موقع با فاطمه (ع) روبرو گردید، آن حضرت فرمود: فرزند خطّاب! آمده اى خانه ما را به آتش بکشی؟ وى گفت: آرى، مگر اینکه بسان دیگران با خلیفه بیعت نمایید.[۸]
۳. ابن ابی الحدید معتزلی
ابن ابی الحدید از علمای اهل سنت در شرح نهج البلاغه به نقل از مسعودی می نویسد: «مسعودی می گوید: عروه بن زبیر برادرش عبدالله را در محاصره بنی هاشم در دره ای و جمع آوری کردن هیزم توسط او برای آتش زدن آنان معذور می دانست و می گفت:
او این کار را برای این کرد که تفرقه و پراکندگی ایجاد نشود و مسلمانان با هم اختلاف نکنند و آنان (بنی هاشم) نیز به اطاعت او در آیند و در نتیجه با هم متحد شوند. همانطور که عمر بن خطاب این کار را با بنی هاشم کرد وقتی آنان از بیعت با ابوبکر درنگ کردند.»[۹]
بر اساس گفته این عالم اهل تسنّن، جمع آوری هیزم برای هجوم به خانه حضرت زهرا (س) و آتش زدن منزل صدیقه طاهره (س) واقعه ای تاریخی است و این مطلب توسط شخص عمر بن خطاب بر اساس نقل مسعودی انجام گرفته است.
۴. ابراهیم بن سیار بن هانی معروف به نظّام
محمد بن عبدالکریم بن احمد شافعى، معروف به شهرستانى، از ابراهیم بن سیار بن هانى، معروف به نظّام، که از اعاظم شیوخ معتزله و استاد جاحظ بوده، نقل کرده که او گفته است: «و عمر بود که فرمان داد خانه را با کسانى که در آن قرار دارند بسوزانند، در حالى که در خانه جز على و فاطمه و حسن و حسین (ع) کسى نبود.»[۱۰]
هجوم به خانه حضرت زهرا (س) همراه با هیزم در منابع شیعه
هنگامى که به روایات و کتاب هاى دانشمندان شیعه مراجعه می کنیم، جریان هجوم به خانه حضرت زهرا (س) را روشن تر و گویاتر می یابیم، که به نمونه هایى اشاره می شود:
۱. ماجرای هجوم به خانه حضرت زهرا در کلام امام صادق (ع)
امام صادق (ع) فرمودند: «وَ اللّه ما بایعَ عَلِى حَتّى رَأَى الدُّخانَ قَدْ دَخَلَ بَیتَهُ؛[۱۱] به خدا سوگند! على (ع) بیعت نکرد مگر زمانى که دید دود وارد خانه اش شده است.»
مفضّل به امام صادق (ع) عرض کرد: گریه چه پاداش و ثوابى دارد؟ حضرت فرمودند: اگر گریه بر حق باشد، ثواب آن قابل احصا نیست. آنگاه مفضّل گریه شدید و طولانى نمود و گفت: اى پسر رسول خدا! روز انتقام شما از جنایتکاران بزرگ تر از روز محنت و غصه شما خواهد بود. پس حضرت صادق (ع) فرمودند:
«وَ لا کَیوْمِ مِحْنَتِنا بِکَرْبَلاءْ، وَ اِنْ کانَ یوْمُ السَّقیفَهِ وَ اِحْراقُ النّارِ عَلى بابِ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ فاطِمَهَ وَ زَینَبَ وَ اُمّ کُلْثُومَ وَ فِضَّه وَ قَتْلُ مُحْسِنٍ بِالرَّفَهِ اَعْظَمُ وَ اَدْهى وَ اَمَرُّ لِأَنَّهُ اَصْلُ یوْمِ النَّدابِ؛[۱۲] هیچ روزی مثل روز محنت ما در کربلا نیست، هر چند روز سقیفه و غصب خلافت و سوزاندن آتش بر در خانه امیر مؤمنان و حسن و حسین و فاطمه و زینب و امّ کلثوم (ع) و کشته شدن محسن بر اثر فشار، بزرگ تر، دردناک تر و تلخ تر است؛ زیرا اساس روز ندبه ها بود.»
مفضّل روایت مفصّلى از امام صادق (ع) درباره علائم ظهور و کارهاى حضرت حجت (ع) بعد از ظهور نقل نموده است،[۱۳] در بخشى از آن می خوانیم: حضرت آن روز را به یاد می آورد و می گوید:
«وَ جَمْعُهُمْ اَلْجَزَلَ وَ الْحَطَبَ عَلَى الْبابِ لاِحْراقِ بَیتِ اَمیرِالمُؤمِنینَ وَ فاطِمَهَ… وَ اضِرامُهُمُ النّارَ عَلَى الْبابِ؛[۱۴] و جمع نمودن شان هیزم تروخشک بر در خانه، براى سوزاندن خانه على (ع) و فاطمه (س)، آتش زدن آن ها درب خانه علی (ع) را.»
۲. داستان هجوم به خانه حضرت زهرا از زبان سلیم بن قیس
سلیم بن قیس ماجرا را چنین نقل می کند: طبق فرمان عمر، قنفذ با جماعتى به در خانه على (ع) رفتند تا او را براى بیعت با ابابکر دعوت کنند، حضرت على (ع) در را باز نکرد، سرانجام عمر با جمعى بر درِ سراى زهرا (س) آمدند، عمر فریاد برآورد که: یا علی! از خانه بیرون آمده، با خلیفه رسول خدا، بیعت کن وگرنه آتش بدین سراى می زنم. فاطمه (س) برخواست و فرمود:
«اى عمر! این چه دشمنى است که با ما داری؟ او جواب داد: در را باز کنید والاّ در خانه را به آتش می کشم! فاطمه زهرا (س) فرمودند: اى عمر! از خدا نمی ترسی؟ … آنگاه عمر فرمان داد تا آتش بیاورند، پس آن را در میان درب افکند و درب خانه را به آتش کشید.»[۱۵]
شهادت حضرت محسن (ع) در ماجرای هجوم به خانه حضرت زهرا (س)
نسبت به ماجرای سقط جنین صدیقه طاهره (س) و حضرت محسن (ع) نیز در منابع شیعه و سنی مطالبی دیده می شود که در ادامه به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
منابع اهل سنت درباره شهادت حضرت محسن (ع)
۱. مسعودی
مسعودی مورخ مشهور در ادامه بیان هجوم به خانه حضرت زهرا (س)، نسبت به بی حرمتی و آزار و اذیت صدیقه طاهره (س) و سقط حضرت محسن (ع) چنین می نویسد: «ضَغَطُوا سَیدَهَ النِّساءِ بِالْبابِ حَتّى اَسْقَطَتْ مُحْسِنا؛[۱۶] با در به پهلوى سیده زنان عالم زدند؛ چنانکه محسن را سقط نمود.»
۲. نظّام
نظام دیگر عالم اهل سنت نیز در این باره چنین می گوید: «اِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَهَ یوْمَ الْبَیعَهِ حَتّى اَلْقَتْ اَلْجَنینَ مِنْ بَطْنِها؛[۱۷] به راستى عمر در روز بیعت، ضربتى به فاطمه (س) وارد کرد که بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود.»
۳. صفدى
صفدی یکى دیگر از علماى اهل سنّت می گوید: «اِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَهَ یوْمَ الْبَیعَهِ حَتّى اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْ بَطْنِها؛[۱۸] به راستى عمر آنچنان فاطمه (ع) را در روز بیعت اجبارى براى ابوبکر زد که محسن را سِقط نمود.»
۴. ابن عطیه
همچنین ابن عطیه در کتاب «مقاتل» خود میگوید: ابابکر بعد از آنکه با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتى را به درب خانه على و زهرا (ع) فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامى که فاطمه زهرا (ع) پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آنچنان حضرت فاطمه (ع) را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت و بر اثر آن صدمات حضرت به بستر بیمارى افتاد تا آنکه از دنیا رفت.»[۱۹]
۵. ابن ابى الحدید
ابن ابی الحدید داستانی نقل می کند: «ابو العاص، شوهر زینب، دخترخوانده پیامبر اکرم (ص) در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد؛ ولى بعدا مانند اسیران دیگر آزاد شد.
ابو العاص به پیامبر (ص) وعده داد که پس از مراجعت به مکّه، وسائل مسافرت دخترخوانده پیامبر را به مدینه فراهم سازد. پیامبر (ص) به زید حارثه و گروهى از انصار، مأموریت داد که در هشت مایلى مکّه توقف کنند و هر موقع کجاوه زینب به آنجا رسید، او را به مدینه بیاورند. قریش از خروج دخترخوانده پیامبر از مکّه آگاه شدند.
گروهى تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه باز گردانند. جبّار بن الاسود (یا هبّار ابن الاسود) با گروهى خود را به کجاوه زینب رساند و نیزه خود را بر کجاوه دخترخوانده پیامبر کوبید. از ترس آن، زینب، کودکى را که در رحم داشت، سقط کرد و به مکّه بازگشت. پیامبر (ص) از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و در فتح مکّه (با اینکه همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباح شمرد.»
ابن ابى الحدید می گوید:
«من این جریان را براى استادم ابو جعفر نقیب خواندم، او گفت: وقتى که پیامبر (ص) خون کسى که دخترخوانده اش زنیب را ترسانید و او سقط جنین کرد را مباح شمرد، قطعا اگر زنده بود خون کسانى را که دخترش فاطمه (س) را ترسانیدند که باعث شد فرزندش محسن را سقط کند، حتما مباح می شمرد.»[۲۰]
منابع شیعه درباره شهادت حضرت محسن (ع)
نظر دانشمندان شیعه و روایات نقل شده از سوى آنان چنین است:
هنگامى که خواستند على (ع) را به مسجد ببرند با مقاومت فاطمه (ع) روبه رو شدند و فاطمه (ع) براى جلوگیرى از بردن همسر گرامی اش صدمه هاى روحى و جسمى فراوانى دید که بیان همه آن ها از توان زبان و قلم خارج است؛ فقط به گوشه اى از آن در یک نقل تاریخى اشاره می کنیم؛ وگرنه در این موضوع، نقل هاى تاریخى فراوان است. خلاصه ماجرا همان است که در نامه خلیفه دوم به معاویه آمده است. در بخشى از آن چنین می نویسد:
«… وقتى درب خانه را آتش زدم، آنگاه داخل خانه شدم ولى فاطمه درب خانه را حجاب خود قرار داد و مانع از دخول من و اصحابم شد. با تازیانه آن چنان بر بازوى او زدم که مانند دملج (بازوبند) اثر آن بر بازوى او ماند؛ آن گاه صداى ناله او بلند شد؛ چنان که نزدیک بود به حال او رقت کنم و دلم نرم شود؛ ولى به یاد کشته هاى بدر و اُحد که به دست على کشته شده بودند، افتادم، آتش غضبم افروخته تر شد و چنان لگدى بر درب زدم که از صدمه آن جنین او (به نام محسن) سقط شد.
در این هنگام، فاطمه چنان ناله زد، پس فریاد زد: اى پدر بزرگوار! اى رسول خدا! این چنین با عزیز دلت و دخترت رفتار کردند.» سپس فریاد کشید: فضّه به فریادم برس که فرزندم را کشتند.
سپس به دیوار تکیه داد و من او را به کنار زده، داخل خانه شدم. فاطمه در آن حال می خواست مانع بردن على شود، من از روى روسرى چنان سیلى به صورت او زدم که گوشواره از گوشش به زمین افتاد.»[۲۱]
جمع بندی
ماجرای غم انگیز و سوزناک هجوم به خانه حضرت زهرا (س) از دردناک ترین و ناگوارترین حوادث تاریخ اسلام به شمار می رود. متاسفانه برخی از مسلمانان بعد از رسول گرامی اسلام (ص) حرمت ایشان را شکسته و به خانه دختر پیامبر هجوم بردند. این حادثه تلخ هم در منابع اهل سنت و هم در منابع شیعه آمده است. در این بی حرمتی، طفل صدیقه طاهره (س) در اثر جراحات حاصل از هجوم سقط شده و از دنیا می رود.
پی نوشت ها
[۱] بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۸۷.
[۲] ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج ۲، ص ۷۳.
[۳] حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص ۲۷۱.
[۴] جوهری، السقیفه و فدک، ص ۷۲.
[۵] ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص ۳۰.
[۶] ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص ۳۰.
[۷] طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص ۲۰۲.
[۸] ابن عبد ربه، عقد الفرید، ج۴، ص ۲۶۰.
[۹] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۲۰، ص ۱۴۷.
[۱۰] شهرستانی، ملل و نحل، ج۱، ص ۵۷.
[۱۱] مجلسی، بحارالانوار، ج۲۸، ص۳۹۰.
[۱۲] میرجهانى، نوائب الدهور، ص۱۹۲.
[۱۳] مجلسی، بحارالانوار، ج۵۳، ص ۱۹.
[۱۴] مجلسی، بحارالانوار، ج۵۳، ص ۱۸.
[۱۵] هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ص ۲۵۳ـ۲۴۹.
[۱۶] مسعودی، اثبات الوصیه، ص ۲۳ ـ ۲۴.
[۱۷] شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۵۷.
[۱۸] صفدی، الوافى بالوفیات، ج۵، ص۳۴۷.
[۱۹] ابن عطیه، مقاتل بن عطیه، ص۱۶۰ ـ ۱۶۱.
[۲۰] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۱۹۳.
[۲۱] مجلسی، بحار الانوار، ج۳۰، ص۲۹۳.
فهرست منابع
۱. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبه الله، قم، مکتبه آیه الله العظمی المرعشی النجفی، ۱۳۶۳ش.
۲. ابن عبد ربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۷ق.
۳. ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، الإمامه و السیاسه، لبنان، دارالأضواء، ۱۴۱۰ق.
۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، المعهد الألمانی للابحاث الشرقیه، ۱۴۲۹ق.
۵. جوهری، ابی بکر، السقیفه و الفدک، کربلای معلی ـ عراق، العتبه الحسینیه المقدسه، ۱۴۳۲م.
۶. حلی، حسن بن یوسف، بیروت، نهج الحق و کشف الصدق، ۱۹۸۲م.
۷. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۵ق.
۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، بیروت، موسسه عزالدین، ۱۴۱۳ق.
۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
۱۰. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه للامام علی بن ابی طالب، قم، موسسه انصاریان، ۱۴۱۷ق.
۱۱. میر جهانی طباطبایی، محمد حسن، نوائب الدهور فی علائم الظهور، تهران، کتابخانه صدر، ۱۳۶۹ش.
۱۲. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، تهران، موسسه البعثه. قسم الدراسات الإسلامیه، ۱۴۰۷ق.
منبع اقتباس: حسینی، جواد، هجوم به خانه وحی، قم، موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان ، ۱۳۸۷ش.