- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
نقش مادر در اجتماعی کردن کودک
به عقیده پارسونز (Parsonz)، جامعه شناس مشهور، «اجتماعی کردن» کودک یعنی: فراگیری و جذب فرهنگی که کودک در آن به دنیا می آید. به بیان دیگر، «اجتماعی کردن» عبارت است از: جریان فراگیری رفتارها و قابلیت لازم برای ایفای یک نقش اجتماعی خاص. تأثیر مادر در فراگیری این ارزش ها، رفتارها و نقش ها بر فرزندان انکارناپذیر است. زبان ها منعکس کننده وضع فرهنگی، روانی و اخلاقی جوامعند.
آموزش زبان توسط مادر انجام می گیرد. زبان ابزاری برای انتقال میراث فرهنگی است. طفل با مادر بر این ابزار مسلّط می شود و به توجیه و تشریح مسائل می پردازد. از این رو، باید از زبان عامیانه پرهیز کرد، از آموزش هجو و هزل برکنار بود، بدگویی، فحش و کلمات رکیک به کار نبرد. دقت در این نکات، زمینه فرهنگی مناسبی برای پرورش اخلاقی کودک فراهم می سازد. مادر برای آشنایی کودک با محیط اجتماعی، می تواند از مطالعه، تصویر، فیلم و خواندن کتاب کمک بگیرد.
مادر باید هنگام برخورد کودک خود با فرهنگ بیگانه، به آرامی برخورد نماید، فورا آن را قبول یا نفی نکند، باید زمینه تعلیمی برای او فراهم سازد. آنچه به کودک آموزش داده می شود باید روشن باشد تا نیازی به دوباره آموزی نباشد؛ زیرا تجدیدنظر در ساخته ها، ویران کردن و از نو ساختن کاری دشوار است.
راه تربیت همیشه از راه ابراز احساسات نمی گذرد. در برخی موارد، لازم است از شگردهای تربیتی و حتی از تحمیل اطلاعات به کودک استفاده کرد. باید هنگام نیاز کودک، اطلاعات مورد لزوم را به هرگونه ای که مناسب اوست، در اختیارش گذاشت. هنگام آشنایی او با محیط جدید پیرامون، باید آرامش و متانت خود را حفظ کرد.
وسعت انتقال فرهنگی مادر به کودک، بسیار است. مادر انتقال مفاهیم اساسی، اطلاعات تازه، کنترل آداب و سنن مرسوم فرهنگی، مراقبت در اشتغال به مسائل فرهنگی از رسانه های جمعی و غیر آنها را در کودک بر عهده دارد و موجب آشنایی کودک با دانستنی های جدید از مکان جغرافیایی و پدیده های محلی، ادبیات روز، امور روزانه، تشکیلات اجتماعی و آگاهی یافتن از روابط علت و معلول پیرامون می شود.
جهل و دانش بستگی به محیطی دارند که طفل در آن رشد و نمو یافته است. جنبه های علمی و یا خرافاتی که مادر در دوران کودکی به ذهن کودک تزریق کرده به سادگی پاک شدنی نیستند. دو رقیب عمده در اجتماعی کردن کودک، مدرسه و رسانه های جمعی، به خصوص تلویزیون، هستند. در بیشتر منازل، کودکان از سنین پایین جذب برنامه های آن می شوند.
هرچند مدت زمان تماشا ناچیز باشد، کودک هر چه را میبیند، بدون چون و چرا قبول می کند. در نتیجه، بسیاری از تفکرات، رفتارها و نگرش های کودکان ساخته تلویزیون هستند.
از سوی دیگر، کودکان، ساعات طولانی را در مدرسه می گذرانند. مدارس نیز در جامعه پذیری کودکان نقش بسیار مؤثری دارند، به خصوص که یکی از کارکردهای مهم و اعلام شده مدارس انتقال فرهنگ جامعه و فرهنگ پذیری دانش آموزان است.
مادر موظف است با انتخاب برنامه های مناسب از رسانه ها و انتخاب مدرسه مناسب، تأثیر مخرّب این دو رقیب را کاهش دهد یا از بین ببرد؛ چرا که مادر در تماس مستقیم با کودک، افکار او را شکل می دهد. از این رو، فرهنگ جامعه تا حد زیادی ساخته مادران و وابسته به نگرش آنهاست. مادر با نفوذ و تأثیر خود می تواند فکر یا صفتی را در کودک پدید آورد، او را به سوی خیراندیشی یا شرارت سوق دهد و ریشه و زمینه امور صحیح و غلط را در دل او مستقر سازد.
مادر به عنوان الگوی کودک
بانوی خانه، میزان و الگوی رفتار برای اتباع خانواده، به خصوص فرزندان، است. از طریق اوست که شخصیت کودک شکل می گیرد و پایه های اخلاقی کودک گذارده می شود. در خانه ای که مادر، لاابالی، بداخلاق، خشن و غیرقابل تحمل باشد، امکان داشتن فرزند متعادل بسیار اندک است.
او نمونه رفتار و شخصیت است. طرز برخورد، نحوه زندگی، شکل لباس و آرایش، نحوه مصرف، شکل اداره خانه، صبر و حوصله او، شیوه مقابله با اضطراب و هیجان و کنترل احساسات او، ذکر خدا و ایمان به هدایت و عبادت او، همه رفتارها و حالات او، میزان و الگوی فرزند هستند.
عبادت و شیوه اجرای آن، اهتمام به اوقات عبادات و توجه به انجام درست آنها، انتخاب مناسب مکان عبادت و سایر موارد این چنینی از جمله موارد انتقال فرهنگی دینی به کودکان هستند که مادر خود به عنوان یک الگو آنها را برای کودک مطرح می کند.
نقش مدرسه و همسالان در فرهنگ کودک
نداشتن دوست و هم سخن برای طفل، یک مصیبت است، ولی مؤانست فرزندان ما با کودکان فاسد و با فرهنگ های غیرمتعارف و غیرمرسوم و یا ناشناخته مصیبتی بزرگتر است. از یک سو، دوستان و معاشران کودک را نباید به سادگی از دور و بر او کنار گذاشت و از سوی دیگر، نباید اجازه داد فرزند ما با کودکی فاسد محشور و مأنوس باشد.
از مسائل مهمی که نیاز به نظارت مادر دارد، کنترل دوستان و رفقای کودک است و این امری است که باید با ملایمت انجام گیرد. اگر فرزند ما از دوستی و رابطه با یکی منع می شود، باید دلایلش برای او روشن گردند و در ضمن، باید کسانی را که دوست و معاشر خوبی برای فرزندان ما هستند، انتخاب کنیم و یا دست کم، سعی کنیم افراد مطمئنی را در سر راه آنها قرار دهیم تا خود به گزینش دوست بپردازند.
در همه حال، رفت و آمدها و روابط فیمابین کودکان، باید زیرنظر مادر باشد تا عوارضی پدید نیایند. کودکان به نحوی با هم داد و ستد دارند؛ اخلاق و رفتار و نیز اطلاعات مفید و مضر را با همدیگر مبادله می کنند و از این طریق، به جلب نظر و عنایت به هم می پردازند.
مدرسه و معلم نیز از نظر برنامه، روش، ارزیابی و جنبه های انضباطی حاکم، می توانند برای کودک سرنوشتساز باشند. انتخاب مدرسه برای فرزندان، همانند انتخاب نام مناسب برای کودک، از جمله وظایف والدین و نیازمند دقت مادر است. اسلام از والدین خواسته است که فرزندان خود را در محل مناسبی به دست افراد شایستهای بسپارند و این حقی برای کودک به حساب می آید.
والدین، به ویژه مادر، به لحاظ نزدیکی به کودک و تأثیر زیاد بر او و داشتن وقت کافی، باید بدانند که فرزندان خود را به کدام مدرسه و به دست چه کسانی میسپارند. معلمان آنها، چه کسانی هستند، حتی مدیر و مستخدم مدرسه، چه افرادی هستند. آیا آنها تقویتکننده فرهنگ خانواده هستند یا مغایر با آن، یا در مدرسه، فقط انضباط حاکم است؟
مدرسه، آزادی مشروط و مفید را به کودک آموزش می دهد، اصول و ضوابط کلی حیات را به کودکان میآموزد، نوع روابط انسانها را به دانش آموزان خود یاد می دهد تا آنها بدانند در برابر پدر و مادر، دوستان و معاشران خود چگونه رفتار کنند و برای ادامه حیات شرافتمندانه و سازگارانه چه راهی در پیش بگیرند.
مدرسه، مفاهیم و مصادیق خوب و بد، زشت و زیبا، و صواب و خطا را به کودکان یاد می دهد؛ این که چه عملی درست است و چه عملی نادرست. معلمان مدرسه همانند شاگردان آن، مستخدم ها و سایر کارکنان دفتری، باید دارای ویژگی های برجسته اخلاقی و فرهنگی باشند.
شیوه های نظارت مادر بر فرهنگ کودک
تأثیر بسیار مادر بر کودک سه شیوه تعیینکننده برای تأثیرگذاری بر فرزندان و بالطبع، نظارت بر فرهنگ او را مطرح می سازد:
۱- مادر با رفتارهای خود می تواند موقعیت هایی ایجاد کند که رفتارهای خاصی در فرزندان برانگیزد.
۲- مادر با الگوهای رفتاری که ارائه می دهد، سرمشق هایی برای همانندسازی کودکان فراهم می سازد.
۳- مادر با انتخاب بعضی از رفتارها، کودک را به انجام مجدّد آن رفتارها تشویق می نماید.
این محورها نیازمند آگاهی و دقت در عمل مادر هستند، اما موارد ذیل نیز می توانند کمک کنند.
اطلاع مادر از روند کارهای کودک، او را در جریان چگونگی مناسبات، زبان محاوره ای کودک با دیگران، همسالان و همبازی ها و تعامل های پیرامون آن قرار می دهد.
بررسی رفتار منظّم و نامنظم کودک، برای شناخت بیشتر وی ضروری است. در هنگام انجام رفتارها می توان با هیجانات و انگیزه های کودک آشنا شد؛ و کاهش تأثیر عوامل مخرّب فرهنگی از طریق هم اندیشی با کودک، حایز اهمیت بسیار است.
نتیجهگیری
زن صرف نظر از اشتغال (اعم از کار خارج منزل یا خانه داری)، وظیفه ای بزرگ بر عهده دارد و آن تأثیر بر کودک است. زن، خواه به عنوان مادر و خواه به عنوان معلم و عضو جامعه، در انتقال فرهنگ به کودکان نقش بسزایی دارد. در سایه مطالعات، مشکلات و معضلات اجتماعی از جلوی پای کودک برداشته می شوند و کودک به نحوی مطلوب و مناسب، با فرهنگ اسلامی رشد می یابد.
مادر از یک سو، خود برای کودک الگوست و از سوی دیگر، الگوهای مناسب برای همانندسازی کودک را برای او فراهم می آورد. شیوه نظارت نامحسوس و ناملموس کودک در مسائل فرهنگی کودک، بر عهده مادر است.
کودک به لحاظ تحوّل روانی در هر زمان، نوع خاصی از نظارت را می طلبد. مادرِ هوشیار به این آگاهیها دست می یابد. بسیاری از مشکلات و مسائل ما از اینجا ناشی می شوند که فراموش میکنیم تحت چه شرایطی زندگی میکنیم. آیا آنچه تحت عنوان «فرهنگ» به ما منتقل می شود، پاک و بیآلایش و دور از آلودگی و فساد است؟ و آیا مطابق با موازین شرع اسلام است؟
امروزه پیچیدگی میراث فرهنگی به گونه ای است که از هیچ فرهنگی بدون اظهار نظر و ارزیابی نمی توان گذشت؛ جنبه های مثبت و منفی آن را باید در نظر گرفت، خرافات، موهومات، آموزه های فسادانگیز، واردات بدآموز فرهنگ های غربی و شرقی را باید از آن بیرون کشید، عقاید و آداب درست را باید احیا کرد و به کودکان منتقل نمود. در این راه، ضرورت دارد مادر خود را نیز اصلاح کند.
زن، صرف نظر از تأثیر بر کودک به عنوان رهبر فرهنگی و الگو برای او، نقش انتقال فرهنگ جامعه به کودک را نیز بر عهده دارد. پارسونز به خاطر «مفهوم نقش های خانوادگی بر حسب جنس» شهرت دارد. وی معتقد است: تخصص و تفکیک نقش ها به حفظ نظام خانوادگی کمک می کنند و بنای آنها اجتماعی کردن کودک است.
«تخصص» تفکیک نقش های زن و مرد را ایجاب می کند. مرد رئیس خانواده است و نقش نان آور را در رابطه با جامعه بر عهده دارد، و زن نقش کدبانوی خانه را ایفا می کند. نقش اقتصادی مرد و شغل وی قاطع ترین و تعیین کننده ترین پایگاه حقوقی خانواده است.
در این نقش، شرکت مرد در کار منزل به حداقل می رسد و خانه داری و بچه داری اساسی ترین فعالیت ها و نقش زن است. زن بیش از مرد به بچه ها نزدیک است و فضای زندگی عاطفی خانواده به دست اوست.
از نظر پارسونز، ساخت مزبور به تفکیک، بر حسب جنس در شکل گیری شخصیت کودک نقشی قاطع دارد. این چنین است که زحمات مادر در انتقال فرهنگ جامعه و آماده سازی کودک برای مواجهه با مناسبات اجتماعی بیش از پدر احساس و بیان می شود.
سخن آخر
زن در نقش مادر و مربّی، در مسیر و عمل خود، باید کودک را از نظر فرهنگی با وجدانی بیدار و اندیشه ای پرورده، دانشی متعهد، هنری بیدارکننده، ادبیاتی جهت یافته و فلسفه ای اندیشیده برای حیات پرورش دهد. او باید هدف های عالی انسانی را در او زنده نگه دارد و آزاد اندیشیدن را به او بیاموزد، سطح شعور و آگاهی او را بالا ببرد تا خوب بسنجد، نیکو بفهمد و بجا عمل کند و در راه خدا گام بردارد.
منبع: فصلنامه بانوان شیعه؛ شماره ۳؛ مقاله نقش زنان در فرهنگ پذیری کودکان