- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
در سه آیهای که گسستن از خویشاوندان به نکوهش گرفته شده، از قطع صله رحم به عنوان مصادیقی از فساد در زمین یاد میشود که مفهوم آن، تحقق صله رحم با اصلاح و نیکوسازی روابط خویشاوندی خواهد بود. صلاح روابط، از اصلاح انسان جدا نیست. پس این خویشاوند است که زمینه دستیابی به اهداف فوق را فراهم میسازد. علی (علیه السلام) با اشاره به نقش خویشاوندان در هموار کردن راه رسیدن به تمامی اهداف بایسته میفرماید:
أکرِم عشیرتَک فإنهم جناحُک الذی به تَطیرُ، و أصلُک الذی إلیه تَصیر، و یدُک التی بها تَصولُ؛ (۱)
خویشاوندانت را گرامی بدار که آنان چون بال تو هستند که بدانها پرواز میکنی و ریشه تو هستند که به آن باز میگردی و دست تو هستند که با آنان پیکار میکنی.
تلقی اصلاح هم خویشاوند، به عنوان مصداق صله رحم، بیشترین هم خوانی را با آیاتی دارد که در آنها بخشودگی گناهان والدین و وارستگی دودمان، خواسته و آرمان جدی مؤمن قلمداد شده است:
قرآن با عبارت های: (رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ) و: (وَ قُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیراً) طلب بخشودگی والدین را به عنوان آرمان بایسته معرفی میکند و در آیات زیر نیز دغدغه صالح و شایسته بودن دودمان را:
(وَ مِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ)؛ (۲)
و از دودمان ما، امتی که تسلیم فرمانت باشند به وجود آور.
(قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَتِی)؛ (۳)
فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم! ابراهیم عرض کرد: از دودمانم نیز [امامانی قرار بده].
(وَ إِنِّی أُعِیذُهَا بِکَ وَ ذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ)؛ (۴)
و او و فرزندانش را از شرّ شیطان رانده شده، در پناه تو قرار میدهم.
(قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً)؛ (۵)
گفت: پروردگارا! از جانب خود، برایم دودمان وارسته، عطا فرما.
طرح بایستگی وجود دغدغه وارستگی و رستگاری والدین و دودمان – که دو عنصر اصلی در حوزه خویشاوندی است – نماد نگاه کلی است که تلاش در جهت وارستگی تمام افراد هم خویشاوند را الزامی مینماید و منبع قرآنی آن، این آیه شریفه است که میفرماید:
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَاراً)؛ (۶)
ای اهل ایمان! [زمینه] در امان ماندن خود و منسوبینتان را از خطر سقوط در آتش جهنم، فراهم سازید.
با شکل گیری خانواده هستهای، ساحت محرمیت برای عروس و داماد توسعه پیدا میکند. نخستین فرزند خانواده، نقطه تلاقی سلسله انساب داماد و عروس است؛ بدین ترتیب، حوزه اقارب آن دو و فرزندشان گسترش مییابد و بر پایه آن، باید پوشش حمایتی دو حوزه خویشاونی نیز آنان را دربر گیرد و در مبارزه با نگرانیها و دغدغههای زندگی زناشویی، به ایشان به عنوان واحد اجتماعی تازه شکل گرفته، یاری رساند.
ازدواج، بنیادی است که حقیقت آن را پیوند و رابطه دو جنس مخالف تشکیل میدهد. استحکام و آسیب ناپذیری این پیوند، به عنایت بایسته خویشاوندان، – به ویژه بزرگان آنها که تجربه بیشتری دارند – نیازمند است که باید در شرایط مختلف شکل گیری، ادامه حیات و تهدید آسیبها، با آن، همراهی کند:
۱- کمک به همسان گزینی
ازدواج به عنوان محبوبترین سازه در نزد خداوند معرفی شده است، (۷) ولی این محبوبیت وقتی زمینه پیدا میکند که این بنیاد از کیفیت و شایستگیهای لازم برخوردار باشد؛ یعنی کانونی باشد برای تجلی دلسوزی و دوستی متقابل و زایش دودمان پاکیزه «ذریه طیبه»، کارکردی از این دست، در گروه همیاری خویشاوندان دلسوز و با تجربه، با این نهاد است، وگرنه اقدام مستقلانه دختر و پسر جوان، آمیخته با کم دقتی خواهد بود. چنین ساده انگاری، پیمان زناشویی را در تعرض خطر انحلال و گسست نابهنگام قرار خواهد داد!
دنیای جوان، دنیای بیتجربگی و خوش بینی است؛ در عین حال، حس استقلال طلبی وی را به تک روی فرامیخواند. در کنار غلیان غریزه جنسی – که ناسازگاری آن با تیزبینی و آینده نگری، بر کسی پوشیده نیست – بیحوصلگی مرد برای دستیابی به اشباع غریزه جنسی و علاقه مندی دختران به یافتن شیفته، فرصت گزینش و انتخاب شریک زندگی را از آنان میگیرد. (۸)
از طرفی، برخلاف ازدواج آرمانی جهانی صنعتی که میگوید: «انتخاب همسر کاملاً برحسب تصادف باشد، یعنی جز قانون تصادف، هیچ چیز دیگری در انتخاب زن و مرد دخالت نداشته باشد، (۹) قرآن از اصل همسان گزینی – که در گذشته مقبولیت همگانی داشته و اینک نیز در جهان بیطرفدار نیست (۱۰) حمایت میکند، البته با تفسیر مخصوص به خود. قرآن میگوید:
(الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَ الطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ)؛ (۱۱)
زنان ناپاک با مردان ناپاک سازگارند و مردان ناپاک با زنان ناپاک، و زنان پاک از آنِ مردان پاک و مردان پاک از آنِ زنان پاکاند.
(الزَّانِی لاَ یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَهً أَوْ مُشْرِکَهً وَ الزَّانِیَهُ لاَ یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ)؛ (۱۲)
مرد زناکار، جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمیکند و زن زناکار را، جز مرد زناکار یا مشرک، به زنی نمیگیرد و این کار بر مؤمنان حرام است.
اصل همسان گزینی (: یافتن کفو و همتا) – که عمدتاً به حوزه اخلاق و فکر، نظر دارد – در سنت نیز به صورت مشروح بازتاب یافته و برای تأمین آن، حتی شناخت محیط خانواده عروس و داماد ضروری وانمود میشود. در سخنان منسوب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است:
أیها الناس، إیاکم و خَضراء الدَمنِ! قیل: یا رسولَ الله! و ما خضراءُ الدَمنِ؟ قال: المرأهُ الحَسناءُ فی مَنبتِ السوءِ؛ (۱۳)
مردم! از گیاه سبزی که در کنار مزبله (جایگاه زباله) میروید، بپرهیزید. گفتند: ای رسول خدا! مراد از سبزی روی مزبله چیست؟ فرمود: منظور از آن دختر زیبایی است که در خانوادهای بد پرورش یافته باشد.
و نیز فرموده:
تَزوَّجوا فی حجز الصالح فإنّ العرقَ دسّاسٌ (۱۴)؛
با خاندان صالح وصلت کنید، زیرا نژاد، انتقال دهنده اخلاق به بچههاست.
هم چنین فرمود:
تخیّروا لنطفکم ف إنّ النساء یلدن أشباه إخوانهن و أخواتهن؛ (۱۵)
برای نطفههایتان انتخاب کنید که زنان، شبیه برادر و خواهرانشان بچه میزایند.
همسان گزینی با معیارهای دینی، هم برای زن سرنوشت ساز است و هم برای مرد، زیرا هر فردی از والدین و محیط خانوادگی چیزهایی را فرامیگیرد و تحت تأثیر جو حاکم بر آن محیط قرار دارد. اگر اعضایی که در محیط یاد شده هستند، دارای ضعف اخلاقی یا فکری و روحی باشند، در فرد هم تأثیرات زیادی میگذارند. (۱۶)
پس مطالعه پیشینه خانوادگی هر کدام برای دیگری، باید با اهمیت تلقی گردد و پرداختن بدان، گامی شمرده شود برای تضمین سلامت و تداوم حیات خانوادگی آن دو.
با توجه به گرایشها و کششهای مقطع جوانی – که قبلاً بدان اشاره شد – دشواری و پیچیدگی کار همسان گزینی، پیشینه دلسوزی و تجربه والدین یا بزرگان فامیل و ضرورت کنترل خطر فروپاشی خانواده، پیشنهاد دخالت با کمک اولیا و بزرگان فامیل در امر ازدواج جوانان، پیشنهادی منطقی و ضروری است.
بر این اساس، بسیاری از جوامع گذشته، چنین دخالتی را قانونی میدانستند؛ در دوره ساسانی، دخالت والدین در ازدواج دختر ضروری بود. زنی که با رضایت پدر و مادر، به خانه شوهر میرفت، «پادشاه زن» نامیده میشود و زنی که بیرضایت پدر و مادر، شوهر میکرد «خودسرای زن»؛ یعنی زن خودسر میخواندند. (۱۷)
در کلام «منتسکیو»، این حالت، به دلیل بیتجربگی و احساساتی بودن جوانان مورد ستایش قرار گرفته و از قانونی بودن آن در فرانسه و انگلیس گزارش داده است. (۱۸) طبق قانون مدنی فرانسه سال ۱۸۰۴ م، در نبود والدین برای ازدواج پسر و دختر جوان، باید از جد و مادربزرگ اجازه گرفته میشد و در غیاب آن دو، تصویب انجمن خانوادگی، مرکب از خویشان پدری و مادری، تعیین کننده بود. (۱۹)
درباره کارکرد این دخالت، جامعه شناسان میگویند:
“درصد طلاق در میان کسانی که بر مبنای خواست والدین یا گروه دیگر ازدواج میکنند، خیلی پایینتر از درصد طلاق در میان کسانی است که به خاطر «عشق» ازدواج میکنند.” (۲۰)
قرآن نیز نیازمندیهای مختلف دختر و پسر مجرد و آماده برای ازدواج را در نظر دارد و مددرسانی به آنها را در حل مشکل اقتصادی و رعایت اصل همسان گزینی دینی، ضروری میشناسد. به همین دلیل خطاب به بزرگان هر فامیل و حوزه خویشاوندی میگوید:
(وَ أَنکِحُوا الْأَیَامَى مِنکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَ إِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ)؛ (۲۱)
مردان و زنان مجردتان را همسر دهید. هم چنان غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگ دست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بینیاز میسازد و کسانی که توان ازدواج ندارند، پاک دامنی پیشه کنند، تا خداوند با فضل خود آنان را به بینیازی برساند.
در روایت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز آمده است:
زَوِّجوا أبناءکم و بناتِکم؛ (۲۲)
زمینه ازدواج پسران و دخترانتان را فراهم سازید.
استفاده قرآن از واژههای: (وَ أَنکِحُوا الْأَیَامَى) که یادآور نقش خویشاوندان در امر ازدواج جوانان است، «الفقر» به عنوان عامل بازدارنده و دغدغه در امر ازدواج و «الصالحین» به عنوان یادآور اصل همسان گزینی دینی، یادآور نیازهای اساسیِ جوانان در زمینه ازدواج است. همگانی شدن نیازشناسی از این نوع در جمع خویشاوندان، میتواند دغدغه جوانان را کاهش دهد، انگیزه درستکاری را تقویت کند و از خرید جهیزیه رقابتی، ولیمه رقابتی و پیش شرطهای دیگر متکی بر چشم و هم چشمی – که اهریمن فقر را فراروی داماد، عروس و خانواده آن دو قرار میدهد – جلوگیری کند!
در یک دایره محدودتر، یاری رسانی خویشاوند، شکل جدیتری به خود میگیرد و آن عبارت است از کمک به دختران جوان و کم سن و سالی که تازه میخواهند ازدواج کنند؛ در چنین موردی، برای این که دختر بیتجربه و خوش باور، فریب زمزمه محبت و عشق برخی مردان شکارچی و شهوت پرست را نخورند، کرامت انسانی آنها آسیبی نبیند و اصل همسان گزینی رعایت گردد، مشورت با پدر و پدربزرگ و یاری رسانی آنها با تأکید بیشتر رنگ قانونی به خود گرفته است.
بسیاری از مفسران (۲۳) آیه زیر را بازگو کننده دخالت قانونی پدران در امر ازدواج دختران میدانند:
(إِلاَّ أَن یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَا الَّذِی بِیَدِهِ عُقْدَهُ النِّکَاحِ…)؛ (۲۴)
در طلاق پیش از آمیزش، نصف مهر زنان بدانها داده میشود، مگر این که آنها، آن را ببخشند یا آن کس که گره ازدواج به دست اوست، آن را ببخشد.
۲- پاس استقلال خانواده
وقتی دو شریک زندگی به قصد تشکیل خانواده با هم ملحق میشوند، این آغاز رسمی یک واحد جدید خانواده است، اما بین شروع رسمی یک خانواده و خلق یک واحد زنده، مراحل بسیاری وجود دارد. (۲۵)
اظهارنظر فوق، با دقت و واقع بینی قابل قبولی همراه است و در حوزه تفکر دینی، در بخش تشکیل خانواده نیز زمینه پذیرش و قابل تأیید مینماید.
از نگاه دین، با ازدواج رسمی – به رغم تحقق آن با دقت و دل مشغولی عمیق دختر و پسر جوان و تعدادی از اعضای فامیل آن دو، نسبت به رعایت اصل همسان گزینیِ پیشنهادی قرآن – تنها بخشی از زمینه سازیهای لازم جهت تضمین بهداشت روانی، در محیط زندگی خانواده هستهای فراهم میگیرد، فاصله باقی مانده تا تشکیل زندگی آرمانی را باید خود عروس و داماد در سایه حمایت خویشاوندان با دقتها و تلاشهای ایثارگرانه خود بپیمایند.
در روایت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است:
من تزوّجَ فقد أحرز نصفَ دینه فلیتَّقِ اللهَ فی النصفِ الباقی؛ (۲۶)
هرکسی ازدواج کند، به نگه داری نصف دینش موفق شده، پس در نصف باقی مانده، خداترسی پیشه کند.
در نخستین روزهای زندگی زناشویی، نسیم آرامش روح، دوستی و دلسوزی، واحد خانوادهی تازه شکل گرفته را نوازش میدهد، ولی گسترش و ریشه داری این سه حالت روحی در آن، به گونهای که تجلی گاه نشانه حضور خداوند به حساب آید و تربیت یافتگان در آن، این سه موهبت را با خود به جامعه منتقل کنند، به آگاهی، تصمیم گیری و رفتار زن و شوهر و خویشاوندان آن دو بستگی دارد.
قرآن با توجه به شکل تکامل یافته خانواده، میگوید:
(وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ)؛ (۲۷)
و از نشانههای او این است که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان دوستی و دلسوزی قرار داد. در این، نشانههایی است برای اندیشمندان.
مخاطب ضمیر جمع مذکر «لکم» که در این بخش از سوره چند بار تکرار شده، بر مبنای «تغلیب»، عمومیت دارد و شامل زنها نیز میشود، با این بار معنایی که زن و مرد به صورت متقابل آرامش را هم چون مودت و رحمت به همدیگر میدهند و هر کدام برای دیگری، تکیه گاه کارآمد و اطمینانی به حساب میآید و مبادله پیوسته، مکرر و دائمی آرامش، دوستی و دلسوزی، تحکیم فزاینده روابط بین آنها را در پی دارد.
پیشنهاد بایسته دین و تحلیل روان شناختی خانواده، برای تحقق هرچه بیشتر و بهتر ایدهی فوق، این است که زن و مرد به مطالعه گرایشها و تقاضاهای ویژه همدیگر همت گمارند. آگاهی در این باره سبب میشود که در موارد مشاهده رفتار به ظاهر خلاف انتظار، به جای سوء تفاهم، صمیمیت افزایش یابد.
از باب نمونه، زن دنبال خصوصی شدن است، همه چیز را برای خانواده و خانه میخواهد، (۲۸) بر اساس این تمایل، مرد باید سر ساعت بعد از انجام کار روزانه، به خانه برگردد، ولی مرد بر اساس غریزه تأمین خانواده اگر کار اضافی پیدا شود، بیدرنگ میپذیرد، هر چند به مراجعه دیروقت به خانه منجر گردد. برپایه این دو کشش غریزی موقع ورود به خانه، مرد با اتهام بیتفاوتی از سوی زن روبهرو میگردد که وی را وادار میکند تا همسرش را متهم به ناسپاسی کند!
نمونه دیگر این است که مرد با سکوت در خلوت، از خستگی بیرون میآید و زن با در میان گذاشتن آن، با کسی که درک کند. (۲۹) این دو خواسته، زن و مرد ناآگاه را به رویارویی منفی وامیدارد.
در نمونههای فوق، آشنایی مرد با ویژگیهای روحی زن و برعکس، به آن دو فرمان برداری و توجه به فداکاری میدهد. بردباری و توجه هر یک به فداکاری طرف مقابل، آرامش روحی را به او هدیه میکند.
دین ضمن توصیه به بردباری زن و مرد در برابر رفتار همدیگر، مرد را – که عنوان «قیم» و نگهبان دارد – مسئول اصلی بهسازی روابط خانوادگی میشناسد؛ قرآن هیجده بار او را مخاطب قرار داده میگوید:
(وَ عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ)؛ (۳۰)
زندگیتان را با زنان بر اساس معروف سامان دهید.
یعنی رفتارتان با طبع و درک زن (اگر به شرع و مروت، سازگاری دارد) همخوانی داشته باشد. (۳۱)
ابن عباس ذیل آیه: (وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَهٌ…) درباره «درجه»ای که برای مرد اثبات شده، میگوید:
“مقصود این است که مرد، بخشی از حقوق خود را ببخشد، ولی تمام حقوق همسرش را رعایت نماید، زیرا خداوند، اول فرموده که زن و مرد حقوق همانند دارند و سپس مردان را دعوت نموده تا فضیلت خود را با چشم پوشی از بعضی حقوق خود، بر زنان اثبات کنند.” (۳۲)
برخی از مفسران، بر همین مبنا، حتی خوش رویی و خوش زبانی را نیز از مصادیق معروف قلمداد نمودهاند. (۳۳)
بر این اساس، کلید سلامت خانواده در دست مرد است؛ علاقه و محبت اصیل و پایدار زن، همان است که به صورت واکنش علاقه و احترام مرد به وجود میآید. (۳۴) مرد هر اندازه موجبات آرامش و آسودگی خاطر همسر خود را فراهم کند، غیر مستقیم، به همان میزان به سعادت خود خدمت کرده و کانون خانواده خود را، رونق بخشیده است. زمانی که زن احساس کند مورد توجه و احترام است، ارضا شده، هم چنان به ایثار خود ادامه میدهد. (۳۵)
با درک متقابل زن و مرد از همدیگر و مسئولیت پذیری بیشتر مرد، الگوی پیشنهادی روان شناسان در رابطه با خانواده درمانی تحقق پیدا میکند که بر اساس آن «زن و شوهر باید الگوهایی به وجود آورند که در آن، هر کدام عملکرد دیگری را در بسیاری زمینهها حمایت کند، باید الگوی تکمیلی به وجود آورند که به هر یک از آنها، این امکانات را بدهد که تسلیم شود، بیآن که احساس کند تسلیم شده است. هم زن و هم شوهر باید بخشی از مجزا بودن خود را برای کسب تعلق از دست بدهند. پافشاری زن و شوهر در حفظ حقوق مستقل خود، ممکن است زیر بار «به هم وابستگی» رفتن را در یک رابطه قرینه مختل کند». (۳۶)
به هم وابستگی که الگوی قرآن پدید میآورد، به هم تنیدگی مستحکمی است که تعبیر لباس بودن هر کدام از زن و مرد برای دیگری، بدان اشاره دارد؛ یعنی هر کدام مانع آشکار شدن معایب دیگری است؛ هر کدام دیگری را زیبا جلوه میدهد و هر کدام آسایش دیگری را تأمین میکند و مانع آسیب به او میشود:
(هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ) (۳۷)؛
زنان جامه شما مردان و شما نیز لباس آنها هستید.
تعبیر قرآن میتواند شکل کاملتر خط و مرزبندی ذهنی باشد که روان شناسان در حوزه خانواده درمانی، تأکید بر ضرورت آن دارند. این حدود ذهنی که زندگی زن و شوهر را از زندگی دو خانواده اصلی جدا میسازد، نه سخت باشد که سبب انزوای آن دو شود و نه سست که به خویشاوندان اجازه نفوذ و دخالت در عملکرد آن دو را بدهد. خویشاوندان باید این انفصال را پذیرفته، مورد حمایت قرار دهند، وگرنه واحد خانواده در معرض تهدید قرار میگیرد. (۳۸)
بر اساس تعبیر قرآن، هر یک از زن و شوهر، جسم و جان دیگری و سبب زیبا و خوشایند جلوه گر شدن او به حساب میآید. به هم وابستگی با این ویژگی، هم حافظ استقلال خانواده است و هم صمیمیت رابطه آن را با خویشاوندان تأمین میکند. چنین زن و شوهری، سعادتشان را مستند به خانواده همدیگر میدانند و خانوادههای اصلی نیز، خودشان را ممنون آن دو میشناسند. در روایتی آمده است:
الآباءُ ثلاثه: اُبٌ زَوَّجک و أبٌ وَلَّدک و أبٌ عَلَّمک؛ (۳۹)
پدران سه تا هستند: پدری که به تو همسر داده، پدری که تو را به دنیا آورده و پدری که به تو دانش آموخته است.
وقتی شوهر خواهر، یا شوهر دختر امام سجاد (علیه السلام)، بر آن حضرت وارد میشد، او را روی عبایش مینشاند و میفرمود:
رَحباً بمن کَفی المؤونهَ و ستر العورهَ؛ (۴۰)
خوش آمد میگویم به کسی که بخشی از مئونه زندگیام را تقبل کرده و ناموسم را پوشانده است.
حمایت خویشاوندان، از خانوادهای هسته ای، مصادیق مختلفی دارد و بهترین آنها، توصیه به درک متقابل و پوشش بودن برای همدیگر است که اعتراف و تأکید بر استقلال آن نیز شمرده میشود، تا بدین وسیله از خطر دریدگی در لباس زندگی زناشویی و درز معایبی از آن به بیرون، پیش گیری به عمل آید.
معمولاً وابستگی شدید به خانوادههای اصلی و ناآشنایی با راز و رمز ایجاد محوطه خانوادگی و پذیرفته نشدن حیات زناشویی نزد خویشاوندان، زمینه ساز جهیدن اسرار زناشویی به بیرون از حریم آن میشود و تمایلات غریزی مادر شوهر و مادرزن را شعلهور میسازد که اولی به قصد نگه داشتن پسرش برای خود، با عروس – که او نیز چنین هدفی را پی گیر است – به طور طبیعی سر ستیز دارد و دومی در پی ساختن داماد ایدئالش میباشد. واویلای این دو مادر، ممکن است دو فامیل را به صف آرایی دعوت کند، حمایتهای جانب دارانهای را راه اندازی نماید و به هم تنیدگی زناشویی را به نابودی کشاند!
مطالعات آسیب شناختی خانوادگی، وجود چنین فرایندی را در پهنه تعامل خویشاوندان و خانوادهها تأیید میکند. بر اساس آمار داده شده در ایران، ۲۷% زنان و مردان متقاضی طلاق، عامل اقدامشان را دخالت بیجای خویشاوندان و آشنایان اعلام نمودهاند که از نظر فراوانی، در رتبه دوم قرار دارد. (۴۱)
ادامه دارد…
پینوشتها
۱- نهج البلاغه، نامه ۳۱
۲- بقره، آیه ۱۲۸
۳- همان، آیه ۱۲۴
۴- آل عمران، آیه ۳۶
۵- همان، آیهی ۳۸
۶- تحریم، آیه ۶
۷- پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «ما بُنی فی الاسلامِ بناءٌ أحبّ إلی اللهِ من التزویج»؛ بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۲۲۲
۸- جهت مطالعه حالات روحی و غریزه جوانان، اعم از زن و مرد، ر.ک مویس دبس، بلوغ، ترجمه حسن صفاری؛ سید ابراهیم سجادی، «همگرایی و فروپاشی نهاد خانواده در نگاه قرآن»، پژوهشهای قرآنی، ص ۱۷۰
۹- مبانی جامعه شناسی، ترجمه باقر پرهام، ص ۲۳۷
۱۰- باقر ساروخی، مقدمهای بر جامعه شناسی خانواده.
۱۱- نور، آیه ۲۶
۱۲- همان، آیه ۳
۱۳- وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۲۲۹
۱۴- متقی هندی، کنزالعمال، ج ۱۶، ص ۲۹۵
۱۵- همان.
۱۶- حسین نجاتی، روان شناسی زناشویی، ص ۵۰
۱۷- مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص ۲۲۲
۱۸- منتسکیو، روح القوانین، ترجمه علی اکبر مهتدی، ص ۶۳۴
۱۹- حقوق زن در اسلام و اروپا، ص ۱۰۱
۲۰- هری، س.تری یاندیس، فرهنگ و رفتار اجتماعی، ترجمه نصرت فتی، ص ۲۱۶
۲۱- نور، آیه ۳۲
۲۲- علی النهدی، کنزالعمال، ج ۱۶، ص ۲۹۰
۲۳- زمخشری ضمن این که خود، شش دلیل اقامه میکند بر این که مراد از آیه مورد بحث، ولی و سرپرستی دختر جوان و شوهر ناکرده است، این تلقی را دیدگاه مالک نیز معرفی میکند. مرحوم طبرسی این نظر را نظر جمعی از علمای شیعه و نظر شافعی میداند: ر.ک: تفسیر الکشاف، ج ۱، ص ۴۶۳ و مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۴۱
۲۴- بقره، آیه ۲۳۷
۲۵- خانواده و خانواده درمانی، ص ۴۶
۲۶- بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۲۱۹
۲۷- روم، آیه ۲۱
۲۸- ابراهیم سجادی، قوامیت مردان بر زنان در خانواده، پژوهشهای قرآنی، شماره ۱۴۹، ص ۳۵-۳۶
۲۹- جان گری، مردان مریخی و زنان ونوسی، ترجمهی لوئیز عندلیب و اشرف عدیلی، ص ۵۱
۳۰- نساء، آیه ۱۹
۳۱- رشیدرضا، تفسیر المنار، ج ۴، ص ۴۵۶
۳۲- طبری، جامع البیان، ج ۲، ص ۴۶۷
۳۳- مجمع البیان، ج ۲، ص ۲۴
۳۴- نظام حقوق زن در اسلام، ص ۱۴۸ و ۲۱۰
۳۵- جان گری، مردان مریخی و زنان ونوسی، ترجمه لوئیز عندلیب و اشرف عدیلی، ص ۴۵
۳۶- خانواده و خانواده درمانی، ص ۸۷
۳۷- بقره، آیه ۱۸۷
۳۸- همان، ص ۴۷
۳۹- امینی، الغدیر فی کتاب و السنه و الادب، ج ۱، ص ۳۶۹ به نقل از: درآمدی بر نظام خانواده در اسلام، ص ۱۸۵
۴۰- وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۲
۴۱- محمدحسین فرجاد، آسیب شناسی اجتماعی ستیزههای خانواده و طلاق، ص ۱۰۸