- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
یک. جوانان از دیدگاه پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم)
جوانان در دین مبین اسلام، از جایگاه خاصّى برخوردارند و سفارش دین مبین اسلام، بر اهمیت دادن به نسل جوان است و تأکید دارد که باید با جوانان خوشبینانه و با عطوفت برخورد کرد. نبى گرامى اسلام(صلى الله علیه و آله و سلم) مىفرماید: «اُوصیکُمْ بالشبّان خیراً فاِنَّهم اَرَقٌّ افئِدَهً انّ اللّه بَعَثَنى بالحقِّ بشیراً و نذیراً فحالَفَنى الشبّانُ و خالَفنى الشُّیوخُ»؛۱ «به شما توصیه مى کنم که نسبت به جوانان نظر خوب و مساعد داشته باشید؛ زیرا آنان داراى دلهاى نازکتر و انعطاف پذیرتر هستند.
خداوند مرا، براى دعوت به حق به عنوان مژده دهنده به نیکوکاران و بیم دهنده از عذاب نسبت به بدکاران، برانگیخت و در این میان جوانان، با من پیمان همکارى بستند و در راه دعوت به اسلام به من کمک کردند، ولى پیرمردان، با من از راه مخالفت و ستیزهجویى در آمدند». در این روایت توصیه عطوفت به قشر جوان و خوشبینى نسبت به آنها و جذب این قلوب رئوف شده است. این همواره سیره همیشگى پیامبر اسلام و ائمه معصومین(علیهم السلام) بوده است. این عطوفت و مهربانى و جذب جوانان، داراى ثمرات مبارکى بوده است و ما نباید از آن غافل باشیم.
همان طور که رهبر انقلاب همواره در پى آن بود و در حال حاضر نائب به حق ایشان، بر این امر تأکید مى ورزد.
دو. پیشینه پیشتازى جوانان
شواهد مستمر تاریخى و تجربههاى عینى در نهضتهاى بزرگ اسلامى، بیانگر این موضوع است که نسل جوان از فطرت پاک و سرشتى سالم برخوردار است و از حرکتهاى اصلاحى و دینى در سراسر جهان به نحو احسن استقبال و حمایت کرده است. در میدانهاى نبرد علیه ظلم و ستم و تباهى جنگیده و عملا با شادابى و حماسهآفرینى، به ایفاى نقش پرداخته است. این جریان را مىتوان از آغاز بعثت رسول گرامى(صلى الله علیه و آله و سلم) تاکنون در صحنههاى تاریخ مشاهده کرد.
نخستین کسى که به نداى اسلام لبیک گفت، نوجوانى ده ساله بود که افتخار اولین مسلمان را به نام جوانان در تاریخ ثبت کرد و آن کسى نیست مگر امام على(علیه السلام).
سه. نقش جوانان در احیاى دین
زمانى که دین پیامبر در خطر قرار گرفت، این لبیک در سرزمین کربلا تجدید شد و جوانانى جان خویش را تقدیم امام زمان خود کردند. نمونه بارز آن را در عصر خویش مشاهده مى کنیم که زمانى جریان کربلا مى خواهد کم رنگ شود و نداى سلاله پیامبر و نایب امام زمان، یعنى، امام راحل(رحمه الله) بلند مى شود.
مى بینیم که چطور جوانان به نداى او لبیک مى گویند و در تمام مراحل انقلاب حضور حماسى و پرشور پیدا مىکنند. آنان از جان خود در راه رشد و بالندگى و پیروزى اسلام بر کفر جهانى مایه مى گذارند و سرانجام با تقدیم هزاران شهید و جانباز، پیروزى انقلاب اسلامى را به ارمغان مى آورند. بعد از پیروزى مىبینیم همین قشر جوان، در برابر انواع و اقسام توطئهها، ترفندها و کودتاهاى دشمن، مقاومت مىکنند و در دوران سازندگى نیز سهم به سزایى را به خود اختصاص مىدهند.
در این مقاله، بر آنیم که سیرى بر معرفت اصحاب و یاران جوان سالار شهیدان کربلا و فداییان نهضت سرخ حسینى داشته باشیم و با اصحاب خاص نهضت سبز مهدوى آشنا شویم. در روایات این دو گروه با وفا جدا از هم نیستند؛ بلکه هر دو داراى یک آرمان و هدف اند. یاوران حسین(علیه السلام)، همان یاوران مهدى(علیه السلام)مى باشند و یاوران مهدى(علیه السلام) یاوران حسین(علیه السلام). هر دو گروه یاوران حقیقى پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) و احیا کننده دین آن حضرت شمرده شده اند.
شاهد این قضیه، سخن نبى گرامى اسلام است که امام حسین(علیه السلام) براى اصحاب خویش قرائت فرمود: «و قد قال جدّى رسول اللّه: ولدى حسین یُقتل بطف کربلاء غریباً وحیداً عطشاناً فریداً فمن نصره فقد نصرنى و نصر ولده الحجه»؛۲ «همانا جدم رسول خدا فرمودند: فرزند من حسین در زمین کربلا غریب و تنها و عطشان و بى کس کشته مى شود، کسى که او را یارى کند، مرا یارى نموده و فرزندش مهدى را یارى کرده است».
به حق مى توان گفت: کسانى که امام حسین(علیه السلام) را یارى کردند، حضرت مهدى(علیه السلام) را نیز یارى خواهند کرد و کسانى که مهدى(علیه السلام) را یارى کنند، عَلَمى که در روز عاشورا به زمین افتاد، برخواهند داشت و به سر منزل مقصود خواهند رساند.
امّا در مرحله نخست، به نقش جوانان در انقلاب سرخ حسینى مى پردازیم و در این مقاله، به بررسى پانزده یاور جوان امام حسین(علیه السلام) مى پردازیم:
چهار. اصحاب و یاوران جوان در نهضت سرخ حسینى
۱- عباس بن على(علیه السلام) در فضیلت حضرت عباس(علیه السلام) همین بس که امام صادق(علیه السلام)مىفرماید: «عمویم عباس داراى بصیرتى نافذ و ایمانى محکم و پایدار بود و در رکاب امام حسین(علیه السلام) جهاد نمود و نیکو مبارزه کرد تا به شهادت نائل آمد».۳امام سجاد(علیه السلام) در فضل او مىفرماید: «خدا عمویم عباس را رحمت کند او خود را فداى برادرش حسین(علیه السلام) کرد تا این که هر دو دست او قطع شد و خداوند به او همانند جعفر طیّار، دو بال عطا فرمود که در بهشت با فرشتگان پرواز کند.
براى عباس در بهشت، درجه اى است که تمام شهدا در قیامت به آن درجه غبطه مى خورند».۴
ابن فندق مى گوید: ابوالفضل عباس هنگام شهادت ۳۴ سال داشت.۵ او جوانى بسیار رشید و علمدار و پرچمدار امام حسین(علیه السلام) بود.در شهادت او امام حسین(علیه السلام) فرمود: «الآن انکسر ظهرى و قلت حیلتى»؛۶ «برادر با رفتنت کمر من شکست و صبرم تمام شد».
۲- على بن الحسین (حضرت على اکبر) حضرت على اکبر در اوایل خلافت عثمان متولد شد. او از جدّ بزرگوارش حضرت على(علیه السلام) روایت نقل کرده است.مادر آن حضرت لیلى بوده است.
در روز عاشورا هنگامى که از پدرش اذن جنگ طلبید، امام(علیه السلام)به او اجازه فرمود و نگاهى محبت آمیز به او کرد و سر خود را پایین افکند.
اشک در چشمان مبارکش حلقه زد، آن گاه حسین دست به آسمان بلند کرد و فرمود: «خدایا! گواه باش جوانى را براى جنگ با کافران به میدان فرستادم که از نظر جمال و کمال و خلق و خوى، شبیهترین فرد به رسول تو بود».۷
مورخان راجع به سن مبارک على اکبر(علیه السلام) نظرات مختلفى دارند. عده اى مانند شیخ مفید۸، خوارزمى، طبرسى۹، صدوق۱۰ و قاضى نعمان مصرى مى گویند: هنگام شهادت سن مبارک او هجده سال بود. عدّه اى دیگر که سن او را موقع شهادت ۲۹ سال مى دانند (مانند بلاذرى۱۱ و فخر رازى۱۲). در هر صورت على اکبر(علیه السلام) جوانى بسیار خوش سیما و با ملاحت بود و افتخار شهادت در رکاب پدر را پیدا نمود.
۳- قاسم بن الحسن قاسم، فرزند امام حسن مجتبى(علیه السلام) و رمله بود.وقتى وارد میدان شد، خود را چنین معرفى کرد: اِن تنکرونى فأنا ابن الحسن*سِبطُ النبىِّ المصطفى المؤتمن هذا حسین کالاسیر المرتهن*بین اناس لاشقوا صوب المزن۱۳ «اگر مرا نمى شناسید من فرزند امام حسن هستم. او فرزند پیامبر برگزیده و مؤتمن خداست. این حسین است که همانند اسیر در میان گروهى است که خدا آنان را از باران سیراب نکند». ابن فندق، سن قاسم را هنگام شهادت شانزده سال ذکر کرده است.۱۴
۴- ابراهیم بن على محدث قمى، ابن شهر آشوب و ابوالفرج اصفهانى نام وى را در ردیف شهداى کربلا ذکر کرده اند.۱۵
ابن فندق بیهقى نیز وى را از شهداى کربلا مى داند و مى گوید: ابراهیم هنگام شهادت بیست سال داشت.۱۶
۵- جعفر بن على پدرش على(علیه السلام) و مادرش فاطمه ام البنین است.۱۷ ابن شهر آشوب مى گوید: جعفر بعد از برادرش عثمان وارد میدان شد و این اشعار را خواند: انّى انا جعفر ذوالمعال*ابن علىِّ الخیر ذوالنوال ذاک الوصىُّ ذوالسناء والوالى*حسبى بعمّى جعفرُ والخال احمى حسیناً ذا الندى المفضال۱۸*
من جعفر صاحب مراتب هستم و فرزند على صاحب کرم که او وصى پیامبر و داراى مرتبه اى بلند است. عمویم جعفر مرا کافى است. حسین را حمایت مى کنم که صاحب فضل و کرم است. ابوالفرج اصفهانى مى نویسد: جعفر هنگام شهادت نوزده سال داشت.
۶- عبدالله بن على شیخ مفید(رحمه الله) مى نویسد: هنگامى که پرچمدار کربلا ابوالفضل عباس به کشتههاى فراوان خودشان نگریست، به برادران مادرى خود (عبدالله و جعفر و عثمان) گفت: به پیش اى فرزندان مادر! عبدالله وارد میدان نبرد شد و پس از جنگ شدیدى با هانى ابن ثبیت به شهادت رسید.۱۹
ابوالفرج اصفهانى مى گوید: عبدالله هنگام شهادت ۲۵ ساله بود و فرزند نداشت.۲۰
۷- عثمان بن على(علیه السلام) مرحوم سماوى مى گوید: عثمان دو سال بعد از برادرش عبدالله به دنیا آمد و مادرش فاطمه ام البنین است. او چهار سال با پدرش و پانزده سال با برادرش بود۲۱- ابوالفرج اصفهانى مى گوید: خولى بن یزید اصبحى تیرى به طرف عثمان پرتاب کرد و مردى از قبیله بنى ابان دارم، وى را به شهادت رساند و سر وى را قطع کرد. عمر مبارک او هنگام شهادت ۲۱ سال بود۲۲-
۸- عبدالله بن مسلم بن عقیل بدون تردید آل عقیل در روز عاشورا نقش بسیار خوبى ایفا کردند و بالاترین خسارت ها را بر پیکر پوسیده بنى امیه وارد ساختند. مشهور است که در کربلا نه تن از آل عقیل از جمله عبدالله بن مسلم به شهادت رسیدند.۲۳ مادر عبدالله، رقیه دختر حضرت على(علیه السلام) بود.۲۴ ابن فندق عمر شریف او را هنگام شهادت ۲۶ سال ذکر کرده است.۲۵
۹- عبداللّه بن عقیل ابوالفرج اصفهانى مادر وى را ام ولد مى داند. در روز عاشورا در رکاب امام حسین(علیه السلام) روانه میدان شد و جنگید و عاقبت به دست شخصى به نام عثمان بن خالد و مردى از قبیله همدان شهید شد.۲۶
ابن فندق سنن عبدالله را هنگام شهادت ۳۳ سال ذکر کرده است.
۱۰- عبدالله محسن بن عقیل ابوالفرج اصفهانى مادر وى را ام ولد ذکر مى کند. او در روز عاشورا شربت شهادت نوشید. قاتلان وى عثمان جُهنى و بُسر حمدانى بودند.۲۷ ابن فندق عمر او را در موقع شهادت ۳۵ سال ذکر کرده است.۲۸
۱۱- جعفر بن عقیل بن ابى طالب ابوالفرج اصفهانى مادر وى را ام الثَغر دختر عامر از قبیله کلاب مى داند و بنا به قول دیگرى مادر وى خوصا دختر ثغریه است.۲۹ابن فندق عمر او را هنگام شهادت ۳۲ سال مى داند.۳۰
۱۲- ابوبکر ابن على نام وى محمد اصغر یا عبدالله هست و مادر وى لیلى دختر مسعود بن خالد بن مالک است. در روز عاشورا نبرد جانانه اى کرد و عاقبت به دست مردى از قبیله همدان شربت شهادت نوشید. سن او موقع شهادت بنا به نقل ابن فندق ۲۵ سال بود.۳۱
۱۳- محمّد بن ابى سعید بن عقیل مادر وى ام ولد بوده است. بیهقى سن محمد را هنگام شهادت ۲۷ سال ذکر کرده است.۳۲
۱۴- عمروبن جناده او فرزند جناده ابن حارث است که بعد از شهادت پدرش در رکاب امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسید. و سن او هنگام شهادت یازده سال بوده است.۳۳
۱۵- محمد بن مسلم بن عقیل در روز عاشورا همراه بنى هاشم و فرزندان ابى طالب، وارد میدان شد و در سن ۲۷ سالگى شربت شهادت نوشید.۳۴ آرى همه آنچه بیان شد جوانانى بودند که در زمان خود امام خویش را شناختند و به او اقتدا کردند و شربت شهادت نوشیدند و با خون سرخ خویش، نهال اسلام را آبیارى کردند.
پنج. نقش جوانان در قیام سبز مهدوى
در اهمیت این موضوع همین بس که رهبر نهضت سبز مهدوى، خود یک جوان است و این افتخار بزرگى براى جامعه جوان مى باشد. در لسان اکثر ائمه معصوم(علیهم السلام) صفت جوانى براى امام زمان متبلور است که در اینجا به چند نمونه اشاره مى کنیم:
۱- حضرت على(علیه السلام) فرمود: «مهدى، جوانى از قبیله قریش و مرد چابک و ماهرى از تبار دلیر مردان است که در سن سى یا کمتر از چهل سالگى ظهور مىکند».۳۵
۲- امام حسن مجتبى(علیه السلام) فرمود: «خداوند با دست تواناى خویش او را به صورت جوانى ظاهر مى سازد تا معلوم گردد خدا بر همه چیز قادر است و توانا است».۳۶
۳ـ امام صادق(علیه السلام) فرمود: «مهدى، جوانى، رشید، بلند قامت و چهارشانه است که در سن نزدیک بر سى یا چهل سالگى ظهور مىکند».۳۷
۱- قیامهاى جوانان نزدیک ظهور حضرت ولى عصر(عج)
آنچه که در روایات نقل شده، بیانگر این است که قبل از ظهور حضرت حجت(علیه السلام) جوانى خوش سیما از سرزمین خراسان قیام مى کند و قیام او زمینه ساز ظهور آن حضرت خواهد بود، اصحاب او نیز از جوانان مى باشند.
در روایتى امام باقر(علیه السلام) به معرفى او پرداخته است: «جوانى از بنى هاشم ـ که در کف راست او خالى است ـ از خراسان خواهد آمد و در جلوى او شعیب بن صالح است».۳۸ هدف این جوان اصلاح جامعه و آماده نمودن مردم براى ظهور آن حضرت است.
۲- قیام سیّد حسنى
سیّد حسنى جوانى خوش سیما است که به روایت امام صادق(علیه السلام)قیام مى کند.
او از کسانى است که زمینه ساز ظهور حضرت ولى عصر(عج) مى باشند.حضرت صادق(علیه السلام) مىفرماید: «خروج مى کند حسنى، آن جوان مرد خوش رو، آن که به جانب دیلم صیحه مى زند و مردم را به سوى خود فرا مى خواند، مردانى همچون پارههاى آهن به نداى او لبیک مى گویند و در رکاب او مى جنگند تا ملحق به امام عصر(علیه السلام) مىشوند».۳۹
۳- نفس زکیّه
اولین شهید جوان قیام سبز مهدوى او جوانى است که به عنوان سفیر امام زمان(علیه السلام) مطرح است. او در بین رکن و مقام در مکه مکرّمه به درجه رفیع شهادت نائل مى گردد و نام اولین شهید نهضت سبز مهدوى را به افتخار خود و جوانان ثبت مى کند.
امام صادق(علیه السلام) مىفرماید: «هنگام ظهور امام زمان(عج) جوانى از سوى آن حضرت به عنوان سفیر انتخاب مى شود تا پیام حضرت را به اهل مکّه برساند و آنان را به پیروى از حکومت حضرت دعوت کند. امّا حکمرانان مکّه، او را بین رکن و مقام به شهادت مى رسانند».۴۰ از برخى منابع استفاده مى شود که نخست این جوان به شهادت مىرسد، سپس ۳۱۳ نفر به حضرت امام زمان ملحق مى شوند.۴۱ روایات این جوان را نفس زکیّه معرفى کردهاند.
۴-نقش جوانان در طلوع انقلاب جهانى حضرت ولى عصر
هنگام ظهور حضرت ولى عصر(عج) طبق روایات فراوانى جوانان به نحو احسن و با اوج کمال و قدرت، از نهضت سبز مهدوى حمایت و در محضر دوست جان فشانى مىکنند. امام صادق(علیه السلام) مىفرماید: «هنگام ظهور مهدى(علیه السلام) جوانان شیعه در حالى که بر پشت بامهاى منازلشان مشغول استراحت هستند، همگى در یک شب به نداى آسمانى آن حضرت لبیک مىگویند و در همان شب بدون وعده قبلى به سوى مکّه مى شتابند و در سحرگاه خود را به آن شهر مى رسانند و به زیارت امام و رهبر خویش نائل مىآیند.»۴۲
۵- ۳۱۳ یاور جوان
راجع به اصحاب خاص حضرت ولى عصر(علیه السلام) آنچه در احادیث منقول از ائمه طاهرین(علیهم السلام) مى بینیم، صفت جوانى یکى از ویژگىهاى مهم و بارز این گروه است. در این باره حضرت على(علیه السلام) مىفرماید: «اصحاب المهدى شبابٌ لاکهول فیهم اِلاّ مثل کُحلِ العین والمِلحِ فى الزاد واقل الزاد الملح»؛۴۳ «اصحاب و یاران حضرت مهدى جوانانى هستند که در میان آنان افراد مسن به چشم نمى خورد، مگر خیلى اندک، مانند سرمه در چشم و مانند نمک در غذا که کمترین چیزى است که در توشه ریخته مى شود».
این خود افتخار بزرگى است براى جامعه جوانان که بیشترین اصحاب مهدى(علیه السلام) مى باشند و از اصحاب خاص آن حضرت قرار مى گیرند.
۶- جوانان اصحاب کهف، یاوران مهدى
بنا به نقل برخى از روایات، اصحاب کهف از جمله یاران حضرت مهدى(علیه السلام) مى باشند. آنان هنگام ظهور آن حضرت، برانگیخته و زنده مى شوند و به صورت جوانان ظاهر مى گردند و در خدمت امام زمان(علیه السلام) قرار مى گیرند. در همین مورد حضرت على(علیه السلام) مىفرماید: «پس از گذشت سه روز از ظهور و قیام حضرت مهدى(علیه السلام) عده اى از سپاهیان اسلام جهت نبرد با رومیان عازم انطاکیه مى شوند. آنها صندوق مقدّس را از غار انطاکیه بیرون مى آورند که نسخه اصلى تورات و انجیل در داخل آن است. پس رومیان به طرف ساحل دریا حمله مىکنند، در این هنگام خداوند جوانان اصحاب کهف را بر مى انگیزد. دو نفر از آن جوانان به نامهاى ملیخا و خملاها از پیروان امام مهدى(علیه السلام) هستند و خود را تسلیم آن حضرت مىکنند».۴۴
پینوشتها
۱- شباب قریش، ص ۱- ۲- سحاب رحمت، ص ۳۴۲- ۳- صدوق، خصال، ص ۸۶؛ ابصار العین، ص ۵۷- ۴- ابصار العین، ص ۵۶؛ قصه کربلا، ص ۳۴۶- ۵- لباب الانساب، ج ۲، ص ۳۹۷- ۶- منتهى الآمال، ج ۱، ص ۳۷۹- ۷- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۲؛ قصه کربلا، ص ۳۳۱- ۸- ارشاد، ج ۲، ص ۱۰۶- ۹- اعلام الورى، ج ۱، ص ۴۶۴- ۱۰- امالى، ص ۲۲۶- ۱۱- انساب الاشراف، ج ۳، ص ۴۰۶- ۱۲- شجره مبارکه، ص ۷۲- ۱۳- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۴؛ ابصارُالعین، ص ۷۲- ۱۴- لباب الانساب، ج ۱، ص ۳۹۷- ۱۵- نفس المهموم، ص ۳۲۸، مستدرکات علم رجال حدیث، ج ۱، ص ۱۷۷- ۱۶- لباب الانساب، ج ۱، ص ۳۹۷- ۱۷- شیخ مفید، ارشاد، ج ۲، ص ۱۰۹، اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۱۲۹- ۱۸- مقاتل الطالبین، ص ۸۹؛ لباب الانساب، ج ۱، ص ۳۹۷- ۱۹- ابن سعد، طبقات کبرى، ج ۲، ص ۷۶؛ لهوف، ص ۱۸۲- ۲۰- ابن شهر آشوب، مناقب، ج ۴، ص ۱۰۷- ۲۱- ابصارالعین، ص ۶۸- ۲۲- المجدى، ص ۹۰- ۲۳- ابن قتیبه، المعارف (متوفاى ۲۱۳). ۲۴- ابصارالعین، ص ۹۸- ۲۵- لباب الانساب، ج ۱، ص ۱۸۲- ۲۶- مقاتل الطالبین، ص ۹۷؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۳- ۲۷- ابن شهر آشوب، مناقب، ج ۴، ص ۱۰۶؛ طبرى،تاریخ، ج ۳، ص ۳۳۱- ۲۸- لباب الانساب، ج ۱، ص ۳۹۷- ۲۹- مقاتل الطالبین، ص ۹۷؛ و ابن شهر آشوب، مناقب، ج ۴، ص ۱۰۵- ۳۰- لباب الاَنساب، ج ۱، ص ۳۹۷- ۳۱- همان، ج ۱، ص ۳۹۷- ۳۲- ابصار العین، ص ۹۰؛ مقاتل الطالبین، ص ۹۷- ۳۳- مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۱۰۴- ۳۴- لباب الانساب، ج ۱، ص ۳۹۷- ۳۵- سیدابن طاووس، ملاحم و فتن، ص ۷۳؛ نجم الثاقب، ص ۱۱۴؛ المهدى، ص ۲۱۸- ۳۶- کمال الدین، ج ۱، ص ۳۱۶- ۳۷- طوسى، الغیبه، صص ۴۷۰ و ۴۲۰ و ۴۱۹ و ۵۹- ۳۸- معجم احادیث الامام المهدى، ج ۳، ص ۲۷۰، ح ۷۹۸؛ التشریف بالمنن، ب ۹۸، ص ۱۲۰، ح ۱۱۵- ۳۹- مختصر بصائر الدرجات، صص ۱۸۸ و ۱۸۹؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ب ۲۵، ص ۱۵- ۴۰- طوسى، الغیبه، ص ۴۶۴؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۶۴۹- ۴۱- بحارالانوار، ج ۵۲، صص ۳۷۰، ۲۷۳، ۲۱۷، ۱۹۲ و ۱۴۷- ۴۲- نعمانى، الغیبه، ص ۳۱۶، باب ۲۰، ح ۱۱؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۰- ۴۳- طوسى، الغیبه، ص ۴۷۶؛ نعمانى، الغیبه، ص ۳۱۶؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۲- ۴۴- بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۷۵- منابع کتاب نینوا و انتظار؛ نویسنده:سید جعفر موسوى نسب کتاب نینوا و انتظارمرکز تخصصى مهدویت ـ قم