- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
نقش زنان در نهضت امام حسین (علیه السلام) بسیار مهم و اساسی بود. زنان فعال در نهضت عاشورا، در ابعاد گوناگون با ایثار و استقامت توانستند امام حسین (ع) یاری کنند و مبارزه آن حضرت با بنی امیه را تقویت و تثبیت کنند. در این مقاله به چند نمونه از زنانی که در نهضت عاشورا نقش آفرینی کردند اشاره می کنیم.
ام وهب
ام وهب یکی از زنان شجاع و مجاهدی بود که نام اصلی او قمر دختر عبد از تیره نمر بن قاسط و همسر عبد الله بن عمیر از طایفه بنی عُلیم بود. چون شوهرش تصمیم گرفت از کوفه به یاری حسین (ع) بیرون بیاید ام وهب نیز اصرار کرد تا او را با خود ببرد.
در روز عاشورا وقتی عبدالله بن عمیر به میدان رفت او نیز چوبی به دست گرفت و به میدان شتافت. ولی امام حسین (ع) مانع او شد و فرمود: «زنان موظف به جهاد نیستند».[۱] اما پس از شهادت شوهرش به بالین او رفت و صورت او را پاک کرد و می گفت: بهشت بر تو مبارک باد! از خدا درخواست می کنم که مرا همراه تو قرار دهد که شمر، غلامش رستم را سراغ او فرستاد. آن غلام با عمود سر او را شکافت و به شهادت رسانید. ام وهب اولین زن شهید در روز عاشورا بود.[۲]
ام خلف
ام خلف از زنان نامدار شیعه در قرن اول هجری است. وی با مسلم بن عوسجه ازدواج کرد که ثمره آن فرزندی به نام خلف بود. مسلم بن عوسجه و فرزندش در روز عاشورا در رکاب مولایشان حسین (ع) به شهادت رسیدند. ام خلف از زنان مؤمنه ای بود که محبت اهل بیت (ع) سراسر وجودش را پر کرده بود. ام خلف که با همسر و پسرش در بین راه به کاروان حسین (ع) پیوسته بود پس از شهادت شوهرش مسلم، فرزندش را به میدان جنگ فرستاد.
پس از شهادت مسلم بن عوسجه، امام حسین (ع) به فرزندش خلف فرمود: اگر به میدان روی و کشته شوی، مادرت تنها و بی کس خواهد بود، تو به سرپرستی مادرت سزاوارتری تا به جنگ. ام خلف که شاهد این سخنان بود، در برابر فرزندش ظاهر شد و خطاب به او گفت: ای پسرم! نصرت و یاری فرزند پیامبر (ص) را بر سلامت و امان خودت ترجیح ده؛ اگر سلامت خودت را برگزینی هیچ گاه از تو راضی نخواهم شد.
خلف با شجاعت به میدان رفت. ام خلف او را تشویق می کرد و می گفت: بشارت باد بر تو ای پسرم که به زودی از آب کوثر سیراب خواهی شد. خلف سی نفر از دشمنان را به قتل رسانید و خود در راه دفاع از دین و امامش به شهادت رسید. کوفیان سر او را به سوی مادرش انداختند. آن زن شجاع و وارسته سر فرزند جوان را به آغوش گرفت و بوسید و گریه سر داد به گونه ای که همه کسانی که شاهد این صحنه جانسوز بودند به گریه افتادند و شیرینی پیروزی ظاهری دشمن را به کام آنان تلخ نمود.[۳]
ام عمرو
نامش بحریه بنت مسعود الخزرجی است. همسر جناده بن کعب انصاری و از شهدای کربلاست. نامش را جناده بن حرث هم نوشته اند که از طایفه خزرج بود.
جناده بن کعب از مکه به کاروان حسین (ع) پیوست و در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسید. پسرش عمرو بن جناده نیز در کربلا شهید شد. عمرو بن جناده انصاری از شهدای نوجوان کربلا بود و چون خواست به میدان رود امام (ع) فرمود: پدر این جوان کشته شده شاید مادرش راضی نباشد که به میدان رود. عمرو گفت: مادرم دستور داده که به میدان بروم و لباس جنگ بر من پوشانده است.
عمرو بن جناده ۹ یا ۱۱ سال بیشتر نداشت که به میدان رفت و شهید شد. سرش را برای مادرش انداختند. مادرش آن سر را برداشت و گفت: چه نیکو جهاد کردی پسرم، ای شادی قلبم! ای نور چشمم! سپس سر را به طرف دشمن پرتاب کرد و آن سر به مردی خورد و او را از پای در آورد، سپس عمود خیمه را برداشت و حمله کرد که به وسیله آن بجنگد. امام حسین (ع) مانع او شد و او را به خیمه زنان برگرداند.[۴]
رویحه
رویحه همسر هانی بن عروه مرادی بود، و با ورود مسلم بن عقیل به کوفه، در منزل خود از او پذیرایی نمود. با شهادت مسلم بن عقیل و همسرش هانی بن عروه به اتفاق فرزندش یحیی در کوفه مخفی شد. با اطلاع از ورود امام حسین (ع) به کربلا، نزد حضرت شتافتند و یحیی در رکاب امام حسین (ع) به شهادت رسید.[۵]
ام سلمه
ام سلمه یکی از همسران رسول خدا (ص) بود. نام او هند و کنیه اش ام سلمه بود و دختر ابو امیه حذیفه بن مغیره بن عبدالله. و از زنان بزرگ و نامدار صدر اسلام است.
ام سلمه، علاقه و محبت زیادی به اهل بیت عصمت و طهارت، به ویژه امام حسین (ع) داشت و آن حضرت او را مادر خطاب می کرد. ام سلمه جریان واقعه کربلا را از رسول اکرم (ص) شنیده بود و می دانست که امام حسین (ع) تنها و غریب با لبان تشنه در سرزمین کربلا کشته خواهد شد.
ابن اثیر در کتاب الکامل فی التاریخ آورده است که پیامبر (ص) مشتی خاک تربت سید الشهداء (ع) را به ام سلمه داد و فرمود: «هرگاه این خاک تبدیل به خون شود، فرزندم حسین (ع) به شهادت رسیده است».
روزی ام سلمه، رسول خدا (ص) را در خواب با چهره ای غمگین و لباسی خاک آلود دید، پیامبر (ص) به او فرمود: از کربلا و از دفن شهدا می آیم. ناگهان ام سلمه از خواب بیدار شد و با صدای گریه و شیون او همسایگان آمدند و ماجرا را باز گفت. وی از همان روز برای سید الشهداء (ع) عزا گرفت.[۶]
ام سلمه پس از حمایت های فراوانی که از اهل بیت نمود، سرانجام در سال ۶۲ هجری در سن ۸۴ سالگی در زمان حکومت یزید در شهر مدینه از دنیا رفت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
ام البنین
ام البنین دختر حزام بن خالد بن ربیعه معروف به وحید بن کلاب، همسر امام علی (ع) بود. مادرش ام لیلی نام داشت. نام این بانو فاطمه و کنیه اش ام البنین است.
این بانو گرچه در کربلا حضور نداشت ولی چهار فرزند رشیدش در حادثه عاشورا در راه یاری امام حسین (ع) به شهادت رسیدند. خانه او مأوای زنانی بود که برای عزاداری امام حسین (ع) جمع می شدند. او شیوه عزاداری را برای مبارزه انتخاب کرد تا ابعاد مختلف و ناگوار جنایات کربلا در یادها بماند و دشمنان سرمست از پیروزی را شرمنده و مطرود سازد.
حضرت ام البنین که دارای ذوق و قریحه شعر بود، هر روز با عبدالله فرزند حضرت ابوالفضل (ع) به بقیع می رفت و به یاد چهار فرزندش به گریه و زاری می پرداخت، به گونه ای که مردم دور او جمع می شدند و عزاداری می کردند و به نوحه و سوگواری او گوش می دادند؛ حتی مروان بن حکم نیز که به دشمنی با بنی هاشم شهرت داشت در آن صحنه حضور می یافت و گریه می کرد.[۷]
زمانی که خبر فاجعه کربلا توسط بشیر به مدینه رسید ام البنین سؤال کرد: از امام حسین چه خبر؟ بشیر پاسخ داد که خدا تو را صبر دهد، فرزندت عباس کشته شد. ام البنین فرمود: معنای این خبر چیست، از امام حسین (ع) برایم بگو. بشیر خبر شهادت چهار فرزند ام البنین را داد. آن بانوی با ایمان باز هم سراغ حسین (ع) را می گرفت. بالاخره هنگامی که خبر شهادت امام حسین (ع) را شنید ناله ای زد و فرمود: تمام فرزندانم فدای ابا عبدالله الحسین (ع).[۸]
ام البنین در سال ۷۰ هجری از دنیا رفت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
زینب صغری، معروف به ام لقمان
زینب دختر عقیل برادر زاده امام علی (ع) است. زمانی که خبر شهادت امام حسین (ع) به مدینه رسید، زینب همراه خواهرانش با سر برهنه از خانه بیرون آمد و در حالی که می گریست، می گفت: چه جوابی به پیامبر (ص) خواهید داد آن گاه که به شما گوید: با عترت و اهل بیت من چه رفتاری نمودید ای آخرین امت؟ یا آن ها را اسیر نموده یا از روی ظلم و ستم به قتل رسانیدید. آیا این جواب محبت های من بود که شما را پند دادم که پس از من با خویشانم بد رفتاری نکنید؟![۹]
جمعی از زنان بنی اسد
در قیام امام حسین (ع) بنی اسد به سه دسته موافق حضرت، مخالف و بی طرف تقسیم شدند. از سران موافق حضرت که در کربلا شهید شدند حبیب بن مُظهر (مظاهر) اسدی، انس بن الحرث، کاهلی اسدی، مسلم بن عوسجه اسدی و عمرو بن خالد صیداوی اسدی بودند. از مشهورترین سران مخالف بنی اسد در روز عاشورا حرمله بن کاهل اسدی قاتل کودک شش ماهه امام حسین (ع) بود.
دسته سوم که در سرزمین غاضریه در کنار نهر علقمه در شمال شرقی کربلا سکونت داشتند و در روز عاشورا بی طرفی اختیار کردند، این دسته از سوی سید الشهداء و حبیب بن مظهر (یا مظاهر) اسدی به کمک و یاری فرا خوانده شدند اما تا آخرین لحظه بی طرفی اختیار کردند.
پس از شهادت سید الشهداء و یاران گرانقدرش، زنان بنی اسد (دسته بی طرف) گذرشان به میدان جنگ افتاد. اجساد امام و یارانش را در زیر آفتاب تابان مشاهده نمودند و سخت تحت تأثیر قرار گرفتند و به سرزمین غاضریه (محل دسته سوم) شتافتند و مردان خود را جهت دفن اجساد شهدا خبر کردند. اما مردان قبیله از ترس ابن زیاد حاضر نشدند در به خاک سپاری اجساد شرکت کنند، لذا زنان بنی اسد خود بیل و کلنگ برداشتند و به سمت کربلا حرکت نمودند. پس از مدت کوتاهی، وجدان مردان قبیله بیدار گشت، به خود آمده دنبال زنان حرکت نمودند و به دفن پیکر مطهر شهدا پرداختند.[۱۰]
ماریه بنت سعد العبدیه
ماریه از بانوان با اخلاص و شیعیان بصره بود. خانه او محل تجمع دوستداران اهل بیت (ع) و محل تجمع یاران امام حسین (ع) و شکل گیری حرکت های شیعیان و مذاکرات آنان بود.[۱۱]
همسر ماریه و فرزندش در جنگ جمل در راه امام علی (ع) به شهادت رسیده بودند. ماریه که زنی ثروتمند بود تمامی ثروتش را وقف ترویج مذهب اهل بیت (ع) کرده و به اشاعه نهضت عاشورا مبادرت ورزید و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکرد.
درّه الصَّدف
درّه دختر عبدالله بن عمر الانصاری بود. این بانوی با ایمان و پدرش هر دو از دوستداران اهل بیت (ع) بودند و در شهر حلب زندگی می کردند. عبدالله بن عمر وقتی شنید امام حسین (ع) به شهادت رسیده و سر بریده او را به شام نزد یزید می برند با حزن و اندوه وارد خانه شد. دخترش علت غم پدر را جویا شد.
وقتی عبدالله همه چیز را برای دخترش گفت و اینکه هم اکنون سر مقدس سید الشهداء (ع) به حوالی حلب رسیده است آن بانوی شجاع گفت: «بعد از کشته شدن هادیان مردم، خیری در زندگی نیست. قسم به خدا اگر بتوانم سر مبارک امام حسین (ع) و کاروان اسیران را نجات خواهم داد و آن سر مقدس را در منزل خود دفن نموده و از این بابت بر اهل زمین افتخار خواهم کرد.»
سپس دره الصدف خروج کرد و مردم حلب و نواحی آن را به کمک طلبید. گروهی به او پیوستند. مورخان تعداد زنانی را که به یاری او شتافتند هفتاد زن می نویسند که همگی لباس رزم بر تن با طلوع آفتاب، و مشاهده نخستین علامت اسرای خاندان نبوت و با شنیدن صدای گریه کودکان و نوحه سرایی زنان اهل بیت (ع) در کمین ایستادند.
سپاه بنی امیه که بسیار بودند آنان را شناسایی کرد به مقابله با آنان پرداختند. دره الصدف با وجود کمک بعضی از قبایل حلب، طی نبردی نابرابر به شهادت رسید و بقیه متفرق شدند.[۱۲]
سید محسن امین جریان دره الصدف را دور از واقعیت دانسته است[۱۳]؛ چنان که برخی دیگر از پژوهش گران نیز آن را افسانه ای دانسته اند که برای نخستین بار در کتاب اسرار الشهاده آمده است.[۱۴]
دومه مادر مختار و عمره همسر مختار
هر دو از زنان شجاع و با فضیلت عصر خود، و از مشوقین مختار به قیام بر علیه بنی امیه و خونخواهی امام حسین (ع) بودند و در کنار مختار تا آخرین لحظه ثابت قدم ماندند. پس از شکست مختار توسط مصعب بن زبیر، هر دو به دست او به شهادت رسیدند.[۱۵]
ابن طیفور، مادر مختار را از صاحبان بلاغت و فصاحت ذکر کرده و نوشته وقتی مصعب بن زبیر، مختار و یاران را محاصره کرد دومه در کنار فرزندش بود. کسی به دومه پیشنهاد کرد تا او را به دوش بکشد و نجات دهد، اما او نپذیرفت.[۱۶]
نتیجه گیری
نقش زنان در ترویج پیام عاشورا بسیار مهم و اساسی بود. به جرأت می توان گفت که زنان در نهضت عاشورا نقش مهم و کلیدی در رساندن پیام عاشورا و پایمال نشدن خون شهیدان کربلا داشتند. برخی در جهاد و مبارزه مستقیم مشارکت داشتند و جان خود و عزیزانشان را فدای امام (علیه السلام) کردند، برخی با عزاداری یاد شهدای کربلا را زنده نگه داشتند، و برخی همچون مادر و همسر مختار در قیام و خونخواهی امام حسین (ع) نقش داشتند.
پی نوشت ها
[۱] . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۶۶
[۲] . طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۳۸
[۳] . محلاتی، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۳۰۵؛ حسون، أعلام النساء، ص۱۴۲
[۴] . محلاتی، ریاحین الشریعه، ج ۳، ص۳۰۴؛ حسون، أعلام النساء، ص۲۵۰
[۵] . طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۶۴
[۶] . علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۸۹، ۲۲۷ و ۲۳۲، ج۴۴، ص۲۲۵، ۲۳۱، ۲۳۶ و ۲۳۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۲۲
[۷] . اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۸۵
[۸] . حسون، أعلام النساء، ص۴۹۶–۴۹۷؛ محلاتی، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۲۹۳
[۹] . مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۲۴
[۱۰] . بلاذری، فتوح البلدان، ج۳، ص۲۰۵؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۵؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۴؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۰
[۱۱] . قرشی، حیاه الامام الحسین، ج۲ ، ص۳۲۸
[۱۲] . دربندی، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، ج۳، ص۴۴۵-۴۵۰
[۱۳] . امین، اعیانالشیعه، ج۱۰، ص۳۴۳
[۱۴] . رنجبر، سیری در مقتل نویسی و تاریخ نگاری عاشورا، ص۱۰۴-۱۰۵
[۱۵] . طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۵۷۴
[۱۶] . ابن طیفور، بلاغات النسا، ص۱۵۷؛ محلاتی، ریاحین الشریعه، ج۴، ص۲۴۵
منابع
۱- ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، چاپ اول، ۱۳۸۵ق
۲- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت، مؤسسه عز الدین، چاپ اول، ۱۴۱۳ق
۳- محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، قم، دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۶۹ش
۴- حسون، محمد، أعلام النساء للمؤمنات، تهران، اسوه، چاپ اول، ۱۴۲۱ق
۵- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق
۶- ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۰۹ق
۷- اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، ۱۴۱۹ق
۸- مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم، المؤتمر العالمی لألفیه الشیخ المفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق
۹- بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، بیروت، دار و مکتبه الهلال، چاپ اول، ۱۹۸۸م
۱۰- قرشی، باقر شریف، حیاه الامام الحسین، قم، مدرسه العلمیه الایروانی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق
۱۱- دربندی، آغا بن عابد، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، کربلای معلی، العتبه الحسینیه المقدسه – قسم الشؤون الفکریه و الثقافیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق
۱۲- رنجبر، محسن، سیری در مقتل نویسی و تاریخ نگاری عاشورا از آغاز تا عصر حاضر، مجله تاریخ اسلام در آینه پژوهش، پاییز ۱۳۸۶، شماره ۱۵
۱۳- ابن طیفور، احمد بن ابی طاهر، بلاغات النساء، قم، الشریف الرضی، چاپ اول، ۱۹۰۸م
منبع اقتباس: باقی پور، فاطمه سادات، زنان فعال عصر امام حسین علیه السلام، نشریه شمیم یاس، آذر ۱۳۸۶، شماره ۵۷