- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
یک از عوامل خاص گسترش مذهب شیعه در ایران، حضور برخی ایرانیان که به آنها موالی می گفتند در کنار عربهای مسلمان است که بعد از اسلام آوردن، با برگشت شان به ایران و ارتباط آنان با خانواده های ایرانی شان مذهب شیعه را در ایران گسترش داده اند. در این مقاله به چگونگی پیوستن ایرانیان با عربها و سپس شیعه شدن آنان اشاره شده است و بیان گردیده که چگنه مذهب شیعه به وسیله آنان به ایران وارد گردید.
موالی آن دسته از ایرانیهایی بودند که به قبایل عرب پیوسته و با آنان پیمان اتحاد بستند. از جمله، حدود چهار هزار نفر از ایرانیها بودند که به آنها سپاه شاهنشاه میگفتند، در زمان یزدگرد به فرماندهی شخصی به نام رستم به جنگ مسلمین آمدند. پس از کشته شدن رستم در جنگ قادسیه افراد او به سپاهیان عرب پیوستند؛ آنها برای پیوستن خود به سپاه عرب، شرط کردند که هر کجا که خواستند ساکن شوند، و با هر قبیلهای خواستند ازدواج کنند، و سهمی نیز از غنایم جنگی داشته باشند. آنان نیز موافقت کردند.[۱]
در مجموع آنها خواستار برابری و مساوات بین خود و مردم عرب شدند و امیدوار بودند که در تحت لوای دین اسلام، طعم و لذت عدالت حقیقی را بچشند؛ هر چند بسیاری از آنها تحقیر و ناملایمات زیادی را متحمل شدند، امّا اسلام را پذیرفتند و به افتخار مسلمانی نایل گردیدند.
سؤال این جاست که چرا موالی به مکتب تشیع روی آوردند؟
همان طور که اشاره شد، برخلاف پیمانی که بین آنها و سپاه عرب بسته شده بوده، آنها شاهد تبعیض و تفاوتهای زیادی بودند که این مسئله، باعث رویگردانی آنها از خلفای بنیامیه شده است؛ از جمله اینکه:
موالی در عراق به عنوان شهروند درجه دوّم شناخته شدند.
کارهای پرمشقّت مانند، چرخاندن امور بازار، ساختن راهها و اصلاح درختان به آنها واگذار شد.
آنچه از زمان خلیفهی دوّم مرسوم شده بود ـ که عجمها را به مدینه الرسول راه نمیدادند ـ موالی را نیز شامل شد.
عربها از آنها زن میگرفتند، امّا به آنها زن نمیدادند.
آنها اسلام موالی را اسلام حقیقی نمیدانستند و از اسلام عربها پایینتر میدانستند و لذا موالی حق نداشتند امام جماعت شوند، یا در صف اوّل نماز بایستند.[۲]
کار تا جایی پیش رفت که حتی در مذمت زبان فارسی، به نقل از ابوهریره از پیامبر (صلیالله علیه و آله) حدیث جعل کردند، مانند: « نزد خدا مبغوضترین زبان، زبان فارسی است».[۳]
هر چند موالی نسبت به اسلام و پیامبر (صلیالله علیه و آله) خوشبین بودند، امّا از رفتار و برخورد خلفا و حاکمانی که خود را جانشینان پیامبر میدانستند بسیار متنفر بودند. ولی در این میان حضرت علی (علیهالسلام) چه در زمان خانهنشینی، از طریق نصیحت به خلفا و چه در زمان حکومتداری، نسبت به موالی (ایرانیان) محبت زیادی ابراز کردند؛ اموال بیتالمال را به نسبت مساوی بین آنها و مردم عرب تقسیم میکرد، و میفرمود: حضرت آدم نه غلامی به دنیا آورد و نه کنیزی؛ بندگان خدا آزادند، و اگر مالی نزد من است، در تقسیم آن بین سیاه و سفید فرقی نخواهم گذاشت.[۴] و حتی در بسیای از اوقات، سهم خود از بیتالمال را جهت آزادی اسرای ایرانی قرار میداد.[۵]
مشاهدۀ آن همه ستم و بیعدالتی از بنیامیه و دیدن این همه لطف و عدالت از علی (علیهالسلام) باعث گردید تا بغض اموی و حبّ علوی در دل آنها قرار گیرد. این آغاز یک نوع تشیع به نام تشیع سیاسی بود.[۶] به این معنا که آنها علی را از دیگر خلفا و حکما بالاتر و برتر میدانستد و تنها علی را ادا کنندۀ حقوق خود دیدند؛ هرچند از نظر اعتقادی در سطح قابل توجهی شیعه بودن آنها مطرح نبود.
به قول شهید مطهری؛ مردم ایرانی که مردمی باهوش بودند و سابقه فرهنگ و تمدن نیز داشتند، روح اسلام و معنای اسلام را در خاندان رسالت یافتند؛ چون آنها بودند که خواستههای ایرانیان که عدل و مساوات است را برقرار میکردند و روح شیرین عدالت ایرانیان را سیراب مینمودند.[۷]
نهایتاً این تشیع سیاسی، با توجّه به ارتباط مداوم ائمه (علیهالسلام) با ایرانیان مهاجر و ادامه تبعیضهای خلفای بنیامیه نسبت به آنها، مقدمه پیدایش تشیع اعتقادی گردید.
در این مورد سیاست امام سجاد (علیهالسلام) قابل توجّه است، امام با گریههای مداومی که بر امام حسین (علیهالسلام) داشت، احساسات حسینی و ضد اموی را به آنها منتقل میکرد، نتیجهی این سیاست این شد که هم خود موالی، به تشیع گرایش پیدا کنند و هم آن را به دیگر شهرها و بلاد، مانند ایران منتقل کنند.[۸] البته برخی از موالیان سنی و حتی ناصبی شدند ولی اکثریت آنان به مذهب شیعه گرایش پیداکردند که باعث گسترش آن در مناطق مختلف گردیدند.
پی نوشت:
[۱] . احمد بن یحیی، بلاذری، فتوح البلاد ( ترجمه: محمد توکل)، تهران، نشر نقره، اول، ۱۳۳۷ش، ص۳۹۸.
[۲] . رسول، جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، در قرن هفتم، ص ۹ ـ ۵۰، سازمان تبلیغات، برگرفته از عقد الفرید ابن عبدالله، ج ۳، ص ۴۱۳.
[۳] . محمد بن حیان، المجروحین، ج ۱، ص ۱۲۹، دارالوعی، چ دوّم، ۱۴۰۲.
[۴] . روضه کافی، ص ۶۹، حقوق ۲۶؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۸۱.
[۵] . رسول، جعفریان، تاریخ تشیع در ایران تا قرن هفتم، ص ۵۵ ـ ۵۷.
[۶] . همان مدرک، ص ۵۵.
[۷] . مرتضی، مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص ۱۱۳، دفتر انتشارات اسلامی، چ ۱۳۶۲.
[۸] . رسول، جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ص ۸۳.