- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
اختلاف با همسر و دعواهای خانوادگی، یکی از بزرگترین مشکلات اجتماعی در جوامع امروزی است که ارکان خانواده را متزلزل ساخته و سلامت روانی اعضای آن را به خطر می اندازد. آسیب های اختلاف با همسر و ستیزه های خانوادگی پدیده ای پیچیده و چند وجهی است و باید از دیدگاه های گوناگون روانی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی و ارتباطی مورد مطالعه قرار گیرد.
این نوشتار بر آن است تا عوامل اختلاف با همسر که منجر به ناپایداری ازدواج و گسسته شدن ارکان خانواده، می شوند را شناسایی و علت یابی کند. زندگی زوجین در آغاز ازدواج معمولا همراه با صلح و دوستی و آرامش است، لیکن هفته ها و ماه های بعد، گاه برخوردها، حسابرسی ها و ستیزه ها شروع می شود و عملا مشکلات اختلاف با همسر بروز می کند.
بر اساس مطالعات و تحقیقات انجام شده، مجموعه ای از عوامل دست به دست هم می دهند و موجب بروز اختلاف با همسر و در نتیجه تزلزل و آسیب پذیری خانواده می شوند.
مهمترین علل بروز اختلاف با همسر و ناپایداری ازدواج
۱-عدم شناخت و آگاهی به اصول زندگی مشترک
« توانایی» در« دانایی» است. برای ازدواج موفق، کسب دانایی هایی لازم است و مانند هر امر دیگری باید مهارت های مربوط به آن را کسب کرد و در فرآیند زندگی مشترک به کاربرد. در برخی از خانواده ها به علت عدم شناخت زن و شوهر نسبت به یکدیگر، عدم آگاهی نسبت به اهداف و انگیزه های ازدواج، بی انصافی ها، پیش داوری ها، فریبکاری ها، عدم احساس مسئولیت و بی توجهی به اصول اخلاقی، موجب اختلاف با همسر شده و بنیاد خانواده متزلزل می شود.
مهمترین عاملی که موجب آسیب پذیری خانواده و اختلاف با همسر می شود، عدم شناخت و انحراف از هدف های ازدواج است. زن و شوهری که هدف های ازدواج و تشکیل خانواده را نشناخته اند و یا فراموش کرده اند، در کدام مسیر حرکت می کنند؟ کدام روش و وسیله را برای نیل به کدام هدف انتخاب می کنند؟
هنگامی که راجع به خانواده صحبت می شود، معمولا زن ها و شوهرها به گونه ای برخورد می کنند که گویا همه چیز را درباره خانواده می دانند. هرکس به خود اجازه می دهد راجع به خانواده اظهار نظر کند و چون هرکس در خانواده رشد کرده، تصور می کند دانش و آگاهی لازم را دارد. در حالی که اینطور نیست و برای انجام هر کاری و ایفای هر نقشی به آموزش، کارآموزی و مهارت آموزی نیاز است.
برای ایفای نقش یک همسر موفق و توانا باید مهارت ها و آگاهی های لازم را کسب کرد. از این رو توصیه می شود همسران با شرکت در جلسه های آموزشی و مطالعه کتاب های مربوط به تعلیم و تربیت، روانشناسی و جامعه شناسی خانواده، آیین همسرداری و نظایر آن، به دانش و مهارت خود افزوده و از این طریق مانع از بروز اختلاف با همسرشان شوند.
۲-سست شدن باورهای مذهبی
یکی از مهمترین عاملی که در خانواده ها، بستر اختلاف با همسر را مهیا می کند، سست شدن باورهای مذهبی و اصول اخلاقی و فقدان معنویت باشد. هرگاه زن و شوهر در روابط خود، خدا را فراموش کنند و در حضور و غیاب یکدیگر به گونه ای برخورد کنند که خدا غایب است، با دست خود کانون خانواده را به سوی تزلزل و نابودی سوق داده اند.
یکی از رسم های پسندیده هنگام عقد ازدواج، گذاشتن قرآن بر سر سفره عقد است. به نظر می رسد این رسم به معنی آن است که زن و شوهر به قرآن اعتقاد دارند و آنچه را که قرآن گفته عمل می کنند و قرآن را در زندگی و پیوند مشترک خود حاکم و داور قرار می دهند و خداوند را حاضر و ناظر به اعمال، رفتار و گفتارشان می دانند.
حال چنانچه این وضعیت تغییر کند و این اعتقادات و باورها سست شود و از بین برود، سلامت و تعادل خانواده به خطر می افتد. زمانی که ارزش ها، نگرش ها و باورهای حاکم بر روابط زن و شوهر براساس لذت طلبی، مصلحت گرایی، ماده گرایی و سودطلبی استوار باشد، بی شک روابط انسانی از معنویت تهی می شوند و با سست شدن روابط، عملا بستر اختلاف با همسر مهیا می گردد.
۳-عدم صداقت و فریبکاری
جوهر روابط سالم میان زن و شوهر صداقت است. صداقت اعتماد را بنیاد می نهد. زن یا شوهری که با همسر خود صادق نیست و با دادن وعده و وعیدها می خواهد زندگی کند، با رفتار خود کانون گرم و صمیمی خانواده را دچار تزلزل می کند.
زن و شوهری که از واقعیت ها دور هستند و در عالم اوهام و تخیلات زندگی می کنند، آیا می توان گفت که زندگی زناشویی موفقی خواهند داشت؟ گاهی اوقات پنهان کردن حقایق (مخفی کاری) و فریب دادن (فریب کاری) موجب می شود اختلاف با همسر پدیدار شود.
برای مثال شوهر یا زن، آمد و شد، معاشرت ها، درآمد و هزینه خود و نظایر آن را از یکدیگر پنهان می کنند. غافل از آن که روزی این حقایق آشکار و منجر به تیرگی روابط بین آنان خواهد شد. این گونه رفتارها به صورت عوامل نهفته در زندگی مشترک باقی می مانند و چنانچه زوجین بدان توجه نکنند، زمینه های از هم گسیخته شدن بنیاد خانواده را فراهم می کنند.
۴-عدم توجه به نیازهای همسر
زوج های موفق کسانی هستند که در صدد ارضای نیازهای همسر خود می باشند. بنابراین هر زن یا شوهرش وظیفه دارد نیازهای جسمی و روحی همسرش را بشناسد و در مقام ارضای آنها برآید. ارضای نیازها به طریق درست و مطلوب به رشد همه جانبه و ایجاد امنیت روانی زوجین منجر می شود و در نتیجه سلامت خانواده تأمین می گردد. از سوی دیگر عدم توجه به این نیازها می تواند موجب بروز مشاجره و اختلاف با همسر می شود.
بدیهی است توجه به نیازهای همسر، فقط به نیازهای زناشویی ختم نمی شود. احترام و پذیرش، نگاه مهربان به یکدیگر، در کنار هم حضور داشتن، در فعالیت های مشترک شرکت کردن، و نظایر آن نشانه توجه به نیازهای همسر است.
۵-ابهام و افراط در انتظارها
در خانواده هایی که انتظارهای متقابل زن و شوهر مشخص نشده، روابط آسیب پذیر شده و اختلاف با همسر ایجاد می گردد؛ چرا که زوجین دقیقاً نمی دانند نسبت به یکدیگرچه و ظایفی به عهده دارند.
برای مثال وقتی وارد خانه می شوید، انتظار دارید با شما چگونه برخورد شود؟ آیا تا به حال به همسرتان گفته اید که چه انتظارهایی از او دارید؟ آیا از همسرتان انتظار دارید به شما احترام بگذارد؟ در صورتی که پاسخ شما مثبت است، آیا شما هم وظیفه خودتان می دانید که به همسرتان احترام بگذارید؟ به همین ترتیب آیا انتظار دارید همسرتان شما را دوست داشته باشد؟ در صورتی که پاسخ شما مثبت است، آیا شما هم همسرتان را به قدر خودتان دوست دارید؟
در هر صورت تفاوت و تعارض در انتظارات موجب می شود فضایی نامساعد و کینه توزانه به وجود آید و آتش اختلاف با همسر شعله ور گردد. گاهی اوقات داشتن توقعات بیش از حد از همسر، مثل این که انتظار داشته باشیم او همچون فرشته باشد، یا معلومات بسیاری داشته باشد، یا در نظم و ترتیب سرآمد دیگران به حساب آید، سلامت خانواده را در معرض تهدید قرار می دهد.
۶-دخالت دیگران
اکثر پژوهش های انجام شده در ایران درباره طلاق، این حقیقت را منعکس کرده اند که دخالت دیگران مانند اقوام و آشنایان، والدین زن یا شوهر موجب شعله ورشدن اختلاف با همسر می گردد و در نهایت به طلاق و جدایی منجر می شود.
زن یا شوهر به ویژه در اوایل زندگی مشترک توسط دیگران به طور ناشیانه راهنمایی و یا در برخی موارد تحریک می شوند. گاهی اوقات مادرشوهر یا پدرشوهر و مادرزن یا پدرزن علیرغم علاقه، در زندگی مشترک فرزندانشان مزاحمت ها و آسیب هایی را به وجود می آورند.
در بروز اختلاف با همسر، عوامل متعدد دخالت دارند و هر یک از عوامل اثرات گوناگون آنی یا تأخیری برجا می گذارند. برای مثال مخالفت پدر و مادرِ زن یا شوهر با ازدواج به عمل آمده، به عنوان عامل زمینه ساز، ممکن است در درازمدت سلامت خانواده را تهدید کند و تأثیر خود را به شکل طلاق و جدایی ظاهر سازد. جدایی و طلاق در زمره حساس ترین، پیچیده ترین و محرمانه ترین حوادث زندگی انسان محسوب می شود و باید به عنوان یک پدیده چند عاملی مورد بررسی قرار گیرد.
۷-مسائل اقتصادی و مالی
زندگی زناشویی، بر پایه اشتراک بنا شده است. از این رو به کار بردن عبارت هایی از قبیل «مال من»، «جهیزیه من»، «مال تو» و نظایر آن پایه اشتراک را متزلزل و به تفرقه و اختلاف با همسر تبدیل می کند. زن و شوهر جوان، آگاه و بصیر، روی این عبارت ها خط بطلان می کشند و آنها را به « مال ما »، «مسئله ما» و «مشکل ما» تبدیل می کنند.
پیوندهایی که بر پایه انگیزه های مادی و ثروث زن یا شوهر پی ریزی شده، پس از مدتی با بروز اختلاف با همسر، از هم می گسلد و بنیاد خانواده را متلاشی می کند. قدیمی ها جمله زیبایی را می گفتند که: «آدم نان خالی بخورد، اما دلش خوش باشد.» این جمله بیانگر آن است که نیازهای مادی انسان در حد متوسط تأمین شود، اما نیازهای روانی باید در حد بالا مورد توجه قرار گیرد.
انسان ها نیازهای مادی دارند که باید در حد متعادل ارضاء شود، اما مسائل مادی نباید همه امور را تحت الشعاع قرار دهد. زندگی زناشویی نشیب و فراز دارد و زن و شوهر باید با رعایت صرفه جویی، قناعت و عدم تجمل گرایی مسائل اقتصادی زندگی مشترک خود را تنظیم و اداره کنند.
گاهی اوقات مسائل مالی و اقتصادی بهانه هستند و زمانی که از زن یا شوهر سؤال می شود که علت اختلاف با همسرش چیست، به این گونه مسائل اشاره می نمایند و در نهایت «عدم توافق» و «عدم تفاهم» را عامل اصلی طلاق و جدایی معرفی می کنند. بدیهی است که این عامل کلی و مبهم (عدم توافق) نمی تواند ما را به سوی شناخت عواملی که سلامت خانواده را تهدید می کنند، هدایت کند.
۸-موانع فرهنگی و طبقاتی
گاه فرهنگ زن یا مرد به لحاظ عدم تناسب یا تضاد، موجب اختلاف با همسر می شود. برای مثال ناهماهنگی فرهنگی و طبقاتی زن و شوهر (مانند فرهنگ شهری در مقابل فرهنگ روستایی) گاهی باعث تهدید بنیاد خانواده می شود.
متأسفانه بعضی افراد به تعهدات اخلاقی و ارزش های حاکم مقید نیستند و این مسئله موجب می شود زن و شوهر در ظاهر زیر یک سقف با یکدیگر زندگی کنند، اما روح آنها از همدیگر فاصله داشته باشد. در این وضعیت زن یا شوهر با «منم منم» گفتن!! و تفاخر به اصل و نسب خود، سعی می کند همسر خود را سرزنش و تحقیر کند. بدیهی است در چنین خانواده ای احساس حقارت هر یک از زوجین موجب می شود فضای روانی و عاطفی نامساعدی به وجود آید و زوجین از یکدیگر متنفر شوند.
۹-هوسرانی و ازدواج مجدد
عامل دیگری که می تواند سبب اختلاف با همسر شود تنوع طلبی، هوسرانی و ازدواج مجدد زن یا شوهر است. شوهر یا زن به فرمان احساسات خود، با زن یا مرد دیگری ارتباط نزدیک برقرار می کند و رابطه خود با همسر قبلی را سست می نماید. در این شرایط عواملی از قبیل زیبایی و یا ثروت طرف مقابل موجب گرایش به روابطی خارج از چهارچوب خانواده یا بر قراری روابط پنهانی می شود. این وضعیت موجب می شود روابط زن و شوهر مخدوش گردد، بنیاد خانواده سست شود و سرنوشت فرزندان به خطر افتد.
۱۰-سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات
مهمترین عامل اختلاف با همسر، بروز سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات است. بنابراین هر یک از زن و شوهر به سهم خود مسئولیت دارند که از به وجود آمدن سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات پیشگیری کنند و در اولین فرصت ممکن به حل و فصل آنها بپردازند؛ زیرا سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات به صورت یک فرایند مخرب و پیش رونده عمل می کنند. گاهی یک سوء تفاهم ساده در صورت مرتفع نشدن همچون یک گلوله برفی کوچک که به تدریج به یک بهمن بزرگ تبدیل می شود، بنیان زندگی زناشویی را از بیخ و بُن بر می کند و متلاشی می سازد.
۱۱-انتقام گیری و بهانه جویی
انتقام گیری، بهانه گیری و عیبجویی، از مهمترین عوامل اختلاف با همسر و آسیب خوردن خانواده به شمار می آیند. طرح مکرر «دلخوری ها»، نقاط ضعف و نارسایی ها، ساختمان روابط زناشویی را تهدید و تخریب می کند.
بنابراین در مواقع اختلاف و خطا سعی کنید همسرتان را عفو کنید؛ نقاط مثبت او را ببینید و «کهنه قباله ها» را زنده نکنید! همچنین سعی کنید به قول معروف از «کاه»، «کوه» نسازید و با دیده اغماض به رفتار و گفتار یکدیگر نگاه کنید. راستی زن و شوهری که قصد آزار و اذیت یکدیگر را دارند، کانون خانواده را در چه وضعیتی قرار می دهند؟
۱۲-سلطه گری شوهر یا زن
خانواده، کانون محبت، آزادی، تفاهم و مشورت است. هرگاه روش شوهر یا زن در زندگی مشترک، سلطه جویی و سلطه گری باشد و هرکدام بخواهند نظرات خود را به اعضای خانواده تحمیل کنند، فضای خانواده به یک فضای استبدادی و نامطلوب تبدیل می شود و زمینه اختلاف با همسر پدید می آید. در چنین فضایی شوهر یا زن مرتب به دیگران دستور می دهند، امر و نهی می کنند و هنگام بروز یک رفتار نامطلوب، اعضای خانواده را تهدید می کنند و یا اجازه صحبت به دیگران نمی دهند.
این وضعیت سلامت خانواده را به خطر می اندازد و اعضای خانواده احساس حقارت می کنند. نتیجه این وضع، سرکشی، نافرمانی و لجاجت در رفتار اعضای خانواده خواهد بود. در چنین خانواده ای مشارکت و مشاورت معنا ندارد و شوهر یا زن تنها تصمیم گیرنده و همه کاره است. در هر صورت «مرد سالاری» یا «زن سالاری» بنیان خانواده را متزلزل می کند و موجب بروز ستیزه های خانوادگی و اختلاف با همسر می شود.
۱۳-بی نظمی و عدم مسئولیت
یکی از عواملی که ایجاد اختلاف با همسر، دیرآمدن به خانه به ویژه از طرف شوهر است. شوهری که ساعت های متوالی، زنش را تنها در خانه رها می کند و وقت خود را با دوستان مجرد خود به خوشگذرانی می گذراند، موجب می شود روابط خانوادگی اش مخدوش گردد.
همچنین گاهی اوقات شوهر به مسافرت های طولانی قابل اجتناب می رود و خانواده را برای مدت طولانی ترک می کند و تنها می گذارد. پیامد این وضعیت چیست؟ یکی از شکوه های زنان از شوهران خود این است که: «شوهر من دیر به خانه می آید» یا «زمان به خانه آمدن او مشخص نیست».
۱۴-بی توجه به امور خانه
گاهی اوقات بی توجهی به برخی مسائل و عدم مشارکت در امور خانه موجب می شود زن یا شوهر این بی توجهی به امور خانه را به بی توجهی و بی علاقگی به شخص خود تعمیم یا نسبت دهد. برای مثال شیر آب خراب است و چند وقت است که چکه می کند. ساعت خراب شده است و چند روز است که نیاز به تعمیر دارد. دکمه پیراهن چند وقت است افتاده و کسی به فکر دوختن آن نیست.
بنابراین اگر زن یا شوهری گفت: «همسر من به فکر خانه و خانواده نیست، من برای او ارزشی ندارم، او سرش به کار خودش گرم است و …» اظهارات او می تواند نشانه های خطر و آسیب زایی خانواده محسوب شود.
عدم همکاری شوهر در امور خانه به ویژه در دوران بیماری و بارداری زن، مورد خاصی است که موجب می شود زن دلسرد شود و این وضعیت را نشانه بی علاقگی یا بی وفایی شوهر بداند.
روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به خانه دخترش حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) رفت و دید دخترش پای دیگ نشسته و حضرت علی (علیه السلام) برایش عدس پاک می کند. از صفا و صمیمت این زن و شوهر بسیار خوشش آمد و فرمود: «مردی که به زن و فرزندش از روی محبت خدمت کند، خدا برایش خیر دنیا و آخرت می خواهد».
۱۵-عدم فرزندآوری و نازایی
یکی از هدف های ازدواج و تشکیل خانواده، بقای نسل است. متأسفانه برخی از زنان یا شوهران به دلایل گوناگون توانایی باروری ندارند و نازا هستند. این عامل موجب می شود که روابط زناشویی مختل و منجر به اختلاف با همسر و در نهایت، انحلال خانواده گردد. البته پذیرش یک کودک به فرزندخواندگی می تواند راه مناسبی برای حل این مشکل باشد. به طور معمول زن ها بیشتر از مردها دچار عقیمی و نازایی می شوند.
شایان ذکر است که زن های نازا احساس های ضد و نقیض دارند و چه بسا دچار اضطراب می شوند. نازایی دلایل گوناگون دارد که خوشبختانه در سال های اخیر پیشرفت های علمی چشمگیری برای درمان آن به عمل آمده است. به هر حال عقیم بودن یکی از زوجین می تواند یکی از موارد صدور جواز طلاق باشد. با وجود این، تأثیر «داشتن فرزند» یا «نداشتن فرزند» بر آسیب پذیری خانواده به وضوح مشخص نیست و پژوهشگران گزارش های متناقضی را منتشر کرده اند.
۱۶-ناتوانی های جنسی
یکی از هدف های ازدواج، پاسخگویی به نیازها است. متأسفانه برخی از افراد به دلائل گوناگون دچار سردمزاجی هستند و قادر به ارضای مطلوب نیازهای همسر خود نیستند. این وضعیت در دراز مدت آسیب زاست و موجب بروز اختلاف با همسر می شود. هر یک از زوجین باید با شجاعت و صداقت به این مشکل توجه کند و با مشورت با افراد متخصص مانند روان پزشک، متخصص کلیه و مجاری ادرار و متخصص روانشناسی و مشاور خانواده به حل و فصل آن بپردازد.
سردمزاجی، یکی از شایع ترین اختلال هایی است که به جز موارد نادری که نتیجه اختلال در کار غدد جنسی است، اغلب جنبه روانی دارد.
روابط زناشویی، نوعی معامله فیزیولوژیک و عاطفی میان زن و شوهر است که یکی از مهمترین عوامل رضایت عاطفی و روانی متقابل بین زن و شوهر است. قابل ذکر است که نقش عوامل روانی در چگونگی عمل زناشویی زن بیشتر از مرد حائز اهمیت است و گاهی اوقات زن، سردمزاجی را به عنوان مکانیسمی علیه بدرفتاری های شوهر به کار می برد. از این رو شوهری که در این مورد از همسر خود شکایت دارد باید ابتدا خود زمینه های عاطفی مثبت را در همسرش به وجود آورد.
۱۷-عوامل دیگر
در میان عواملی که موجب بروز اختلاف با همسر شده و سلامت خانواده را تهدید می کنند، عوامل گوناگونی وجود دارد که برشمردن همه آنها کار بسیار دشواری است و به طور کامل نمی توان آنها را مورد بحث قرار داد. لذا به طور اختصار باید عوامل زیر نیز مورد توجه قرار گیرند:
بداخلاقی و عدم تحمل اخلاق یکدیگر (عدم توافق اخلاقی)، افراط و تفریط در نظم و انضباط، کار و اشتغال بیش از حد، عدم تعادل روانی و عاطفی، خودپسندی ها و خودخواهی ها، عدم آشنایی و رعایت حقوق یکدیگر، ازدواج تحمیلی، مصلحتی و شتابزده، ندادن نفقه و عدم تأمین نیازهای مادی، اعتیاد به مواد مخدر و الکل و کشیدن سیگار، مصرف گرایی و تجمل گرایی، بدبینی و سوء ظن و تحقیر و تمسخر همسر.
نتیجه گیری
عوامل متعددی مانند عدم شناخت کافی زوجین از یکدیگر، فقدان مسئولیت پذیری و نیز بی صداقتی و بهانه گیری می تواند موجب بروز مشاجرات خانوادگی و اختلاف با همسر شود. بی تردید، افزایش سطح آگاهی و شناخت زن و شوهرها نسبت به این عوامل، نقش مهمی در کاهش دعواهای خانوادگی و اختلاف با همسر داشته و موجب پایداری ازدواج ها و تحکیم نهاد خانواده می شود.
منبع اقتباس: تبیان؛ ماهنامه پیوند