- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
مهریه سنگین، یکی از تهدیدها و آسیب های مهم در حوزه خانواده و روابط زوجین است. مهریه سنگین، علاوه بر آثار و تبعات منفى که در جامعه دارد و در جاهاى گوناگون بیان شده، از جمله بالا رفتن سن ازدواج، رشد افسردگى در میان جوانان، سردرگمى و بی هدفى در بین آنان، آثار بد دیگرى نیز دارد که در این نوشتار به آن پرداخته می شود.
عدم تنفیذ مهریه سنگین از سوی قاضی
از نظر حقوقى، این امکان وجود دارد که قاضى، جوانى را که بدون هیچ دارایى و بدون هیچ پشتوانه، زیر بار مهریه سنگین رفته و قباله اى را امضاء کرده که خود را چند صد میلیون تومان بدهکار کرده است، سفیه یا دچار آشفتگى روانى بداند و در اینصورت، حکم کند که مهریه سنگین نوشته شده و اعلام شده، نافذ نیست و تنها زن، مهرالمثل را طلبکار است و در صورتى که زن با استناد به حکم قاضى بخواهد عقد را فسخ کند، وضعى بهتر از این نخواهد داشت بلکه منافع ازدواج را نیز از دست خواهد داد.
بنابراین با توجه به اینکه مهریه، رکن عقد نیست، در مهریه سنگین که معلوم است شوهر به تنهایى یا حتى با کمک خانواده اش، به راحتى توان پرداخت آن را ندارند، همانند جایى است که مهریه اى، مشخص نشده است که در اینصورت، عقد صحیح است ولى مقدار لازم الاداء، همان مهرالمثل است، آنگاه چون شوهر معمولاً توان پرداخت چنین مهریه اى را دارد اگر زن مطالبه کند به او می پردازد وگرنه به صورت دین، بر ذمه اش می ماند بنابراین نیازى به زندان نمودن شوهر یا اثبات اعسار او نیست.
مهریه سنگین زنان
از امورى که بدیهى فقه یا از امور نزدیک به بدیهى می باشد، این است که براى مهریه، حداکثرى نمی توان تعیین کرد و از برخى آیات استفاده شده است که مبالغ بسیار سنگین نیز می تواند به عنوان مهریه قرار گیرد(۱). مثلاً آیه ذیل را بنگرید: «و ان اردتم استبدال زوج مکان زوج و آتیتم احدیهن قنطاراً فلا تأخذوا منه شیئاً؛(۲) و اگر خواستید همسرى را جایگزین همسر دیگرى کنید، و به یکى از آنان مال فراوان داده اید، چیزى از آن را پس نگیرید».
«قنطار» به معناى مال زیاد است و در گفته هاى مفسران و روایات، مصداق هاى متعددى براى آن ذکر شده است از جمله: هزار و دویست اوقیه، هزار و دویست مثقال، هزار دینار، دوازده هزار درهم، هشتاد هزار درهم صد رَطل، هفتاد هزار دینار(۳) و طبق روایتى از امام باقر(ع) و حضرت صادق(ع)، یک پوست گاو پر از طلا(۴) که البته برخى اقوال نیز مطابق این روایت است. برخى نیز «قنطار» را به معناى دیه انسان دانسته اند.(۵)
حال با توجه به اینکه یکى از مصداق هاى «قنطار»، یک پوست گاو پر از طلاست و گرفتن همسر جدید یا قصد طلاق، موضوعیتى ندارد معلوم می شود که به عنوان مهریه می توان یک پوست گاو پر از طلا به زن داد که این مصداق مهریه سنگین است.
پس جلوگیرى از قراردادن مهریه سنگین، ظاهراً وجه شرعى ندارد. در تاریخ آمده که یکى از خلفاء تصمیم گرفت براى مهریه زنان حدى قرار دهد که زنى از پشت پرده با خواندن آیه ۲۰ سوره نساء آن خلیفه را محکوم کرد.
پس، از نظر شرعى، قرار دادن مهریه سنگین براى زن، اشکالى ندارد. البته بحث اینکه آیا از راه حلال مال انبوه این چنینى جمع می شود که بتوان از آن مقدار پوست گاوى طلا به کسى داد، بحث دیگرى است که باید در جاى دیگرى پیگیرى شود.
اما بر فرض، مال حلالى باشد و شخص پولدارى باشد که چنین توانى داشته باشد، شرعاً اشکالى ندارد که مهریه سنگین را بپذیرد ولى اشکالات اجتماعى فراوانى در خصوص شیوع مهریه سنگین پیش می آید که باید به آنها توجه داشت.
گاهى سرمایه دارى متمول، با دختر سرمایه دار دیگرى هم تیپ خود ازدواج می کند و مثلاً پوست گاوى پر از طلا را مهریه وى قرار می دهد و چون توان پرداخت چنین مهریه سنگینی را دارد، آن را پرداخت هم می کند، از لحاظ شرعى، عقد صحیحى برقرار شده و مشکلى هم ندارد، شاید براى توده اجتماع تبعات و آثار منفى هم نداشته باشد؛ زیرا اینگونه افراد، انگشت شمارند و تافته جدابافته اى هستند که نه فراوانند و نه الگوى جامعه هستند و نه کار آنان چندان تأثیرى در روند جامعه دارد؛ زیرا آن اموال، پیوسته بلوکه در دست همان افراد خاص است و گهگاهى از یکى به دیگرى با مهریه، یا ارث منتقل می شود.
اما همین کار را اگر یکى از رهبران مذهبى سیاسى، مردم انجام دهد و برای عروسش مهریه سنگین قرار دهد، به خاطر تبعات منفى اجتماعى آن، مسئول خواهد بود؛ زیرا بر فرض که مال حلال و پاکى را مهریه قرار داده باشد، ولى چون جامعه او را به عنوان یک الگو می نگرد، از این جهت که به جامعه درس اشتباه داده و مسیر جامعه را منحرف ساخته و پرداخت مهریه سنگین را نهادینه نموده، مسئول است.
قرآن کریم میفرماید: «یا نِساء النّبى، لَسْتُن کَاَحَدٍ مِنَ النِساء اِنِ اتَقَیتُنّ …؛ اى زنان پیامبر! اگر شما تقوا پیشه کنید، مانند هیچ یک از زنان دیگر نیستید.»(۶)
اما اگر سرمایه دارى خواست از خانواده متوسط جامعه، یک عروس انتخاب کند و کادوها و مهریه سنگین به عروس خانم بدهد، اینجاست که مشکل ساز می شود؛ زیرا در یک دبیرستان، همه دختران، خود را با آن عروس مقایسه می کنند و چون نصف بیشترشان خود را برتر از او در علم، کمال و… می بینند، فکر می کنند که باید خواستگارى این چنینى به سراغ آنان نیز بیاید و چون مهریه او مهریه سنگین بوده و مثلاً دو هزار سکه بوده، مهریه ما نیز باید چنین باشد و به خواستگاران متعدد با مهریه هاى مختلف، «نه» می گویند تا خواستگار مطلوبشان با هواپیماى شخصى برسد، در اینصورت، یکى از امور ذیل ممکن است اتفاق بیفتد:
۱- پسران مؤمن، به سراغ دختران مؤمن می روند و چون دختران، حال و هواى مهریه سنگین آنچنانى را دارند، جواب مثبت نمی دهند از یک سو، پسران مؤمن، نمی توانند دروغ بگویند و با وعده و وعید، دختران را بفریبند، از آن طرف، دختران نیز مؤمن هستند و دنبال فساد نمی روند پس هر دو گروه، بدون ازدواج می مانند که تبعات منفى خود نظیر افسردگى، عصبیت، بدبینى و بدگمانی را به همراه دارد.
۲- پسران در قیافه مؤمن، نه مؤمن واقعى، به خواستگارى دختران مؤمن می روند و با وعده تهیه مهریه سنگین و قول و قرارها و نوشتن و امضاء کردن ها، زن را به دست می آورند و سپس به هیچیک از وعده ها عمل نمی کنند و دختر نیز یا از روى نجابت و پاکى و ترس رفتن آبرو، می سوزد و می سازد، ولى بدبینى نسبت به اسلام و مسلمین پیدا می کند و این بدبینى، کم کم وجود او و اطفالش را پر می کند که ضرر و زیان بزرگى است.
علاوه بر افسردگی هاى روحى و سرخوردگی هاى آرمانى که پیدا کرده است، و یا روش ناسازگارى را در پیش می گیرد، نزاع ها بالا می گیرد و حتى کار به طلاق نیز می رسد و دختر، محروم از همه چیز، به خانه پدرى برمی گردد. و شاید باز به امید مهریه سنگین که هیچ گاه به آن نمی رسد ولى افسردگى شدید، بدبینى، کینه و… نتیجه این چنین ازدواج با چنان مهریه سنگین و غیرواقعى است.
۳- پسران و دختران متوسط الایمان که اکثریت جامعه را تشکیل می دهند، وقتى توان ازدواج با مهریه سنگین و کادوهاى بعد از آن را در خود نمی بینند و راه حلال را تقریباً بسته می یابند، به راهکارهاى دیگرى می اندیشند. پسران، بیشتر راه هاى حرام را برمی گزینند و به انواع حیله ها متوسل می شوند تا شهوت خود را اشباع کنند و در این راه، همه کارها و گزینه ها را تجربه می کنند.
زنان نیز گاهى در قالب دختران فرارى بروز پیدا می کنند و گاهى دل به گناه می سپارند و به انواع راه هاى خلاف کشیده می شوند، و گاهى به فکر شکار پسران می افتند! و به خیال خود، با آنان طرح دوستى می ریزند تا پس از مدتى رفت و آمد، پسر، عاشق آنان گردد و در حال عشق بتوانند مهریه سنگین را از آنان طلب کنند! غافل از اینکه پسران، هر روز به بهانه اى مقدارى پول از دختر می گیرند و در فرصت مناسب، پس از استفاده هاى گوناگونِ خود، ناگهان غیب می شوند.
۴- درصد کمى از زنها و مردها که فاسدند و به فکر اصلاح خویش و آبروى خود و خانواده نیستند، از محور بحث خارجند و ارائه راهکار و آثار و تبعات کار آنان از عهده این نوشتار خارج است.
۵ – در چنین آشفته بازار، تنها گروهى از زنان که در فکر جمع آوری اموال از راه ازدواج و طلاق هستند، در حین خواستگارى و امثال آن، چهره خوب، فهیم، عاقل و… از خود ارائه می دهند. پس از ازدواج و گرفتن مهریه، حیله گری هاى زن شروع می شود، بدسلیقگى در پذیرایى از مهمان، بدسلیقگى در چیدن اثاثیه منزل، بداخلاقى و… چنان می کند که مرد او را طلاق دهد تا مردى دیگر و زمانى دیگر.
اینها انواع و اقسامى که پیوسته در مجله ها و روزنامه ها نمونه هایش مطرح می شود و پیوسته به جوانان توصیه می شود که مواظب دامها باشند و درایت بیشترى به خرج دهند که اگر مهریه سنگین تعیین نمی شد و مهریه ها، متوسط و پایین بود و ازدواج ها ساده، بسیارى از این حیله گری ها نبود.
اما آنچه اساس این نوشتار را در خصوص مهریه سنگین تشکیل می دهد و نکته هاى جدید فقهى و پیشنهادهاى جدید حقوقى دارد، قسمتى است که از اکنون به آن پرداخته می شود، بر اثر همان اتفاقى که نباید می افتاده و زیاد اتفاق افتاده و در مرور زمان، تشدید شده، کم کم مردم به راهکارى رسیده اند که فشل و بی فایده است و دقت در آن، فسادهاى فقهى حقوقى آن را آشکار می سازد.
باید براى یک دختر متوسط، مهریه سنگین قرار داده نمی شد که شد، دیگرانى چشم و همچشمى نمی کردند و بر مبلغ ها نمی افزودند که افزودند، کم کم پرداخت مهریه مشکل شد و در حین عقد، توانش نبود ولى تا حین عروسى پرداخت می شد، کم کم تا حین عروسى نیز تمامى آن، امکان پرداخت نداشت و برخى به بعد از عروسى حواله شد.
با مرور زمان و طول کشیدن دوره تحصیل پسران و دختران و نداشتن مال و اموال و هزینه سنگین تحصیل و رو به ضعف نهادن توان مالى پدران و مادران، کم کم مهریه به عنوان دینى به عهده داماد قرار گرفت که عندالمطالبه یا عندالاستطاعه تا آخر عمر پرداخت کند. کم کم چشم و همچشمی ها موجب شد که این رقم اعتبارى که به عنوان دین بر عهده شوهر بود، به صورت نجومى بالا برود به گونه اى که به تدریج احتمال توانِ پرداخت آن عندالمطالبه به صفر نزدیک شد و بنابراین امضاى شوهر در پایین ورقه، ارزش خود را از دست داد به گونه اى که امروزه هر قاضى به راحتى می تواند حکمِ اعسار صادر کند و واقعاً اگر زن، مدعى است که مرد معسر نیست، باید دلیل هاى خود را ارائه کند؛ وگرنه ظاهر قریب به اتفاق جوانان پایین شهرى، توان نداشتن بر پرداختن مهریه سنگین و مهریه هاى چند میلیونى است.
حال سخن ما این است که اعتبار دِین و به عهده گرفتن، امورى عرفى است و عرف، عهده هر فردى را تا حدود معینى قبول دارد و بیش از آن را برنمی تابد؛ مثلاً بانک به هر کسى دسته چک نمی دهد، پس عده زیادى از مردم از این اعتبار محرومند.
تازه پس از داشتن دسته چک، نوشتن هر مبلغى بر روى آن از سوى هر کسى پذیرفته نیست، چک یک معلم، براى خریدن یک تلویزیون یا یخچال معتبر است اما براى خریدن یک آپارتمان چند طبقه، صاحب آپارتمان قبول نمی کند و امضاى یکى، دو نفر معتبر دیگر را می خواهد در حالى که چک یک بازارى معروف در این مورد، امضاء دیگرى و ضمانت دیگرى را نمی خواهد. پس افراد حسب مال و موقعیت، اعتبارات متفاوتى دارند.
همچنین وعده یک نفر عادى به اینکه فردا یک سکه به شما قرض می دهم، قبول است ولى اگر همین عدد، به صد و یا هزار رسید، کسى چنین وعده اى را جدى تلقى نمی کند که یک فرد عادى، توانِ قرض دادن یا هبه کردن هزار سکه را داشته باشد. پس وعده دهنده و قبول کننده، هر دو داراى اشکالند و براى این وعده، نمی توان ارزشى قائل شد و عقلاء به آن اعتنایى نمی کنند.
حال امضا کردن زیر ورقه قباله نکاح نیز همین گونه است و امضاى چند شاهد و یا گرفتن چک یا سوگند دادن و امثال آن، دردى را دوا نمی کند؛ زیرا یا امضاءکننده، شیّاد است که این امور برایش مهم نیست، یا مضطّر به زن گرفتن است و به هر حال، امید دارد کمک غیبى که گنجى زمینى، یا هدیه اى آسمانى است، برسد و مهریه سنگین پرداخت شود، یا زن با لطف و کرامت خود ببخشد. ولى به هر حال، عرف براى این امضاء به خودى خود، اعتبارى قائل نیست و در انتظار کمک هاى غیبى این چنینى نشستن را، عین جنون می داند.
بنابراین، می توان این احتمال را تقویت کرد که پس از بی ارزش بودن امضاى زوج در مبلغ بالا و مهریه سنگین که توان پرداخت آن در وى وجود ندارد، عقد بدون مهریه می شود و چنین عقدهایى اگر قبل از آمیزش به طلاق منجر شود، زن تنها هدیه، کادو و متاعى متعارف دریافت می کند(۷) و اگر با آنان آمیزش صورت گرفته باشد، مهریه اى همانند مهریه هاى زنانى هم قدر او، برایش محاسبه می گردد.
بنابراین نیازى به زندان کردن شوهر یا اثبات اعسار او نیست تا به پرداخت ماهى یک سکه یا کمتر و بیشتر مجبور گردد. بلکه اساساً قراردادن مهریه سنگینى که شوهر عاده یا غالباً توان پرداخت آن را ندارد، مثل این است که عقد ازدواج را بدون ذکر مهریه منعقد ساخته است و چون ذکر مهریه از شرایط صحت عقد نکاح نیست، پس اصل نکاح، صحیح است و زن مهرالمثل طلبکار است.
اشکال و پاسخ پیرامون مهریه سنگین
اشکال اول: با این حساب، همه ادله «وفاى به عهد»، «وفاى به قول» و «مؤمنون به شرط هاى خود عمل می کنند» بی اثر می شود؟
پاسخ: اینگونه نیست و همه امور بر سر جاى خود صحیح و لازم العمل است؛ اما وقتى کسى توانِ عمل به آنها را ندارد و طرف مقابل هم می داند که او توان ندارد و عالَم و آدم می دانند که او توان ندارد، الا اینکه امر خارق العاده اى اتفاق بیفتد، در این حال دیگر ادله ذکر شده، کاربرد ندارد؛ زیرا معاملات بر اساس عاقلانه بودنِ آن صحیح است.
به همین جهت، خرید و فروش نجاسات، محرمات و امورى که از نظر ارزشى صفر هستند، باطل می باشد و به عبارت دیگر، (اوفوا بالعقود) در محدوده و در شرایط خاصى، وجوب وفاء دارد و معامله سفیه، معامله غیر مختار و… درست نمی باشد.(۸) حال یکى از موارد، قبولِ پرداخت مهریه سنگین و مبلغی است که توان پرداخت آن موجود نیست.
اشکال دوم: می توان در این موارد، به قاعده میسور تمسک کرد و گفت حال که شوهر توان پرداخت مهریه سنگین و تعهدهایش را ندارد پس به مقدار توانش ماه به ماه، یا سال به سال بپردازد که همان کارى است که قضات پس از اثبات اعسار شوهر، انجام می دهند.
پاسخ: در بحث معاملات، به خاطر شرایط خاص و ادله اى که وجود دارد و پیوسته مورد بررسى و مناقشه علمى واقع شده است، برخى معاملات را باطل، برخى را داراى خیار و برخى را لازم الجبران می دانند. باید بررسى شود که اینگونه عقد نکاح با مهریه سنگین، با کدامیک از موارد بیع مشابه است و ادله کدامیک، در اینجا امکان سریان دارد.
به نظر می رسد بحث مهریه سنگینى که امکان پرداختنش نیست، نظیر فروختن اسب یا برده فرارى می باشد که در فقه، اینگونه معامله را باطل می دانند چون خریدار در مقابل پولى که می دهد، چیزى به دست نمی آورد. البته ممکن است کسى بحث ما را نظیر آنجا که فروشنده، مال خود را بهتر از آنچه که هست نشان دهد (خیار تدلیس) یا نظیر آنجایى که فروشنده نتواند جنسى را که فروخته تحویل دهد مثل اینکه اسبى را بفروشد و آن فرار کند که در اینصورت مشترى می تواند معامله را به هم بزند (= خیار تعذر تسلیم) یا نظیر آنجایى که یکى از آنان، شرطى کند و بعد شرط خود را انجام ندهد (خیار تخلف شرط) بداند ولى با توجه به اینکه در عقد نکاح خیار (= اختیار فسخ)(۹) وجود ندارد بلکه نکاح صحیح است و لازم.
اما مهریه، یا امکان پرداخت دارد چون مشخص و مقدور است، که همان پرداخت می گردد، یا مشخص است ولى مقدور نیست، که به «مهرالمثل» تبدیل می شود. پس وجهى براى تمسک به «قاعده میسور» و امثال آن وجود ندارد؛ علاوه بر اینکه بسیارى از فقیهان، در ادلّه قاعده میسور مناقشه کرده اند که فعلاً مجال مطرح ساختن آن نیست.
پرسش و پاسخ پیرامون مهریه سنگین
پرسش: چه نیازى به این راه حل جدید هست، مگر راهى که قضات در پیش گرفته اند چه اشکالى دارد؟ آنان بررسى می کنند، یا شوهر توان پرداخت مهریه را دارد که مجبورش می کنند بپردازد یا توان پرداخت ندارد که حکمِ اعسار بر او بار می کنند و به مقدار توانش در هر ماه یا هر سال از او می گیرند.
پاسخ: کار ما و آنان، نظیرهاى فراوانى در فقه دارد که دو مسیر متفاوت طى می کنیم مثلاً می گویند زکات، به نه چیز تعلق می گیرد که هفت قلم از آن، مربوط به کشاورزان و دامداران است؛ و چون می بینند این دو قشر خودشان نیاز به یارانه دارند تا از هستى ساقط نشوند، می گویند زکات را از آنان می گیریم و دوباره به آنان هدیه می دهیم و حکومت اسلامى را از راه مالیات و نفت اداره می کنیم ولى ممکن است بگوییم تعلق زکات بر ۹ چیز، جزء ثابتات دین نیست و جزء متغیرات است(۱۰) و نیازى نیست تا زکاتى را بگیریم و دوباره ببخشیم.
یا می گویند متنجس تا هر چند واسطه، نجسکننده است و چون می بینیم در برخى جاهاى شلوغ در یک ساعت انسان یقیین پیدا می کند که زمین و زمان نجس شده است با انواع راه ها براى خود شکى ایجاد می کنیم آنگاه اصاله البرائه و اصاله الطهاره جارى می کنیم. ولى بنده می گویم بسیارى از جاها با این حساب متعلق شک قرار نمی گیرد و طبق نظر مشهور یقیناً نجس است، ولى اگر گفتیم متجنس، نجس کننده نیست از تمامى این آسیبها در امان می مانیم و فقه روند عرفى خود را طى می کند.
به همین جهت در بحث مهریه سنگین هم، به جاى اینکه اول مهریه را ثابت بدانیم بعداً با عسر و حرج و امثال آن، زیادى از آن را ساقط کنیم و بر سالى سه چهار سکه اکتفا کنیم که در مجموع به صد سکه نرسد، از همان اول با بیانى که نوشته شد، می گوییم «مهرالمثل» که مبلغى در همین حدود خواهد بود.
جمع بندی
مهریه سنگین، علاوه بر آثار و تبعات منفى که در جامعه دارد مانند بالا رفتن سن ازدواج، رشد افسردگى در میان جوانان، سردرگمى جوانان و افزایش اختلافات زوجین، فاقد پشتوانه لازم حقوقی است. بر خلاف برداشت برخی از خانواده های عروس که مهریه سنگین را پشتوانه و ضمانتی اقتصادی برای فرزندشان میدانند باید گفت که از نظر حقوقی تعیین مهریه سنگین، بازدهی و بازدارندگی لازم را نداشته و شوهران کم بضاعت عملا مشمول قانون اعسار می شوند.
پی نوشت ها
۱-مناقشه در این مسئله، به ظاهر بدیهى نیز فرصت خود را میطلبد که در ادامه این نوشته تنها به آنها اشاره اى می شود.
۲-نساء/۲۰
۳-ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ذیل آیه ۱۴ سوره آل عمران
۴-همان
۵-ر.ک: همان، ذیل آیه ۲۰ سوره نساء
۶-احزاب/۳۲
۷-ر.ک: بقره/۲۳۶ (و متمهون على الموسع قدره و على المقتر قدره متاعاً بالمعروف)؛ «آنان را به نحوى پسندیده بهره مند سازید، توانگران به اندازه توانشان و تنگدستان به اندازه توانشان.»
۸-ر.ک: کتاب هایى که پیرامون مکاسب محرمه نوشته شده است. از جمله کتاب مکاسب محرمه از امام خمینى(ره)، مصباح الفقیه از آیت اللَّه خویى و دراسات فى مکاسب المحرمه، ج ۱ و ۲، از آیت اللَّه منتظرى.
۹-ر.ک: توضیح المسائل مراجع تقلید، بحث مواردى که انسان می تواند معامله را به هم بزند.
۱۰-ر.ک: مجله فقه، شماره هاى ۳۱ تا ۳۴، ثابت و متغیر در دین، به قلم احمد عابدینى.
فهرست منابع
- قرآن کریم
- طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ بیروت؛ دارالمعرفه
- موسوی خمینی، سید روح الله؛ المکاسب المحرمه؛ قم؛ مؤسسه اسماعیلیان
منبع اقتباس: نشریه پیام زن؛ مهر ۱۳۸۷؛ شماره ۱۹۹؛ نویسنده: احمد عابدینى