- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
و من وصیه له (علیه السلام) لعبد الله بن العباس عند استِخلافه إیّاه على البصره:
سَعِ النَّاسَ بِوَجْهِکَ وَ مَجْلِسِکَ وَ حُکْمِکَ؛ وَ إِیَّاکَ وَ الْغَضَبَ، فَإِنَّهُ طَیْرَهٌ مِنَ الشَّیْطَانِ؛ وَ اعْلَمْ أَنَّ مَا قَرَّبَکَ مِنَ اللَّهِ یُبَاعِدُکَ مِنَ النَّارِ، وَ مَا بَاعَدَکَ مِنَ اللَّهِ یُقَرِّبُکَ مِنَ النَّارِ.
فرهنگ لغت
طَیَرَه: سبکى و کم عقلى.
سَع: وسعت بده
طَیرَه: فال بد
وصیت آن حضرت (ع) به ابن عباس، هنگامى که او را در بصره جانشین خود ساخت:
با مردم گشاده رو باش، آن گاه که به مجلست در آیند و آن گاه که در باره آنها حکمى کنى. از خشم بپرهیز که خشم نشان سبک مغزى از سوى شیطان است. و بدان که هر چه تو را به خدا نزدیک مى کند، از آتش دور مى سازد و آنچه از خدا دور مى سازد به آتش نزدیک مى کند.
نامه در یک نگاه:
از کتاب الامامه والسیاسه استفاده مى شود که امام(علیه السلام) این سخن را به عبدالله بن عباس پس از پایان جنگ جمل و تسخیر بصره در حالى که ابن عباس را به فرماندارى آن شهر انتخاب کرده بود به او فرمود و در مجموع به او مداراى با مردم و خویشتن دارى در برابر ناملایمات و توجّه به خدا در هر حال را درس مى دهد.
همه را با یک چشم بنگر:
با توجّه به اینکه این نامه پس از پایان جنگ جمل و منصوب شدن ابن عباس به فرماندارى بصره از سوى امام صادر شده و فضا فضاى عصبانیت و خشم و انتقام بوده است، امام با این توصیه هاى دقیق و حساب شده مى خواهد آرامش را به شهر و منطقه باز گرداند و از خشونت هاى احتمالى آینده جلوگیرى کند. در اینجا سه اندرز مهم به ابن عباس مى دهد.
نخست مى فرماید: «با چهره اى باز با مردم روبه رو شو، و مجلست براى خاص و عام گشاده دار و در حکم و داورى همه را یکسان بنگر»; (سَعِ النَّاسَ بِوَجْهِکَ وَ مَجْلِسِکَ وَحُکْمِکَ).
گشاده رویى و اظهار محبّت به همه مردم رمز پیشرفت و موفقیت و سبب خاموش شدن آتش فتنه هاست. همان گونه که در حدیث معروفى از رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که فرمود: «إنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النّاسَ بِأمْوالِکُمْ فَسَعُوهُمْ بِأخْلاقِکُمْ; شما هرگز نمى توانید با اموال خود همه مردم را راضى کنید (زیرا اموال شما محدود و خواسته هاى مردم نامحدود است) بنابراین آنهارا با اخلاق نیک و گشاده رویى (که سرمایه اى فنا ناپذیر است) از خود راضى کنید».(۲)
توسعه مجلس نیز اشاره به این است که نباید درِ خانه یا محل حکومتت تنها به روى گروه خاصى گشوده باشد، بلکه باید همه مردم به ویژه مظلومان به آن راه پیدا کنند و سفره دل خود را پیش تو بگشایند.
این سخن شبیه همان دستورى است که امام(علیه السلام) به مالک اشتر داد و فرمود: «براى کسانى که به تو نیاز دارند وقتى مقرر کن که شخصا به نیاز آنها رسیدگى کنى و یک مجلس عمومى و همگانى براى آنها تشکیل ده (و در آنجا بنشین و مشکلات آنها را حل کن)»; (وَاجْعَلْ لِذَوِی الْحَاجَاتِ مِنْکَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِیهِ شَخْصَکَ وَتَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً).
اما در مورد توسعه حکم که امام در عبارت بالا به آن اشاره فرموده منظور آن است که هرگز نباید داورى و قضاوت تو به نفع گروه خاصى باشد، بلکه همه قشرها باید از حکم عادلانه برخوردار باشند.
سپس به دنبال این دستور، اندرز دیگرى مى دهد و مى فرماید: «از خشم و غضب (به شدت) برحذر باش، چرا که یکى از سبک مغزى هاى شیطانى است»; (وَإِیَّاکَ وَالْغَضَبَ فَإِنَّهُ طَیْرَهٌ(۳) مِنَ الشَّیْطَانِ).
روشن است که صاحبان مصادر امور در جامعه با صحنه هاى مختلف روبه رو مى شوند و گاه ارباب حاجت و مظلومان با خشونت با آنها برخورد مى کنند و حتى گاهى با اهانت. فرمانداران و مدیران حکومت باید خویشتن دار باشند و در برابر این خشونت ها هرگز خشمگین نشوند، زیرا خشم و غضب آنها را از مسیر حق و عدالت بیرون مى کند و ممکن است در این حالت کارى از انسان سر زند که سال ها مایه پشیمانى باشد.
از این رو در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «الْغَضَبُ یُفْسِدُ الاِْیمَانَ کَمَا یُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ; غضب ایمان را فاسد مى کند همان گونه که سرکه آثار عسل را از بین مى برد».(۴)
امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: «إِنَّ هَذَا الْغَضَبَ جَمْرَهٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تُوقَدُ فِی قَلْبِ ابْنِ آدَمَ وَإِنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا غَضِبَ احْمَرَّتْ عَیْنَاهُ وَانْتَفَخَتْ أَوْدَاجُهُ وَدَخَلَ الشَّیْطَانُ فِیهِ; این غضب شعله آتشى از سوى شیطان است که در قلب فرزندان آدم زبانه مى کشد، از این رو هنگامى که یکى از شما غضب مى کند چشمانش سرخ و رگ هاى گردنش پر خون مى شود و شیطان داخل وجودش مى گردد».(۵)
امیرمؤمنان على(علیه السلام) در نامه اى که به حارث هَمْدانى نوشت فرمود: «وَاحْذَرِ الْغَضَبَ فَإِنَّهُ جُنْدٌ عَظِیمٌ مِنْ جُنُودِ إِبْلِیسَ; از غضب بپرهیز که لشکر عظیمى از لشکریان ابلیس است».
در غررالحکم نیز از آن حضرت آمده است: «إِیَّاکَ وَالْغَضَبَ فَأَوَّلُهُ جُنُونٌ وَآخِرُهُ نَدَمٌ; از خشم بپرهیز که اوّلش دیوانگى و آخرش پشیمانى است».(۶)
آن گاه در سومین و آخرین اندرز مى فرماید: «بدان آنچه تو را به خدا نزدیک مى سازد از آتش جهنم دور مى کند و آنچه تو را از خدا دور مى سازد به آتش دوزخ نزدیک مى سازد»; (وَاعْلَمْ أَنَّ مَا قَرَّبَکَ مِنَ اللهِ یُبَاعِدُکَ مِنَ النَّارِ، وَمَا بَاعَدَکَ مِنَ اللهِ یُقَرِّبُکَ مِنَ النَّارِ).
تعبیرى است بسیار جامع و جالب; تمام امورى که انسان را به خدا نزدیک مى کند اعم از معارف، گفتار و رفتار و خواسته ها و تلاش ها و کوشش ها به یقین وى را از دوزخ دور مى سازد و به عکس، اعمال و رفتار و کردار و نیاتى که انسان را از خدا دور مى کند او را به سوى جهنم مى برد. آنها که از عذاب الهى و کیفرهاى شدید او در جهنم بیمناکند باید این سخن را همیشه آویزه گوش خود سازند. به بیان دیگر تمام دعوت پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در این دو جمله خلاصه مى شود: آنچه انسان را به خدا نزدیک مى کند به آن فرمان داده است، و آنچه او را از خدا دور مى سازد از آن نهى کرده است، لذا در خطبه مشهور حجه الوداع فرمود: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ وَاللهِ مَا مِنْ شَیْء یُقَرِّبُکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ وَیُبَاعِدُکُمْ مِنَ النَّارِ إِلاَّ وَقَدْ أَمَرْتُکُمْ بِهِ وَمَا مِنْ شَیْء یُقَرِّبُکُمْ مِنَ النَّارِ وَیُبَاعِدُکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ إِلاَّ وَقَدْ نَهَیْتُکُمْ عَنْهُ».(۷)
پی نوشت ها:
سند این توصیه: به گفته نویسنده مصادر نهج البلاغه این نامه را پیش از مرحوم سیّد رضى، ابن قتیبه دینورى در کتاب الامامه والسیاسه و مرحوم شیخ مفید در کتاب الجمل آورده اند و بعد از سیّد رضى سیّد امیر یحیى علوى در کتاب الطراز با تفاوت هاى متعددى آورده که نشان مى دهد آن را از منبع دیگرى گرفته است (مصادر نهج البلاغه، ج ۳، ص ۴۷۸). مطابق آنچه در کتاب تمام نهج البلاغه آمده: آغاز این نامه چنین بوده است: «یَا ابْنَ عَبّاس أُوصیکَ بِتَقْوَى اللهِ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ وَالْعَدْلِ عَلى مَنْ وَلاّکَ اللهُ أَمْرَهُ». و در آخر آن، این جمله آمده است: «وَاذْکُرِ اللهَ کَثیراً، وَلاَ تَکُنْ مِنَ الْغَافِلینَ». و با تفاوت هاى دیگر که آن را از الامامه والسیاسه نقل کرده است (تمام نهج البلاغه، ص ۷۴۳).
من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۹۴، ح ۵۸۳۹ .
«طَیْرَه» در لغت به معناى سبک مغزى، شیطانى و خفت عقل است و «طیرَه» بر وزن «زیره» به معناى فال بد زدن و در اینجا مناسب همان معناى اوّل است، زیرا در حال غضب انسان حالت سبک مغزى شیطانى پیدا مى کند.
کافى، ج ۲، ص ۳۰۲، ح ۱٫
همان مدرک، ص ۳۰۴، ح ۱۲٫
غررالحکم، ص ۳۰۳، ح ۶۸۳۹٫
کافى، ج ۲، ص ۷۴، ح ۲٫