- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
از مجموع آیات و روایاتی که درباره مقام اهل بیت (علیهم السلام) آمده و همچنین از سخنان امام سجاد (علیه السلام) در شام، چنین استفاده می شود که مقام اهل بیت (علیهم السلام) را خداوند به آن ها عطا فرموده و هیچ کس به جایگاه و مقام آن بزرگواران نمی رسد.
امام علی (علیه السلام) درباره مقام اهل بیت (علیهم السلام) فرمود: « نحن شجره النبوه و محط الرساله و مختلف الملائکه و معادن العلم و ینابیع الحکم، ناصرنا و محبنا ینتظر الرحمه و عدونا و مبغضنا ینتظر السطوه.
ما (ائمه اطهار علیهم السلام) شجره نبوت و پایگاه رسالت و مرکز آمد و شد فرشتگانیم. ما معدن های علم و سرچشمه های حکمت هستیم. یاوران و دوستداران ما چشم به راه رحمت خدا و دشمنان و بدخواهان ما در انتظار خشم و عذاب پروردگار می باشند.»
در این فراز از سخنان امام علی (علیه السلام) به امتیازات ویژه و مقام اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) که فقط در انحصار ایشان است اشاره شده است. بیان فضایل و کرامات عترت پاک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از زبان امام موحدان، به دلیل آگاه کردن مردم از شرافت و فضیلت و کرامت اهل بیت (علیهم السلام) و اتمام حجت نسبت به منافقان کور دل و مخالفان تیره بخت است.
راویان موثق و راستگو نقل کرده اند که وقتى حضرت سجاد (علیه السلام) را همراه با کاروان اسیران و فرزندان امام حسین (علیه السلام) و خانواده اش بر یزید وارد کردند، یزید به آن حضرت گفت:
«اى على! خدا را سپاس که پدرت را کشت!»، حضرت فرمودند: «مردم پدرم را کشتند.»
یزید گفت: «خدا را سپاس که با قتل او خیالم را آسوده ساخت!»
سخنان امام سجاد (علیه السلام) در مقام اهل بیت (علیهم السلام)
حضرت فرمودند: «بر قاتلین پدرم لعنت خدا باد! اى یزید فکر مى کنى من خدا را لعنت کردم!؟»
یزید گفت: «اى على! بهتر است به منبر رفته و مردم را از فتنه پدرت و فتحى که خداوند روزى امیرالمومنین (یعنى یزید) نمود با خبر سازى.»
حضرت على بن حسین (علیهما السلام) فرمودند: «نمى دانم مقصود تو از این مطلب چیست»
پس به منبر رفته و پس از حمد و ثناى الهى و صلوات بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«اى مردم! هر که مرا شناخت، شناخت و هر که نشناخت من خودم را به او معرفى مى کنم:
منم فرزند مکه و منى، فرزند مروه و صفا، فرزند محمد مصطفى، فرزند کسى که بر هیچ کس پوشیده نیست، فرزند کسى که به ملکوت اعلى شتافته و از سدره المنتهى نیز گذشت و منزلت قرب او همچون دو قاب قوس کمان، یا نزدیک تر شد.»
اذان و مقام اهل بیت (علیهم السلام)
با شنیدن این کلام چنان جوش و خروشى از گریه و فغان در میان اهل شام بپا خاست که یزید بر جان خود ترسید، پس دستور داد مؤذن اذان گوید، در شروع به اذان چون به فراز «اللَّه أکبر، اللَّه أکبر» رسید حضرت بر منبر نشست و چون به فراز «أشهد أن لا إله إلّا اللَّه، أشهد أنّ محمداً رسول اللَّه» رسید حضرت گریسته و روى به یزید نموده و فرمود:
«اى یزید! این فردى که نامش در اذان آمد پدر من است یا تو؟!» یزید گفت: «بلکه پدر شما است؛ از منبر بیا پایین.» پس فرود آمده و در گوشه اى از مسجد جلوس فرمود، در اینجا «مکحول» یکى از صحابه رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) با او دیدار کرده و گفت: «چگونه شب را بروز آوردى؟»
فرمود: «میان شما با حالى همچون حال بنى اسرائیل میان آل فرعون؛ که پسرانشان را سر مى بریدند و زنانشان را به کنیزى مى بردند، و در این سختى؛ بلا و امتحانى بزرگ بود که خدا شما را بدان آزمود.
پس هنگام بازگشت به منزل یزید، حضرت سجاد (علیه السلام) را فراخوانده و بدو گفت:
«اى على![۱] آیا با پسرم خالد کشتى می گیرى! حضرت فرمود: کشتى من با او تو را چه سود، یک کارد به من و یک کارد به پسرت بده تا قوى تر، ضعیف تر را بکشد!
پس یزید او را به سینه خود چسبانده و گفت: «گواهى مى دهم که تو بحق فرزند على بن ابى طالب هستى.»
سپس حضرت سجاد (علیه السلام) به او فرمود: «اى یزید! به من رسیده که قصد کشتن مرا دارى، اگر راست است با این گروه زنان فردى را بفرست که ایشان را به سلامت به حرم رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) برساند!
یزید ملعون به آن حضرت گفت: «جز تو کسى مامور این کار نخواهد شد، خدا ابن مرجانه را لعن کند، به خدا که من او را امر به قتل پدرت نکردم، و اگر من خود متولى جنگ با او بودم هرگز او را نمی کشتم! سپس آن حضرت را با هدایاى زیادى به همراه خانواده و کاروان زنان رهسپار مدینه کرد.»[۲]
نتیجه گیری
در این احتجاج امام سجاد (علیه السلام) یزید را در سرزمین شام و در برابر انبوه جمعیتی که در مسجد جمع شده بودند، به چالش می کشد و برای آنان از ویژگی ها و اوصاف و مقام اهل بیت (علیهم السلام) می گوید و از این طریق، به مردم شام آگاهی بخشیده و آن ها را با اقدامات نابخردانه و ضد اسلامی یزید آشنا می سازد. طی این احتجاج، جایگاه و مقام اهل بیت (علیهم السلام) در بیان امام سجاد (علیه السلام) به فصیح ترین و زیبا ترین وجه بیان شده است.
پی نوشت ها
[۱] . این مطلب را برخى به عمرو بن الحسن (علیه السلام) نسبت مى دهند که در آن زمان یازده ساله بوده و ظاهرا در متن افتادگى یا سقطى از نساخ رخداده است. براى اطلاع بیشتر به کتاب بحار الانوار ج ۴۵، ص ۱۴۳ مراجعه فرمایید.
[۲] . رفتار یزید پس از واقعه عاشورا نشان دهنده این است که او نه تنها دست از اعمال خلاف بر نداشته که بر آن افزوده، زیرا بعد از واقعه کربلا؛ فتنه حره را در مدینه برپا نمود و خون بسیارى را ریخت و باقى صحابه را در آنجا کشت و به مسلم بن عقبه دستور داد از ایشان به عنوان بردگى و بندگى یزید بیعت بگیرد و اگر اجل مهلتش مى داد براى حفظ حکومت جنایات دیگرى را نیز مرتکب مى شد.
منبع
ابو منصور طبرسى؛ الاحتجاج؛ ترجمه جعفرى؛ انتشارات اسلامیه؛ تهران؛ اول؛ ۱۳۸۱ ش