- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
شبهه: برخی شبهه می کنند که شیعیان مدعی هستند که پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم ) با مسمومیت از دنیا رفت در حالی که پیامبر اسلام با مرگ طبیعی از دنیا رفته است.
پاسخ
دانشمندان مسلمان در باره این که پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) چگونه از دنیا رفت ، دیدگاههاى گوناگونى دارند؛ بسیارى از علماى شیعه و سنى معتقدند که آن حضرت را مسموم کردند و همین سم در بدن آن حضرت اثر کرده و او را به شهادت رسانده است .
حاکم نیشابورى عالم معروف اهل سنت در کتاب معتبر المستدرک على الصحیحین مینویسد :
«… قال سمعت الشعبى یقول والله لقد سم رسول الله صلى الله علیه وآله وسم أبو بکر الصدیق وقتل عمر بن الخطاب صبرا وقتل عثمان بن عفان صبرا وقتل على بن أبى طالب صبرا وسم الحسن بن على وقتل الحسین ابن على صبرا رضى الله عنهم فما نرجو بعدهم.»[۱]
داود بن یزید گوید که از شعبى شنیدم که مى گفت : به خدا قسم رسول خدا و ابوبکر با سمّ کشته شدند و عمر و عثمان و على بن ابیطالب با شمشیر کشته شدند و حسن بن على با سم و حسین بن على با شمشیر کشته شد.
و نیز ابن کثیر دمشقى سلفى که امروزه وهابیت براى سخن او ارزش ویژهاى قائل هستند به نقل از بیهقى مینویسد :
«عن عبد الله بن مسعود ، قال : لئن أحلف تسعا أن رسول الله صلى الله علیه وسلم قتل قتلا أحب إلى من أن أحلف واحده أنه لم یقتل ، وذلک أن الله اتخذه نبیا واتخذه شهیدا.»[۲] از عبدالله بن مسعود روایت کرده است که می گفت : اگر ۹ بار قسم بخورم که رسول خدا کشته شده است برایم محبوبتر است از این که یک بار قسم بخورم که او کشته نشده است ؛ زیرا خداوند او را پیامبر و شهید قرار داده است .
و از علماى شیعه ، مرحوم شیخ طوسى در کتاب تهذیب الأحکام مینویسد :
«محمد بن عبد الله… وقبض بالمدینه مسموما یوم الاثنین للیلتین بقیتا من صفر سنه عشره من الهجره.»[۳]
محمد بن عبد الله (صلى الله علیه وآله وسلم ) … در روز دوشنبه ۲۸ صفر سال دهم هجرى در حالى از دنیا رفت که مسموم شده بود .
و نیز مرحوم علامه حلى در کتاب المنتهى مینویسد:
«محمد بن عبد الله … وقبض بالمدینه مسموما یوم الاثنین للیلتین بقینا من صفر سنه عشرین من الهجره .»[۴]
محمد بن اسماعیل بخارى در صحیحش مینویسد:
«قَالَ عُرْوَهُ قَالَتْ عَائِشَهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ فِى مَرَضِهِ الَّذِى مَاتَ فِیهِ یَا عَائِشَهُ مَا أَزَالُ أَجِدُ أَلَمَ الطَّعَامِ الَّذِى أَکَلْتُ بِخَیْبَرَ فَهَذَا أَوَانُ وَجَدْتُ انْقِطَاعَ أَبْهَرِى مِنْ ذَلِکَ السُّمِّ .»[۵]
عایشه گفته است که رسول خدا در مریضى خود که در آن از دنیا رفتند میفرمودند:
«تا کنون درد غذایى را که در خیبر خوردم احساس میکردم و الآن زمانى است که احساس کردم شریانهاى قلبم از آن پاره شده است .شاید برخى بگویند که چنین مطلبى بعید به نظر میرسد که سمى بعد از چهار سال اثر کند ، ضمن این که پیامبر اسلام قبل از خوردن آن سم در جنگ خیبر از مسموم بودن گوشت گوسفند آگاه شد و از خوردن دست کشید»
چنانچه ابن کثیر دمشقى مینویسد : «و فى صحیح البخارى عن ابن مسعود قال : لقد کنا نسمع تسبیح الطعام وهو یؤکل – یعنى بین یدى النبى صلى الله علیه وسلم – وکلمه ذراع الشاه المسمومه ، وأعلمه بما فیه من السم .»[۶]
در صحیح بخارى از ابن مسعود نقل شده است که میگفت : “ما صداى تسبیح گفتن غذا را هنگامى که رسول خدا از آن تناول میفرمود ، میشنیدیم” . یعنى در جلوى پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم . و گوشت سردست مسموم با حضرت سخن گفت و ایشان از سمى بودن خود مطلع کرد.
در نتیجه این که چه کسى پیامبر را سمّ داده و این سمّ در چه زمانى بوده است ، براى ما به صورت دقیق روشن نیست .
ازطرف دیگر مى بینیم که محمد بن اسماعیل بخارى و مسلم و بسیارى دیگر از بزرگان اهل سنت نوشتهاند :
قَالَتْ عَائِشَهُ لَدَدْنَاهُ فِى مَرَضِهِ فَجَعَلَ یُشِیرُ إِلَیْنَا أَنْ لَا تَلُدُّونِى فَقُلْنَا کَرَاهِیَهُ الْمَرِیضِ لِلدَّوَاءِ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ أَلَمْ أَنْهَکُمْ أَنْ تَلُدُّونِى قُلْنَا کَرَاهِیَهَ الْمَرِیضِ لِلدَّوَاءِ فَقَالَ لَا یَبْقَى أَحَدٌ فِى الْبَیْتِ إِلَّا لُدَّ وَأَنَا أَنْظُرُ إِلَّا الْعَبَّاسَ فَإِنَّهُ لَمْ یَشْهَدْکُمْ .[۷]
ام المومنین عایشه گفته است در دهان رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم در زمان مریضى ایشان به زور دوا ریختیم ، پس با اشاره به ما فهماندند که به من دوا نخورانید ، ما با خود گفتیم این از آن جهت است که مریض از دوا بدش میآید و وقتى حضرت بهتر شد ، فرمودند : آیا من شما را از این که به من دوا بخورانید نهی نکردم ؟ پس فرمودند : باید در دهان هر کسى که در این خانه است ، در جلوى چشم من دوا ریخته شود ؛ غیر از عباس که او شاهد ماجرا نبوده است .
نکته جالب توجه این است که بخارى این حدیث را در کتاب دیات ، باب قصاص نقل کرده است
ابن حجر عسقلانى در شرح این روایت مینویسد :
( قوله لددناه ) أى جعلنا فى جانب فمه دواه بغیر اختیاره وهذا هو اللدود .
این که گفته : «لددنا» یعنى این که ما در دهان آن حضرت بدون این که اختیارى داشته باشد (بازور) دوا ریختیم
در این جا چند سؤال از برادران اهل سنت داریم که امید است پاسخ بدهند:
۱ – چرا عایشه و کسانى که در آنجا حضور داشتند ، حرف پیامبر را گوش نکردند و على رغم نهى آن حضرت، دارو را به زور در حلق آن حضرت ریختند ؟ مگر نه این که قرآن کریم میفرماید :
وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا .»[۸]
هر دستورى که رسول به شما داد اطاعت کنید و از هر گناهى نهیتان کرد آن را ترک کنید ، و از خدا بترسید که خدا عقابى سخت دارد .
۲ – چرا عایشه پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله وسلم را با دیگر مریضها یکسان میبیند ؟ مگر نه این که خداوند مى فرماید :
وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَْوَى . إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ یُوحَى .[۹]
هرگز از روى هوى و هوس سخن نمىگوید و آنچه مىگوید چیزى جز وحیى که به وى مىشود نیست .
چرا فکر کرد که هر مریضى حتى پیامبر خوردن دوا را دوست ندارد؟
آیا پیامبر اسلام به اندازه اطرافیان درک نمى کرد که چه چیزى براى او خوب است و چه چیزى بد ؟ یا این که اطرافیان میخواستند با انجام این عمل ، همان سخن افرادى را تکرار کنند که به هنگام درخواست قلم و کاغذ به پیامبر گرامى (ص) نسبت هذیان دادند ؟
و از همه عجیبتر این است که نقل کردهاند : پیامبر اسلام بعد از این که به هوش آمد ، دستور داد به همه آنها که به زور به حضرت دوا داده بودند ، از همان دوا بخورانند غیر از عمویش عباس ! چرا پیامبر اسلام همه را مجازات میکند ؟ مگر قرآن کریم نفرموده :
وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى .[۱۰] هیچ گنهکارى بار گناه دیگرى را بر دوش نمىکشد .
با این تفصیل باید براى مظلومیت آقا رسول الله صلى الله علیه و آله وسلم بیش از همه اشک ریخت که در میان امت خود بیش از همه مظلوم بوده است .
پی نوشت
[۱] . المستدرک – الحاکم النیسابورى – ج ۳ – ص ۵۹
[۲] . السیره النبویه – ابن کثیر – ج ۴ – ص ۴۴۹ – ۴۵۰ .
[۳] . تهذیب الأحکام – الشیخ الطوسى – ج ۶ – ص ۲.
[۴] . منتهى المطلب (ط.ق) – العلامه الحلى – ج ۲ – ص ۸۸۷ .
[۵] . صحیح البخارى ،ج ۵ – ص ۱۳۷.
[۶] . البدایه والنهایه – ابن کثیر – ج ۶ – ص ۳۱۷ – ۳۱۸ .
[۷] . صحیح البخارى – البخارى ج ۸ – ص ۴۰، ح ۶۸۸۶ ، ج ۵ – ص ۱۴۳ و ج ۷ – ص ۱۷ و و صحیح مسلم – مسلم النیسابورى – ج ۷ – ص ۲۴ و مسند احمد – الإمام احمد بن حنبل – ج ۶ – ص ۵۳ و تاریخ الطبرى – الطبرى – ج ۲ – ص ۴۳۷ و…
[۸] . الحشر / ۷ .
[۹] . النجم / ۳ و ۴ .
[۱۰] . الأنعام / ۱۶۴ و الأسراء /۱۵ و فاطر ۱۸ و الزمر / ۷ .
مؤسسه تحقیقاتى حضرت ولى عصر (عج)