- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : کارشناس محتوایی شماره یک
- 0 نظر
حضرت هود (ع) یکی از انبیای الهی است که نام مبارکش هفت بار در سوره های اعراف، هود و شعراء آمده است، و یک سوره نیز در قرآن کریم به نام ایشان می باشد.[۱] حضرت هود (ع) از نوادگان حضرت نوح (ع) بوده و نسب ایشان با هفت واسطه به آن حضرت می رسد. نسب حضرت هود را چنین شمرده اند: هود پسر عبدالله، پسر رِیاح (رباح)، پسر حَلوت (خلود)، پسر عاد، پسر عوص، پسر آدم (أرم)، پسر سام، پسر نوح.
به گفته النجار در کتاب قصص الانبیاء با توجه به مقایسه نسبت حضرت هود و حضرت ابراهیم (ع) این نسب قابل قبول تر از نسب هایی است که دیگران ذکر کرده اند.[۲] ابن کثیر نیز او را فرزند شالخ فرزند ارفَخشَد فرزند سام و فرزند نوح دانسته است.[۳] برخی حضرت هود را اولین پیامبر از قوم عرب دانسته اند.[۴]
حضرت هود در شمایل ظاهری و قامت مانند حضرت آدم (ع) بود؛ سر و صورتی پر مو و چهره ای زیبا داشت.[۵] ایشان دومین پیامبری است که بعد از حضرت نوح (ع) در برابر بت و بت پرستی قیام و مبارزه کرد.[۶] ایشان را به این دلیل هود می گفتند که از گمراهی قومش نجات یافته و از طرف خداوند برای هدایت قومش انتخاب شده بود.[۷]
قوم حضرت هود (ع)
قوم حضرت هود (ع) را قوم عاد نامیده اند. قبیله عاد در سرزمین احقاف بین یمن و عمان، روزگاری متمادی در زندگی سرشار از خوشی و نعمت بسر می بردند.[۸] خداوند متعال نعمت های فراوان و برکات زیادی به آنان عطا کرده بود؛ تا بدانجا که قوم عاد در محل زندگی خود قنات ها حفر کردند، زمین را زراعت و باغ هایی ایجاد کردند و کاخ هایی محکم بنا نمودند.[۹] یکی از نعمت هایی که این قوم از آن برخوردار بودند؛ اندام هایی نیرومند و هیکل هایی تنومند و مقاوم بود. [۱۰]
خداوند رحمان به این ملت نعمت های فراوانی عطا کرده بود که کمتر قومی از آن برخوردار بود، ولی این مردم به مبدا آفرینش و بخشنده این نعمت ها فکر نکردند تا او را بشناسند و به جای سپاس و حق شناسی در درگاه خدای یگانه، تنها به این نتیجه رسیدند که بت هایی را انتخاب و آن ها را معبود خویش قرار دهند. قوم او نخستین قومی بودند که بعد از طوفان حضرت نوح (ع) بت پرست شدند.[۱۱] آن ها بت هایی هم نام بت های قوم حضرت نوح (ع) می پرستیدند.[۱۲]
آنها در پیشگاه این خدایان تواضع می کردند و صورت های خود را به خاک می ساییدند. هر گاه به نعمتی دست می یافتند، برای شکرگزاری نزد همین بت ها می شتافتند و به هنگام گرفتاری و بیماری از همین موجودات بی جان استمداد و کمک می طلبیدند.
دیری نپایید که سنگدلی و رذایل اخلاقی نیز بر تیرگی بت پرستی آن ها افزوده گشت، نیرومند، ضعیف را ذلیل خود ساخت و بزرگ بر کوچک غضب کرد. خدا برای راهنمایی نیرومندان و حمایت از ضعیفان و زدودن تیرگی جهالت از روح مردم و پاکسازی نفوس و آگاهی قوم از حقایق جهان، اراده کرد پیغمبری از میان آنان بر ایشان برانگیزد که با زبان آنان سخن بگوید، با روش آنان برایشان حرف بزند، آنان را به سوی خدای یگانه راهنمایی نماید و به آنان بفهماند که عبادت بت ها سفیهانه است و این نیز نمونه ای از رحم و لطف الهی به بندگانش بود.
آغاز پیامبری حضرت هود (ع)
حضرت هود (ع) که از نظر شرافت خانوادگی و محاسن اخلاق و حلم و بردباری در میان قوم خود ممتاز بود، برای رسالت از میان این قوم بت پرست برگزیده شد، تا امین رسالت و صاحب دعوت خداوند باشد، شاید افکار گمراه آنان را به راه راست هدایت کند و فساد اخلاقی ایشان را برطرف سازد.
قوم عاد، حضرت هود (ع) را امین و راستگو می دانستند؛[۱۳] اما زمانی که از عبادت خدا و عبادت نکردن بت ها سخن گفت، او را تمسخر کرده و سفیه خواندند.[۱۴] بر اساس آیات قرآن، با وجود آنکه حضرت هود معجزاتی برای تصدیق پیامبری خود ارائه کرد، اما قومش نپذیرفتند و از او معجزات دیگری برای اثبات پیامبری اش طلب می کردند.[۱۵]
بر اساس آیات قرآن کریم حضرت هود (ع) در پاسخ قومش که به او می گفتند که تو معجزه ای نیاورده ای، معجزه خود را این ذکر می کرد که شما و خدایانتان به امر خدا نمی توانید به من آسیبی برسانید.[۱۶] همچنین برخی توکل حضرت هود (ع) را برجسته ترین نقطه زندگی او دانسته اند.[۱۷]
«إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّی وَ رَبِّکُمْ ۚ مَا مِنْ دَابَّهٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا ۚ إِنَّ رَبِّی عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ؛[۱۸] در حقیقت، من بر خدا، پروردگار خودم و پروردگار شما توکّل کردم. هیچ جنبنده اى نیست مگر اینکه او مهار هستى اش را در دست دارد. به راستى پروردگار من بر راه راست است».
برخی بر اساس روایات نقل کرده اند که حضرت هود (ع) به قومش هشدار داد که همانند قوم حضرت نوح (ع) بر کفر خویش اصرار نکنید که همانگونه که حضرت نوح (ع) از خداوند برای قومش عذاب درخواست کرد، من هم از خداوند برای شما عذاب خواهم خواست. قوم حضرت هود (ع) به او گفتند که خدایان قوم نوح ضعیف بوده اند؛ اما خدایان ما همچون خود ما قوی هستند و خدای تو نمی تواند به ما آسیبی برساند.[۱۹]
حضرت هود (ع) به وظیفه خود قیام کرد و برای رسالت خویش مهیا گشت و همانند دیگر صاحبان دعوت و شریعت، خود را به سلاح بلاغت، حلم و سعه صدر و پشتکار مسلح کرد. حضرت هود (ع) با عزمی که کوه ها را منهدم و حلمی که جاهلین نادان را شکست می داد، بپا خواست و قیام کرد و به مخالفت با بت هایشان پرداخت و عبادتشان را بی فایده و از روی جهل و نادانی دانست.
حضرت هود (ع) به قوم خویش گفت: «مردم! این سنگ هایی که تراشیده اید و آن ها را عبادت می کنید و به آن پناه می برید چیست؟ ضرر و نفع این کار کدام است؟ این بت ها که برای شما نفعی ندارند و فسادی را از شما بر طرف نمی سازند، این کار شما علامت کوته فکری و ضعف شان و شخصیت و غفلت شما است. برای شما خدایی است یکتا و شایسته پرستش و پروردگاری است لایق بندگی و خضوع و او همان کسی است که شما را بوجود آورده و روزی داده است، اوست که شما را آفریده و روزی شما را از این جهان می برد.
اوست که در روی زمین به شما قدرت داده، زراعت شما را می رویاند و به شما کالبدی نیرومند برای فعالیت روی زمین عطا کرده است و گوسفندان و حیوانات را به شما ارزانی داشته و از عزت و شوکت برخوردارتان ساخته است. به این خدا ایمان آورید و هوشیار باشید که چشم از حق نپوشید و با خدای یکتا، عناد و دشمنی نورزید که در این صورت ممکن است همان عذاب نوح متوجه شما گردد، هنوز از سرگذشت قوم نوح و عذابی که متوجه آنان شد زمان زیادی نگذشته و شما آن را بخاطر دارید!».[۲۰]
گفتگوهای حضرت هود (ع) و قوم عاد
حضرت هود (ع) به امید این که گفتار او به اعماق روح و دل آنان راه یابد و ایمان آورند و سخنانش به قلب های آنان نفوذ کند و ایشان را به تفکر و تعقل وا دارد، آنان را پند و اندرز داد، ولی بر خلاف انتظار زمانی که حضرت هود (ع) با آنان سخن می گفت غیر از صورت های برافروخته و چشم های خیره چیز دیگری ندید. گویا قبلاً چنین سخنانی را نشنیده اند و مطلبی غیر منتظره بر آن ها عرضه شده است که با منطق آن ها سازگار نیست.
مخالفین حضرت هود (ع) در جواب گفتند: «این چه راهی است که در پیش گرفته ای و خود را به آن آلوده ساخته ای؟ چگونه ممکن است که ما خدای یکتا را بدون شریک پرستش کنیم؟ ما این بت ها را می پرستیم تا ما را به خدا نزدیک سازند و در پیشگاه او شفیع ما شوند».
حضرت هود (ع) آنان را مخاطب قرار داد و چنین گفت: «خدای یکتا شریکی ندارد، عبادت او جوهر و خلاصه عبادت ها است، حقیقت ایمان، عبادت اوست. این خدا به شما نزدیک است و شما نیازی به شفیع ندارید. او به شما از رگ گردنتان نزدیک تر است و بدانید این بت ها که برای تقرب و وساطت پیش خدا پرستش می کنید، شما را از راه صحیح و تقرب به خداوند یکتا دور می سازد. این عبادت نه تنها موجب تقرب شما به خدای یکتا نیست، بلکه موجب دوری از خداوند و دلیل بر نادانی و جهل شما است».
قوم حضرت هود (ع) از او روی گردانده و گفتند: «تو مرد جاهلی هستی و عقل خود را از دست داده ای که عبادت ما را سفیهانه می دانی و روش پدران ما را عیب می شماری. تو در میان ما چه مزیتی داری؟ امتیاز تو بر دیگران چیست؟ تو نیز مانند ما غذا می خوری و آب می آشامی، سنن و قوانین زندگی تو با ما یکی است. چه شد که خدا تو را برای رسالت برگزید و برای دعوت خود اختصاص داد. ما غیر از دروغگویی درباره تو گمان دیگری نداریم.
حضرت هود (ع) گفت: ای قوم! مرا به سفاهت متهم نکنید، من روزگاری طولانی در بین شما زندگی کردم و شما عیبی بر من نگرفتید، هیچگاه سوء رفتار و تندخویی از من ندیده اید. تعجبی ندارد که خدا یک نفر را از میان قومی برای رسالت انتخاب کند و او را پرچمدار دعوت خود نماید، بلکه تعجب دراین است که مردم بدون رسول و راهنما باشند و خداوند سرنوشت آن ها را بدست هرج و مرج بسپارد و آنان را بدون قانون و آیین بگذارد!
بدانید که من از گرایش شما به حق ناامید نیستم. از سوء رفتار و اهانت های شما دلتنگ نشده ام، فقط از شما انتظار دارم با عقل خود فکر کنید و با بصیرت به حقایق بنگرید تا ببینید، یگانگی خدا در تمام نظام آفرینش آشکار است: نظم فلک گردون، مخلوقات شگفت انگیز، گردش ستارگان و در هر آفرینشی، علامتی برای اثبات یگانگی خدا مشهود است.
شما به چنین خدایی ایمان آورید و از او طلب آمرزش کنید تا بارش آسمان را همیشه برای شما جاری سازد و شما را یاری کند تا بر ثروتتان بیفزایید و نیروی شما را افزایش دهد. پس بکوشید تا مانند مجرمان از حق رو گردان نباشید».[۲۱]
سپس حضرت هود (ع) قوم را خطاب قرار داد و گفت: «بدانید که پس از مرگ زنده می شوید، هرکس کار نیکو انجام داده باشد، سود می برد و هر کس به کار زشت پرداخته باشد به کیفر می رسد. برای نجات خویش تدبیری کنید و برای رستاخیز خود توشه ای بیندوزید. من ماموریت خود را درباره شما به پایان رساندم و به وضوح رسالت خود را به شما اعلام کردم.
قوم حضرت هود (ع) گفتند: بدون تردید یکی از خدایان ما بر تو غضب کرده و عقل تو را مختل نموده و طرز تفکر تو را در هم ریخته است و به همین دلیل هزیان می گویی، به تصوراتی که فقط در ذهن خودت وجود دارد زبان می گشایی و خیالبافی می کنی و به بیان خرافات می پردازی.
آن استغفاری که پس از آن باران می آید و به ثروت ما افزوده می گردد و نیروی ما دو چندان می شود چیست؟ و آنروز قیامتی که گمان می کنی پس از پوسیدن استخوان های ما و متلاشی شدن کالبدمان برپا می شود، چیست؟
افسوس که وعده ها و پند و اندرزهای تو بعید و غیر معقول است! ما غیر از زندگی دنیوی و طبیعی چیز دیگری نداریم. ما طبق قوانین طبیعت بوجود می آییم، زندگی می کنیم و می میریم و همه چیز در دست طبیعت است.
بعلاوه آن عذابی که ما را به آن تهدید می کنی و انتظار داری که ما به آن گرفتار شویم چیست؟ ما گفتار تو را تصدیق نمی کنیم، از عبادت خدایان خود باز نمی گردیم، اگر راست می گویی آنچه ما را به آن تهدید می کنی بیاور و آن عذاب کذایی را بر ما نازل کن.
آنگاه که حضرت هود (ع) لجاجت را از گفتارشان و اصرار به مخالفت را از اعمالشان دریافت، ایشان را خطاب کرد و گفت: من خدای خود را گواه می گیرم که وظیفه خود را انجام دادم و در ابلاغ رسالت خود کوتاهی نکردم. هیچگاه بر اثر ترس، دست از کار خود بر نداشتم و در راه این رسالت آسمانی و جهاد مقدس نهایت سعی خود را به خرج دادم.
من از جمعیت شما باکی ندارم، از غضب شما نمی ترسم، از این به بعد علیه من هر طرح و نقشه ای دارید اجرا کنید و هر آنچه در قدرت دارید بکار گیرید، توکل من به خدایی است که پروردگار من و شما است. آن خدایی که زندگی هر جنبده ای در ید قدرت اوست، و پروردگار من بر صراط مستقیم، و حکیم است».
گفتگوی حضرت هود (ع) و قوم عاد در قرآن کریم
قرآن کریم، گوشه ای از داستان گفتگوی حضرت هود (ع) با قومش را چنین بیان می کند: «ای قوم من! تنها خدا را بپرستید، جز او معبودی برای شما نیست، آیا پرهیزکاری پیشه نمی کنید؟ بزرگان قوم: ما تو را در مقام نادانی و سبک مغزی می نگریم، ما بطور قطع تو را دروغگو می دانیم. حضرت هود: ای قوم من! هیچ گونه ابلهی و سفاهت در من نیست، بلکه من فرستاده ای از سوی خدا به سوی شما هستم، پیام های خدا را به گوش شما می رسانم و خیرخواه امین برای شما هستم.
آیا تعجب می کنید که دستور آگاهی بخش خداوند توسط مردی از میان شما به شما برسد، و او شما را از مجازات الهی بترساند؟ بزرگان قوم: آیا به سراغ ما آمده ای که تنها خدای یگانه را بپرستیم، ولی آن چه را که پدرانمان می پرستیدند، رها سازیم، اگر راست می گویی آن چه را که از عذاب به ما وعده می دهی بیاور. حضرت هود: پلیدی و غضب پروردگارتان، شما را فراگرفته است، آیا با من در مورد نام هایی که شما و پدرانتان بر بت ها نهاده اند، ستیز می کنید؟ در حالی که خداوند هیچ دلیلی درباره آن نازل نکرده است؟ پس شما منتظر (شکست من) باشید و من نیز در انتظار عذاب شما خواهم بود».[۲۲]
عذاب قوم حضرت هود (ع)
حضرت هود (ع) به دعوت خود و قوم او به اعراض و نپذیرفتن خود ادامه دادند.[۲۳] تا اینکه مخالفین حضرت هود (ع) در آسمان، ابر سیاهی را دیدند که آسمان نیلگون را تاریک ساخت، قوم عاد چشم ها را به ابر دوختند و برای دیدار آن شتافتند زیرا مدتی بود که باران نباریده بود و گفتند: این ابری که در آسمان است بزودی برای ما باران می آورد. سپس آماده بهره برداری از باران شدند و کشتزارهای خود را مهیای آبیاری نمودند.[۲۴]
حضرت هود (ع) چون وضع قوم را چنین دید، گفت: «این سیاهی که در آسمان می نگرید، ابر رحمت نیست، بلکه باد عذاب است. این همان عذابی است که برای ارسال آن عجله می کردید. بادی است که عذابی دردناک و کشنده به همراه دارد».[۲۵]
چیزی نگذشت که طوفانی هولناک شروع به وزیدن کرد و قوم عاد دیدند که حیوانات و اموال و ابزار آنان که در بیابان بود، از زمین بلند و به مکان های دور دستی پرتاب می شود.[۲۶] این حادثه قوم عاد را به وحشت انداخت و ترس و هراس آنان را فرا گرفت و با سرعت به خانه ها پناه بردند و درها را به روی خود بستند.
این قوم عذاب زده فکر می کردند که بدین وسیله می توانند جان خود را حفظ کنند ولی این عذاب، بلایی عمومی و همگانی بود. بادی که می وزید، رمل های بیابان را با خود می آورد و تا هفت شب و هشت روز بطور متوالی وزش این باد ادامه داشت![۲۷] و سرانجام قوم مانند تنه نخل خشکیده به خاک هلاکت افتادند، نسل آنان ناپدید و آثارشان به کلی متلاشی و از صفحه تاریخ بر چیده شد.
اما در این طوفان عذاب، یاران و پیروان هود به وی پناه بردند و اطراف وی گرد آمدند. باد اطراف آنان می چرخید و رمل ها را پراکنده می ساخت ولی آنان مطمئن و آسوده خاطر بودند، تا اینکه باد آرام شد و سرزمین آنان به وضع عادی بازگشت و هود و یارانش به حضرموت (حضرموت نام ناحیه وسیعی در شرق عدن و در کناره دریاست که صحرای احقاف در مجاورت آن بوده است) کوچ کردند و بقیه عمر را در این سرزمین بسر بردند.[۲۸]
مرقد حضرت هود
میان قبرستان وادی السلام، قبری منسوب به دو پیامبر بزرگ الهی؛ حضرت هود و حضرت صالح (ع) وجود دارد که از زیارتگاه های مشهور و شناخته شده شیعیان می باشد. البته گفتنی است، بیشتر مورخان و جغرافی دانان مسلمان، مدفن این دو پیامبر را در یمن، تعیین کرده اند.
اما در منابع حدیثی شیعه، روایات دیگری وارد شده است که بر وجود قبر هود و صالح (ع) در وادی السلام، دلالت دارد؛ از جمله در روایتی، از امام حسن (ع) نقل شده است که امیرمومنان (ع) به ایشان فرمود: «مرا پشت کوفه، در قبر دو برادرم هود و صالح، به خاک بسپارید».[۲۹]
نتیجه گیری
حضرت هود (ع) یکی از پیامبران الهی است که پس از مبعوث شدن به پیامبری، بیرق مبارزه با بت پرستی را برافراشت و از هیچ تلاشی در این مسیر فروگذاری نکرد. ایشان پیامبر قوم عاد بود و نسبش به حضرت نوح (ع) می رسید. حضرت هود (ع)، پس از دعوت قوم عاد به یکتاپرستی و دوری از شرک و بت پرستی و عدم پذیرش آنها، به این قوم ناآگاه هشدار دادند که اگر به خدای یگانه ایمان نیاورند، دچار عذاب الهی خواهند شد. قوم عاد که معجزه حضرت هود (ع) را نیز نمی پذیرفتند، سرانجام به دلیل طغیان و سرکشی دچار عذاب الهی و طوفان سهمگینی شده و جملگی نابود شدند.
پی نوشت ها
[۱] اعراف/۶۵؛ هود/۵۰.۵۳.۵۸/۶۰/۸۹؛ شعرا/۱۲۴.
[۲] النجار، قصص الانبیا، ص۵۰.
[۳] ابن کثیر، قصص الانبیا، ص۹۳.
[۴] النجار، قصص الانبیا، ص۴۹.
[۵] مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۱، ص۳۵۷.
[۶] طباطبائی، المیزان، ج۱۰، ص ۴۴.
[۷] مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۱، ص۳۵۷.
[۸] النجار، قصص الانبیا، ص۵۰.
[۹] طباطبایی، المیزان، ج۱۰، ص۴۵۶.
[۱۰] اعراف/۶۹.
[۱۱] جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج۶، ص۲۹۰.
[۱۲] النجار، قصص الانبیا، ص۵۱.
[۱۳] قطب راوندی، قصص الانبیا، ج۱، ص۲۷۳.
[۱۴] اعراف/۶۶،۶۷.
[۱۵] هود/۵۳.
[۱۶] جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج۶، ص۲۹۰.
[۱۷] جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج۶، ص۳۰۳.
[۱۸] هود/۵۶.
[۱۹] قطب راوندی، قصص الانبیا، ج۱، ص۲۷۴.
[۲۰] قطب راوندی، قصص الانبیا، ج۱، ص۲۷۴.
[۲۱] قطب راوندی، قصص الانبیا، ج۱، ص۲۷۵.
[۲۲] اعراف/۶۵-۷۱.
[۲۳] قطب راوندی، قصص الانبیا، ج۱، ص۲۷۴.
[۲۴] احقاف/۲۴.
[۲۵] احقاف/۲۴.
[۲۶] قمر/۱۸-۲۱.
[۲۷] الحاقه/۶-۸.
[۲۸] جزایری، النور المبین (قصص قرآن)، ص۱۳۶.
[۲۹] بحرالعلوم، زیارتگاه های عراق، ج۱، ص۸۵.
منابع پایانی
- قرآن کریم.
- ابن کثیر، اسماعیل، قصص الانبیاء، تحقیق؛ الدکتور مصطفی عبد الواحدی، بیروت، مؤسسه علوم القرآن، چاپ چهارم، ۱۴۱۱ق.
- النجار، عبدالوهاب، قصص الانبیاء، بیروت، احیاء التراث العربی، چاپ نهم، ۱۴۰۶ق.
- بحرالعلوم، محمد مهدی، زیارتگاه های عراق (معرفی زیارتگاه های مشهور در کشور عراق)، سازمان حج و زیارت، تهران.
- جزایری، نعمتالله بن عبدالله، النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین (قصص قرآن)؛ به ضمیمه زندگانی چهارده معصوم(ع)، مصحح:سیاح، احمد، مترجم: مشایخ، فاطمه، تهران، ۱۳۸۱ق.
- جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم، نشر اسراء، ۱۳۹۱ش.
- طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق.
- قطب راوندی، سعید بن هبهالله، قصص الانبیاء(ع)، محقق عبدالحلیم حلی، قم، مکتبه العلامه المجلسی، ۱۴۳۰ق.
منبع مقاله | با اقتباس از: