- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 15 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
معروف است که ماه صفر بخصوص چهارشنبه آخر آن نحس مى باشد که در این مورد روایتى نداریم . شاید این نحوست بخاطر رحلت پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) در این ماه و نیز این سخن پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) باشد که فرموده اند: ((کسى که مرا به تمام شدن ماه صفر مژده بدهد، او را به بهشت بشارت مى دهم )) که باین ترتیب مى توان این مطلب را ثابت کرد. و هنگامى که نحوست این ماه ثابت گردید باید به انجام اعمال مناسب در آن پرداخته ، آن را از مراسم بزرگ مصیبت دانسته و با خداى بزرگ در مورد نبودن آن حضرت (صلى الله علیه و آله و سلم ) و از دست دادن سعادتهاى زمان حضور او و گمراهى مردم بعد از وفاتش مناجات نموده و از سرکشى منافقین و ستم ستمکاران و پلیدى دشمنان براى او بگوید.
اربعین امام حسین (علیه السلام ) و زیارت اربعین
اربعین امام حسین (علیه السلام ) در این ماه و دفن سر شریف آن حضرت نیز احتمالا در همین روز است .
سید در کتاب اقبال مى گوید: ((قرآن بزرگ گواهى به برگرداندن سر مقدس مولاى ما حسین – که درود خدا بر او باد – به جسد او مى دهد آن جا که مى فرماید: و گمان مبرید کسانى که در راه خدا کشته شده اند مرده اند، بلکه آنها در پیشگاه پروردگار خود زنده بوده و (از جانب خدا) روزى مى خورند.(۶) و این آیه گواهى مى دهد که او از همان زمانى که شهید شد در کنار پروردگار روزى مى خورده است . (و از این مطلب استفاده مى شود که پیکر او بدون سر نبوده است ) که باین ترتیب تردیدى باقى نمى ماند که سر آن حضرت از زمان شهادت به بدن او متصل شده است . و این بى ادبى است که از خداوند سؤ ال کنیم که آن حضرت (علیه السلام ) بعد از شهادت چگونه زنده شد و چگونه بعد از جدا شدن سر شریف ، دوباره سر به جسد ملحق شد. زیرا لازم نیست خداوند بنده را از چگونگى کارهاى خود آگاه نماید. و این پرسش نادانى بنده را مى رساند. زیرا از چیزى مى پرسد که بنده مکلف به آگاهى از آن نشده است . و انسان فقط وظیفه دارد سخنان قرآن را در مورد او تصدیق کند نه بیشتر.))
ظاهر گفتار آقا و سرمشق ما (قدس سره ) این است که گویا از ظاهر آیه کریمه این را فهمیده ، که زندگى کشته شدگان در راه خدا، که در این آیه به آن اشاره شده است ، با کامل بودن این بدن ملازمه دارد و به همین جهت چنین سخنانى فرموده است در حالى که این سخنان همانگونه که مى بینى نادرست است و شاید این ملازمه بین زندگى و تمام بودن این بدن را از غیر آیه شریفه و از دلایلى که بدست ما نرسیده ، فهمیده است .
یا شاید ما منظور او را نفهمیده ایم . و نیز مقصود او از این سخن که سؤ ال بنده از خداوند در مورد چگونگى کارهایش بى ادبى است ، معلوم نیست . زیرا اینگونه سؤ الات در میان دانشمندان معمولى بوده و خیلى به آن تمایل دارند و با این پرسشها دانش خود را افزایش مى دهند. و شاید منظور او چیزى غیر از ظاهر کلامش باشد که ما نمى دانیم .
بهر صورت بر مرد مراقبت واجب است روز اربعین را روز اندوه خود دانسته و تلاش نماید حتى براى یک بار در عمر کنار مزارش او را زیارت نماید. زیرا روایت شده است : ((شیعه یا مؤ من پنج علامت دارد: پنجاه و یک (رکعت ) نماز (در شبانه روز)، زیارت اربعین ، انگشتر به دست راست نمودن ، پیشانى را در سجده بر خاک گذاشتن و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم .)) و اگر آمدن به کنار قبر شریف امکان نداشت از هر مکانى که باشد مى تواند او را زیارت نماید. بعد از دیدن این روایت باید خود را مقید به عمل به آن نموده و عمل به آن را براى خود چیزى بیش از مستحب بداند بگونه اى که تا جایى که لازم نیست هیچگاه انگشتر به دست چپ نکند. و به حرف کسانى که مى گویند: اگر در دست راست انگشتر داشتى مى توانى در دست چپ نیز انگشتر داشته باشى ، نباید اعتنا کند گرچه از علما باشد. زیرا روایاتى داریم – بخصوص روایاتى که در مستدرک الوسائل فاضل نورى (قدس سره ) آمده – که از آنها بر مى آید، روایاتى که انگشتر نمودن در دست چپ را جایز مى داند، در مقام تقیه بوده است ، گرچه این روایات از اشخاص معتبر به دست ما رسیده باشد.
در پایان روز اربعین نیز مانند سایر روزهاى مهم از خداوند بخواهد حال و عمل او را اصلاح نموده و به حامى آن روز که از معصومین (علیهم السلام ) مى باشد توسل جوید.
وفات پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم .
باید در روز وفات رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) بگونه اى اندوهگین بوده و عزادارى نماید که شایسته اتفاق بزرگ این روز و ناگواریهائى که بعد از رحلت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) رخ داده است ، باشد – زیرا حوادث تلخ بعد از رحلت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) ناشى از وفات او بوده است . و او را با زیارتهایى که وارد شده یا با زیارتى که خود با یارى خداوند مى سازد، او را زیارت نماید. بهتر است در زیارتنامه اى که خود مى سازد این سخن آن حضرت را نیز بیاورد که : ((زندگى و مرگ او هر دو براى پیروان او نیکوست )). و خجالت خود را از خبرهاى بدى که از گناهان او به آن حضرت (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى رسد، اظهار نماید. سپس به مهمترین مصیبتهایى که بر دختر عزیز و پاره جگر و بر خود او، جانشین ، خانواده ، فرزندان و دودمانش وارد آمده ، اشاره نماید و بگوید: اى رسول خدا چه حالى به تو دست مى داد اگر مى دیدى سرور تمام زنان جهان را که گریه کرده ، تو را خوانده ، ((وا ابتاه )) مى گفت و یارى مى خواست و براى اسلام و براى خود که به عزاى پسرش نشسته حیران و سرگردان بود، یارى مى طلبید. چه حالى پیدا مى کردى اگر او را بین در و دیوار مى دیدى . چه حالى پیدا مى کردى اگر در حالى که پهلویش سیاه و دنده اش شکسته بود او را مى دیدى . چه حالى پیدا مى کردى اگر مى شنیدى که مى گفت : ((جان من در زندان آه اندوهبار من است . کاش با آه ها جانم بیرون مى آمد! بعد از تو خیرى در زندگى نیست و گریه ام فقط از ترس این است که زندگیم طولانى شود!))(۷) واى از داغ تو، پدرم ! واى از مرگ پسر محبوب تو، ابى الحسن مورد اعتماد و پدر نوه هایت حسن و حسین . اى بهترین مردمان ! اکنون او را در اسارت مى کشند؛ همانگونه که شتر را مى کشند. و چه حالى پیدا مى کردى ، اگر مى شنیدى که ناله مى کرد، از اندوه و مصیبتهاى خود شکایت مى نمود، تو را صدا مى زد و یارى مى طلبید. و معتقدم که شکایت دخترت را مى شنیدى و مى دیدى که چه رفتارى با نزدیکان و دودمان تو مى شود و مى توانم تصور کنم چه حالى از دیدن و شنیدن آن به تو دست مى داد. خداوند بخاطر این مصیبتهاى بزرگ و وقایع دردناک ، بهترین پاداشى را که خداوند به پیامبرى بخاطر امتش مى دهد به تو عنایت فرماید. و چگونه خداوند چنین پاداشى به تو ندهد که اگر صبر تو در راه خدا و به کمک او نبود و امتت را بخاطر این ظلمتها نفرین مى نمودى ، تمام جهانیان از این جرائم نابود مى شدند.
آنگاه امام ابى محمد حسن مجتبى (علیه السلام ) را زیارت نماید که شهادت او نیز در همین روز است . و مظلومیت او که دل را پاره پاره مى کند و اندوهها را بر مى انگیزاند، بیاد آورد. بر او درود فرستاده و کشنده او معاویه پسر ابى سفیان – لعنت خدا بر او – را لعنت نماید.
مراقبات ماه ربیع الاول
نعمت میلاد پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم )
این ماه همانگونه که از اسم آن پیداست بهار ماه ها مى باشد؛ بجهت اینکه آثار رحمت خداوند در آن هویداست . در این ماه ذخایر برکات خداوند و نورهاى زیبایى او بر زمین فرود آمده است . زیرا میلاد رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) در این ماه است و مى توان ادعا کرد از اول آفرینش زمین رحمتى مانند آن بر زمین فرود نیامده است زیرا برترى این رحمت بر سایر رحمتهاى الهى مانند برترى رسول خدا بر سایر مخلوقات است . و همانطور که او داناترین مخلوقات خداوند و برترین آنها و سرورشان و نزدیکترین آنها به خداوند و فرمانبردارترین آنها از او و محبوبترینشان نزد او مى باشد، این روز نیز برتر از سایر روزهاست . و گویا روزى است که کاملترین هدیه ها، بزرگترین بخششها، شاملترین رحمتها، برترین برکتها، زیباترین نورها و مخفى ترین اسرار در آن پى ریزى شده است .
پس بر انسان مسلمان که برترى رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) را قبول داشته و مراقب رفتار با مولایش مى باشد واجب است این روز را بگونه اى وصف ناپذیر برتر از هر وقت و روز دیگرى بداند. چون در مثل چنین روزى سرچشمه فضایل و برتریها بر این امت فرود آمد؛ تمام برکتهاى نبوت و امامت و کتاب و شریعت فقط با وجود رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) آشکار شد که ابتداى آن در این روز مبارک بود. و زمانى که با عقل و شرع برترى این روز ثابت شد، بر مسلمان مراقب واجب است با تمام تلاش خود در شکرگزارى این نعمت بزرگ کوشش و سعى کند که این رحمت وسیع را توسعه داده و این روز را بزرگترین عید خود بداند؛ با طاعات تام و تمام به خداوند نزدیک شده و با توسلات کامل به رسول خدا توسل پیدا کند.
از مراقبات این روز، این است که تمام ماه را در این روز با تلاشهاى نیکو و اطاعتهاى گرانقدر و بزرگ ، بزرگ داشته و با پروردگار خود در مورد این نعمت بزرگ مناجات نماید.
و بدان اگر تو عبادت انس و جن را انجام داده و اخلاص پیامبران را داشته باشى باز هم نمى توانى واقعا شکر این نعمت را بجا آورى . البته نه باین جهت که این اعمال نیز از نعمتهاى اوست و شکر دیگرى را واجب مى کند. بلکه بخاطر بزرگى نعمت ، کسى توان شکر آن را ندارد.
پس بحکم عقل واجب است بعد از درک ناتوانى ، باندازه توان شکر آن را بجا آورى و خداوند نیز شکر خالصانه تو را با فضل خود مى پذیرد که خداوند با تشکر زیاد عمل کم را قبول مى کند.
ولى مهم ، داشتن حالت قلبى مناسب در این عید بزرگ و شرمسار بودن از عجز و کوتاهى است ؛ و نیز انجام اعمالى که انسان را از غفلت و تلف کردن وقت خارج نماید؛ نیز تلاش زیاد براى بدست آوردن صدق اخلاص همراه با شرمسارى ؛ و مهم دانستن این روز بمقدار اهمیت واقعى آن ؛ گرچه در بجا آوردن حق شکر آن ناتوان بوده یا کوتاهى کرده باشى .
خلاصه ، بنده باید تمام توان خود را در انجام عبادات قلبى از قبیل شناخت ، یادآورى ، شکر و… بکار گیرد. زیرا شرع گرچه در عبادات بدنى خواهان میانه روى بوده نه زحمت زیاد، ولى در عبادتهاى قلبى مثل شناخت ، ذکر و شکر و لطیف نمودن قلب با شناخت و صفات پسندیده اى که در پى آن مى آید، بکار بردن تمام توان را مى طلبد. تا به جایى برسد که امام صادق درباره عارف مى فرمایند: ((اگر دل او بمقدار یک چشم بهم زدن خدا را فراموش نماید از شوق او مى میرد و هنگامى که پرده هاى اوهام و حجابهاى تاریکى از جلو او برداشته شده و نورهاى زیبایى صفات و نشانه هاى عظمت و بزرگى خداوند در قلب او جلوه گر شود و نور بسیار درخشانى را ببیند، ممکن نیست اشتباه یا غفلت نماید؛ و حالات قلب او با جلوه گریهاى مخصوص صفات جمال و جلال خداوند دگرگون مى شود. و خداوند بزرگ عهده دار ریاضت دل او با ترس و امیدوارى از این راه مى شود تا زمانى که او را در جایگاه راستى و در پناه خود وارد کند و او را در بهشت بهتر، بهشت نور همراه با پیامبران و شهدا و نیکوکاران سکونت دهد.))
فصل چهارم : مهمترین اعمال این ماه
دعاى اول ماه و توسل
از مهمترین اعمال این ماه ، دعا کردن در اول این ماه با دعاهایى که روایت شده است ، مى باشد؛ و نیز دعاهایى که براى ورود به این منزل از منازل سفر به سوى پروردگار مناسب بوده و دعاهایى که حال او اقتضا مى کند. در پى آن ، براى پیدا کردن حال مناسب در تمام ماه و روزهاى مخصوص آن به نگهبان آن روز که از ائمه مى باشد، توسل جسته و شفاعت ، دعا و درخواست توفیق آنان از خدا براى خود را بخواهد.
روز هشتم
روایت شده وفات امام حسن عسکرى در این روز است . پس مراقب واجب است در این روز اندوهگین باشد بخصوص با در نظر گرفتن این مطلب که صاحب مصیبت حجت عصر و امام زمانش – جان جهانیان فداى او، و رحمت خدا بر او و بر پدرانش باد – مى باشد باید آن امام (علیه السلام ) را با هر زیارتى که به ذهنش مى رسد زیارت نموده و به امام زمان (علیه السلام ) تسلیت بگوید. سپس از خداوند بخاطر جانشینى امام زمان (علیه السلام ) تشکر نموده و بخاطر غیبت و دسترسى نداشتن به آن حضرت متاءثر شده و زمان ظهور و فوائد نورهاى او و خیر و برکت آن را در ذهن مجسم نماید.
روز نهم
در روایت گرانقدرى آمده است که این روز، روز نابودى دشمن خدا بوده و این روز و خوشحالى در آن فضیلت داشته و روز شادى پیروان آل محمد – رحمت خدا بر جمیع آنان باد – مى باشد. و در میان شیعیان نیز این روز به همین مطلب مشهور شده است . البته سایر روایات این روایت را تایید نمى کند، ولى ممکن است بخاطر تقیه وقت را تغییر داده باشند. و با وجود این احتمال ، دور نیست این دو وقت بگونه اى با هم منطبق باشند.
بهر صورت سزاوار است دوستان آل محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) شادى خود را در این روز بخاطر نابودى دشمن خدا آشکار کنند؛ اگر چه فقط به خاطر عمل به این روایت باشد و به نابودى او در این روز یقین نداشته باشند.
ولى با توجه به این که شادى براى از بین رفتن دشمنان فقط برازنده دوستان و علاقمندان است . بنابراین کسى که کارهاى او با دوستى و علاقه با اهل بیت سازگارى ندارد، سزاوار است بهمراه شادى نمودن ، بخاطر کوتاهى در انجام آداب و رسوم دوستى شرمگین باشد؛ و دست کم در شادى براى نابودى دشمن خدا و دشمن دوستان او کارهاى حرام را انجام نداده و شبیه دشمنان خدا نشود. زیرا مخالفت ضد دوست داشتن است و این مخالفت با خدا و این ضدیت آشکار، برخلاف شادى بر نابودى دشمن مولى است .
روز دهم
روز ازدواج پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) با حضرت خدیجه (علیه السلام ) مى باشد و بر شیعیان لازم است بخاطر تاءثیر این ازدواج مبارک و فرخنده در خوبیها و سعادتها و انتشار نورهاى درخشان و پاک آنرا بزرگ بدارند.
روز هفدهم
به گوشه اى از فضایل این روز اشاره کردیم ولى بد نیست باز هم به طور اختصار به بعضى از مطالب گذشته اشاره نمائیم : هیچکدام از شیعیان بلکه بیشتر پیامبران (علیهم السلام ) و دوستان خدا نمى توانند حقیقت فضیلتهاى رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) را بفهمند. روایات زیادى بدین مضمون وارد شده است که هر پیامبرى توانایى رسیدن به برخى مقامهاى اهل بیت والا مقام آن حضرت (علیه السلام ) را ندارد مگر اینکه رسول باشد چه رسد به فضایل خود آن حضرت . و چگونه مى توانند مانند او باشند و حال آنکه او برترین آفریده شدگان و نزدیکترین آنها به خداوند و علت ایجاد پیامبران ، رسولان ، فرشتگان نزدیک به خدا و تمام جهانیان و سرور مردمان و دانشمندترین آنان است . اوست عقل اول ، نور اول ، خلق اول ، اسم اعظم ، حجاب اقرب ، طرف ممکن و واسطه فیض خداوند به تمام جهانیان .
و هنگامى که فرض شود او علت ایجاد دنیا و علت جارى شدن نعمتهاى خداست ، نمى توان گفت کسى بتواند به حقیقت صفات و فضایل او آن چنان که هست پى برد. همه هدایتها از او بوده و او آموزگار فرشتگان و برانگیخته شده بر روحهاى پیامبران (صلى الله علیه و آله و سلم ) و کسى است که در کتاب خداوند از او به صاحب اخلاق بزرگ تعبیر شده است . خانواده و دوازده جانشین او برترین همه آفریده شدگان هستند. اولین آنان امیرالمؤ منین (علیه السلام ) است که که بطور پنهانى با تمام پیامبران (علیهم السلام ) بوده و آنان را یارى مى کرده و بطور آشکار با رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) بوده است ؛ و آخرین آنها مهدى (عج ) است که خداوند وعده داده اهل حق از اولین تا آخرین آنها را با او یارى کرده ، با او یکتا پرستى را در زمین تکمیل کند و دین خود را در سراسر زمین بگستراند بطورى که دینى غیر از دین خدا در روى زمین نباشد.
و پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) گشاینده و پایان دهنده است . کسى است که پیامبران (علیهم السلام ) و کتابهاى آسمانى به پیامبرى او مژده داده اند. کتاب او گواه بر تمام کتب و جانشین او سرور جانشینان و امت او برترین امتها و شریعت او کاملترین شرایع و مذهب او بهترین مذاهب است . او صاحب حوض و لواء حمد و صاحب وسیله و بزرگترین شفاعت است . کسى است که این آیه درباره او نازل شده است : ((و بزودى خداوند آنقدر به تو عطا خواهد نمود که راضى شوى .)) و کسى است که براى برترى دادن او و جانشینانش بر غیر آنها، از پیامبران پیمان گرفته شده . و کسى است که مبتلایان به بلاها، مسلمان و غیر مسلمان با توسل به او و خاندان او نجات مى یابند. و اوست رحمتى براى جهانیان و محبوب پروردگار جهانیان و هیچ فضیلتى به آن نمى رسد و آن مادر فضایل است .
نامهاى آن حضرت (صلى الله علیه و آله و سلم ) نزد خداوند، در کتابهاى پیامبران و بر زبان اولیاى او عبارتند از: محمد، احمد، الماحى ، العاقب ، الحاشر، رسول رحمت ، رسول توبه ، رسول امم ، المقتفى ، القثم ، شاهد بر انبیا و امم ، بشیر، نذیر، سراج منیر، ضحوک ، قتال ، متوکل ، فاتح ، امین ، خاتم ، مصطفى ، رسول و پیامبر امى ، حاد، مزمل ، مدثر، کریم ، نور، عبد، رؤ وف ، رحیم ، طه ، یس ، منذر، مذکر.
در کتابهاى اخبار آمده است : نام او نزد بهشتیان ، عبدالکریم ، نزد اهل آتش عبدالجبار، نزد اهل عرش عبدالحمید، نزد سایر ملائکه ، عبدالحمید، نزد سایر پیامبران عبدالوهاب ، نزد شیاطین عبدالقهار، نزد جن عبدالرحیم ، در کوهها عبدالخالق ، در خشکى عبدالقادر، در دریا عبدالمهیمن ، نزد ماهیها عبدالقدوس ، نزد حیوانات سمى عبدالغائب ، نزد حیوانات وحشى عبدالرزاق ، نزد درندگان عبدالسلام ، نزد بهایم عبدالمؤ من ، نزد پرندگان عبدالغفار، در تورات مود مود، در انجیل طاب طاب ، در صحف عاقب ، در زبور فاروق ، نزد خدا طه و یسین و نزد مؤ منین محمد و کنیه او ابوالقاسم و جبرئیل با کنیه ابى ابراهیم به او سلام کرد.
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرموده اند: ((من اول و آخر هستم )). و در بعضى روایتهاى معتبر آمده است که : ((منظور از تمام سوگندهایى که خداوند بزرگ در کتاب خود یاد کرده حضرتش مى باشند.)) بد نیست روایتى نیز از طریق اهل سنت درباره فضیلت او و امیرالمؤ منین (علیه السلام ) نقل نمایم . زیرا بهترین گواه بر فضایل على (علیه السلام ) روایاتى است که سنیها در این مورد نقل مى کنند. احمد حنبل در کتاب مسند خود و ابن ابى لیلى در کتاب فردوس و منهج التحقیق از ابن خالویه روایت نموده اند که او راویان حدیث را شمرد تا به جابر بن عبدالله انصارى رسید و آنگاه از او نقل کرد که : ((از رسول خدا شنیدم که فرمودند: خداوند، من ، على ، فاطمه ، حسن و حسین را از یک نور آفرید سپس این نور را فشارى داده و شیعیان ما از این نور خارج شدند. پس از آن ما خدا را ستایش نمودیم . آنان نیز خدا را ستایش نمودند؛ ما خدا را منزه دانستیم آنان نیز خدا را منزه دانستند، ما لا اله الا الله گفتیم ، آنان نیز لا اله الا الله گفتند؛ خداوند را تمجید نمودیم شیعیان ما نیز او را تمجید کردند. خداوند را یگانه دانستیم شیعیان ما نیز چنین کردند. سپس خداوند آسمانها و زمین و فرشتگان را آفرید که تا صد سال تسبیح و تقدیس را نمى شناختند ما تسبیح گفتیم بدنبال ما شیعیان ما تسبیح گفتند و سپس ملائکه تسبیح گفتند و همچنین در مورد غیر تسبیح … این روایت تصریح مى کند که پیامبر و آل او (علیهم السلام ) تسبیح ، تهلیل و تکبیر را به شیعیان خود یاد داده و شیعیان آنها نیز به ملائکه آموختند بهمین جهت شیعیان آنها از ملائکه برتر مى باشند.
این فضایل را با استفاده از آیات و روایات اثبات کردیم . ولى از راه تاءمل و اندیشه خود و بدون کمک گرفتن از شرع نیز مى توانیم فضایل او را اثبات نماییم : ما مى بینیم که در چند سال کم در حالى که مشغله هاى فراوانى داشت و مشغول جهاد بود – علومى از جانب او گسترش پیدا نمود که حتى کمتر از یک صدم آن علوم نیز از جانب همه انبیاء گسترش پیدا ننمود. این علوم در زمینه تربیت روح ، قلب و جسم و سایر رشته هاى علم و حکمت بود. و نیز نامهاى خداوند متعال و صفات و نعمتهاى باطنى او و فضایل انبیاء را براى مردم بیان نمود. و امثال این کارهاى خارق العاده ، قویترین معجزات براى اثبات پیامبرى و نبوت بوده و این معجزات محکمتر از شکافتن ماه مى باشد. باین جهت که فقط تعداد انگشت شمارى فرق سحر و معجزه را مى دانند و ممکن است بگویند شکافتن ماه سحر است نه معجزه ؛ ولى معجزاتى که ما گفتیم شباهتى به سحر، شعبده و غیره ندارد.
و انسان خود مى تواند از این خلاصه اى که گفتیم تفصیل این مطالب را بفهمد و از این راه گوشه اى از شرافت پیامبر خود را دریابد و آنگاه فضیلت این روز را درک نموده و بگونه اى به پیشواز آن رود که شایسته آن است . و علاوه بر درک فضیلت این روز مقدار منت خداوند را بخاطر این میلاد مبارک فهمیده و دل و عقل او آنگونه که شایسته است از این منت تاءثیر مى پذیرد. و سپس باید آثار این تاءثیر را در اعمال و حرکات خود آشکار نماید و نباید بگذارد عمل او قلبش را تکذیب کند. زیرا عمل فقط از صفات قلب سرچشمه گرفته و هیچ عملى از این قاعده مستثنى نیست .
اعمال این روز
(۱-از مهمترین اعمال در این روز اولا توسل به حامیان معصوم آن روز و سپردن عقل و قلب و تمامى وجود خود بوسیله آنان به خداوند متعال است ، با این هدف که توفیق در بهره مندى از این روز نصیب او گردد. و اگر انسان در توکل و تسلیم خود راستگو باشد قطعا توفیق الهى را خواهد یافت . زیارت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) بطور مفصل و زیارت امیرالمؤ منین (علیه السلام ) در کتاب اقبال روایت شده است .
(۲-نیز از کارهاى مهم روزه داشتن این روز بخاطر شکرگزارى و بجا آوردن دو رکعت نماز مى باشد که در هر رکعت آن یک بار سوره ((فاتحه )) و ده بار سوره ((قدر)) و ده بار سوره ((اخلاص )) مى خواند.
سپس در مکان نماز خود نشسته و دعایى که روایت شده مى خواند.
حقیقت عید و آداب آن
(۳-از کارهاى مهم در این روز رعایت آداب عید میلاد پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) و اظهار مراسم شرعى عیدهاى بزرگ است تا دیگران این روز را به عنوان عید بشناسند. و نیز باید دیگران را با عمل خود به چیزهایى که موافق با حقیقت عید است عادت دهیم همانگونه که شرع از ما خواسته نه آنگونه که مخالف شرع است . زیرا عده اى نادان در این روز به لهو و لعب و حتى به کارهاى حرام مى پردازند.
خداوند هنگام عید به همه نیکوکاران و بدکاران بار عام مى دهد تا در پیشگاه او حضور یافته ، اظهار خضوع و خشوع نموده و مراسم بندگى را بجا آورند؛ و آمرزش گناهان ، جوائز و نامه هاى سلطنت و پادشاهى بگیرند. بنابراین باید با تمام توان خود را براى حضور در چنین مجلسى آراسته و آماده نمود. و چون هر مجلسى لباس مخصوص و آرایش متناسب با خود دارد، باید خود را مانند اهل آن مجلس آماده و آراسته نماییم . لباس اهل این مجلس ، تقوى ، تاجشان معارف الهى و نظافت آنان پاکیزگى قلب از بیاد غیر خدا بودن و عطرشان ذکر خدا و صلوات بر رسول خدا و آل پاک او مى باشد.