- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
شناخت چهره های الگویی در تاریخ اسلام، زمینه اسوه گیری از آنان است. از این رو در ادامه آشنایی با اسوه ها، به سیمای درخشان «مالک اشتر» بر می خوریم که شخصیت دوست داشتنی اش وی را محبوب دل ها ساخته است و همواره در طول تاریخ، بسیاری زبان به ستایش این سرمشق ایمان و وفا و شجاعت و فداکاری گشوده اند.
مالک اشتر کیست؟
مالک بن حارث اشتر نخعی، زبده ترین یار حضرت علی (ع) بود. وی از طایفه «نَخَع» و اهل یمن بود. ولادتش را چند سال قبل از بعثت پیامبر خدا (ص) نوشته اند.(۱) دوران نوجوانی او همراه با سال های نخست طلوع اسلام در حجاز بود. لیکن توفیق دیدار پیامبر را نداشت. در عین حال، جوانی مؤمن، با صلابت و استوار شناخته می شد که به آیین اسلام گرویده بود. یک بار در حضور پیامبر (ص) از او نام برده شد، حضرت فرمود: «او مؤمنی راستین است».(۲) این گواهی از زبان پیامبر خدا (ص)، شخصیت بارز او را نشان می دهد.
این که به او «اَشتر» می گویند، به دلیل ضربه ای بود که در جنگ یرموک به چشم او وارد شد(۳) و به همین سبب به مالک اشتر شهرت یافت.
آنان که درباره او سخن گفته اند، وی را مردی هوش مند، زیرک، شجاع، شاعر، سخنور، با ایمان، استوار و قاطع دانسته اند. همه این اوصاف، از او چهره ای محبوب پدید آورده بود.
ابن ابی الحدید درباره اش می نویسد: مالک اشتر، مردی جنگ جو و شجاع بود و جزو بزرگان و رؤسای شیعه و از دوست داران شدید امیرالمؤمنین و یاری دهندگان او بود. اگر انسان قسم بخورد که خداوند، میان عرب و عجم شجاع تر از او جز استادش امیرالمؤمنین نیافریده، من گمان نمی کنم که گناه کرده باشد.(۴)
دوران پس از پیامبر
همه درخشش و نام آوری و شهرت مالک اشتر، مربوط به دوران حکومت حضرت علی (ع) است. گرچه در زمان دو خلیفه پس از پیامبر نیز در میان مسلمانان مدینه حضور جدّی داشت و در صحنه های مختلف و نبردهای گوناگون، جنگاوری پر توان بود، اما جوهره وجودش در زمان حکومت عدل علوی درخشید.
یکی از مورّخان می نویسد: قهرمان بزرگ، مالک اشتر، دو شخصیت داشت: یکی در دوران پیش از اسلام و سال های نخست بعثت و در زمان دو خلیفه نخست پس از رسول خدا (ص)، که در این مقطع زمانی، چهره او چندان آشکار و شخصیتش چندان مطرح نبود. گرچه از شجاعان و رزم آوران زیرک شمرده می شد، ولی چون بیش تر در صحنه های نبرد بود و در عرصه های سیاسی حضور نداشت، تاریخ چندان نامی از او نبرده است.
شخصیت دوم او از دوران عثمان و از قیام مردم بر ضد خلیفه سوم شروع شد و تا پایان عمرش که مسموم شدن و شهادت در مسیرِ عزیمت به مصر بود ادامه یافت.(۵)
از صحنه های حماسی مبارزات مالک اشتر، جنگ او با مرتدّان بود که در زمان خلیفه دوم صورت گرفت و به جنگ «اهل ردّه» معروف بود. او در دوران خلافت عثمان، از کسانی بود که از سیاست های خلیفه انتقاد می کرد و بر اجرای عدالت اجتماعی پای می فشرد و به رفتارهای ناپسند و ظالمانه کارگزارانِ حکومتی اعتراض داشت.
وقتی صحابی انقلابی، ابوذر غفاری در تبعیدگاه ربذه به شهادت رسید و کسی نبود که بر جنازه آن تبعیدی غریب نماز بخواند، مالک اشتر همراه جمعی به سفر حج می رفتند که عبور کاروانشان از ربذه بود. وقتی از درگذشت ابوذر آگاه شدند، او را غسل دادند و کفن کردند. مالک اشتر بر او نماز خواند و سپس آن شهید غریب را به خاک سپردند. مالک اشتر کنار قبرش ایستاد و در ستایش از ابوذر و مبارزات او علیه انحرافات و اعتراض هایش بر ضد خلاف شرع هایی که می دید سخنانی گفت و در پایان، کسانی را که ابوذر را از حرم رسول خدا تبعید کردند و موجب مرگ مظلومانه اش شدند نفرین کرد.(۶)
این عمل، نشانه حمایت مالک اشتر از مواضع سیاسی ابوذر و دفاع او از آن شهید بود و حمایت از حق به شمار می رفت. خود مالک اشتر همراه ۱۹ نفر دیگر، از سوی کارگزاران عثمان برای مدتی از کوفه به شام تبعید شدند. پس از بازگشت به کوفه، وقتی خلاف های حکومت عثمان و والیان او را دید، دوباره فریاد اعتراض بر آورد و برای بار دوم او را به «حمص» تبعید کردند.(۷)
در کنار امام علی (ع)
حضرت علی (ع) سخنی زیبا درباره مالک اشتر دارد که پس از شهادت او فرموده است و آن سخن این است: «رحم اللّه مالکاً، کان لی کما کنت لرسول اللّه؛(۸) خداوند، مالک را رحمت کند، او برای من آن چنان بود که من برای رسول خدا (ص) بودم.»
این جمله، عمق اخلاص، وفا، فداکاری و جان نثاری مالک اشتر را در راه حق و دفاع از ولایت و اهل بیت می رساند.
وقتی امام علی (ع) به خلافت رسید، فتنه گران در بصره و شام، علیه او به فعالیت پرداختند و جنگ های داخلی پیش آمد. مالک اشتر در هر سه جنگِ جمل، صفّین و نهروان در کنار امام علی (ع) بود و در یاری آن امام معصوم فداکاری می کرد. در جنگ جمل که پیمان شکنان بر ضد علی (ع) به راه انداختند، مالک اشتر در کوفه، با سخنان شورانگیز خویش، مردم را بسیج می کرد و به یاری حضرت علی (ع) فرا می خواند. وی توانست جمعیت انبوهی را به حضور در میدان مبارزه با آن جنگ افروزان بکشاند و خودش در همه صحنه های جنگ حضور داشت و حماسه ها و رشادت های عظیمی از خود نشان داد و ضربه ها و شکست های سختی را بر سپاه بصره وارد کرد و از عناصر مؤثّر در شکست و هزیمت مخالفان امام در جنگ جمل بود.
بعد از جنگ جمل، حضرت علی (ع) مالک اشتر را برای مدتی به استانداری جزیره (بخشی از سرزمین عراق) گماشت، تا آن که حادثه جنگ صفّین پیش آمد. فتنه گران شام به سرکردگی معاویه و دسیسه های عمر و عاص، لشکری برای جنگ با علی (ع) آراستند و در منطقه صفّین، جنگی خونین به مدت ۱۸ ماه پیش آمد و هزاران نفر از دو طرف کشته شدند.
یکی از چهره های قهرمان که در جنگ صفّین، به حمایت امام وارد صحنه شد و در حساس ترین لحظات، بیش ترین فداکاری ها را از خود نشان داد و تا آخر جنگ، یک لحظه در ادامه نبرد با آن تبه کارانِ آشوب گر تردیدی به دل راه نداد، مالک اشتر بود.
مالک، یکی از فرماندهان شجاع سپاه علی (ع) در این جنگ عظیم بود. آن حضرت در نامه ای که حکم فرماندهی مالک را به او ابلاغ کرد، خطاب به دریافت کنندگان نامه نوشت: «من کسی را به فرماندهی گماشتم که نه بیم سستی و لغزش او می رود، نه در نبرد، کندی و درنگ می کند و نه آن جا که درنگ و تأمّل لازم است شتاب بیهوده می کند. از او اطاعت کنید و تحت فرمانش با دشمن بجنگید.»(۹)
در گرماگرم نبرد صفّین، زبان پر توان و حنجره پر خروش مالک، در تحریک و تشجیع یاران علی (ع) برای جنگ با متجاوزان شام، بسیار مؤثّر بود. خطبه ها، رجزها و شعرهای او، روح شجاعت و رزم آوری را در سربازان جبهه حق می دمید.
وقتی دسیسه و فریب کاری سپاه معاویه با «قرآن بر نیزه کردن»، عده ای از ساده لوحان سپاه علی (ع) را متزلزل ساخت و از امام خواستند که نبرد را متوقف کند، مالک اشتر در آستانه یک پیروزی بزرگ و وارد کردن شکست نهایی به سپاه شام بود و حاضر نبود جنگ را متوقف کند و می دانست که آن یک فریب است و قرآن ناطق، علی (ع) است و باید تا شکست دشمنان به نبرد ادامه داد. اما فشار گروهی از سپاه علی (ع) بر آن حضرت تا حدّی بود که امام مجبور شد به مالک اشتر پیغام دهد که دست از جنگ بکشد و عقب نشینی کند. این کار، بر مالک بسیار سنگین بود، ولی با دلی خونین و خاطری مکدّر و آزرده، اطاعت فرمان امام را بر خود لازم دید و دست از جنگ کشید.(۱۰)
وی امام را مولا، مقتدا و پیشوای لازم الاطاعه خود می دانست و فرمانبرداری از او را تکلیف الهی می شمرد. در یکی از خطبه هایش در بحبوحه جنگ، این بینش و بصیرت را چنین به سربازان منتقل می کرد: «کسی همراه ماست که پسر عموی پیامبر است، شمشیری از شمشیرهای خداست، اولین کسی است که دعوت پیامبر را پذیرفت و در کنار او به نماز ایستاد و تا آخر عمر، هیچ خطایی از او سر نزده است. او دین شناس و آشنا به حدود الهی است. ای همراهان! بدانید که شما بر حق هستید و دشمنان شما باطل اند. شما در حالی با معاویه می جنگید که جمعی از مسلمانان صدر اسلام که در رکاب پیامبر با کفار می جنگیدند، کنار شما هم رزم شمایند، در حالی که در جبهه معاویه کسانی قرار دارند که در جبهه دشمنان پیامبر و زیر پرچم شرک و کفر بودند. فقط کسی در مبارزه با این قوم تبه کار به تردید و شک می افتد که دل مرده باشد. شما یا پیروز می شوید یا به شهادت می رسید و در هر صورت، شما پیروزید و به «احدی الحسنین» دست می یابید…. »(۱۱)
این سخنان، عمق بصیرت و بینش درست او را نشان می دهد.
شهادت مالک اشتر
سرانجام، نبرد خونین صفّین به پایان رسید، ولی فتنه گری های معاویه و عمر و عاص بر ضد حکومت امام، پایان نیافت و هر روز در منطقه ای بلوا و غارت به پا می کردند. در آن دوران، محمد بن ابی بکر از سوی امیرالمؤمنین (ع) استاندار مصر بود. ولی فتنه گران بر ضد آن شخصیت مؤمن و مخلص کارشکنی و نافرمانی می کردند تا نتواند مصر را اداره کند. امام (ع) به جای او مالک اشتر را به استانداری گماشت و دستور العمل بلند و بالایی برای او نوشت و شیوه حکومت را به وی یادآور شد. آن منشور مقدس و پربار که به نام عهد نامه مالک اشتر، معروف است، در دست مالک بود تا به مصر برود و طبق آن عمل کند.
در میان راه در جایی به نام «قُلزم»، مزدوران معاویه با دسیسه ای که از سوی او و عمر و عاص ترتیب داده شده بود، مالک اشتر را مسموم کرده و به شهادت رساندند.
شهادت او بر امام علی (ع) بسیار سنگین و تلخ بود. سخنانی که امام در سوگ مالک اشتر بیان کرد، عمق تأثّر و اندوه آن حضرت را در فقدان او می رساند.
شهادت مالک اشتر، معاویه را بسیار خرسند ساخت. شادی معاویه از کشته شدن مالک، جایگاه رفیع او را در دفاع از امام می رساند. معاویه گفت: علی، دو دست و بازو داشت. یکی را در صفّین قطع کردم (منظورش شهادت عمار یاسر بود)، دیگری هم امروز قطع شد.(۱۲)
مالک اشتر از نگاه امام علی (ع)
امام علی (ع) چه در نامه هایی که خطاب به مالک اشتر یا درباره او نوشته و چه در سخنانی که در سوک وی بر زبان آورده، به مقام والا و فضیلت های بی نظیر او اشاره کرده است. به چند نمونه اشاره می کنیم:
۱. امام پس از ماجرای حکمیت در جنگ صفّین، در نامه ای خطاب به مالک اشتر نوشت: «تو از کسانی هستی که پشت گرمی من در استوارسازی دین و سرکوبی غرور تبه کاران و نگهبانی مرزهای پر خطر به توست…. »(۱۳)
۲. آن حضرت در نامه ای خطاب به مردم مصر نوشت: «… یکی از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم که در ایام خوف و هراس، نمی خوابد و در لحظات دشوارِ مقابله با دشمن، از نبرد روی بر نمی گرداند. کسی که بر تبه کاران فاجر، از شعله های آتش، سخت تر و سوزان تر است؛ یعنی مالک اشتر را. پس گوش به فرمان او باشید و در راه حق از او اطاعت کنید، چرا که او یکی از شمشیرهای برّان الهی است که نه کند می شود و نه از اثر می افتد…. »(۱۴)
۳. وقتی خبر شهادت مالک اشتر در مسیر عزیمت به مصر به امام علی (ع) رسید، با اندوه و تأسف چنین فرمود: «خداوند، مالک را پاداشی نیکو دهد! اگر کوه بود، کوهی عظیم و با صلابت بود، و اگر سنگ بود، سنگی سخت و استوار بود… خدا مالک را رحمت کند. به عهد و پیمانش وفا کرد و سرانجام به دیدار خدا رفت. با این که پس از رحلت رسول خدا (ص) تعهّد کرده بودیم که بر هر مصیبتی صبر کنیم، ولی مصیبت مالک، بسی عظیم است.»(۱۵)
۴. در سخنی دیگر در پی شهادت مالک اشتر فرمود: «آیا زنان، فرزندی هم چون مالک به دنیا خواهد آورد؟ آیا کسی مانند مالک هست؟»
آن حضرت چند روز در فقدان مالک می گریست و می فرمود: «دیگر کسی هم چون مالک را نخواهم دید.»(۱۶)
۱. در نامه ای به محمد بن ابی بکر که قبل از مالک اشتر استاندار مصر بود، نوشت: «… مردی را که به ولایت و حکمرانی مصر فرستاده بودم (مالک اشتر) مردی بود که خیرخواه ما و نسبت به دشمنانمان قاطع و سرسخت بود. خدای رحمتش کند که روزگارش را به پایان رساند و به دیدار حق شتافت. ما از او راضی هستیم. خداوند از او راضی باشد و ثواب دو چندان به او بدهد.»(۱۷)
این شناخت و دیدگاه امام نسبت به آن سرباز رشید جبهه حق، سبب شده بود که در مواقع بحرانی و برای حساس ترین و خطیرترین مسئولیت ها، مالک اشتر را فرا بخواند و مأموریت های عظیمی را به او بدهد.
سپردن زمام منطقه حساس و پهناوری هم چون مصر به مالک اشتر و نوشتن آن عهد نامه بلند و بالا و پر نکته که یک منشور عمیق و جامع برای کشورداری و حکومت بر اساس حق و عدل و مردم داری و دین محوری است، همه گویای شخصیت بارز مالک اشتر است.
پایان سخن را جمله ای زیبا از حضرت امام خمینی (ره) قرار می دهیم که به شخصیت بی نظیر و جامع مالک اشتر اشاره دارد. می فرماید: «انسان اگر چنان چه آن جهت روحانیت اسلام را، آن جهت معنویت اسلام را حفظ بکند، یک آدم می شود صد تا، یک آدم می شود هزار تا. مالک اشتر، یک نفر نبود، مالک اشتر یک آدمی بود که یک لشکر بود و بیش تر…. »(۱۸)
و این همان سخنی است که امام درباره شهید بهشتی هم فرمود: «بهشتی یک ملت بود.»
امید است که نسل امروز، راه این اسوه های متعالی ایمان و جهاد و شهادت را بپوید و با سرمشق قرار دادن آنان، ادامه دهنده راه آن مؤمنان خدا باور گردد.
پی نوشت ها:
۱) اعیان الشیعه، ج ۹، ص ۴۱.
۲) همان.
۳) اشتر، یعنی کسی که پلک چشمش آویزان و افتاده باشد. چشم مالک اشتر در نبرد یرموک آسیب دید و پلک پایین یک چشمش آویزان بود.
۴) علی اکبر ذاکری، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب، ج ۲، ص ۸۵؛ به نقل از: شرح ابن ابی الحدید، ج ۱۵، ص ۹۸ و سفینه البحار، ج ۱، ص ۶۸۷.
۵) اعیان الشیعه، ج ۹، ص ۴۱؛ به نقل از: استاد علی الجندی.
۶) علی اکبر ذاکری، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب، ج ۲، ص ۸۶.
۷) اعیان الشیعه، ج ۹، ص ۴۱.
۸) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۵، ص ۹۸.
۹) وقعه صفّین، ص ۱۵۴.
۱۰) اعیان الشیعه، ج ۹، ص ۳۹.
۱۱) همان، ص ۴۰.
۱۲) شیخ مفید، الاختصاص، ص ۸۱.
۱۳) انّک ممّن استظهر به علی اقامه الدّین… (شرح ابن ابی الحدید، ج ۶، ص ۷۴).
۱۴) نهج البلاغه صبحی صالح، نامه ۳۸؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص ۸۰.
۱۵) امالی مفید، ص ۸۳؛ نهج البلاغه صبحی صالح، حکمت ۴۴۳ (با اندکی تفاوت در تعبیر).
۱۶) شیخ مفید، الاختصاص، ص ۸۱.
۱۷) بحار الانوار، ج ۳۳، ص ۵۹۳؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص ۷۸.
۱۸) صحیفه نور، ج ۶، ص ۲۶۵.