- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 14 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
نخستین پیام ملکوتى وحى در سپیده دمى از ماه رمضان بر قلب نازنین پیامبر اکرم (صلى الله علیه واله) نازل شد، آنگاه هیجانى شگفت و بیرون از حد توصیف سراسر وجود مبارک حضرت را فراگرفت. آن نور در مقام ظهور به صورت جبرئیل «افق مغرب و مشرق را گرفت و همه فضا را با شش هزار بال پر کرد، و این تمثل حقیقت عقلى او در چشم پیامبر بود. (۱)
از هیبت روحالامین دل پیامبر بسختى تپید، آیات نور بر ضمیر منیر مهتر و سرور عالم نقش پذیرفت و از آن لحظه زلال ایمان در بستر زمان جریان جاودانه خود را آغاز کرد. آن شب شکوهمند مبداء تحول بشرى و سرآغاز رحمت و نعمت الهى یعنى نزول قرآن بود، در شب قدر فرشتگان به فرمان پروردگار دسته دسته و گروه گروه به سوى خاکیان بال میگشایند و تا سپیدهدمان به سلام انسان موحد میشتابند، به گفته طبرى: «به ماه رمضان اندر، شبى هست که آن را لیلهالقدر خوانند و آن عید فرشتگان است که جمله از آسمان به زمین آیند و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و فرشتگان بیعدد آن شب به زمین آیند و آن شب نوزدهم ماه رمضان است تا شب بیست و هفتم.» (۲)
طبق صریح آیه کریمه – انا انزلناه فى لیلهالقدر – نزول قرآن در شب قدر بوده است اما شب قدر در چه شبى یا چه ماهى قرار دارد بخوبى روشن نیست. در این مورد صاحبنظران اتفاق عقیده ندارند، بعضى از مفسران میگویند: منظور از لیله مبارکه درآیه انا انزلناه فى لیله مبارکه شب نیمه شعبان (۳) است.
بسیارى از مفسران به دلیل آیه: «شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن» (بقره (۲) آیه ۱۸۵). و آیه: «ما انزلناه یوم الفرقان» (انفال(۸) آیه ۴۱) شب قدر را در ماه رمضان دانستهاند.
در کتاب تاریخ پیامبر اسلام چنین آمده: «ابتداى نزول وحى بر رسول خدا در ماه رمضان بود و روز بعثت هفدهم ماه رمضان یعنى روز بدر» (۴) بوده است و روایتى از امام جعفر صادق (ع) هم نقل شده که «یوم الفرقان» نوزدهم ماه رمضان سال دوم از هجرت رسول علیه السلام» (۵) بوده است. و باز صاحب کتاب تاریخ قرآن، این حادثه عظیم را «در سحرگاه روز دوشنبه هفدهم یا چهاردهم ماه رمضان سیزده سال پیش از هجرت» (۶) نوشته است.
مفسران درباره زمان شب قدر آراء مختلفى اظهار کردهاند، از آن جمله است: اول رمضان؛ دهه آخر رمضان؛ شبى از شبهاى رمضان؛ نیمه شعبان؛ یک شب مخصوص نامعین؛ به قول بغوى «خداوند این شب را براى امت اسلام مبهم گذارد تا در همه شبهاى رمضان از طمع درک آن به پرستش او تلاش کنند. چنان که ساعت اجابت را در روز جمعه و صلاه وسطى را در نمازهاى پنجگانه پنهان داشته است». (۷)
در تفسیر منیر روض الجنان و روح الجنان نیز در این مورد چنین میخوانیم: «خداى تعالى چند چیز در چند چیز پنهان کرد شب قدر در میان شبها و نماز وسطى در نمازها و وقت قیام ساعت در اوقات و نام مهترین خود در اسماء و ساعت اجابت دعا در ساعات روز و آدینه و رضاى خود در طاعات و سخط خود در سیات و دوست خود در میان بندگان». (۸)
طبرى مى نویسد : قرآن وقتى بررسول خدا صلى الله علیه واله نازل شد که هیجده شب از ماه رمضان گذشته بود (تاریخ طبرى ج۲ ص۳۰۰ و تاریخ قرآن دکتر حجتى ص۴۰)
بسیارى از مفسران شیعه شب قدر را در یکى از شبهاى دهه آخر ماه رمضان قرار دادهاند و به ظن قوى و شهادت روایات باید شب بیست و سوم ماه رمضان را شب قدر دانست. (۹) در این مورد به روایات زیر میتوان استناد نمود:
امیرالمومنین على علیه السلام فرمود که: «رسول صلى الله علیه و آله در دهه آخرین (ماه رمضان) اهل خود را بیدار کردى» (۱۰)
چند کس از اصحاب نزد رسول آمده گفتند یا رسول الله در خواب چنان دیدم که لیلهالقدر شب هفتم است از آخر ماه رمضان حضرت فرمود: هر که از شما میخواهد که در شبى از شبهاى ماه رمضان به عبادت قیام نماید باید که در شب بیست و سیم باشد» (۱۱) و حدیث معتبرى از امام محمد باقر علیه السلام میخوانیم که آن حضرت شب بیست و یکم و شب بیست و سوم را احیا میداشتند و در نصف اول شب مشغول دعا میشدند و در نصف آخر مشغول نماز.» (۱۲)
از احادیث دیگر نیز مستفاد میشود که شب قدر همین شب است «حضرت رسول (صلى الله علیه واله) در دهه آخر ماه رمضان بستر خود را جمع میکردند، در شب بیست و سوم اهل خود را بیدار میکردند و آنها را که خواب ربوده بود، به صورت آنها آب میپاشیدند، حضرت فاطمه سلام الله علیها هم نمیگذاشت در این شب احدى از اهلش بخوابد و علاج مى فرمود خواب آنها را به کمى طعام… و میفرمود محروم کسى است که از خیر امشب محروم بماند. (۱۳) نقل شده است که حضرت صادق (علیه السلام) سخت مریض شده بودند چون شب بیست و سیم ماه رمضان شد موالى خود را امر فرمودند که حرکتش دادند، به مسجد بردند و آن شب را در مسجد بود تا به صبح» (۱۴) در این باب شیعه و اهل سنت نیز روایت کرده اند که: عبدالله انیس انصارى (جهنى) به رسول خدا (صلى الله علیه واله) گفت: منزل من از مدینه دور است شبى را امر کنید که در آن داخل مدینه شوم؛ حضرت شب بیست و سوم را امر فرمودند، لذا آن شب را «شب جهنى» میخواندند» (۱۵)
از امام جعفر صادق (علیه السلام) هم نقل شده است که: «هر که او شب بیست و سوم (ماه رمضان) سورهالروم و العنکبوت بخواند غفرالله له.» (۱۶)
راجع به تعیین شب قدر علاوه بر آنچه گذشت اقوال دیگرى نیز نوشته اند که بعضى جنبه اعمال ذوق و قریحه دارد که دو روایت زیر از آن شمار است:
۱ـ «از ابن عباس روایت شده است که جمله لیلهالقدر سه بار در سوره قدر تکرار شده و مجموع حروف لیلهالقدر نه حرف است و حاصل ضرب سه در نه بیست هفت است به همین مناسبت باید شب قدر شب بیست و هفتم باشد» (۱۷)
۲ـ ابوبکر وراق را پرسیدند: گفت: عدد این سوره بر عدد شبهاى ماهست سوره سى کلمه است و ماه سى شب آنگه پرسنده را گفت بشمر، او میشمرد چون به « هى» رسید گفت چنددارى گفت بیست و هفت: گفت هى هى» (۱۸)
چگونگى نزول قرآن در شب قدر
از شب قدر به نام شب مبارک یاد شده است و اهل لغت قدر را به معنى تقدیر گفته اند و این شب تقدیر و اندازه گیرى کارها و حکمهاست و سخن دیگر این است که شب عظمت و شکوهمندى است.
انا انزلناه فى لیلهالقدر: با این که قرآن را خداى تعالى بتدریج آیه به آیه و سوره به سوره فرو فرستاده است چگونه است که در این آیه انزال قرآن در شب قدر به صراحت ذکر شده؟ به این پرسش چند پاسخ گفته اند:
۱ـ طبرسى به نقل از ابن عباس مینویسد: «خداوند متعال قرآن را یکباره در شب قدر از لوح محفوظ به آسمان دنیا نازل کرد و سپس جبرئیل (علیه السلام) آن قسمت قسمت در بیست و سه سال بر پیامبر نازل گردانید.» (۱۹)
۲ـ از بین اقوال مختلف مفسران در این زمینه فیض کاشانى این گونه نظر داده است: «نزل فى طول عشرین سنه نجوما من باطن قلبه الى ظاهر لسانه» (۲۰)
۳ـ استدلال استاد علامه طباطبایى دراین مورد چنین است: آیاتى که دلالت بر نازل شدن قرآن در ماه رمضان دارد تعبیر به انزال شده است نه تنزیل مثل این آیات: شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن (سوره بقره (۲) آیه ۱۸۵ و سوره دخان (۴۴) آیه ۳ و سوره قدر (۹۷) آیه ۳).
پس معلوم میشود که نازل شدن در ماه رمضان دفعى بوده نه تدریجى و چون الفاظ قرآن تدریجاً موجود شده پس دفعى بودنش از این نظر است که روى هم رفته آیات آن یک چیز فرض شده مثل این که در آیه: «کماء انزلناه من السماء» (سوره یونس (۱۰) آیه ۲۴) با این که باران تدریجا و دانه دانه میبارد مجموع قطرات آن یک آب فرض شده». (۲۱)
۴ـ آیت الله سبحانى درکتاب فروغ ابدیت در این باب چنین نظر داده است: «قرآن یک وجود جمعى علمى واقعى دارد که یک دفعه در ماه رمضان نازل گردیده و یک وجود تدریجى دارد که آغاز نزول روز بعثت بوده و تا پایان عمر آن حضرت به طور تدریج نازل میگردید.» (۲۲)
بنابراین میتوان گفت قرآن دو نزول داشته است: یکى نزول دفعى که روح و مقاصد قرآن به صورت جمعى بر قلب نازنین پیامبر اکرم نازل شد، نزل به الروح الامین على قلبک (شعرا(۲۶) آیه ۱۹۴). و دیگر نزول تدریجى که به صورت آیه آیه و با درنگ و تأنى و بنا به مصلحت و احتیاج در مدت بیست و سه سال به عالم لفظ و عبارت آمد و به مردم ابلاغ گردید. در حکمت نزول تدریجى، نویسنده کتاب نامه هدایت نوشتهاند: «نزول تدریجى قرآن کریم آشکارا به معاصران پیامبر اکرم و بعد هم به ما میفهماند که آیات ساخته و پرداخته بشرى نیست بلکه رسول خدا نیز باید در انتظار وحى بسر برد تا هنگام لزوم و مصلحت آیات نازل شود.» (۲۳)
در توضیح زمان و چگونگى نزول قرآن، میبدى صاحب تفسیر کشفالاسرار و عده الابرار نیز چنین نویسد: «قرآن یوم الفرقان فرو فرستادیم، جایى دیگر گفت: «انا انزلناه فى لیلهالقدر» شب قدر فرو فرستادیم، جایى دیگر گفت: «على مکث و نزلناه تنزیلا» به روزگار و درنگ فرو فرستادیم و این آن بود که قرآن در شبانروز بدر به آسمان دنیا فرو فرستادند و آن در بیعت العزه در خزانه قرآن بنهادند، یک جاى روز گفت و یک جاى شب گفت بر سعت عادت عرب که از شب خبرى حکایت کنند و آن روز بود و از روز حکایت کنند و آن به شب بود.» (۲۴)
فضیلت شب قدر
در فضیلت لیلهالقدر روایات فراوانى رسیده است چون آن شب لیله مکاشفه رسول خداوند و ائمه هدى است. مفسران قرآن و محققان علوم اسلامى در تعظیم و تبجیل این لیله مبارکه در حد وسع کوشیدهاند و آن شب را «شب وصال نبى ختمى و لیله وصول عاشق حقیقى به محبوب خود» (۲۵) نوشتهاند. در این جا به چند روایت استناد میشود: از پیامبر اکرم – صلیالله علیه و آله – روایت شده است که: «من قام لیله القدر ایمانا و احتسابا غفرله ما تقدم من ذنبه» (۲۶) هر که شب قدر را بپا دارد و مومن باشد و معتقد روز جزا حق سبحانه گناهان او را بیامرزد.
و در روایت دیگرى میخوانیم: «چون شب قدر باشد خداى تعالى جبرئیل را با کوکبه فرشتگان به زمین فرستد و او لواء سبز دارد، بر بام کعبه بزند، آن فرشتهها در هر جا میروند و سلام میکنند بر هر جا قائمى و قاعدى و نمازکنى و ذاکرى ] دیدند [ دست در دست ایشان مینهند و بر دعاء ایشان آمین میکنند.» (۲۷)
میبدى در این باب اینطور نوشته است: ربالعالمین در دو وقت بندگان را بر فرشتگان عرضه کند، یکى در موسم عرفات که حاجیان احرام گرفته… ودیگر شب قدر بندگان را بر فرشتگان جلوه کند زیرا در این شب مطیعان در طاعت بیفزایند و عاصیان از معصیت باز گردند.» (۲۸)
صاحب تفسیر ارزشمند گازر ضمن نقل روایتى شب زندهدارى و عبادت آن شب را موجب عزت و منزلت دانسته است و مینویسد، آن شب را براى آن قدر خوانند که «هر بى قدرى در این شب با قدر و منزلت شود چون طاعت کند و شب را زنده دارد.» (۲۹) و باز در تفسیر منهجالصادقین میخوانیم که «لیلهالقدر به جهت آن است که دراین شب از نزد ملک ذیقدر کتاب ذى قدر نازل شده به رسول ذیقدر براى امت ذیقدر» (۳۰) البته مومنان به پیروى از آیات و عمل به روایات همه اوقات به نیایش میپردازند و همیشه به حضور در، درگاه مشتاقند و از طرفى میدانند که حقتعالى در شب قدر خیر و برکت و مغفرت بیپایان خود را بر بندگان نازل میکند و خود فرموده است: «لیله القدر خیر من الف شهر» و الف عدد کامل است و در آن شب خداوند گناهکاران امت محمد را به شفاعت صالحان بیامرزد. مفسران قرآن کریم در فضیلت عبادت این شب که بهتر از هزار ماه عبادت است روایاتى نقل کردهاند که در این جا به ذکر چند مورد اکتفا میشود:
۱ـ رسول صلى الله علیه و آله «چهار عابد را نام برد که ایشان خداى را پرستیدند هشتاد سال و یک طرفهالعین در وى عاصى نگشتند: ایوب و زکریا و حزقیل و یوشع صحابه را از این عجب آمد؛ جبرئیل آمد و این سوره آورد و باز نمود که: یک شب عبادت تو بهترست از عبادت هزار ماه ایشان.» (۳۱)
۲ـ تفسیر آیه لیلهالقدر خیر من الف شهر میخوانیم: در میان بنى اسرائیل مردى قوى و شجاع بود به نام شمشون مدت هزار ماه با کفار کارزار کرد «حق سبحانه به حبیب خود خطاب کرد که من ترا شبى داده ام که تو و امت تو اگر در آن شب به عبادت بروز رسانید ثواب آن بهتر باشد از این هزار ماه که شمشون با کفار جهاد کرد.» (۳۲)
۳ـ صاحب تفسیر گازر مینویسد: رسول خداى گفت: «در خواب دیدم که بوزینگان بر منبر من میروند و فرود میآیند. چون جبرئیل آمد از وى پرسیدم: گفت بنى امیه باشند که از پس تو بنا حق بر منبر تو روند. من گفتم یا جبرئیل مدت ملک ایشان چند باشد. گفت هزار ماه. من دلتنگ شدم. جبرئیل آمد و مرا تسلى داد و سوره الکوثر و «انا انزلناه» آورد و باز نمود که شب قدر بهتر است از هزارماه که مدت ملک بنى امیه باشد.» (۳۳)
باز در تعظیم لیلهالقدر و قیام به طاعت در آن شب میخوانیم «تمام دایره وجود یک شب قدر محمدى است اگر قدر بدانى و یک قیام یوم القیمه احمدى است اگر قیام به خدمت کنى.» (۳۴)
لیله القدر و عترت
احادیثى که پیوند همیشگى عترت را با شب قدر نشان میدهد فراوان است از آن جمله است فرمایش رسول اکرم (صلى الله علیه واله) به اصحاب:
«آمنوا بلیلهالقدر انها تکون لعلى بن ابیطالب و لولد الاحد عشر من بعدى.» (۳۵)
و روایت دیگرى از امام جواد علیه السلام نقل شده: که امیرالمومنین (علیه السلام) به ابن عباس فرمود: «شب قدر در هر سالى هست و درآن شب امر آن سال فرود میآید و براى آن امر سرپرستانى است بعد از رسول خدا (صلى الله علیه واله). ابن عباس گفت آنها کیانند فرمود: من هستم و یازده تن از فرزندان صلبى من که امامان محدث باشند.» (۳۶)
و حدیث دیگرى از امام محمدتقى علیه السلام نقل شده که در آن چنین آمده است:اى گروه شیعه با سوره انا انزلناه مخاصمه و مباحثه کنید تا پیروز شوید به خدا که آن سوره پس از پیغمبر حجت خداى است بر مردم و آن سوره سرور دین شماست و نهایت دانش ماست.» (۳۷)
از امیرالمومنین على (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «مرا در شبى ضربت زدند که در آن شب یوشع بن نون را وفات رسید و قبض روح من در شبى کردند که در مثل آن شب عیسى بن مریم را به آسمان بردند.» (۳۸)
عالم بزرگوار مرحوم محمدباقر مجلسى نیز در کتاب بحارالانوار بابى را به فضایل سورهالقدر اختصاص داده است که از آن میان دو حدیث نقل میشود:
۱ـ «عن الصادق ـ علیهالسلام ـ النور الذى یسعى بین یدى المومنین یوم القیامه نور انا انزلنا» (۳۹)
۲ـ «عن ابى عبدالله قال: من قرا انا انزلناه فى لیلهالقدر فى فریضه من فرائض الله نادى مناد: یا عبدالله غفرالله لک مامضى، فاستانف العمل». (۴۰)
حق شب قدر است در شبها نهان
شب و آن از اول غروب آفتاب تا طلوع فجر است، قرآن کریم به فضیلت قیام در لیل و نیایش شبانه تاکید کرده است و مستغفران در اسحار را در ردیف صابران و صادقان ستوده است «الصابرین و الصادقین و القانتین و المنفقین و المستغفرین بالاسحار» آل عمران (۳) آیه ۱۷٫ روایت رسیده از معصومین – علیهم السلام – نیز حاکى از عمل و همت آن ذوات پاک تابناک به تهجد میباشد، از میان لیالى شب قدر فضیلت ویژهاى یافته است. و آن به عنوان یکى از مقدسترین شبهاى سال مورد توجه همه مسلمانان قرار گرفته است. عارفان از نورانیت لیله مبارکه تعبیراتى دارند که به گلچینى از سخنان دلپذیر و دریافتهاى لطیف آنان و سپس، نقل پارهاى از اشعار شاعران نامور در شرف و منزلت شب قدر بسنده میکنیم.
در فرهنگ اصطلاحات عرفانى لیلهالقدر این گونه تعریف شده است: «شبى است که سالک را به تجلى خاص مشرف میکنند تا به آن تجلى قدر و مرتبه خود را نسبت به محبوب بشناسد.» (۴۱) میبدى در بزرگداشت شب قدر از جوانمردان شب زنده دار که در راه عشق و پرستش حق شربت بلا نوشیده اند یاد میکند و مینویسد: «ما در تعظیم شب قدر از آسمان قرآن فرستادیم و به وحى پاک و پیغام راست عالمیان را از خیرات این شب خبر دادیم، این المستغفرون؟ کجایند جوانمردان شب خیزان که در آرزوى مواصلت ما بیخواب و بى آرام بوده اند و در راه عشق ما شربت بلا نوشیده اند؟ تا خستگى ایشان مرهم نهیم و اندرین شب قدر، ایشان را با قدر و منزلت گردانیم.» (۴۲)
عزیزالدین نسفى در کتاب انسان کامل در بیان لیلهالقدر چنین مینویسد: «بدان که ملک و ملکوت مظهر صفات جبروتاند. هرچیز که در جبروت پوشیده و مجمل بودند، اکنون در ملک ظاهر شدند و مفصل گشتند. و ازین جهت جبروت را لیلهالقدر و لیلهالجمعه میگویند و ملک را یومالقیمه و یومالجمعه و یومالفصل و یومالبعث میخوانند.» (۴۳) و نیز عقیده دارد که عقل هم مبداء است و هم معاد «نسبت به آمدن لیلهالقدر است و نسبت به بازگشتن یوم القیامه» (۴۴) توضیح و شرحى در معنى عرفانى لیلهالقدر در کتاب مفتاح نور آمده است که گزیده آن چنین است: «لیلهالقدر لیلهاى است که حق تعالى به جمیع شوون و احدیت جمع اسماء و صفات که حقیقت اسم اعظم است در آن محتجب باشد و آن تعیین بنیه ولى کامل است که در زمان رسول خدا – صلیالله علیه و آله و سلم – آن سرور پس از آن ائمه هدى – علیهم السلام – واحداً بعد واحد میباشند.» (۴۵) اهل معرفت توجه تام ولى کامل و ظهور سلطنت ملکوتیه او را لیلهالقدر دانستهاند و دراین باب گفته اند: «مراتب نزول حقیقت وجود به اعتبار احتجاب شمس حقیقت در افق تعینات لیالى است و مراتب صعود به اعتبار خروج شمس حقیقت از آفات تعینات ایام است. به اعتبار قوس نزول لیلهالقدر محمدى است وبه قوس صعود یوم القیامه احمدى است.» (۴۶) بعضى از اهل معرفت نیز لیله القدر را کنیه محمدى و الف شهر را کنایه از جمیع موجودات نوشتهاند: «لیلهالقدر اشاره به اسم اعظم یعنى مرآت تام محمدى – صلى الله علیه و آله – و هزار شهر عبارت است از مظهر سماء دیگر و چون از براى حق تعالى هزار و یک اسم است و یک اسم مستأثر در علم غیب است از این جهت لیلهالقدر نیز مستأثر است و لیله قدر بنیه محمدى نیز اسم مستأثراست از این جهت بر اسم مستأثر کسى جز ذات مقدس رسول ختمى صلى الله علیه و اله اطلاع پیدا نمیکند.» (۴۷)
زبان فارسى یکى از مهمترین ابزار نشر و بسط معارف دینى و قرآنى است که شاعران و سخنوران ما توانسته اند با بهره گیرى از مفاهیم متعالى آن به آثار خود کمال بخشند و هر یک به فراخور اخلاص به تماشاى شوق آمیز تجلیات درونى نشسته و آثار فکرى خود را به ارمغان گذاشته اند. این مقاله را با اشاره چند شاعر نامور به مفهوم عمیق شب قدر به پایان میبریم:
روز، در معرفت سخن میران چون تو بیرون کنى رخ از جلبیب در شب قدر، قدر خود را دان شب عاشقت لیلهالقدر است
(رودکى)
با نور و ضیاء لیلهالقدر با رنگ و نگار جنت العدنى
(منوچهرى)
هر روزش عید و هر شبش قدر چون دایره هر کجا رود صدر(خاقانى)
قدر شب قدر خویش دریاب امشب شب قدر توست بشتاب (نظامى)
ز آن شب قدرست کاختر وار تافت قدر جان از پرتو جانان بود این سایه و این سپید از قدر یافت همچنانک قدر تن از جان بود (مولوى)
تاکند جان هر شبى را امتحان نه همه شبها بود خالى از آنآنک بود اندر شب قدر آن بدر حق شب قدر است در شبها نهاننه همه شبها بود قدر اى جوانرو به شه آورد چون تشنه به ابر (مولوى)
که هر روزش از وى شب قدر بودعارفان را سماع روحانى قضا روزگارى زمن در ربود شب قدرى بود که دست دهد
(سعدى)
یارب این تأثیر دولت از کدامین کوکبست آن شب قدرى که گویند اهل خلوت امشبست
(حافظ)
آن شب قدر که این تازه براتم دادند سرخوش آمد یار و جامى بر کنار طاق بودسلام فیه حتى مطلع الفجر چه مبارک سحرى بود و چه فرخنده شبى در شب قدر ار صبوحى کرده ام عیبم مکنشب قدرست و طى شد نامه هجر
(حافظ)
پى نوشت :
۱ـ محمود رامیار. تاریخ قرآن، چاپ دوم، ناشر امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۲، ص ۵۵٫
۲ـ محمد جریر طبرى. ترجمه تفسیر طبرى، به تصحیح حبیب یغمایى، چاپ دوم، انتشارات توس، تهران ۱۳۵۶، ج ۷، ص ۲۰۳۸٫
۳ـ ابوعلى الفضلبن الحسن الطبرسى. مجمع البیان، به تصحیح ابوالحسن شعرانى، انتشارات اسلامیه، تهران، ۱۳۹۰ هـ ، ج ۹، ص ۶۱٫
۴ـ محمد ابراهیم آیتى. تاریخ پیامبر اکرم (ص)، به کوشش ابوالقاسم گرجى، چاپ سوم، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۶۲، ص ۸۵٫ ولى نزد شیعه شب مبعث شب ۲۷ رجب است.
۵ـ ابوالفتوح رازى. روضالجنان و روحالجنان فى تفسیر القرآن. مشهور به تفسیر شیخ ابوالفتوح رازى، به کوشش و تصحیح محمدجعفر یاحقى، محمدمهدى ناصح، بیست جلد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى، مشهد ۱۳۶۶، ج ۹، ص ۱۲۱
۶ـ محمود رامیار، همان کتاب، ص ۵۴٫
۷ـ همان کتاب، ص ۱۹۴٫
۸ـ ابوالفتوح رازى، همان کتاب، ج ۲۰، ص ۹۰۲٫
۹ـ محمدباقر حجتى، پژوهشى در تاریخ قرآن، ناشر، دفتر نشر فرهنگ اسلامى تهران، ۱۳۶۰، ص ۴۰٫
۱۰ـ ابوالمحاسن الحسین بن الحسن الجرجانى، تفسیر گازر، جلاء الاذهان و جلاء الاحزان، به تصحیح میرجلالالدین حسینى ارموى، ده جلد، ناشر مهرآیین، ج ۱۰، ص ۴۱۰٫
۱۱ـ فتحالله کاشانى، منهج الصادقین، به تصحیح ابوالحسن شعرانى، ده جلد، چاپ دوم، انتشارات کتابفروشى اسلامیه، تهران، ۱۳۴۴، ج ۱۰، ص ۳۰۶٫
۱۲ـ محمدباقر مجلسى، زادالمعاد، انتشارات کتابفروشى اسلامیه، تهران، محرم ۱۳۷۸، ص ۱۸۷٫
۱۳ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، یکصدوده جلد، چاپ دوم، ناشر المکتبه الاسلامیه، تهران، شعبان ۱۳۶۸، ج ۹۷، ص ۱۰٫
۱۴ـ عباس قمى، مفاتیحالجنان، ناشر انتشارات جاویدان، تهران ۱۳۴۵، ص ۴۸۳٫
۱۵ـ سیدعلى اکبر قرشى، قاموس قرآن، ناشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج ۵، ص ۲۵۵٫
۱۶ـ ابوالفتوح رازى، نسخه آستان قدس رضوى، شماره عمومى ۱۳۰، ج ۲۰، ص ۹۰۳
۱۷ـ سیدمحمدباقر حجتى، همان کتاب، ص ۳۹٫
۱۸ـ ابوالفتوح رازى، نسخه کتابخانه مسجد گوهرشاد، شماره عمومى ۱۶۶،ج ۲۰، ص ۴۵۶٫
۱۹ـ ابوعلى الفضل بن الحسن الطبرسى، همان کتاب، ج ۱۰، ص ۵۱۸٫
۲۰ـ محسن کاشانى، تفسیر صافى، پنج جلد، ناشر موسسه الاعملى، بیروت، ج ۱، ص ۶۵٫
۲۱ـ سیدمحمد حسین طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن، ترجمه محمدتقى مصباحزاده یزدى، ناشر بنیاد علمى و فکرى علامه طباطبایى، ج ۲، ص ۱۹٫
۲۳ـ محمدمهدى رکنى یزدى، نامه هدایت، ناشر آستان قدس رضوى، مشهد ۱۳۶۳، ص ۲۸٫
۲۲ـ جعفر سبحانى، فروغ ابدیت، ناشر، نشر دانش اسلامى، تهران ۱۳۶۳ ص ۲۳۶٫
۲۴ـ ابوالفضل رشیدالدین میبدى، کشفالاسرار و عدهالابرار، به اهتمام علیاصغر حکمت، ده جلد، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۳۹، ج ۴، ص ۵۳٫
۲۵ـ امام خمینى (ره)، پرواز در ملکوت، ناشر نهضت زنان مسلمان، تهران، ص ۲۲۶٫
۲۶ـ فتحالله کاشانى، همان کتاب، ج ۱۰، ص ۳۰۸٫
۲۷ـ ابوالفتوح رازى، چاپ بنیاد پژوهشهاى اسلامى، نسخه کتابخانه مسجد گوهرشاد، شماره عمومى ۱۶۶، ج ۲، ص ۴۶۶٫
۲۸ـ ابوالفضل رشیدالدین میبدى، همان کتاب، ج ۱۰، ص ۵۶۷٫
۲۹ـ ابوالمحاسن الحسینبن الحسن الجرجانى، همان کتاب، ج ۱۰، ص ۴۰۹٫
۳۰ـ فتحالله کاشانى، همان کتاب، ج ۱۰، ص ۳۰۳٫
۳۱ـ ابوالمحاسن الحسینبن الحسن الجرجانى، همان کتاب، ج ۱۰، ص ۴۱۳٫
۳۲ـ فتحالله کاشانى، همان کتاب، ج ۱۰، ص ۳۰۴٫
۳۳ـ ابوالمحاسن الحسینبن الحسن الجرجانى، همان کتاب، ج ۱۰، ص ۴۱۴٫
۳۴ـ امام خمینى، سرالصلوه، ناشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (ره)، تهران، ۱۳۶۹، ص ۶۲٫
۳۵ـ محمدبن یعقوببن اسحاق کلینى، اصول کافى، ترجمه سیدجواد مصطفوى، چهار جلد ناشر دفتر نشر اهل بیت، بیتا، بیجا، ج ۲، ص ۴۸۱٫
۳۶ـ همان کتاب، ج ۲، ص ۴۸۱٫
۳۷ـ همان کتاب، ج ۱، ص ۳۶۴٫
۳۸ـ ابوالمحاسن الحسینبن الحسن الجرجانى، همان کتاب، ج ۲، ص ۵۷٫
۳۹ـ محمدباقر مجلسى، همان کتاب، ج ۹۲، ص ۳۳۰٫
۴۰ـ همان، ج ۹۲، ص ۳۲۷٫
۴۱ـ سیدجعفر سجادى، فرهنگ و اصطلاحات و تعبیرات عرفانى، ناشر کتابخانه طهورى، تهران، ص ۶۹۰٫
۴۲ـ ابوالفضل رشیدالدین میبدى، همان کتاب، ج ۱۰، ص ۵۶۴٫
۴۳ـ عزیزالدین نسفى، انسان کامل، به تصحیح ماریژن موله، ناشر انستیتو ایران و فرانسه، تهران ۱۳۴۱، ص ۱۸۰٫
۴۴ـ همان کتاب، ص ۷۲٫
۴۵ـ على تاجدینى، مفتاح نور، (شرح اصطلاحات عرفانى امام خمینى ره) ناشر سازمان تبلیغات اسلامى، تهران، ۱۳۷۰، ص ۲۰۹٫
۴۶ـ امام خمینى (ره)، آداب الصلوه، ناشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، تهران، ۱۳۷۰، ص ۳۳۸٫
۴۷ـ امام خمینى (ره)، پرواز در ملکوت، همان کتاب، ص ۲۳۶٫
۴۸ـ على اکبر دهخدا، لغتنامه ذیل کلمه قدر.
منبع : پایگاه راسخون
منبع : پایگاه راسخون