- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره
قَوّامیَتِ مردان بر زنان حکمی قرآنی که به سرپرستی و مدیریت مردان بر امور خانواده و تدبیر امور زنان و تأمین نیازهای آنان اشاره دارد. درباره چیستی قوامیت مردان در خانواده، سه رویکرد کلیِ سرپرستی، کارگزاری و تلفیق سرپرستی و کارگزاری، در میان متفکران شیعی مطرحشده است.
سپردن مسئولیت مدیریت خانواده به مرد را، بر اساس آیه «الرجال قوامون علی النساء»، به خاطر وجود خصوصیات طبیعی در مرد مانند ترجیح قدرت علم و تفکر او بر احساسات، طاقت او در انجام کارهای دشوار و همچنین تعهد مرد نسبت به تأمین هزینههای زندگی (نفقه) و پرداخت مهریه زنان دانستهاند.
درباره گستره قوامیت مردان بر زنان، برخی قوام بودن مردان بر زنان را منحصر به شوهر نسبت به زن ندانسته؛ بلکه آن را حکمی جامع دانسته که برای نوع مردان بر نوع زنان وضعشده است. در مقابل بیشتر مفسران و فقها آیه را مربوط به حوزه خانواده و نه جامعه و منحصر در روابط میان زن و شوهر و مدیریت مرد در خانواده میدانند. تحکیم نهاد خانواده را مهمترین حکمت قوامیت و سرپرستی مردان بر زنان دانستهاند.
مفهومشناسی
«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ بِمَا فضلالله بَعْضَهُمْ عَلَیٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ»
«مردان، سرپرست زناناند، به دلیل آنکه خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده و [نیز] به دلیل آنکه از اموالشان خرج میکنند.»[۱]
قوامیت مردان بر زنان حکمی قرآنی است که بر سرپرستی و مدیریت مردان بر زنان[۲] و مسائل سرپرستی در خانواده[۳] اشاره دارد. در آیه «الرجال قوامون علی النساء» جایگاه، مسئولیت و وظایف مرد در خانواده مطرحشده است. در این آیه همچنین وظایف متقابل زن در مقابل همسر و همچنین راهکار حفظ خانواده از فروپاشی بررسیشده است.[۴]
واژه قوام سه بار در قرآن بهکاررفته که بر اساس دستهبندی راغب اصفهانی به معنای به پا خواستن برای انجام کارها بهصورت اختیاری و نه با اجبار دیگران و مراعات و محافظت است.[۵] واژه قوام را رساتر و بلیغتر از واژه قیم دانستهاند و او را کسی میدانند که عهدهدار مصالح و تدبیر است.[۶] جوادی آملی در تفسیر تسنیم اهمیت استفاده از واژه قوامون درباره قوامیت مردان بر زنان در آیه ۳۴ سوره نسا را به این دلیل دانسته که در قرآن برای کارهای جزئی و غیر مهم از واژه قیام استفادهشده؛ ولی برای کارهای مهم و حساس مانند اجرای عدالت و حفظ قسط و ازجمله اداره امور خانواده، از واژه قوام که صیغه مبالغه است، استفادهشده است.[۷]
در تعریف قوامیت مرد بر زن گفتهشده قوام کسی است که در رسیدگی به امور دیگران خودش بهتنهایی و بدون تکیه به دیگری اقدام کند؛ بنابراین قوامون، شوهرانی هستند که بر تدبیر امور زنان و برآوردن نیازهای آنان اشراف دارند.[۸]
رویکردها
درباره چیستی قوامیت مردان در خانواده سه رویکرد کلیِ سرپرستی، کارگزاری و تلفیق سرپرستی و کارگزاری، در میان متفکران شیعی مطرحشده است.
سرپرستی و ریاست
بسیاری از متفکران و مفسران شیعی چون شأن مرد را شأن مدیریت خانواده دانستهاند، از مفهوم قوامون تحت عناوینی چون سرپرستی و قیمومیت،[۹] ولایت،[۱۰] سلطه[۱۱] و حاکمیت مرد بر زن[۱۲] یادکردهاند.
در این میان تعبیر سرپرستی و قیمومیت را مناسبتر دانستهاند؛ چراکه ولایت، سلطه شخص بر مال و جان دیگری است، درحالیکه مرد هیچ ولایتی بر جان و مال زن ندارد.[۱۳] همچنین زن را تحت سلطه و حاکمیت مرد دانستن، تصوری مربوط به سدههای پیشین و دروان پیش از اسلام دانسته شده است. بر این اساس از دید اسلام و در جهان امروز زن و مرد مکمل همدیگر هستند و ریاست مرد بر خانواده، بیشتر انجام یک وظیفه اجتماعی است و زن همکار او است نه یک فرمانبردار مطلق.[۱۴]
مصطفی محقق داماد با نگرشی حقوقی به ریاست مرد بر خانواده مینویسد: «اگرچه بهموجب تعلیمات اسلامی هر یک از زن و مرد نسبت به همدیگر حقوقی دارند و مجاز به تجاوز بهحق دیگری هم نیستند؛ ولی درعینحال برای خانواده بهعنوان یک جامعه کوچک مرد را رئیس قرار داده است. وی منظور از ریاست را تصمیمگیری نهایی در امور خانواده و مراعات مصالح آن دانسته که برخی را قانونگذار مشخص کرده مانند انتخاب محل سکونت و مواردی که قانون پیشبینی نکرده، مطابق عرف و عادت عقلایی معین میشود.[۱۵]
ماهیت حقوقی ریاست مرد بر خانواده (حق یا تکلیف)
در میان کسانی که قوامیت را به معنای ریاست و سرپرستی مرد بر خانواده دانستهاند، سه رویکرد کلی وجود دارد.
برخی از نظریهپردازان قوامیت و به عبارتی ریاست مرد بر خانواده را حقی دانستهاند که خداوند به مرد اعطا کرده است.[۱۶] بر اساس این دیدگاه مرد در اِعمال یا عدم اِعمال این حق و حتی واگذاری آن آزاد خواهد بود.[۱۷]
در مقابل دیدگاه فوق بسیاری از محققان قوامیت مرد بر خانواده را وظیفهای میدانند که بر عهده مرد گذاشتهشده است.[۱۸] بر اساس این دیدگاه ریاست خانواده حقی نیست که به مرد دادهشده و زن از آن محروم شده باشد؛ بلکه به اجرای یک وظیفه اجتماعی شبیه است و ملزم به اجرای آن است و فقط در صورت عدم توانایی او بر انجام این وظیفه در مواردی مانند حجر یا سفه، این مسئولیت از او سلب خواهد شد.[۱۹]
دکتر کاتوزیان با نگرشی متفاوت ریاست مرد را وضعیتی شبیه حضانت میداند که از یکسو چه در ارتباط با همسر (قوامیت) و چه در ارتباط با فرزندان (ولایت) تکلیفی در جهت حمایت، نظارت و حفظ مصلحت خانواده است و از دیگر سو با در نظر گرفتن امتیازات ناشی از این اقتدار قانونی و روا نبودن ممانعت دیگران از آن چهرهای از حق به خود میگیرد؛ بنابراین ریاست مرد بر خانواده بهصورت آمیزهای از حق و تکلیف جلوهگر میشود.[۲۰]
کارگزاری و خدمتگزاری
برخی از مفسران قوامیت را به مفهوم قیام به امر، مراقبت، تکفل امور زنان و کارگزاری دانستهاند.[۲۱] به نظر این گروه، آیه قوامیت فقط بر قیام کردن به امور زنان و نه سلطه بر آنها دلالت دارد.[۲۲] در این دیدگاه تحلیل گروه نخست را (سرپرستی و قیمومیت) ناشی از عرف حاکم بر جامعه میدانند نه قرآن.[۲۳] صادقی تهرانی در تفسیر الفرقان بر این باور است که قوامون به معنای مراقبت نیکو از زنان و حفظ و حراست شایسته از آنان است و این قوامیت نشانه برتری گروه مردان بر زنان نیست و هیچگونه ولایتی برای مردان بر زنان مقرر نکرده است.[۲۴]
ریاست و خدمتگزاری
برخی دیگر از مفسران با تلفیق دو دیدگاه قبلی (ریاست و کارگزاری) بر این باورند که قوامیت فقط سرپرستی به معنی امرونهی نیست؛ بلکه اعتنا به شأن زنان و رسیدگی به امورشان نیز است.[۲۵]
مبانی
سپردن مسئولیت و مدیریت خانواده به مرد را بر اساس آیه ۳۴ سوره نساء به دو سبب دانستهاند. بسیاری از مفسران با استناد به دو فراز «بِما فضلالله بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ» و «وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» معتقدند: به خاطر وجود خصوصیات فیزیکی و طبیعی در مرد مانند ترجیح قدرت علم و تفکر او بر نیروی عاطفه و احساسات،[۲۶] طاقت او در انجام کارهای دشوار[۲۷] و همچنین تعهد مرد در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداختن هزینههای زندگی آبرومندانه (نفقه) و پرداخت مهریه زنان، خداوند سرپرستی خانواده را به عهده مردان قرار داده است.[۲۸]
فضیلت مرد بر زن
برخی از مفسران با توجه به واژه «فضلالله» در آیه بر این باورند که خداوند مردان را برتر از زنان قرار داده است و زنان باید به دلیل همین فضیلت از شوهران خود اطاعت کنند و تحت سلطه مردان قرار گیرند.[۲۹] در مقابل، دیگر مفسران بر این باورند که از این آیه برتری تمام مردان بر تمام زنان استفاده نمیشود؛[۳۰] چراکه ضمیر «هم» در واژه «بعضهم» هم به مردان برمیگردد و هم به زنان و اگر خداوند قصد برتری همه مردان را بر همه زنان داشت باید از تعبیر «بما فضلهم علیهنّ» استفاده میکرد.[۳۱] بر اساس این نظر سپردن مسئولیت مدیریت خانواده به مردان به دلیل بالاتر بودن مردان ازلحاظ شخصیت انسانی نیست؛ بلکه به دلیل آمادگی جسمانی آنان است و برتری انسانها صرفاً به خاطر ایمان، تقوی، علم و جهاد آنان است. پس، همانطور که ممکن است شخصیت معنوی و علمی یک معاون از رئیس خودش بالاتر باشد، ممکن است شخصیت انسانی و معنوی و علمی زنی از شوهرش نیز بالاتر باشد.[۳۲]
گستره
درباره گستره قوامیت مردان بر زنان دو دیدگاه وجود دارد. دیدگاه اول مربوط به کسانی است که منظور از واژههای «الرجال» و «النساء» در آیه «الرجال قوامون علی النساء» را، مردان و زنان و نه زن و شوهر میدانند.[۳۳] بر اساس این دیدگاه قیم بودن مردان بر زنان منحصر به شوهر نسبت به زن نیست؛ بلکه حکمی جامع است که برای نوع مردان بر نوع زنان وضعشده است.[۳۴] برخی با توسل به این نظر اموری مانند نبوت، ولایت، حکومت و قضاوت که حیات جامعه به آن بستگی دارد را در دست مردان میدانند.[۳۵]
در مقابل بیشتر مفسران و فقها آیه را مربوط به حوزه خانواده و نه جامعه و منحصر در روابط میان زن و شوهر و مدیریت مرد در خانواده میدانند.[۳۶] این دسته از نظریهپردازان به دلایلی ازجمله این بخش از آیه «بما انفقوا من اموالهم» که به پرداخت نفقه از سوی شوهر به زن خود و نه به همه زنان اشاره دارد، استناد کردهاند.[۳۷] علاوه بر این موارد نقض متعددی بر نظریه گروه اول وارد کردهاند مانند عدم قوامیت برادر بر خواهر و ولایت مادر بر فرزندان خود.[۳۸]
در این میان جوادی آملی از مفسران معاصر با تلفیق دو دیدگاه فوق بر این باور است، اگرچه مورد آیه درباره سرپرستی مرد درون خانواده است؛ ولی چون تعلیل آیه عمومیت دارد، رهبری جامعه را نیز در برمیگیرد؛ بنابراین باید گفت به دلیل برتری تکوینی و طبیعی مرد، باید رهبر و حاکم جامعه مرد باشد.[۳۹]
محدوده سرپرستی مرد درون خانواده
درباره محدوده قوامیت مرد در درون خانواده نیز چند نگرش وجود دارد. بسیاری از مفسران با استناد به اطلاق موجود در آیه محدودیتی برای سرپرستی و مدیریت مرد در خانواده تصور نکردهاند و معتقدند زن موظف به اطاعت مطلق از شوهر خود است.[۴۰] در مقابل بسیاری از فقها دایره قوامیت مرد بر زن را منحصر به روابط زناشویی کرده و قوامیت مرد را به اموری ازجمله وجود حق طلاق در دست او، اطاعت زن از شوهر در فراش و تأمین نفقه محدود کردهاند و در سایر موارد آندورا مساوی دانستهاند.[۴۱]
سید محمدحسین فضلالله دراینباره میگوید: «برخی در مصداق ریاست مرد بر زن توسعه میدهند تا شامل هر چیزی بشود، بهطوریکه مرد قائم به کارها و امور مختلف زن گردد و زن هیچ ولایت و ریاستی بر امور خویش نداشته باشد؛ ولی به نظر ما ریاست مختص به دایره زوجیت و رابطه همسری است و اسلام بر زن فرض نکرده که از شوهر بهطور مطلق اطاعت کند، بهگونهای که تفکّر و خواست او در زندگی خصوصی و اجتماعیاش مختل شود.»[۴۲]
در این میان حقوقدانان شمول این قوامیت را وابسته به عرف دانستهاند. بر اساس این نگرش محدوده ریاست مرد بر خانواده تابع عادات و رسوم هر اجتماع و بر اساس مصالح متفاوت است.[۴۳]
مصلحت و حکمت
مصلحت عام تحکیم نهاد خانواده را مهمترین حکمتِ قوامیت و سرپرستی مردان بر زنان دانستهاند. بر اساس این نظر هر چیزی که موجب تحکیم و تثبیت نهاد خانواده شود، مورد اهتمام شارع خواهد بود؛ به همین دلیل خداوند با توجه به ویژگیهای طبیعی مردان، وظیفه تأمین نیازهای خانواده (نفقه) و مدیریت آن را به عهده مردان گذاشته است و در مقابل از زنان نیز خواسته است جهت تحکیم نهاد خانواده با مردان همراهی نمایند که ازجمله زندگی مشترک زوج و زوجه در منزلی است که مرد تعیین میکند، البته به شرطی که متناسب با شأن زوجه باشد.[۴۴]
پینوشت:
- سوره نساء، آیه ۳۴.
- رضایی اصفهانی، محمدعلی، تفسیر قرآن مهر، ج۴، ص۱۱۷، قم، پژوهشهای تفسیر و علوم قرآن، ۱۳۸۷ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۶۹، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ش.
- مصطفوی فرد، حامد و حمید ایماندار، «رویکرد اندیشوران شیعه به مفهوم قوامیت مرد در آیه ۳۴ سوره نساء» ص۸۲، در مجله آموزههای قرآنی دانشگاه علوم اسلامی رضوی، شماره ۲۶، ۱۳۹۶ش.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، ذیل واژه قوم، بیروت، دار الشامیه، ۱۴۱۲ق.
- بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل، ج۱، ص۶۱۱، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
- جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۱۸، ص۵۵۱، قم، مرکز علوم وحیانی اسراء، ۱۳۸۹ش.
- تفسیر تسنیم، ج۱۸، ص۵۴۹.
- طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۴۳، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق.
- مغنیه، الکاشف، ۱۴۲۴ق، مغنیه، محمدجواد، التفسیر الکاشف، ج۲، ص۳۱۵، قم، دار الکتاب الاسلامی، ۱۴۲۴ق.
- طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش،. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ۶۸، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش.
- فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، الاصفی فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۱۸، قم، مرکز النشر التابع لمکتب الإعلام الإسلامی، ۱۴۱۸ق.
- کاتوزیان، ناصر، حقوق مدنی: خانواده، ج۱،ص۲۲۶، تهران، سهامی انتشار، ۱۳۸۰ش.
- کاتوزیان، حقوق مدنی: خانواده، ج۲، ص۲۰۲.
- محقق داماد، بررسی فقهی حقوق خانواده، ص۲۸۸.
- مدرسی، من هدی القرآن، ۱۴۱۹ق، مدرسی، سید محمدتقی، من هدی القرآن، ج۲، ص۷۴، تهران، دار محبی الحسین، ۱۴۱۹ق.
- امامی، سید حسن، حقوق مدنی، ج۴، ص۳، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۶۸ش.
- جوادی آملی، زن در آیینه جمال و جلال، ۱۳۸۶ش، جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، ص۳۲۶، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجا، ۱۳۷۲ش.
- امامی، حقوق مدنی، ج۴، ص۱۱.
- کاتوزیان، حقوق مدنی: خانواده، ص۶۷۶.
- صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنه، ج۷، ص۳۸، قم، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۶ق.
- مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، ج۵، ص۳۶۰، تهران، مرکز نشر کتاب، ۱۳۸۰ش.
- مهریزی، مهدی، شخصیت و حقوق زن در اسلام، ص۲۵۸، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۹۰ش.
- صادقی تهرانی، الفرقان، ج۷، ص۳۶-۳۸.
- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه ، ج۳، ص۳۷۰.
- طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۶۸-۶۹؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۳۷۰.
- طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۳۴۳.
- مغنیه، الکاشف، ج۲، ص۳۱۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه ، ج۳، ص۳۷۰؛ قرشی بنایی، احسن الحدیث، ج۲، ص۳۵۵.
- طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۶۸-۶۹.
- صادقی تهرانی، الفرقان، ج۷، ص۳۸.
- مغنیه، الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۲، ص۳۱۵.
- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۳۷۱؛ رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، ۱۳۸۷ش، ج۴، ص۱۱۹.
- طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۳۴۳؛ قرشی بنایی، تفسیر احسن الحدیث، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۳۵۴-۳۵۵.
- طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۳۴۳.
- طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۳۴۳.
- منتظری، دراسات فی الولایه الفقیه، ۱۴۰۹، ج۱، ص۳۵۰؛ صادقی تهرانی، «گفتگو با آیت الله دکتر صادقی تهرانی»، ص۲۷۶؛ هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۳۰۱؛ جوادی آملی، زن در آینه جمال و جلال، ۱۳۸۶ش، ص۳۲۵.
- منتظری، دراسات فی الولایه الفقیه، ۱۴۰۹، ج۱، ص۳۵۰.
- مروی، «سرپرستی خانواده با نگاه به آیه ۳۴ سوره نساء»، ص۱۱۰.
- جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۸، ص۵۵۴.
- شریف لاهیچی، تفسیر شریف لاهیجی، ۱۳۷۳ش، ج۱، ص۴۶۹؛ ابن شهر آشوب، متشابه القرآن و مختلفه، ۱۳۶۹ق، ج۲، ص۲۸؛ نجفی، جواهر الکلام، ج۳۱، ص۱۴۷.
- مغنیه، الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۲، ص۳۱۵؛ طوسی، التبیان، ج۳، ص۱۹۰؛ ابن براج، المهذب، ۱۴۰۶ق، ج۲، ۲۲۵.
- فضلالله، تأملات اسلامیه حول المرأه، ۱۴۲۱ق، ص۱۱۳
- کاتوزیان، حقوق مدنی: خانواده، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۲۲۶؛ یثربی قمی، حقوق خانواده، ۱۳۸۷ش، ۱۰۳.
- شعبانپور، «تبیین مؤلفههای قرآنی قوامیت مردان با تأکید بر کاربست سنجههای مصلحت در فقه شیعه»، ص۷۴-۷۷.
منبع: ویکی شیعه