- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
این سؤال همیشه مطرح ست که چرا در اسلام، مرد هر وقت که بخواهد می تواند زنش را طلاق دهد اما چنین حقی به زن داده نشده است و زن با شرایطی مانند بخشیدن مهر و امثال اینها می تواند تقاضای طلاق از شوهر نماید. در این نوشته به این مطلب به صورت مختصر پرداخته شده است.
سپردن طلاق به مرد، منطقی ترین راه است، چون واگذاری طلاق به توافق زوجین نتیجه ای مفید و گسترده ندارد؛ زیرا در صورت عدم توافق زوجین، زندگی همراه با ناسازگاری آنان بالاجبار ادامه یافته و طلاق و جدایی و در واقع رهایی واقع نخواهد شد. پس به ناچار باید اختیار طلاق یا در دست زن باشد یا در دست مرد. دادن اختیار طلاق به زن با توجه به عاطفی و احساسی بودن او چندان به مصلحت نیست. بنابراین سپردن اختیار طلاق به دست مرد به عنوان تنها راه منحصر به فرد باقی مانده است. امّا مرد در استفاده از اختیار طلاق مطلق العنان نیست، بلکه باید با رعایت عدالت و حفظ حقوق زن از این اختیار استفاده کند. ضمانت اجرایی این اصل هم، لزوم وقوع صیغه طلاق در محضر و شاهد عادل است که این خود مانع تحقق طلاق های ظالمانه می شود. از طرفی حق طلاق قابل واگذاری و انتقال است و زن هنگام وقوع عقد ازدواج به صورت شرط ضمن عقد، می تواند این حق و اختیار را به صورت وکالتی به خود منتقل کند تا بتواند در مواقع و مواردی که قانون بیان کرده و در سند ازدواج هم آمده است حق توکیل در طلاق پیدا کند و طلاق به دست خودش باشد.
از طرفی دیگر در مواردی که قانون مدنی نیز مشخص کرده است زن می تواند به دادگاه مراجعه کرده و تقاضای طلاق بدهد و دادگاه با احراز شرایط می تواند بدون رضایت مرد، زن را طلاق دهد و آن بیشتر زمانی است که دوام زوجیت موجب عسر و حرج باشد. بنابراین طلاق همیشه به دست مرد نیست و مرد هم در طلاق مطلق العنان نیست و هر گاه مردی خواست زنش را طلاق دهد باید تمام حقوق از جمله مهریه اش را بپردازد.
تنها در طلاق خلع هست که زن تمام یا قسمتی از مهر خود را می بخشد تا طلاق بگیرد. چون طلاق خلع زمانی است که زن به واسطه کراهت و ناخوشایندی که از همسرش دارد در مقابل مالی که به شوهرش می دهد از او طلاق می گیرد و در چنین طلاقی مرد به تنهایی در مورد طلاق تصمیم نمی گیرد بلکه اراده طرفین حاکم است و اراده زن در جهت بخشیدن مالی به شوهر به انگیزه رها شدن از علقه زوجیت و در مقابل اراده مرد در جهت قبول مال بذل شده و انحلال آن، در واقع زن خواسته است به علقه زوجیت خاتمه دهد و وارد چنین معامله ای می شود. با این اوصاف روایاتی که در ذیل آورده می شود در واقع حکایت از مذمت و انذار مردانی که بی هیچ ضرورت و مصلحتی و در حالتی که هیچ انگیزه و علتی برای نامطلوب شدن زندگی مشترک وجود ندارد اقدام به طلاق کنند.
در روایاتی آمده است که پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) به مردی گذشت و از او سؤال کرد با زنت چهکار کردی؟ گفت یا رسول الله طلاق دادم. فرمود: بدون هیچ علتی! گفت بلی. سپس آن مرد دوباره ازدواج کرد و پیامبر او را دید و فرمود شنیدم ازدواج کرده ای گفت بلی یا رسول الله! بعد از مدتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) او را دید فرمود با زنت چهکار کردی؟ گفت: طلاقش دادم! پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) فرمود بدون هیچ علتی گفت: بلی: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: خداوند دشمن دارد و لعنت می کند زنان و مردانی که همواره تغییر ذائقه می دهند.(۱)
امام باقر (علیه السلام) فرموده است: «خداوند مردانی که زن زیاد طلاق می دهند و هر زمانی، زنی را تجربه می کنند نفرت دارد».(۲)
بنابراین، این تعابیر تند در مورد مردانی که هر وقت بخواهند زنانشان را طلاق می دهند وارد شده است فلذا در دین اسلام طلاق مبغوض ترین حلال است.
پس دین اسلام هم چنان که دین رحمت است دین عدالت هم هست و هیچ برخورد دو گانه یا جانبدارانه غیر منطقی و غیر عادلانه از کسی نکرده و نمی کند.
نتیجه این شد که به حکم اولی، هرچند طلاق به دست مردان است و در شرایط عادی به نظر ما منطقی ترین راه است. امّا مردان در طلاق دادن مطلق العنان نیستند و این حق انحصاری نیست بلکه با شرط ضمن عقد این حق می تواند به زن منتقل شود و او توکیل در طلاق پیدا کند یا در مواقع خاص و موارد ضروری به دادگاه رجوع کرده و دادگاه مرد را اجبار به طلاق کند.
هم چنین معلوم شد که در دین اسلام هم مردان و هم زنانی که بدون دلیل طلاق می دهند یا طلاق می گیرند به طور مساوی مورد لعن و نفرین قرار داده و آنان مورد غضب خداوند قرار گرفته اند.
پی نوشت:
- محمدی ری شهری، محمد، منتخب میزان الحکمه، ص۳۴۳، ح۳۸۰۴.
- همان، ح۳۸۰۵.
منبع: نرم افزار پاسخ مرکز مطالعات حوزه.