- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
واقعه کربلا نقطه عطفی است در تاریخ تشیع. گرچه مذهب شیعه همزمان با بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شکل گرفت و ابوذر، سلمان، مقداد و عمار یاسر نخستین شیعیان علی علیه السلام در دوران زندگی پیامبر بودند، ولی یادآوری از خودگذشتگی و فداکاری امام حسین علیه السلام برای دفاع از حق در محرم سال ۶۱ هجری و مصائب و رنجهایی که در این راه متحمل شدند، عامل اصلی گسترش تشیع در طول تاریخ بوده است.
قیام امام حسین علیه السلام معیاری شد برای مبارزه حق با باطل، بلافاصله بعد از واقعه کربلا یک رشته قیامهای شیعی آغاز شد که تا میانه سده سوم هجری ادامه یافت و موجب گسترش تشیع گردید.
هرچند انشعابی که در میان شیعیان روی داد، آنان را پراکنده ساخت، ولی همین عامل به ظاهر منفی به عامل مثبتی برای رواج مذهب شیعه تبدیل شد و پراکنده شدن فرق شیعه در شرق و غرب قلمرو مسلمانان موجبات گسترش تشیع را فراهم کرد.
مذهب تشیع با همه فشارها و محدودیتهایی که تحمل کرد به حیات خود ادامه داد و طی دو و نیم سده در سایه رهبری پیشوایان شیعی متناسب با شرایط سیاسی، فرهنگ شیعی گسترش یافت، به نحوی که در پایان سده سوم شیعیان بر بخش وسیعی از سرزمینهای اسلامی فرمانروایی یافتند.
* * *
برخورد خشونت آمیز امویان و عباسیان با علویان که از میانه سده اول هجری آغاز گردید، سبب شد که شیعیان برای مقابله دو روش متفاوت درپیش گیرند. شیعه امامیه فعالیتهای علمی و فرهنگی گسترده ای را نهانی آغاز کرد.
فعالیتهای علمی و تبلیغی دوره امامت امام محمد باقر علیه السلام (۹۶ ۱۱۴ ق)، امام جعفر صادق علیه السلام (۱۱۴ ۱۴۸ ق) و امام موسی کاظم (۱۴۸ ۱۷۳ ق) و تربیت شاگردان باعث گسترش تشیع در سرزمینهای اسلامی گردید.
از طرف دیگر چون خلفای عباسی شدیداً پیشوایان شیعه امامیه را تحت نظر داشتند و چندین بار آنان را زندانی کرده یا از مدینه به مرکز خلافت
احضار نمودند، آنان سازمان وکالت را تأسیس کردند و بخشی از وظایف خود را به وکلا واگذار نمودند تا دور از چشم خلفای عباسی رسالت خود را به انجام رسانند(۱). وکلا با گردآوری وجوهات و به مصرف رساندن آنها و پاسخگویی به شبهات دینی و ترویج تشیع به اداره امور شیعیان پرداختند.
زیدیان روش مبارزه نظامی را درپیش گرفتند و با قیام به شمشیر یک رشته قیامهای علوی از میانه سده دوم هجری در عراق، ایران حجاز، یمن و مصر آغاز شد که تا اواخر سده سوم هجری ادامه یافت.
این قیامها باعث گسترش تشیع در سرزمینهای یاد شده گردید. رواج مذهب تشیع در اواخر سده دوم و اوایل سده سوم هجری علویان را امیدوار کرد که پیروزیهای بیشتری کسب نمایند.
زیدیها که در دوره خلافت هارون به پیروزی رسیدند و اولین دولت شیعی را به نام ادریسیها به سال ۱۷۲ ق در مغرب اقصی تشکیل دادند(۲)، در صدد برآمدند از ناآرامیهایی که در پی قتل امین به وجود آمده بود بهره برداری کنند. ابوالسرایا در اوایل خلافت مأمون به سال ۱۹۹ ق در کوفه قیام کرد(۳).
او با همکاری زیدیها و برخی فرق دیگر(۴) از جمله پیروان احمد بن موسی الکاظم و سبطیه پیروان محمد بن جعفر الصادق با بعضی از امامیه بدون موافقت امام هشتم علیه السلام قیام کرد(۵). ابن طباطبا که رهبر روحانی این قیام بود، مردم را به الرضا من آل محمد صلی الله علیه و آله دعوت می کرد(۶).
ابوالسرایا که رهبری عملیات نظامی را عهده دار بود طی چند جنگ لشکر عباسیان را شکست داد(۷). او شهرهای کوفه، مداین و واسط را گرفت. حسین افطس را امیر مکه کرد و او را امیر الحاج قرار داد.
ابن طباطبا رهبر روحانی قیام با برخی از کارهای ابوالسرایا مخالف بود. بدین لحاظ ابوالسرایا او را مسموم کرد و محمد بن محمد بن زید را که کودک خردسالی بود به جای او برگزید و ابوالسرایا قدرت را به دست گرفت(۸).
او ایالت یمن را به ابراهیم بن موسی بن جعفر و فارس را به اسماعیل بن موسی بن جعفر و اهواز و بصره را به زید بن موسی بن جعفر واگذار کرد(۹). ابوالسرایا به سال ۲۰۰ ق بعد از چند جنگ پی درپی شکست خورد و کشته شد(۱۰).
علویانی که بر حجاز و یمن حاکم بودند، بعد از مرگ ابوالسرایا با محمد بن جعفر صادق در ربیع الاول سال ۲۰۰ ق بیعت کردند(۱۱). محمد بن جعفر مدعی شد که قائم مهدی است، ولی امام هشتم منکر ادعای او شدند(۱۲).
انتصاب خلیفه علوی در مکه قدرت مأمون را تهدید می کرد. بدین لحاظ او برای حل مشکل وارد عمل شد. از جنبه نظامی مأمون لشکری به فرماندهی عیسی بن جلودی به مدینه فرستاد.
این لشکر از محمد بن جعفر صادق شکست خورد. جنگ دیگر در اواخر سال ۲۰۰ ق رخ داد که محمد بن جعفر صادق اسیر شد، ولی پیروان او تسلیم نشدند و حجاز و یمن در تصرف علویان باقی ماند(۱۳).
مأمون که از لحاظ نظامی موفقیتی کسب نکرد درصدد برآمد برای خنثی کردن فعالیت علویان حجاز و انشعاب در میان آنان امام رضا علیه السلام را به ولایتعهدی انتخاب کند. او به سال ۲۰۰ ق رجاء بن ابی ضحاک و یاسر خادم را به مدینه فرستاد تا علی بن موسی الرضا علیه السلام را به مرو بیاورند(۱۴).
مأمون در ابتدا وانمود کرد که قصد دارد خلافت را به امام هشتم واگذار کند و چون امام نپذیرفتند ولایتعهدی را پیشنهاد کرد. ایشان که مجبور به پذیرش ولایتعهدی شدند، تحت شرایطی آن را پذیرفتند(۱۵).
در اینکه انگیزه یا انگیزه های مأمون از انتخاب علی بن موسی الرضا علیه السلام به عنوان ولایتعهدی چه بوده اختلاف است. به گفته مسعودی و ابن اثیر مأمون هیچ کس را در میان عباسیان و علویان برای خلافت شایسته تر از علی بن موسی الرضا ندید(۱۶).
ابن خلدون گوید : چون به کثرت شیعیان و دعوتهای گوناگون ایشان نگریست و خود نیز در باره علی بن ابی طالب و سبطین علیهم السلام نظری نزدیک به نظر آنان داشت امام رضا علیه السلام را به سال ۲۰۱ ق به ولایتعهدی خویش برگزید(۱۷).
انگیزه های دیگری که برای ولایتعهدی علی بن موسی الرضا علیه السلام ذکر شده عبارت است از : تحکیم موقعیت مأمون و خلافت عباسی، کاهش محبوبیت علویان در انظار مردم، ارضای افکار عمومی شیعیان که او را در غلبه بر امین یاری کرده بودند و فرونشاندن شورشهای علویان.
با انتصاب علی بن موسی الرضا علیه السلام به ولایتعهدی، مأمون موفق شد در میان علویانی که قیام کرده بودند انشعاب به وجود آورد و سرانجام بر آنان غلبه یابد(۱۸). مأمون بعد از آنکه موفق شد قیامهای علویان را سرکوب کند به سوی بغداد حرکت کرد و به سال ۲۰۳ ق در طوس امام رضا علیه السلام را مسموم کرد(۱۹) و در سال ۲۰۴ ق وارد بغداد شد.
سیاست مأمون بعد از شهادت امام هشتم آن بود که حمایت شخصیتهای برجسته علوی و کشاورزان عراق را از فعالیتهای انقلابی علویان قطع کند. بدین لحاظ قبل از ورود به بغداد بخشی از مالیات مردم ری را بخشید(۲۰). دو میلیون درهم به امام جواد علیه السلام پرداخت و دختر خود ام الفضل را به عقد ازدواج ایشان درآورد(۲۱).
فدک را به محمد بن یحیی بن حسین بن زید بن علی بن الحسین علیه السلام و محمد بن عبداللّه بن حسن بن علی بن حسین علیه السلام تحویل داد»(۲۲)، ولی درخواست مردم قم را در مورد کاهش مالیات نپذیرفت و چون مردم قم قیام کردند مالیات را به هفت برابر افزایش داد(۲۳).
در دوران امامت امام جواد علیه السلام نیز محدودیتهایی که از جانب خلفای عباسی برای امامان شیعه وضع شده بود، ادامه یافت و در سال ۲۰۴ ق امام جواد علیه السلام از مدینه به بغداد احضار شدند(۲۴).
در اینکه آیا امام جواد علیه السلام در فاصله سالهای ۲۰۴ تا ۲۱۸ در بغداد بوده اند یا در مدینه اختلاف است(۲۵). محدودیتهایی که حکام عباسی در مورد امام جواد علیه السلام اعمال می کردند فعالیتهای تبلیغی امام را کاهش می داد.
در عین حال ایشان از طریق وکلای خود به اداره امور شیعیان می پرداختند(۲۶) و به پرسشهای شیعیان پاسخ می گفتند. امام جواد با تشکیل مجالس مناظره که بخشی از آن به پیشنهاد شیعیان و بخشی دیگر به پیشنهاد مأمون و معتصم بود به نشر معارف شیعی پرداختند.
برخی از این مناظرات در کتاب تحف العقول آمده است(۲۷). امام جواد به سال ۲۲۰ ق در زمان خلافت معتصم در ۲۵ سالگی(۲۸) به شهادت رسیدند.
دوران امامت امام هادی (۲۲۰ ۲۵۴ ق) مصادف بود با دوران خلافت شش خلیفه عباسی به نامهای معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز. به گفته نوبختی یاران و پیروان امام جواد علیه السلام پس از وی به امامت پسر و جانشین او علی بن محمد علیه السلام قائل شدند، جز شماری چند که از پیروی وی سر برتافته به برادرش موسی بن محمد روی نهادند، ولی پس از چندی دوباره امامت علی بن محمد علیه السلام را پذیرفتند.(۲۹)
در دوازده سال اول دوره امامت امام هادی که مصادف با خلافت معتصم و واثق بود، شیعیان موقعیتی همانند دوره مأمون داشتند و بنا به بعضی از روایات طالبی ها کمکهایی نیز دریافت می کردند(۳۰).
با به خلافت رسیدن متوکل که دوره دوم خلافت عباسی آغاز شد، مشکلات متعددی برای شیعیان به وجود آمد. متوکل با جانبداری از اهل سنت و جماعت با معتزله به مبارزه پرداخت. او به شدت نسبت به علی علیه السلام و اهل بیت او کینه می ورزید. متوکل عبدالملک بن زیات را که گرایشهای شیعی داشت از وزارت عزل کرد و افرادی را که تمایلات ضد شیعی داشتند؛
مانند علی بن جهم شامی، عمرو بن فرخ رخجی و ابوالسمط که از هواخواهان بنی امیه و وابسته به آنها بودند و عبداللّه بن محمد بن داوود هاشمی معروف به ابن اترجه به خدمت گرفت. پیام(۳۱)د نزدیک شدن دشمنان علویان به خلیفه عباسی یک رشته اقداماتی بود که به پیشنهاد مشاوران و دستور متوکل به مرحله اجرا درآمد که عبارتند از :
۱ توهین به علویان. بنا به گفته ابن اثیر یکی از دلقکهای متوکل در مجلس بزم او آشکارا به حضرت علی علیه السلام توهین می کرد. این عمل مورد اعتراض پسر او منتصر قرار گرفت و حتی به موجب بعضی از روایات علت قتل متوکل همان توهین ها بود(۳۲).
۲ ویران کردن مرقد امام حسین علیه السلام به سال ۲۳۶ ق و جلوگیری از زیارتِ مرقد مطهّر آن حضرت(۳۳).
۳ تعقیب، بازداشت و دستگیری بعضی از شیعیان. برخی از وکلای امام در بغداد، مداین، کوفه و سواد تحت شکنجه درگذشتند و عده ای را نیز به زندان افکندند(۳۴).
در سال ۲۳۶ ق به دستور متوکل، علویان از مصر اخراج شدند و نخست به عراق تبعید شدند و سپس از عراق به مدینه اعزام گردیدند(۳۵). او یحیی بن عمر علوی را به زندان انداخت(۳۶). عیسی بن جعفر را که از ابوبکر، عمر، عایشه و حفصه بدگویی کرده بود به دستور متوکل آن قدر زدند تا جان سپرد و جسدش را به دجله افکندند(۳۷).
ابن سکیت معلم پسران متوکل از علمای نحو به سال ۲۴۴ ق به جرم دوستی امام حسن و امام حسین علیهماالسلام به دستور متوکل به شهادت رسید(۳۸). همچنین به دستور متوکل فشارهای اقتصادی بر علویان تحمیل شد(۳۹). او دستور داد فدک را از علویان بازگیرند(۴۰).
۴ احضار امام هادی علیه السلام از مدینه به عراق(۴۱) و تحت نظر گرفتن ایشان به سال ۲۳۳ق.
۵ متوکل طی دستور العملی(۴۲) به استانداران از جمله حاکم مصر دستور داد با علویان بر اساس قواعد زیر برخورد شود :
به هیچ یک از علویان ملکی(۴۳) داده نشود یا اجازه اسب سواری یا خارج شدن از فسطاط اعطا نگردد.
به هیچ یک از علویان جواز بیش از یک بنده داده نشود.
چنانچه اختلافی میان فردی علوی و غیر علوی رخ داد، سخن غیر علوی پذیرفته شود و از او دلیل خواسته نشود(۴۴).
به رغم همه محدودیتها و فشارهایی که متوکل در مورد علویان اعمال کرد، مذهب تشیع همچنان در حال گسترش بود. شیعیان از طریق وکلا با امام هادی علیه السلام در ارتباط بودند(۴۵).
و خمس و نذر و هدیه از نمایندگان خود در قم و آبادیهای اطراف آن دریافت می داشتند(۴۶). پیامد این ارتباطات آن بود که خلیفه عباسی احساس کرد توطئه ای علیه او در حال شکل گرفتن است، به ویژه آنکه به متوکل گزارش شده بود که در منزل امام هادی «سلاح و نامه ها و چیزهای دیگر از شیعه او هست». متوکل دستور داد شبانه و ناگهانی بر منزل ایشان هجوم برند و چون چیزی نیافتند، ایشان را نزد متوکل بردند، امّا سرانجام امام آزاد شدند(۴۷).
در دوره خلافت چند ماهه منتصر وضعیت شیعیان بهتر شد. او دستور داد از خاندان ابوطالب دست بدارند و در تعقیب ایشان نباشند و کسی را از زیارت مرقد امام حسین علیه السلام و دیگر قبور آل ابی طالب منع نکنند(۴۸). منتصر همچنین دستور داد اوقاف و املاک علویان را که غصب شده بود به آنان برگردانند و فدک را هم به اولاد امام حسن و امام حسین علیهماالسلام واگذار کرد(۴۹).
در دوران امامت امام هادی چند قیام علوی در حجاز، ری و قزوین و کوفه روی داد(۵۰). یکی از مهمترین این قیامها، قیام یحیی بن عمر طالبی در کوفه بود که در دوره خلافت مستعین به سال ۲۴۸ و یا ۲۵۰ ق روی داد(۵۱). یحیی که از محبوبیت زیادی برخوردار بود مردم را به «الرضا من آل محمد صلی الله علیه و آله » دعوت می کرد(۵۲).
او نخست به زیارت مرقد امام حسین علیه السلام رفت و در آنجا تصمیم خود را آشکار کرد و گروهی از زیدیان دعوت او را پذیرفتند. یحیی بن عمر بیت المال و زندان شهر کوفه را در اختیار گرفت.
والی بغداد محمد بن عبداللّه طاهر یکی از بستگان خود را مأمور دفع یحیی کرد. یحیی چندبار نیروهای محمد بن عبداللّه طاهر را شکست داد، اما سرانجام او کشته شد و سرش را برای مستعین به سامره فرستادند.
از اوایل(۵۳) خلافت عباسیان مذهب زیدی در مصر نیز رواج یافت. محمد نفس زکیه پسر خود علی را برای تبلیغ به مصر فرستاد(۵۴). او نخستین علوی است که به مصر آمد و بسیاری از مردم با او بیعت کردند(۵۵).
فشارهایی که در نیمه اول قرن سوم هجری بر علویان عراق و حجاز وارد شد، باعث گردید که تعدادی از علویان به مصر کوچ کنند. فعالیتهای تبلیغی علویان مصر و قیامهای علویی که در اواسط قرن سوم هجری در عراق و ایران روی داد باعث تحرک و جنبش شیعیان مصر شد.
به سال ۲۴۸ که مستعین به خلافت رسید دوباره سرکوبی علویان آغاز شد. به گفته کندی در همین سال فردی علوی به نام محمد بن علی بن حسن معروف به ابی حُدُرّی مردم را به مذهب تشیع دعوت کرد و جمعی به او گرویدند. والی مصر دستور داد خانه او را به آتش کشند و او و جمعی از علویان به عراق تبعید شدند(۵۶).
طی سالهای ۲۵۰ و ۲۵۱ نیز تعداد از علویان از مصر اخراج شدند(۵۷). به سال ۲۵۲ عبداللّه بن احمد بن محمد معروف به ابن ارقط در مصر قیام کرد و چون شکست خورد به سال ۲۵۳ دستور تبعید او صادر شد.
ابن ارقط فراری بود تا اینکه به سال ۲۵۵ ق دستگیر شد و به عراق تبعید گردید(۵۸).
بعد از رحلت امام هادی علیه السلام ، امام حسن عسکری به سال ۲۵۴ ق عهده دار امامت شدند. دوران امامت امام یازدهم پنج سال و هشت ماه و پنج روز بود(۵۹). بیشتر شیعه امامیه بعد از رحلت امام هادی علیه السلام با امام حسن عسکری علیه السلام بیعت کردند.
تعدادی نیز به امامت محمد، پسر امام هادی که در زمان حیات ایشان رحلت کرده بود گرویدند و گفتند او نمرده است. برخی نیز به جعفر بن علی، برادر امام حسن عسکری علیه السلام گرویدند(۶۰).
سیاست محدودیت و تحت نظر بودن ائمه از سوی خلفای عباسی در دوره امامت امام حسن عسکری علیه السلام ادامه یافت و ایشان ملزم بودند که روزهای دوشنبه و پنج شنبه هر هفته در کاخ خلیفه در سامرا حاضر شوند(۶۱).
قم در دوره امامت امام هادی علیه السلام و امام حسن عسکری علیه السلام یکی از مراکز مهم علمی شیعه به شمار می رفت. در این شهر راویان این دو امام زیاد بودند و تعدادی از مؤلفان حدیث و دیگر علوم اسلامی از همین سرزمین برخاسته اند(۶۲).
در سامره و حوالی آن شمار فراوانی از شیعیان زندگی می کردند و در بغداد، مداین، و کوفه نیز تعدادی از شیعیان ساکن بودند(۶۳). نامه هایی که امام حسن عسکری علیه السلام به نمایندگان خود در خراسان نوشته اند حاکی از گسترش تشیع در این منطقه است(۶۴).
در دوره امامت امام یازدهم سه تن از علویان در مصر فیام کردند. احمد بن ابراهیم بن عبداللّه بن طباطبا معروف به بغای اکبر به سال ۲۵۴ ق در صعید مصر قیام کرد و شکست خورد. به سال ۲۵۵ ق احمد بن محمد بن عبداللّه بن طباطبا معروف به بغای اصغر بین اسکندریه و برقه در محلی به نام کنائس قیام کرد(۶۵). او ادعای خلافت داشت و گروه زیادی به او گرویدند(۶۶).
ابن طولون سپاهی به جنگ او فرستاد و بغای اصغر در همان سال کشته شد(۶۷). ابراهیم بن محمد بن یحیی بن عبداللّه معروف به ابن صوفی(۶۸) نیز در صعید مصر قیام کرد و جمعی به او گرویدند. ابن طولون به سال ۲۵۶ ق سپاهی به جنگ ابن صوفی فرستاد. در این جنگ ابن صوفی پیروز شد(۶۹).
جنگ میان ابن صوفی و ابن طولون تا سال ۲۵۹ ق ادامه یافت. سرانجام ابن صوفی شکست خورد و به مکه گریخت. ابن صوفی را در مکه دستگیر کردند و به مصر آوردند. ابن طولون مدتی او را به زندان فرستاد و سپس آزاد کرد(۷۰).
قیامهای علوی که در قرن سوم هجری در مصر روی داد به گسترش تشیع انجامید و شیعیان مصر را برای اظهار عقاید خود جسور ساخت(۷۱). قیام صاحب الزنج که به سال ۲۵۵ ق در کوفه آغاز شد و حدود پانزده سال ادامه یافت مشکلات زیادی برای عباسیان به وجود آورد. امام حسن عسکری علیه السلام انتساب او را به علویان مردود شمرده فرمودند : «صاحب زنگ از ما اهل بیت نیست»(۷۲)، ولی او خود را علوی می دانست و نسب نامه ای علوی برای خود ساخته بود(۷۳).
سرداران و مشاوران صاحب الزنج ایرانی بودند، ولی بیشتر سپاهیانش سیاه پوست بودند که برای مبارزه با تبعیض نژادی و آزادی بندگان گرد او جمع شده بودند(۷۴).
خلفای عباسی قیام صاحب الزنج را که تا ده سال بعد از آغاز غیبت صغری ادامه یافت به علویان متصل می دانستند(۷۵) و برای سرکوب آن همه امکانات خود را بسیج کردند. قیام صاحب الزنج در حجاز، عراق و جنوب ایران گسترش یافت. خلیفه عباسی معتمد برادر خود موفق را مأمور سرکوبی صاحب الزنج کرد و با کشته شدن او به سال ۲۷۰ ق زنگیان نیز پراکنده شدند(۷۶).
با رحلت امام حسن عسکری علیه السلام به سال ۲۶۰ ق دوره غیبت صغری آغاز شد. به علت فشاری که از سوی خلفای عباسی اعمال می شد، امام حسن عسکری آشکارا جانشین خود را معرفی نکردند(۷۷) و فقط بعضی از خواص و بستگان آن حضرت موفق به دیدار امام قائم(۷۸) علیه السلام شدند.
از این رو پس از رحلت امام یازدهم درباره جانشین ایشان میان شیعه امامیه اختلاف افتاد و چندین فرقه تشکیل شد(۷۹). دکتر جاسم حسین سه عامل را موجب پراکندگی شیعه امامیه بعد از رحلت امام حسن عسکری علیه السلام می داند(۸۰).
گذشت زمان، اختلاف میان فرق شیعه امامیه را محو کرد و در قرن چهارم هجری فقط شیعه اثنی عشری باقی ماند(۸۱). برای غیبت صغرای امام دوازدهم ادلّه ای چند ذکر شده که ما به نقل سه دلیل به شرح زیر اکتفا می کنیم:
۱ از امام صادق روایت شده است که فرمودند قائم قبل از قیام دو غیبت دارد؛ زیرا از کشته شدن هراسان است(۸۲).
۲ به نقل از امام دوازدهم روایت شده که آن حضرت به یکی از یارانشان فرمودند که نیاکانشان همگی به ظاهر بیعت حاکمان زمان را به گردن داشتند، اما او خود را مخفی ساخته تا قیام مسلحانه کند و بیعت هیچ حاکم جوری را بر گردن نخواهد داشت(۸۳).
۳ غیبت صغری امتحانی است که خداوند بندگان خود را در معرض آن قرار داده تا مشخص شود چه کسی ثابت قدم و استوار بر تشیع و امامت امام دوازدهم باقی می ماند(۸۴).
در دوره غیبت صغری (۲۶۰ ۳۲۹ ق) ارتباط شیعیان با امام از طریق نواب اربعه یا سفرای چهارگانه بود که پرسشهای شیعیان را به محضر امام می بردند و پاسخ آن را با توقیع آن حضرت دریافت می کردند(۸۵).
نواب اربعه در بغداد سکونت داشتند و مدفن همه آنها در همان جا قرار دارد. در دوره غیبت صغری فعالیتهای علمی شیعه امامیه به ویژه در دو شهر قم و بغداد افزایش یافت(۸۶).
وجود وکلای امام دوازدهم در زمان نخستین سفیر در مصر، حجاز، یمن، آذربایجان، قم، دینور، ری و خراسان حاکی از گسترش مذهب شیعه امامیه در مناطق یاد شده است(۸۷).