- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
دولتهای مستقل علوی در قرن سوم هجری
الف ادریسیها (۱۷۲ ۳۶۳ ق)
مؤسس دولت ادریسیها که در مغرب اقصی تشکیل شد، ادریس بن عبداللّه بن حسن بود. او که از واقعه فخ نجات یافته بود نخست به مصر رفت و با همکاری واضح که یکی از شیعیان و مأمور برید آنجا بود به مصر گریخت. ادریس در سال ۱۷۰ یا ۱۷۲ ق با غلامش راشد به ولیلی وارد شد و قبیله بربر اوربه او را پناه داد.
به تدریج دیگر قبایل بربر به او گرویدند و به نشر دعوتش پرداختند(۸۸). فعالیتهای تبلیغی ادریس سبب شد که تعدادی از قبایل بربر که مجوسی، یهودی و نصرانی بودند، اسلام را پذیرفتند(۸۹). بر اثر تبلیغات ادریس و گسترش مذهب زیدی دعوت خوارج در مغرب اقصی منقطع گردید و نام عباسیان از خطبه حذف شد(۹۰).
هارون خلیفه عباسی که از سوی ادریس نگران بود، اولاً ابراهیم بن اغلب را والی افریقیه کرد تا با ادریسیها به مقابله بپردازد. او سلسله مستقل اغلبیها را در افریقیه یا تونس فعلی تشکیل داد. ثانیاً هارون برای از میان برداشتن ادریس فردی به نام شمّاخ را مأمور کرد که او را بکشد. شمّاخ به سال ۱۷۵ ق ادریس را مسموم کرد و گریخت(۹۱).
دولت ادریسی نخستین دولت علوی است که در مغرب اقصی یا مراکش فعلی تأسیس شد. ادریس اول به سال ۱۷۴ ق شهر تلمسان در غرب الجزایر را گشود و مسجدی در آنجا بنا کرد. منبر این مسجد که نام ادریس بر آن حک شده بود تا زمان ابن خلدون (۸۰۸ ق) باقی بوده است(۹۲).
جامع قرویین که یکی از قدیم ترین دانشگاههای اسلامی است به هزینه یکی از زنان ثروتمندی که از قیروان به مغرب اقصی کوچ کرد به سال ۲۴۵ق در دوره زمامداری یحیی بن محمد ادریس ساخته شد(۹۳).
به سال ۳۰۰ ق فاطمیان فاس و بخشی از قلمرو ادریسیها را گشودند. ادریسیها تا سال ۳۶۳ ق بر بخشی از مغرب اقصی فرمانروایی داشتند و در این سال آخرین امیر ادریسی به قرطبه برده شد(۹۴). ادریسیها سعی کردند عقاید شیعی را به صورت بسیار ضعیفی در مغرب رواج دهند(۹۵).
ب علویان طبرستان
بخشی از سرزمین طبرستان به دلیل کوهستانی بودن از راه جنگ گشوده نشد. سیاست تبعیض نژادی بنی امیه مردم ایران به ویژه مردم طبرستان را به اعراب بدبین کرد و آنان را واداشت تا در برابر مسلمانان ایستادگی نمایند.
علویان نیز که از سوی خلفای اموی و عباسی مورد تعقیب بودند، کوهستانهای طبرستان را پناهگاه خود قرار دادند، بدین سان آنان هم خود را نجات دادند و هم اینکه با تماس با مردم این ناحیه مذهب زیدی را گسترش دادند.
اعتقاد زیدیه به قیام به سیف و دشمنی دیلمیان با خلفای اموی و عباسی سبب تداوم ارتباط مردم طبرستان با علویان گردید و مردم طبرستان که در برابر نیروی نظامی مسلمانان تسلیم نشده بودند با پذیرش مذهب زیدی بر موضع مخالف خود با عباسیان باقی ماندند.
حسن بن زید علوی مؤسس دولت علویان طبرستان به سال ۲۵۰ ق در زمان خلافت مستعین به قدرت رسید. این سلسله که اولین دولت علوی در ایران بود تا سال ۳۱۶ ق بر طبرستان فرمانروایی داشت(۹۶).
در دوره زمامداری علویان طبرستان فعالیتهای تبلیغی گسترده ای برای نشر مذهب تشیع آغاز شد(۹۷). برخی از فرمانروایان این سلسله افرادی دانشمند و صاحب چندین اثر بودند(۹۸). حسن بن زید به سبب اینکه دعات و مبلغانی به اطراف فرستاد به نام داعی علوی معروف شد(۹۹). علویان طبرستان زیدی مذهب بودند.
قرائن و شواهدی در دست است که پیش از تأسیس دولت علویان، مذهب امامیه در برخی از مناطق طبرستان رواج داشته است. بنا به گفته مجلسی شیعیان طبرستان با امام موسی بن جعفر علیه السلام ارتباط داشته اند(۱۰۰). این ارتباط بعد از تشکیل دولت علویان نیز ادامه داشته است.
بنا به نقل دکتر جاسم حسین، جاسوسان عباسی مکاتباتی را بین رهبر قیام کنندگان در طبرستان و برادر زاده اش به نام محمد بن علی خلف عطار که هر دو از یاران امام دهم بودند، کشف کردند(۱۰۱).
فرمانروایی حسن بن زید تا سال ۲۷۰ ق ادامه یافت. از حوادث مهم زمان او غلبه یعقوب بن لیث بر طبرستان بود(۱۰۲). در دوره زمامداری محمد بن زید (۲۷۰ ۲۸۷ ق) موفق خلیفه عباسی سپاهی به جنگ او فرستاد که به شکست علویان انجامید. در جنگی که میان سامانیها و محمد بن زید رخ داد محمد شکست خورد و خلع گردید.
حسن بن علی ملقب به اطروش به سال ۳۰۱ ق بر طبرستان غلبه یافت و به سال ۳۰۴ ق در جنگ با سامانیان کشته شد. سپس دامادش به نام حسن بن قاسم (۳۰۴ ۳۱۶ ق) ملقب به داعی صغیر جانشین او شد(۱۰۳).
ج بنی رسی در صعده
در نیمه اول قرن سوم هجری چند تن از علویان در یمن قیام کردند(۱۰۴). دولت بنی رسی در نیمه دوم قرن سوم هجری در صعده که در شمال یمن قرار دارد تأسیس شد.
نسب بنی رسی به حسین بن قاسم رسی بن ابراهیم طباطبا می رسد که امامان صعده در یمن از اولاد او می باشند(۱۰۵). عنوان بنی رسی ظاهراً منشأ جغرافیایی داشته و از نام ایالتی در حجاز به نام الرّس که قاسم بر آن حکومت داشت گرفته شده است(۱۰۶).
بنی رسی توانستند در برابر خوارج، قرمطیان و دیگر کسانی که مخالف حکومت آنان بودند قدرت خویش را حفظ کنند. نخستین کسی که از این خاندان قیام کرد یحیی بن حسین بن قاسم رسی بود که او را الهادی الی الحق لقب دادند و در سال ۲۸۸ ق در حیات پدرش حسین با او بیعت کردند(۱۰۷).
او برای مدتی بر صنعا و نجران غلبه یافت و به نام خود سکه زد، ولی پس از چندی این سرزمینها را از دست داد و به صعده بازگشت و پس از ده سال فرمانروایی به سال ۲۹۸ ق درگذشت(۱۰۸). ابن خلدون گوید :
«الهادی الی الحق را مصنفاتی در حلال و حرام بود و دیگری گوید او در احکام شرعی مجتهد بود و در فقه آرای غریبه دارد. تألیفاتش در میان شیعیان معروف است.»(۱۰۹)
ابن ندیم نیز تألیفات دو تن از زمامداران بنی رسی را ذکر کرده است(۱۱۰). بعد از الهادی الی الحق پسرش المرتضی ابوالقاسم محمد بن یحیی به حکومت رسید و تا سال ۳۱۰ ق حاکم صعده بود(۱۱۱). بنی رسی تا قرنها بعد بر بخشی از یمن فرمانروایی داشتند.
د فاطمیان
فاطمیان از میانه سده دوم هجری فعالیتهای تبلیغی خود را آغاز کردند(۱۱۲). برخی در علوی بودن خلفای فاطمی تردید کرده اند(۱۱۳). داعیان فاطمی در اواخر قرن دوم هجری در شهرهای ایران به تبلیغ پرداختند و سپس سلمیه شام را پایگاه تبلیغی خود قرار دادند(۱۱۴). فعالیتهای تبلیغی فاطمیان در نیمه دوم قرن سوم هجری در مشرق، افریقیه و یمن گسترش یافت(۱۱۵).
امام اسماعیلی محمد الحبیب که در سلمیه بود ابن حوشب را برای تبلیغ به یمن فرستاد. او بر بخشی از یمن غلبه یافت(۱۱۶). به سال ۲۸۰ ق ابوعبداللّه شیعی مأمور تبلیغ در افریقیه شد. او به مکه رفت و به اتفاق بربرهای کتامه که قبلاً داعیان اسماعیلی اسرار دعوت را به آنها آموخته بودند به افریقیه وارد شد و به تبلیغ پرداخت(۱۱۷).
بعد از شایع شدن خبر دعوت فاطمیان، خلیفه عباسی المکتفی باللّه فرمان دستگیری عبیداللّه مهدی را که بعد از مرگ پدرش محمد الحبیب جانشین او شده بود، صادر کرد. عبیداللّه از شام به عراق و از آنجا به مصر گریخت(۱۱۸).
عبیداللّه پس از مدتی سرگردانی در فسطاط به سبب اینکه والی مصر در جست وجوی او بود یا به سبب آشوبهای اواخر دوره طولونیها در مصر، درصدد برآمد به افریقیه برود. زیاده اللّه بن اغلب فرمانروای تونس به دستور خلیفه عباسی مأمور شد عبیداللّه را دستگیر کند. او از افریقیه به مغرب اقصی رفت و در شهر سجلماسه مورد استقبال یسع بن مدرار قرار گرفت.
چون نامه زیاده اللّه بن اغلب یا خلیفه عباسی مبنی بر دستگیری عبیداللّه به سجلماسه رسید، یسع او را دستگیر و زندانی کرد(۱۱۹). ابوعبداللّه شیعی بعد از شکست اغلبیها و آل رستم و گشودن افریقیه و مغرب وسطی به مغرب اقصی رفت و یسع بن مدرار را شکست داد و عبیداللّه مهدی را از زندان آزاد کرد و او را به رقّاده آورد و در ربیع الاول سال ۲۹۷ ق مردم افریقیه با عبیداللّه مهدی بیعت کردند(۱۲۰).
بدین ترتیب فعالیتهای تبلیغی فاطمیان که از نیمه دوم قرن دوم هجری آغاز شده بود در اواخر قرن سوم هجری به نتیجه رسید و دولت فاطمیان در شمال افریقا تأسیس شد. مرکز فرمانروایی این سلسله تا سال ۳۶۲ ق افریقیه بود و سپس مقر خلافت آنان به مصر منتقل شد و تا سال ۵۶۷ ق که صلاح الدین ایوبی فاطمیان را منقرض کرد بر مصر غلبه داشتند.
* * *
خلاصه سخن آن که فعالیتهای تبلیغی شیعه امامیه در سده های دوم و سوم هجری، تشکیل دولت شیعی ادریسیها در نیمه دوم سده دوم هجری، قیامهای زیدی که بیش از یک سده در عراق، حجاز، یمن، ایران و مصر ادامه یافت با همه فشارها و سختگیری هایی که از سوی خلفای عباسی اعمال می شد باعث ترویج مذهب تشیع گردید و زمینه تشکیل دولتهای شیعی دیگری را فراهم کرد.
در میانه سده سوم هجری دولت علویان طبرستان که دومین دولت شیعی بود در شمال ایران تشکیل شد. طی سالهای ۲۵۵ تا ۲۷۰ ق صاحب الزنج که خود را علوی می دانست بر حجاز، عراق و جنوب ایران غلبه یافت و مرکز خلافت را به مخاطره افکند.
در سال ۲۸۸ ق بنی رسی که از اوایل این سده فعالیتهای تبلیغی گسترده ای را آغاز کرده بودند، در یمن دولت شیعی تشکیل دادند. در سال ۲۹۳ ق در موصل مقدمات تشکیل دولت بنی حمدان که شیعه مذهب بودند فراهم شد.
فعالیتهای تبلیغی سازمان یافته فاطمیان که از میانه سده سوم هجری آغاز شده بود در اواخر این سده به نتیجه رسید و فاطمیان بر شمال افریقا غلبه یافتند و در پایان سده سوم شیعیان بر بخش وسیعی از سرزمینهای اسلامی در شرق و غرب فرمانروایی یافتند و به تبلیغ تشیع پرداختند.
با تشکیل دولت بویهیان در اوایل سده چهارم هجری و غلبه بر بغداد در سال ۳۳۴ ق و گسترش قلمرو فاطمیان از مغرب به مصر و شام در بیشتر سرزمینهای اسلامی دولتهای شیعی تشکیل شد.
منبع
ابراهیم حسن، حسن، تاریخ الاسلام السیاسی، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، قاهره، ۱۹۶۴ .
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، دار صادر، بیروت، بی تا.
ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، به اهتمام عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۲۰ .
ابن خلدون، تاریخ، ترجمه عبدالمحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران ۱۳۶۶ .
ابن خلکان، وفیات الاعیان، تحقیق احسان عباس، دارالثقافه، بیروت ۱۹۶۸ .
ابن ندیم، الفهرست، ترجمه محمد رضا تجدد، انتشارات کتابخانه ابن سینا، تهران ۱۳۴۳ .
ادیب، عادل، زندگی تحلیلی پیشوایان ما، ترجمه اسداللّه مثیری، دفتر فرهنگ اسلامی، تهران ۱۳۶۶ .
اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، کتابفروشی صدوق، تهران ۱۳۴۹.
بوسورث، کلیفورد ادموند، سلسله های اسلامی، ترجمه فریدون بدره ای، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران ۱۳۷۱ .
جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، تهران ۱۳۷۱ .
جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران ۱۳۶۸ .
حرانی، حسن بن علی بن حسین، تحف العقول، کتابفروشی اسلامیه، تهران ۱۴۰۰ .
حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم عج، ترجمه محمد تقی آیت اللهی، انتشارات امیر کبیر، تهران ۱۳۶۷ .
حقیقت، عبدالرفیع، جنبش زیدیه در ایران، انتشارات فلسفه، تهران ۱۳۶۳ .
شریف قرشی، باقر، تحلیلی از زندگی امام حسن عسکری، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد ۱۳۷۱ .
صدر، محمد باقر، فدک در تاریخ، ترجمه محمد عابدی،
انتشارات روزبه، تهران ۱۳۶۰ .
صدوق، عیون اخبارالرضا، ترجمه محمد قمی اصفهانی، انتشارات علمیه اسلامیه، تهران ۱۳۶۴ .
طبری، تاریخ الرسل و الملوک، شرکت انتشارات جهان، تهران، افست از چاپ اروپا.
طوسی، اختیار معرفه الرجال، تصحیح حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ .
فضل اللّه ، محمد جواد، تحلیلی از زندگانی امام رضا، ترجمه سید محمد صادق عارف، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد ۱۳۶۵ .
فضیلت الشامی، تاریخ زیدیه در قرن دوم و سوم هجری، ترجمه سید محمد ثقفی علی اکبر مهدی پور، انتشارات دانشگاه شیراز، شیراز ۱۳۶۷ .
فیاض، علی اکبر، تاریخ اسلام، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم، تهران ۱۳۶۷ .
کندی، ابی عمر محمد بن یوسف، تاریخ ولاه مصر، تحقیق دکتر حسین نصار، دار صادر، بیروت ۱۳۷۹ .
مجلسی، بحارالانوار، چاپ جدید.
مرتضی حسینی، جعفر، زندگی سیاسی هشتمین امام، ترجمه سید خلیل خلیلیان، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران ۱۳۶۶ .
مسعودی، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران ۱۳۴۷ .
مصطفی شبیبی، همبستگی میان تصوف و تشیع، ترجمه و تلخیص دکتر علی اکبر شهابی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۴ .
مظفر، محمد حسین، تاریخ شیعه، ترجمه دکتر سید محمد باقر حجتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران ۱۳۶۸ .
مفید، ارشاد، انتشارات علمیه، تهران ۱۳۴۶ .
ممتحن، حسینعلی، نهضت صاحب الزنج، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران ۱۳۶۷ .
نوبختی، فرق الشیعه، ترجمه و تعلیقات دکتر جواد مشکور، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، تهران ۱۳۶۱ .
یعقوبی، تاریخ، ترجمه دکتر محمد ابراهیم آیتی، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، تهران ۱۳۶۲ .
پی نوشت ها
۱ بنگرید به : جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۳۴ به بعد.
۲ ابن خلدون، تاریخ، ج ۳،ص ۱۵ ۲۳ .
۳ بنگرید به : ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۶، ص ۳۰۲ ۳۱۰ .
۴ ابن خلدون، تاریخ، ج ۳، ص ۱۰ .
۵ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۷۲ ۷۳.
۶ الکامل فی التاریخ، ج ۶، ص ۳۰۲.
۷ بنگرید به : همان، ج ۶، ص ۳۰۴ ۳۱۰ .
۸ همان، ج ۶، ص ۳۰۵ .
۹ همان.
۱۰ همان، ج ۶، ص ۳۰۹ ۳۱۰ .
۱۱ همان، ج ۶، ص ۳۱۱ ۳۱۲ .
۱۲ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۷۴ .
۱۳ همان، ص ۷۴ ۷۵ ؛ الکامل فی التاریخ، ج ۶ ، ص ۳۱۲ ۳۱۳ .
۱۴ مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص ۴۴۱ ؛ الکامل فی التاریخ، ج ۶، ص ۳۱۹ .
۱۵ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص ۳۷۹ ۳۸۰ .
۱۶ مروج الذهب، ج۲، ص ۴۴۱ ؛ الکامل فی التاریخ، ج ۶، ص ۳۲۶ .
۱۷ تاریخ ابن خلدون، ج ۳، ص ۱۱ .
۱۸ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۷۶ .
۱۹ عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۴۸۷ ۴۹۷ ؛ یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص ۴۷۱ .
۲۰ الکامل فی التاریخ، ج ۶، ص ۳۹۹ .
۲۱ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص ۴۷۳ ؛ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۷۷، به نقل از : عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۸۸ .
۲۲ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص ۴۹۳ .
۲۳ الکامل فی التاریخ، ج ۶، ص ۳۹۹ .
۲۴ رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ج ۲، ص ۱۱۶ .
۲۵ همان، ج۲، ص ۱۱۷ ۱۱۹ .
۲۶ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۷۸ ۸۱ .
۲۷ حسن بن علی بن حسین حرانی، تحف العقول، ص ۴۷۳ ۴۷۸ .
۲۸ مفید، ارشاد، ج۲، ص ۲۶۴. مسعودی، شهادت امام جواد علیه السلام را به سال ۲۱۹ ق ثبت کرده است. (مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۶۵).
۲۹ نوبختی، فرق الشیعه، ص ۱۳۳ ۱۳۴ .
۳۰ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۸۱ .
۳۱ محمد حسین مظفر، تاریخ شیعه، ص ۱۲۴ ؛ الکامل فی التاریخ، ج۷، ص ۵۶ .
۳۲ الکامل فی التاریخ، ج ۷ ، ص ۵۵ ۵۶ .
۳۳ طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج ۱۱، ص ۱۴۰۷ ؛ الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص ۵۵ .
۳۴ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۸۳ .
۳۵ تاریخ شیعه، ص ۲۶۲ .
۳۶ تاریخ الرسل و الملوک، ج ۱۱، ص ۱۴۰۳ ۱۴۰۴ .
۳۷ الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص ۷۹ .
۳۸ ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج ۶، ص ۳۹۶ .
۳۹ باقر شریف قرشی، تحلیلی از زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام ، ص ۲۸۱ .
۴۰ محمد باقر صدر، فدک در تاریخ، ص ۳۶.
۴۱ مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۰۹ .
۴۲ کندی (ولاه مصر، ص ۲۰۳) این دستور العمل را به منتصر نسبت می دهد. مقریزی نیز به نقل از کندی صدور ین دستور العمل را در زمان منتصر می داند (بنگرید به : تاریخ شیعه، ص ۲۶۴). ولی با توجه به رفتاری که منتصر نسبت به علویان درپیش گرفت و همچنین با توجه به اینکه دوره زمامداری منتصر چندماه بیش نبود، همان طور که مؤلف تاریخ شیعه متذکر شده است، این دستورالعمل با شیوه و رفتار او با علویان سازگار نیست. بنابراین دستورالعمل باید در زمان متوکل صادر شده باشد.
۴۳ در تاریخ شیعه (صفحه ۲۶۴) به جای این عبارت، چنین آمده است : «هیچ علوی نباید پیشه و صنعتی را قبول کند».
۴۴ کندی، ولاه مصر، ص ۲۳۰ .
۴۵ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۸۵ .
۴۶ بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۸۵ .
۴۷ مروج الذهب، ج ۲، ص ۵۰۲ ۵۰۳ .
۴۸ همان، ج ۲، ص ۵۴۲ ؛ الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص ۱۱۶ .
۴۹ مروج الذهب، ج ۲، ص ۵۴۲ ؛ الکامل فی التاریخ، ج ۷،ص ۱۱۶ .
۵۰ مروج الذهب، ج ۲، ص ۵۵۸، ۵۷۸، ۵۸۱ ۵۸۲ .
۵۱ همان، ج ۲، ص ۵۵۳ .
۵۲ الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص ۱۲۷ .
۵۳ بنگرید به : مروج الذهب، ج ۲، ص ۵۵۳ ۵۵۷ ؛ الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص ۱۲۶ ۱۲۹ .
۵۴ همان، ج ۵، ص ۵۲۲ .
۵۵ تاریخ شیعه، ص ۲۶۲ .
۵۶ ولاه مصر، ص ۲۲۹.
۵۷ همان، ص ۲۳۰ .
۵۸ همان، ص ۲۳۲ ۲۳۴ .
۵۹ فرق الشیعه، ص ۱۳۹ .
۶۰ همان، ص ۱۳۷ ۱۳۹ .
۶۱ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۸۷ .
۶۲ تاریخ شیعه، ص ۱۳۲ .
۶۳ همان.
۶۴ بنگرید به : طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص ۵۷۵ ۵۸۱ .
۶۵ ولاه مصر، ص ۲۳۷ ۲۳۸؛ تاریخ شیعه، ص ۲۶۶ .
۶۶ ولاه مصر، ص ۲۳۹ ؛ تاریخ شیعه، ص ۲۶۶ .
۶۷ الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص ۲۱۷ .
۶۸ ولاه مصر، ص ۲۳۹ ؛ تاریخ شیعه، ص ۲۶۶ .
۶۹ کندی در کتاب ولاه مصر صفحه ۲۴۰، آغاز دعوت او را به سال ۲۵۳ ق می داند.
۷۰ بنگرید به : ولاه مصر، ص ۲۴۰ ؛ الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص ۲۳۸ ۲۳۹ .
۷۱ بنگرید به : ولاه مصر، ص ۲۴۰ ۲۴۱ ؛ الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص ۲۶۳ ۲۶۴ .
۷۲ بنگرید به : تاریخ شیعه، ص ۲۶۷ .
۷۳ تحلیلی از زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام ، ص۲۶۲ .
۷۴ الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص ۲۰۵ به بعد ؛ مروج الذهب، ج ۲، ص ۵۹۵ .
۷۵ الکامل فی التاریخ ج ۷، ص ۲۰۵ ۲۰۶ .
۷۶ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۷۵ .
۷۷ بنگرید به : الکامل فی التاریخ، ج ۷، حوادث سالهای ۲۵۵ تا ۲۷۰ ق ؛ مروج الذهب، ج ۲، ص ۵۹۵، ۶۰۵ ۶۰۷ ؛ حسینعلی ممتحن، نهضت صاحب الزنج، ص ۳۰۲ ۳۳۷.
۷۸ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۰۲ .
۷۹ تاریخ شیعه، ص ۱۳۶ .
۸۰ فرق الشیعه، ص ۱۳۹ ۱۵۷ .
۸۱ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۱۳ .
۸۲ همان.
۸۳ تاریخ شیعه، ص ۱۳۷ .
۸۴ همان، ص ۱۳۸ .
۸۵ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۵۱ ۱۵۵ .
۸۶ ابن خلدون، تاریخ، ج ۳، ص ۸، ۱۵ .
۸۷ همان، ج ۳، ص ۱۶ .
۸۸ همان، ج ۳، ص ۱۷ .
۸۹ همان، ج ۳، ص ۱۹ .
۹۰ همان، ص ۴۵ .
۹۱ ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص ۲۲۸.
۹۲ مروج الذهب، ج ۲، ص ۵۵۷ ۵۵۸ .
۹۳ عبدالرفیع حقیقت، جنبش زیدیه در ایران، ص ۱۶۷.
۹۴ همان، ص ۹۸ .
۹۵ بنگرید به : ابن ندیم، الفهرست، ص ۳۶۰.
۹۶ ابن خلدون، تاریخ، ج ۳، ص ۳۰ .
۹۷ بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۶۶ .
۹۸ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۸۷ .
۹۹ بنگرید به: ابن خلدون، تاریخ، ج ۳، ص ۳۱ ۳۲ .
۱۰۰ همان، ج ۳، ص ۳۲ .
۱۰۱ همان، ج ۳، ص ۳۲ ۳۹ .
۱۰۲ همان، ج ۳، ص ۱۱ ۱۳ .
۱۰۳ همان، ج ۳، ص ۱۵۷ .
۱۰۴ سلسله های اسلامی، ص ۱۲۰ . رس نام کوهی است در نزدیکی ذوالحلیفه در شش میلی مدینه. قاسم بن ابراهیم برادر ابن طباطبا در جبال قدس در اطراف مدینه ساکن بود. بعد از مرگ برادرش در سال ۱۹۹ ق دعوت خود را آشکار کرد (اعلام زرکلی، ج ۵، ص ۱۷۱) و به تبلیغ پرداخت، ولی علناً قیام نکرد (تاریخ زیدیه در قرن دوم و سوم هجری، ص ۱۸۵ ۱۸۶).
۱۰۵ ابن خلدون، تاریخ، ج ۳، ص ۱۵۷ .
۱۰۶ همان.
۱۰۷ همان.
۱۰۸ ابن ندیم، الفهرست، ص ۳۶۱ .
۱۰۹ بنگرید به : ابن خلدون، تاریخ، ج۳، ص ۱۵۷ ۱۶۰ ؛ سلسله های اسلامی، ص ۱۱۸ ۱۲۱ .
۱۱۰ بنگرید به : فیاض، تاریخ اسلام، ص ۲۴۰ ؛ فرق الشیعه، ص ۱۰۱ به بعد.
۱۱۱ بنگرید به : الکامل فی التاریخ، ج ۸، ص ۲۴ ۲۷ ؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۳، ص ۴۲ .
۱۱۲ ابن ندیم، الفهرست، ص ۳۴۸ ۳۵۴ ؛ تاریخ تشیع در ایران، ص ۲۰۷ ۲۰۸ .
۱۱۳ الکامل فی التاریخ، ج ۸، ص ۲۸ ۳۱ ؛ ابن خلدون، تاریخ، ج ۳، ص ۴۲ ۴۳ .
۱۱۴ ابن خلدون، تاریخ، ج ۳، ص ۴۳ .
۱۱۵ الکامل فی التاریخ، ج ۸، ص ۳۱-۳۲ ؛ ابن خلدون، تاریخ، ج ۳، ص ۴۳ .
۱۱۶ الکامل فی التاریخ، ج ۸، ص ۳۷ ؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۳، ص ۴۶ ۴۷ .
۱۱۷ الکامل فی التاریخ، ج ۸، ص ۳۷ ؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۳، ص ۴۷ .
۱۱۸ الکامل فی التاریخ، ج ۸، ص ۴۸ ؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۳، ص ۵۰ .
۱۱۹ بنگرید به : ابن خلدون، تاریخ، ج۳، ص ۵۰ ۱۱۶ .
۱۲۰ بنگرید به : الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص ۵۳۸ .
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه