- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
پیش از اسلام در مکه قبایلی زندگی می کردند مانند: جرهم، خزاعه، کنانه، صوفه، آل صفوان و قریش که به توضیح آنان خواهیم پرداخت.
۱ – جُرهُم
قبیله جرهم از جمله قبایلی بودند که از سرزمین یمن به منطقه حجاز کوچ کرده بودند. در یمن، بین قحطانیان یعنی حمیر، سبا و جرهم برای بدست گرفتن زعامت و ریاست بر دیگر قبایل، نزاع درگرفت؛ جرهمیان که توان رقابت با این حریفان قدرتمند را در خود ندیدند از بلاد یمن بیرون رانده شدند و به حجاز کوچ کردند؛ [۱] سرزمینی که از آنِ قبیله همنژادشان یعنی عمالقه بود. عمالقه از فرزندان عملیق بن لود به شمار می آمدند و دیر زمانی بود که حاکمان بلا منازع این منطقه به شمار می آمدند. جرهمیان با شکست عمالیق در حجاز ساکن شدند. [۲]
بعد از آنکه ابراهیم (علیه السلام)، هاجر و اسماعیل را به فرمان الهی به مکه آورد و آنان را در آن بیابان خشک و خالی، تنها گذاشت و رفت خداوند چشمهای را در زیر پای اسماعیل (علیه السلام) جاری ساخت در این هنگام گروهی از مردم قبیله جرهم که از سرزمین مکه، گذر می کردند پرندگانی را دیدند که در نقطهای در رفت و آمدند؛ دریافتند که آن پرندگان در پی آب، بدان سو آمدهاند از این رو کس فرستادند تا از آنجا خبری بجوید؛ پس هاجر و کودکش را در کنار آب دیدند. آنها از هاجر اجازه گرفتند که در آنجا اقامت کنند هاجر به آنان اجازه داد و با آنان شرط کرد که حقی در آب جز آن مقدار که نیازشان را برآورد نداشته باشند آنها هم موافقت کردند و در همسایگیشان فرود آمدند. [۳][۴][۵][۶][۷]
رفته رفته اسماعیل (علیه السلام) در بین جرهمیان رشد کرد؛ از آنان زن گرفت و صاحب فرزندانی شد. [۸][۹]اندکی بعد ایشان به همراه پدر، خانه کعبه را بنا کردند. [۱۰] پس از وفات اسماعیل (علیه السلام)، پسرش نابت، امر کعبه را به عهده گرفت پس از وفات نابت، جرهم بر امور کعبه مسلط شدند و فرزندان اسماعیل (علیه السلام) متفرق شدند.
خاندان جرهم به نام دایی بودند فرزندان اسماعیل (علیه السلام)، پیوسته بر مکه فرمانروایی داشتند و عهده دار امور کعبه بودند[۱۱][۱۲][۱۳][۱۴][۱۵] تا اینکه تباهی آغاز کردند و حرام خدا را حلال شمردند و بر مردم ستم روا داشتند. [۱۶][۱۷][۱۸] این امر از قدرتشان کاست پس بنی بکر بن کنانه و بنیغبشان بن عبدعمرو بن لؤی از خزاعه که در اطراف مکه ساکن بودند به آنان حملهور شدند و بر آنها پیروز شدند؛ آنان پس از بیرون راندن جرهمیان از مکه، خود عهده دار امور کعبه شدند. [۱۹][۲۰] جرهمیان نیز به دیار خود در یمن، برگشته بعد از مدتی از بین رفتند. [۲۱]
۲ – خزاعه
خزاعه قبیلهای از ازد محسوب شده و جزئی از قحطانیان به شمار میآیند. آنان فرزندان عمرو بن ربیعه مزیقاء معروف به خزاعه بودند که بعد از کوچیدن از یمن، منطقه حجاز را طی کرده در اطراف مکه در منطقه «مرّالظهران» فرود آمده بودند سپس به حرم آمدند و در مکه ماندگار شدند. [۲۲]
خزاعه به همراه بنی بکر بن عبدمناه که از بطون کنانه به شمار می آمدند و در پایین مکه سکونت داشتند با جرهمیان که در حرم سرکشی آغاز کرده و به ظلم و ستم دست زده بودند درگیر شدند و با غلبه بر آنها، بر امور مکه مسلط شدند؛ سپس، خزاعه، بنی بکر را نیز از امور مکه کنار زدند و رسماً خود تولیت کعبه را بدست گرفتند. ریاست و سرپرستی خزاعه در مکه سیصد سال به طول انجامید. [۲۳]
در زمان حکومتشان، فرزندان قریش عمدتاً در اطراف مکه سکونت داشتند و تعداد کمی هم از ایشان به صورت پراکنده در حرم به سر میبردند؛ ولی در امور سرپرستی مکه و بیت الله الحرام هیچگونه دخالتی نداشتند تا این که قصی بن کلاب به مکه بازگشت و برای بدست گرفتن تولیت کعبه علیه خزاعه قیام کرد؛ در این جنگ که سرانجام به حکمیت کشیده شد دو طرف نزد یعمر بن عوف از طایفه بکر رفتند و او به نفع قصی بن کلاب رای داد بدین ترتیب مکه در اختیار قصی قرار گرفت و خزاعه به جز بعضی از طوایف آن، که به جهت نسبت دامادیشان با قریش در آنجا باقی ماندند، بقیه از مکه بیرون رانده شدند. [۲۴]
۳ – کنانه
آنها از نسل کنانه بن خزیمه بن مدرکه بن الیاس بن مضر بودند که در اطراف مکه زندگی می کردند. [۲۵][۲۶][۲۷] کنانه دارای بطون زیادی بود که اشرف آنها قریش است.
کنانه و خزاعه در جنگ با جرهم با هم متحد شده و با مشارکت هم جرهم را شکست داده از مکه اخراج کردند. [۲۸][۲۹][۳۰] بعد از شکست جرهم رسماً تولیت امور کعبه بدست خزاعه افتاد با این حال کنانه نیز در امور مکه مشارکت داشتند.
قصی پس از بازگشت به مکه[۳۱] جهت به دست گرفتن امور مکه با خزاعه و بنی بکر درگیر شد و توانست به کمک برادران خود(برادران مادری قصی که در قضاعه زندگی می کردند. ) و بنی کنانه (غیر از بنی بکر) بر آنها پیروز گردد. [۳۲] سپس قصی قریش را از اطراف مکه گرد آورد و در مکه جای داد و منازل کنانه (بنی بکر) را بینشان تقسیم کرد. [۳۳]
بنی بکر از کار قصی در بیرون انداختنشان از مکه عصبانی بودند و همواره مترصد فرصتی بودند تا قریش را از حرم بیرون کنند تا اینکه سرانجام با مطّلب بن قصی بن کلاب از در صلح درآمده جزء احابیش و همپیمانان قریش درآمدند. [۳۴][۳۵]
۴ – صوفه
آنان فرزندان غوث بن مرّ بن ادّ بن طابخه بن الیاس بن مضر بودند که به این نام معروف شده بودند. [۳۶][۳۷][۳۸][۳۹] صوفه پس از خزاعه و قبل از بدست گرفتن امور کعبه توسط قریش عهده دار منصب اجازه حج (حرکت به عرفات و رمی جمرات و کوچ کردن از منی) بودند. [۴۰][۴۱][۴۲][۴۳][۴۴][۴۵]
آنها حجاج را آماده می کردند و از عرفه به مزدلفه میبردند سپس در یوم النفر، آنان را از منی به مکه روانه می کردند؛ احدی از حجاج اجازه نداشت پیش از آنکه یکی از صوفیان رمی جمرات انجام دهد مراسم رمی به جای آورد؛ پس از پایان رمی، صوفه راه منی به مکه را میبستند و اجازه نمیدادند پیش از آنان کسی به طرف مکه حرکت کند. [۴۶][۴۷] امر بدین منوال بود تا اینکه قصی بن کلاب بر آنان تاخت و بر آنها پیروز شد با سپری شدن دوران صوفه فرزندان سعد بن زید مناه از خاندان تمیم جانشین آنان شدند. [۴۸][۴۹][۵۰]
۵ – آل صفوان
آنها فرزندان سعد بن زید تمیم به شمار آمده بعد از صوفه عهده دار منصب اجازه به حجاج شدند. [۵۱] اولین نفر از این خاندان که عهده دار این منصب شد صفوان بن حارث[۵۲] (جناب) بن شجنه بود. [۵۳][۵۴][۵۵] این منصب پیوسته در این خاندان دست به دست میشد تا اینکه اسلام ظهور کرد آخرین نفر از این طایفه که عهده دار این منصب بود کرب بن صفوان بیان شده است.
۶ – قریش
به فرزندان نضر بن کنانه بن خزیمه بن مدرکه بن الیاس بن مضر بن معد بن عدنان قریش اطلاق میشود آنان در طی ریاست سیصد ساله خزاعه بر امور کعبه، به صورت پراکنده در اطراف مکه و کوه ها و شعاب اطراف آن به سر میبردند؛ ولی در امور و سرپرستی مکه و بیت الله الحرام هیچ گونه دخالتی نداشتند تا وقتی که قصی بن کلاب به مکه بازگشت.
او با دختر رئیس قبیله خزاعه ازدواج کرد و رفته رفته بر دامنه نفوذش افزود تا اینکه تصمیم گرفت که خود به تنهایی عهده دار ولایت کعبه شود؛ از این رو با قریش و بنی کنانه (غیر از بنی بکر) سخن گفت و از آنها درخواست کمک نمود آنها نیز پذیرفتند[۵۶][۵۷][۵۸][۵۹] و با او بیعت کردند سپس قصی نامهای به برادرش رزاح بن ربیعه نوشت و از او یاری خواست. با فراهم آمدن مقدمات کار ابتدا در موسم حج قصی متعرض صوفه که عهده دار منصب اجازه حجاج بودند، شد و با او به جدال و کشمش پرداخت و خود را بدین کار شایسته تر از او دانست کار به جنگ کشیده شد. [۶۰][۶۱][۶۲][۶۳]
قصی در این جنگ به پیروزی رسید. خزاعه و بنی بکر احساس خطر کردند و یقین کردند که قصی، آنان را نیز از ولایت مکه منع خواهد کرد هم چنانکه دیگران را از این کار منع کرده بود پس از او کناره گرفتند و سپس با او به جنگ برخاستند بعد از جنگی سخت، دو طرف سرانجام به صلح تن در دادند و به حکمیت یعمر بن عوف از طایفه بکر رضایت دادند؛ یعمر چنان داوری کرد که قصی برای خدمتگزاری کعبه و سرپرستی مکه از طایفه خزاعه برازنده تر است.
بدین ترتیب مکه در اختیار قصی قرار گرفت و او ریاست کامل کعبه و بیت الله الحرام را به دست گرفت. [۶۴][۶۵][۶۶] قصی قبایل متفرق قریش را گرد آورد و در مکه جای داد و امور رفادت (مهمانداری از زائران کعبه) حجابت (دربانی و کلیداری) سدانه (خادمی و پردهداری) لواء (پرچمداری) و سقایت را عهده دار گردید. [۶۷] او کعبه را از نو ساخت و دارالندوه را در آنجا جهت انجام مشورت ها و اتخاذ تصمیمات عمده قریش تاسیس کرد. [۶۸]
پس از قصی مناصب قریش بین بنی عبدمناف و بنی عبدالدار تقسیم شد. [۶۹][۷۰][۷۱]
قریشیان رفته رفته از دین آباء و اجدادی خود فاصله گرفتند و بت پرستی را پیشه خود کردند به طوری که کعبه پر شده بود از بت های قریش و دیگر قبایل. آنان در دین شدت می ورزید و بخصوص بعد از حادثه اصحاب فیل بدعت های بسیاری از خود به جا گذاشتند تا این که اسلام ظهور کرد و همه این بدعت ها را از بین برد.
قریش برای خود راههای تجاری به شام و حبشه و یمن و عراق گشودند و در مکه اجتماعات و بازارگاه هایی چون عکاظ بر پا نمودند که بسیاری از قبایل نجد در آن شرکت می کردند. [۷۲] [۷۳]
بعد از بعثت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، مکه عرصه خشونت های بسیار از سوی سران و بعضی از مردم قریش علیه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اصحاب و یارانش بود. بعد از هجرت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مدینه نیز، جنگ های بسیاری علیه حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر پا نمودند تا اینکه سرانجام در سال هشتم هجری مکه بدست مسلمانان فتح شد و تمامی قریش اسلام اختیار کردند.
پی نوشت ها
۱. دینوری، ابو حنیفه، اخبار الطوال، تحقیق عبد المنعم عامر، قم، شیخ رضی، ۱۳۶۸ش، ص۸.
۲. دینوری، ابو حنیفه، اخبار الطوال، تحقیق عبد المنعم عامر، قم، شیخ رضی، ۱۳۶۸ش، ص۹.
۳. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری،، تحقیق عبدالعزیز عبدالله بن باز، بیروت، دارالفکر، ج۴، ص۱۴۴.
۴. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵، ج۲، ص۴۹.
۵. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۵۵.
۶. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۶، ج۲، ص۱۸۴.
۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۱، ص۲۵۶.
۸. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، تحقیق عبدالعزیز عبدالله بن باز، بیروت، دارالفکر،ج۴ ص۱۴۴
۹. قلقشندی، احمد بن عبدالله، نهایه الارب فی معرفه انساب العرب، ص۲۱۱.
۱۰. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، تحقیق عبدالعزیز عبدالله بن باز، بیروت، دارالفکر، ص۱۴۴.
۱۱. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸، ج۱، ص۲۲۲.
۱۲. حمیری، عبدالملک ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ج۱، ص۱۱۳.
۱۳. دینوری، ابو حنیفه، اخبار الطوال، تحقیق عبد المنعم عامر، قم، شیخ رضی، ۱۳۶۸ش، ص۹.
۱۴. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، پور سعید، مکتبه الثقافه الدینیه، بی تا،ج۴، ص۱۲۴
۱۵. ابن خلدون، ابوزید عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۹۸۸، ج۲، ص۳۹۶.
۱۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷،ج۲، ص۲۸۴.
۱۷. حمیری، عبدالملک ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ص۱۱۳.
۱۸. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، پور سعید، مکتبه الثقافه الدینیه، بی تا، ج۴، ص۱۲۵
۱۹. حمیری، عبدالملک ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ص۱۱۳.
۲۰. ابن خلدون، ابوزید عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۹۸۸، ج۲، ص۳۹۷.
۲۱. قلقشندی، احمد بن عبدالله، نهایه الارب فی معرفه انساب العرب، ص۲۱۱.
۲۲. قلقشندی، احمد بن عبدالله، نهایه الارب فی معرفه انساب العرب، ص۲۴۴.
۲۳. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، پور سعید، مکتبه الثقافه الدینیه، بی تا، ج۴، ص۱۲۶.
۲۴. بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول ۱۹۹۶، ج۱، ص۵۰.
۲۵. قلقشندی، احمد بن عبدالله، نهایه الارب فی معرفه انساب العرب، ص۴۰۹.
۲۶. ابن خلدون، ابوزید عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۹۸۸، ج۲، ص۳۸۳.
۲۷. بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول ۱۹۹۶، ج۱۱، ص۸۳.
۲۸. ابن خلدون، ابوزید عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۹۸۸، ج۲، ص۳۹۷.
۲۹. حمیری، عبدالملک ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ص۱۱۳.
۳۰. بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول ۱۹۹۶، ج۱۱، ص۸۳.
۳۱. ابن سعد، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰، ج۱، ص۵۶.
۳۲. ابن سعد، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰، ج۱، ص۵۵.
۳۳. ابن خلدون، ابوزید عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۹۸۸، ج۲، ص۴۰۰.
۳۴. بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول ۱۹۹۶، ج۱، ص۷۵.
۳۵. بغدادی، ابن حبیب، المحبر، تحقیق ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الافاق الجدیده، بیتا، ص۲۴۶.
۳۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۲، ص۲۲۸۶.
۳۷. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸، ج۱، ص۲۳۸.
۳۸. ابن سعد، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰، ص۵۶.
۳۹. ابن قتیبه، المعارف، تحقیق ثروت عکاشه، قاهره، الهیئه المصریه العامه للکتاب، چاپ دوم، ۱۹۹۲، ص۷۶.
۴۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۲، ص۲۵۸.
۴۱. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸، ج۱، ص۲۳۸.
۴۲. ابن سعد، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰، ص۵۶.
۴۳. ابن قتیبه، المعارف، تحقیق ثروت عکاشه، قاهره، الهیئه المصریه العامه للکتاب، چاپ دوم، ۱۹۹۲، ص۷۹.
۴۴. بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول ۱۹۹۶، ج۱۲، ص۳۶۳.
۴۵. حمیری، عبدالملک ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ص۱۱۹.
۴۶. حمیری، عبدالملک ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ص۱۲۰.
۴۷. ابن سعد، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰، ص۵۶.
۴۸. ابن عبد ربه، احمد بن محمد، عقدالفرید، بیروت، مکتبه صادر، ج۳، ص۲۹۷.
۴۹. بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول ۱۹۹۶، ج۹، ص۲۱.
۵۰. حمیری، عبدالملک ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ص۱۲۰
۵۱. حمیری، عبدالملک ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ص۱۲۰.
۵۲. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۶، ص۲۰۶.
۵۳. حمیری، عبدالملک ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ص۱۲۰.
۵۴. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۶، ص۲۰۶.
۵۵. ابن قتیبه، المعارف، تحقیق ثروت عکاشه، قاهره، الهیئه المصریه العامه للکتاب، چاپ دوم، ۱۹۹۲،ص ۷۶.
۵۶. ابن سعد، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰، ص۵۶.
۵۷. حمیری، عبدالملک ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ص۱۲۴.
۵۸. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸، ص۲۳۸ .
۵۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷،ج۲، ص۲۵۶.
۶۰. ابن سعد، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰، ص۵۶.
۶۱. حمیری، عبدالملک ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ص۱۲۴.
۶۲. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸، ص۲۳۸.
۶۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷،ج۲، ص۲۵۶ .
۶۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷،ج۲، ص۲۵۸.
۶۵. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸، ص۲۳۸.
۶۶. ابن سعد، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰، ص۵۶.
۶۷. حمیری، عبدالملک ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ص۱۲۵.
۶۸. ابن سعد، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰، ص۵۸.
۶۹. بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول ۱۹۹۶، ج۱، ص۸۶.
۷۰. ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، تحقیق خورشید احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول، ۱۴۱۰، ص۳۴.
۷۱. حمیری، عبدالملک ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ص۱۳۲.
۷۲. قزوینی، زکریا بن محمد، آثار البلاد و اخبار العباد، دار صادر، بیروت، ص۸۵.
۷۳. ازرقی، محمدعبدالله، اخبار مکه، تحقیق رشدی صالح ملحس، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۸، ص۱۲۲۹
منبع: سایت پژوهه؛ برگرفته از مقاله «قبایل عرب مکه قبل از بعثت»