- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
برخى براین باورند که فلسفه احکام در روایات، بیش از قرآن بازگو شده است، ولى مطالعه آیات مى نمایاند که توجه به فلسفه احکام درآیات قرآن، کمتر از روایات نبوده است، بلکه تحقیق، خلاف آن را ثابت مى کند. چه این که قرآن، ضمن دهها آیه به تفصیل و اجمال، فلسفه احکام را بیان داشته، ولى آنچه در علل الشّرایع شیخ صدوق آمده است، همه آنها بیانگر فلسفه احکام نیست، زیرا مراد صدوق از علل، معنایى است که شامل دلیل، علّت و حکمت مى شود. و ى هرچند در برخى بابها واژه «علت» را مى آورد، ولى با درنگ بیشتر آشکار مى شود که منظور وى از علّت، دلیل حکم است، چنانکه در مواردى، مرادش از علت، علت شرعى است ودر پاره اى ازموارد نیز مرادش از علّت، حکمت است.
علاوه براین، مراد صدوق از شرایع در «علل الشّرایع» اعم از احکام است؛ یعنى فلسفه آفرینش، فلسفه نامگذارى بعضى چیزه، علت دفن نشدن و یا دفن شدن ائمه «ع» در مکانى و… را از علل الشّرایع به شمار آورده است.
بلى، اگر سخن صحابه را چنانکه اهل سنّت مى گویند، از روایات به شمار آوریم ویا روایات ضعیف را معتبر بدانیم، احتمال دارد شمار روایات بیانگر فلسفه احکام بیش از آیات فلسفه احکام باشد.
نمونه اى از آیات:
«… و ماجعلنا القبله الّتى کنت علیها الاّ لنعلم من یتّبع الرسول ممّن ینقلب على عقبیه…» بقره/۱۴۳
وآن قبله اى را که رو به آن ایستادى، دگرگون نکردیم، جز بدان سبب که بدانیم چه کسى از پیامبر پیروى مى کند و چه کسى به خلاف او بر مى خیزد.
درصدر اسلام قبله مسلمانان بیت المقدس بود. پس از هجرت نیز مسلمانان به مدّت شانزده ماه به سوى بیت المقدس نماز گزاردند، تا این که خداوند در فرمانى جدید، کعبه را قبله مسلمانان قرار داد.
درقرآن براى فلسفه این حکم جدید، چندین آیه آمده است:
۱. «الاّ لنعلم من یتّبع الرسول ممّن ینقلب على عقبیه»
این قسمت از آیه شریفه، فلسفه حکم جدید را آزمایش افراد در پیروى از پیامبر یاد مى کند. خداوند با این حکم مى خواست میزان تعهد و پایبندى افراد مختلف جامعه را بیازماید وحکمت و مصلحت ایجاب مى کرد که زمانى قبله بیت المقدس باشد و زمانى دیگر کعبه.۸۹
نویسنده مجمع البیان مرحوم طبرسى مى نویسد:
«برخى از مسلمان نماها که از حکمت تغییر قبله بى خبر بودند، پس از تغییر قبله مرتد شدند.»۱
برخى گفته اند این قسمت از آیه شریفه بیانگر حکمت تغییر قبله نیست، بلکه بیانگر فلسفه این است که چرا در آغاز، بیت المقدس قبله مسلمانان معرفى شد؛ یعنى خداوند مى خواست با دستور نمازگزاردن به سوى بیت المقدس، مسلمانان واقعى و پیروان راستین محمد«ص» را شناسایى کند.۲
۲. «قد نرى تقلّب وجهک فى السّماء فلنولّینّک قبله ترضاها…» بقره/۱۴۴
نگریستن تو را به اطراف آسمان مى بینیم. تو را به سوى قبله اى که مى پسندى مى گردانیم….
دراین آیه شریفه،خداوند به فلسفه دیگرى براى تشریع قبله جدید «کعبه» اشاره دارد.
پیامبر«ص» در ابتداى اسلام به سوى کعبه نماز مى گزارد، ولى پس ازمدّتى به جهت تشویق یهود و امتحان آنان به سوى بیت المقدس نمازگزارد. یهود به جاى همراه شدن، این کار را بر پیامبر عیب گرفتند و گفتند:
محمد«ص» با دین ما مخالفت مى کند، ولى خود به سوى بیت المقدس که قبله ماست، نماز مى گزارد. از این رو، پیامبر«ص» اشتیاق داشت که کعبه به عنوان قبله قطعى اهل اسلام از سوى خداوند تعیین شود. بدین جهت، رو به جانب آسمان رحمت الهى داشت واز خدا تمنّا مى کرد وخداوند با نزول آیه یاد شده، به خواهش پیامبر«ص» پاسخ مثبت داد.۳
۳. «… لئلایکون للنّاس علیکم حجّه…» بقره/۱۵۰
تا هیچ کس را جز ستمکاران، با شما مجادله اى نباشد.
این قسمت از آیه شریفه نیز به فلسفه دیگرى از حکم اشاره دارد.
ییهودیان در کتابهایشان دیده بودند که قبله پیامبر موعود، کعبه است نه بیت المقدس وچون مى دیدند قبله محمد«ص» و مسلمانان بیت المقدس است، مى گفتند: محمد«ص» آن پیامبر موعود نیست و علاوه براین، خداوند براى هرصاحب شریعتى، قبله اى جداگانه قرار مى دهد و محمد«ص» که ادّعا مى کند شریعت جدیدى آورده است، چگونه به سوى بیت المقدس که قبله آیین موسى است، نماز مى گزارد؟ بدین جهت خداوند قبله را تغییر داد، تا این که مسلمانان در برابر یهود، قدرت پاسخ گویى داشته باشند و یهود دیگرنتوانند با پیامبر و مسلمانان مجادله کنند.۴
همچنین جمله: «و لعلّکم تهتدون» در پایان آیه شریفه نیز به فلسفه اجمالى حکم قبله اشاره دارد و مى گوید: هدایت یافتن، فلسفه حکم قبله است. این که منظور از هدایت چیست وچه رابطه اى میان تغییر قبله و هدایت وجود دارد، چیزى است که در پرتو شناخت ابعاد ومفهوم هدایت در قرآن، شناسایى مى شود.
* «یاایّهاالذین آمنوا کتب علیکم القصاص فى القتلی… و لکم فى القصاص حیوه یا اولى الالباب لعلّکم تتقون» بقره/۱۷۸-۱۷۹
اى کسانى که ایمان آورده اید، درباره کشتگان برشما قصاص مقرر شد… اى خردمندان، شما را در قصاص کردن زندگى است، باشد که پروا کنید.
پس از تشریع حکم قصاص، برخى پنداشتند که این حکم در بردارنده نوعى قهر و غضب است. ازاین رو، سؤال کردند چگونه ممکن است خداوند با کمال رحمتى که داراست، بندگان ضعیف خود را به قهر گیرد؟ خداوند براى پاسخ این پرسش، حکمت و فلسفه تشریع قصاص را بیان کرد:۵
الف. «ولکم فى القصاص حیوه»: در این قسمت ازآیه، خداوند متعال فلسفه قصاص را «حیات» معرفى کرده است؛ یعنى اگر خواهان حیات اجتماعى هستید، باید از زندگى فرد جنایتکار چشم بپوشید وگرنه جامعه تهدید مى شود. گویى خداوند با این بیان ژرف، پاسخ به ظاهر طرفداران حقوق بشر در روزگار معاصر را داده است؛ آنان که کشتارهاى صدهزار نفرى مى کنند ویا در برابر کشتارهاى جمعى قدرتهاى استکبارى سکوت مى ورزند، ولى در برابر اجراى احکام الهى که مانع رشد و گسترش فجایع بشرى مى شود، از خداى جهان براى خلق دلسوزتر مى شوند!
ب. «لعلکم تتقون»: در تمام مواردى که «لعلّ» در قرآن به کار رفته، به معناى «براى این که» است، بنابراین، فلسفه دیگر قصاص، این است که دیگر کسى دنبال کشت و کشتار نرود.
«یا ایّها الّذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب على الّذین من قبلکم لعلّکم تتّقون»
اى کسانى که ایمان آورده اید، روزه داشتن بر شما مقرر شد، همچنان که برکسانى که پیش از شما بوده اند مقرر شده بود، تا پرهیزگار شوید.
جمله«لعلکم تتقون» در ذیل آیه شریفه، فلسفه روزه را رسیدن به تقوا ذکر مى کند، زیرا هرچه خوردن کمتر شود، شهوت نیز کم مى شود و هرچه شهوت کم شود، گناه کمتر صورت مى گیرد.۶
«… فمن شهد منکم الشّهر فلیصمه ومن کان مریضاً أو على سفر فعدّه من ایّام اُخر یرید اللّه بکم الیسر و لایرید بکم العسر و لتکملوا العدّه و لتکبرّوا اللّه على ما هدیکم و لعلکم تشکرون» بقره/۱۸۵
پس هر که از شما در ماه رمضان در حضر باشد روزه بدارد و آن کس که بیمار یا در سفر است روزهاى دیگرى را به جاى آن روزه بگیرد؛ خداوند راحتى شما را مى خواهد نه زحمت شما ر، هدف این است که این روزها را تکمیل کنید و خدا را بر این که شما را هدایت کرده بزگ بشمارید. باشد که شکرگزار باشید.
دو بخش ازاین آیه، فلسفه حکم افطار مسافر را بیان مى کند:
الف. «یرید اللّه بکم الیسر».
ب. «لعلّکم تشکرون».
«احلّ لکم لیله الصیام الرفث الى نسائکم هنّ لباس لکم وانتم لباس لهنّ علم اللّه انّکم کنتم تختانون انفسکم فتاب علیکم و عفا عنکم…» بقره/۱۸۷
همبسترى با زنانتان در شب ماه روزه برشما حلال شد. آنان پوشش شمایند و شما پوشش آنانید. خدا مى دانست که شما به خویشتن خیانت مى ورزید. پس توبه شما را پذیرفت و شما را عفو کرد.
پیش از نزول این آیه شریفه، پیامبر«ص» حکم به حرام بودن همبسترى با زنان در شبهاى ماه رمضان کرده بود، ولى با نزول این آیه، حکم نسخ شد و جایز بودن، جاى آن را گرفت. فلسفه این حکم را به کمک آیه شریفه مى توان دو جهت دانست:
الف. «هنّ لباس لکم و انتم لباس لهنّ». خداوند دراین جا با استعاره اى بسیار زیب، فلسفه حکم به جایز بودن را باز نکرده و فرموده است:
«چنانکه لباس مایه ستر و پوشش است، زن و شوهر نیز هرکدام نسبت به هم مثل لباس هستند، زیرا هریک از زن و شوهر دیگرى را از رسواییها مانع مى شوند.»۷
ب. دومین بخشى که مى تواند نوعى فلسفه حکم باشد، جمله: « علم اللّه انّکم کنتم تختانون انفسکم» است؛ یعنى اگر خداوند حکم جواز نمى داد، بسیارى ازمسلمانان گرفتار خیانت مى شدند و رحمت و رأفت الهى سبب شد که تکلیف دشوار برداشته شود و مسلمانان ازآن جهت، گرفتار نافرمانى نشوند.
«وقاتلوهم حتّى لاتکون فتنه…» بقره/۱۹۰ باآنان بجنگید تا دیگر فتنه اى نباشد….
این آیه شریفه فلسفه جهاد را بیان مى کند و مى گوید: پیکار براى این است که فتنه از جامعه انسانى رخت بربندد ۸ و درآیه شریفه:
«کتب علیکم القتال وهرکره لکم وعسى أن تکرهوا شیئاً وهوخیرلکم…» بقره/۲۱۶
خداوند با کلمه «خیر»،به فلسفه جهاد با دشمنان اشاره دارد وبه اهل ایمان یادآوردمى شود که احکام الهى با توجه به مصالح صورت گرفته وتخلف ازآن، پیامدهاى ناگوارى براى خود ایشان خواهد داشت.
«ولاتنکحوا المشرکات حتى یؤمنّ ولأمه مؤمنه خیر من مشرکه ولوأعجبتکم ولاتنکحوا المشرکین حتى یؤمنوا و لعبد مؤمن خیر من مشرک ولوأعجبکم اولئک یدعون إلى النّار… » بقره/۲۲۱
دراین آیه شریفه،خداوند فلسفه حرام بودن ازدواج با زنان ومردان مشرک را دعوت آنان به آتش ذکر کرده است. ۹ و دراین باره مى فرماید:
«اولئک یدعون الى النّار…» اینان به سوى آتش دعوت مى کنند.
ییعنى ازدواج، نوعى همگرایى فکرى وعملى را در پى دارد و این همگرایى، گاه سبب کشیده شدن مؤمن به سمت تمایلات گناه آلود مشرک مى شود.
«و یسئلونک عن المحیض قل هو اذى فاعتزلوا النّساء فى المحیض…» بقره/۲۲۲
تو را از حیض زنان مى پرسند. بگو: حیض رنجى است. پس در روزهاى قاعدگى از زنان دورى گزینید.
دراین آیه شریفه،خداوند پیش ازبیان حکم، فلسفه آن را یادکرده و فرموده است:«قل هو اذى».
آمیزش جنسى بازنان در روزهاى قاعدگى، افزون بر همه مشکلاتى که دارد، نوعى آزار به شمارمى آید، چه این که زن در این دوره احساس نوعى بیمارى دارد.
«وإذا طلقتم النساء فبلغن أجلهنّ فلاتعضلوهنّ ان ینکحن ازواجهنّ إذا تراضوا بینهم بالمعروف… ذلک أزکى لکم وأطهر واللّه یعلم و أنتم لاتعلمون» بقره/۲۳۲
دراین آیه شریفه آمده است که اگر مردى زنش را طلاق گفت، پس از تمام شدن مهلت، از ازدواج همسر سابقش با مرد دیگرى جلوگیرى نکند، زیرا:«ذلک ازکى لکم واطهر». ۱۰
اگر مرد از ازدواج همسر سابق خود با مرد دیگرى جلوگیرى کند، ممکن است زن به فساد کشیده شود و رابطه اى برخلاف قوانین شرع برقرار کند و پاکى و امنیت محیط خانواده و روابط زناشویى مخدوش گردد.
«یا ایّها الذین آمنوا إذا تداینتم بدین… واستشهدوا شهیدین من رجالکم فإن لم یکونا رجلین فرجل و امرأتان … ذلک أقسط عنداللّه وأقوم للشّهاده و أدنى ألاّترتابوا…» بقره/۲۸۲
این آیه شریفه ناظر به احکام دیْن است و «ذلک أقسط عنداللّه و أقوم للشهاده و أدنى الاّترتابوا…»، بیانگر فلسفه حکم است؛ چه این که تنظیم اسناد و مدارک که آیه شریفه به آن دستور داده است، از یک سو ضامن اجراى عدالت، واز سوى دیگر، سبب تقویت و اطمینان شهود به هنگام شهادت و از طرف سوم، مانع ایجاد بدبینى درمیان افراد اجتماع مى گردد.۱۱
«و ان خفتم ألاّتقسطوا فى الیتامى فانکحوا ما طاب لکم من النّساء مثنى و ثلاث ورباع و إن خفتم ألاّتعدلوا فواحده أو ما ملکت أیمانکم ذلک أدنى ألاّتعدلوا» نساء/۳
اگر شما را بیم آن است که در کار یتیمان عدالت نورزید، از زنان هرچه شما را پسند افتاد، دو دو و سه سه و چهار چهار به نکاح در آورید و اگربیم آن دارید که به عدالت رفتار نکنید، تنها یک زن بگیرید یا هرچه مالک آن شوید. این راهى بهتر است تا مرتکب ستم نگردید.
دراین آیه شریفه، دو حکم بیان شده و فلسفه هردو حکم، پرهیز از اجحاف و ستم معرفى گشته است.۱۲
«ولاتؤتوا السفهاء أموالکم التى جعل اللّه لکم قیاماً …» نساء/۵
اموالتان ر، که خدا قوام زندگى شما ساخته است، به دست سفیهان مدهید….
دراین آیه شریفه،خداوند با بیان حکم «ندادن اموال به سفیهان» به فلسفه آن نیز اشاره مى کند و مى فرماید: اموال شما را زیربناى زندگى شما قرار داده ایم و اگر قرار باشد شما اموال را در اختیار سفیه قرار دهید، آنان اموال را نابود مى کنند.
«یا ایّها الّذین آمنوا لاتقربوا الصّلاه و انتم سکارى حتّى تعلموا ما تقولون…» نساء/۴۳
اى کسانى که ایمان آورده اید، آن گاه که مست هستید، گرد نماز نگردید تا بدانید که چه مى گویید.
دراین آیه شریفه جمله: «حتّى تعلموا ماتقولون» فلسفه تحریم نماز در حال مستى را بازگو مى کند، زیرا نماز ،گفت وگوى بنده و راز و نیاز او با خداست و باید در نهایت هوشیارى انجام گیرد وافراد مست از این مرحله دور و بیگانه اند.۱۳
«و اذا کنت فیهم فأقمت لهم الصّلاه فلتقم طائفه منهم معک… ودّ الّذین کفروا لو تغفلون عن أسلحتکم وأمتعتکم فیمیلون علیکم میله واحده… » نساء/۱۰۲
هنگامى که در میان آنان «جنگاوران مسلمان» هستى و براى آنها نماز جماعت برپا مى دارى، باید مسلمانان بردو گروه تقسیم شوند، نخست عده اى با حمل اسلحه با تو به نماز بایستند. سپس هنگامى که این گروه سجده کردند «ورکعت اول نماز آنهاتمام شد، تو درجاى خود توقف مى کنى» و آنها به سرعت رکعت دوم را تمام کرده، به میدان باز گردند و دربرابر دشمن بایستند و گروه دوم که نماز نخوانده اند، جاى گروه اول را بگیرند و باتو نماز گزارند. گروه دوم نیز باید وسائل دفاعى و اسلحه را با خود داشته باشند و برزمین نگذارند.
پس از این حکم، خداوند با جمله: «ودّ الّذین کفروا… » به زیبایى تمام، به فلسفه این حکم تصریح کرده و فرموده است:
کافران دوست دارند که شما به هنگامى که نماز به پا مى دارید از حمل سلاح غافل شوید، تا آنان دراین فرصت با سرعت وارد عمل شوند و شکست سختى به مسلمانان وارد کنند، ولى اگر شما آن گونه که گفته شد نماز بگذارید، چنین خطرى شما را تهدید نمى کند.۱۴
«یا ایّها الذین آمنوا إذا قمتم إلى الصّلوه… فلم تجدوا ماء فتیمّموا صعیداً طیّباً فامسحوا بوجوهکم و أیدیکم منه ما یرید اللّه لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهّرکم و لیتمّ نعمته علیکم لعلّکم تشکرون» مائده/۶
دراین آیه، «مایرید اللّه… » به فلسفه تشریع تیمّم نظر دارد، زیرا تکلیف وضو براى مریض وکسى که جز به مشقت دسترسى به آب ندارد، تکلیف دشوارى است. خداوند با حکم تیمّم، این تکلیف دشوار را از دوش مکلفان برداشته است.
«انّما یرید الشیطان أن یوقع بینکم العداوه و البغضاء فى الخمر والمیسر و یصدّکم عن ذکراللّه و عن الصّلوه…» مائده/۹۰
شیطان مى خواهد با شراب و قمار میان شما کینه و دشمنى افکند و شما را ازیاد خدا و نماز بازدارد….
این آیه، به فلسفه حرمت خمر اشاره دارد و جمله: «انّما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوه و البغضاء فى الخمر والمیسر» بیانگر مفاسد دنیوى خمر وقمار است و جمله: «ویصدّکم عن ذکر اللّه و عن الصّلوه» بیانگر آثار سوء خمر و قمار از جهت معنوى است.۱۵
افزون بر این، جمله: «لعلّکم تتقون» به بیان فلسفه اجمالى حرمت خمر وقمار نظر دارد.
«ولاتسبّوا الّذین یدعون من دون اللّه فیسبّوا اللّه عدواً بغیر علم…» انعام/۱۰۸
چیزهایى را که آنان به جاى اللّه مى خوانند، دشنام مدهید که آنان نیز ندانسته از روى کینه توزى به اللّه دشنام مى دهند….
دراین آیه شریفه، خداوند مسلمانان را از دشنام دادن به معبودهاى بت پرستان بازداشته و در توضیح فلسفه آن فرموده است: چنانچه شما به مقدسات ایشان توهین کنید، آنان هم به مقدّسات شما و خداوند اهانت خواهند کرد و این، شایسته نیست.
«وأعدّوا لهم مااستطعتم من قوّه و من رباط الخیل ترهبون به عدوّ اللّه و عدوّکم و آخرین من دونهم…» انفال/۶۰
و تا آن جا که مى توانید نیرو و اسبان سوارى آماده کنید تا دشمنان خدا و دشمنان خود «و جز آنها که شما نمى شناسید و خدا مى شناسد» را بترسانید.
جمله: «ترهبون به عدوّاللّه…» بیانگر فلسفه حکم خداوند به «أعدّوا لهم» است؛ یعنى آمادگى و اقتدار نظامى، دشمن را از جنگ و تجاوز باز مى دارد و ایشان در شما طمع نمى کنند.۱۶
«… والذین یکنزون الذهب و الفضّه ولاینفقونها فى سبیل اللّه…» توبه/۳۴
و کسانى را که زر وسیم مى اندوزند و درراه خدا انفاقش نمى کنند….
جمله: «ولاینفقونها فى سبیل اللّه…» درآیه شریفه، بیانگر فلسفه حرمت کنج اندوزى است و مى گوید: فلسفه حرمت، محروم شدن فقرا از انفاق است، زیرا کسانى که به دنبال ذخیره سازى پول و زر و سیم هستند، دیگر انفاق نمى کنند.۱۷
«خذ من أموالهم صدقه تطهّرهم و تزکّیهم بها…» توبه/۱۰۳ از داراییهایشان صدقه بستان تا آنان را پاک و منزه سازی….
دراین آیه شریفه، فلسفه زکات، پاکى و رشد زکات دهنده بیان شده است. زکات سبب پاک شدن زکات دهندگان از دنیا پرستى و بخل و دیگر رذایل اخلاقى مى شود و نهال نوعدوستى و سخاوت و بخشش به دیگران را در آنان پرورش مى دهد.۱۸
«… حتى یعطوا الجزیه عن ید و هم صاغرون» تا آن گاه که به دست خود در عین خوارى جزیه بدهند.
برخى فلسفه جزیه را شکستن اقتدار و موقعیت اجتماعى اهل کفر «و هم صاغرون» دانسته اند.
«لیشهدوا منافع لهم…» حج/۲۸
تا سودهایى را که ازآنِ آنهاست ببینند….
دراین آیه شریفه، خداوند به فلسفه حج اشاره مى کند و روشن است که منافع، شامل تمام فلسفه هاى سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، فردى،اجتماعى و… مى شود.۱۹
«قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم ویحفظوا فروجهم ذلک ازکى لهم…» نور/۳۰
به مردان مؤمن بگو که چشمان خویش را ببندند و شرمگاه خود را نگهدارند. این برایشان پاکیزه تر است، زیرا خدا به کارهایى که مى کنند آگاه است.
قرآن با جمله: «ذلک ازکى لهم» فلسفه پوشش را بیان داشته است، چه این که اسلام نمى خواهد مردم بیش از آن اندازه اى که طبیعت از ارضاى غریزه جنسى اقتضا مى کند، اشتغال خاطر، اشتغال ذهن و تهییج شهوت پیدا کنند.۲۰
«… انّ الصّلوه تنهى عن الفحشاء والمنکر…» عنکبوت/۴۴ و نماز بگزار که نماز آدمى را از فحشا و منکر بازمى دارد….
این قسمت ازآیه شریفه بیانگر فلسفه تشریع نماز است. درذیل این فلسفه بحثهاى زیادى در تفاسیر صورت گرفته و چگونگى بازداشتن نماز از فحشا و منکر بازگو شده است.۲۱
«یا أیّها النبیّ قل لأزواجک وبناتک و نساءالمؤمنین یدنین علیهنّ من جلابیبهنّ ذلک أدنى أن یعرفن فلایؤذین…» احزاب/۵۹
اى پیامبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که چادر خود را برخود فروپوشند. این مناسب تراست، تا شناخته نشوند و مورد آزار واقع نگردند….
«ذلک أدنى أن یعرفن…» در این آیه شریفه، بیانگر فلسفه حجاب است.
«…ولایغتب بعضکم بعضاً أیحبّ أحدکم أن یأکل لحم أخیه میتاً فکرهتموه…» حجرات/۱۲
وازیکدیگر غیبت مکنید. آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناخوش خواهید داشت.
جمله: «أیحبّ احدکم… » فلسفه تشریع حرمت غیبت است که «ولایغتب» از آن نهى کرده است.۲۲
«ماافاء اللّه على رسوله من اهل القری… کى لایکون دوله بین الاغنیاء منکم…» حشر/۷
آن غنیمتى که خدا از مردم قریه ها نصیب پیامبرش کرده است ازآنِ خداست وپیامبر و خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و مسافران درراه مانده تامیان توانگرانتان دست به دست نشود….
جمله: «کى لایکون دوله بین الاغنیاء منکم» به فلسفه این تقسیم حساب شده غنایم پرداخته، مى افزاید این به سبب آن است که این اموال عظیم میان ثروتمندان شما دور نزند و نیازمندان ازآن محروم نشوند.۲۳
پی نوشت:
- طبرسى، مجمع البیان، ۱ و ۲ / ۴۱۶ – ۴۱۷.
- همان، ۱ / ۲۰۰؛ صادقى، تفسیر الفرقان، ۲ / ۱۸۹؛ آلوسى، روح المعانى، ۲ / ۵ – ۶.
- فاضل مقداد، کنزالعرفان، / ۸۴.
- آلوسى، روح المعانى، ۲ / ۱۷؛ طباطبایى، محمدحسین، المیزان، ۱ / ۳۲۸ – ۳۲۹.
- فخررازى، تفسیر کبیر، ۵ / ۶۱.
- فخررازى، تفسیر کبیر، ۵ / ۷۶؛ آلوسى، روح المعانى، ۲ / ۵۷.
- طباطبایى، محمدحسین، المیزان، ۲ / ۴۴ – ۴۵؛ زمخشرى، کشاف، ۱ / ۲۳۰.
- مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ۲ / ۱۴ – ۱۵.
- صادقى، تفسیر الفرقان، ۳ / ۳۱۸؛ طباطبایى، محمدحسین، المیزان، ۲ / ۲۰۵؛ مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ۲ / ۶۰.
- طباطبایى، محمدحسین، المیزان، ۲ / ۲۳۹؛ آلوسى، روح المعانى ۲ / ۱۴۵؛ مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه ۲ / ۱۳۰.
- مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ۲ / ۲۸۷.
- طباطبایى، محمدحسین، المیزان، ۴ / ۱۶۹.
- طباطبایى، محمدحسین، المیزان، ۵ / ۳۶۰؛ مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ۳ / ۳۹۵.
- فاضل مقداد، کنزالعرفان، ۱ / ۱۹۱؛ مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه،
- آلوسى، روح المعانى، ۷ / ۱۶.
- طباطبایى، محمدحسین، المیزان، ۹ / ۱۱۶ – ۱۱۷.
- همان، ۲ / ۴۳۲.
- مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ۸ / ۱۱۷ – ۱۱۸.
- فخررازى، تفسیر کبیر، ۲۳ / ۲۸.
- مطهرى، مرتضى، آشنائى با قرآن، ۴ / ۸۳ – ۸۴.
- شیخ طوسى، التبیان، ۸ / ۲۱۲.
- صادقى، تفسیر الفرقان،۳/ ۳۱۳.< br>112. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ۲۳ / ۵۰۶.
منبع: بخشی از مقاله نوشته شده توسط بهرامى ـ ربّانى
http://www.quranstudies.ir/content/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D8%A7%D8%AD%D9%83%D8%A7%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86