- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 13 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
گاهى شکوه بانوى بزرگ جهان، چنان دل و جان را لبریز میسازد که توان سخن گفتن را از انسان میگیرد. جایگاه رفیع فاطمه اطهر علیه السلام خیره کننده دیدگان هر بیناست. باری! برخى در شناختن و شناساندن این بانو، که مادرِ عصمت و آینه عفاف است، به دامن روایات و آیاتى پناه میبرند که گویاى شأن والاى اوست. در شأن فاطمه علیه السلام آیات بسیارى نازل گشته و روایات نیز همچون دریایى موّاج و متلاطم طراوت بخش ساحل اندیشه ها و کرانه هاى معرفت است.
امّا در این میان، راه دیگرى نیز وجود دارد که ما را با ژرفاى کمالات و جلوه فضیلتهاى این بانو آشنا میسازد، آن هم نگریستن به سیره عملى و شیوه رفتارى آن بزرگوار است. در واقع، زندگینامه زیبا و پرنکته و آموزنده او در ابعاد گونه گون، آینهاى است که نورى از بزرگیها و فضیلتهاى او را بر رواق دلمان میتاباند و شبستان جان را همچون روز، روشن میسازد.
نگارنده در این نوشته مرورى دارد بر چند فراز برجسته از زندگى حضرت زهرا علیه السلام که بیشتر کاربردى و عملى است؛ چرا که فاطمه علیه السلام «اسوه» و «الگو» است.
۱. معنویت در خانه فاطمه علیه السلام
زندگى حضرت فاطمه علیه السلام سراسر نور و پر از معنویت بود. او توانست در خانه کوچک خود، با تمام مشکلات، به عرفان کامل برسد. وى به جایى رسید که جبرئیل امین بر او نازل میشد.
فاطمه علیه السلام عاشق عبادت بود. او در تسلیم و اطاعت و در استقبال از عبادت، چنان به پیش رفت که حتى سلامت خویش را از یاد بُرد.
امام باقر علیه السلام در شأن عبادت او فرمود: «کانت تَقُومُ حَتّى تَورَّمَ قدماها»
روزى رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به او فرمود: «دخترم از خدا چیزى بخواه که جبرئیل از جانب خدا وعده اجابت داده است.»، فاطمه علیه السلام عرض کرد: «حاجتى جز توفیق در بندگى خدا ندارم. آرزویم این است ناظر جمال او باشم و به وجه کریمش نظاره کنم» و خود در مناجاتش میفرمود: «أسالک لذّه النّظر الى وجهک».
همسر و فرزندان او، عاشق معبود یگانه بودند. خانهاى که پر از نور و نماز و قرآن و عبادت است، ارزشمند است.
حضرت على علیه السلام و فاطمه زهرا علیهالسلام هر دو عاشقانه و خالصانه عبادت میکردند. این طور نبود که فقط على علیهالسلام در نماز غرق شود؛ بلکه فاطمه زهرا علیه السلام نیز چنان در محراب به عبادت میایستاد که از شدّت ترس، نَفَسش به شماره میافتاد.
امروز باید زن و مرد به این زوج ملکوتى اقتدا کنند و هر دو به معراج عرفان، معنویّت و سیر و سلوک برسند.
علاّمه مجلسى قدسسره در مورد خانه على و فاطمه علیه ماالسلام از انس بن مالک، و بُریره نقل میکند:
هنگامى که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم این آیه شریفه را خواند: «فى بیوتٍ اَذِنَ اللّهُ اَن تُرْفَعَ و یُذْکَرَ فیها اسمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بالْغُدُوِّ والآصالِ»۱؛ در خانه هایى (مانند معابد، مساجد و منازل انبیا و اولیا) خدا رخصت داده که آنجا رفعت یابد و در آن، ذکر نام خدا شود و صبح و شام تسبیح و تنزیه ذات پاک او کنند.
مردى برخاست و سؤال کرد: اى رسول خدا! این خانهها کدامند؟
حضرت فرمود: خانه هاى انبیا. سپس ابوبکر برخاست و پرسید: اى رسول خدا! آیا این خانه (اشاره به خانه على و فاطمه) نیز از همان خانههاست؟ حضرت فرمود: آرى و از برترین آنان است.
ابن عباس میگوید: در مسجد پیامبر بودیم که یکى از قاریان قرآن آیه «فى بیوتٍ اذِنَ اللّهُ…» را تلاوت کرد. پرسیدم: اى رسول خدا! این خانهها کدام خانهها هستند؟
حضرت فرمود: خانههاى انبیا. و سپس با دست خویش به خانه فاطمه زهرا علیهاالسلام اشاره کرد.۲
۲. ایمان فاطمه علیه السلام
امام باقر علیه السلام می فرماید: روزى پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم سلمان را براى رساندن پیامى به خانه فاطمه علیه السلام فرستاد. سلمان میگوید: سپس از درنگ کوتاهى در پشت درخانه آن حضرت، سلام گفتم، صداى فاطمه علیهاالسلام را از داخل خانه شنیدم که قرآن میخواند و در بیرون اتاق، دستاس در حال چرخیدن بود. ماجرا را به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خبر دادم. آن حضرت تبسّمى کرده و فرمود:
«یا سلمانُ اِنَّ ابنَتى فاطمهَ مَلاءَ اللّهُ قَلْبَها و جَوارِحَها الى مشاشِها…؛ اى سلمان! خداوند قلب، اعضا و جوارح دخترم فاطمه را تا فرق سرش مملوّ از ایمان کرده است. دخترم خود را در اطاعت و عبادت خدا قرار داده. پس خداوند فرشتهاى را به نام زوقابیل (جبرئیل) فرستاده تا به جاى او دستاس را بگرداند.»۳
۳. در محراب عبادت
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: دخترم فاطمه، سرور زنان جهان از اوّلین و آخرین است. هنگامى که او در محراب عبادت میایستد، هفتاد هزار فرشته از فرشتگان مقرّبین بر او سلام گفته و همان ندایى را که به مریم میگفتند، به فاطمه علیهاالسلام میگویند که: «اِنَّ اللّهَ اصطَفاکِ و طَهَّرَکِ واصْطفاکِ على نِساءالعالمینَ»۴
حَسن بَصرى (زاهد معروف) میگوید: «لم یَکُنْ فى الاُمّهِ اَزْهَدَ و لا اَعْبَدَ مِنْ فاطِمَهَ…؛ در امت اسلام عابدتر از فاطمه علیهاالسلام نبود. وى آنقدر نماز میخواند و عبادت میکرد که دو پاى مبارکش ورم مینمود.»۵
۴. فاطمه علیهاالسلام و مائده آسمانى
حضرت فاطمه علیهاالسلام به نماز، علاقه فراوانى داشت و هرگاه حاجتى داشت، به نماز متوسّل میشد. سه روز بود که در خانه على علیه السلام و فاطمه علیه السلام غذا یافت نمی شد و آنان این مدت را بدون غذا سپرى کردند. على علیه السلام وارد منزل شد در حالى که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نشسته و فاطمه علیه السلام نماز میخواند و بین این دو نفر ظرفى سرپوشیده بود. وقتى فاطمه علیه السلام از نماز فارغ شد، سرپوش را از آن ظرف برداشت اما ظرف مملوّ از نان و گوشت بود. على علیه السلام فرمود: اى فاطمه! این از کجا برایت رسیده؟ گفت: از جانب خدا نازل شده است. خداوند به هر که بخواهد، روزى میدهد. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: آیا میخواهید نظیر این را براى شما نقل کنم؟ گفتند: بله، اى رسول خدا! فرمود: اى علی! مَثَل شما مثل زکریاست که هر وقت بر حضرت مریم علیه السلام وارد میشد، میدید که در محراب عبادت است و در نزد وى خوراک نهاده شده است. زکریا میفرمود: اى مریم! این از کجا آمده است؟ مریم در جواب میگفت: از جانب خدا! خدا هرکس را که بخواهد، روزى میدهد. آن گاه آن غذا را یک ماه خوردند و آن کاسه همان ظرفى است که حضرت مهدى «قائم آل محمّد صلی الله علیه وآله وسلم » در آن غذا میخورد.۶
۵. حضرت زهرا علیه السلام و ترس از قیامت
حضرت زهرا علیه السلام به شدّت از روز قیامت و سختى آن نگران بود. او از پدرش رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم درباره چگونگى زنده شدن و احوال قیامت سؤالات بسیارى مینمود.
علاّمه مجلسى قدسسره مینویسد:
هنگامى که آیه «و اِنَّ جَهَنَّم لَمَوعِدُهُم اجمعین لها سبعهُ ابوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنهُمْ جُزءٌ مَقْسومٌ»۷ بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نازل شد، آن حضرت به شدّت گریست و یارانش نیز با گریه آن حضرت، گریه کردند؛ اما کسى نمیدانست که پیامبر چرا میگرید و جبرئیل چه چیزى را بر او نازل کرده که باعث گریه فراوان پیامبر شده است. از طرفى، هیچ کس یاراى سخن گفتن با آن حضرت را نداشت. اصحاب چون میدانستند وقتى پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نگاهش به فاطمه علیه السلام میافتد، شاد میگردد، فردى را به خانه فاطمه علیه السلام فرستادند تا وى را از این ماجرا و گریه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم باخبر سازد. دختر رسول خدا با شنیدن این خبر برآشفت و خانه را به قصد مسجد و دیدار پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ترک گفت. هنگامى که فاطمه علیه السلام نزد پیامبر آمد، فرمود: «پدرجان! جانم فدایت باد! چه چیز تو را به گریه درآورده است؟!». پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آنچه را که جبرئیل بر او نازل کرده بود، بر دخترش تلاوت کرد. فاطمه علیه السلام از شدّت ترس و وحشت، با صورت بر زمین افتاد، در حالى که میفرمود: «اَلوَیْلُ وِ ثُمَّ الوَیْلُ لِمَنْ دَخَلَ فِیالنّار؛ واى، پس واى بر کسى که وارد دوزخ شود!»
على علیه السلام دست بر سر می گذاشت و فریاد میزد: «وا بُعْدَ سَفَراه وا قِلّه زاداهُ فى سَفَرِالقیامه؛ واى از دورى سفر، واى از کمى توشه راه سفر قیامت!»
۶. اُنس با قرآن کریم
توجّه ویژه حضرت زهرا علیه السلام به قرآن کریم، درس دیگرى به شیفتگان این کتاب آسمانى میدهد. حضرت فاطمه علیه السلام فرمود: «حُبِّبَ اِلیَّ مِنْ دنیاکُمْ ثلاث، تِلاوَتُ کتاب اللّهِ، والنَّظَرُ فى وجه رسول اللّهِ وَالإِنفاقُ فى سبیل اللّه؛ سه چیز از دنیاى شما را دوست دارم: تلاوت قرآن کریم، نگاه به چهره مقدّس پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ؛ انفاق در راه خدا.»۸
فاطمه زهرا علیه السلام ، با قرآن مأنوس بود و پیوسته از خانه کوچکش آواى خوش قرآن به گوش میرسید. گفتههاى یاران و اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مؤیّد این سیره و شیوه آن بانوى باعظمت است.
حضرت فاطمه علیه السلام به قرآن اهمیت میداد به گونهاى که وصیّت کرد در شب اوّل قبر، على علیه السلام بر مزارش بسیار قرآن بخواند. حتّى خادمهاش فضّه نیز تا بیست سال به غیر قرآن لب نگشود و جز با قرآن پاسخ نداد.
۷. دعا براى دیگران
فاطمه علیه السلام چگونه سخن گفتن با خدا و دعا کردن را به آیندگان آموخت. او در دعا نیز همه را بر خود مقدّم میداشت. امام حسن علیه السلام میفرماید:
مادرم فاطمه علیه السلام را در شب جمعهاى دیدم که پیوسته در حال رکوع و سجود بود تا این که صبح دمید و شنیدم که مردان و زنان با ایمان را نام میبُرد و بسیار براى آنان دعا میکرد؛ اما ندیدم حتّى یک بار براى خود دعا کند. از روى تعجّب گفتم: مادر! چرا براى خودت دعا نمیکنى و از خدا چیزى نمیخواهى ؛ همان گونه که براى دیگران دعا میکنی؟ مادرم در پاسخ فرمود: «یا بُنیَّ! اَلْجار ثُمّ الدّار؛ فرزندم! اوّل همسایه سپس اهل خانه.»۹
۸. احترام به پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم
هنگامى که آیه «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً»۱۰ بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نازل گشت؛ حضرت فاطمه علیه السلام پدر را «رسول اللّه» خطاب کرد. امام حسین علیه السلام از مادرش فاطمه زهرا علیه السلام نقل میکند:
از آن روزى که این آیه بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نازل شد، هیبت آن حضرت، مانع شد که او را «پدر» خطاب کنم، از این رو میگفتم: یا رسول اللّه. چون پیامبر چنین دید، فرمود: «دخترم! این آیه درباره تو و اهل بیت تو نازل نشده است؛ زیرا تو از من هستى و من از تو. تو مرا پدر خطاب کن. دخترم! این آیه درباره مُستکبران نازل گشته که احترام مرا نگه نمیدارند. پدر گفتن تو براى آرامش قلب من بهتر و به خشنودى خداوند نزدیکتر است.» سپس پیشانى مرا بوسید و مقدارى از آب دهان خود را به [صورت] من کشید که از آن پس هرگز نیاز به عطر پیدا نکردم.۱۱
«ادب» نمودار شخصیت انسان و بزرگترین سرمایه است. على علیه السلام فرمود: «لامیراث کَالأَدَب؛ هیچ ارثى گران بهاتر از ادب نیست.»
ادب، سیره رایج بین این دختر و پدر بزرگوارش بود. هرگاه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نزد فاطمه علیه السلام میرفت، او بر میخاست و پدر را می بوسید و او را در جاى خود مینشانید. البته رسول خدا هم به فاطمه اش عنایت ویژه داشت؛ چرا که وى کوثر الهى بود که به او کرامت شده است.
۹. سبقت گرفتن در سلام
آن حضرت به پیروى از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به سلام کردن بسیار اهمیت میداد. در روایت آمده است که شخصى گفت: نزد حضرت فاطمه علیه السلام آمدم، تا مرا دید، سلام کرد و در این امرِ نیکو بر من پیشى گرفت. سپس فرمود: چه چیز تو را به اینجا آورده است؟ عرض کردم: به جهت به دست آوردن خیر و برکت. فاطمه علیه السلام فرمود: پدرم مرا خبر داد که هرکس سه روز نزد من و یا پدرم آید و سلام کند، خداوند بهشت را بر وى واجب میگرداند.۱۲
۱۰. تحمّل سختی ها
در روزهاى نخست شکل گیرى حکومت اسلامى در مدینه، مسلمانان با مشکلات بسیارى مواجه بودند. بسیارى از مهاجران و انصار، با تنگدستى روزگار میگذراندند. در این حال على علیه السلام نیز همانند سایر مسلمانان زندگى میکرد و هنگام توانمندى، دیگران را برخود مقدّم میداشت. تا چند سال، وضع به همین منوال سپرى شد. على علیه السلام و فاطمه علیه السلام در خانه زیراندازى جز یک پوست گوسفند نداشتند. فاطمه علیه السلام صبر کرد و سختیهاى زندگى را به خاطر رضاى خدا و خشنودى پدر و شوهر خویش تحمّل نمود. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ضمن باخبر بودن از وضع زندگى على علیه السلام و فاطمه علیه السلام ، پیوسته دختر خود را به صبر و شکیبایى در برابر مشکلات زندگى فرامیخواند.
اَنَس میگوید: روزى فاطمه علیه السلام خدمت پدر آمد و عرض کرد: یا رسول اللّه! من و پسر عمویم زیراندازى جز یک پوست گوسفند نداریم. شبها خودمان از آن استفاده میکنیم و روزها علف شترمان را روى آن پهن مینماییم. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: دخترم! صبر کن؛ زیرا موسى بن عمران تا ده سال از روزهاى زندگى خود را سپرى کرد، در حالى که چیزى جز یک عباى قطوانیه نداشت.۱۳
فاطمه علیهاالسلام هنگام سختیها میفرمود: «یا رسول اللّه! خداوند را در برابر نعمتهایش ستایش میکنم و بر نعمتهاى ظاهریاش شکر گزارم.»۱۴ او ساده زندگى میکرد و از تحمّل مشکلات زندگى پرهیز نداشت تا به شیرینیهاى آخرت برسد. وسایل زندگى حضرت ساده و مهریهاش اندک بود. او آیین خانه دارى و همسر دارى را به خوبى مراعات میکرد و در زندگى، واقعاً شریک همسرش بود. گاهى که در خانه غذایى نبود و کودکان گرسنه بودند، فاطمه علیه السلام به على علیه السلام چیزى نمیگفت و چیزى از او درخواست نمیکرد. او بیم داشت از این که همسرش نتواند خواسته او را برآورده کند و شرمنده شود. فاطمه علیه السلام در جواب على علیه السلام که می فرمود: چرا به من خبر ندادى تا غذایى براى شما تهیه کنم؟ میگفت: اى ابوالحسن! من از خدایم شرم میکنم که تو را به چیزى که بر آن قدرت ندارى، تکلیف کنم!
آرى، فاطمه علیه السلام در تمام عرصه ها نمونه و الگوست. در خانواده، همدم رنجها و غصّههاى شوهر بود و پناه او.
على علیه السلام میفرمود: وقتى به خانه میآمدم و به زهرا نگاه میکردم، تمام غم و اندوهم برطرف میشد. هرگز کارى نکردم که فاطمه از من خشمناک و ناراحت شود. فاطمه نیز هرگز مرا خشمناک نساخت.
۱۱. حجاب و عفاف
حضرت زهرا علیه السلام هم در سخن، معلّم حجاب بود، هم در رفتار، اسوه عفاف. وى عقیده داشت: «بهترین چیز براى زن، آن است که نه مردان نامحرم او را ببینند و نه او مردان نامحرم را.» على علیهالسلام می فرماید: روزى با گروهى از اصحاب، خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بودیم. آن حضرت به اصحاب فرمود: صلاح و مصلحت زن در چیست؟ هیچ کس نتوانست پاسخ صحیحى بدهد، وقتى که اصحاب متفرّق شدند، من به خانه رفتم و موضوع سؤال رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را به فاطمه علیه السلام گفتم. فرمود: من جوابش را میدانم:
«صلاح زن در آن است که مردان بیگانه را نبیند و مردان بیگانه هم او را نبینند.»
من هنگامى که خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم رسیدم، عرض کردم: فاطمه علیهاالسلام در پاسخ سؤال شما چنین فرموده است. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم سخنِ پخته و منطقى زهرا علیهاالسلام را پسندید و فرمود: «فاطمه علیهاالسلام پاره تن من است.»۱۵
البته در توضیح فرموده حضرت زهرا علیه السلام میتوان گفت که عدم رعایت پوشش از طرف زنان در جامعه، میتواند فساد مردان را به دنبال داشته باشد که سرانجام این بیمبالاتى، به سستى بنیان خانواده و اجتماع خواهد انجامید.
پس بهترین، زیباترین و با صفاترین زندگى براى زنان در پرتو سخن پرمغز زهرا علیه السلام خلاصه میشود که: «صلاح زن در آن است که نه او مرد بیگانه را ببیند و نه مرد بیگانه او را.»
حضرت زهرا علیه السلام همان گونه که فرمود، طبق آن نیز رفتار کرد. تا آنجا حجاب را رعایت میکرد که روزى یکى از مسلمانان به نام «ابن مکتوم» که نابینا بود، به خانه فاطمه علیه السلام آمد. فاطمه از آن اتاق به اتاق دیگرى رفت، به او گفتند: ابن مکتوم نابیناست. حضرت فرمود: او نابیناست؛ اما من که نابینا نیستم…!
از وصیّت هاى فاطمه علیه السلام این بود که: «پس از مرگ، بدن مرا داخل تابوتى بگذارید، تا حجم بدنم پیدا نشود.» این شیوه تا آن زمان مرسوم نبود و این وصیّت، درسى از عفاف و حجاب و حیا بود که بانوان باید آن را مورد توجّه قرار دهند.
اى زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است ارزندهترین زینت زن، حفظ حجاب است
فرمان خدا، قول نبیّ، نصّ کتاب است از بهر زنان افضلِ طاعات، حجاب است
۱۲. انفاق و ایثار
نمونه بارز انفاق و ایثار آن بزرگوار، بخشش «لباس عروسی» به زن فقیر، آن هم در شب عروسیاست.
هنگامى که موکب عروس رهسپار خانه على علیه السلام بود، زن سائلى پیش آمد، و در برابر عروس اظهار احتیاج به لباس نمود. فاطمه علیه السلام مظهر تقوا و ایثار، همراهان را به دور خود جمع کرد، و بى درنگ «لباس عروسی» را از تن در آورد و به آن زن فقیر بخشید. حضرت با این عمل، دیگرى را برخود مقدّم داشت. این عمل وى به قدرى جالب و این فداکارى، به اندازهاى بزرگ است که تاکنون تاریخ نتوانسته نمونهاى از آن را در خاطره خود ثبت نماید. آرى، زهراى اطهر با همان لباس معمولى به خانه شوهر رفت و سند ایثار در چهره درخشان زندگیاش ثبت گردید.۱۶
فاطمه علیهاالسلام و خانوادهاش، مأواى بیچارگان و نیازمندان بودند. على علیه السلام و زهرا سه روز روزه نذر گرفتند و هر سه روز، غذاى افطار خود را به یتیم، مسکین و اسیر دادند. خداى متعال در تقدیر از این ایثار خالصانه، که جز به خاطر خدا انگیزه دیگرى نداشت، سوره «هل أتی» را نازل فرمود.
۱۳. فعالیتهاى سیاسى ـ اجتماعی
فاطمه علیه السلام در برابر مسائل سیاسى و اجتماعى جامعه اسلامى، بى تفاوت نبود و پیوسته جبهه حق را یارى میکرد. در صحنه هاى اجتماعى و دفاع از دین و رهبر، حاضر بود. حضرت در جنگ اُحُد شرکت داشت و به امدادگرى و مداواى زخمهاى رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مشغول بود. پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم که خلافت غصب شد و «فدک» را از او گرفتند، همراه زنان بنى هاشم به مسجد آمد و در جمع مسلمانان حاضر، در خطبهاى غرّا که پشت پرده خواند، از بدعتها، ستمها، حق کشیها، فراموش کردن وصیّت پیامبر و احیاى سنّتهاى جاهلى انتقاد کرد.
فاطمه علیه السلام در اثبات حق و مقابله با انحراف در رهبرى امت اسلامى، از هیچ کوششى فروگذار نکرد و این امر را تکلیف خود دانست. گاهى شبها همراه على علیه السلام به در خانه مهاجرین و انصار میرفت و حمایت از ولایت و وصیت رسول را در یادها زنده میکرد و آنان را به دفاع از حقّ شوهرش در مسئله خلافت و حقّ خودش فرا میخواند، اگرچه جز کلامى سرد و بى مهر نمیشنید!
فاطمه علیه السلام عنایت ویژهاى به مسئله دفاع از امامت و ولایت امام على علیه السلام داشت و به عنوان یک وظیفه اجتماعى در قالبهاى مختلف، روى آن اهتمام و جدّیت میورزید. در مسئله «فدک» آن چیزى که جوهر اصلى کارها و پیگیری هاى حضرت فاطمه علیه السلام بود، همان دفاع از «حقّ ولایت حضرت امیرمؤمنان علیه السلام » بود. حتّى آخرین وصیّت او یعنى تشییع، به خاک سپارى و مخفى نگه داشتن قبر هم در واقع تداوم حضور سیاسى و اجتماعى حضرت زهرا علیه السلام بود. این وصیّت، میزان هدفدارى و بزرگوارى ایشان را نشان میدهد. تا حضرت زنده بود، على علیه السلام حامى نیرومندى داشت. به تعبیر بعضى از بزرگان: «به خاطر فاطمه علیه السلام ، حُرمت حضرت امیرمؤمنان علیه السلام را تا حدّى پاس میداشتند؛ اما پس از شهادت آن مظلومه، على علیه السلام تنها و بى پناه و مظلومتر شد.» در یک جمله، فاطمه، فدایى امامت و رهبریت شد.
اینها و نمونه هایى دیگر از سیره رفتارى آن بانوى بی همتا، جلوههاى الگو بودن او براى همه فضیلت خواهان و حق جویان است که در پى «اُسوه» و سر مشق «چگونه زیستن»اند.
امید است این خصلتها و رفتارها، چون تابلویى، پیوسته در برابر دیدگانمان باشد. و اگر همواره آن حضرت را سرمشق و اسوه میدانیم و معرّفى میکنیم، «ابعاد الگویی» او را نیز در قالب سیره عملى و رفتارى حضرتش بشناسیم و بشناسانیم. زیرا این گونه، بهتر میتوان مَشى و مرام فاطمى را در بستر زندگى و اخلاق عینى پیاده کرد.
نکته ها
الف) ناگفته نماند آنچه فاطمه علیه السلام را اسوه و نمونه ساخته، کمال انسانى اوست و بدین خاطر، متعلّق به عالم انسانیت است.
ارزشهاى انسانى، اختصاص به زن یا مرد ندارد و به تبع آن، اسوه هاى انسانى نیز همین گونه اند.
در یک جمله، فاطمه علیه السلام چنان که اسوه زنان است، اسوه مردان نیز هست. همان گونه که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و امامان علیه السلام این چنین اند.
ب) باید توجّه داشت که سنّتهاى الهى و قوانین هستى، که قواعد حاکم بر زندگى انسان بخشى از آن است، همه ثابت و غیر قابل تغییرند. رابطه انسان با خدا و با جامعه و طبیعت، رابطهاى است که در جوهر خود از اصول ثابتى تبعیت میکند و قابل تغییر نیست و حضرت زهرا علیه السلام به عنوان زنى که عالِم به این ارزشها بوده و بر طبق موازین الهى و انسانى زندگى میکرده، میتواند الگوى همه انسانها تا «انتهاى تاریخ» باشد.
به عبارت دیگر، همان طور که «دین» امر ثابتى است، «الگو»هم میتواند ثابت و جاودانه باشد؛ لذا زندگى و سلوک آن حضرت همواره براى انسانها «چه در حال و چه در آینده» اسوه و الگوست.
ج) از خصوصیات اسوههاى الهى این است که همواره از سایر افراد بشر در مراتب کمال انسانى پیشقدم هستند و این تقدّم به صورتى است که بشر هرچه در ابعاد مختلف رشد کند، بازهم نمیتواند بینیاز از آنان باشد. ما انسانها هرچه سعى و تلاش کنیم، به افق فضائل آنان نمیرسیم و نمیتوانیم در حدود آنان و مانند آنها عمل کنیم، ولى باید در محدوده توان و استعداد خود در مسیر آنان حرکت نماییم.
این که میگوییم فاطمه علیه السلام یا سایر حضرات معصومان علیهم السلام الگوى همگانند، بدان معنا نیست که باید فاطمه علیه السلام یا على علیه السلام شد، بلکه مقصود «فاطمه وار بودن و فاطمه گونه زیستن» است… .
در سخنى از صادق آل محمّد علیه السلام آمده است: به خدا سوگند! من شما و روحهایتان و بوى خوشتان را دوست میدارم. ما را در این جهت با پرهیزکارى و تلاش خود یارى کنید. هرگز به ولایت ما نمیرسید جز با کوشش و تقوا. و کسى که دیگرى را به عنوان «امام» و «اسوه» برگزیده است، باید عملش مطابق با عمل او باشد.۱۷
پی نوشت:
۱. نور / ۳۵.
۲. فاطمه در کلام اهل سنّت، ص ۳۴۳.
۳. مناقب آل ابى طالب، ج ۳، ص ۳۳۸.
۴. آل عمران / ۴۲؛ اَمالى، صدوق، ص ۴۳۷.
۵. ربیع الابرار، ج ۲، ص ۱۰۴.
۶. بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۳۱.
۷. حجر / ۴۴.
۸. اخلاق حضرت فاطمه(س)، ص ۱۷.
۹. علل الشرایع، ص ۲۱۵.
۱۰. نور، / ۶۳.
۱۱. بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۹۳.
۱۲. اخلاق حضرت فاطمه(س)، ص ۶۳.
۱۳. احقاق الحق، ج ۱۰، ص ۴۰۰.
۱۴. سفینهالبحار، ج ۱، ص ۵۷۱.
۱۵. کشف الغمّه، ج ۲، ص ۹۲. البته در بعضى از روایات آمده امام حسن(ع) سؤال رسول خدا(ص) را از مادرش پرسید و زهرا(س) جواب فوق را داد. ر.ک: وسایل الشیعه، ج ۲، ص ۹.
۱۶.بااقتباسازالوقایعوالحوادث،ملبوبى،ج۴،ص۱۸۶.
۱۷. ارشاد القلوب، دیلمى، ص ۱۰۱، چ بیروت.
منبع :سایت راسخون