- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
داستان خلافت ابوبکر در صحیح بخاری و سایر متون اهل سنت که در سقیفه بنی ساعده منعقد گردید کاملا واضح است. این داستان در صحیح بخاری از زبان عایشه همسر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) این گونه نقل شده است.
«زمانی که رسول خدا رحلت کردند، ابوبکر در مدینه حضور نداشت و عمر برخاست و به مردم گفت: به خدا قسم رسول خدا نمرده است؛ تا اینکه ابوبکر آمد و فوت پیامبر را تایید کرد و به مردم توصیه هایی انجام داد. در این هنگام خبر رسید که عده ای در سقیفه بنی ساعده اطراف سعد بن عباده جمع شده و میگویند از ما (انصار) یک امیر و از شما (قریش) یک امیر باشد. سپس ابوبکر و عمر و ابو عبیده جراح به سوی آنان رفتند. در ابتدا عمر برای آنان ایراد سخن نمود و سپس ابوبکر او را ساکت کرده و خود به سخن گفتن آغاز کرد و در ضمن سخنان خود خطاب به انصار گفت ما امیران هستیم و شما وزیران، ولی حباب بن منذر گفت نه، به خدا قسم یک امیر از ما و یک امیر از شما باشد. ولی ابوبکر گفت نه خیر امیران ما هستیم و شما وزیران هستید و آنان (قریش) وسط عرب و از نظر نژاد عرب تراند. سپس خود با عمر بیعت کرد؛ ولی عمر گفت ما با تو بیعت می کنیم و تو آقای ما و بهترین ما و دوست داشتنی ترین ما نزد رسول خدا هستی و عمر دست ابوبکر را گرفت و با او بیعت کرد و سپس دیگران با او بیعت کردند. یکی از میان جمع گفت که با این کار سعد را کشتید، عمر گفت خدا او را بکشد».[۱]
از این حدیث به دست می آید که خود عمر خلیفه دوم خلافت ابوبکر را تنفیذکرد و او اولین کسی بود که با ابوبکر بیعت نمود و سپس دیگرانی که با او هم رای بودند با متابعت از عمر خلافت ابوبکر را پذیرفتند.
اما بعد از وفات ابوبکر وقتی عمر به خلافت رسید در باره خلافت ابوبکر گفت: «کانت بیعه أبی بکر فلته وقى الله شرها»[۲]. یعنی بیعت با ابو بکر یک کار ناسنجیده بود و خداوند مردم را از شر خلافت او حفظ کرد. معنای فلته این است که کاری بدون تدبر و فکر و نظر اتفاق بیافتد.[۳] پس خلافت ابوبکر حتی از نگاه خود عمر که با بیعت خودش او را به خلافت رساند، برخلاف تدبر و تفکر و در نظر گرفتن مصالح اسلامی بوده است و از نظر عمر چنین خلافتی عواقب ناگواری دارد و لذا خود او می گوید که خداوند مسلمانان را از شر خلافت ابوبکر نگه داشت.
سوالات ما
۱. آیا عمر بن خطاب با این سخن خود اعتراف نکرده است که درباره خلافت ابوبکر کار نا سنجیده و بر خلاف مصالح اسلام و مسلمانان انجام داده است؟ ایا او بدون تدبر و تعقل با ابوبکر بیعت کرد و او را به عنوان خلیفه مسلمین معرفی و تثبیت نمود؟
۲. آیا خلافت ابوبکر با این سخن عمر از مشروعیت دینی و قانونی ساقط نمی شود؟ با وجود این سخن عمر اهل سنت با چه دلیلی شیعیان را که خلافت ابوبکر را مشروع نمی دانند تکفیر می کنند؟ در حالی که شیعیان غیر ز سخن عمر چیزی دیگری درباره خلافت ابوبکر نمی گویند.
۳. با توجه به اینکه خود عمر هم با استخلاف ابوبکر خلیفه شد، آیا این سخن عمر درباره خلافت ابوبکر خلافت خود او را هم زیر سوال نمی برد؟ چگونه ممکن است که خلافت ابوبکر باطل باشد اما خلافت عمر که توسط ابوبکر خلیفه شد حق و مشروع است؟
۴. اگر این لازمه سخن عمر درباره خلافت ابوبکر را بپذیریم با زیر سوال رفتن مشروعیت و قانونیت خلافت عمر، شورای شش نفره عمر برای خلیفه بعد از خودش نیز قانونیت نخواهد داشت؛ و خلافت عثمان نیز در معرض خدشه قرار می گیرد. اهل سنت در این رابطه چه پاسخی دارد؟
۵. ایا از مطالبی که بر محور سخن عمر درباره خلافت ابوبکر بیان گردید خلافت هر سه خلیفه زیر سوال نمی رود و انان بر خلاف شرع و مصالح دین اسلام مسند خلافت را غصب نکرده اند؟
پی نوشت ها
[۱] . صحیح بخاری، ج ۳، ص ۱۳۴۱. محمد بن اسماعیل بخاری، ج۳، ص ۱۳۴۱، بیروت، دار ابن کثیر الیمامه، چ ۳، ۱۴۰۷ ق / ۱۹۸۷ م.
[۲] . محمد بن حبان بستی، صحیح ابن حبان، ج ۲، ص ۱۵۷، بیروت، موسسه الرساله، دوم، ۱۴۱۴ق.
[۳] . مجمع البحرین، ج ۲، ص ۲۱۳.