- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 15 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
سید علی رضا سید کبارى
فارغ از هر دو جهانم به گل روى على(ع)
از خم دوست جوانم به خم موى على طى کنم عرصه ملک و ملکوت از پى دوست یاد آرم به خرابات چو ابروى على(ع) (۱)
پیشگفتار
با نگاه به پیشینه حیات بشرى، «خانواده» و «قبیله» نخستین گروههاى اجتماعى است که در آن نوعى «ریاست»، «قانون» و «حکومت» دیده مى شود و سپس از دولتها و نظام حکومتى مى توان یاد کرد که در سرزمینهاى گسترده، براى جمعیتى معین، با نظامهاى ادارى و سازمانهاى سیاسى به حکومت پرداخته و نظام اقتصادى جامعه را تحت پوشش خویش قرار داده، و اعمال حاکمیت نموده اند.
«رئیس»، «رهبر» و «حاکم» با نظام ادارى خاص به تشکیل حکومت موفق مى گردد. و عاملى که در پذیرش و انتخاب رئیس و حاکم مؤثر است چیزى جز فرهنگ و بینش آن جامعه نیست.
اگر جامعه اى بینش مادى را بپذیرد و به اقتصاد آزاد گردن نهد و در مبانى عقیدتى و ایدئولوژیکى از فلسفه لذت و اصالت نفع پیروى کند، حکومتى سرمایه دارى شخصى یا دولتى خواهد داشت و اگر از مبانى الهى و قرآنى پیروى نماید، به «حکومت اسلامى» و «مدینه فاضله غدیر» دست مى یابد.
ما در این گفتار به بررسى اجمالى عنصر اصیل در تشکیل حکومت خواهیم پرداخت و با مبانى قرآنى فلسفه سیاسى اسلام آشنا خواهیم شد.
فلسفه سیاسى اسلام
وقتى از «فلسفه سیاسى اسلام» سخن به میان مى آید، بحث از فلسفه و نوع بینش اسلامى است . و در حقیقت فلسفه سیاسى اسلام، جزئى از نظام فلسفى و جهان بینى اسلامى محسوب مى گردد .
دانشمندان اسلامى در علومى چند مبانى نظرى و عملى نظام فلسفى اسلام را تبیین کرده اند که مى توان «فلسفه»، «کلام»، «عرفان»، «اخلاق» و «فقه» را در این ردیف قرار داد.
فلسفه، کلام و عرفان نظرى، مبانى عقلى و تئوریهاى اسلامى را ارائه مى دهند، تئوریهایى که خود علاوه بر عقل از قرآن و سنت اخذ شده اند و اگر این دو را از آن حذف کنیم نامیدن عنوان اسلامى بر آن شایسته نیست.
همچنین عرفان عملى، حکمت عملى ـ سیاست مدن ـ و فقه اسلامى نیز مبانى عملى فلسفه سیاسى اسلام را تشریح مى کنند.
«آراء اهل المدینه الفاضله»، «السیاسه المدینه»، «التنبیه على سبل السعاده» از فارابى و «سیاسیات شفا» از ابن سینا در فلسفه، «الشافى فى الامامه» از سید مرتضى، و «تجرید الاعتقاد» از خواجه نصیر الدین طوسى و شروح آن در علم کلام و «فصوص الحکم» فارابى و محیى الدین عربى و «مصباح الانس» شمس الدین محمد، ابن فنارى از جمله کتبى هستند که مبانى نظرى فلسفه سیاسى اسلام را بیان داشته اند.
«طهاره الاعراق» ابن مسکویه رازى، «اخلاق ناصرى» و صدها اثر در فقه اسلامى چون «جواهر الکلام» شیخ محمد حسن نجفى و «کتاب البیع» حضرت امام خمینى ـ قدس سره ـ به اصول عملى فلسفه سیاسى اسلام پرداخته اند.
فلسفه سیاسى اسلام به گونه اى که مبانى نظرى و عملى آن در کتابى فراهم آمده باشد نگاشته نشده است و هر یک از اصول عقلى و نقلى آن جداگانه مورد بررسى قرار گرفته است و همین امر موجب گشته تا نا آشنایان به علوم اسلامى و گروههایى بسان مستشرقان و غربگرایان از وجود چنین فلسفه اى اظهار بى اطلاعى نموده و منکر وجود خارجى آن گردند.
ولى ناگفته پیداست که اگر مبانى نظرى آن در کتابى فراهم نشده، ولى اصول عملى آن همواره با صدها و هزاران تألیف مورد بررسى قرار گرفته و به عنوان برنامه زندگى هر یک از افراد جامعه اسلامى به اجرا گذاشته شده است.
البته نباید فراموش کرد که برخى از دانشمندان اسلامى با نوشته ها و خطابه هاى سیاسى خویش این مبانى را و لو بصورت مختصر و بدون فصل بندى و شیوه هاى کلاسیک در مجموعه اى فراهم ساخته اند که از آن جمله اند:
العروه الوثقى سید جمال الدین اسد آبادى
طبایع الاستبداد عبدالرحمان کواکبى
خطابه هاى سیاسى شیخ محمد خیابانى
قانون مشروطه مشروعه سید عبدالحسین لارى
تنبیه الامه و تنزیه المله میرزا محمدحسین نائینى
عواید الایام مولى احمد نراقى
شؤون اختیارات ولى فقیه حضرت امام خمینى
حکومت اسلامى حضرت امام خمینى
کشف الاسرار حضرت امام خمینى قدس سره
باید خاطر نشان ساخت از آنجائى که به شیعه جز در موارد معدودى فرصت تشکیل حکومت داده نشده است این علم مانند دیگر علوم اسلامى رشد و بالندگى نداشته است ولى چون برادران اهل سنت زمان بیشترى بر مسند حکومت تکیه نموده اند، کتابهایى در این زمینه نگاشته و به آن نظم بیشترى بخشیده اند. «الاحکام السلطانیه» مارودى از این نوع است.
پیام آوران وحى
قرآن کریم پیامبران الهى را به عنوان رهبران جامعه انسانى که از سوى خداوند متعال برگزیده شده اند، معرفى مى نماید. چنانچه مى فرماید:
«کان الناس امه واحده فبعث الله النبین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه». (۲)
«مردم گروه واحدى بودند، خدا رسولان را فرستاد که نیکان را بشارت دهند و بدان را بترسانند و با آنها کتابى به راستى فرستاد تا تنها دین خدا به عدالت در موارد نزاع مردم حکم فرما باشد.»
محور وحدت امت اسلامى
با همه اختلافاتى که در تعریف جامعه از سوى جامعه شناسان روى داده است. ضابطه «حکومت واحد و استقلال سیاسى» براى وحدت یک جامعه، با ارزش و معتبر تلقى شده است. و از آنجائیکه قرآن کریم این حکومت و استقلال سیاسى را از آن پیامبران خدا مى داند، همواره حاکمان زر و زور و تزویر با آنان به مقابله برخاسته اند. در عصر نبوى ـ صلى الله علیه و آله ـ مخالفت قریش و مشرکان عربستان، و در عصر علوى، مخالفت معاویه و اصحاب جمل و نهروان و در عصر حسنین ـ علیهما السلام ـ مخالفت زمامداران و سیاست بازان اموى با دین و اسلام تضعیف دین را به همراه داشت. معاویه و خلفایى بسان او با تکیه بر خلافت اسلامى، سلطنت استبدادى خویش را پیش مى بردند و چون توان آن را نداشتند که با صراحت با دین اسلام به مقابله برخیزند، با منع تدوین حدیث و سب اهل بیت عصمت و طهارت به مخالفت با اسلام پرداختند . حال آنکه ولاء اهل بیت از سوى پیامبر ـ صلى الله علیه و آله ـ سفارش شده بود و این خاص مکتب تشیع نبود. و بزرگان اهل سنت نیز به آن اشاره کرده اند. چنانکه امام شافعى گوید:
«یا آل بیت رسول الله حبکم
فرض من الله فى القرآن أنزله
یکفیکم من عظیم الفخر انکم
من لم یصل علیکم لا صلاه له» (۳)
«اى اهل بیت رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله ـ دوستى شما فریضه اى است از جانب خداوند که در قرآن آن را فرود آورده است. از فخر بزرگ، شما را این بس که درود بر شما جزء نماز است و هر کس بر شما درود نفرستد نمازش باطل مى گردد».
همچنین فخر رازى از زمخشرى نقل مى کند که پیامبر خدا(ص) فرمود:
«من مات على حب آل محمد مات شهیدا، الا و من مات على حب آل محمد مات مغفورا له، و من مات على حب آل محمد مات تائبا، الا و من مات على حب آل محمد مات مؤمنا مستکمل الایمان …» (۴)
«هر کس که بر دوستى آل محمد مرد، شهید مرده است، هر کى که بر دوستى آل محمد مرد، آمرزیده مرده است، هر کس بر دوستى آل محمد مرد، مؤمن و کامل ایمان مرده است…»
روش تضعیف دین براى از بین بردن حقوق پیامبران الهى خاص عصر رسول اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ و حضرت امیر المؤمنین على ـ علیه السلام ـ نبود بلکه همواره حاکمان مستبد و ستم پیشه با این روش به حکومت خود استمرار بخشیده اند.
غدیر و فلسفه سیاسى اسلام
خداوند متعال به عنوان تنها قانون گذارى که با شناخت کامل انسان ـ مخلوق خویش ـ پیامبران الهى را بسوى مردم فرستاد تا «دین خدا» و برنامه هاى سعادت بخش آن را به انسان ابلاغ نمایند (۵) براى تداوم رهبرى الهى امت اسلامى نیز امامانى انتخاب فرمود و بوسیله رسول خویش به مردم شناساند تا پس از وى رهبرى او را گردن نهند.
در فسلفه سیاسى اسلام چند مسأله به عنوان اصل شناخته شده اند:
۱ ـ اهمیت زندگى اجتماعى
۲ ـ ضرورت وجود قانون
۳ ـ واضع قانون
۴ ـ مجرى قانون
اهمیت زندگى اجتماعى و ضرورت قانون براى اداره جامعه از جمله امور بدیهى است که تمامى انسانها بر آن واقفند. مسأله اى که نظامهاى فلسفى را دچار اختلاف کرده و بعضى از آنان را به انحراف کشانده، اصل قانون گذارى براى اداره نظام اجتماعى است.
هر چند خود بشر به نقصان خویش در قانون گذارى واقف است (۶) لیکن همواره بر آن اصرار ورزیده و با حکومتهاى ناپایدار خویش انسانها را از سعادت حقیقى و هدف زندگى دور ساخته و در منجلاب شهوات فرو برده است.
از آنجائیکه انسان موجودى داراى ابعاد گوناگون است و در صدد تکامل و سعادت جاودانى، و هر چند ازلى نیست، موجودى ابدى است و باید در این دنیا سعادت اخروى خویش را تأمین کند. قانون گذارى باید براى وى تعیین برنامه نماید که شناخت کامل از انسان داشته باشد و با بى نیازى و بى غرضى که در خویش دارد، قوانین را بر وفق سعادت و خوشبختى انسان وضع نماید. چنین کسى جز خداوند متعال نیست.
«مجرى قانون» نیز باید کسى باشد که علاوه بر آگاهى به قانون بر تمایلات خویش مسلط باشد و با شجاعت و حسن مدیریتى که دارد در جامعه، حکومت بپا دارد و جلو تخلفات را گرفته و از بروز هرج و مرج و پایمال شدن حقوق ضعیفان جلوگیرى نماید. این شخص جز فرد معصوم کسى دیگر نیست. که از دیدگاه مسلمانان حضرت رسول اکرم ـ صلى الله علیه و آله و سلم ـ است و از نظر شیعه امامیه، دوازده امام معصوم ـ علیهم السلام ـ نیز در این ردیف قرار دارند . و در صورت عدم معصوم و غیبت وى، بنا بر دستورى که از جانب پیشوایان دینى صادر گشته، دین شناسان متعهد ـ فقیهان با تقوا ـ این مسؤولیت خطیر را بر عهده دارند.
حدیث غدیر
در قرآن کریم آیات بسیارى در باره حضرت مولى الموحدین امیرالمؤمنین على ـ علیه السلام ـ نازل شده است که بزرگ داشنمندان شیعه و اهل سنت در کتب تفسیر و شأن نزول آیات به آنها اشاره نموده اند.
آیه «تبلیغ» از جمله آیاتى است که داستان غدیر را جاودانه نموده است. این آیه روز هجدهم ذى الحجه سال دهم هجرت، بر رسول اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ فرود آمد. زمانى که پیامبر بزرگوار اسلام به غدیر خم رسیده بود. پیشروان کاروان یکصد هزار نفرى را فرمود تا آنانکه از آن نقطه دور شده اند، باز گردانند و منتظر کسانى باشند که از پى مى آیند. آنگاه به ابلاغ فرمان الهى پرداخت.
«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس». (۷)
«اى پیامبر [صلى الله علیه و آله ] به مسلمانان ابلاغ کن، آنچه را که بسوى تو نازل گردیده و اگر چنین نکنى، پس رسالت حق را بجا نیاورده اى و خداوند تو را از ـ دشمنى ـ مردم نگاه مى دارد». حضرت علامه مجاهد آیه الله امینى ـ قدس سره ـ در کتاب بزرگ الغدیر نام سى (۳۰) تن از دانشمندان اهل سنت را نام مى برد که شأن نزول آیه را در مورد حضرت على ـ علیه السلام ـ مى دانند. (۸)
آیه «اکمال دین» از دیگر آیاتى است که در قرآن کریم آمده، و نزول آن پس از تعیین حضرت على ـ علیه السلام ـ به مقام امامت مى باشد. زمانیکه خطبه غدیر به پایان رسیده است.
«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا» (۹)
«امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را براى شما دین پسندیده قرار دادم.»
علامه امینى مى فرماید: متجاوز از بیست تن از دانشمندان اهل سنت ـ از مفسرین و متکلمین ـ به نزول آیه اکمال دین در غدیر اشاره نموده اند. (۱۰) همچنین آیات سوره «معارج» (۱۱) آیه ولایت (۱۲) و سوره هل أتى در باره حضرت امیرالمؤمنین على ـ علیه السلام ـ نازل گشته و دهها دانشمند از بزرگان اهل سنت بر این امر اعتراف کرده اند. (۱۳)
علامه امینى در کتاب خویش تحت عنوان، «الغدیر فى الکتاب العزیز» در باره آیات نازله در مورد واقعه غدیر مى فرماید:
«خداوند متعال خواست این حدیث همواره تازه ماند و شب و روز آن را کهنه نسازد و دستخوش گذشت زمان نگردد، از این رو آیاتى درخشان و آشکار در اطراف آن نازل کرد و امت اسلام هر بامداد و شبانگاه آنها را مى خوانند».
گویا پروردگار هستى هر بار که یکى از این آیات تلاوت مى شود، نظر خواننده را جلب مى کند و در روان وى نقشى مى نهد و به آنچه که واجب است وى در باره خلافت کبراى الهى ایمان آورد، در گوش او فرو مى خواند. از این آیات است: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک. ..» (۱۴)
همچنین احادیث نبوى(ص) این واقعه را تأکید کردند، احادیثى چون:
ـ حدیث منزلت
ـ حدیث ثقلین
ـ حدیث على مع الحق و الحق مع على
ـ حدیث على مع القرآن و القرآن معه
ـ حدیث ان علیا اول من اسلم و آمن و صلى
ـ حدیث رد الشمس ـ حدیث سد الابواب
و …
آنچه که در باره «حدیث غدیر» ـ من کنت مولاه فهذا على مولاه ـ مهم است چیست؟
آیا چیزى جز مسأله ولایت و امامت پس از رسول اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ است؟ این حدیثى که به تواتر آن را اهل سنت و شیعه نقل کرده اند، به این نکته اشاره دارد که فلسفه ارسال رسل با اصل امامت تداوم مى یابد. همواره باید در میان امت اسلامى کسى باشد که از سوى خدا راهنمایى بشر را بر عهده گرفته باشد و این امر چنان بزرگ است که عدم ابلاغ آن از سوى رسول اعظم الهى تمام تلاشهاى طاقت فرساى ۲۳ سال رسالتش را از بین مى برد ولذا آن حضرت در جمع بزرگ کاروانیان حج مسأله ولایت و امامت حضرت على ـ علیه السلام ـ را ابلاغ مى نماید و پس از آن آیه اکمال دین نازل مى گردد.
رسول اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ علاوه بر جایگاه تکوینى داراى شؤون متعددى بود که مى توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱ ـ بیان احکام و دستورات الهى
۲ ـ منصب قضا
۳ ـ ریاست عامه مسلمین
شیعه معتقد است پس از پیامبر این شؤون به امام منتقل مى گردد. تا فلسفه ارسال رسل با اصل امامت تداوم یابد. از این رو مسأله امامت به ریاست عامه اکفتا نمى کند، بلکه به معنى مرجع دینى مطرح است.
اهل سنت و تمامى مردم جهان بر این امر واقفند که جامعه به رهبر نیاز دارد و هر جامعه اى باید پیشوایى داشته باشد که همه از وى اطاعت نمایند. ولى شیعه مسأله امامت را خیلى عمیق تر از این مطرح مى کند. وى قائل است پیامبر از جانب خدا امام بعد از خویش را به امت اسلامى معرفى کرد و هر امام، پیشواى بعد از خود را مشخص مى کند و آنان نه تنها به معنى رهبرى جامعه اسلامى، بلکه به عنوان وصى پیامبر، علومى را که بر آنان افاضه گردیده به مردم ابلاغ مى نمایند و مرجع دینى و کارشناس اسلام پس از رسول خدایند و چون رسول اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ بر ضمائر دلها آگاهى دارند و بسان یک روح کلى بر همه روحها محیط مى باشند. (۱۵) و همانند پیامبر داراى مقام عصمت هستند و از لغزش مصون مى باشند.
ویژگى هاى سه گانه امام در تفکر شیعى موجب گشته تا اصل امامت نیز بسان اصل نبوت در ردیف اصول اعتقادات قرار گیرد و گر نه تعریف اهل سنت از امام و حاکم اسلامى و ـ تعاریف دیگر مکاتب سیاسى در مورد رهبرى جامعه، هرگز وى را در جایگاه رفیع اصول قرار نمى دهد بلکه شایسته است در فروع احکام دینى و مسائل فقهى از آن گفتگو شود.
لذا وقتى مصلح نستوه حضرت علامه امینى ـ قدس سره ـ در کتاب گرانقدر «الغدیر» در پى اسناد حدیث غدیر است و به ذکر نام یکصد و ده تن صحابى و هشتاد و چهار تابعى مى پردازد که این حدیث شریف را نقل کرده اند و سیصد و شصت تن از دانشمندان اسلامى از قرن دوم تا چهاردهم را نام مى برد که به نقل این حدیث توفیق یافته اند. در پى احیاء مدینه غدیر است تا اصل امامت دیگر بار امت اسلامى را جانى تازه بخشد. و معتقد است حوزه هاى علمیه شیعه بایستى درسى تحت عنوان «ولایت» داشته باشند. (۱۶) تا مسائل فلسفه سیاسى اسلام رشد یابد و تعالى پذیرد و در جامعه تأثیر گذارد.
هر چند آن بزرگ مصلح، خود سیماى مدینه غدیر را در ایران اسلامى مشاهده نکرد، لیک اشارات حکیمانه وى به سوى امام غدیر و پیشواى مسلمین در عصر خویش خالى از لطف نیست. آن بزرگ مجاهد مدینه غدیر مى فرمود:
«دیگران غاصبند و این مقام حق مسلم آن فریادگر است.» (۱۷)
و در جاى دیگر به صراحت هر چه تمامتر ندا برداشت:
«الامام الخمینى ذخیره الله للشیعه» (۱۸)
امام خمینى ذخیره خدا براى جهان تشیع است.
او شاگردانى بسان حضرت نواب صفوى را تربیت نمود تا حکومت علوى را فریاد زنند و با گامهاى الهى خویش پایه هاى حکومت غاصبان را به لرزه افکنند.
علامه امینى با تألیف «الغدیر» خاطرات عصر نبوى را تجدید نمود، عصرى که سرورى از آن امت قرآنى بود و رسول اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ رهبرى آن را بر عهده داشت.
امینى، احیاگر «الغدیر» جلوه هاى شوکت و عظمت امت اسلامى را در خاطره ها زنده کرد و اصل اصیل و محور حکومت قرآنى، جریان غدیر خم را یادآور گردید.
وى در عصرى زندگى مى کند که شکست دولت عثمانى روى داده است، شکستى که اگر «اصل غدیر» و رهبرى امت آنگونه که پیامبر(ص) اسلام و قرآن کریم فرموده، اجرا مى گردید، روى نمى داد و انگلیس را جرأت آن نبود که عراق را جزء مستعمرات خویش درآورد.
در عصر امینى هنوز «غدیر و اصل امامت و ولایت» به درستى تبیین نشده است. برخى از فقهاء و کارشناسان دینى از تألیف و تدریس احکام سیاسى و حکومتى دست شسته اند و عهده دار شدن امر قضاوت و اجراى حدود و دیات و جلوگیرى از ستم ظالمان و اقامه عدل را هر چند در محدوده وظایف کارشناسان متعهد مى دانند لیکن به اصل تشکیل حکومت عقیده مند نیستند و مسأله ولایت فقیه را که از اصول مسلم فقه شیعى است در برخى فروع و احکام محدود ساخته اند.
در همین زمان حضرت امام خمینى ـ سلام الله علیه ـ با ژرف نگرى خاص به تدریس حکومت اسلامى پرداخته و منصب ولایت فقیه را که در امتداد فلسفه امامت جاى دارد عنوان نموده و این اصل را که از اصول به فروع تنزل کرده بود، به جایگاه خود بازمى گرداند.
پس از انقلاب اسلامى تئورى ولایت فقیه در جامعه به صورت فراگیر در جهان شیعه و حوزه هاى علمیه مطرح مى شود. مردم به پیروى از رهبر و امام خویش با انقلاب اسلامى فرزند على ـ علیه السلام ـ را به حکومت بر مى گزینند و مدینه فاضله قرآنى و شهر آرمانى غدیر بعد از گذشت سالیانى طولانى عینیت مى یابد.
حضرت امام ـ قدس سره ـ با الهام از بینش قرآنى و پیام غدیر، ولایت فقیه را اینگونه بیان مى دارند:
«اسلام بنیانگذار حکومتى است که در آن نه شیوه استبداد حاکم است که آراء و تمایلات نفسانى یک تن را بر سراسر جامعه تحمیل کند و نه شیوه مشروطه و جمهورى، که متکى بر قوانینى باشد که گروهى از افراد جامعه براى تمامى آن وضع کنند، بلکه «حکومت اسلامى» نظامى است ملهم و منبعث از وحى الهى که در تمام زمینه ها از قانون الهى مدد مى گیرد و هیچ یک از زمامداران و سرپرستان امور جامعه را حق استبداد راى نیست. تمام برنامه هایى که در زمینه زمامدارى جامعه و شؤون و لوازم آن جهت رفع نیازهاى مردم به اجرا در مى آید، باید بر اساس قوانین الهى باشد. این اصل کلى حتى در مورد اطاعت از زمامداران و متصدیان امر حکومت نیز جارى و سارى است.»
بلى، این نکته را بیفزائیم که حاکم جامعه اسلامى مى تواند در موضوعات، بنا بر مصالح کلى مسلمانان یا بر طبق مصالح افراد حوزه حکومت خود عمل کند، این اختیار هرگز استبداد به رأى نیست، بلکه در این امر مصلحت اسلام و مسلمین منظور شده است. پس، اندیشه حاکم جامعه اسلامى نیز همچون عمل او تابع مصالح اسلام و مسلمین است.
احکام اسلامى، اعم از قوانین اقتصادى و سیاسى و حقوقى تا روز قیامت باقى و لازم الاجرا است. هیچ یک از احکام الهى نسخ نشده و از بین نرفته است. این بقا و دوام همیشگى احکام، نظامى را ایجاب مى کند که اعتبار و سیادت این احکام را تضمین کرده، عهده دار اجراى آنها شود، چه اجراى احکام الهى جز از رهگذر برپایى حکومت اسلامى امکان پذیر نیست. در غیر این صورت، جامعه مسلما به سوى هرج و مرج رفته، اختلال و بى نظمى بر همه امور آن مستولى خواهد شد. علاوه بر آن حفظ مرزهاى کشور اسلامى از هجوم بیگانگان و جلوگیرى از تسلط تجاوزگران بر آن عقلا و شرعا واجب است. تحقیق این امر نیز، جز با تشکیل حکومت اسلامى میسر نیست و بین زمان حضور و غیبت امام فرقى نمى کند.
آنچه برشمردیم جزو بدیهى ترین نیازهاى مسلمانان است و از حکمت به دور است که خالق مدبر و حکیم، آن نیازها را به کلى نادیده گرفته از ارائه راه حلى جهت رفع آنها غلفت کرده باشد. آرى همان دلایلى که لزوما امامت پس از نبوت را اثبات مى کند، عینا لزوم حکومت در دوران غیبت حضرت ولى عصر ـ عجل الله تعالى فرجه الشریف ـ را بر دارد. (۱۹)
رهبر فرزانه و فقیه انقلاب اسلامى، مدینه قرآنى غدیر را از توحید و نبوت آغاز نموده و فلسفه نبوت و بعثت و تعهد ایمان به نبوت را بیان فرموده و به حلقه نورانى «ولایت» مى رسد.
مى فرمایند:
«یک جامعه در صورتى داراى «ولایت» است که در آن «ولى» مشخص بوده و عملا مصدر و الهام بخش همه نشاطها و فعالیتهاى زندگى باشد. و یک فرد در صورتى داراى ولایت است که شناخت درستى از «ولى» داشته و براى هر چه بیشتر وابسته و مرتبط ساختن خود به او ـ که مظهر «ولایت خدا» است ـ دائما در تلاش و کوشش بسر مى برد. از آنجا که «ولى» جانشین خدا و مظهر سلطه و قدرت عادلانه الهى در زمین است، از همه امکانات و استعدادهایى که در وجود انسانها براى تکامل و تعالى نهاده شده، به سود آنان بهره بردارى مى کند و از اینکه حتى اندکى از این زمینه هاى مساعد در راه زیان انسانیت به کار مى رود و یا نابود و خنثى گردد ـ که این نیز خود زیان بزرگى است ـ مانع مى گردد. عدل و امن را که براى رویش و بالندگى نهال انسان، همچون زمین مستعد و آبى گوارا و هوایى مساعد است، در محیط زیست آنان تأمین مى کند و از بروز جلوه هاى گوناگون ظلم (شرک، تعدى به غیر، تعدى به خود) جلوگیرى مى نماید. همه را به سوى بندگى خدا سوق مى دهد، یاد خدا (نماز)، تقسیم عادلانه ثروت (زکوه)، اشاعه نیکى ها(امر به معروف) و ریشه کن ساختن بدیها و نابسامانیها (نهى از منکر) را برنامه اساسى خود مى سازد و خلاصه، انسانیت و پدیده، «انسان» را به هدف و غایت آفرینش نزدیک و نزدیک تر مى سازد». (۲۰)
پى نوشت ها
۱ـ دیوان حضرت امام خمینى ـ سلام الله علیه ـ ص .۳۱۱
۲ـ بقره، .۲۱۳
۳ـ «الکنى و الالقاب»، محدث قمى، ص ۱۰۴، شاعرمى گوید: «نماز بى ولاى او، عبادتى است بى وضو به منکر على بگو نماز خود قضا کند»
۴ـ «التفسیر الکبیر»، فخر رازى، ج ۲۷، ص ۱۶۶، «الکشاف»، زمخشرى، ج ۴، ذیل آیه ۲۳، شورى .
۵ـ چنانچه مشهور است و در روایات اسلامى نقل گردیده است، خداوند متعال یکصدو بیست و چهار هزار نفر پیامبر بسوى مردم فرستاده است که هر یک اوصیایى براى خویش داشته اند. و پنج تن از آنان اولوالعزم مى باشند. لیکن در برخى دیگر از روایات تعداد پیامبران هشت هزار و یا سیصد و بیست هزار و یا یکصد و چهل هزار نقل شده است. رجوع کنید به: «بحارالانوار»، ج ۱۱، ص ۴۳، ۴۸، ۲۸، ۳۱، ۶۰، ۱۶ و ص .۳۵۲
۶ـ «منتسکیو» در روح القوانین و «ژان ژاک روسو» در قراردادهاى اجتماعى به این نتیجه رسیده اند که «هیچ قانونگذارى نیست که در قانون نظر خصوصى نداشته باشد و علتش این است که هر قانونگذارى داراى عواطف و افکار خصوصى است و در حین وضع قانون مى خواهد نطریات خود را بگنجاند» ـ روح القوانین ص ۵۹۲ ـ «و براى کشف بهترین قوانین که به درد ملل بخورد یک عقل کل لازم است که تمام شهوات انسان را ببیند ولى خود هیچ حس نکند، با طبیعت رابطه اى نداشته باشد، ولى کاملا آن را بشناسد، سعادت او مربوط به ما نباشد ولى حاضر باشد به سعادت ما کمک کند…».
۷ـ مائده، .۶۷
۸ـ الغدیر، ج ۱، ص ۲۲۹ ـ .۲۱۴
۹ـ مائده، .۵
۱۰ـ الغدیر، ج ۱، ص ۲۳۸ ـ .۲۳۰
۱۱ـ سوره معارج.
۱۲ـ مائده، .۵۵
۱۳ـ رجوع کنید به الغدیر، ج ۱، ص ۲۶۶ ـ ۲۴۷ و ج ۳، ص ۱۱۱، .۱۰۷
۱۴ـ الغدیر، ج ۱، ص .۲۱۴
۱۵ـ لذا همانگونه که ما در زیارت به ائمه اطهار سلام مى دهیم آنان سلام ما را شنیده و پاسخ مى گویند: اشهد انک تشهد مقامى و تسمع کلامى و ترد سلامى.
۱۶ـ رجوع کنید به: علامه امینى، مصلح نستوه، ص .۱۱۶
۱۷ـ همان، ص ۱۱۸، به نقل از «فریاد روزها»، محمد رضا حکیمى، ص .۲۴
۱۸ـ «علامه امینى، مصلح نستوه»، ص .۱۱۸
۱۹ـ «کتاب البیع»، حضرت امام خمینى، اسماعیلیان، قم، ج ۲، ص .۴۶۱
۲۰ـ طرح کلى اندیشه اسلامى در قرآن، ص .۱۰۴
منبع: مجله کوثر شماره ۲