- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
در اخبار و روایاتى که از رسول اکرم(ص) یا ائمه اطهار (علیه السلام) رسیده است، مطلبى به این مضمون به چشم می خورد: اگر قضا و قدر بیاید، اسباب و علل مخصوصا عقل و قوه تدبیر انسان از کار می افتد این مطلب در ادبیات فارسى و عربى به همین مضمون منعکس است.
در جامع الصغیر چندین حدیث در این معنى از رسول اکرم نقل می کند از آن جمله:
«ان الله اذا اراد امضاء امر نزع عقول الرجال حتى یمضى امره فاذا امضاء رد الیهم عقولهم و وقعت الندامه؛ هر گاه خدا بخواهد کارى به انجام رسد خردهاى مردم را از آنها جدا می کند تا وقتى که امر خود را به انجام رساند همینکه به انجام رساند خردهاى آنها را به آنها باز می گرداند و در این وقت است که پشیمانى صورت می گیرد».
در تحف العقول صفحه ۴۴۲ از امام رضا نقل می کند:
«اذا اراد الله امرا سلب العباد عقولهم فانفذ امره و تمت ارادته فاذا انفذ امره رد الى کل ذى عقل عقله فیقول کیف ذا؟ ومن این ذا؟؛ هر گاه خدا چیزى را بخواهد عقلهاى بندگان را از آنها سلب می کند و حکم خود را اجرا می کند و خواسته خود را به پایان می رساند همینکه حکم خود را اجرا کرد عقل هر صاحب عقل را به او برمى گرداند آنکاه او مرتب می گوید: چگونه شد که این کار شد؟ از کجا این کار صورت گرفت؟»
مولوى می گوید:
چون قضا آید نماند فهم و راى کس نمی داند قضا را جز خداى
چون قضا آید فروپوشد بصر تا نداند عقل ما پا را زسر
زان امام المتقین داد این خبر گفت اذا جاء القضا عمى البصر
چون قضا بگذشت خود را می خورد پرده بدریده گریبان می درد
چون قضا آید نبینى غیر پوست دشمنان را باز نشناسى ز دوست
چون قضا آید طبیب ابله شود وان دوا در نفع هم گمره شود
اشکالى که در اینجا به نظر می آید این است که در این بیانات قضا و قدر به عنوان ناقض و باطل کننده اصل علیت عمومى و به عنوان عاملى در مقابل سایر عوامل جهان ولى قوی تر و نیرومندتر از آنها – ذکر شده است و این با آنچه در گذشته گفته شد که قضاى الهى هیچ چیزى را جز از مجراى علل و اسباب خود ایجاب نمی کند و در زبان حدیث نیز تایید شده منافات دارد.
در حدیث است:
«ابى الله ان یجرى الامور الا باسبابها – با ابى الله ان یجرى الاشیاء الاسباب – فجعل لکل شی ء سببا و لکل سبب شرحا و جعل لکل شرح علما و جعل لکل علم بابا ناطقا (۱)؛ خداوند امتناع دارد که امور عالم را جارى کند مگر از طریق وسائط و اسبابى خداوند براى هر چیز سببى و براى هر سبب حکمتى و براى هر حکمتى دانشى و براى هر دانشى دروازه گویایى قرار داده است».
اشکال دیگر اینکه آنچه در این بیانات آمده با عمومیت قضا و قدر با اینکه هیچ چیزى خارج از حوزه قضا و قدر نیست و قرآن کریم – چنانکه در گذشته یاد کردیم – با کمال صراحت آن را تایید می کند منافات دارد اگر همه چیز و همه جریانات به قضا و قدر الهى است پس لحظه اى نیست که قضا و قدر الهى نباشد پس «اگر قضا و قدر بیاید» یعنى چه؟ پس گذشته از اینکه مضمون و احادیث و ابیات بالا با اصل علیت عمومى مناقض است با عمومیت قضا و قدر نیز مناقض است می رساند که قضا و قدر الهى در مواقع خاص و استثنائى پا به میان می گذارد و اگر استثنائا پا به میان گذاشت همه چیز از کار می افتد عقلها از سرها می پرد چشمها کور می شود دواها از اثر می افتد سرکنگبین صفرا می افزاید و روغن بادام خشکى می نماید…
اکنون چه باید گفت؟ آیا این اخبار و روایات ناظر به یک مطلب صحیحى است نه با اصل علیت عمومى منافى است و نه با عمومیت قضا و قدر ناظر به نظام کلى عالم و مجموع علل و اسباب اعم از مادى ومعنویاست ناظر به مواردى است که علل و اسباب معنوى علل و اسباب مادى را تحت الشعاع قرار می دهد.
در فصل پیش گفتیم که علل و اسباب را تنها در ابعاد مادى نباید محصور کرد نظام اتم از مجموع علل و اسباب آشکار و نهان تشکیل شده است همان طورى که علل مادى و محسوس بعضى بعضى دیگر را خنثى می کنند و از کار می اندازند در مواقع خاصى تحت تاثیر علل معنوى نیز از کار می افتند.
کسى که تنها علل مادى و محسوس را می بیند خیال می کند سبب منحصر به همین چیزهاست نمی داند که هزاران علل و اسباب دیگر نیز ممکن است به حکم قضاو قدر الهى در کار نباشند و آنگاه که آن علل و اسباب پا به میان گذاشتند اسباب و علل مادى را خنثى و بى اثر می کنند.
در خود قرآن کریم این مطلب به بیانى بلیغ تر و رساتر از آنچه در زبان اخبار و احادیث آمده است بیان شده است.
در جریان جنگ بدر می فرماید:
«اذا یریکموهم اذا التقیتم فى اعینکم قلیلا و یقللکم فى اعینهم لیقضى الله امرا کان مفعولا والى الله ترجع الامور (۲)؛ یادکن آن زمان را که خداوند آنها(خصم) را هنگامى که با آنها برخوردید در چشم شما اندک و شما را در چشم آنها اندک نمایاند براى اینکه به انجام رساند چیزى را که شدنى بوده است همه کارها به خداوند بازگردانده می شود».
این جریان یکى از موارد تقدم پیدا کردن علل معنوى بر علل مادى است.
هنگامى که قومى در اثر گام برداشتن در راه درستى و صلاح و شایستگى تایید و نصرت پیدا کنند و قومى دیگر برعکس مستحق خذلان و نابودى گردند نظام متقن و اتمم و اکمل جهان قوم اول را با همه کمبود و سایل و تجهیزات مادى حت حمایت خود قرار می دهد و قوم دوم را با همه وسایل و اسباب مادى به زوال محکوم می کند.
و نیز قرآن کریم می فرماید:
«و من یتوکل على الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل لکل شی ء قدرا (۳)؛ آن کس که در راه حق به خدا اعتماد کند خداوند او را بس است خدا فرمان و حکم خود را به نتیجه می رساند خداوند براى هر چیزى قدر و اندازه و حدى قرار داده است».
در این آیه کریمه با اینکه با جمله «قد جعل الله لکل شی ء قدرا» به نظام عالم و اینکه هیچ چیز به گزاف صورت نمی گیرد و هر چیز در مرتبه خود قرار دارد تصریح شده یعنى نظام اسباب و مسببات به رسمیت شناخته شده است در عین حال می فرماید خداوند فرمان خود را به نتیجه می رساند یعنى آنجا که پاى روابط معنوى و تاییدات غیبى به میان می آید جریان دیگرى پیش می آید وعلل و اسباب ظاهرى بى اثر می گردند.
پى نوشت:
۱. مجمع البحرین ماده سبب
۲. انفال / ۴۴
۳. طلاق / ۲
منبع:مجموعه آثار جلد اول ، مطهرى، مرتضى.