- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
یکی از مسائل بسیار مهم در دین اسلام عرش خدا است. درباره عرش خدا نظرات مختلفی ارائه شده است.
با توجه به آیاتی که در قرآن کریم در باره عرش گفته شده ، عرش خدا واقعیت تکوینی و خارجی دارد. زیرا قران عرش را به «عظیم» توصیف کرده، و مى فرماید: «هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ»[۱]
در برخى از آیات براى عرش حاملانى یادآور مى شود و مى فرماید: «اَلَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ…؛[۲] آنان که عرش را حمل مى کنند و کسانى که در اطراف آن هستند. خدا را با ستایش خود تسبیح مى گویند».
همچنین در آیه دیگر حاملان عرش را در روز قیامت هشت نفر معرفى کرده، مى فرماید: «وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَهٌ؛[۳] وعرش پروردگار تو را در روز رستاخیز هشت نفر بر سر خلایق برمى دارند».
از آیات فوق این نتیجه به دست می آید که بهترین و نزدیکترین معنای عرش خدا به واقع این است که واقعیت تکوینى دارد و مجموع صفحه هستى عرش خدا است، وعالم از مجرد گرفته تا مادى، از ظاهر تا باطن، عرش قدرت خدا مى باشد و تدبیر آن مخصوص او است و استیلاى او بر هستى نشانه استقلال او در تدبیر است و اگر در جهان مدبر دیگرى وجود دارد، همگى مامور او بوده و در حقیقت نظام اسباب و مسببات و علل و معلولات جنود خدا مى باشند.
از میان علماى شیعه، شیخ صدوق از کسانى است که عرش خدا را به معنى مجموع خلایق گرفته است که داراى حاملان هشتگانه از فرشتگان است.
مفضل بن عمر مى گوید: از امام صادق (علیه السلام) از معنى عرش خدا و کرسى پرسیدم، فرمود: «عرش به یک اعتبار مجموع خلایق است». [۴]
دیدگاه وهابی ها درباره عرش خدا
اما وهابی ها عرش خدا را مانند تخت یک پادشاه پنداشته است که خداوند بر آن می نشیند.
آنان می پندارند که خدا، دارای وزن و سنگینی می باشد و عرش او به علت سنگینی خدا به صدا در می آید. ابن تیمیه مقتدای وهابیان در کتاب های متعدد خود چنین می گوید: خدای سبحان در بالای عرش قرار دارد و عرش او هم شبیه قبه ای است که در بالای آسمان ها قرار گرفته است و عرش به علت سنگینی خدا مانند جهاز شتر در اثر سنگینی راکب به صدا در می آید.[۵]
ابن قیم جوزی شاگرد ابن تیمیه و مبلغ عقاید او و سلیمان بن عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب می گویند: عرش خداوند که ضخامت آن به اندازهی فاصله میان دو آسمان است بر پشت هشت قوچی قرار دارد که فاصله ناخن تا زانوی آن ها نیز به اندازه فاصله میان دو آسمان است و این قوچ ها روی دریایی قرار دارند که عمق آن به اندازه فاصله دو آسمان است و دریا بر روی آسمان هفتم قرار گرفته است.[۶]
سوالات ما
۱. آیا این توصیفی که وهابیان برای عرش خدا نموده اند، علاوه بر اینکه از جهات مختلف با موازین شرعی و عقلی منافات دارد و جز گزافه گویی چیزی نمیتواند باشد، خدا را نیازمند به عرش ضخیم و هشت قوچ کذایی و دریای عمیق و بالاخره محتاج آسمان هفتم قرار نداده اند؟ که اگر هر یکی ازاین پایه های زیرین عرش نباشد عرش خدا فرو ریخته و العیاذ بالله خداوند (ج) از آن بالا به سوی زمین سقوط خواهد نمود!! در حالیکه غنا و بی نیازی خدا نسبت به هر چیزی از ضروریات دین به شمار می آید و آیات متعدد قرآن کریم صریحا گواه بر این مطلب میباشد!
۲. آیا اینکه وهابی ها می گویند عرش خدا در اثر سنگینی خداوند به صدا در می آید، برای خدا جسم ثابت می کنند مانند موجودات دنیا که سنگینی دارند؟ آیا این عقیده با «لیس کمثله شىء؛ هیچ چیز همانند او نیست.»[۷] «و لم یکن له کفوا احد؛ براى او هیچ گونه شبیه و مانندى وجود ندارد»،[۸] در تضاد نیست؟
۳. آیا وهابی ها با این عقیده، خدا را در مکان خاصی محدود نکرده اند؟ اینکه گفته اند حجم عرش خدا به اندازه فاصله دو آسمان است باز هم خداوند در عرش خودش محدود می شود پس وهابی با این آیه شریفه چگونه برخور می کند که فرموده است: «وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیمٌ؛[۹] مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست! خداوند بى نیاز و داناست»
در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم که شخصى به نام سلیمان بن مهران از حضرتش پرسید: آیا صحیح است بگوئیم خدا در مکانى قرار دارد؟ امام فرمود: «سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالَى عَنْ ذلِکَ انَّهُ لَوْ کانَ فى مَکانٍ لَکانَ مُحْدَثاً، لأِنَ الْکائنَ فى مَکانٍ مُحْتاجٌ الى الْمَکانِ وَ اْلاحْتِیاجُ مِنْ صِفاتِ الْمُحْدَثِ، لا مِنْ صِفاتِ الْقَدِیْمِ!؛ منزه است خداوند و برتر از این است (که مىگویى) اگر او در مکانى بود حادث بود، زیرا موجود در مکان محتاج به مکان است، و احتیاج از صفات حادث است، نه از صفات خداوند قدیم و ازلى».[۱۰]
۴. آیا این مطالب مستلزم اثبات ازلیت و ابدیت برای قوچ های هشتگانه و دریا و امور دیگری نیست که در قوام عرش دخالت دارند؟
نویسنده: حمیدالله رفیعی
پی نوشت ها
[۱] . سوره مومنون، آیه ۱۱۶.
[۲] . سوره غافر، آیه ۷.
[۳] . سوره حاقه ، آیه ۱۷.
[۴] . سبحانی تبریزی، جعفر، منشور جاوید، جلد: ۲، صفحه: ۲۵۷، مؤسسه امام صادق علیه السلام، قم – ایران، ۱۳۹۰ ه.ش.
[۵] . ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم حرانی، مجموع الفتاوی، ج ۵، ص ۱۳۷ و۱۵۱و۵۸۰ و ج ۶، ص ۵۵۶ و ۵۸۸ ، ج ۱۶، ص ۴۳۷؛ بیان تلبیس الجهمیه فی تاسیس بدعهم الکلامیه، ج ۱، ص ۵۶۹ و ۵۷۱ ، مکه المکرمه ، مطبعه الحکومه، چ ۱، ۱۳۹۲ ق؛ تعارض العقل و النقل، ج ۷، ص ۴، ریاض ، دارالکنوز الادبیه، ۱۳۹۱ق.
[۶] . ابن قیم جوزی، محمد بن ابی بکر، توضیح المقاصد و تصحیح العقاید، ج ۱، ص ۴۱۹ و ۵۲۰ ، بیروت، المکتب الاسلامی، چ۳، ۱۴۰۶ ق ؛ اجتماع الجیوش الاسلامیه، ج ۱، ص ۵۰ ، بیروت، دارالکتب العلمیه، چ ۱، ۱۴۰۴ ق؛ سلیمان بن بن عبدالله، شرح کتاب التوحید (محمد بن عبدالله) ج ۱، ص۶۷۷، ریاض، مکتبه الریاض الحدیثه، بی تا.
[۷] . سوره شورى، آیه ۱۱.
[۸] . سوره توحید، آیه ۴.
[۹] . سوره بقره، آیه ۱۱۵.
[۱۰] . ابن بابویه، محمد بن على، توحید، ص ۱۷۸، محقق / مصحح: حسینى، هاشم، قم، جامعه مدرسین، چ۱، ۱۳۹۸ ق.