- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
عدل الهى بر دو قسم است:
۱. عدل تکوینى
در این قسم از عدالت، سخن در پیرامون وظایف و تکالیف الهى بر بندگان و پاداش روز جزا نیست، بلکه محور بحث در این قسم، نظام آفرینش و اینکه این نظام بر اساس عدل و داد استوار است می باشد.
معنى عدل در آفرینش این است که در جهان آفرینش تعادل حکومت می کند و سراپاى جهان موزون و متعادل بوده و در ترکیب اجزاء آن، تناسب و تعادل کاملا رعایت شده است.
اثبات این نوع عدالت بر عهده بررسى نظم جهان است و بشر با بررسی هاى علمى تا آنجا که دست یافته، غیر از نظم و حساب و تناسب و اینکه هر چیزى بجاى خویش نیکو است، چیزى نیافته است.
و اینکه در روایت آمده:
«بالعدل قامت السموات و الارض» (۱) زمین و آسمانها بر عدل استوار است مطلب بسیار متینى می باشد زیرا اگر فاصله کرات و وضع و حرکت هاى آنها با حساب معین و متعادلى انجام نمی گرفت هر آن محکوم به نیستى و زوال بودند.
۲ . عدل تشریعى
حقیقت عدل تشریعى را باید در دو مورد جستجو نمود.
یک: تکلیف الهى و دستورهاى آسمانى که به وسیله پیامبران بر مردم فرو فرستاده است بر اساس عدل و داد استوار است، و خداوند در تکالیف و دستورات خود قدرت و توانائى و اندازه امکانات بندگان را در نظر می گیرد و روى همان اساس وظایفى براى آنان تعیین می کند.
دو : در روز رستاخیز بر اساس عدل و داد میان افراد داورى می کند، و هیچ گاه به افراد نیکوکار و بدکار به یک چشم نگاه نمی کند، و اگر در زمینه هاى مساعد گنه کارى را عفو کند هیچگاه به افراد مؤمن و صالح کیفر بد نمیدهد.
قرآن مجید می گوید:
«و لا نکلف نفسا الا وسعها و لدینا کتاب ینطق بالحق و هم لا یظلمون» (۲)
براى هیچ کس بیش از توانائیش وظیفه تعیین نمیکنیم و نزد ما کتابى است که حق را بیان میکند (نامه اعمال) و به آنها ظلم نمی شود و هر کس پاداش عملى را که انجام داده می بیند.
انقلاب پیامبر اسلام(ص) در جامعه جاهلی عرب و نیز در دنیا برای اجرای عدالت تشریعی خداوند بوده است.
چهارده قرن پیش هنگامى که تیرگی هاى شرک و بت پرستى و حکومت خدایان مصنوعى سراسر گیتى را فرا گرفته بود، و جامعه روم و ایران از مظالم تبعیض هاى نارواى دو امپراطورى بزرگ، بستوه آمده بودند و سایه شوم یأس و نومیدى آسمان ملتهاى جهان را تیره و تار ساخته بود، و رجال اصلاح طلب از هر گونه «رفرم» و انقلاب اصلاحى مأیوس و نومید بودند، و ملل جهان در انتظار انقلاب و انفجارى عمیق و اساسى بسر می بردند در این اوضاع و شرایط در یک سرزمین خشک و سوزان و بى آب و گیاه، از یک نقطه دور افتاده از تمدن «از میان یک ملت به تمام معنى عقب افتاده» از خاندانى شریف، مردى برخاست و خود را رهبر ملتهاى جهان، پاره کننده زنجیرهاى اسارت، سرکوب کننده «هر نوع بت پرستی» و تبعیض هاى ناروا، حامى مظلومان و افتادگان، خواستار عدل و داد، طرفدار علم و دانش و…خواند، و اساس انقلاب و دعوت خود را فرمانهاى الهى و وحى آسمانى معرفى نمود، و خود را خاتم پیامبران و آئین خود را خاتم آئین ها دانست .
او در انقلاب همه جانبه خود چنان پیروز گردید که در مدت کوتاهى دامنه انقلاب وى شرق و غرب را فرا گرفت، و جهان متمدن را زیر پوشش آئین خود درآورد، و تمدنى اصیل و ریشه دار، در عین حال انسانى که در آن همه جنبه هاى مادى و معنوى بشر رعایت شده بود، بوجود آورد و از این طریق بشریت و جامعه انسانى را از سقوط و پاشیدگى نجات بخشید، او در سال ۶۱۰ میلادى براى نجات انسانها برانگیخته گردید و در نخستین وحى آسمانى، «خداى جهان» او را با فرمان زیر خطاب نمود وفرمود:
اقرء باسم ربک الذى خلق خلق الإنسان من علق أقرء و ربک الاکرم الذى علم بالقلم علم الانسان ما لم یعلم (سوره علق آیه هاى ۵ ـ ۱)
بخوان به نام پروردگارت (که جهان را) آفرید انسان را از خون بستهاى خلق نمود، بخوان به نام خداى گرامیت که بوسیله قلم آموخت آن چه را که بشر نمی دانست به او تعلیم داد .
این آیات که طلیعه وحى و نخستین آیاتى است که بر قلب او نازل گردید، بسان نطق هاى افتتاحى رهبران و زمامداران جهان است که در آن خطوط کلى سیاست آنها مشخص می گردد، از این جهت می توان گفت که در این آیات اهداف کلى اسلام و مقصدى که پیامبر گرامى براى آن مبعوث شده است مشخص گردیده و آشکارا میرساند که هدف نهائى از بعثت او تعلیم انسانها و رهبرى آنان بسوى خدا از مجراى وحى آسمانیست و بس.
بنابر این رهبرى وى بسان پیامبران گذشته از مجراى دستورهاى آسمانى صورت خواهد پذیرفت، و بسان پیامبران «اولوالعزم» داراى کتابى خواهد بود که اساس و اصول و کلیات دین در آن منعکس خواهد بود.
مشخصات آئین اسلام و دیگر ادیان
تفاوتى که میان او و دیگر شخصیتهاى آسمانى وجود دارد این است که رسالت آنان از جهاتى و یا جهتى محدود بود، و پیوسته و جاودان نبود، مثلا آنان براى امت و گروه محدودى مبعوث و برانگیخته شده بودند و اگر هم رسالت آنان از این نظر محدود نبود ولى مدت و زمان رسالت آنها کاملا محدود و موقت بود، هرگز آنان مدعى رسالت جاودانى و نبوت ابدى نبودند.
گذشته از این، معجزه آنان کتاب آسمانى آنها نبود، کتابهاى آنان فقط منبع الهام بخش دستورهاى خدا به شمار می رفت، اما این پیامبر خاتم نه تنها آئین خود را جاودانى و رسالت خود را براى همه بشر در تمام زمانها نافذ و لازم الاتباع دانست، بلکه کتاب آسمانى او، بزرگترین سند نبوت و مدرک رسالت جاودانى وى به شمار می رود.
از نظر آورنده این دین، باز تفاوت دیگرى میان او و دیگر رهبران آسمانى است که دین وى زندگى بشر را از جهات مادى و معنوى مورد توجه قرار داده است و او رااز هر نوع تشریع و تقنین، در زمینه هاى سیاست، اخلاق، اقتصاد، اصول اجتماعى و قضائى و آن چه بشر در زندگى جسمى و روحى خود به آن نیاز دارد از طریق کتاب آسمانى و فرمانهاى الهى خویش بى نیاز ساخته است، در صورتى که یک چنین جامعیت از نظر مادى و معنوى در ادیان دیگر مشهود نیست .
از نظر نفوذ و گسترش دین وى در میان جوامع مختلف، همین اندازه کافى است که یکى از بزرگترین ادیان روى زمین است و حدود یک میلیارد پیرو دارد و هم اکنون متجاوز از چهل حکومت به نام او و آئین او تشکیل حکومت داده، و بر بخش بزرگى از جهان حکومت می کنند.
آیا در اینصورت وظیفه یک فرد منصف که پیوسته حقیقت خواه است، این نیست که درباره این دین و آورنده آن، دست به تحقیق بزند تا اگر پیرو این آئین است پیروى وى با دلیل و منطق توأم و هماهنگ گردد؟
این همان مطلبى است که ما در بحثهاى خود بدنبال آن هستیم و با بررسى و پیگیرى از طرق گوناگون در این باره به بحث و تحقیق می پردازیم، با اینکه خود مسلمان هستیم و افتخار پیروى این آئین را داریم.
پى نوشت:
۱. تفسیر صافى، سوره الرحمن ذیل آیه و وضع المیزان.
۲.سوره مؤمنون، آیه ۶۲.
منبع: الهیات و معارف اسلامى، جعفر سبحانى.