- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
خورشید تابناک یازدهمین امام شیعیان است، در روز جمعه هشتم ربیع الثانی سال ۲۳۲ هجری قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود. پدر بزرگوار آن حضرت امام هادی (علیهالسلام) و مادر مکرمهاش بانوی بزرگواری است که به نامهای «سلیل»، «حدیثه» و «سوسن» خواندهمیشود. مدت امامت آن حضرت شش سال بود که از سال ۲۵۴ هجری قمری شروع و در سال ۲۶۰ با شهادت به پایان رسید.
صفات اخلاقی امام عسگری(علیهالسلام)
این امام مظلوم که در سن جوانی به شهادت رسید، دارای برجستگیهای فردی بسیاری است که الگو مناسبی برای جوانان و سایر اقشار جامعهاست. صفات اخلاقی آن حضرت عبارتند از:
۱. عبادت و بندگی خداوند سبحان
انسان موجودی خاکی است که میتواند افلاکی شود، او میتواند با عبادت و بندگی خداوند سبحان لحظه لحظه اوج گرفته و مقرّب خالق هستی گردد، امام علی (علیهالسلام) میفرماید:
«هیچ کسی به مانند عبادت، به خدا نزدیکی و تقرّب پیدا نکرد.» [۲]
عبد کسی است که سر تا پا تعلق به مولا و صاحب خود داشته باشد، ارادهاش تابع اراده او و خواستش تابع خواست او است. در برابر او مالک چیزى نیست، و در اطاعت او هرگز سستى به خود راه نمىدهد و عبودیت اظهار آخرین درجه خضوع در برابر معبود است، و به همین دلیل تنها کسى مىتواند معبود باشد که نهایت انعام و اکرام را کرده است و او کسى جز خدا نیست. بنابراین عبودیت نهایت اوج تکامل یک انسان و قرب او به خدا است. عبودیت نهایت تسلیم در برابر ذات پاک او است؛ عبودیت اطاعت بى قید و شرط و فرمانبردارى در تمام زمینهها است.[۳]
برای درک معنای واقعی عبادت و بندگی باید گذری عمیق بر زندگی امام حسن عسکری (علیهالسلام) کرد، آن حضرت آنقدر غرق در عبادت و بندگی بود که قلبها را مجذوب خود میکرد و دیگران را به یاد خدا میانداخت تا جایی که حتی افراد گمراه و منحرف را به راه صحیح هدایت نموده و اهل عبادت و تهجد میکرد و حتی بدترین افراد در اثر جذبه ملکوتی آن بزرگوار به بهترین انسانها تبدیل میشدند. صالح بن وصیف که مسئولیت سختگیری بر امام را بر عهده داشت در این باره میگوید:
«دو نفر از بدترین و سختگیرترین زندانبانان خود را بر ابو محمد ابن الرضا امام عسکری (علیهالسلام) گماشتهام، اما آن دو در اثر معاشرت با او منقلب شده و در عبادت و مناجات به مراحل عالی قدم گذاشتهاند. سپس آندو زندانبان را فراخوانده و در حضور عباسیان از حالات امام حسن عسکری (علیهالسلام) سؤال کرد و آنان گفتند: ما چه بگوییم در مورد کسی که روزها روزه میگیرد و همه شب به عبادت میایستد و به غیر ذکر و سخن خدا هیچ سخن دیگری بر زبان نمیآورد و هنگامی که به ما نظاره میکند، بر بدن ما لرزه افتاده و کنترل خود را از دست میدهیم! وقتی عباسی ها چنین دیدند منقلب شده و برگشتند.» [۴]
۲. سخاوت و بخشش
سخاوت و بخشش که در همه زمانها درمان اختلاف طبقاتی بوده است، باعث میشود امنیت و شادی در جهان حاکم شود و انسان در سایه بذل و بخششی که انجام میدهد، یقین خود را به منصه ظهور بگذارد. امام صادق (علیهالسلام) میفرماید:
«سخاوت از اخلاق پیامبران و ستون ایمان است. هیچ مؤمنى نیست مگر آن که بخشنده است و تنها آن کس بخشنده است که از یقین و همّت والا برخوردار باشد؛ زیرا که بخشندگى پرتو نور یقین است. هر کس هدف را بشناسد بخشش بر او آسان شود.»[۵]
امام حسن عسکری (علیهالسلام) با این که در میان لشکر عباسیان محاصره بود و اعمال و رفتارش به صورت دقیق زیر نظر قرار داشت، دستان سخاوتمندش گره گشای شیعیان و دوستدارنش بود و در بذل و بخشش کسی مانند او نبود، به طوری که شخصی به نام محمد بن علی میگوید:
«زمانی بر اثر تهیدستی زندگی بر ما سخت شد. پدرم گفت: بیا با هم به نزد ابو محمد امام عسکری (علیهالسلام) برویم. میگویند او مردی بخشنده است و به جود و سخاوت شهرت دارد. گفتم: او را می شناسی؟ گفت: نه، او را هرگز ندیدهام. با هم به راه افتادیم، در بین راه پدرم گفت: چقدر خوب است که آن بزرگوار دستور دهد به ما ۵۰۰ درهم بپردازند! تا با آن نیازهایمان را برطرف کنیم. دویست درهم برای لباس، دویست درهم برای پرداخت بدهی و صد درهم برای مخارج دیگر!
من پیش خود گفتم: کاش برای من هم سیصد درهم دستور دهد که با صد درهم آن یک مرکب بخرم و صد درهم برای مخارج و صد درهم برای پوشاک باشد، هنگامی که به منزل امام رسیدیم، غلام آن حضرت بیرون آمده و گفت: علی بن ابراهیم و پسرش محمد وارد شوند. چون وارد شده و سلام کردیم، امام به پدرم فرمود: ای علی! چرا تا کنون نزد ما نیامدهای؟» پدرم گفت: ای آقای من! خجالت میکشیدم با این وضع نزد شما بیایم. وقتی از نزد آن حضرت بیرون آمدیم، غلامی آمده و کیسه پولی را به پدرم داد و گفت: این پانصد درهم است، دویست درهم برای پوشاک، دویست درهم برای بدهی و صد درهم برای مخارج دیگر. آنگاه کیسهای دیگر درآورده و به من داد و گفت: این سیصد درهم است، صد درهم برای خرید مرکب و صد درهم برای پوشاک و صد درهم دیگر برای سایر هزینهها…» [۶]
۳. زهد و ساده زیستی
عشق و علاقه به دنیا و لذتهای زودگذر آن، علت اصلی ظلم، خون ریزی، اختلاس و حقوقهای نجومی است. قطعا کسانی که به صفت زهد مزین هستند و از اشرافیگری و تجملات گریزان هستند هرگز به این گناهان بزرگ و سایر گناهان مبتلا نخواهند شد و از آن طرف به خوبیهای بسیاری دست خواهند یافت. امام صادق (علیهالسلام) میفرماید:
«تمام خوبیها در خانهای قرار داده شده و کلید آن زهد و بیرغبتی نسبت به دنیا است.» [۷]
یازدهمین اختر تابناک امامت و ولایت با این که میتوانست زندگی پر زرق و برق و تجملاتی برای خود تشکیل دهد، اما در نهایت زهد و سادگی زندگی میکرد، به طوری که کامل بن ابراهیم در این باره میگوید:
«جهت پرسیدن سؤالاتی به محضر آن حضرت شرفیاب شدیم. هنگامی که به حضورش رسیدیم، دیدم آن گرامی لباسی سفید و نرم به تن دارد، پیش خود گفتم: ولی خدا و حجت الهی خودش لباس نرم و لطیف میپوشد و ما را به مواسات و همدردی با برادران دینی فرمان میدهد و از پوشیدن چنین لباسی باز میدارد. امام در این لحظه تبسم نمود و سپس آستینش را بالا زد و من متوجه شدم که آن حضرت پوشاکی سیاه و زبر بر تن نموده است. آن گاه فرمود: این لباس زبر برای خداست و این لباس نرم که روی آن پوشیدهام برای شماست!» [۸]
امید است همه کسانی که عشق به اهل بیت عصمت و طهارت را از افتخارات خود میدانند و حتی برای زیارت قبور مطهر آنان رنج سفرهای سخت و گاهی خطرناک را به جان میخرند، در مقام عمل نیز از آنان پیروی کنند و همچون امام حسن عسکری (علیهالسلام) عبادتی هدایتبخش با خداوند سبحان داشته باشند و در جود و بخشش به امام خود اقتدا کنند. برای رسیدن به این دو هدف مقدس دنیا پرستی را کنار زده و ساده زیستی را سرلوحه کار و زندگی خود قرار دهند.
پی نوشت:
[۱]. «مِیلَادُهُ یَوْمَ الْجُمُعَهِ لِثَمَانٍ خَلَوْنَ مِنْ شَهْرِ رَبِیعٍ الْآخِرِ بِالْمَدِینَهِ وَ قِیلَ وُلِدَ بِسُرَّمَنْرَأَى سَنَهَ اثْنَتَیْنِ وَ ثَلَاثِینَ وَ مِائَتَیْنِ مُقَامُهُ مَعَ أَبِیهِ ثَلَاثٌ وَ عِشْرُونَ سَنَهً وَ بَعْدَ أَبِیهِ أَیَّامُ إِمَامَتِهِ سِتُّ سِنِینَ وَ کَانَتْ فِی سِنِی إِمَامَتِهِ بَقِیَّهُ أَیَّامِ الْمُعْتَزِّ أَشْهُراً ثُمَّ مَلَکَ الْمُهْتَدِی وَ الْمُعْتَمِدُ وَ بَعْدَ مُضِیِّ خَمْسِ سِنِینَ مِنْ مُلْکِ الْمُعْتَمِدِ قُبِضَ ع وَ یُقَالُ اسْتُشْهِدَ وَ دُفِنَ مَعَ أَبِیهِ بِسُرَّ مَنْ رَأَى وَ قَدْ کَمَلَ عُمُرُهُ تِسْعاً وَ عِشْرِینَ سَنَهً وَ یُقَالُ سَنَهَ ثَمَانٍ وَ عِشْرِینَ مَرِضَ فِی أَوَّلِ شَهْرِ رَبِیعٍ الْأَوَّلِ سَنَهَ سِتِّینَ وَ مِائَتَیْنِ وَ تُوُفِّیَ یَوْمَ الْجُمُعَهِ لِثَمَانٍ خَلَوْنَ مِنْهُ…وَ أُمُّهُ أُمُّ وَلَدٍ یُقَالُ لَهَا سَوْسَنُ وَ کُنْیَتُهُ أَبُو مُحَمَّدٍ وَ لَقَبُهُ الْخَالِصُ وَ تُوُفِّیَ فِی الثَّامِنِ مِنْ رَبِیعٍ الْأَوَّلِ مِنْ سَنَهِ سِتِّینَ وَ مِائَتَیْنِ فَیَکُونُ عُمُرُهُ تِسْعاً وَ عِشْرِینَ سَنَهً کَانَ مُقَامُهُ مَعَ أَبِیهِ ثَلَاثاً وَ عِشْرُونَ سَنَهً وَ أَشْهُراً وَ بَقِیَ بَعْدَ أَبِیهِ خَمْسَ سِنِینَ وَ شُهُوراً وَ قَبْرُهُ بِسُرَّ مَنْ …» مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، چاپ گوناگون، انتشارات اسلامیه، تهران، ج ۵۰، ص ۲۳۷.
[۲]. «ما تَقرّبَ متقّربٌ بمثلِ العبادهِ» تمیمی آمدی، عبد الواحد، تصنیف غرر الحکم، چاپ اول، انتشارت دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ش، ص ۱۹۹، ح ۳۹۴۲.
[۳]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ اول، انتشارات دار الکتب الإسلامیه، تهران، ۱۳۷۴ش، ج ۲۲، ص ۳۸۸.
[۴]. «فَقَالُوا لَهُ ضَیِّقْ عَلَیْهِ وَ لَا تُوَسِّعْ فَقَالَ لَهُمْ صَالِحٌ مَا أَصْنَعُ بِهِ قَدْ وَکَّلْتُ بِهِ رَجُلَیْنِ شَرَّ مَنْ قَدَرْتُ عَلَیْهِ فَقَدْ صَارَا مِنَ الْعِبَادَهِ وَ الصَّلَاهِ وَ الصِّیَامِ إِلَى أَمْرٍ عَظِیمٍ ثُمَّ أَمَرَ بِإِحْضَارِ الْمُوَکَّلَیْنِ فَقَالَ لَهُمَا وَیْحَکُمَا مَا شَأْنُکُمَا فِی أَمْرِ هَذَا الرَّجُلِ فَقَالا لَهُ مَا نَقُولُ فِی رَجُلٍ یَصُومُ النَّهَارَ وَ یَقُومُ اللَّیْلَ کُلَّهُ لَا یَتَکَلَّمُ وَ لَا یَتَشَاغَلُ بِغَیْرِ الْعِبَادَهِ فَإِذَا نَظَرَ إِلَیْنَا ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُنَا وَ دَاخَلَنَا مَا لَا نَمْلِکُهُ مِنْ أَنْفُسِنَا فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِکَ الْعَبَّاسِیُّونَ انْصَرَفُوا خَاسِئِین» فتال نیشابوری، روضه الواعظین و بصیره المتعظین، چاپ اول، انتشارات رضی، قم، ج ۱، ص ۲۴۸.
[۵]. «السَّخَاءُ مِنْ أَخْلَاقِ الْأَنْبِیَاءِ وَ هُوَ عِمَادُ الْإِیمَانِ وَ لَا یَکُونُ مؤمنا [مُؤمِنٌ] إِلَّا سَخِیّاً- وَ لَا یَکُونُ سَخِیّاً إِلَّا ذُو یَقِینٍ وَ هِمَّهٍ عَالِیَهٍ لِأَنَّ السَّخَاءَ شُعَاعُ نُورِ الْیَقِینِ- مَنْ عَرَفَ مَا قَصَدَ هَانَ عَلَیْهِ مَا بَذَلَ» مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، چاپ گوناگون، انتشارات اسلامیه، تهران، ج ۶۸، ص۳۵۵.
[۶]. «ضَاقَ بِنَا الْأَمْرُ قَالَ لِی أَبِی امْضِ بِنَا حَتَّى نَصِیرَ إِلَى هَذَا الرَّجُلِ یَعْنِی أَبَا مُحَمَّدٍ ع فَإِنَّهُ قَدْ وُصِفَ عَنْهُ سَمَاحَهٌ فَقُلْتُ تَعْرِفُهُ فَقَالَ لِی مَا أَعْرِفُهُ وَ لَا رَأَیْتُهُ قَطُّ قَالَ فَقَصَدْنَاهُ قَالَ أَبِی وَ هُوَ فِی طَرِیقِهِ مَا أَحْوَجَنَا إِلَى أَنْ یَأْمُرَ لَنَا بِخَمْسِمِائَهِ دِرْهَمٍ مِائَتَیْ دِرْهَمٍ لِلْکِسْوَهِ وَ مِائَتَیْ دِرْهَمٍ لِلدَّقِیقِ وَ مِائَهِ دِرْهَمٍ لِلنَّفَقَهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَیْتَهُ أَمَرَ لِی بِثَلَاثِمِائَهِ دِرْهَمٍ مِائَهٍ أَشْتَرِی بِهَا حِمَاراً وَ مِائَهٍ لِلنَّفَقَهِ وَ مِائَهٍ لِلْکِسْوَهِ وَ أَخْرُجُ إِلَى الْجَبَلِ فَلَمَّا وَافَیْنَا الْبَابَ خَرَجَ إِلَیْنَا غُلَامُهُ وَ قَالَ یَدْخُلُ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ وَ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ فَلَمَّا دَخَلْنَا عَلَیْهِ وَ سَلَّمْنَا قَالَ لِأَبِی یَا عَلِیُّ مَا خَلَّفَکَ عَنَّا إِلَى هَذَا الْوَقْتِ قَالَ یَا سَیِّدِی اسْتَحْیَیْتُ أَنْ أَلْقَاکَ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ فَلَمَّا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِهِ جَاءَنَا غُلَامُهُ فَنَاوَلَ أَبِی صُرَّهً وَ قَالَ هَذِهِ خَمْسُمِائَهِ مِائَتَانِ لِلْکِسْوَهِ وَ مِائَتَانِ لِلدَّقِیقِ وَ مِائَهٌلِلنَّفَقَهِ وَ أَعْطَانِی صُرَّهً وَ قَالَ هَذِهِ ثَلَاثُمِائَهِ دِرْهَمٍ فَاجْعَلْ مِائَهً فِی ثَمَنِ حِمَارٍ وَ مِائَهً لِلْکِسْوَهِ وَ مِائَهً لِلنَّفَقَهِ وَ لَا تَخْرُجْ إِلَى الْجَبَلِ وَ صِرْ إِلَى سورا…»همان، ج۵۰، ص ۲۷۹.
[۷]. «جُعل الخیرُ کلُّه فی بیتٍ و جُعلَ مفتاحُه الزّهدُ فی الدّنیا.» همان، ج ۷۳، ص ۵۲.
[۸]. «فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَى سَیِّدِی أَبِی مُحَمَّدٍ ع نَظَرْتُ إِلَى ثِیَابٍ بَیَاضٍ نَاعِمَهٍ عَلَیْهِ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی وَلِیُّ اللَّهِ وَ حُجَّتُهُ یَلْبَسُ النَّاعِمَ مِنَ الثِّیَابِ وَ یَأْمُرُنَا نَحْنُ بِمُوَاسَاهِ الْإِخْوَانِ وَ یَنْهَانَا عَنْ لُبْسِ مِثْلِهِ فَقَالَ مُتَبَسِّماً یَا کَامِلُ وَ حَسَرَ عَنْ ذِرَاعَیْهِ فَإِذَا مِسْحٌ أَسْوَدُ خَشِنٌ عَلَى جِلْدِهِ فَقَالَ هَذَا لِلَّهِ وَ هَذَا لَکُمْ» همان ج ۲۵، ص ۳۳۶.