اشاره:

آیت‌الله بهاءالدین‌ محلاتی‌ در سال‌ ۱۳۲۴ق/ ۱۲۷۶ ش‌ در خانواده‌ای‌ روحانی‌ در شهر مقدس‌ نجف‌ اشرف‌ متولد شد. پدرش‌ حاج‌ شیخ‌ جعفر محلاتی‌ از روحانیون‌ ایرانی‌ بود که‌ برای‌ کسب‌ علم‌ از مدتی‌ پیش‌ در این‌ شهر رحل‌ اقامت‌ افکنده‌ بود. پس‌ از مدتی‌ زندگی‌ در عتبات‌ عالیات‌، شیخ‌ جعفر محلاتی‌ همراه‌ خانواده‌اش‌ در سال‌ ۱۳۲۱ق/ ۱۲۸۲ ش‌ به‌ شیرازـ که‌ از مدت‌ها پیش‌ اجدادش‌ از محلات‌ به‌ آن‌ نقل‌ مکان‌ کرده‌ بودندـ مهاجرت‌ کرد. در این‌ شهر بهاءالدین‌ شروع‌ به‌ تحصیل‌ کرد و مدت‌ شش سال‌ مقدمات‌ عربی‌ و فارسی‌ را در «مدرسه‌ی‌ شریعت‌» فرا گرفت‌ (الهامی‌، ۲۲۸).

وی‌ مدتی‌ نیز به‌ تحصیل‌ حکمت‌ و فلسفه‌ نزد حاج‌ سید اسماعیل‌ کازرونی‌ پرداخت‌. اصول‌ را هم‌ نزد مرحوم‌ والدشان‌ و آیت‌الله میرزا محمدصادق مجتهد فراگرفت‌ (کیهان‌، شماره‌ی‌ ۱۱۳۶۲، ۱۵).

آیت‌الله محلاتی‌ پس‌ از فراگیری‌ بخشی‌ از علوم‌ اسلامی‌ در وطن‌، تصمیم‌ گرفت‌ برای‌ تکمیل‌ تحصیلات‌ خود راهی‌ نجف ‌اشرف‌ شود؛ لذا همراه‌ خانواده‌ی‌ خود در سال‌ ۱۳۴۲ق دوباره‌ به‌ عتبات‌ سفر کرد و مبانی‌ درس‌ خارج‌ را به‌ مدت‌ هشت‌ سال‌ در محضر علمای‌ بزرگ‌ نجف‌: آیت‌الله ضیاءالدین‌ عراقی‌، آیت‌الله سیدمحمد کاظم‌ شریعت مداری‌، آیت‌الله سیدابوالحسن‌ اصفهانی‌ و آیت‌الله محمدحسین‌ نائینی‌ غروی‌ فراگرفت‌. بعد از آن‌ به‌ درخواست‌ والدش‌ در سال‌ ۱۳۴۸ق/ ۱۳۰۸ ش‌ به‌ شیراز برگشت‌ و علاوه‌ بر امامت‌ جماعت‌ در مسجد مولای‌ شیراز، زعامت‌ حوزه‌ی‌ علمیه‌ی‌ این‌ شهر و آموزش‌ علوم‌ حوزوی‌ طلاب‌ را برعهده‌ گرفت‌. پس‌ از یک‌ سال‌ اقامت‌ در شیراز، آیت‌الله محلاتی‌ مجدداً به‌ نجف‌ اشرف‌ مهاجرت‌ کرد، اما به‌ علت‌ درخواست‌ پدرش‌ مجدداً به‌ شیراز مراجعه‌ کرد و برای‌ همیشه‌ در آنجا رحل‌ اقامت‌ افکند (الهامی‌، ص‌ ۲۳۳).

آیت‌الله‌ محلاتی‌ در این‌ دوره‌ از حیات‌‌ـ که‌ هم‌زمان‌ با اواخر حکومت‌ قاجاریه‌ و اوایل‌ حکومت‌ رضاشاه‌ پهلوی‌ بود ـ علاوه‌ بر تحصیل‌ علم‌ از فعالیت‌ سیاسی‌ نیز غافل‌ نماند و گاه‌ در برخی‌ از جریان‌های‌ سیاسی‌‌ـ اجتماعی‌ از قبیل‌ قیام‌ دلیران‌ تنگستانی‌ شرکت‌ می‌کرد و مدت‌ ده‌ ماه‌ همراه‌ پدر بزرگوارش‌ علیه‌ نیروهای‌ انگلیسی‌ مبارزه‌ نمود (دوانی‌، ص‌ ۳۴). پس‌ از آن‌‌ـ هم چنان‌ که‌ گفته‌ شد‌ـ وی‌ بیشتر همّ خود را صرف‌ فراگیری‌ علوم‌ دینی‌ کرد. بدین‌ ترتیب‌ وی‌ دوران‌ رضاشاه‌ پهلوی‌ را که‌ دوره‌ی‌ سختگیری‌ بر روحانیون‌ و علمای‌ اسلام‌ برای‌ تغییر لباس‌ بود، سپری‌ کرد. پس‌ از ورود متفقین‌ در شهریور ۱۳۲۰ به‌ ایران‌ که‌ منجر به‌ تبعید رضاشاه‌ و به‌ سلطنت‌ رسیدن‌ محمدرضا پهلوی‌ گشت‌، آیت‌الله محلاتی‌ هم چون‌ سایر روحانیون‌ مخالف‌ رژیم‌ پهلوی‌، فرصت‌ یافت‌ تا مخالفت‌های‌ خود را با رژیم‌ بروز داده‌ و به‌ هر نحو ممکن‌ درصدد ضربه‌ زدن‌ به‌ رژیم‌ برآید. به‌ همین‌ خاطر در وقایع‌ مربوط‌ به‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ به‌ پیروی‌ از آیت‌الله کاشانی‌ وارد میدان‌ مبارزه‌ با رژیم‌ شد و در سال‌ ۱۳۲۸ با صدور اعلامیه‌ای‌، مبارزه‌ برای‌ ملی‌ شدن‌ نفت‌ را تأیید کرد (الهامی‌، ۲۴۰ـ۲۴۱).

پس‌ از رحلت‌ آیت‌الله بروجردی‌ (فروردین‌ ۱۳۴۰)، امام‌ خمینی‌ پرچم‌ مبارزه‌ علیه‌ رژیم‌ پهلوی‌ را به‌دست‌ گرفت‌. آیت‌الله محلاتی‌ نیز که‌ به‌ درستی‌ و حقانیت‌ راه‌ امام‌ ایمان‌ داشت‌، مبارزات‌ خود را در راستای‌ اقدامات‌ و موضع گیری‌های‌ ایشان‌ متمرکز کرد و تا پایان‌ نیز بر این‌ شیوه‌ باقی‌ ماند. وی‌ هم‌زمان‌ با اعلام‌ اصول‌ شش گانه‌ی‌ انقلاب‌ سفید توسط‌ شاه‌ و موضع گیری‌ شفاف‌ امام‌ خمینی‌ علیه‌ آن‌، به‌ مخالفت‌ با رفراندوم‌ پرداخت‌ و مردم‌ را به‌ شرکت‌ نکردن‌ در رفراندوم‌ لوایح‌ مذکور تشویق‌ نمود. پس‌ از حمله‌ی‌ رژیم‌ پهلوی‌ به‌ مدرسه‌ی‌ فیضیه‌ در دوم‌ فروردین‌ ۱۳۴۲، که‌ منجر به‌ روشن‌تر شدن‌ هرچه‌ بیشتر چهره‌ی‌ شاه‌ و رژیم‌ شد، وی‌ مبارزات‌ خود را علیه‌ دستگاه‌ سلطنت‌ بیش‌ از پیش‌ علنی‌ نمود و در برپایی‌ تظاهرات‌ ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در شیراز ـ با توجه‌ به‌ اینکه‌ وی‌ شخص‌ اول‌ روحانیت‌ فارس‌ به‌ شمار می‌آمد و صدها هزار نفر طرفدار داشت‌ (مرکز اسناد انقلاب‌ اسلامی‌، شماره‌‌ی بازیابی‌ ۲۳۶، ص‌ ۲۷) ـ نقش‌ بسیار چشمگیری‌ ایفا نمود. این‌ مسئله‌ که‌ به‌ برپایی‌ یکی‌ از بزرگ‌ترین‌ قیام‌های‌ مردمی‌ در پانزدهم‌ و شانزدهم‌ خرداد ۱۳۴۲ پس‌ از تهران‌ در شهرستان‌ها (شیراز) منجر شد، موجبات‌ دستگیری‌ آیت‌الله محلاتی‌ را فراهم‌ آورد (مرکز اسناد انقلاب‌ اسلامی‌، ش‌. ب‌ ۲۳۴، ۴۹).

در این‌ رابطه‌ ساواک‌ شبانه‌ به‌ منزل‌ آیت‌الله محلاتی‌ حمله‌ کرد و او را همراه‌ فرزندش‌ مجدالدین‌ محلاتی‌ بازداشت‌ و به‌ همراه‌ آیت‌الله دستغیب‌، جلال‌الدین‌ آیت‌الله زاده‌ (برادر آیت‌الله محلاتی‌) و… شبانه‌ با یک‌ هواپیمای‌ نظامی‌ روانه‌ی‌ تهران‌ کرد. در بدو ورود به‌ تهران‌، رژیم‌ هر یک‌ از آنها را تا سیزده‌ روز در سلول‌های‌ انفرادی‌ بدون‌ هیچ‌ محاکمه‌ای‌ بازداشت‌ کرد (عرفان‌منش‌، ۱۷۱-۱۷۲). پس‌ از بازجویی‌های‌ مقدماتی‌، ساواک‌ در تیرماه‌ ۱۳۴۲ بسیاری‌ از دستگیرشدگان‌ را آزاد کرد؛ اما به‌ علت‌ نقش‌ برجسته‌ی‌ امام‌ خمینی‌، آیت‌الله محلاتی‌ و آیت‌الله قمی‌ (وی‌ به‌ علت‌ وقایع‌ ۱۵ خرداد در مشهد بازداشت‌ شده‌ بود) در رهبری‌ و پدید آمدن‌ قیام‌ ۱۵ خرداد، آنها را تا مدت‌ها در بند نگه‌داشت‌. مدتی‌ بعد در یازدهم‌ مرداد همان‌ سال‌ به‌ علت‌ فشار افکار عمومی‌، ساواک‌ مجبور شد آنها را آزاد کند و به‌ خانه‌ای‌ در تهران‌ انتقال‌ دهد و تحت‌نظر بگیرد (عاقلی‌، ۱۵۸-۱۵۹). خانه‌ی‌ مزبور سه طبقه‌ داشت‌ که‌ هر طبقه‌ی‌ آن‌ در اختیار یکی‌ از آیات‌ عظام‌ بود. پس‌ از استقرار حضرات‌ آیات‌ در این‌ مکان‌، سیل‌ جمعیت‌ از نقاط‌ مختلف‌ کشور برای‌ دیدار با آنها روانه‌ی‌ این‌ مکان‌ شد؛ لذا وقتی‌ ساواک‌ متوجه‌ شد این‌ خانه‌ به‌ کانون‌ افشاگری‌ علیه‌ رژیم‌ تبدیل‌ شده‌ است‌، ترجیح‌ داد پس‌ از چند ماه‌ آنها را آزاد کرده‌ و روانه‌ی‌ شهرهای‌ خود کند. آیت‌الله محلاتی‌ در برگشت‌ به‌ شیراز با استقبال‌ باشکوه‌ و بی‌سابقه‌ی‌ مردم‌ ـ که‌ کیلومترها به‌ پیشواز ایشان‌ رفته‌ بودند ـ مواجه‌ شد (عرفان‌منش‌، ۱۷۲).

پس‌ از تبعید امام‌ خمینی‌ به‌ خاطر سخنرانی‌ علیه‌ حق‌ کاپیتولاسیون‌ اتباع‌ آمریکایی‌ در ایران‌، آیت‌الله محلاتی‌ نیز در جریان‌ یک‌ سخنرانی‌ آتشین‌ با بیان‌ اینکه‌: «خمینی‌ را از شهر و مملکتش‌ تبعید می‌کنند و بدانید این‌ دستگاه‌ پابرجا نخواهد ماند، همان‌طور که‌ سلسله‌ی‌ معاویه‌ منقرض‌ گردید…». (نفس‌ مطمئنه‌، ص‌ ۲۷۷). وی‌ به‌ عموم‌ پیش نمازان‌ مساجد شیراز دستور داد تا نماز جماعت‌ را تعطیل‌ کرده‌ و از رفتن‌ به‌ مساجد خودداری‌ کنند. علاوه‌ بر این‌، هیئتی‌ مرکب‌ از نمایندگان‌ او و آیت‌الله دستغیب‌ روانه‌ی‌ قم‌ شدند تا اوضاع‌ را بررسی‌ کرده‌ و نتیجه‌ را به‌ آنها گزارش‌ نمایند. هم چنین‌ به‌ علمای‌ سایر شهرستان‌ها، به‌ویژه‌ شهرهای‌ استان‌ فارس‌، دستور داد تا در اعتراض‌ به‌ این‌ اقدام‌ رژیم‌ پهلوی‌ در تکیه‌‌گاه‌های‌ خود متحصن‌ شوند (روحانی‌، ۸۴-۸۵).

در سال‌های‌ بعد (۱۳۴۳-۱۳۵۷) وی‌ مخاطب‌ امام‌ در ارسال‌ بسیاری‌ از پیام‌هایش‌ به‌ استان‌ فارس‌ و شهر شیراز محسوب‌ می‌شد و به‌ همین‌ خاطر بسیاری‌ از اعلامیه‌های‌ حضرت‌ امام‌ در این‌ رابطه‌، خطاب‌ به‌ او و با نام‌ وی‌ شروع‌ می‌شود (همان‌، ۲۸۳). علاوه‌ بر این‌ آیت‌الله محلاتی‌ شخصاً نیز در طول‌ این‌ سال‌ها هیچ‌ گاه‌ ساکت‌ و بی‌تفاوت‌ ننشست‌ و در قبال‌ رویدادهای‌ ایران‌ و جهان‌ با صدور اعلامیه‌ها و گاه‌ کمک‌های‌ مادی‌ و معنوی‌ دیگر همیشه‌ خود را مسئول‌ می‌دانست‌؛ به‌ عنوان‌ نمونه‌، وی‌ در جنگ‌ شش‌ روزه‌ی‌ اعراب‌ و اسرائیل‌، با صدور اعلامیه‌ای‌ از مسلمانان‌ خواست‌ تا از هر گونه‌ مساعدت‌ مادی‌ و معنوی‌ نسبت‌ به‌ اعراب‌ مسلمان‌ دریغ‌ نورزند و هر عملی‌ را که‌ موجب‌ تقویت‌ اسرائیل‌ شود، حرام‌ کنند (همان‌، ۳۵۷).

آیت‌الله محلاتی‌ هم چنین‌ در واکنش‌ به‌ «جشن‌ هنر شیراز»، که‌ از اواخر دهه‌ی‌ ۴۰، هر ساله‌ در شیراز برگزار می‌شد، همواره‌ مخالفت‌ خود را اعلام‌ کرده‌ و به‌ علت‌ هجوم‌ به‌ ارزش‌های‌ اسلامی‌ در جریان‌ این‌ جشن‌ها، علی‌الخصوص‌ پس‌ از نمایش‌ اعمال‌ منافی‌ عفت‌ در جریان‌ نمایش نامه‌ی‌ «خوک، آتش‌، بچه‌» در جشن‌ هنر سال‌ ۱۳۵۶ (شهریور ماه‌)، رژیم‌ را با عبارت‌ «خدا لعنت‌ نماید برگزارکنندگان‌ جشن‌ هنر را و…» (نفس‌ مطمئنه‌، ص‌ ۵۰۲) مورد هجوم‌ قرار داد. ایشان‌ گذشته‌ از آن‌، دستگاه‌ هیئت‌ حاکمه‌ را به‌ تعطیلی‌ مساجد و بازار شهر تهدید نمود؛ اما چون‌ ایادی‌ رژیم‌ بساط‌ جشن‌ را به‌ سرعت‌ جمع‌ کردند، این‌ برنامه‌ عملی‌ نشد؛ ولی‌ این‌ واکنش‌ها و به‌ پا خاستن‌ مردم‌ مبارز شیراز در سال‌ بعد موجب‌ شد تا این‌ جشن‌ که‌ سال‌ها بود بدون‌ وقفه‌ برپا می‌شد، دیگر برگزار نگردد (یاران‌ امام‌ به‌ روایت‌ اسناد ساواک‌، شهید آیت‌الله صدوقی‌، ۱۴۱).

آیت‌الله محلاتی‌ در سایر حوادث‌ مربوط‌ به‌ انقلاب‌ نیز همواره‌ واکنش‌های‌ مناسب‌ بروز داد؛ مثلاً در چهلم‌ شهدای‌ ۱۹ دی‌ قم‌، اطلاعیه‌ای‌ صادر کرد و ۲۰/۱۱/۱۳۵۶ را در شیراز تعطیل‌ و عزای‌ عمومی‌ اعلام‌ نمود (نفس‌ مطمئنه‌، ۵۲۳).

در سال‌ ۱۳۵۷ با نزدیکی‌ پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ نیز آیت‌الله محلاتی‌ به‌ عنوان‌ ملجأ و پناه گاه‌ و هم چنین‌ راهنمای‌ مبارزان‌ علیه‌ رژیم‌ همیشه‌ مورد توجه‌ بود و خود نیز شخصاً در بسیاری‌ از این‌ گونه‌ رویدادها شرکت‌ داشت‌. وی‌ پس‌ از برقراری‌ حکومت‌ نظامی‌ در شیراز، با صدور اعلامیه‌ای‌ در اواخر شهریور ۱۳۵۷ به‌ استقرار حکومت‌ نظامی‌ در شهر و دستگیری‌ علمای‌ شیراز (آیت‌الله دستغیب‌ و…) شدیداً اعتراض‌ کرد (همان‌، ص‌ ۶۰۲) و هم چنین‌ برای‌ بی‌اعتبار جلوه‌ دادن‌ حکومت‌ نظامی‌ و دستور ارتش‌، با صدور اعلامیه‌ای‌ به‌ پیروی‌ از حضرت‌ امام‌ به‌ مردم‌ گوشزد کرد که‌ گرفتن‌ اجازه‌ از مقامات‌ حکومت‌ جهت‌ برگزاری‌ مجالس‌ سوگواری‌ و… جایز نیست‌ (همان‌، ۶۴۰).

بعد از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌، آیت‌الله محلاتی‌ به‌ علت‌ کهولت‌ سن‌ و آلام‌ روحی‌ و جسمی‌، در مصدر خدمات‌ دولتی‌ قرار نگرفت‌، اما از امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر باز نایستاد و تا هنگام‌ وفات‌ به‌ عنوان‌ یکی‌ از پشتوانه‌های‌ نهضت‌ اسلامی‌ در فارس‌ به‌ خدمات‌ خود به‌ اسلام‌ و انقلاب‌ ادامه‌ داد.

آیت‌الله محلاتی‌ سرانجام‌ در روز سه‌شنبه‌، ۲۷ مرداد ۱۳۶۰ در ۸۷ سالگی‌ بعد از شش ماه‌ کسالت‌ ممتد و در حالی‌ که‌ از دو سال‌ قبل‌ به‌ علت‌ ابتلا به‌ ناراحتی‌های‌ قلبی‌ و ریوی‌ در بستر بیماری‌ بود، از دنیا رفت‌. (اطلاعات‌ شماره‌ی‌ ۱۶۵۰۴، سه‌ شنبه‌ ۲۷ مرداد ۱۳۶۰، ۲). به‌ دنبال‌ رحلت‌ وی‌ بسیاری‌ از مقامات‌ و ارگان‌های‌ جمهوری‌ اسلامی‌ در پیام‌هایی‌ فقدان‌ وی‌ را تسلیت‌ گفتند.

به‌ دنبال‌ درگذشت‌ آیت‌الله محلاتی‌، سه‌شنبه‌، ۲۷ مرداد ۱۳۶۰ در سراسر استان‌ فارس‌ تعطیل‌ رسمی‌ اعلام‌ شد و سه‌ روز عزای‌ عمومی‌ نیز اعلام‌ گردید. در این‌ روزها مردم‌ در شیراز و سایر شهرهای‌ استان‌ فارس‌ و سراسر کشور با برگزاری‌ مجالس‌ یادبودی‌ از مقام‌ شامخ‌ وی‌ تجلیل‌ کردند. جنازه‌ی‌ آیت‌الله محلاتی‌ با شکوه‌ خاصی‌ و با حضور قشرهای‌ مختلف‌ مردم‌ در همان‌ روز سه‌ شنبه‌ از محل‌ مسجد مولا (مسجدی‌ که‌ وی‌ در آن‌ نماز می‌گزارد) تشییع‌ و در کنار حرم‌ مطهر حضرت‌ علی‌ بن‌ حمزه‌ (ع‌) در شیراز و در آرامگاه‌ خانوادگی‌ آنها به‌ خاک‌ سپرده‌ شد (اطلاعات‌، شماره‌ی‌ ۱۶۵۰۵، چهارشنبه‌ ۲۸ مرداد ۱۳۶۰، ۴).

آیت‌الله محلاتی‌ با آنکه‌ در طول‌ عمر پربرکتش‌ همّ خود را بیشتر مصروف‌ ارشاد عملی‌ و زبانی‌ مردم‌ نمود، اما با این‌ حال‌ به‌ خلق‌ آثار نوشتاری‌ چندی‌ نیز دست‌ زد که‌ بیشتر در علم‌ اصول‌ و کلام‌ به‌ رشته‌ی‌ تحریر درآمده‌ و چاپ‌ نشده‌اند. علاوه‌ بر این‌ وی‌ برای‌ اولین‌ بار در کشور اقدام‌ به‌ تأسیس‌ جلسات‌ آموزش‌ برای‌ فرهنگیان‌ نمود، که‌ خلاصه‌ی‌ بحث‌های‌ مطروحه‌ در آن‌ جلسات‌ به‌ صورت‌ کتاب‌ «رهنمای‌ حق‌» به‌ کوشش‌ اعضای‌ جلسه‌ بارها به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌ (الهامی‌، ۲۳۷). بر اثر راهنمایی‌های‌ ایشان‌، «جمعیت‌ دین‌ و دانش‌» در شیراز توسط‌ عده‌ای‌ از فرهنگیان‌ به‌ وجود آمد که‌ هدف‌ آن‌ هدایت‌ جوانان‌ تحصیل‌ کرده‌ به‌ حقایق‌ دین‌ مبین‌ اسلام‌ از راه‌ دانش‌ و منطق‌ بود (همان‌، ص‌ ۲۳۷). این‌ جمعیت‌ نشریه‌ای‌ نیز به‌ نام‌ «دین‌ و دانش‌» برای‌ نشر عقاید خود منتشر می‌کرد (مرکز اسناد انقلاب‌ اسلامی‌، شماره‌ی‌ بازیابی‌، ۲۳۴، ۴۹).

فهرست منابع‌:

۱. آرشیو مرکز اسناد انقلاب‌ اسلامی‌، شماره‌ی‌ بازیابی‌: ۲۳۴، ۲۳۶

۲. الهامی‌، داوود، « فقیهی‌ بزرگ‌ از خطه‌ی‌ فارس‌»، تاریخ‌ و فرهنگ‌ معاصر، سال‌ دوم، شماره‌ی‌ ۸، زمستان‌ ۱۳۷۲

۳. دوانی‌، علی‌، نهضت‌ روحانیون‌ ایران‌، ج ۱، انتشارات‌ بنیاد فرهنگی‌ امام‌ رضا (ع‌) بی‌جا، ۱۳۶۰

۴. روحانی‌ زیارتی‌، حمید، نهضت‌ امام‌ خمینی‌ (ره‌)، ج‌ ۲، تهران، انتشارات‌ مرکز اسناد انقلاب‌ اسلامی‌، چاپ دوم، ۱۳۷۶

۵. روزنامه‌ی اطلاعات‌، شماره‌ی‌ ۱۶۵۰۴، سه‌‌شنبه،‌ ۲۷ مرداد ۱۳۶۰

۶. روزنامه‌ی اطلاعات‌، شماره‌ی‌ ۱۶۵۰۵، چهارشنبه‌، ۲۸ مرداد ۱۳۶۰

۷. روزنامه‌ی جمهوری‌ اسلامی‌، شماره‌ی‌ ۶۳۹، چهارشنبه‌، ۲۸ مرداد ۱۳۶۰

۸. روزنامه‌ی کیهان‌، شماره‌ی‌ ۱۱۳۶۲، چهارشنبه‌، ۲۸ مرداد ۱۳۶۰

۹. صحیفه‌ی‌ نور (مجموعه‌ رهنمودهای‌ امام‌ خمینی‌ (ره‌))، تهران‌، تهیه‌ و جمع‌آوری‌ مرکز مدارک‌ فرهنگ‌ انقلاب‌ اسلامی‌، ج‌ ۱۵، ۱۳۶۱

۱۰. عاقلی‌، باقر، روزشمار تاریخ‌ ایران‌، ج‌ ۲، تهران، نشر گفتار، چاپ‌ دوم‌، ۱۳۷۴

۱۱. عرفان‌ منش‌، جلیل‌، خاطرات‌ ۱۵ خرداد شیراز، دفتر دوم‌، دفتر ادبیات‌ انقلاب‌ اسلامی‌، تهران، حوزه‌ی‌ هنری‌، ۱۳۷۵

۱۲. نفس‌ مطمئنه‌، یاران‌ امام‌ به‌ روایت‌ اسناد ساواک‌، شهید آیت‌الله سید عبدالحسین‌ دستغیب‌، کتاب دهم، تهران‌، تدوین‌ مرکز بررسی‌ اسناد تاریخی‌ وزارت‌ اطلاعات‌، کتاب‌ دهم‌، چاپ‌ اول‌، ۱۳۷۸

۱۳. یاران‌ امام‌ به‌ روایت‌ اسناد ساواک‌، شهید آیت‌ الله صدوقی‌، ج ۲‌، تدوین‌ مرکز بررسی‌ اسناد تاریخی‌ وزارت‌ اطلاعات‌، تهران‌، انتشارات‌ دفتر ادبیات‌ انقلاب‌ اسلامی‌، حوزه‌ی‌ هنری‌، چاپ‌ اول‌، ۱۳۷۷