- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 20 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
مقدمه
شکی نیست که از نظر آیات مبارک قرآن، کعبه خانه ای کهن و منسوب به حضرت ابراهیم است، اما پرسش این است که آیا کعبه پیش از حضرت ابراهیم وجود داشته یا نه؟ همه مفسّران شیعه و بیشتر مفسّران اهل سنت بر آنند که کعبه پیش از ابراهیم(علیه السلام) بوده و پیشینه آن، به زمان حضرت آدم، بلکه قبل از آن برمی گردد; چون از سویی ظاهر اطلاق آیه: « إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبارَکاً»[۱]این است که کعبه کهن ترین معبد است و از سوی دیگر همه انبیا براساس آیات ۳۱، ۵۸ و ۵۹ مریم و آیات دیگر نماز و سجده می گزاردند، پس اگر بگوییم قبله گاه آن ها غیر از کعبه بوده، با اطلاق آیه سازگاری نخواهد داشت.[۲] و همچنین، این آیه و آیه پس از آن، در مقام بیان مزایای خانه خدا است که نخستین مزیّت آن، داشتن پیشینه طولانی و ممتد ذکر شده است; به این معنی که محلّی پیش از کعبه پرستشگاه عمومی مردم نبوده وگرنه اوّلیت آن باطل خواهد شد.
دلیل دیگر اینکه این آیه در پاسخ به ایراد یهود در تغییر قبله به سوی کعبه است که اعتراض کردند بیت المقدس سزاوار به استقبال است، چون که قبل از کعبه ساخته شده و قبله گروهی از انبیا بوده است; خداوند بهوسیله نزول این آیه مبارکه، پاسخ داد: اگر کعبه قبله قرار گرفت، جای تعجب نیست، چون که نخستین خانه توحید و با سابقه ترین معبد در زمین است.
همچنان که تاریخ و سایر منابع اسلامی هم دلالت دارند که کعبه نه تنها پیش از بیت المقدس بوده، بلکه از زمان حضرت آدم وجود داشته و در تاریخ آمده است که از زمان های قدیم، تمام ملل و اقوام هند و فارس و کلدانیان و بودائیان و اعراب، که معتقد به پرستش بودند، به کعبه احترام می گذاشتند; به طوری که نوشته اند از زمان های قدیم هفت معبد بزرگ و عمومی بوده که قدیمی تر از همه، کعبه است.[۳] از این رو، موئیر، خاور شناس مشهور انگلیسی، در کتابی که درباره شرح حال پیامبر اسلام نوشته، از تاریخ نگاری به نام دیودور ـ که نیم قرن قبل از میلاد مسیح می زیسته ـ نقل کرده که خانه کعبه قدیمی ترین محلی است که به عنوان بندگی خدا برای بشر ساخته شده است.[۴] در جوامع روایی شیعه و سنی، روایات زیادی نقل شده که دلالت بر وجود کعبه از زمان آدم دارد که برخی از این روایات، مربوط به دحو الأرض است.[۵]
اما بحث این است که آغاز مراسم حج و پیشینه تاریخی آن، به چه زمانی برمی گردد؟ آیا همزمان با وجود کعبه بوده یا از زمان حضرت ابراهیم؟
با توجه به این که در آیات قرآن، حج و کعبه به حضرت ابراهیم نسبت داده شده، لذا در این مقاله بررسی تاریخی حج را در ضمن چهار دور، به طور جداگانه مورد بررسی قرار خواهیم داد:
اول : پیش از بعثت حضرت ابراهیم(علیه السلام)
با توجه به مطالب مقدمه، که در آن، موجودیت اجمالیِ کعبه پیش از زمان حضرت ابراهیم ثابت گردید و با ضمیمه این مطلب که کعبه اصولاً برای انجام مراسم حج بهوجود آمده است، از این رو وجود اجمالی حج به کمک همان آیات و روایات، که توضیح آن ها در مقدمه گذشت، اثبات می شود.
شاهد این مطلب، تمسک امام صادق(علیه السلام) به همان آیات برای اثبات حج آدم و نوح و… می باشد:
قال الحلبی سئل أبو عبد الله(علیه السلام) عن البیت أ کان یحجّ قبل أن یبعث النبی(صلی الله علیه وآله) ؟ قال: نعم و تصدیقه فی القرآن قول شعیب، قال لموسی حیث تزوّج } عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَج{ و لم یقل ثمانی سنین، و إنّ آدم و نوحاً حجّا و سلیمان بن داود قد حجّ البیت بالجنّ و الإنس والطیر و الریح و حجّ موسی علی جمل أحمر یقول: لَبَّیْکَ لَبَّیْک، و إنّه کما قال الله: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلْعالَمِینَ» و قال: «وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ» و قال: «أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ» و إنّ الله أنزل الحجر لآدم و کان البیت».[۶]
روایت دیگر را زراره از امام باقر(علیه السلام) نقل می کند که از حضرت پرسید:
«أَ کان یحجّ إلیه قبل أن یبعث النبی(صلی الله علیه وآله) قال: نعم، لا یعلمون أنّ الناس قد کانوا یحجّون و نخبرکم أنّ آدم و نوحاً و سلیمان قد حجّوا البیت بالجنّ و الإنس و الطیر و لقد حجّه موسی علی جمل أحمر یقول لَبَّیْکَ لَبَّیْک، فإنّه کما قال الله تعالی: « إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلْعالَمِینَ»[۷] .
همان طور که ملاحظه شد، امام صادق و امام باقر(علیهما السلام) برای اثبات حج انبیای سلف، تمسک به آیاتی نمودند که آن آیات درباره کعبه بود، اما از آن جاکه کعبه ملازم با حج بوده و گویی راز اصلیِ پیدایش کعبه، انجام مراسم با شکوه حج است، از این رو، امام(علیه السلام) به این آیات تمسک کرد و جالب این است که امام(علیه السلام) برای حج انبیا تعلیل به این آیات کرد و فرمود: «فإنّه کما قال الله تعالی…» .
وشاید وجه استشهاد امام صادق(علیه السلام) بر سه آیه، این باشد که آیه نخست مربوط به حجّ انبیا، تا پیش از ابراهیم[۸] و آیه دوم زمانِ ابراهیم و آیه سوم مربوط به بعد از زمان ابراهیم، یعنی سلیمان و موسی باشد، چراکه در آیه سوم، ابراهیم مأموریت یافت که خانه خدا را برای سه دسته (طائفین، عاکفین و رکّع السجود) پاکسازی کند و روشن است که مراد، فقط طواف کنندگانِ در زمان ابراهیم نیست، بلکه شامل آنهایی است که بعداً هم می آیند. پس با تمسک به آیات، می توان وجود اجمالی حج را از زمان آدم تا ابراهیم اثبات کرد.
علاوه بر این آیات، روایات خاص دیگری هم نقل شده که دلالت بر انجام حج در این برهه از تاریخ دارد، که می توان این روایات را تحت عناوین زیر بیان کرد:
حجّ جبرئیل و ملائکه
إِنَّ رَجُلاً سَأَلَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) : «عَنْ أَوَّلِ مَنْ حَجَّ مِنْ أَهْلِ السَّمَاءِ، فَقَالَ: جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) »[۹].
هم چنان که امام صادق(علیه السلام) فرمود: بعد از این که آدم حجش را تمام کرد، جبرئیل به او گفت: «هَنِیئاً لَکَ یَا آدَمُ لَقَدْ طُفْتُ بِهَذَا الْبَیْتِ قَبْلَکَ ثَلاثَهَ آلافِ سَنَه».[۱۰]
و در روایت دیگر فرمود: «لَمَّا أَفَاضَ آدَمُ مِنْ مِنًی تَلَقَّتْهُ الْمَلائِکَهُ فَقَالُوا یَا آدَمُ بُرَّ حَجُّکَ أَمَا إِنَّهُ قَدْ حَجَجْنَا هَذَا الْبَیْتَ قَبْلَ أَنْ تَحُجَّهُ بِأَلْفَیْ عَام».[۱۱]
مؤید این روایات، روایات دیگری است که زراره به امام صادق عرض می کند:
«جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ أَسْأَلُکَ فِی الْحَجِّ مُنْذُ أَرْبَعِینَ عَاماً فَتُفْتِینِی، فَقَالَ: یَا زُرَارَهُ بَیْتٌ یُحَجُّ قَبْلَ آدَمَ(علیه السلام) بِأَلْفَیْ عَام تُرِیدُ أَنْ تَفْنَی مَسَائِلُهُ فِی أَرْبَعِینَ عَاماً».
حجّ آدم
بعد از جبرئیل و فرشتگان، نخستین کسی که خانه خدا را زیارت کرد و اعمال حج را انجام داد، حضرت آدم است که روایات در این زمینه زیاد است و مرحوم کلینی در فروع کافی بابی با نام حجّ آدم[۱۲] آورده است. این روایات در بیشتر کتب تفسیری[۱۳] و جوامع[۱۴] روایی نقل شده است.
حجّ انبیای دیگر
افزون بر برخی از این روایات، که در آغاز این بخش ذکر شد، روایات دیگری هم نقل شده که دلالت بر وجود حج در این برهه از تاریخ دارد:
عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ قَالَ: «قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ(علیه السلام) إِنَّ سَفِینَهَ نُوح کَانَتْ مَأْمُورَهً طَافَتْ بِالْبَیْتِ حَیْثُ غَرِقَتِ الاَْرْضُ ثُمَّ أَتَتْ مِنًی فِی أَیَّامِهَا ثُمَّ رَجَعَتِ السَّفِینَهُ وَ کَانَتْ مَأْمُورَهً وَ طَافَتْ بِالْبَیْتِ طَوَافَ النِّسَاءِ».[۱۵]
هم چنان که روایت «لم یزل کانت معموره حتی زمن الطوفان» هم دلالت به ملازمه بر وجود حج در این زمان خاص دارد، چنان که از ابن جریر هم نقل شده که: «فَلَمَّا کَانَ زَمَنُ الطُّوفَانِ رُفِعَ فَکَانَتِ الاْنْبِیَاءُ(علیهم السلام) یَحُجُّونَهُ وَ لا یَعْلَمُونَ مَکَانَهُ حَتَّی بَوَّأَهُ اللَّهُ لاِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) فَأَعْلَمَهُ مَکَانَهُ…».[۱۶]
از مجموعه آیات و روایات گذشته، وجود اجمالی حج از زمان آدم تا زمان ابراهیم استفاده شده، اما کیفیت و چگونگی مراسم حج در آن زمان برای ما مبهم و مجمل است.
دوم: حج در دوران حضرت ابراهیم(علیه السلام)
آن چه که از نظر قرآن امر مسلّم، قطعی و انکار ناپذیر می باشد، وجود حج و احیای آن، در زمان حضرت ابراهیم است و این مطلب را می شود از آیات متعددی استفاده کرد که صریح ترین آنها آیه « وَ أَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلی کُلِّ ضامِر یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجّ عَمِیق»[۱۷] می باشد که حضرت ابراهیم مأمور شد اعلان عمومی کند برای همه انسان ها; چه آن هایی که در آن زمان بودند و چه بعداً می آیند. از این رو بعضی از مفسران گفته اند که هرکس در هر زمان به حج مشرّف می شود درحقیقت لبیک به همان دعوت ابراهیم است; چه این که در آیه مبارکه «یأتوک» هست نه «یأتوه».[۱۸]
چنان که از آیه دیگر هم مطلب فوق استظهار می شود: « وَ عَهِدْنا إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ»[۱۹] .
قدر متیقّن این آیه مربوط به طواف کنندگان و زائران در زمان حضرت ابراهیم می باشد. به علاوه از آیه مبارکه: «أَرِنا مَناسِکَنا»[۲۰]هم می شود وجود اجمالی حج در زمان ابراهیم را اثبات کرد که توضیح آن، در بحث های بعد خواهد آمد.
پس، وجود حج در زمان ابراهیم، امری است مسلّم و قطعی، اما این که چگونه انجام می گرفته و چه مناسکی وجود داشت، دقیقاً مشخص نیست. فی الجمله، از بعضی آیات و روایات می شود برداشت کرد که اعمال زیر در آن زمان وجود داشته و جزو مناسک حج بوده است:
۱ . طواف: از آیه: «طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطّائِفِینَ»[۲۱].
۲ . سعی: از ظاهر آیه: « إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما»[۲۲]برداشت می شود که سعی، پیش از اسلام وجود داشته و احتمالاً به زمان ابراهیم بر می گردد; چون یکی از حکمت های وجودِ سعی را همان هفت مرتبه سعی هاجر در میان کوه صفا و مروه، برای یافتن آب جهت رفع تشنگی اسماعیل دانسته اند.
۳ . قربانی: آیات: ۱۰۲ تا ۱۰۷ سوره مبارکه صافات، مربوط به ذبح حضرت اسماعیل است.
۴ . رمی: از روایاتی که در ذیل آیات مربوط به ذبح اسماعیل نقل شده، استفاده می شود که رمی از آن زمان تشریع شده است.
۵ . وقوف در عرفات: بعضی از روایاتی که در ذیل آیه فوق و آیه: } ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النّاسُ{ نقل شده، ظهور در این دارد که یکی از اعمال مناسک حج در زمان ابراهیم، وقوف در عرفات بوده است. عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ عَمَّار قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ عَرَفَات، لِمَ سُمِّیَتْ عَرَفَات؟ فَقَالَ: إِنَّ جَبْرَئِیلَ(علیه السلام) خَرَجَ بِإِبْرَاهِیمَ(علیه السلام) یَوْمَ عَرَفَهَ فَلَمَّا زَالَتِ الشَّمْسُ، قَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ: یَا إِبْرَاهِیمُ اعْتَرِفْ بِذَنْبِکَ وَ اعْرِفْ مَنَاسِکَکَ فَسُمِّیَتْ عَرَفَات لِقَوْلِ جَبْرَئِیلَ اعْتَرِفْ فَاعْتَرَفَ»[۲۳].(۱)
سوم: بعد از ابراهیم تا ظهور اسلام
وجود حج در این برهه از زمان هم جای هیچ شک و شبهه نیست. علاوه بر آیات و روایاتی که در آغاز این فصل گذشت، آیات دیگری هم دلالت بر وجود حج و کیفیت بعضی از مناسک حج در این زمان خاص دارد که شرح آنها در ذیل می آید.
۱ . «قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَج… »[۲۴] .(۲)
آیه مبارکه، در مورد ازدواج حضرت موسی با یکی از دختران شعیب است که مهریه دخترش، هشت سال کار قرار داده شد. از این که به جای «ثمانی سنین» «ثمانی حجج» ذکر شده، فهمیده می شود که در آن زمان، حج آن قدر معروف بوده که معیار شمارش سال قرار می گرفت و از سوی دیگر بیان گر این مطلب است که در هر سال یک بار حج صورت می پذیرد; چنان که امام صادق(علیه السلام) در پاسخ پرسش کننده ای که پرسید: آیا قبل از اسلام مردم حج انجام می دادند؟ فرمود:
«نعم و تصدیقه فی القرآن قول شعیب حین قال لموسی حیث تزوّج « عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَج» و لم یقل ثمانی سنین»[۲۵].
۲ . «وَ عَهِدْنا إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ»[۲۶]
پیمان الهی از دو پیامبر بزرگوار این بود که: کعبه را برای زائران و طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجده گزاران; چه آنهایی که الآن موجود هستند و چه آنان که بعداً می آیند، پاک و پاکیزه نگه بدارند; به خصوص با عنایت به این که این مأموریت در اواخر عمر حضرت ابراهیم به او ابلاغ شد و به یقین مربوط به زمان خاص نبوده است. شاهد قطعی این برداشت، روایتی بود که قبلاً ذکر شد که امام صادق(علیه السلام) برای اثبات حج حضرت موسی و سلیمان و… تمسک به همین آیه فرمودند:
«…إنّ آدم و نوحاً حجّا و سلیمان بن داود… و حجّ موسی… إنّه کما قال الله… و قال « وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ» و قال: «أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ…»[۲۷] . توضیح آن پیشتر گذشت.
علاوه بر این آیات، روایاتی هم راجع به حجّ موسی و سلیمان و داود و عیسی و… در کتب روایی نقل شده که مرحوم کلینی آنها را در فروع کافی با عنوان «حج الأنبیاء»،[۲۸]جمع آوری کرده است.
بعد از جبرئیل و فرشتگان، نخستین کسی که خانه خدا را زیارت کرد و اعمال حج را انجام داد، حضرت آدم است که روایات در این زمینه زیاد است.
و از بعض روایات استفاده می شود که برای مردم جای سؤال بود که آیا حج بهوسیله اسلام تأسیس شد یا قبل از اسلام هم وجود داشت; از جمله روایاتی که زراره از امام باقر(علیه السلام)نقل کرده که از حضرت سؤال کردند: آیا قبل از بعثت پیامبرخدا(صلی الله علیه وآله) حج انجام می گرفت یا نه؟ فرمود: بله. سپس تعبیری به کار برد که دلالت بر استمرار حج در زمان های گذشته دارد: «أَنَّ النَّاسَ قَدْ کَانُوا یَحُجُّونَ». آنگاه فرمود: «نُخْبِرُکُمْ أَنَّ آدَمَ وَ نُوحاً وَ سُلَیْمَانَ قَدْ حَجُّوا الْبَیْتَ… وَ لَقَدْ حَجَّهُ مُوسَی(علیه السلام) »[۲۹].
حج در دوران جاهلیت
دسته دیگر از آیات، نه تنها دلالت بر وجود حج در زمان جاهیت دارد، بلکه چگونگی بعضی از مناسک حج را نیز بیان کرده است که آن آیات به شرح زیر است:
۱ . « وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاّ مُکاءً وَ تَصْدِیَهً»[۳۰] .
این آیه ظهور دارد که نماز و دعای آنها هنگام انجام حج، به صورت سوت کشیدن و کف زدن بوده است.
۲ . « ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النّاسُ وَ اسْتَغْفِرُوا اللهَ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»[۳۱].
این آیه ناظر به یکی از عادات مشرکین مکه در زمان جاهلیت است که وقوف در عرفات را مربوط به کسانی می دانستند که از خارج مکه برای حج می آمدند، اما قریش و طوایف اطراف حرم و وابستگان قریش، از این کار معاف بودند، چنان که امام صادق(علیه السلام) در بیان این آیه فرمود:
«أُولَئِکَ قُرَیْشٌ کَانُوا یَقُولُونَ نَحْنُ أَوْلَی النَّاسِ بِالْبَیْتِ فَلاَ تُفِیضُوا إِلاَّ مِنَ الْمُزْدَلِفَهِ فَأَمَرَهُمُ اللَّهُ أَنْ یُفِیضُوا مِنْ عَرَفَهَ»[۳۲].(
این امتیاز و برخی امتیازات دیگر را اصطلاحاً «حمس»[۳۳] می نامند، یعنی قریش معتقد بودند که چون از فرزندان ابراهیم و سرپرستان خانه خدا و اهل حرم و ساکن مکه هستند و هیچ یک از عرب ها مقام و منزلت آنها را ندارند، پس امتیازاتی بر دیگران دارند. استفاده کنندگان این امتیازات را حُمس نامیده اند و لذا می گفتند چون عرفات از محیط حرم خارج است، پس وقوف در آن مربوط به اهل حرم نمی باشد، اما آیه مذکور، این گونه امتیازات را لغو کرده است:
۳ . «فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللهَ کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْراً»[۳۴]
این آیه اشاره به یکی دیگر از عادات مردم جاهلی در موسم حج دارد که پس از انجام مراسم حج، اجتماعی تشکیل می دادند و افتخارات موهومی را که از ناحیه پدران نصیبشان شده، با تکیه بر ارزش های جاهلی یاد می کردند و بدان می بالیدند، چنان که امام صادق(علیه السلام) در این مورد فرمود:
«کَانُوا إِذَا أَقَامُوا بِمِنًی بَعْدَ النَّحْرِ تَفَاخَرُوا فَقَالَ الرَّجُلُ: مِنْهُمْ کَانَ أَبِی یَفْعَلُ کَذَا وَ کَذَا فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ: «فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفات فَاذْکُرُوا اللّهَ کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْراً».[۳۵]
همچنین امام باقر(علیه السلام) در بیان آیه فرمود: «کانوا إذا فرغوا من الحجّ یجتمعون هناک و یعدّون مفاخر آبائهم ومآثرهم ویذکرون أیّامهم القدیمه وأیادیهم الجسیمه فأمرهم الله سبحانه أن یذکروه مکان ذکرهم آبائهم فی هذا الموضع أو أشد ذکراً».[۳۶]
۴ . « إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیادَهٌ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عاماً وَ یُحَرِّمُونَهُ عاماً لِیُواطِؤُا عِدَّهَ ما حَرَّمَ اللهُ فَیُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَ اللهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ».
این آیه کریمه ناظر به یک سنت غلط جاهلی به نام «نسیء» به معنای تغییر دادن جای ماه های حرام است که این عمل هر ساله طی مراسم خاصی در سرزمین منا انجام می گرفت که نشان از سودجویی آنها بود; چون که با این تغییر و تحوّل، قصد داشتند حج در موقعی برپا شود که منافع بازرگانی و تجارتی آنها هم تأمین گردد. از این رو، سعی می کردند که حج در خرم ترین ایّام سال و آسان ترین زمان برای رفت و آمدهای تجاری انجام پذیرد. اما از آن جاکه حج باید در ایام ذی حجه واقع شود و گاهی ذی حجه در فصل گرمای طاقت فرسای مکه می افتد که هم حج گزاران به زحمت می افتند و هم معادلات تجاری به نحو مطلوب انجام نمی گرفت، از این رو با عمل «نسیء» کاری می کردند که موسم حج، همواره در فصل معتدلی واقع شود و این عمل تا سال دهم هجرت ادامه داشت تا این که بهوسیله پیامبر خدا در حجه الوداع، استفاده از این عمل ممنوع و باطل اعلام گردید[۳۷] بلکه نسیء با نزول این آیه کفر محسوب گردید تا مراسم حج، بازیچه ای در دست سودجویان واقع نگردد.[۳۸]
۵ . «لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّکُمْ»[۳۹] .
در زمان جاهلیت، این توهّم وجود داشت که معامله و تجارت و بارکشی و مسافربری به هنگام موسم حج، حرام و گناه و موجب بطلان حج می گردد،[۴۰] اما خداوند با نزول این آیه فرمود: هیچ گونه مانعی برای تجارت در ایام حج وجود ندارد، بلکه براساس آیه: « لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ…»و روایاتی که از ائمه(علیهم السلام) نقل شده، یکی از حکمت های حج، منافع اقتصادی آن می باشد.
۶ . « یَسْئَلُونَکَ عَنِ اْلأَهِلَّهِ قُلْ هِیَ مَواقِیتُ لِلنّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»[۴۱] .
این آیه، بنا به شأن نزولی که بعضی از مفسران گفته اند، اشاره به یک رسوم خرافیِ دیگر در موسم حج، در زمان جاهلی، دارد که هرکس هنگامی که لباس احرام را به تن کرد، دیگر نباید از راه معمولی و درِ خانه وارد شود، بلکه در پشت خانه نقبی می زدند که به هنگام احرام فقط از این راه رفت و آمد کنند; به طوری که این عمل نزد آنها نیکو شمرده می شد; زیرا نوعی ترک عادت تلقی می گردید و از آن رو که احرام ترک عادت است، پس از این ترک عادت، آن را تکمیل می کردند، اما خداوند با نزول این آیه، ملاک برّ و نیکی را تقوا دانسته است.[۴۲]
۷ . « إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما»[۴۳] .
یکی از اعمال حج در جاهلیت، سعی میان کوههای صفا و مروه بود، ولی در بالای این دو کوه، دو بت به نام های اساف و نائله نصب بود که آنها به هنگام سعی، برای این دو بت احترام قائل می شدند. مسلمانان به خاطر سابقه این موضوع، کراهت داشتند در ایام حج سعی میان صفا و مروه کنند و تصور می کردند این یک عمل جاهلی است. خداوند با نزول این آیه، آن تصوّرات را مردود دانست و سعی میان صفا و مروه را یکی از شعائر دین مطرح کرد; چنان که معاویه بن عمار از امام صادق(علیه السلام)روایت کرده که آن حضرت در ضمن حدیثی طولانی فرمود:
«إِنَّ الْمُسْلِمِینَ کَانُوا یَظُنُّونَ أَنَّ السَّعْیَ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَهِ شَیْءٌ صَنَعَهُ الْمُشْرِکُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ …إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ… »[۴۴].
از عادات دیگر جاهلیت در مراسم حج، طواف در حال برهنگی است. آنان معتقد بودند که تأمین لباس احرام در اختیار قریش قرار دارد و اگر کسی جامه احرام تهیه نمی کرد، می بایست برهنه طواف کند و طواف با لباس و پارچه ای که از خارج حرم باشد را باطل می دانستند، چنان که مرحوم فیض از امام صادق(علیه السلام) در این باره روایت آورده که آن حضرت فرمود:
«و کان سنه من العرب فی الحج أنّه من دخل مکه و طاف بالبیت فی ثیابه لم یحل له إمساکها و کانوا یتصدقون بها و لا یلبسونها بعد الطواف فکان من وافی مکه یستعیر ثوبا و یطوف فیه ثم یرده و من لم یجد عاریه اکتری ثیاباً و من لم یجد عاریه و لا کری و لم یکن له إلاّ ثوب واحد طاف بالبیت عریاناً فجائت امرأه من العرب وسیمه جمیله فطلبت ثوبا عاریه أو کری فلم تجده فقالوا لها إن طفت فی ثیابک احتجت أن تتصدقی بها فقالت و کیف أتصدق و لیس لی غیرها فطافت بالبیت عریانه و أشرف لها الناس».[۴۵]
بعضی از مفسران، این عادت زشت جاهلیت را در ذیل آیه: «وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَهً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَی اللهِ ما لا تَعْلَمُونَ»[۴۶] ذکر کرده اند و مراد از فحشا یا یکی از مصادیق آن را، همین عمل قبیح جاهلی دانسته اند.[۴۷]
عادت دیگرِ آنها در مراسم حج این بود که می گفتند: هرکس از خارج حرم برای زیارت خانه خدا بیاید، نمی تواند از غذای حل استفاده کند،[۴۸] بلکه باید از غذای اهل حرم استفاده کند. این عمل در عین این که یک بدعت بود، سود فراوانی برای قریش داشت که خود را متولیان حرم می دانستند. بعضی از مفسران این عادت را در ذیل آیه: « قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ».[۴۹] یا آیه قبل ذکر کرده اند.[۵۰]
جمع بندی
از مجموعه آیات و روایات استفاده شد که حج در این برهه از تاریخ، نه تنها وجود داشته، بلکه امری معروف و مشهور بوده; به طوری که معیار شمارش سال قرار گرفته بود و در هر سال این عمل عبادی انجام می گرفته است. منتهی بهوسیله سودجویان و قدرت طلبان، حج از حقیقت اصلی و توحیدی اش منحرف گشت و هرکس برای منافع شخصی یا گروهی، چیزی را بر آن اضافه یا جایگزین نمود و عبادت مردم در پاک ترین مرکز عبادت، تبدیل به سوت کشیدن و کف زدن و فحشا و تفاخرات موهوم و آلوده به انواع بدعت ها و خرافات گردید و کانون توحیدی که بهوسیله ابراهیم پاکسازی شده بود، تبدیل به بت خانه و بتکده شد; به طوری که هر گروهی که به مکه می آمد، برای خود بتی داشت و در مقابل آن تعظیم و کرنش می کرد.
چهارم: حج از زمان ظهور اسلام تاکنون
این برهه از زمان را به سه دوره تقسیم نموده، سپس هر دوره را به طور جداگانه بررسی می کنیم:
الف : حج در زمان پیامبرخدا(صلی الله علیه وآله)
از مطالبی که گذشت، این نتیجه به دست آمد که: حج در فاصله زمانی میان حضرت ابراهیم و بعثت پیامبر خدا، از معنای حقیقی خود خارج و دچار تحریف گردید و کانون توحید، که قهرمان توحید ایجاد کرده بود، مبدّل به بت خانه و آلوده به مشتی خرافات و موهومات و بدعت ها شد و این وضع با ظهور اسلام تا زمان فتح مکه; یعنی سال هشتم هجرت
باقی ماند; چراکه مکه و کعبه تا آن زمان در دست مشرکان و سران قریش بود. از این رو، مراسم حج بر همان اساس جاهلیت انجام می گرفت. پیامبرخدا(صلی الله علیه وآله)در سال ششم هجرت با نزول آیه « أتِمُّوا الحَجَّ والعُمرَهَ»[۵۱]تقریباً با ۱۴۰۰ نفر از مدینه به قصد حج خارج شد و در مسجد شجره محرم گردید. اما از آن جاکه مکه هنوز در سیطره و سلطه مشرکان بود، جلوی کاروان حج را گرفتند که منجر به صلح حدیبیه گردید[۵۲] و آیه مبارکه: « لَقَدْ رَضِیَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ»[۵۳] در آن زمان نازل شد. پیامبر(صلی الله علیه وآله) با اصحاب خود به مدینه برگشتند، اما براساس یکی از بندهای صلح حدیبیه، پیامبر در سال بعد، تقریباً با ۲۰۰۰ نفر و هشتاد شتر قربانی، عمره القضاء را انجام داد[۵۴] و مسلمانان، با شکوه و جلال خاصی لبیک گویان، در حالی که عبدالله بن رواحه شتر پیامبر را در دست داشت، وارد مکه شد و قریش برای این که این صحنه دشوار را نبینند مسجدالحرام را خالی و برفراز کوه ابوقبیس به تماشا ایستادند. پیامبر سواره وارد مسجدالحرام و سواره طواف نمود و بعد از پایان عمره، به مدینه برگشتند و این نخستین عمره ای بود که در اسلام رسماً انجام پذیرفت.
عمره رسمی دوم[۵۵] در سال هشتم هجرت، در فتح مکه انجام گرفت که پیامبر در این سال همچون ابراهیم خلیل، مشغول پاکسازی حریم قدس کعبه از بت و بت پرستی شد و با تلاوت آیه: «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ»[۵۶] بت ها را یکی پس از دیگری به زمین کشید.
اما نخستین حج واجب که بعد از بعثت پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) به طور رسمی انجام گرفت، در سال نهم پس از هجرت بود که به دلایلی، خودِ پیامبر در آن شرکت نکرد و امیرالحاج در آن سال حضرت علی، امیر مؤمنان(علیه السلام) بود و در این سال بود که سوره برائت نازل شد و پیامبر(صلی الله علیه وآله) به علی(علیه السلام) مأموریت داد که برای اعلام جداییِ کاملِ مرز توحید از شرک و کفر و جدایی صفوف مسلمانان از صفوف کفار، چند آیه از اوایل سوره برائت را همراه با قطعنامه ای در مجمع عمومی حج برای مردم قرائت کند و این سال از یک طرف آخرین سال شرکت مشرکین در مراسم حج بود و از سوی دیگر، نخستین سالی بود که مسلمانان و مشرکان، با هم مراسم حج برگزار انجام کردند.
اما بزرگ ترین و شکوهمندترین حج در اسلام، در سال دهم هجرت واقع شد، که پیامبر خدا در آن شرکت کرد[۵۷] و مناسک و اعمال واقعی حج را در عمل به مسلمانان آموزش داد و فرمود: «خُذُوا عَنِّی مَناسِکَکُمْ»; همانگونه که در مورد نماز فرمود: «صَلُّوا کَما رَأَیتُمُونِی أُصَلِّی».
ابتدا و انتهای این مراسم، با مجموع خطبه های آن حضرت در جوامع روایی و تاریخی فریقین نقل شده است. تلاش پیامبر در این حج، این بود که مناسک حج را از آلودگی های شرک جاهلی و بدعت ها و خرافات پاک کند و این اوّلین حجی بود که هیچ مشرکی حق شرکت در آن را نداشت. از این رو، تمام ویژگی های حج جاهلی نفی و محتوای توحیدی حج در قالب مناسک حج به وسیله پیامبر مکرّم اسلام در عمل و منطق بیان شد و هرگونه امتیازطلبی و تبعیض لغو و حتی اختلافات ظاهری برکنار گردید و همه با یک شکل و یک لباس و یک نوع عمل، به انجام مناسک حج پرداختند و بدینوسیله افزون بر تعلیم صحیح مناسک حج، عظمت اسلام و مسلمانان به نمایش گذاشته شد و این اوّلین و آخرین حجی بود که شخص پیامبر در جمع مسلمانان شرکت کرد، اما در این که پیامبر چند حج و عمره انجام داد، اختلاف نظریه وجود دارد و در بعضی روایات، تا ۲۰ حج برای پیامبر ذکر شده که حضرت مخفیانه انجام داده است; چنان که فرمود: «حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ ص عِشْرِینَ حَجَّهً مُسْتَسِرَّهً»[۵۸].
همچنان که در سال وجوب حج در اسلام هم اختلاف وجود دارد که آیا در سال ششم هجرت با نزول آیه: «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَهَ لِلّهِ»[۵۹] واجب شد یا در سال نهم و یا در سال دهم با نزول آیه: «وَ أَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ»[۶۰] که پیامبر تصمیم به حج گرفت.
ب : حج در زمان امامان معصوم(علیهم السلام)
از آن جاکه امامان معصوم تجسّم خط راستین اسلام ناب محمدی و وارثان صالح پیامبر و احیاگر سنت رسول الله و مروّج فرهنگ اصیل اسلام و حافظان زحمات رسول مکرّم اسلام و… هستند، در طول تاریخ زندگیشان با بذل جان و مال در حفظ و نگهداری آن کوشیدند و امامان معصوم، به تعبیر امام سجاد(علیه السلام) فرزندان راستین مکه و منا و کعبه و… و پاسدار روح کعبه هستند و با حضور فکری و تبلیغی و شخصی و عینی خود، در حفظ و حراست حج، از هیچ گونه تحریفی مضایقه نداشتند; چراکه حج یکی از سنگرها و پایگاه های مهم برای ترویج و احیای فرهنگ غنی اسلام است. ازاین رو، ائمه(علیهم السلام) در طول زندگی، اصرار بر حضور شخصی خود در حج داشتند که سفرهای متعدد امامان و خطبه و سخنرانی های آنها در مواضع مختلفِ حج، گویای حساسیت امامان معصوم بر مسأله حج است که از هر فرصت مناسب در مسجدالحرام و عرفات و… استفاده نموده و به تشکیل جلسه و ایراد سخنرانی می پرداختند; چنان که امام حسین(علیه السلام) برای حفظ قداست کعبه و حرم، حاضر شد حج را ناتمام گذارده، به بیابان ها آواره گردد تا حریم امن الهی دچار خدشه نشود.
روایات و احادیثی که درباره اهمیت حج و بخش های مختلف این نوشته و جوامع روایی، از امامان معصوم(علیهم السلام) نقل شده، شاهدی گویا بر اهمیت و عظمت این فریضه الهی و از سوی دیگر نشانه اهتمام ائمه(علیهم السلام) بر حفظ و حراست حج از هرگونه تحریف است و بنا به روایات مختلفی امام زمان(علیه السلام)در عصر غیبت، در هر سال، در مراسم باشکوه حج شرکت می نمایند، چنان که امام صادق(علیه السلام) در این زمینه فرمود:
«یَفْقِدُ النَّاسُ إِمَامَهُمْ یَشْهَدُ الْمَوْسِمَ فَیَرَاهُمْ وَ لاَ یَرَوْنَهُ»،[۶۱] همچنان که از محمدبن عثمان، یکی از نواب خاص امام زمان(علیه السلام) نقل شده است که: «وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الاَْمْرِ لَیَحْضُرُ الْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَه یَرَی النَّاسَ وَ یَعْرِفُهُمْ وَ یَرَوْنَهُ».[۶۲]
ج : حج در عصر کنونی
ازآن جاکه مراسم باشکوه حج، مهم ترین سنگر وپایگاه برای ترویج اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه وآله)است و آثار و فواید مختلفی در تمام زمینه های فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به همراه دارد و از سوی دیگر، موجب اتّحاد مسلمین جهان و شکوه و عزّت اسلام و در مقابل، موجب ضعف و زبونی دشمنان اسلام و مسلمین می گردد. از این رو، همه کسانی که به نحوی منافعشان از طریق انجام حج به خطر می افتد، سعی بر آن داشته و دارند که حج را از مسیر واقعی آن منحرف و بی اثر و بی خاصیت گردانند که شیطانی ترین راه برای تأمین این اهداف شوم، ابقای ظاهری حج و بی محتوا کردن آن است; به خصوص در این چند سال اخیر که پای استعمار به کشورهای اسلامی باز شده و متوجه عظمت و قدرت حج گردیده اند و فهمیده اند که انجام صحیح حج، با منافع آنها سازگاری ندارد، به کمک سلاطین خود فروخته و وعاظ درباری، درصدد بی روح و بی خاصیت کردن حج برآمدند که متأسفانه تا حدودی موفق شدند و این اهرم قوی و بی نظیر را از دست مسلمانان گرفتند.
این اولین بار نیست که حج دچار تحریف شده، بلکه در دوران جاهلیت هم تحریف گردید که با ظهور اسلام و بعثت نبیّ مکرّم، احیا و مورد پاکسازی شد.
اگردر آن روز، کفارقریش بت و… را می پرستیدند و اعمال حج را آلوده به انواع خرافات و بدعت ها کرده بودند، امروز هم بت های غرب مورد پرستش واقع می شوند و اعمال حج آلوده به انواع موهومات و بدعت ها توسط وهابی ها گردیده است که این بار ندای بازگشت به حج ابراهیمی از حلقوم پاک و نورانی بت شکن قرن، حضرت امام خمینی(قدس سره) نواخته شد و ملت مسلمان ایران، با الهام از رهنمودهای حضرت امام راحل و مقام معظم رهبری، حضرت آیه الله خامنه ای، مصمم است حج را به همان حقیقت اصلی اش برگرداند و حج واقعی را از حج آمریکایی جدا کند و فریاد برائت از ظالمان و ستمکاران را به پیروی از حضرت علی(علیه السلام)هرچه رساتر به گوش جهانیان برساند و دست برادری و اتحاد را هرچه بیشتر بفشارند و از هرگونه عمل تفرقه انگیز خودداری نمایند، بلکه از گرفتاری های برادران ایمانی مطلع و آگاه شوند و در رفع آن، در حد وظیفه اسلامی و وجدانی بکوشند و در راه استقلال و ریشه کن کردن سرطان استعمار همفکر و هم پیمان شوند و برای آزادی سرزمین اسلامی فلسطین چاره ای بیندیشند.[۶۳]
پی نوشت:
[۱] . آل عمران: ۹۶.
[۲] . آیت الله جوادی آملی، فصلنامه «میقات حج»، ش۴، ص۵۵.
[۳] . المیزان، ج۳، ص۳۱۹
[۴] . غفاری، ابراهیم، راهنمای حرمین شریفین، ج۱، ص۱۵۷
[۵] . قوله تعالی «وَالاْرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا» بسطها، من دحوت الشیء دحواً بسطته و فی الحدیث یوم دحو الأرض، بسطها من تحت الکعبه و هو الیوم الخامس والعشرون من ذی القعده ; شیخ فخرالدین الطریحی، ج۱، ص۱۳۴.
[۶] . تفسیر برهان، ج۱، ص۱۵۵ و تفسیر العیاشی، ج۱، ص۶۰ والحج فی الکتاب والسنه، ص۱۸۱
[۷] . آل عمران: ۹۶؛ تفسیر برهان، ج۱، ص۳۰۰ و تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۸۶.
[۸] . احتمال هم دارد که آیه اول مربوط به همه ازمنه، از زمان آدم تا خاتم باشد، چنان که ظاهر روایت دوم این است.
[۹] . علل الشرایع، ج۲، ص۴۶۵ و عیون أخبار الرضا، ج۱، ص۲۴۳.
[۱۰] . علل الشرایع، ج۲، ص۴۰۱
[۱۱] . فروع کافی، ج۴، ص۱۹۶ و من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۴۸
[۱۲] . فروع کافی، ج۴، ص۱۹۰
[۱۳] . برهان، ج۱، ص۱۵۵ و ۳۰۰ ; نورالثقلین، ج۱، ص۱۲۶ و درالمنثور، ج۱، ص۳۰۵
[۱۴] . بحار الأنوار، ج۹۶، ص۳۰ و ۴۰ ; من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۴۷ و ۱۴۸ و فروع کافی، ج۴، ص۱۹۰.
[۱۵] . فروع کافی، ج۴، ص۲۱۳.
[۱۶] . درالمنثور، ج۱، ص۳۰۸.
[۱۷] . حج : ۲۷.
[۱۸] . جرعه ای از بیکران زمزم، ص۱۱۰.
[۱۹] . بقره : ۱۲۵.
[۲۰] . بقره : ۱۲۸
[۲۱] . حج : ۲۶
[۲۲] . بقره : ۱۵۸
[۲۳] . نورالثقلین، ج۱، ص۱۹۷
[۲۴] . قصص : ۲۷
[۲۵] . برهان، ج۱، ص۱۵۵ و عیاشی، ج۱، ص۶۰.
[۲۶] . بقره : ۱۲۵.
[۲۷] . برهان، ج۱، ص۱۵۵ و عیاشی، ج۱، ص۶۰.
[۲۸] . فروع کافی، ج۴، ص۲۱۲.
[۲۹] . مستدرک الوسائل، ج۸ ، ص۹ ; برهان، ج۱، ص۳۰۰.
[۳۰] . انفال : ۳۵.
[۳۱] . بقره : ۱۹۹.
[۳۲] . برهان، ج۱، ص۲۰۱.
[۳۳] . ابن اثیر، ج۱، ص۲۹۰ و سیره ابن هشام، ج۱ و ۲، ص۱۹۹، تا ۲۰۴.
[۳۴] . بقره : ۲۰۰.
[۳۵] . نورالثقلین، ج۱، ص۱۹۸ و برهان، ج۱، ص۲۰۲ و درالمنثور، ج۱، ص۵۵۷ (شبیه به این روایت).
[۳۶] . مجمع البیان، ج۱، ص۵۰.
[۳۷] . مجمع البیان، ج۳، ص۲۹ ; نورالثقلین، ج۲، ص۲۱۷ ; درالمنثور، ج۴، صص۱۸۸ و ۱۸۹
[۳۸] . راجع به نسیء، معانی دیگری هم ذکر شده که به خاطر مربوط نبودن به بحث، از ذکر آن خودداری می کنیم.
[۳۹] . بقره : ۱۹۸.
[۴۰] . درالمنثور، ج۱، صص۵۳۴ و ۵۳۵.
[۴۱] . حج : ۲۸.
[۴۲] . این یکی از معانی آیه است، معانی دیگر هم برای آیه ذکر شده است.
[۴۳] . بقره : ۱۸۹.
[۴۴] . نورالثقلین، ج۱، صص۱۴۶ و ۱۴۸ و درالمنثور، ج۱، صص۳۸۴ تا ۳۸۹.
[۴۵] . صافی، ج۲، ص۳۱۹.
[۴۶] . اعراف : ۲۸.
[۴۷] . صافی، ج۲، ص۱۸۷ ; مجمع البیان، ج۲، صص۴۱۰ و ۴۱۳ ; درالمنثور، ج۳، صص۴۳۶ و ۴۳۷.
[۴۸] . ابن اثیر، ج۱، ص۲۹۰.
[۴۹] . اعراف: ۳۲.
[۵۰] . درالمنثور، ج۳۲، صص۴۴۶ و ۴۴۰.
[۵۱] . بقره : ۱۹۶
[۵۲] . بحار الأنوار، ج۲۰، ص۳۱۷ تا ۳۷۷ ; تاریخ طبری، ج۱، صص۶۲۷ و ۶۲۸ ; ابن اثیر، ج۱، صص۵۸۲ تا ۵۹۰ ; سیره ابن هشام، ج۲، ص۳۰۸ تا ۳۲۲.
[۵۳] . فتح : ۱۸.
[۵۴] . ابن اثیر، ج۱، ص۶۰۳ و سیره ابن هشام، ج۲، ص۳۷۰.
[۵۵] . تعداد عمره پیامبر میان ۳ و ۹ ذکر شده است ; من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۷۵، باب ۱۷۱ و وافی، ج۳، ص۲۳۰.
[۵۶] . اسراء: ۸۱
[۵۷] . بحار الأنوار، ج۲۱، ص۳۷۸ تا آخر ; فروع کافی، ج۴، ص۲۴۵ ; ابن اثیر، ج۱، ص۶۵۱ و ۶۵۲ ; سیره ابن هشام، ج۲، ص۶۰۱ به بعد.
[۵۸] . بحار الأنوار، ج۲۱، ص۳۹۸ ; فروع کافی، ج۴، صص۲۴۵ و ۲۵۱ ; فقیه، ج۲، ص۱۴۵ ; ابن اثیر، ج۱، ص۶۵۳، عدد حج النبی(صلی الله علیه وآله) .
[۵۹] . بقره : ۱۹۶.
[۶۰] . حج : ۲۷.
[۶۱] . بحار الأنوار، ج۵۲ ، ص۱۵۱.
[۶۲] . بحار الأنوار، ج۵۲ ، ص۱۵۲.
[۶۳] . . با استفاده از رهنمودهای حضرت امام خمینی(قدس سره).
منبع:مجله میقات حج بهار ۱۳۸۴، شماره ۵۱