- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- 0 نظر
آیین بودایی، یکی از بزرگ ترین آیین های جهان است که به ویژه در قاره آسیا پیروان پرشماری دارد. این آیین که در حدود سده ۶ قبل از میلاد، با تعلیمات گئوتمه بودا در هند به ظهور رسید، در طی چند سده بعد در مناطق اطراف هند و به ویژه در شمال آن گسترش پر شتابی یافت.
از آنجا که سرزمین های شمال شرقی ایران و شمال غربی هند محل شکل گیری شاخه مهایانه بودایی، و نیز نخستین محل برخورد نزدیک دو فرهنگ بودایی و اسلامی بوده است، در مقاله حاضر به چگونگی انتشار و تحول این آیین تا دوره ساسانیان، و پس از آن از میان رفتن تدریجی آن در دوره اسلامی پرداخته شده است.
گسترش آیین بودایی در هند
با زوال سلسله موریایی در هند و روی کار آمدن حاکمانِ نه چندان قدرتمند، این سرزمین ها در طول سده های ۲ ق.م تا سده ۱ م دستخوش جابجایی های مکرر قدرت میان سکاها، پارت ها و کوشان ها شد. چنین به نظر می رسد که این هر سه قدرت، در دوره های پراکنده حکومت خود نسبت به ادیان و فرهنگ های گوناگون قلمروشان مدارا نشان می دادند و مردم را در فعالیت های دینی خود آزاد می گذاشتند.
از این رو، این دست به دست شدن های پی در پی قدرت، اگرچه همراه با نابسامانی های سیاسی و اجتماعی بود، اما مانع نفوذ تدریجی آیین بودایی و گرویدن مردم این نواحی به آن نشد.
نقش سکاها و کوشان ها در گسترش آیین بودایی
سکاها و بیش از آنها کوشان ها در ترویج آیین بودایی نقش مؤثری داشتند. سکاها بوداییان را به حفظ و نگاهداری بناهای دینی خود تشویق می کردند. کوشان ها نیز با بوداییان روابط خوبی داشتند، به ویژه کنیشکه، با آنکـه ظاهراً خود بودایی نبود، با ساختن استوپه ها و صومعه های بودایی و کمک به بوداییان، امکان ترویج و گسترش بی سابقه آیین بودایی در تمام قلمروِ کوشان ها و مناطق دورتر را فراهم آورد.[۱]
راه یافتن آیین بودایی به آسیای میانه
این آیین در دوران فرمانروایی کوشان ها، به ویژه از طریق راه کاروانی مشهوری که از تکسیله (تکشه شیله) آغاز می شد و از بامیان به بلخ و ترمذ در مرز افغانستان می رسید، به آسیای میانه راه یافت. در همین مسیر و شرق آن است که آثار باستانی متعددی از صنعت و هنر بودایی کشف شده است.[۲]
صومعه ها و آثار تاریخی
بسیاری از مورخان و سیاحان از این آثار تاریخی و بقایای باستان شناختیِ بر جا مانده از عصر کوشان ها یاد کرده اند؛ از جمله آنان هیون تسانگ، سیاح چینی سده ۷ م است که از ۱۰۰ صومعه بودایی در هر یک از شهرهای بلخ، بامیان و کاپیسا نام برده، و به حضور هزاران راهب در هر یک از آنها اشاره کرده است.
هیون تسانگ از معبد نوبهار در جنوب غربی بلخ با نام «نَوه ویهاره» یا «سنگهارامه» به معنی صومعه جدید یاد کرده، و آن را تنها معبد بودایی در منطقه هندوکش دانسته است که سلسله پیوسته ای از استادان مفسرِ متون مقدس در آنجا بوده اند. او به مجسمه بودای موجود در معبد و آثار باقی مانده از بودا، ازجمله دندان، جارو و تشت مخصوص تطهیر او و همچنین مراسمی که برای نمایش این آثارِ برجا مانده، بر پا می شد، اشاره کرده است.[۳]
محدود شدن آیین بودایی در هند در سده پنجم میلادی
حمله هون های سفید یا هپتالیان به قندهار و نواحی مرکزی هند در حدود سال ۴۴۰ م، و پس از آن اشغال این سرزمین ها توسط ترک ها نیز از جمله عواملی بود که حضور بوداییان در این مناطق را محدودتر ساخت.[۴]
آشنایی ایرانیان با بودیسم در سده سوم قبل از میلاد
سرزمین های شمال شرقی ایران (شمال غربی هند قدیم)، بخشی از مرز میان هند و ایران را تشکیل می داد که در سده ۳ ق.م هنوز یونانیان بر آن حکومت داشتند. در این مناطق ایرانیان، هندیان و یونانیان در کنار یکدیگر می زیستند، با فرهنگ های یکدیگر آشنا می شدند و از هم تأثیر می پذیرفتند.
در چنین زمینه فرهنگی ای بود که آیین بودایی با نفوذ به این سرزمین ها گسترش آغازین خود را به خارج از هند به سمت شمال و غرب آغاز کرد. در واقع مردمان این مناطق، از جمله نخستین گروندگانِ غیرهندی به آیین بودایی به شمار می روند که با کوشش های آشوکا، برجسته ترین پادشاه سلسله موریایی هند، در فرستادن مبلغان و ساختن معابد و استوپه های بسیار در نقاط مختلف، به این آیین گرایش پیدا کرده بودند.[۵]
چنانکـه محققان تاریخ آیین بودایی اشاره کرده اند، در همین زمینه های اجتماعی، تاریخی و دینی است که شاخه مهایانه بودایی به تدریج شکل گرفت و گسترش رو به شرق خود به سمت ختن و چین را آغاز کرد.
همچنین در همین بستر فرهنگی ـ اجتماعی پویا بود که هنر مشهور به سبک قندهاری در میان بوداییان این مناطق به ظهور رسید و توسعه یافت. هنر قندهاری که با شاخه مهایانه پیوند نزدیکی دارد، سبکی است که در آن تعامل هنرهای یونانی و ایرانی با هنر هندی به روشنی پیداست. در زمینه این هنر است که نخستین بار مجسمه های بودا با شمایل انسانی ساخته شد و تصویر بودهی ستوه ها و مردمان عادی در نقش برجسته هایی که در تزیین معابد و استوپه های بودایی به کار رفته اند، پدیدار شد.[۶]
کلمه «بهار»: نشانه حضور گسترده آیین بودایی در ایران
برخی از محققان با در نظر گرفتن کلمه «بهار»، که نام بسیاری از روستاهای ایران است، به عنوان صورت مقلوب کلمه سنسکریتِ «ویهاره» به معنی معبد بودایی، و بررسی پراکندگیِ روستاهای متعدد با این نام در افغانستان، شرق آسیای میانه و شمال شرق ایران، وجود این نام ها را نشانه وجود معابد بودایی، و در نتیجه حضور آیین بودایی در این مناطق در دوره های باستان دانسته اند.[۷]
مترجمان ایرانی متون مقدس بودایی به زبان چینی
چنان کـه اشاره شد، در دوره هایی که حکومت این سرزمین ها به دست پارتیان بود، نیز آزادی دینی امکان ادامه حیات و گسترش آیین بودایی را فراهم می آورد و در طول نخستین سده های میلادی گروهی از بوداییان ایرانی برای تبلیغ به چین رفتند و متون مقدس بودایی را به زبان چینی ترجمه کردند. چند تن از مهمترین این مترجمانِ آثار بودایی از زبان پالی و سنسکریت به چینی اینانند[۸]:
۱- آن شی کاو (شاه زاده ای پارتی که ترجمه ۱۷۹ اثر بودایی به زبان چینی را به او نسبت داده اند)
۲- آن هوان
۳- آن فاهین
۴- ته آن ووتی
۵- آن فاشین
وجود پیشوندِ «آن» در ابتدای نام همه آنها ــ که معادل چینی ارشکی یا اشکی است ــ نشانه ایرانی بودن و وابستگی این افراد به خاندان اشکانی است.[۹]
فیلسوفان ایرانی آیین بودایی
همچنین مطابق با برخی از روایات چینی، چی تسانگ، تنظیمکننده قواعد مکتب فلسفی «مادهیه میکه» از مهمترین مکاتب فلسفی مهایانه، و بودهی دهرمه، بنیانگذار طریقه دهیانه، هر دو از بوداییان سرزمین های ایرانی بوده اند.[۱۰]
ادامه حیات آیین بودایی در ایران زرتشتی
با روی کار آمدن ساسانیان که خود را مدافعان دین زرتشتی میدانستند، بوداییان ایران همچون مانویان و مسیحیان مورد تعقیب و آزار قرار گرفتند و بسیاری از معابد آنان در آتش سوخت. اما چنین به نظر می رسد که این فشارها که به ویژه در ابتدای کار ساسانیان شدت بیشتری داشت، مانع ادامه حیات و فعالیت بوداییان در شمال شرقی و شرق ایران نشد و تا نخستین سده های ورود اسلام به ایران، بوداییان همچنان در مناطقی همچون بامیان، هده و بلخ حاضر و فعال بودند.
آیین بودایی در ایران پس از ظهور اسلام
با این همه، ظهور اسلام و حرکت گسترده روبه شرق آن بود که ضربه نهایی را بر آیین بودایی در مناطق شرقی و شمال شرقی ایران وارد آورد و به حیات این آیین در این مناطق پایان بخشید.
فتح سرزمین های بودایی نشین ایران در سده ۷ م، همچون فتح دیگر بخش های ایران، گاه توأم با جنگ و خشونت، و گاه با مذاکره و بستن پیمان نامه های صلح صورت گرفت.[۱۱] و در هر حال، به هیچ وجه به معنای استقرار توأم با آرامشِ دولت اسلامی در این مناطق نبود. حاکمان و مردم بیشتر شهرهای بزرگ و کوچک این مناطق به محض یافتن هر فرصتی، پیمان های صلح را شکسته، بر ضد عرب ها قیام می کردند. همین امر موجب شد که این سرزمین ها در طول دهه های متمادی دستخوش ناآرامی ها و جنگ و صلح های متعدد باشند.[۱۲]
نابودسازی مجسمه ها و معابد بودایی در دوره اسلامی
در همین سده های نخست هجری است که مجسمه های بودا سوزانیده، و بیشتر معابد بودایی تخریب شد و به جای آنها مساجدی بنا گردید.[۱۳] مشهورترین این معابد، معبد نوبهار بلخ بود که نخست در زمان حکومت معاویه در سال ۴۲ ق، مصادف با سال ۶۶۲ م به دستور قیس بن هیثم سلمی والی خراسان، هنگام شورش مردم بلخ[۱۴]، و بار دیگر در ۱۷۹ ق، مصادف با ۷۹۵ م به دستور فضل وزیر هارون الرشید ویران شد و مسجدی به جای آن بنا گردید.[۱۵]
با این همه، جغرافی دانانِ مسلمان ساختمان نوبهار را پیش از ویرانی آن، به طور کامل شرح داده اند؛ چنانکـه آن را دارای گنبدی به نام استن وصف کرده اند که رواقی دایره مانند آن را احاطه کرده بوده، و در اطراف ساختمان آن ۳۶۰ اتاق مخصوص خادمان وجود داشته است.
در بالای گنبد پرچم هایی از ابریشم افراشته بوده، و بت موجود در معبد نیز با پارچه های ابریشمی و جواهرات آراسته بوده است.[۱۶] این معبد و مجسمه موجود در آن چنان اهمیتی داشت که پادشاهان هند، چین و کابل برای زیارت و تعظیم آن به بلخ می آمدند. به گفته مؤلف «حدود العالم»، بقایای معبد نوبهار تا حدود سده ۱۰ م، و به گفته اسفزاری در «روضات الجنات» تا سده ۱۵ م برجای بوده است.[۱۷]
معابد شهر بامیان نیز با به تصرف درآمدن شهر توسط یعقوب لیث صفاری در سال ۲۵۶ ق، مصادف با ۸۷۰ م تخریب گشت و تمثال هایی از آن به مدینه فرستاده شد. در دوران حکومت حجاج نیز عرب ها مقادیر قابل توجهی از معابد این ناحیه به غنیمت گرفتند.[۱۸]
گرویدن بوداییان ایران به اسلام
با گذشت زمان بوداییانِ شرق ایران نیز همچون بخش بزرگی از جمعیت زرتشتی دیگر نقاط ایران به تدریج اسلام آوردند، چنانکـه آخرین نشانه های حضور بوداییان در ایران را در سده ۱۰ م در کابل و مناطق اطراف آن می توان یافت[۱۹]؛ و پس از آن سخنی از پیروان این دین در آثار مورخان و جغرافی دانان به چشم نمی خورد.
بازگشت موقت آیین بودایی به ایران با پیروزی مغول
بعد از گذشت بیش از ۳۰۰ سال و با اشغال ایران توسط مغولان و روی کار آمدن ایلخانان در سده ۱۳ م بود که آیین بودایی بار دیگر به ایران راه یافت. در این دوران حکمرانان مغول معابد بودایی متعددی را در نقاط مختلف ایران ساختند و هزینه های سنگینی برای آنها صرف کردند.
آنها شمار زیادی از روحانیان بودایی را به ویژه از تبت آوردند و در این معابد جای دادند. این روحانیان در دستگاه حکومتی از نفوذ بالایی برخوردار بودند و بر تصمیمگیری های حاکمان مغول تأثیر می گذاشتند. در زمان ارغون شاه نفوذ بوداییان که غالباً از بزرگان و اشراف مغول و وابسته به خانواده حاکم بودند، به اوج خود رسید.
اما درباره میزان گرایش مردم عادی ایران به آیین بودایی، به سبب سکوت منابع تاریخی، سخن قاطعی نمی توان گفت. در هر حال، چنین به نظر می رسد که این آیین در آن هنگام آیینی بیگانه، و وابسته به طبقه حاکم شمرده می شده، و پیروان چندانی در میان توده های مردم ایران نداشته است.
در این دوران مسلمانان با راهبان بودایی و حتی لاماهای تبتی به گفتگو و مناظره می پرداختند و مباحثاتی میان عارفان مسلمان و راهبان بودایی ثبت شده که بیانگر احاطه کامل این بزرگان بر آموزه های آیین بودایی است.[۲۰] با مسلمان شدن غازان خان در اواخر سده ۱۳ م، آیین بودایی از ایران رخت بربست و اغلب معابد و صومعه های بودایی ویران شد و به جای آنها مساجدی بنا گردید.[۲۱]
نفوذ عمیق آیین بودایی در فرهنگ ایرانی
در نگاهی عمیق تر به سیر تحول آیین بودایی در ایران دوره اسلامی، چنین به نظر می رسد که به رغم از میان رفتن تدریجی آیین بودایی در میان ایرانیان در نخستین سده های اسلامی، تأثیر بی هیاهوی آن در زمینه های گوناگون فرهنگ این مردم همچون برخی آداب و رسوم، اعتقادات دینی و زندگی معنوی، و نیز ادب پارسی دوره های بعد همچنان باقی ماند. بررسی تفصیلی این تأثیرات قطعاً نیازمند مجالی بیشتر و پژوهشی گسترده تر است؛ از این رو، در اینجا تنها به ذکر برخی نمونه ها بسنده می شود.
خرید و فروش بت در بخارا
نرشخی در تاریخ بخارا به وجود بازار سالیانه ای به نام بازار ماخ روز در سده ۱۰ م اشاره می کند که هر سال دو بار و هر بار یک روز در شهر بخارا بر پا می شده است و مردم بخارا پس از گذشت ۳ سده باز در آن به خرید و فروش بت می پرداخته اند؛ چنانکه این نکته تعجب وی را برانگیخته بوده است.[۲۲]
باور به تناسخ در جنبش های ایرانی
باور به تناسخ را که از جمله معتقدات بسیاری از فرقه های قیام کننده خراسانی همچون ابومسلمیه و خرم دینان بود، نیز می توان از جمله بازمانده های پنهان تعالیم بودایی دانست.
نفوذ فرهنگ بودایی در تصوف خراسانی
از سوی دیگر، نواحی شرقی ایران و به ویژه سرزمین بلخ با پیشینه هزار ساله بودایی، خاستگاه شاخه ای از تصوف اسلامی بود که بعدها به «تصوف خراسانی» شهرت یافت. بسیاری از صوفیان برجسته دوران نخستین تصوف چون ابراهیم ادهم از این مناطق برخاستند و در چنین زمینه فرهنگی ای پرورش یافتند.
به همین سبب بسیاری از محققان تاریخ تصوف شباهت های میان شرح حال و گاه سخنان بزرگان صوفیه، مانند ابراهیم ادهم، و اقوال و سرگذشت بودا، و نیز شباهت های میان آداب خانقاهی، به ویژه در برخی طریقه ها، و زندگی رهبانی بودایی را شواهدی از تأثیر آیین بودایی بر تصوف اسلامی به شمار آورده اند.[۲۳]
نفوذ فرهنگ بودایی در ادب پارسی
یادگارهای بودایی در ادب پارسی نیز در کلماتی چون بت، بت طراز، بت فرخار، بت ماهروی، بت بلخ، بت قندهار و… که معرف زیبایی وصف ناشدنیِ معشوقند، و نیز در اصطلاحاتی چون بهار، نوبهار، بتخانه فرخار، بتخانه چین و… که شاعران ایرانی آنها را به صورت های گوناگون در اشعار خود به کار برده اند، باقی مانده است.[۲۴]
نتیجه گیری
آیین بودایی پیش از میلاد مسیح به ایران وارد شد و تا پیش از ظهور اسلام، خصوصا در شمال شرقی ایران، به حیات خود ادامه داد. روی کار آمدن ساسانیان زرتشتی مسلک موجب ضعف آیین بودایی شد، اما مانع ادامه حیات و فعالیت بوداییان در ایران نشد. ظهور اسلام و حرکت گسترده رو به شرق آن بود که ضربه نهایی را بر آیین بودایی در مناطق شرقی و شمال شرقی ایران وارد آورد و به حیات این آیین در این مناطق پایان بخشید. با گذشت زمان بوداییان شرق ایران نیز به تدریج اسلام آوردند؛ و اشغال ایران توسط مغولان نیز تنها به صورت موقت آیین بودایی را به ایران بازگرداند.
به رغم از میان رفتن تدریجی آیین بودایی در میان ایرانیان، تأثیر بی هیاهوی آن در زمینه های گوناگون فرهنگ این مردم همچون برخی آداب و رسوم، اعتقادات دینی و زندگی معنوی، همچنان باقی ماند.
پی نوشت ها
[۱] . مجتبائی، ایران و هند در دوره ساسانی، ص۶۵-۶۶
[۲] . امریک، Buddhism Among Iranian Peoples، ص۹۵۶
[۳] . واترز، On Yuan Chwang’s Travels in India، ص۱۰۸-۱۱۰
[۴] . مجتبائی، ایران و هند در دوره ساسانی، ص۷۲
[۵] . مجتبائی، ایران و هند در دوره ساسانی، ص۶۲، ۶۴-۶۵
[۶] . تسوکاموتو، Buddhism in China and Korea، ص۱۸۷؛ امریک، Buddhism Among Iranian Peoples، ص۹۵۵-۹۵۶
[۷] . نک : بولیت، Naw Bahar and the Survival of Iranian Buddhism، ص۱۴۰-۱۴۳
[۸] . ساها، Buddhism and Buddhist Literature in Central Asia، ص۲۴-۲۵
[۹] . نک : هری، Persian Buddhist Translators in China، ص۵۱۰
[۱۰] . تسوکاموتو، Buddhism in China and Korea، ص۲۰۴ -۲۰۲؛ مجتبائی، ایران و هند در دوره ساسانی، ص۸۶
[۱۱] . نک : بلاذری، فتوح البلدان، ص۴۰۳؛ کوفی، چچ نامه، ص۱۱۸-۱۲۲
[۱۲] . نک : بلاذری، فتوح البلدان، ص۴۰۳؛ نرشخی، تاریخ بخارا، ص۴۵-۵۷
[۱۳] . ابنرسته، الاعلاق النفیسه، ج۷، ص۲۹۱؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۴۷۵-۴۷۶؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۴۰۹
[۱۴] . یاقوت، بلدان، ج۴، ص۸۱۹
[۱۵] . جهشیاری، الوزراء و الکتاب، ص۱۲۳
[۱۶] . یاقوت، بلدان، ج۴، ص۸۱۷-۸۱۸
[۱۷] . هادی، حدود العالم، ص۳۹۱، اسفزاری، روضات الجنات، ص ۱۵۵-۱۵۶
[۱۸] . گردیزی، زین الاخبار، ص۱۴۹؛ ابن ندیم، الفهرست، ص۴۱۰
[۱۹] . ابن حوقل، صوره الارض، ج۲، ص۴۵۰
[۲۰] . رشیدالدین، جامع التواریخ، ج۲، ص۱۳۳۱-۱۳۳۲؛ علاءالدوله، چهل مجلس، ص۱۵۰-۱۵۴
[۲۱] . لمتن، تداوم و تحول در تاریخ میانه ایران، ص۲۷۷؛ اشپولر، Die Mongolen in Iran، ص۱۵۴-۱۵۶
[۲۲] . نرشخی، تاریخ بخارا، ص۲۵-۲۶
[۲۳] . امین، بازتاب اسطوره بودا در ایران و اسلام، ص۱۴۹
[۲۴] . نک : بیلی، The Word « But» in Iranian، ص۲۸۳ -۲۷۹
منابع
۱. ابن حوقل، محمد بن حوقل، صوره الارض، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، ۱۹۳۸م
۲. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۲۰ق
۳. ابن رسته، احمد بن عمر، الأعلاق النفیسه، بیروت، دار صادر، چاپ اول، ۱۸۹۲م
۴. اسفزاری، معین الدین محمد، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۳۸ش
۵. امین، حسن، بازتاب اسطوره بودا در ایران و اسلام، تهران، میرکسری، چاپ اول، ۱۳۷۸ش
۶. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، بیروت، دار و مکتبه الهلال، چاپ اول، ۱۹۸۸م
۷. جهشیاری، محمد بن عبدوس، الوزراء و الکتاب، بیروت، دار الفکر الحدیث، چاپ اول، ۱۴۰۸ق
۸. رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، تهران، دنیای کتاب، چاپ اول، ۱۳۵۶ش
۹. سمنانی، علاءالدوله، چهل مجلس، تهران، اساطیر، چاپ اول، ۱۳۷۹ش
۱۰. کوفی، علی بن حامد، فتحنامه سند معروف به چچ نامه، حیدرآباد، مجلس مخطوطات فارسیه، چاپ اول، ۱۹۳۹م
۱۱. گردیزی، عبدالحی بن ضحاک، زین الاخبار، تهران، دنیای کتاب، چاپ اول، ۱۳۶۳ش
۱۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت، مؤسسه عز الدین، چاپ اول، ۱۴۱۳ق
۱۳. لمبتن، آن، تداوم و تحول در تاریخ میانه ایران، تهران، نشر نی، چاپ هفتم، ۱۴۰۲ش
۱۴. مجتبائی، فتح الله، «ایران و هند در دوره ساسانی»، تهران، نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان، ۱۳۵۸ش، شماره ۲۰
۱۵. نرشخی، محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۶۳ش
۱۶. هادی، یوسف، حدود العالم من المشرق الی المغرب، القاهره، دار الثقافیه للنشر، چاپ اول، ۱۴۲۳ق
۱۷. یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵م
۱۸. Bulliet, R. W., « Naw Bahar and the Survival of Iranian Buddhism» , Iran, London, 1975, vol. XIII
۱۹. Bailey, H.W., « The Word « But» in Iranian» , Bulletin of the School of Oriental Studies, 1974, vol. VI
۲۰. Emmerick, R. E., « Buddhism Among Iranian Peoples» , The Cambridge History of Iran, vol. III(2), ed
۲۱. Hori, K., « Persian Buddhist Translators in China» , The Dastur Hoshang Memorial, Bombay, 1918
۲۲. Saha, K., Buddhism and Buddhist Literature in Central Asia, Calcutta, 1970
۲۳. Spuler, B., Die Mongolen in Iran, Leiden, 1985
۲۴. Tsukamoto, Z., « Buddhism in China and Korea» , The Path of the Buddha, ed. K.W. Morgan, New York, 1956
۲۵. Watters, T., On Yuan Chwang’s Travels in India, London, 1973
منبع مقاله | اقتباس از:
فلاحتی موحد، مریم، بودایی آیین، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۳، ص۳۳۹، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش