- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
چندی پیش، مولوی گرگیج امام جمعه سابق آزاد شهر گلستان در خطبه های نماز جمعه خود، طی اظهاراتی تفرقه افکنانه، به ساحت مقدس اهل بیت (علیهم السلام) آشکارا توهین نمود.
مولوی گرگیج در سخنان خود چنین اظهار کرده بود که مادر بزرگوار امام زین العابدین (علیه السلام)، دختر یزدگرد بوده و خلیفه دوم عمر بن خطاب پس از فتح ایران و به اسارت درآمدن آن بانو، او را به ازدواج امام حسین (علیه السلام) درآورد و امام سجاد (علیه السلام)، نتیجه این ازدواج و پیوند است و دیگر امامان نیز از همین نسل به وجود آمده اند. بنابراین اگر خلافت عمر بن خطاب را نپذیریم، اعتبار امامان [شیعه] و نسب آن بزرگواران را زیر سوال برده ایم!
انگیزه مولوی گرگیج از طرح این سخنان
با توجه به اهمیت و جایگاه اهل بیت (علیهم السلام) در میان مسلمانان و به ویژه شیعیان، شایسته بود مولوی گرگیج در ایراد سخنانی این چنین تفرقه افکنانه، تامل بیشتری می نمود و احساسات میلیون ها مسلمان را با این سخنان، جریحه دار نمی کرد. بدیهی است اگر تدبیر دلسوزان نظام و کشور نمی بود، چه بسا ماجرا به گونه ای دیگر رقم می خورد و آتش فتنه ای عظیم در میان مسلمانان شعله ور می گشت.
مولوی گرگیج نمی تواند ادعا کند که این سخنان را بدون توجه به پیامدهای منفی آن مطرح کرده است؛ زیرا هر چه باشد او در کشور شیعی ایران زندگی می کند و به حساسیت های مذهبی مردم ایران زمین، کاملا آگاه است. بنابراین جا دارد بررسی شود که چه انگیزه ای باعث شده فردی در جایگاه امامت جمعه یک شهر، سخنانی این چنین تنش زا بر زبان بیاورد.
آنچه به نظر می رسد این است که طرح این قبیل موضوعات تنش آفرین از سوی مولوی گرگیج از دو حال خارج نیست: یا عالمانه و عامدانه در قالب جمله شرطیه چنین نسبتی به امامان شیعه (علیهم السلام) داده تا مسلمانان و خصوصا شیعیان را به واکنش و عکس العمل در قبال آن وادارد و در نتیجه خود به چهره ای رسانه ای شود؛ یا در اقدامی همسو با شبکه های معاند و فتنه گر که شب و روز بر طبل اختلافات مذهبی بین مسلمانان می کوبند، به چنین کاری مبادرت نموده است که در هر دو صورت، صلاحیت و شایستگی ایشان جهت تصدی جایگاه خطیر امام جمعه شهر که باید نماد و عنصر وحدت آفرین جامعه باشد زیر سوال می رود.
ادعای مولوی گرگیج در ترازوی تاریخ
تردیدی نیست که سخنان مولوی گرگیج پیرامون ازدواج امام حسین (علیه السلام) با شهربانو دختر یزدگرد، فاقد هر گونه پشتوانه علمی است و با داده های تاریخی و نیز با آموزه های کلامی و فقهی همخوانی ندارد.
هر چند در برخی منابع تاریخی، سخن از اسارت شهربانو در زمان خلیفه دوم آمده است، ولی در این باره اختلاف است. طبق برخی از منابع این رویداد در زمان خلافت عثمان بن عفان اتفاق افتاده است:
«عبدالله عامر چون خراسان را فتح کرد، دو دختر از یزدگرد پادشاه عجم را گرفت و برای عثمان فرستاد، پس یکی را به امام حسن (علیه السلام) و دیگری را به امام حسین (علیه السلام) داد و آن را که امام حسین (علیه السلام) گرفت، امام زین العابدین (علیه السلام) از او به هم رسید، چون آن حضرت از او متولد شد، او به رحمت الهی واصل شد».[۱]
اما دیدگاه دیگر که صحیح هم به نظر می رسد سخن مرحوم شیخ مفید در الارشاد است. وی معتقد است که شهربانو در زمان خلافت امام علی (علیه السلام) به مدینه آورده شد و با امام حسین (علیه السلام) ازدواج نمود:
«امامِ پس از حضرت امام حسین (علیه السلام)، فرزندش ابو محمد على بن الحسین امام سجاد (علیه السلام) است که کنیه او ابو الحسن نیز می باشد. مادرش شاه زنان دختر یزدگرد شاهنشاه ایران است که او را شهربانو هم مى گفته اند.
گفته اند امیرالمومنین على (علیه السلام) حریث بن جابر حنفى را به حکومت یکى از نواحى مشرق برگمارد و او در زمان حکومت خود، دو دختر یزدگرد را به حضور على (علیه السلام) فرستاد. آن حضرت هم شاه زنان را به فرزندش حسین (علیه السلام) بخشید. از آن مخدره، حضرت سجاد (علیه السلام) متولد شد و دیگرى را به محمد بن ابو بکر بخشید و قاسم بن محمد از او به وجود آمد».[۲]
بنابراین از نگاه تاریخی، دیدگاه واحدی در این مسئله وجود ندارد و نمی توان صرفا بر اساس یک گزارش تاریخی، موضوع فقهی و کلامی مهمی را بر آن مترتب و ادعا نمود.
اجازه و عدم اجازه امام معصوم (ع) در جنگ و جهاد
بر فرض پذیرش این ادعا و این که از نظر تاریخی چنین چیزی واقعیت داشته است، باز هم سخنان مولوی گرگیج و استدلال وی قابل پذیرش نیست؛ زیرا بر اساس آموزه های شیعه، جنگ ابتدایی زمانی مشروعیت دارد که اذن و اجازه امام معصوم (علیه السلام) را داشته باشد و بدون اذن و اجازه امام معصوم (ع)، اصلا جهاد ابتدایی محقق نمی شود. شیخ طوسی در این باره می فرماید:
«اگر همه شرایط جهاد کننده که قبلا ذکر کردیم فراهم شد، جهاد واجب نمی شود مگر امام (علیه السلام) یا کسی که از سوی او منصوب به جهاد است، وجود داشته باشد … و اگر امام یا فرد منصوب از سوی او نباشد، وجوب جهاد ساقط است… و جهاد با امامان ستمگر یا بدون امام، اشتباه و قبیح است و انجام دهنده آن مستحق سرزنش و عقاب است».[۳]
بنابراین در این شرایط دو حالت وجود دارد: یا خلیفه دوم با اذن امام علی (علیه السلام) با ایران جنگیده است یا بدون اذن آن حضرت؛ اگر جنگ او همراه با اذن امام علی (علیه السلام) بوده باشد، جهادش مشروعیت دارد هر چند خلافتش مشروعیت نداشته باشد؛ چون مهم این است که امام (علیه السلام) به وی اجازه داده است.
اما اگر جنگ و رویارویی خلیفه دوم با مردم ایران بدون اذن امام علی (علیه السلام) بوده باشد، بر اساس نصوص شیعه، تمام اموال و اسرایی که در این پیکار به غنیمت گرفته شده، تحت مالکیت امام معصوم که امام علی (علیه السلام) است می باشد.
به عبارت دیگر، حتی اگر از نظر شیعیان، جنگ خلیفه دوم با مردم ایران مشروعیت نداشته باشد، باز تمام اموال و غنایمی که خلیفه در این جنگ به دست آورده است، تحت مالکیت مقام امامت و شخص معصوم (ع) است.
بنابراین اگر شهربانو به عنوان اسیر و کنیز در اختیار امام قرار گرفته باشد، مالکیتش با امام بوده است و شبهه کاملا برطرف می شود و این مسئله هیچ ارتباطی با حقانیت یا عدم حقانیت خلافت خلیفه دوم ندارد.
تفاوت جنگ با جهاد دفاعی
نکته قابل توجه دیگر این که ما اصل فتوحات را با قوه قهریه تایید نمی کنیم و بر این باوریم اسلام بنا نداشته با تکیه بر شمشیر به کشورگشایی بپردازد؛ ولی جنگ های اعراب مسلمان با ایرانیان، در آغاز، جهاد ابتدایی از طرف اعراب مسلمان نبود بلکه دفاعی در برابر تهاجم ایرانیان به شمار می رفت.
وقتی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در سال ششم هجری بعد از صلح حدیبیه با نوشتن نامه هایی، پادشاهان آن زمان جهان را به اسلام و تسلیم در برابر حق دعوت کرد، این دعوت چنان بر شاه متکبر ایران سنگین بود که به عامل خود در یمن دستور داد به مدینه رفته و سر مدعی نبوت و اسلام را قطع کند و برای وی بفرستد!
حکومت قدرتمند و در عین حال خودکامه ایران، حاضر نبود حکومت نوپای اسلامی را تحمل کند. از این رو، در صدد نابود کردن آن برآمد. خطبه امیرالمومنین علی (علیه السلام) بهترین شاهد و گواه بر این حقیقت است که ایرانیان، سودای حمله به کشور اسلامی را داشتند:
«فأما ما ذکرت من مسیر القوم إلى قتال المسلمین، فإن الله سبحانه هو أکره لمسیرهم منک، و هو أقدر على تغییر ما یکره…».(نهج البلاغه/خطبه ۱۴۶) اما آنچه یاد آور شدى که آنها به سوى جنگ با مسلمانان آمدهاند، (و این دلیل قوت و قدرت آنهاست و تو را نگران ساخته) خداوند بیشتر از تو حرکت آنها را ناپسند مىدارد، و او بر تغییر آنچه نمىپسندد تواناتر است.
همان گونه که در خطبه امام علی (علیه السلام) آمده، حضرت تصریح فرموده که آنان (سپاه ایرانیان)، تصمیم به نبرد و پیکار داشته و به جنگ با مسلمانان آمده اند.
بنابراین جنگ با ایرانیان در واقع جنگی دفاعی بوده و مشروعیت آن، به اجازه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا امام معصوم (علیهم السلام) و حتی خلیفه نیاز نداشت. دفاع بدون هیچ قید و شرطی مشروع و منوط به اجازه است و غنایم حاصل از جنگ دفاعی، حلال می باشد؛ خواه خلافت خلیفه مشروع باشد یا نباشد.
ادعای مولوی گرگیج سخنی بی اساس
در هر حال آنچه از سخنان مولوی گرگیج برداشت می شود، این است که این گونه سخنان، به قصد توهین و اهانت بیان شده است. در بحث ها و مناظره های علمی معتبری که تاکنون صورت گرفته و یا تحلیل داده های تاریخی، هرگز از این زاویه به طرح موضوع توجیه خلافت خلفا ورود نشده و حتی دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) و امثال ابن تیمیه و دیگران، در هیچ مقطعی از تاریخ، چنین استدلالی نکرده اند و نسبت به طهارت و پاکیزگی نسب ائمه معصومین (علیهم السلام) متعرض نشده اند؛ زیرا کسی که اندک شناختی از معارف اسلامی و قرآنی داشته باشد، هیچگاه در این ساحت اهل بیت (علیهم السلام) تشکیک نمی کند و اساسا اجازه چنین جرات و جسارتی به خود نخواهد داد؛ زیرا دوستی و حب اهل بیت (علیهم السلام)، به یک گروه و فرقه خاصی در اسلام اختصاص ندارد و همه ی مسلمانان، نسبت به اهل بیت و خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ارادت داشته و آنها را دوست دارند.
فقط گروهی بسیار اندک موسوم به نواصب در تاریخ بوده اند که نسبت به اهل بیت و خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) محبت نداشتند و ابراز انزجار می کردند. شاید این روش و منش آنها، ریشه در انگیزه های سیاسی آنان داشت و نه با انگیزه ها دینی؛ اما اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان، از صدر اسلام تا به امروز محب و دوستدار اهل بیت (علیهم السلام) محسوب می شوند.
محبت به اهل بیت (ع)، محور وحدت مسلمانان
از این مطلب روش می شود که موضوع محبت به اهل بیت (علیهم السلام) از چنان پتانسیل بالایی برخوردار است که می تواند به عنوان محوری مهم در جهت وحدت و اتحاد میان مسلمین قرار گیرد.
همان گونه که وجود مبارک پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، قرآن و کعبه، محور مهمی در راستای وحدت بین مسلمین است، محبت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) هم محوری مهم برای اتحاد و همبستگی هر چه بیشتر مسلمانان بوده و دل های آنان را به هم نزدیک می کند.
دوستی و محبت اهل بیت (علیهم السلام) ریشه در قرآن و حدیث دارد و موضوعی جدید و نوپا نیست. یکی از مهمترین ادله روایی در این زمینه، حدیث مشهور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با عنوان حدیث ثقلین است که مورد اتفاق و اجماع همه مسلمانان می باشد:
اِنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتابَ اللهِ وَ عِترَتی اَهلَ بَیتی فَاِنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتَّى یَرِدا عَلَیَّ الحَوض-[۴] من در بین شما دو چیز گرانبها باقی می گذارم: کتاب خدا و اهل بیت و خاندانم. این دو، هرگز از هم جدا نمی شوند تا این که در کنار حوض به من برگردند.
هر چند این حدیث و دیگر احادیث، در کنار متابعت از قرآن، لزوم پیروی از اهل بیت (علیهم السلام) را به ما گوشزد می کند اما باید توجه داشت که متابعت و پیروی از اهل بیت (علیهم السلام) بدون عنصر محبت و دوستی معنا ندارد. به بیانی دیگر، از این حدیث و سایر ادله روایی، محبت و دوستی نسبت به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فهمیده می شود.
در ادله قرآنی نیز این موضوع صادق و محبت و دوستی به اهل بیت (علیهم السلام) پیش درآمد و مقدمه اطاعت و پیروی از آنهاست. خداوند در قرآن کریم می فرماید:
اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرًا،[۵] خدا چنین می خواهد که هر رجس و آلایشی را از شما خانواده (نبوت) ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند.
در پرتوی این پاکیزگی و طهارتی که خدای متعال به اهل بیت (علیهم السلام) عطا فرموده، باید عشق و محبتی در بین مسلمانان نسبت به این بزرگواران وجود داشته باشد تا در پرتوی آن پیروی و متابعت از آنان به بهترین شکل صورت پذیرد و بدین سبب، اتحاد و همبستگی میان مسلمان ها بیشتر شود.
نتیجه گیری
چندی پیش، مولوی گرگیج امام جمعه سابق آزاد شهر طی سخنانی با اشاره به ازدواج امام حسین (علیه السلام) با شهربانو به دست خلیفه دوم، ادعا نمود که در صورت عدم پذیرش خلافت عمر بن خطاب، نسل و نسب امامان شیعه زیر سوال خواهد رفت! در پاسخ به این ادعای واهی، ضمن اشاره به وجود اختلاف در گزارشات تاریخی پیرامون ازدواج آن حضرت با شهربانو، با استدلال بیان شد که موضوع ازدواج این دو بزرگوار، موضوعی مستقل از مشروعیت و عدم مشروعیت خلافت عمر بن خطاب است.
علاوه بر این، بیان شد که جنگ با ایرانیان دفاعی بوده و از نظر فقهی تصاحب غنایم و اسراء، نیاز به اجازه از خلیفه وقت نداشته است خواه خلافت خلیفه مشروع باشد خواه نباشد.
پی نوشت ها
[۱] . صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج۲، ص ۱۲۸
[۲] . شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۱۳۷
[۳] . شیخ طوسی، المبسوط، ج ۱، ص ۵۴۱
[۴] . نسایی، السنن الکبری، ج ۵، ص ۵۱
[۵] احزاب/ ۳۳
منابع
- قرآن کریم
- صدوق، محمد بن علی بن بابویه؛ عیون اخبار الرضا (علیه السلام)؛ تهران؛ نشر جهان؛ چاپ اول؛ ۱۳۷۸ ق
- شیخ مفید، محمد بن محمد؛ الارشاد؛ قم؛ کنگره شیخ مفید؛ چاپ اول؛ ۱۴۱۳ ق
- شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه؛ قم؛ دفتر انتشارات اسلامی؛ چاپ اول
- نسایی، احمد بن علی؛ السنن الکبری؛ بیروت؛ دار الکتب العلمیه؛ چاپ اول؛ ۱۴۱۱ق