- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
ماجرای دستور قتل همه نوزادان پسر توسط فرعون و نجات حضرت موسی (علیه السلام) از مرگ حتمی، از جمله فرازهای جذاب و هیجان انگیز داستان زندگی این پیامبر بزرگ الهی است.
چشم گشودن حضرت موسی (علیه السلام) به دنیا، مصادف شد با یکی از رویدادهای منحصر به فرد در تاریخ پیامبران الهی که همانا کشتار گسترده و فراگیر نوازدان پسر بود. اما تقدیر و خواست خداوند بر زهنده ماندن و نجات حضرت موسی (علیه السلام) قرار گرفته بود.
فرعون، فرمانروای مستبد مصر
فرعون،[۱] فرمانروایی متکبر و طاغوتی بزرگ بود که بر سرزمین مصر حکومت می کرد. قرآن، فرعون را پادشاهی مستبد و ستمگر معرفی می کند که با ادعای ربوبیت و برتری در سر تا سر قلمرو وسیع حکومت خود، ندا سر می داد که: أناَ رَبُّکُمْ الأعْلی؛[۲] من پروردگار برتر شما هستم!
وی با قاطعیت خطاب به اشراف و بزرگان کشورش، وجود خدایی غیر از خود را انکار می کرد و می گفت: یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرِی؛[۳] ای جمعیت اشراف! من خدایی جز خودم برای شما سراغ ندارم!
او با این اندیشه و منش متکبرانه و مستبدانه خود، قوم بنی اسرائیل را که پیش از این در زمان پیامبری حضرت یوسف (علیه السلام) به مصر آمده و در آنجا ساکن شده بودند، به خدمت و استثمار گرفت.
خواب فرعون و تعبیر عجیب آن
در یکی از شب ها، فرعون خواب دید آتشى از طرف بیت المقدس شعله کشید و همه خانه هاى مصر را سوزانید اما به قوم بنى اسرائیل آسیب و ضررى وارد نشد. هراسان از خواب بیدار شد و در اندیشه فرو رفت. بلافاصله معبران و منجمان را فراخواند و ازآنان خواست تا خواب وى را تعبیر نمایند.
معبران و منجمان پس از شور ومشورت با یکدیگر، چنین تعبیر کردند که امسال، کودکی متولد خواهد شد که به سلطنت تو، پایان خواهد داد!
جنایت هولناک و کشتار سراسری نوزادان پسر
فرعون از شنیدن تعبیر خوابش، نگران و مضطرب شد و به منظور پیشگیری از ولادت چنین کودکی، دستور داد در آن سال، همه نوزادان پسر بنی اسرائیل را به محض ولادت، به قتل برسانند. این دستور فرعون، بی چون و چرا اجرا شد و نوزادان پسر بی شماری، یکی پس از دیگری به قتل می رسیدند.
اما از آنجا اراده الهی بر زنده نگه داشتن و نجات حضرت موسی (علیه السلام) و نابودی سلطنت فرعون قرار گرفته بود، ماجرا به گونه ای پیش رفت که حضرت موسی (علیه السلام) در دربار خود فرعون رشد نمود و سرانجام به پیامبری رسید.
نجات حضرت موسی (ع) با درایت مادر
وقتی مادر حضرت موسی (علیه السلام) باردار شد، با تدابیر و مخفی کاری های خاصی، اجازه نداد کسی از نوزاد پسرش مطلع شود تا سرانجام حضرت موسی از او متولد شد. ولی نگهداری و نجات حضرت موسی (علیه السلام) از دست فرعونیان نیز کار بسیار دشوار و پیچیده ای بود.
اگر جاسوس های فرعون از وجود این نوزاد پسر آگاه می شدند، هم او را می کشتند و هم مادرش را مجازات می نمودند. اوضاع، بسیار حساس، نگران کننده و وحشتناک بود. هر لحظه، احتمال خطر وجود داشت.
در این شرایط سخت و دشوار، امداد غیبی الهی برای نجات حضرت موسی (علیه السلام) فرا رسید. خداوند به مادر حضرت موسی (علیه السلام)، وحی (الهام)[۴] نمود که نوزادش را به رود نیل بیندازد و ترس و غمی از این بابت نداشته باشد:
و َأَوْحَینَآ إِلَى أُمِ ّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیهِ فَأَلْقِیهِ فِى الْیمِ ّ وَ لَا تَخَافِى وَ لَا تَحْزَنِى إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَیکِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ؛[۵] به مادر موسی (ع) وحی کردیم که طفل خود را شیر بده و اگر ترسیدی که فرعون گزندی به او رساند، او را در دریا (نیل) رها کن.
به منظور اجرای نقشه نجات حضرت موسی (علیه السلام)، مادرش به نجاری مراجعه کرد و سفارش داد تا برای او از چوب، صندوقی محکم و مخصوصی بسازد.
وقتی صندوق را تحویل گرفت، آن را مخفیانه به خانه آورد و پس از شیر دادن به نوزادش، او را در میان صندوق گذاشت و بدون آن که کسی متوجه شود، آن را با خود به کنار رود نیل آورد و صندوق را خیلی آرام و با احتیاط به رود نیل سپرد. امواج ملایم رود، صندوق را به حرکت درآورد و با خود به همراه برد.
مادر حضرت موسی (علیه السلام) با توجه به عواطف مادرانه خود در درون مشوش و نگران نوزاد و جگرگوشه خود بود اما خداوند او را چنین مورد حمایت و دلگرمی خود قرار داد:
وَ أَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِن کَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْلَا أَن رَّبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ؛[۶] قلب مادر موسی (ع) از همه چیز (جز یاد فرزندش) تهى گشت؛ و اگر دل او را (به وسیله ایمان و امید) محکم نکرده بودیم، نزدیک بود مطلب را افشا کند!
بدین ترتیب دل مادر حضرت موسى (علیه السلام) به واسطه وحى الهى آرام گرفت و دیگر خوف و ترسى در رابطه با سرنوشت و نجات حضرت موسی (علیه السلام) به خود راه نداد.
آسیه و نقش آفرینی او در نجات حضرت موسی (ع)
از سوی دیگر، فرعون و همسرش آسیه در کنار رود بودند که ناگهان صندوقچه ای را روی آب دیدند. درباریان در حضور آن دو، صندوق را از آب گرفتند و وقتی در آن را باز کردند، چشمشان به نوزاد پسری افتاد.
تصمیم گرفتند طبق دستور فرعون او را بکشند. حضرت آسیه همسر فرعون که زنی با ایمان بود و همواره ایمان خود به خدا را از دیگران مخفی می داشت، پیشنهادی داد تا به وسیله آن از قتل نوزاد پیشگیری کند. او به همسرش فرعون گفت:
قُرَّتُ عَیْنٍ لِی وَ لَکَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسی أَن ینفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا؛[۷] (این نوزاد) نور چشم من و توست؛ او را نکشید، شاید به ما نفعی برساند یا او را فرزند خود قرار دهیم.
فرعون پیشنهاد او را پذیرفت و بدین ترتیب آسیه همسر فرعون، واسطه در نجات حضرت موسی (علیه السلام) شد و بدین ترتیب تکفل او را به عهده گرفت تا در کاخ فرعون حفظ و نگهداری شود. اما این نوزاد شیرخوار، به شیر مادر یا دایه نیاز داشت. هر دایه ای را آوردند، سینه اش را نگرفت: وَ حَرَّمْنَا عَلَیْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ؛[۸] تمام دایه هایی که در دسترس بود آوردند، ولی نوزاد سینه هیچ کدام را نگرفت.
از طرف دیگر، مادر حضرت موسی (علیه السلام) که همچنان در یاد فرزندش بود و به سرنوشت او فکر می کرد، به دخترش (خواهر موسی) گفت: دخترم! برو و با کمال احتیاط و رعایت جوانب، وضع نوزاد (برادرت) را پیگیری کن.
کنترل نامحسوس برادر!
خواهر موسی (ع) نیز به صورت کاملا مخفیانه و نامحسوس، بی آن که فرعونیان اطلاعی از حضور او داشته باشند، از دور بر وضعیت برادر کوچکش نظارت داشت.
خواهر اطلاع یافت که برادرش موسی (علیه السلام)، پستان هیچ زنی را نمی گیرد. پس از گذشت مدتی کوتاه، با احتیاط کامل و رعایت جوانب، نزد فرعونیان آمد و گفت: هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ نَاصِحُونَ؛[۹] آیا شما را به خانواده ای راهنمایی کنم که می توانند این نوزاد را سرپرستی کنند و خیرخواه او هستند؟!
در اینجا خواهر موسی (ع) خود را معرفی نکرد و نگفت من، خواهر موسی هستم یا من زنی را می شناسم که موسی، پستان او را می گیرد چون قطعا نقشه نجات حضرت موسی (علیه السلام) فاش می شد و جان نوزاد به خطر می افتاد.
درباریان فرعون نیز که از یافتن دایه ای مناسب و شیر دادن به این نوزاد متحیر و سردرگم شده بودند بلافاصله پیشنهاد این دختر ناشناس (خواهر موسی) را پذیرفتند و از او خواستند تا هر چه زودتر اقدام کند.
خواهر موسی (ع) هم خیلی آهسته و معمولی از نزد آنان دور شد تا به مادر رسید و جریان را تعریف کرد. پس از مدت کوتاهی، مادر حضرت موسی (علیه السلام) به کاخ فرعون آمد و وقتی با نوزادش روبرو شد، احساسات خاصی از خود نشان نداد (و با دیدن نوزادش بی تابی نکرد).
اگر او احساسات مادرانه خود را نشان می داد، قطعا همه چیز به هم می ریخت و نقشه نجات حضرت موسی (علیه السلام) با شکست مواجه می شد. وقتی مادر، نوزاد را در آغوش گرفت تا شیر دهد، موسی (ع) پستان او را گرفت و از آن پس مادر، به عنوان دایه موسی (ع) به کاخ فرعون، رفت و آمد نمود و مراقبت از کودکش را به عهده گرفت.
نقش آفرینی سه زن در نجات حضرت موسی (ع)
آنچه در این فراز از داستان زتدگانی حضرت موسی (علیه السلام) جالب و درخور توجه و امعان نظر است این است که سه زن در نجات حضرت موسی (ع) نقشی مهم و کلیدی ایفا کردند و اگر هر کدام از آنها به هر دلیل ناموفق عمل می کردند نجات حضرت موسی (ع) از دست فرعون با شکست مواجه می شد و ممکن بود سرنوشت دیگری برای وی رقم بخورد.
در ابتدا این مادر حضرت موسی (علیه السلام) بود که فرزندش را در جعبه ای چوبین قرار داد و آن را در آب انداخت.
در مرحله بعد، این خواهر موسی (ع) بود که با پیگیری ها و کنترل و نظارت نامحسوس خود، برادرش را از کنار رودخانه تا دربار فرعون همراهی کرد و با بررسی لحظه به لحظه، مادرش را در امر نجات حضرت موسی (علیه السلام) یاری نمود.
و سرانجام این حضرت آسیه همسر با ایمان فرعون بود که وقتی فرعون و درباریانش موسی (ع) را در صندوق یافتند و قصد کشتن او را نمودند، پیشنهاد تکفل او را مطرح ساخت تا نقش بسیار مهمی در نجات حضرت موسی (علیه السلام) ایفا نماید.
نتیجه گیری
نجات حضرت موسی (علیه السلام) از چنگال فرعون پادشاه ستمگر مصر، داستانی جذاب و پر فراز و نشیب از زندگانی این پیامبر اولوالعزم الهی است و حاوی نکات و درس های مهمی برای همه ماست.
دوره نوزادی آن حضرت با قتل گسترده نوزادان پسر به دستور فرعون آغاز می شود و در این میان، سه زن (مادر و خواهر حضرت موسی ع و آسیه همسر با ایمان فرعون)، با نقش آفرینی های کلیدی و ارزشمند خود، در زنده ماندن و نجات حضرت موسی (علیه السلام) سهیم بودند.
نویسنده: حسین فاضلی
پی نوشت ها
[۱] . فرعون اسم عامی است که به همه سلاطین مصر گفته می شده، همچنان که قیصر لقب همه سلاطین روم و کسرى لقب همه شهریاران فارس بوده است. برخی نیز گفته اند به معنی قتل، انتقام و غارت و یا به معنی هرج و مرج یا فقدان نظم است. رک: حجه التفاسیر و بلاغ الاکسیر، ج ۱ مقدمه، ص۲۸۲؛ التحقیق، ج ۹، ص ۶۷
[۲] . نازعات/۲۴
[۳] . قصص/۳۸
[۴] . این وحی، دستور صریح الهی بوده که به قلب مادر حضرت موسی (علیه السلام) الهام شده است. ر ک: علامه طباطبایی، المیزان ج۱۶ ص۱۳ ذیل بحث روایی آیه ۷ قصص
[۵] . قصص/۷
[۶] . قصص/۱۰
[۷] . قصص/۹
[۸] . قصص/۱۲
[۹] . قصص/۱۲
منابع
- قرآن کریم
- علامه طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ بیروت؛ مؤسسه الأعلمی للمطبوعات؛ ۱۹۷۴ م
- علامه مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تهران؛ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ چاپ اول؛ ۱۳۶۸ ش
- بلاغی، سید عبدالحجت؛ حجه التفاسیر و بلاغ الاکسیر؛ قم؛ انتشارات حکمت؛ ۱۳۸۶ ق