- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
مقدمه
پوشش از مسائل مهم در زندگی انسانها است. میتوان این موضوع را از زوایا و رویکردهای گوناگون تاریخی، جامعهشناختی، روانشناختی، هنری و دینی مورد مطالعه قرار داد، ولی مقصود ما در اینجا تنها بررسی اندازه و کم و کیف و رنگ و پوشش بر اساس مبانی اسلام است. مسئله پوشش، گاه چنان اهمیتی مییابد که صبغه فرهنگی و ملی به خود میگیرد و میتوان با عنایت به آن، نگرش فکری و اعتقادی افراد و گروهها را تعیین نمود.
در حدیثی امام صادق(علیه السلام) فرمود: “خداوند عزوجل، به پیامبری از پیامبرانش وحی نمود: به مؤمنان بگو! پوشش دشمنان من را نپوشند، از خوردنیهای ایشان نخورند و راههای آنان را نپیمایند، که در این صورت، بسان دشمنان من خواهند بود.”۲
اسلام، دین فطرت و عقلانیت و منطبق بر نیازهای حقیقی و واقعی بشر است و اگر احکام آن، به صورت ناب و به دور از پیرایه و خرافات و فارغ از سلیقهها تبیین شود، اقبال و رویکرد به آن بیشتر و تمایل به آن، محسوستر خواهد شد.
این سخن از امام علی(علیه السلام) معروف است که: “خداوند تکالیفی را بر شما واجب نمود، آنها را ضایع نکنید و حدودی برایتان مقرر داشت، پس از آنها تجاوز ننمائید و از اموری برحذرتان داشت، آنها را مرتکب نشوید و اموری را مسکوت گذاشت نه از روی فراموشی، لذا آنها را بر خود تکلیف ننمایید.”۳
همواره در طول تاریخ اسلام، با این واقعیت مواجه بودهایم که بعضی، واجبات را سبک شمرده، آنها را ضایع کردهاند، برخی نیز از حدود و احکام الهی، پا فراتر نهادند، رخصتها و مباحها را ممنوع کردهاند و به اصطلاح “کاتولیکتر از پاپ” شدهاند و این در حالی است که قرآن، به صراحت میگوید: “یا ایها الذین آمنوا لاتقدموا بین یدی الله و رسوله؛۴ ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا و پیامبرش جلو نیفتید.”
باید در مباحث مربوط به پوشش، با سعهصدر و به دور از تمایلات و سلیقههای فردی نگریست، امر مهمی که از آموزههای پیشوایان دین(علیه السلام) است.
با بیان این مقدمه، مباحث مربوط به پوشش را در ابعاد گوناگون آن پی میگیریم. با افزودن این نکته که چون در عصر ما، اصالت دینی پوشش و اصل وجوب و کم و کیف آن، توسط برخی ناآشنا به مبانی دینی، مورد شبهه و تشکیک واقع شده، ناچاریم مباحث مربوط به پوشش را تخصصیتر و با استدلال بیشتر طرح نماییم.
میزان پوشش بانوان در برابر مردان نامحرم
فتوای مشهور در میان فقها و دیدگاه قریب به اتفاق آنان این است که بر زن، واجب است، همه بدن جز چهره و دو دست خود را از نامحرم بپوشاند.۵ در متون فقهی، کلمات شیخ در مبسوط، علامه در قواعد و تذکره، فخرالمحققین در ایضاح النافع و محقق در شرایع، ظاهر بلکه صریح در این قول است.۶
علامه، مستثنا بودن چهره را مورد اجماع عالمان به جز ابوبکر بن عبدالرحمن و مستثنا بودن دستان را مورد اجماع عالمان شیعه میداند، بلکه از عبارت فخرالمحققین استفاده میشود، مستثنا بودن چهره و دستان، مورد اجماع عالمان مسلمان است.۷
به هر حال مهمترین دلیل این قول، جمله “و لایبدین زینتهن الا ما ظهر منها”۸ است.
توضیح این که در تعیین مصداق زینت ظاهری که در این آیه، از مورد نهی، استثنا شده، اقوال زیر بیان شده است:
۱- لباس؛ ۲- سرمه، انگشتر، گونهها و حنای کف دست؛ ۳- سرمه، النگو و انگشتر؛ ۴- چهره و سرانگشتان؛ ۵- چهره و دو دست.۹
چنانکه پیداست، قول اخیر، با دیگر اقوال- به جز قول نخست- تا حدودی قابل جمع است و تفاوت چندانی با آنها ندارد. به حسب ظاهر، قول اخیر، ناظر به خود زینت و سه قول پیش از آن، ناظر به خود زینت است، و طبیعی است که لازمه جواز آشکار نمودن زینتهایی مثل سرمه و انگشتر، جواز آشکار نمودن مواضع آنهاست.
به هر حال، با توجه به پارهای قرائن، قول اخیر، از قابلیت پذیرش بیشتری برخوردار است، از جمله در حدیث صحیحی از مسعدهبنزیاد آمده است که: شنیدم امام صادق(علیه السلام) در پاسخ این پرسش که زن، چه قسم از زینت خود را میتواند آشکار نماید؟ فرمود: “چهره و دو دست را.”۱۰
بر حسب روایت دیگری از زراره نقل شده که: امام صادق(علیه السلام) فرمود: “زینت ظاهری، سرمه و انگشتر است.”۱۱
هم چنین بر اساس روایت دیگری از ابیبصیر نقل شده که میگوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره آیه “و لایبدین زینتهن الا ما ظهر منها” پرسیدم، ایشان فرمود: “مقصود، انگشتر و النگو است.”۱۲
صاحب قربالاسناد، به نقل از علیبنجعفر(علیه السلام) مینویسد: از امام کاظم(علیه السلام) پرسیدم: مرد میتواند به کدام قسمت از بدن زنان نامحرم نگاه کند؟ حضرت فرمود: “چهره، دست و جای دستبند.”۱۳
به هر حال، هیچ شاهدی بر وجه نخست یافت نمیشود، بلکه باید از جهاتی آن را مردود دانست، از جمله این که لباس، به خودی خود، ظاهر است و در معرض دید قرار دارد و نیازی به استثنا کردن آن نیست. شهید مرتضی مطهری، در رد این وجه، به این نکته ظریف اشاره میکند که: لباس را وقتی میتوان زینت محسوب کرد که قسمتی از بدن نمایان باشد. مثلاً در مورد زنان بیپوشش، میتوان گفت لباس آنها، یکی از زینتهای آنهاست، ولی اگر زن، تمام بدن را با یک لباس سرتاسری بپوشاند، چنین لباسی، زینت شمرده نمیشود.
دلیل دوم
استدلال دیگر بر قول مشهور، فراز “و لیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ” در آیه مزبور است که مفاد آن، وجوب پوشانیدن گریبان توسط روسری است، با افزودن این نکته که چون آیه، در مقام بیان حدّ پوشش است اگر پوشانیدن چهره هم لازم بود بیان میکرد. توضیح این که در آیه مورد بحث، واژه “خمر” جمع “خمار” و آن به معنای روسری و مقنعه است. در لسان العرب آمده است: خمار پوششی است که زن با آن، سر خود را میپوشاند.۱۴ طبرسی نیز گفته است: “خمر، جمع خمار و به معنای مقنعه است و پو شش سر و گریبان زن است.”۱۵
با توجه به آنچه در معنای خمار گفته شد، حاصل استدلال به جمله مزبور، بر واجب نبودن پوشش چهره و دو دست چنین است: مذکور شدن کلمه خمر در آیه میفهماند که زن، باید روسری داشته باشد و سر خود را بپوشاند و امّا این که آیا غیر از سر، پوشانیدن قسمت دیگری هم واجب است یا خیر؟ بستگی به بیان آیه دارد و چون در آیه فقط زدن دو طرف روسری بر گریبان مطرح است، معلوم میشود بیش از این مقدار واجب نیست. ممکن است گفته شود: معنای جمله “و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن” این است که بر بانوان لازم است روسریها را مانند پرده از جلو چهره آویزان کنند، تا حدی که روی گریبان و سینه را بپوشاند ولی این سخن، به چند دلیل مردود است:
اولاً؛ در اینجا کلمه خمار به کار رفته نه جلباب و چنان که در جای خود، خواهیم گفت: خمار، روسری کوچک است و جلباب، روسری بزرگ یا چادر و روسری کوچک را نمیتوان به حدی جلو کشید و مانند پرده آویزان کرد که چهره و دور گردن و سینه را بپوشاند و در عین حال، سر و پشت گردن و موها نیز پوشیده بماند.
ثانیاً: مفاد آیه آن است که زنان با همان روسریهای خود، چنین عملی را انجام دهند. بدیهی است اگر آن روسریها را به آن شکل روی چهره میآویختند، جلوی پای خود را نمیدیدند و راه رفتن برای آنان غیرممکن میشد، زیرا روسریهای آن زمان، به صورت مشبّک و توری نبود که برای این منظور، مفید باشد.
ثالثاً: ترکیب ماده ضرب و علی مفهوم آویختن را نمیرساند، بلکه این دو تعبیر، مفید این معناست که چیزی بر روی چیزی به صورت حائل قرار داده شود، چنانکه معنای “فضربنا علی آذانهم” این است که بر روی گوشهای آنان، حائلی قرار دادیم. بنابراین باید گفت: مفاد جمله “و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن” این است که زنان باید با روسریها، بر روی سینه و گریبان خود، حائلی قرار دهند.
رابعاً: چنانکه از قرائن تاریخی برمیآید زنان، پیش از نزول آیات حجاب، بنابر عادات آن روز عرب، چهره خود را نمیپوشیدند، بلکه روسری را از پشت گوشها رد کرده و اطراف آن را پشت خود میانداختند و در نتیجه، گوشها، گوشوارهها، چهره، گردن و گریبان آنها، نمایان بوده است. وقتی در چنین زمینهای، دستور داده شد، روسری را بر گریبان بزنند، معنایش این بود که دو طرف روسری را از جانب راست و چپ به جلو آورده بر گریبان بزنند. به کارگیری این دستور، موجب میشود گوشها و گوشوارهها و گردن و گریبان، پوشیده شود و چهره باز بماند. و با توجه به این که آیه، در مقام بیان و تحدید پوشش است و اهمال در مقام بیان روا نیست، و با وجود این، سخنی از پوشانیدن چهره و حائل قرار دادن چیزی بر آن، به میان نیاورده، معلوم میشود پوشانیدن چهره واجب نیست.۱۶
دلیل سوم
در بسیاری از نصوص، راویان، پرسشهایی درباره حکم نگاه کردن به موی شماری از زنان، مطرح کردهاند و امامان معصوم(علیهم السلام) به آنان پاسخ دادهاند. آنچه از این پرسشها و پاسخها استفاده میشود این است که در محیط آن زمان و از نظر سؤالکننده و امام، تردیدی در جواز آشکار بودن چهره نبوده و مستثنا بودن آن قطعی تلقی میشده است، برای نمونه در روایت صحیحه نقل شده است که بزنطی گوید:
از امام رضا(علیه السلام) پرسیدم: آیا برای مرد رواست به موی خواهرزن خود نگاه کند؟ فرمود: “نه مگر این که از زنان سالخورده باشد.” به حضرت عرض کردم: خواهرزن و غریبه در این حکم یکسانند؟ فرمود: “بله”۱۷
چنانکه دیده میشود، پرسش راوی تنها درباره مو است و این نشان میدهد حکم “چهره” برای او روشن و مفروغٌ عنه بوده است و گرنه معنا ندارد در حالی که پوشیدن چهره واجب است، تردید و شبهه راوی، نسبت به مو باشد.
پوشش مو
ممکن است گمان شود با صحه گذاردن بر استحکام دلیلهای یاد شده، تنها عدم وجوب پوشیدن چهره و دو دست، ثابت میشود و مسئله پوشش مو، مسکوت میماند، ولی با توجه به آنچه گفتیم، جایی برای این اشکال باقی نمیماند، زیرا بیتردید، موی زن، از زینتهای بارز او است.
در روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که: “هرگاه شخصی از شما تصمیم به ازدواج گرفت، از موی دختر مورد نظر، پرس و جو کند، چنان که از چهرهاش پرس و جو میکند، زیرا مو، یکی از دو زیبایی است.”۱۸
بنابراین بیگمان، عموم “و لایبدین زینتهن” شامل مو نیز میشود و بنابراین بر بانوان واجب است موی خود را از نامحرم بپوشانند.
نتیجه سخن آن که بر اساس آنچه از کتاب و سنت استفاده میشود، باید اندازه پوشش بانوان در برابر مردان نامحرم، به گونهای باشد، که همه بدن آنان، به استثنای چهره و دستانشان را بپوشاند. اگر چه برخی از فقها، به بیشتر از این مقدار فتوا دادهاند، ولی آنچه گفته شد، مورد اتفاق و قدر مسلم است.
گفتنی است گاهی ممکن است برخی بانوان، مقدار گفته شده از بدن را به حسب ظاهر بپوشانند ولی پوشش انتخابی آنان، به قدری نازک یا تنگ و چسبان باشد که موجب بدننمائی و جلوهگری و سبب تحریک نامحرمان شود. بدیهی است این اندازه از پوشش، به هیچ وجه، تأمینکننده نظر اسلام نیست، چنانکه در برخی روایات، درباره این گونه زنان آمده است:
“زنانی که لباس به تن دارند ولی عریانند… این زنان، داخل بهشت نمیشوند و بوی بهشت را استشمام نمیکنند، با این که بوی بهشت، از مسیر پانصد سال به مشام میخورد.”۱۹
چادر
محور بحث تاکنون، حداقل پوششی بود که برای بانوان در برابر مردان نامحرم، واجب است و آنگونه که از دلیلهای یاد شده و قراین دیگر استفاده میشود حد، آن مقداری است که به راحتی و بدون تکلف، همه بدن زن، جز چهره و دو دست را بپوشاند.
مسئله مهمی که میتوان در همین مورد طرح نمود موضوع چادر است. اهمیت این موضوع، به آن جهت است که بر اساس تلقی بسیاری از متدینان، این قسم، بهترین پوشش و برخوردار از کمال و اصالت اسلامی است و حال آن که گروهی دیگر، با نفی اصالت اسلامی چادر، آن را پوششی میدانند که در دوران متأخر پیدا شده و یا لااقل در اصالت اسلامی آن تردید دارند.
ما در این مسئله، جهت داوری بیطرفانه و به دور از تعصب به سراغ نصوصی میرویم که به نحوی، ناظر به اندازه پوشش بانوان است و آنها را فارغ از هر گونه پیشفرض، بررسی میکنیم.
چنانچه در جای خود گفته شده، از میان آیات قرآن، دو آیه بیش از همه درباره موضوع پوشش است: یکی آیه ۳۱ سوره نور که در آن آمده است: “زنان باید روسریهای خود را بر گریبانهای خویش فرو اندازند.”
و دیگری آیه ۵۹ سوره احزاب، که درآن میخوانیم: “ای پیامبر، به همسران و دخترانت و زنان مسلمان بگو پوششهای خویش را بر خود فرو گیرند.”
اظهار نظر درباره مفاد این دو جمله، بدون بررسی معنای واژگان “خُمُر” و “جَلابیب”میسر نیست. ما در دو آیه فوق، واژه نخست را به “روسریها” و واژه دوم را به “پوششها” ترجمه کردهایم بدین سبب که این ترجمه، بر آنچه بیشتر مفسران و واژهشناسان گفتهاند منطبق است.
توضیح آن که تا آنجا که میدانیم، همه این دانشمندان، را جمع خمار و آن را به معنای مقنعه و روسری دانستهاند. بنابراین مفاد جمله نخست ناظر به حداقل مقدار پوشش است، یعنی تا حدی که سر و گردن و گوشها و سینه پوشیده بماند. مرحوم طبرسی در ذیل این جمله نوشته است: خُمُر، جمع خمار و آن به معنای مقنعه است، یعنی آنچه سر زن را میپوشاند و بر سینهاش فرو میافتد.
زنان صدر اسلام، به انداختن مقنعه بر سینه خود فرمان یافتند تا گردنهایشان پوشیده شود، زیرا چنانکه گفته شد، آنان روسریهای خود را پشت سر میانداختند و سینههایشان آشکار میگشت. در این آیه “گریبانها” کنایه از سینهها است، زیرا گریبانها بر روی سینهها پوشیده میشود.۲۰
ولی دانشمندان مزبور، درباره واژه جلابیب، اختلاف کردهاند، بعضی این واژه و واژه خُمُر را به یک معنا دانستهاند، از جمله راغب اصفهانی که گفته است: “جلابیب به معنای پیراهنها و روسریها است.”۲۱
شیخ طوسی در بیان معنای جلباب گفته است: “جلباب به معنای مقنعهای است که سر و سینه زن را میپوشاند.”۲۲
بعضی نیز در بیان معنای واژه مزبور، به تردید افتادهاند، مانند فیروزآبادی که مینویسد: “جلباب به معنای قمیص و آن لباسی است گشاد، کوچکتر از چادر یا به معنای پوششی است که زن آن را روپوش لباس خود قرار میدهد، مانند چادر و یا این که به معنای روسری است.”۲۳
علامه طباطبایی نیز سخنی نزدیک به سخن فیروزآبادی دارد. وی مینویسد: “جلابیب، جمع جلباب و آن لباسی است که زن به دور خود میگیرد و همه بدن او را میپوشاند و یا این که به معنای مقنعه است، یعنی پوششی که زن با آن سر و صورت خود را میپوشاند.”۲۴
البته از این که فیروزآبادی و علامه، نخست، معنایی را ذکر میکنند که بر اساس آن، جلباب، به معنای روسری نیست، بلکه با مفهوم چادر تناسب بیشتری دارد، دانسته میشود این معنا، در نظر آن دو تا حدودی رجحان دارد.
ولی در مقابل دانشمندان یاد شده، بسیاری از مفسران و واژهشناسان، به دور از هر گونه تردید، کلمه مزبور را به معنای پوشش سرتاسری و چیزی غیر از روسری دانستهاند. واژهشناس معروف، جوهری مینویسد: “الجلباب الملحفه؛ جلباب، به معنای پوشش سرتاسری است.”۲۵
قرطبی نیز مینویسد: “جلابیب، جمع جلباب و آن پوششی است بزرگتر از روسری” و از ابنعباس و ابنمسعود، روایت شده که آن دو جلباب را به ردا معنا کردهاند، بعضی نیز آن را به معنای روسری دانستهاند. ولی صحیحتر آن است که واژه مزبور را به معنای پوششی بدانیم که همه بدن را میپوشاند.۲۶
مفسر بزرگ اهل سنت، اسماعیلبنکثیر نیز به روشنی مینویسد: “جلباب، به معنای ردایی است که روی مقنعه قرار میگیرد… و آن امروزه، به منزله چادر است.”۲۷ وی میافزاید: “این سخن را ابنمسعود، عبیده، قتاده، حسن بصری، سعیدبنجبیر، ابراهیم نخعی، عطاء خراسانی و شمار فراوان دیگری از شخصیتها ابراز داشتهاند.” از میان لغتدانان و مفسران، صاحبان مجمعالبحرین و مجمعالبیان نیز جلباب را پوششی بزرگتر از روسری دانستهاند.۲۸
از جمله قراینی که دیدگاه این دسته از دانشمندان را تأیید میکند، پارهای از اشعار عرب و روایات است. صاحبان لسانالعرب، پس از نقل این سخن که بعضی، واژه مورد بحث را به معنای پوشش سرتاسری دانستهاند، در تأیید این قول، به بیتی استناد میکند که جَنوب، خواهر عمرو ذیالکعب، در رسای برادر خود سروده است و آن چنین است: تمشـی النشـور و هـی لاهیه مشی العذار علیهن الجلابیب؛
“کرکسان، با آرامش و اطمینان، به سوی جسد او روانند[کنایه از این که برادرش مرده است و مرغان لاشخور، از او ایمن هستند] به سان راه رفتن دوشیزگان که بر تن خود، چادر دارند [و نمیتوانند به سرعت حرکت کنند].۲۹
از جمله تأییدکنندگان قول مزبور، روایتی است که از ابیالصباح کنانی نقل شده است. این راوی میگوید: از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم: زنان سالخورده، میتوانند کدام بخش از لباس خود را بردارند؟ فرمود: “جلباب مگر این که کنیز باشد، که در این صورت میتواند مقنعه خود را بردارد.”۳۰ این روایت به روشنی میرساند که میان جلباب و خمار، تفاوت است.
روشنتر از قرائن بالا، روایتی است که عبداللهبنحسن از پدران خود(علیه السلام) نقل میکند: متن روایت که در پیوند با داستان فدک میباشد، چنین است: “چون ابوبکر و عمر، تصمیم گرفتند فاطمه(سلام الله علیها) را از فدک محروم کنند و خبر آن به حضرت رسید، مقنعه به سر کشید و چادر بر خود پیچید و در میان گروهی از یاران و زنان خویشاوند، روانه مجلس خلیفه شد در حالی که بلندی چادرش، قدمهایش را میپوشانید و در راه رفتن، پای روی آن مینهاد، راه رفتنش به سان راه رفتن پیامبر بود، تا این که بر ابیبکر وارد شد… .”۳۱
نتیجه سخن این که بیتردید مقصود از جلباب در آیه مزبور، مقنعه نیست بلکه پوششی بزرگتر از آن، منظور است. البته بعید نیست با توجه به کلمات بعضی از واژهشناسان، مانند فیروزآبادی و طریحی، که واژه مزبور را پوششی بزرگتر از مقنعه و کوچکتر از ردا دانسته بودند، بگوییم آنچه زنان صدر اسلام، به هیأت چادر، بر روی مقنعه خود میانداختند، به بزرگی چادرهای امروزه نبوده و وضعیت فعلی، به تدریج پیدا شده است. اگرچه با توجه به قراین پیشگفته، احتمال این که در آن زمان، چادرهای بلند و فراگیر استفاده میشده، قویتر به نظر میرسد. به هر حال، با توجه به این که با پوشش چادر، حجم بدن و قسمتهای مختلف آن پوشیده میشود و با استفاده از آن بدننمایی زن تقلیل مییابد، شکی در رجحان و مطلوبیت آن از نظر شرع نیست.
منبع: ماهنامه معارف؛ شماره ۳۷