- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
پس از به خلافت رسیدن مأمون (لعنه الله علیه) حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) را به مرو که پایتخت خلافت او بود فراخواند. حضرت امام رضا (علیه السّلام) برخلاف میل باطنی خود مجبور به ترک مدینه شد. در کتب معتبر درباره وداع آن حضرت با اهل بیت خود و مضجع مطهر رسول الله (صلی الله علی و آله) چنین آمده است:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنِی محول [مُخَوَّلٌ] السِّجِسْتَانِیُّ قَالَ: لَمَّا وَرَدَ الْبَرِیدُ بِإِشْخَاصِ الرِّضَا (ع) إِلَى خُرَاسَانَ کُنْتُ أَنَا بِالْمَدِینَهِ فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ لِیُوَدِّعَ رَسُولَ اللَّهِ (ص) فَوَدَّعَهُ مِرَاراً کُلَّ ذَلِکَ یَرْجِعُ إِلَى الْقَبْرِ وَ یَعْلُو صَوْتُهُ بِالْبُکَاءِ وَ النَّحِیبِ فَتَقَدَّمْتُ إِلَیْهِ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ هَنَّأْتُهُ فَقَالَ ذَرْنِی فَإِنِّی أَخْرُجُ مِنْ جِوَارِ جَدِّی (ص) وَ أَمُوتُ فِی غُرْبَهٍ وَ أُدْفَنُ فِی جَنْبِ هَارُونَ قَالَ فَخَرَجْتُ مُتَّبِعاً لِطَرِیقِهِ حَتَّى مَاتَ بِطُوسَ وَ دُفِنَ إِلَى جَنْبِ هَارُونَ.(۱)
احمد بن زیاد همدانى(رحمه اللَّه) با اسنادی از سجستانى روایت کرده است که گفت: چون فرستاده مأمون براى گسیل حضرت امام رضا (علیه السّلام) به خراسان، به مدینه وارد شد من در مدینه بودم، آن حضرت به مسجد رفت که با رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) وداع کند، چند بار وداع کرد و اجازه مرخصى خواست و هر بار قدمى چند دور می شد و باز به سوى قبر مطهّر باز مىگشت و صدایش به گریه و ناله بلند می شد، من پیش رفته و به ایشان سلام کردم جواب سلام مرا داد و من او را بدین سفر به سوى مأمون تهنیت گفتم، فرمود: دست بردار و مرا واگذار، من از جوار جدّ بزرگوارم می روم و در غربت جان می سپارم و در کنار قبر هارون دفن می شوم. گوید: من به همراه او بودم و او را دنبال می کردم تا به خراسان رسید و در طوس از دنیا رفت و در کنار هارون او را به خاک سپرده شد.(۲)
حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) خبر شهادت خود را در این سفر بی بازگشت به خاندان خود نیز می دهند.
حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ نُعَیْمٍ الْحَاکِمُ الشَّاذَانِیُّ (رَحِمَهُ اللَّهُ) قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى بْنِ عُبَیْدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ قَالَ لِیَ الرِّضَا (ع): إِنِّی حَیْثُ أَرَادُوا الْخُرُوجَ بِی مِنَ الْمَدِینَهِ جَمَعْتُ عِیَالِی فَأَمَرْتُهُمْ أَنْ یَبْکُوا عَلَیَّ حَتَّى أَسْمَعَ ثُمَّ فَرَّقْتُ فِیهِمْ اثْنَیْ عَشَرَ أَلْفَ دِینَارٍ ثُمَّ قُلْتُ أَمَا إِنِّی لَا أَرْجِعُ إِلَى عِیَالِی أَبَداً.(۳)
ابو محمد جعفر بن نعیم الحاکم شاذانی با اسنادی حسن بن علی وشاء گفت حضرت امام رضا (علیه السّلام) به من فرمودند: وقتى خواستند مرا از مدینه خارج کنند زن و فرزندم را جمع کرده گفتم بر من بلند بلند گریه کنند بعد دوازده هزار دینار بین آنها تقسیم کردم سپس گفتم من دیگر به سوى شما بازگشت ندارم.
وداع حضرت امام رضا (علیه السّلام) با تنها فرزند خود حضرت امام جواد (علیه السّلام) در هنگام عزیمت به خراسان
در برخی از منابع تاریخی نقل شده است که تنها فرزند حضرت امام رضا (علیه السّلام)، حضرت امام جواد (علیه السّلام) بودند و برخی منابع پنج فرزند برای حضرت امام رضا (علیه السّلام) نام برده اند.(۴)
در کتاب بحارالانوار به نقل از کتاب الدرّ تصریح شده است که تنها فرزند حضرت امام رضا (علیه السّلام)، حضرت امام محمد بن علی(علیه السّلام) بودند:
فِی کِتَابِ الدُّرِّ، مَضَى الرِّضَا (ع) وَ لَمْ یَتْرُکْ وَلَداً إِلَّا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ (ع) وَ کَانَ سِنُّهُ یَوْمَ وَفَاهِ أَبِیهِ سَبْعَ سِنِینَ وَ أشهر [أَشْهُراً]. (۵)
در کتاب الدر آمده است که حضرت امام رضا (علیه السّلام) از دنیا رفت در حالى که فرزندى جز ابوجعفر محمّد بن علی (علیه السّلام) نداشت که در روز فوت پدر هفت سال و چند ماه داشت.(۶)
در برخی از منابع درباره وداع حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) با فرزند خویش حضرت امام جواد (علیه السّلام) پس از ادای مناسک حج یاد کرده اند که حضرت امام رضا (علیه السّلام) به جانب خراسان و حضرت امام جواد (علیه السّلام) به سمت مدینه رهسپار شدند:
وَ مِنْ کِتَابِ الدَّلَائِلِ عَنْ أُمَیَّهَ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ: کُنْتُ مَعَ أَبِی الْحَسَنِ بِمَکَّهَ فِی السَّنَهِ الَّتِی حَجَّ فِیهَا ثُمَّ صَارَ إِلَى خُرَاسَانَ وَ مَعَهُ أَبُو جَعْفَرٍ وَ أَبُو الْحَسَنِ یُوَدِّعُ الْبَیْتَ فَلَمَّا قَضَى طَوَافَهُ عَدَلَ إِلَى الْمَقَامِ فَصَلَّى عِنْدَهُ فَصَارَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَى عُنُقِ مُوَفَّقٍ یَطُوفُ بِهِ فَصَارَ أَبُو جَعْفَرٍ إِلَى الْحَجَرِ فَجَلَسَ فِیهِ فَأَطَالَ فَقَالَ لَهُ مُوَفَّقٌ قُمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَقَالَ مَا أُرِیدُ أَنْ أَبْرَحَ مِنْ مَکَانِی هَذَا إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ وَ اسْتَبَانَ فِی وَجْهِهِ الْغَمُّ فَأَتَى مُوَفَّقٌ أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَدْ جَلَسَ أَبُو جَعْفَرٍ فِی الْحِجْرِ وَ هُوَ یَأْبَى أَنْ یَقُومُ فَقَامَ أَبُو الْحَسَنِ فَأَتَى أَبَا جَعْفَرٍ فَقَالَ قُمْ یَا حَبِیبِی فَقَالَ مَا أُرِیدُ أَنْ أَبْرَحَ مِنْ مَکَانِی هَذَا قَالَ بَلَى یَا حَبِیبِی ثُمَّ قَالَ کَیْفَ أَقُومُ وَ قَدْ وَدَّعْتُ الْبَیْتَ وَدَاعاً لَا تَرْجِعُ إِلَیْهِ فَقَالَ لَهُ قُمْ یَا حَبِیبِی فَقَامَ مَعَهُ.(۷)
در کتاب الدلائل از امیه بن علی نقل شده است که گفت در آن سال که حضرت امام رضا (علیه السّلام) به حج رفته بود و بعد به خراسان رفت من در مکه بودم فرزندش امام جواد نیز به همراهش بود. حضرت امام رضا (علیه السّلام) مشغول طواف و وداع خانه خدا بود پس از اینکه طوافش تمام شد به طرف مقام ابراهیم رفته و نماز خواند ابو جعفر حضرت جواد (علیه السّلام) نیز روى شانه موفق بود و طواف می کرد.
حضرت امام جواد (علیه السّلام) در کنار حجر الاسود نشست، موفق عرض کرد آقا فدایت شوم حرکت کن فرمود دلم نمی خواهد از این محل حرکت کنم تا وقتى که خدا بخواهد و آشکارا اندوه از چهره اش هویدا بود. موفق خدمت حضرت امام رضا (علیه السّلام) رفت عرض کرد آقا حضرت امام جواد (علیه السّلام) در کنار حجر الاسود است و حرکت نمی کند، حضرت امام رضا (علیه السّلام) از جاى خود حرکت نمود پیش فرزند خود آمد، فرمود: عزیزم حرکت کن.
عرض کرد پدر جان نمی خواهم از این مکان حرکت کنم. فرمود نه عزیزم حرکت کن. عرض کرد پدر جان چگونه حرکت کنم با اینکه چنان خانه خدا را وداع کردید مثل اینکه دو مرتبه برنمی گردید. فرمود پسرم حرکت کن حضرت امام جواد (علیه السّلام) از جاى حرکت کرد.(۸)
«معتبرترین منبعى که از وداع حضرت امام رضا (علیه السّلام) با خانه خدا روایت مىکند، شیخ صدوق است که مىنویسد: حضرت براى طواف بیت الحرام به مکّه رفت و فرزند برومند خود جواد الائمّه (علیه السّلام) را که شش سال داشت با خود به همراه برد. موفق غلام آن حضرت، حضرت امام جواد (علیه السّلام) را روى دوش خود گذاشت و در حرم طواف مى داد.
چون حضرت امام جواد (علیه السّلام) به حجر اسماعیل رسید از دوش موفق به زیر آمد، آنجا نشست و اشک از دیدگان وى جارى شد و مدتى گریست، موفق عرض کرد: قربانت شوم برخیز، گریه بس است. حضرت امام جواد (علیه السّلام) فرمودند: موفق از اینجا حرکت نکنم تا آنگاه که خدا بخواهد. موفق خدمت حضرت امام رضا (علیه السّلام) رفت و جریان را عرض کرد.
حضرت امام رضا (علیه السّلام) گریان نزد فرزندش آمد او را در آغوش گرفت و سر و سینهاش را بوسید و فرمود: نور دیده ام چرا این قدر گریه و زارى کرده اى، حضرت امام جواد (علیه السّلام) فرمودند: چگونه خود را تسلى دهم در حالى که مى بینم شما آن چنان با خانه خدا وداع مى کنى که گویا دیگر مراجعت نخواهى کرد و من یتیم خواهم شد.
حضرت امام رضا (علیه السّلام) فرمودند: اى فرزند دلبندم به قضاى الهى راضى شو و در هر پیشامدى صابر و شکیبا و خرسند و شادمان باش، آنگاه هر دو در آغوش هم گریستند و با هم وداع کردند. حضرت امام جواد (علیه السّلام) به مدینه و حضرت امام رضا (علیه السّلام)به سوى خراسان حرکت کردند.»(۹)
برخی از منابع نیز آغاز حرکت حضرت امام رضا (علیه السّلام) را از مدینه به سوی بصره ذکر کرده اند.
در این مجال دو نامه حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) برای فرزندش حضرت امام جواد (علیه السّلام) ذکر می گردد.
نامه ذیل را حضرت امام رضا (علیه السّلام) از خراسان برای حضرت امام جواد (علیه السّلام) نوشته است:
عن محمد بن عیسى بن زیاد قال: کنت فی دیوان ابن عباد، فرأیت کتابا ینسخ فسألت عنه، فقالوا: کتاب الرضا إلى ابنه (علیهما السلام) من خراسان فسألتهم أن یدفعوه إلی، فإذا فیه: «بسم الله الرحمن الرحیم أبقاک الله طویلا و أعاذک من عدوک یا ولدی فداک أبوک قد فسرت لک ما لی و أنا حی سوی، رجاء أن ینمیک الله بالصله لقرابتک و لموالی موسى و جعفر (رضی الله عنهما) فأما سعیده فإنها امرأه قویه الجزم فی النحل و الصواب فی دقه النظر و لیس ذلک کذلک: قال الله: «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَهً» و قال: «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَهٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ» و قد أوسع الله علیک کثیرا یا بنی، فداک أبوک لا تستر دونی الأمور لحبها فتخطئ حظک. و السلام»(۱۰)
محمد بن عیسی نقل می کند: در دیوان ابی عَبّاد بودم که دیدم نامه ای را استنساخ می کند. از او پرسیدم که این نامه کیست؟ به من گفت: این نامه حضرت امام رضا (علیه السّلام) به فرزندش حضرت امام جواد (علیه السّلام) است که از خراسان برای او ارسال کرده بود. از او خواستم نامه را به من بدهد تا بخوانم. در آن نوشته شده بود:
«به نام خداوند بخشنده مهربان خداوند تو را نگهدارد و در پناه خود از شر دشمنانت محافظت فرماید. ای پسرم، پدرت فدای تو باد. من در حال حیات و صحت و سلامتی اموال خود را به تو واگذار نمودم، به امید آن که خداوند بر تو منت گذارد و بر خویشاوندان خود و غلامان حضرت موسی بن جعفر و امام صادق (علیهماالسلام) احسان و بخشش کنی و اما سعیده او زنی است که هوشیار است و استعداد قوی و دقت نظر دارد در اموالی که می بخشد. خداوند تبارک و تعالی فرموده است: «کیست که به خداوند وام دهد وام نیکوئی، و او برایش چندین برابر کند. (سوره مبارکه بقره، آیه ۲۴۵)» و فرموده است: «تا آنکه اشخاص دارا و ثروتمند به اندازه ثروت خود و کسانی که نادار هستند به قدر امکان که خدا به آنها مرحمت نموده بخشش کنند.(سوره مبارکه طلاق، آیه۷)» و هر آینه خداوند به تو وسعت زیادی عطا کرده است. ای فرزند عزیزم، پدرت فدایت شود کارها را از من پنهان مکن که از نصیب خود بی بهره بمانی. والسلام»
حضرت امام رضا (علیه السّلام) در نامه دیگری که برای حضرت امام جواد (علیه السّلام) نوشتند به ایشان را به انفاق بیشتر تشویق نمودند:
أحمد بن محمّد بن خالد و محمّد بن یحیى، عن أحمد بن محمّد بن عیسى جمیعاً، عن ابن أبی نصر، قال: قرأت فی کتاب أبی الحسن الرّضا (علیه السّلام) إلى أبی جعفر (علیه السلام): یا أَبا جَعفَرٍ، بَلَغَنی أَنَّ المَوالیَ إِذا رَکِبَت أَخرَجوکَ مِنَ البابِ الصَّغیرِ، فَإِنَّما ذلِکَ مِن بُخلٍ مِنهُم؛ لِئَلَّا یَنالَ مِنکَ أَحَدٌ خَیراً، وَأَسأَلُکَ بِحَقِّی عَلَیکَ لا یَکُن مَدخَلُکَ وَ مَخرَجُکَ إِلّا مِنَ البابِ الکَبیرِ، فَإِذا رَکِبتَ فَلیَکُن مَعَکَ ذَهَبٌ وَفِضَّهٌ، ثُمَّ لا یَسأَلُکَ أَحَدٌ شیئاً إِلّا أَعطَیتَهُ. وَ مَن سَأَلَکَ مِن عُمومَتِکَ أَن تَبَرَّهُ فَلا تُعطِهِ أَقَلَّ مِن خَمسینَ دیناراً، وَالکَثیرُ إِلَیکَ، وَمَن سَأَلَکَ مِن عَمَّاتِکَ فَلا تُعطِها أَقَلَّ مِن خَمسَهٍ وعِشرینَ دیناراً، وَالکَثیرُ إِلَیکَ، إِنَّی إِنَّما أُریدُ بِذلِکَ أن یَرفَعَکَ اللَّهُ، فَأَنفِق وَلا تَخشَ مِن ذی العَرشِ إِقتاراً.(۱۱)
ای پسرم، به من خبر رسیده است که خدمتکاران تو را از درب کوچک خانه بیرون می برند، زیرا بخل دارند که از ناحیه تو خیری به کسی برسد. تو را به حقی که بر گردنت دارم، هنگام وارد شدن به خانه و خارج شدن، از درب بزرگ رفت و آمد کن و همراه خود طلا و نقره فراوان بردار و به هر کس که از تو درخواست کرد عطا کن. از عموهایت هرکدام را دیدی، کمتر از پنجاه دینار نده و به هر کدام از عمه ها که رسیدی، کمتر از بیست و پنج دینار نده. اگر بیشتر دادی، با خودت است. چرا که می خواهم خداوند در پرتو انفاق مقامت را بالا برد. پس ببخش و انفاق کن و جز از خدا مترس.
پی نوشت:
(۱) عیون أخبار الرضا علیه السلام، جلد۲، صفحه ۲۱۷
(۲) عیون أخبار الرضا علیه السلام، ترجمه غفارى و مستفید، جلد۲، صفحه ۵۲۶
(۳)عیون أخبار الرضا علیه السلام، جلد۲، صفحه ۲۱۸ – ۲۱۷
(۴)ر. ک. اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام ، صفحه ۲۱۶
(۵) بحار الأنوار، جلد۴۹، صفحه ۲۲۲
(۶)زندگانى حضرت امام رضا(ع)، صفحه ۲۱۶
(۷)کشف الغمه فی معرفه الأئمه، جلد۲، صفحه ۳۶۳ ؛۳۶۲ ؛ بحار الأنوار، جلد ۴۹، صفحه۱۲۰ ؛ بحار الأنوار، جلد۵۰، صفحه ۶۴ – ۶۳ ؛ بحار الأنوار، جلد ۴۹، صفحه۱۲۰؛ إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، جلد۴، صفحه۴۰۳ – ۴۰۲ ؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، الخاتمه جلد۹، صفحه ۱۵۵
(۸)زندگانى حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام، صفحه ۱۰۸
(۹) جغرافیاى تاریخى هجرت امام رضا(ع)، صفحه ۱۹ – ۱۸
(۱۰) البرهان فی تفسیر القرآن، جلد۱، صفحه۵۰۵ ؛ بحار الأنوار، جلد۵۰، صفحه ۱۰۳ ؛ مکاتیب الأئمه علیهم السلام، جلد۵، صفحه ۲۵۹
(۱۱)مکاتیب الأئمه علیهم السلام، جلد ۵، صفحه۲۶۰ – الکافی، جلد۴ ، صفحه ۴۳
منابع
- إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، محمد بن حسن شیخ حر عاملى، بیروت، اعلمى،۱۴۲۵ ق.
- اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام، عزیز الله عطاردى، تهران، کتابخانه صدر، ۱۳۹۷ ق.
- بحار الأنوارالجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار ، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى ، جلد ۴۳، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق.
- البرهان فى تفسیر القرآن، سید هاشم بحرانى، تهران، بنیاد بعثت، ۱۴۱۶ ق.
- جغرافیاى تاریخى هجرت امام رضا علیه السلام از مدینه تا مرو، جلیل عرفان منش، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، نوبت چاپ: دوم، ۱۳۷۶ ش
- زندگانى حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام ( ترجمه جلد ۴۹ بحار الأنوار)، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، تهران ، ۱جلد، اسلامیه، چاپ: اول، ۱۳۸۰ ش.
- عیون أخبار الرضا علیه السلام، محمد بن على ابن بابویه، ۲جلد، تهران، نشر جهان، چاپ: اول، ۱۳۷۸ق.
- عیون أخبار الرضا علیه السلام، محمد بن على ابن بابویه، مترجم: حمید رضا مستفید و على اکبر غفارى، تهران، صدوق،۱۳۷۲
- کشف الغمه فی معرفه الأئمه، على بن عیسى اربلى، ۲ جلد، بنى هاشمى، تبریز، چاپ اول، ۱۳۸۱ق.
- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، حسین بن محمد تقى نورى، قم ، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، چاپ: اول، ۱۴۰۸ق.
- مکاتیب الأئمه علیهم السلام، على احمدى میانجى، قم ، دار الحدیث، چاپ: اول، ۱۴۲۶ق.