- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
قبل از تبیین دلایل ختم نبوّت باید به این نکته توجه داشت که اصولاً اقامه دلیل عقلى بر ختم نبوّت امکان ندارد؛ یعنى عقل بما هو عقل، آمدن پیامبر دیگری را محال نمىداند.
به تعبیر یکی از متفکرین اسلامی: «اصل نبوّت را مىتوان هم از دلیلهاى بروندینى (دلیل عقلى) و هم از دلیلهاى دروندینى (دلیل نقلى) اثبات کرد؛ ولى در انقطاع وحى دلیل عقلى بر ضرورت انقطاع خاتمیت نداریم؛ یعنى عقل، آمدن پیامبر دیگری را محال نمىبیند؛ جز اینکه دلیلهاى دروندینى عقل را متقاعد به پذیرفتن خاتمیت مىکند. بنابراین عقل بشرى به ضرورت انقطاع نبوّت و استحاله تداوم آن دست نمیازد؛ بلکه ادراک پایان نبوّت از راه دانشى است که اگر خداوند به پیامبر نیاموخته بود، خود او نیز برآن آگاه نبود؛ بنابراین اگر پیامبر اکرم(ص) ادعای خاتمیت نکرده بود، هیچکسى را امکان دستیابى بر این راز نبود.[۱]
حال که دلیل عقلى بر خاتمیت امکان ندارد، پس باید بهدنبال دلیل دروندینى یا نقلى باشیم. بنابراین باید دید که چه دلایل نقلى بر خاتمیت وجود دارد؟
دلایل نقلى بر خاتمیت
دلایل نقلى بر خاتمیت به دو دسته تقسیم می شوند:
۱. قرآن
یکى از ادله نقلى بر خاتمیت رسول اکرم(ص) آیهُ: «ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول ﷲ و خاتم النبیین…»[۲] است. در این آیه کلمه: «خاتم النبیین» بر رسول خدا(ص) اطلاق شده است و از صدر اسلام تاکنون همه صاحبنظران در موضوع خاتمیت این آیه را مستند خویش قرار دادهاند.
«رسول» عبارت است از کسى که حامل رسالتى از سوى خداوند براى مردم بوده باشد و «نبى» کسى است که حامل خبرى از غیب باشد. لازمه این سخن آن است که وقتى بعد از رسول اکرم(ص) نبوّتى نباشد (خاتم النبیین) رسالتى نیز نخواهد بود؛ یعنى لازمه ختم نبوّت ختم رسالت است؛ زیرا رسالت، خود یکى از اخبار غیبى است. وقتى بنا شد اخبار غیبى منقطع شود و دیگر پیامبری نباشد، قهراً رسالتى هم نخواهد بود. از این سخن، سستى و بىپایگى بهائیت که از این آیه مقصود خود مبنى بر عدم ختم رسالت را استفاده مىکنند، ظاهر مىشود؛ زیرا وقتى رسول خدا(ص) خاتم النبیین باشد، قهرا خاتم الرسل هم خواهد بود.
پس، از واژه «خاتم النبیین» مىتوان «خاتم المرسلین» را نتیجه گرفت؛ درحالیکه اگر مىگفت «خاتمالمرسلین»؛ در این صورت بر «خاتمالنبیین» دلالت نمىکرد؛ زیرا ملازمه از طرف رسول درست است؛ یعنى هر رسولى نبى است ولى نمىتوان گفت هر نبىای رسول است. شاهد بر این مطلب سخن خداوند در آیه: «رسولاً نبیّا»[۳] است.
پس «نبى» اعم از «رسول» است. وقتى عام یعنى (نبى) در آیه یادشده نفى شد، بهطریق اولى، خاص (رسول) نیز نفى مىشود (از نفی عام، نفى خاص نیز بهدست مىآید).
غیر از آیه یادشده، آیات دیگری در قرآن کریم وجود دارد که از دلالت التزامى آنها مىتوان جاودانگى و جهانشمولى دین اسلام را نتیجه گرفت. این آیات بیانگر عمومیت دعوت دین اسلام براى همه مردم در همه ازمنه و امکنه و تاریخ است و الفاظى در قرآن کریم بیانگر این ویژگى است؛ الفاظى چون: الناس، کافهَ، عالمین و… .
این کلمات دلالت بر عمومیت ازمانى و افرادى دارند و از جهت شمول به گونهای هستند که همه مردم را در بر مىگیرند. وقتى دین اسلام با این ویژگى دین همه باشد، بنابراین از دلالت التزامى این آیات مىتوان خاتمیت دین اسلام را بهدست آورد.
برخى از اندیشمندان اسلامى از این قبیل آیات بر خاتمیت استدلال کردهاند؛[۴] مانند آیه: «تبارک الّذى نزّل الفرقان على عبده لیکون للعالمین نذیرا»؛[۵] «پر برکت است کسى که قرآن را بر بندهاش نازل کرد تا بیمدهنده جهانیان بوده باشد».
چنانچه پیداست در این آیه، انذار به همه عالمین نسبت داده شده است و این کلمه عام است و شامل همه انسانها در طول ازمنه و امکنه مختلف مىشود. از این آیه مىتوان استفاده نمود که رسالت رسول اکرم(ص) جهانی بوده و تا دامنه قیامت ادامه خواهد داشت. به تعبیر دیگر، این آیه به دلالت التزامى، مىتواند دلیل بر خاتمیت باشد؛ زیرا استمرار رسالت رسول اکرم(ص) دلیل بر این است که اگر شریعت دیگرى غیر از اسلام بیاید، آن شریعت باید اسلام را نسخ کند؛ چون اجتماع دو شریعت، غیرممکن است. درنتیجه اگر شریعت اسلام بخواهد نسخ شود، دیگر نمىتواند براى عالمین و همه جهانیان نذیر باشد؛ در حالیکه قرآن مدعى است رسالت رسول اکرم(ص) جهانى است و کتاب او یعنى قرآن براى همه عالمیان نذیر است. از این مطلب فهمیده مىشود که پس از اسلام دیگر شریعتى نخواهد آمد و این امر مستلزم خاتمیت است.
اشکال: ممکن است گفته شود از این آیه خصوصاً از واژه «للعالمین» نمىشود بر خاتمیت استدلال کرد؛ زیرا لفظ عالمین عام نیست و شامل همه انسانها نمىشود؛ بلکه مراد از آن جمع کثیرى از افراد انسان است؛ بنابراین از این آیه نمىتوان بر خاتمیت دلیل آورد.
پاسخ: لفظ «عالمین» در قرآن کریم در سه معنى استعمال شده است:
معنى عام و جهانشمول آن تمام مخلوقات را در برمىگیرد؛ مانند سخن خداوند: «قال فرعون و ما رب العالمین»؛[۶] «(فرعون) گفت: پروردگار عالمیان کیست؟». «قال ربّ السموات و الارض و ما بینهما ان کنتم موقنین»؛[۷] «(موسى) گفت: پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است اگر اهل یقین هستید».
درخصوص انسانها؛ مانند سخن خداوند «اتأتَون الذّکران من العالمین»[۸] آیا در میان (انسانها) شما بهسراغ جنس مذکر مىروید؟ لفظ عالمین در این آیه به قرینه مقام، شامل عالم انسانى مىشود.
ویژه مخلوقات داراى عقل و شعور؛ مانند سخن خداوند «تلک آیات اللّه نتلوها علیک بالحق و ما اللّه یرید ظلما للعالمین»[۹] اینها آیات خداوند است که به حق برتر مىخوانیم و خداوند هیچگاه ستمى براى احدى از عالمیان نمىخواهد.
حال باید توجه داشت که اگر لفظ عالمیان در غیر این سه معنى بهکار رود، نیازمند به قرینه است و در آیه مورد بحث که بر خاتمیت استدلال شد، قرینهاى بر خصوص افراد خاص در زمان خاص وجود ندارد؛ پس این احتمال که جمعیت خاصى از انسانها مد نظر باشد، سخن و ادعای بدون دلیلی است.[۱۰]
بنابراین با این آیه مىتوان ابتدائاً جهانىبودن دین اسلام را به اثبات رساند و به تبع آن مىتواند دلیل بر خاتمیت نیز باشد.
۲. روایات
در این بخش به روایاتى چند که از آنها مىتوان بر خاتمیت استدلال نمود، اشاره میکنیم. روایات را از این جهت مىتوان بر دو دسته تقسیم نمود:
الف: روایاتى که به دلالت مطابقى بر خاتمیت دلالت دارند؛
ب: روایاتى که به دلالت التزامی میتوان از آنها بر خاتمیت استدلال نمود.
از دسته اول از روایات مشهوری که به صراحت بر خاتمیت دلالت مىکنند، یکی حدیث «منزلت» است. رسول خدا در این زمینه به حضرت علی(ع) فرمود: «اما ترضى ان تکون منّى بمنزله هارون من موسى الاّ انه لا نبىّ بعدى»؛[۱۱] «آیا خشنود نمىشوى که بگویم مَثَل تو نسبت به من مَثَل هارون نسبت به موسى است؛ جز این که پس از من پیامبرى نخواهد آمد».
در این حدیث رسول خدا(ص) علاوه بر اینکه جانشینی حضرت على(ع) را مطرح مىکنند، مسأله ختم نبوّت را نیز اعلام مىدارند؛ زیرا جمله «لا نبىّ بعدى» عام است و تا عمق زمان نفوذ کرده و همه مکانها را نیز در بر مىگیرد. همچنین با این جمله هم نبوّت تشریعى را خاتمهیافته تلقى مىکند و هم نبوّت تبلیغى را.
روایت دیگرى که بالمطابقه دلالت بر خاتمیت مىکند حدیثى است که پیامبر(ص) طبق آن خودشان را به انبیای دیگر مَثَل مىزنند که با عنایت به این مطلب مىتوان از آن به حدیث تمثیل یاد کرد.
رسول اکرم(ص) مىفرمایند: «مثلى فى الانبیاء کمثل رجل بنى حائلاً فاکمله الا موضع لبنه منه و کنت انا تلک اللبنه فلا رسول بعدى و لاسنه بعد سنتى».[۱۲]
در نقل دیگری آمده: «انما مثلی فی الأنبیاء کمثل رجل بنى دارا فأکملها و حسنها الا موضع لبنه، فکان من دخلها فنظر إلیها قال: ما أحسنها الا موضع هذه اللبنه؛ قال صلى ﷲ علیه و آله: فانا موضع اللبنه ختم بى الأنبیاء.[۱۳]
در این حدیث، رسول خدا(ص) سلسله انبیا را به ساختمانى تشبیه مىکنند که هر کدام براى تکمیل بخشى از آن ساختمان، رسالتى داشتهاند تا در نهایت با آمدن رسول خدا(ص) ساختمان به تمام و کمال به پایان مىرسد و آماده بهرهبردارى کامل مىشود؛ چنانکه در پایان روایت مىفرمایند: «بعد از من دیگر رسولى نخواهد آمد و سنت من آخرین سنّت است».
روایت دیگرى که به صراحت بر خاتمیت دلالت مىکند، سخنى است که امام باقر(ع) از رسول خدا(ص) نقل مىکنند: «ایها الناس لا نبى بعدى و لا سنه بعد سنتی فمن ادعى ذلک فدعواه و بدعته فى النار فاقتلوه و من تبعه فانه فى النار»؛[۱۴] «مردم بدانند که پس از من پیامبرى نخواهد آمد و بعد از سنت من، سنّت دیگرى نخواهد بود. هر کسى پس از من ادعاى نبوّت و پیامبرى کند، ادعا و بدعت او در آتش خواهد بود و مردم را بهسوى جهنم دعوت مىکند. پس او را بکشید و هر کسى از او تبعیت و پیروى کند در آتش جایگاهش خواهد بود».
چنانچه پیداست، مضامین این دسته از روایات چنان واضح و روشن است که نیاز به تبیین و توضیح ندارد و هر سه روایت یادشده به صراحت بر خاتمیت دلالت مىکنند.
دسته دیگری از روایات که به ملازمه مىتوان از آنها بر خاتمیت دلیل آورد، روایاتى است که طبق آنها رسول اکرم(ص) رسالت خویش را جهانى دانسته و احکام و شریعت اسلامى را تا ابد و تا قیامت پایدار معرفى کردهاند. گرچه روایات این دسته بسیارند و به مضامین مختلف آمدهاند اما در اینجا به یک مورد اشاره مىشود. رسول اکرم(ص) مىفرمایند: «ایها النّاس حلالى حلال الى یوم القیامه و حرامى حرام الى یوم القیامه…»؛[۱۵] «اى مردم حلال من تا روز قیامت حلال است و حرام من نیز تا روز قیامت حرام است».
امام صادق(ع) نیز در این زمینه مىفرمایند: «… فحلاله حلال الى یوم القیامه و حرامه حرام الى یوم القیامه…»؛[۱۶] «امور حلالى که رسول اکرم(ص) آورده تا روز قیامت حلال است و امور حرام نیز تا روز قیامت حرام است».
چنان چه پیداست از واژه «الى یوم القیامه» جاودانگى دین اسلام فهمیده مىشود و جاودانگى دین اسلام مستلزم خاتمیت رسالت رسول اکرم(ص) است.
پی نوشتها:
- جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، صص۴۰۰-۴۱۳. [⤤]
- احزاب: ۴۰. [⤤]
- مریم: ۵۱. [⤤]
- سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل، ج ۳، صص ۴۹۱ و ۴۹۸. [⤤]
- فرقان: ۱. [⤤]
- شعرا: ۲۳. [⤤]
- شعرا: ۲۴. [⤤]
- شعرا: ۱۶۵. [⤤]
- آل عمران: ۱۰۸. [⤤]
- سبحانى، جعفر، خاتمیت از دیدگاه قرآن و حدیث و عقل، صص ۳۷-۳۳. [⤤]
- طبرسی، فضل بن حسن، الاحتجاج، ج۱، ص۵۱؛ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد فى معرفه حجج اللّه على العباد، ج۱، ص۸؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۹۲؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۷؛ ابن هشام، السیره النبوی، ج۲، ص۵۲۰ ؛ ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج۳، ص۳۳۸؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۸. [⤤]
- احسائی، ابن ابى جمهور، عوالی اللآلی، ج۴، ص۱۲۲؛ ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۲، ص۲۴۶؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۶۴. [⤤]
- عبد، على بن جمعه عروسى حویزى، تفسیر نور الثقلین، ج۴، ص۲۸۵. [⤤]
- حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۳۳۷. [⤤]
- حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۶۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲، ص۲۶۰. [⤤]
- برقی، احمد بن محمد بن خالد، محاسن، ج۱، ص۲۶۹؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۳، ص۵۱، ح۱۴۸۹. [⤤]