- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 16 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
قـرآن از روز نـخـسـت مـورد عـنایت همگان به ویژه مسلمانان بوده است پیامبراکرم (ص ) شخصا مـحـافظ قرآن بود و پیوسته دستور حفظ, ثبت و ضبط آن را مى دادو مسلمانان موظف بودند آن را ثـبـت و حـفظ کنند و بدین منظور از آن نسخه هاى متعدد تهیه مى کردند …
آن چه در این جا مى آوریم , خلاصه اى از گفتار علماى اسلام درباره دفع شبهه تحریف است:
- گواهى تاریخ
قـرآن از روز نـخـسـت مـورد عـنایت همگان به ویژه مسلمانان بوده است پیامبراکرم (ص ) شخصا مـحـافظ قرآن بود و پیوسته دستور حفظ, ثبت و ضبط آن را مى دادو مسلمانان موظف بودند آن را ثـبـت و حـفظ کنند و بدین منظور از آن نسخه هاى متعدد تهیه مى کردند و در خانه هاى خود در مـیـان صـندوق یا کیسه هاى مخصوص نگهدارى مى کردند از همان زمان مساله حفظ قرآن رواج یـافت و عده بى شمارى به عنوان ((حافظان قرآن )) پیوسته در میان جوامع اسلامى منزلت مهمى یـافـتند وعلاوه بر ثبت و ضبط قرآن در مصاحف , نسخه هاى متعددى را تهیه و در گستره کشور اسلامى پخش کردند.
خـلاصـه , مـسـلـمـانـان هـمـیشه حافظ و پاسدار این کتاب آسمانى بودند و لحظه اى ازآن غافل نمى ماندند.
عـلاوه بر توده مردم , نقش بزرگان و دانشمندان اسلامى در عنایت به این کتاب قابل توجه است ایـن کـتـاب همواره در شؤون گوناگون و سرنوشت ساز مسلمین نقش اول را داشته و در علوم مـختلف اسلامى پایه و اساس شمرده مى شده است هردانشمندى که در رشته اى از علوم اسلامى مطالعه مى کرد, راه نما و هدایت کننده اوقرآن بود بسیارى از علوم اسلامى صرفا به جهت رسیدن بـه حـقایق قرآن به وجودآمده است و دانش هاى بسیارى در میان مسلمانان از قرآن نشات گرفته است ,بنابراین دانشمندان علوم اسلامى همواره نیازمند به قرآن بودند و با آن سروکارداشتند سید مرتضى علم الهدى در این زمینه چنین مى گوید:
((یـقـیـن بـه صـحـت نقل قرآن , مانند یقین به شهرهاى بزرگ جهان و حادثه هاى بزرگ تاریخ و کـتـاب هـاى مشهور از نویسندگان معروف و نیز اشعار و قصاید از بزرگان شعراست که در طول تـاریـخ هـم چنان استوار مانده و از گزند حوادث در امان بوده است مسلما توجه به قرآن نسبت به مـوارد مـذکـور همواره بیش تر و داعیه برحفظ و حراست آن افزون تر بوده است , زیرا قرآن معجزه اسـلام و دلـیـل صـدق نـبـوت اسـت و نـیز منبع و ماخذ همه معارف دینى و احکام شریعت است دانشمندان علوم اسلامى پیوسته سعى در حفظ و حراست آن داشته اند تا آن جا که تمام جزئیات آن مـورد بـررسـى دقیق بوده است , مانند اعراب و قرائت و حتى عددحروف و کلمات و آیات آن پس چـگـونـه مى شود با وجود این همه عنایت و ضبط وحراست شدید که برآن بوده و هست , در قرآن تغییرى ایجاد شود و کاستن وافزودنى تحقق یابد.
یـقین به جزئیات قرآن و اجزا و ابعاض آن مانند یقین به تمام و کل قرآن است وهمانند دیگر کتب مـعـروف جهان , مانند کتاب سیبویه و مزنى , ضرورت دارد هرعالمى بدان آگاه باشد, زیرا عنایت دانشمندان و دانشوران به این دو کتاب موجب گشته است که علاوه بر کل این کتاب ها جزئیات آن ها نیز مورد نظر و دقت قرار گیردتا آن جا که اگر کسى خواسته باشد از آن ها چیزى کم کند یا چـیـزى بـرآن هـا بـیفزاید, آن قسمت مورد شناسایى قرار مى گیرد و مشخص مى شود که از اصل کتاب نیست وبرآن افزوده شده است .
به خوبى روشن است که این گونه عنایت نسبت به قرآن , بیش تر و بهتر از عنایت به کتاب سیبویه و مزنى و دیوان هاى شعرى انجام مى گرفته است )).[۱]
شیخ جعفر کبیر کاشف الغطا نیز بر همین رویه استدلال کرده است :
((روایـات نقیصه (کم شدن قرآن ) به روشنى مردود شناخته شده است و ظاهر آن اصلا مورد قبول نمى تواند باشد به ویژه روایاتى که ثلث (بیش از دو هزار آیه ) قرآن یابسیارى از آن را افتاده پنداشته اسـت , زیـرا اگـر چنین اتفاقى رخ داده بود باید شهرت همگانى مى یافت , چون انگیزه برآن بسیار است و همواره دشمنان اسلام آن رادست آویز قرار مى دادند و بزرگ ترین طعن بر قرآن کریم تلقى مـى کـردنـد چـگـونه ممکن است چنین شده باشد, در حالى که مسلمانان فوق العاده در حفاظت وحراست و ضبط آیات و حروف آن کوشا بوده اند؟
در برخى روایات آمده که درقرآن نام بسیارى از منافقین بوده و افتاده است چگونه ممکن است باور کرد درحالى که پیامبر(ص ) با حکمت و اخلاق کریمانه خود هرگز به آنان تصریح نمى کردند و با آنان همانند دیگر مسلمانان رفتار مى کردند.
جاى شگفتى است , کسانى که باور دارند احادیث وارده از پیامبر اکرم تاکنون محفوظ و سالم مانده است و استدلال مى کنند که این کلمات پیوسته بر زبان ها جارى و در کتب , ثبت و ضبط شده و در طـول بـیـش از هـزار سال به سلامت باقى مانده است , گویند اگر گزندى برآن ها وارد مى شد, مـسلما برملا مى گردید, ولى این باور را درباره قرآن ندارند و مى گویند برآن نقیصه وارد شده و در طـول تاریخ مخفى مانده است با آن که عنایت به قرآن بیش از احادیث بوده و هست و بیش تر بر زبان هاجریان دارد و ثبت و ضبط آن استوارتر بوده و هست )).[۲]
- ضرورت تواتر قرآن
یـکى از دلایل مهم دفع شبهه تحریف , مساله ضرورت تواتر قرآن است شرط پذیرفتن قرآن , چه در کـل و چه در بعض , متواتر بودن آن است قرآن در هر حرف وهر کلمه و حتى در حرکات و سکنات نـیز باید متواتر باشد, یعنى همگان (جمهورمسلمین ) آن را دست به دست و سینه به سینه , به طور همگانى نقل کرده باشند ازاین رو, آن چه در زمینه تحریف گفته اند که فلان کلمه یا فلان جمله از قـرآن بـوده ,چـون بـا نـقـل آحـاد روایت شده قابل قبول نیست و طبق اصل ((لزوم تواتر قرآن )) مردودشمرده مى شود و این اصل یکى از مسایل ضرورى اسلام و مورد اتفاق علماست واساسا خبر واحـد در مسایل اصولى و کلامى فاقد اعتبار است و صرفا در مسایل فرعى و عملى اعتبار دارد علا مه حلى , در زمینه نفى تحریف مى نویسد:
((اتفاق علما برآن است که هرچه از قرآن متواترا به ما رسیده است حجت و درغیر این صورت فاقد اعتبار است , زیرا قرآن سند نبوت و معجزه جاوید اسلام است , لذا تا به سرحد تواتر نرسد, نمى تواند نـسـبت به صحت نبوت یقین آور باشد,بنابراین امکان ندارد آن چه راویان در این باره از مسموعات خـود بـه صـورت غـیرمتواتر روایت کرده اند بپذیریم , زیرا راوى واحد هرچند راست گو باشد اگر آن چه نقل کرده , با عنوان قرآنى نقل کرده باشد, قطعا خطا کرده است و اگر با غیر این عنوان باشد مـردود است , زیرا یا روایتى است که از پیامبر اکرم (ص ) شنیده است یانظر شخصى خود اوست که هرگز به عنوان آیات قرآنى حجیت شرعى نخواهدداشت )).[۳]
سـیـد مجاهد طباطبایى در کتاب ((وسایل الاصول )), محقق اردبیل در کتاب ((شرح الارشاد)) و سید محمد جواد عاملى در کتاب ((مفتاح الکرامه )) نیز همین گونه استدلال کرده اند.[۴]
- مساله اعجاز قرآن
یـکى دیگر از مسائلى که با شبهه تحریف در تضاد است و با آن منافات دارد یاروشن تر بگوییم آن را قـاطـعـانه نفى مى کند, مساله اعجاز قرآن است علما مساله اعجاز را بزرگ ترین دلیل بر رد شبهه تـحـریف دانسته اند, زیرا احتمال زیادت ,همان گونه که برخى از خوارج گفته اند که سوره یوسف تـمـامـا بـر قـرآن افـزوده شده است , چون یک سرگذشت عاشقانه است و جایى در قرآن ندارد یا کاستن ,آن گونه که صحابى بزرگوار عبداللّه بن مسعود گمان برده است که دو سوره معوذتان دو دعـاى مـبـطـل السحرند و جزء قرآن نیستند, درباره قرآن به کلى منتفى است , زیرالازمه افزودن امـکـان هم آوردى با قرآن است و آیا بشر را یاراى آن هست که همانندقرآن بیاورد, به گونه اى که هرگز با آن تفاوتى از جهت فصاحت و بلاغت و بیان ومحتوا نداشته باشد؟هرگز! خداوند در قرآن فرموده است :
((قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا [۵], بگو اگر انسان ها و پریان [ جن ] اتفاق کنند که همانند این قرآن بیاورند, همانند آن نتوانند آورد, هرچند یک دیگر را [ در این کار] کمک کنند)).
((وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ [۶], و اگر در آن چه بر بنده خود ( پیامبر) نازل کرده ایم شک و تردید دارید, [ دست کم ] یک سوره همانند آن بیاورید)).
((أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِثْلِهِ[۷], یا مى گویند: او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است ؟بگو اگر راست مى گویید یک سوره همانند آن بیاورید)).
ایـن آیات را آیات ((تحدى )) گویند, یعنى هم آورد طلبیدن پس اگر کسانى سوره یوسف یا دیگر سوره ها را ساخته و در قرآن درج کرده اند, لازمه این حرف شکسته شدن مرز تحدى است و این امر منتفى است .
هـمـیـن گـونه است احتمال تبدیل کلمات قرآن , چنان که شیخ نورى و پیش از وى سید جزایرى پـنـداشـته اند, زیرا هرگونه تبدیل و تغییر در نظم و جمله بندى کلمات قرآن , موجب مى شود که صـورت قـرآن تبدیل یافته و به تبدیل دهنده منتسب باشدو از صورت وحى بودن خارج شود, لذا نـسـبـت دادن چنین کلام تبدیل یافته اى , به تبدیل دهنده اولویت دارد تا سخن الهى آنان گمان بـرده اند آیه (( فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ))[۸] در اصل ((تبینت الانس ان لـو کـانـت الـجـن یـعـلـمـون الـغیب )) بوده است[۹] و نیز آیه ((کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ))[۱۰] در اصل ((خیر ائمه )) بوده است.[۱۱]
هـم چنین کم نمودن از قرآن نیز موجب مى گردد تا نظم اولى کلام به هم بخورد واز بین برود و این به طور قطع در سبک و اسلوب بلاغى کلام مؤثر است و نظم نوین (نقص یافته ) نمى تواند همان سـبـک و اسـلوب بلاغى اول را داشته باشد, لذا نبایدگفت که نظم نوین همان نظم الهى و وحى اسـت سـخـیف ترین گفته ها در این زمینه ,گفته کسانى است که گمان برده اند از میانه یک آیه بـیـش از ثـلث قرآن اسقاط شده است مى گویند: از وسط آیه ((وَإِنْ خِفْتُمْ أَلا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَى فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ ))[۱۲] بیش از دو هزار آیه افتاده است و لذا نظم آیه به هم ریـخـتـه وآشـفـتـگـى در آن نـمـودار شـده اسـت ایـن گـونـه ادعـا دربـاره قـرآن وهـن آور و مردوداست[۱۳] پس هرگونه گمان زیادت یا نقص یا تبدیل در کلمات قرآن , با مساله اعجاز در نظم موجود منافات دارد.
- ضمانت الهى
یـکـى از روشن ترین دلایل بر سلامت قرآن و رد شبهه تحریف , ضمانتى است که خداوند عهده دار شـده تـا قـرآن را پیوسته مورد عنایت خود قرار دهد و از گزند آفات مصون بدارد, ((إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون )) این آیه سلامت قرآن را کاملاتضمین مى کند آرى , مقتضاى قاعده ((لـطـف )) نـیـز چنین است , زیرا قرآن سند زنده اسلام و دلیل استوار صحت نبوت است , بایستى همواره از گزند آفات مصون ومحفوظ بماند هرگونه احتمال دست برد به قرآن , یعنى تزلزل پایه و اساس اسلام که برخلاف ضرورت عقل و دین است .
الـبـتـه هـمین قرآن که در دست مسلمانان است , تضمین شده است و همین دلیل اعجاز است , نه آن گونه که امثال حاجى نورى گمان بردهاند[۱۴] که قرآن در لوح محفوظ یا در سینه پیامبر و اوصـیـایـش مـحـفوظ مانده است , زیرا هنرى در آن گونه حفظ وجود ندارد, هنر در حفاظت و حـراسـت از ایـن قـرآن مـوجود حاضر است که خداوند با چنین جلال و عظمت از حراست آن یاد مـى کند خداوند فرموده است : (( وَإِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ [۱۵], وبه راستى که آن کتابى شکست ناپذیر است که هیچ گونه باطلى نه از پـیش رو و نه ازپشت سر به سویش نمى آید, [ چرا که ] از سوى خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است )).
این آیه از آیه پیش صریح تر است که قرآن پیوسته از گزند حوادث مصون بوده است و براى همیشه نـیـز از پـیـش آمـدهاى ناگوار در امان خواهد بود و هرگزچیزى آن را ضایع نخواهد کرد بطلان هـرگز عارض قرآن نمى شود و مقصود ازبطلان , امورى است که قرآن را از اعتبار ساقط کند و از اصالت خویش آن را دورسازد خداوند حکیم است , هرگز کار بیهوده نمى کند حمید است , پیوسته کـارهـاى او مورد ستایش است پس قرآنى که از یک چنین مقامى نازل شده باشد, آینده آن حساب شده و براى همیشه محفوظ است ((إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعَادَ [۱۶], خداوندهرگز از وعده هایى که مى دهد, تخلف نمى ورزد)).
- عرضه روایات بر قرآن
از دلایل دیگر سلامت قرآن و عدم تغییر آن در طول تاریخ , روایاتى است که ازپیامبر اکرم (ص ) نقل شـده اسـت از جـمله فرموده : ((ان على کل حق حقیقه و على کل صواب نورا, فما وافق کتاب اللّه فخذوه و ما خالف کتاب اللّه فدعوه[۱۷], براى رسیدن به هر حقى , حقیقتى است که آن حق را آشکار مى کند و براى پى بردن به هردرستى و راستى , نورى وجود دارد که به آن راه نمایى مى کند [ و قـرآن هـمـان حـقـیقت و نورى است که روشن گر حقیقت ها و صواب ها است ] پس هرچه [ از احادیث ] باقرآن موافق باشد آن را برگزینید و هرچه با آن مخالف باشد واگذارید)).
اکنون این پرسش مطرح مى شود که اگر احتمال آن مى رفت که قرآن مورددست برد قرار گیرد و از اعتبار ساقط گردد, آیا جاى آن بود که معیار سنجش قرارگیرد و دلیل روشن بر صحت و سقم روایـات باشد؟
هرگز! پس قرآن بایستى همواره راه سلامت را در پیش داشته باشد تا بتواند اعتبار خویش را ثابت نگه داشته و معیارسنجش حق و باطل باشد.
- نصوص اهل بیت
در زمینه نفى تحریف , روایات خاصى از ائمه معصومین (ع ) در دست است که به طور کلى احتمال تـحـریـف یا شبهه تحریف را در قرآن منتفى مى سازد و شیعه امامیه به پیروى از اهل بیت معتقدند قرآن همواره از هرگونه تحریف مصون ومحفوظ بوده است اینک چند نمونه از این روایات :
روایت اول : در نامه اى که امام باقر(ع ) به سعدالخیر نگاشته , چنین آمده است :
((و کان من نبذهم الکتاب ان اقاموا حروفه و حرفوا حدوده , و یک نمونه از پشت سر افکندن قرآن , آن بـود کـه حـروف و کلمات آن را استوار, ولى حدود و احکام آن راتحریف و تغییر دادند)) در این روایت شریف , از دست برد به معانى و تفاسیرمنحرف سخن به میان آمده است , ولى الفاظ و عبارات قـرآن هـم چـنـان دست نخورده شمرده شده است در حدیث مشابه به جاى تحریف حدود, تضییع حـدودآمـده اسـت : ((و رجـل قـرا الـقرآن فحفظ حروفه و ضیع حدوده[۱۸], حفظ حروف [ درستى تلاوت ] نموده , ولى حدود و مقررات آن را تضییع نموده است )).
روایـت دوم : ابـوبـصـیـر از امـام صـادق (ع ) مـى پرسد, مردم مى گویند چرا خداوندفرموده است : ((أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ))[۱۹] ولى نامى ازعلى و خاندان او نبرده اسـت ؟
حـضرت فرمود: ((در قرآن فریضه نماز نازل گردید,ولى از رکعات و شرایط آن نامى برده نـشـد تـا آن کـه پـیـامـبـر(ص ) خود بیان نمود))[۲۰] در این روایت شریف , این اصل تثبیت شـده اسـت که قرآن جاى بیان اصول و کلیات فرائض و احکام است و بیان فروع و جزئیات بر عهده پـیـامـبـر اسـت درنـتـیـجـه امـام (ع ) تـقـریر فرمود که در قرآن هرگز نامى از على و خاندان او بـرده نشده است , زیرا این وظیفه پیامبر بوده تا مانند بیان رکعات و شرایط نماز, آن را نیزبیان کند, لـذا هـرگونه روایت ضعیف السند که حاکى از بودن اسم على و خاندان اودر قرآن و سپس ساقط شدن آن ها از قرآن است , طبق این روایت مردود شناخته شده است .
روایت سوم : شیخ مفید از جابر و او از امام باقر(ع ) روایت مى کند که فرمود:((موقع ظهور, حضرت مـهـدى بـه مـردم قرآن مى آموزد آن گاه مشکل ترین کار در این امر مساله ترتیب مصحف شریف اسـت , زیـرا ترتیب مصحف حضرت با ترتیب مصحف فعلى تفاوت دارد))[۲۱] به عبارت دیگر قـرآنـى که حضرت ارائه مى دهد, به جز در ترتیب و نحوه تالیف آیات و سوره ها, هیچ گونه تفاوتى بامصحف موجود ندارد.
- نظر علماى بزرگ شیعه .
بى مناسبت نیست در این جا برخى از تصریحاتى را که بزرگان علماى امامیه , درزمینه نفى تحریف ابـراز داشـته اند, عرضه کنیم تا روشن شود هیچ گاه علماى شیعه قایل به تحریف قرآن نبوده اند و آن چه به آنان نسبت داده مى شود کذب محض است البته برخى از اخباریون افراطى ـ که در زمره شاخصین علماى شیعه قرارنگرفته اند ـ در این زمینه مطالبى را گفته اند که نباید به حساب عموم شیعه گذاشت .
اگـر بـخـواهیم بزرگان علماى امامیه را به دو دسته محققین و محدثین[۲۲] تقسیم کنیم بـاید بگوییم محققین از روز نخست تاکنون , بالاتفاق شبهه تحریف رامردود شمرده اند و محدثین نیز از دوران رئیس المحدثین ابوجعفر صدوق تا زمان خاتم المحدثین شیخ حر عاملى و نیز محدث کـاشانى , همه با محققین هم گام بوده ومنکر تحریف بوده اند صرفا از سده یازدهم گروهى به نام اخـبـاریـون کـه جـایگـزین محدثین شدند, مساله تحریف را مطرح ساختند و این غائله را بر پا نـمـودنـد, بـنـابـرایـن نـبـاید این نظر ناصواب را به همه شیعیان نسبت داد در این جا براى اثبات ادعاى فوق سخنانى از بزرگان را به عنوان شاهد مى آوریم :
- شـیـخ المحدثین ابوجعفر محمد بن على بن الحسین بن بابویه صدوق (متوفاى ۳۸۱) در رساله اعـتـقـادات چنین مى گوید: ((اعتقاد ما بر این است قرآنى که بر پیامبر اکرم (ص ) نازل گردیده , هـمین قرآن موجود است که در دست مردم قراردارد با ۱۱۴ سوره , بى کم و کاست و هرکس به ما نسبت دهد که قرآن را بیش از این مى دانیم , دروغ گوست )) [۲۳].
- عـمـید طائفه محمد بن محمد بن نعمان , معروف به شیخ مفید (متوفاى ۴۱۳)در کتاب پر ارج خـود ((اوائل الـمقالات )), مى گوید: ((برخى از اهل امامت بر این باورندکه از قرآن هرگز چیزى کم نشده است , نه کلمه و نه آیه و نه سوره اى , به جز آن چه درمصحف على (ع ) بوده و عنوان شرح و تفسیر را داشته است )) آن گاه گوید: ((این قول ,نزد من به حقیقت نزدیک تر است از قول کسانى کـه گـفـته اند برخى کلمات از قرآن افتاده و راى من همان است و اما زیادت در مصحف , هرگز نـبـوده و نـیست و این مطلب اجماعى علماست , زیرا اگر افزوده شدن سوره اى مورد نظر باشد با مـسـالـه اعـجاز منافات دارد و اگر افزوده شدن کلمه یا کلماتى مقصود باشد آن نیز به دلیل عدم رجحان مردود است , پس قرآن از هرگونه زیادتى در سلامت است علاوه براستدلال مذکور در این زمینه از امام صادق (ع ) روایتى در دست دارم )) [۲۴].
- عـلـم الـهـدى سـیـد مـرتـضى على بن الحسین (متوفاى ۴۳۶) در جوابیه اول ازمسایل رساله طـرابـلـسـیات مى گوید: ((علم به صحت نقل قرآن مانند علم به وجودشهرهاى بزرگ و حوادث تـاریخى معروف و کتاب هاى مشهور جهان و اشعارشعراى عرب است , زیرا عنایت به قرآن , پیوسته بیش از امور یاد شده بوده است )).
- شـیـخ الـطـائفه ابوجعفر محمد بن الحسن طوسى (متوفاى ۴۶۰) در مقدمه تفسیر نفیس خود ((التبیان )) آورده است : ((احتمال زیادت در قرآن به طور کلى منتفى است , زیرا اجماع امت بر عدم زیادت است و اما نقیصه , این عقیده نیز با ظاهرآراى مسلمین مخالف است و همین شایسته مذهب ماست که هرگز در قرآن زیادتى و نقصى رخ نداده است کلام سید مرتضى و ظاهر روایات اهل بیت بر همین دلالت دارد)). [۲۵]
- جـمـال الـدیـن ابـو منصور حسن بن یوسف بن المطهر, علامه حلى (متوفاى ۷۲۶) در ((اجوبه المسائل المهناویه )) در جواب سید مهنا گوید: ((حق آن است که هرگز تبدیل , تاخیر و تقدیم در قـرآن رخ نـداده اسـت هم چنین زیادت ونقصى برآن وارد نشده است پناه مى برم به خدا از این که کـسـى چنین چیزى را باورداشته باشد, زیرا موجب طعن در معجزه جاوید اسلام مى شود و اساس نبوت رامتزلزل مى کند)). [۲۶]
براى این که نقل اقوال علما موجب طولانى شدن بحث نشود, در این جا فقط به نام و آدرس گفتار دانش مندان نامى شیعه بسنده مى کنیم[۲۷]:
علامه ابوعلى فضل بن حسن طبرسى (متوفاى ۵۴۸), مجمع البیان , ج۱ ,ص ۱۵.
محقق اردبیلى (متوفاى ۹۹۳), مجمع الفائده , ج ۲, ص ۲۱۸.
شیخ جعفر کبیر کاشف الغطا (متوفاى ۱۲۲۸), کشف الغطا و رساله الحق المبین , ص ۱۱.
شیخ محمدحسین آل کاشف الغطا(متوفاى ۱۳۷۳) اصل الشیعه و اصولها,ص ۱۳۳.
فـیـض کـاشانى محمد محسن (متوفاى ۱۰۹۰), مقدمه ششم تفسیر صافى و علم الیقین , ج ۱,
ص ۵۶۵ و وافى , ج ۲, ص ۲۷۴ ـ ۲۷۳.
خـاتـم الـمـحدثین شیخ حر عاملى , صاحب وسایل الشیعه (متوفاى ۱۱۰۴) دررساله فارسى که به همین منظور نوشته است , طبق نقل شیخ رحمت اللّه دهلوى درکتاب پرارزش خود, اظهار الحق , ج ۲, ص ۲۰۸ و الفصول المهمه , سید شرف الدین , ص ۱۶۶.
علامه شیخ محمد جواد بلاغى (متوفاى ۱۳۵۳), آلا الرحمان , ج ۱,ص ۲۷ ـ ۲۵.
مـحقق ثانى شیخ على بن عبدالعالى کرکى (متوفاى ۹۴۰) در رساله اى که به همین منظور نوشته است , طبق نقل سید محسن اعرجى در کتاب اصولى خود:شرح وافیه (خطى ).
سـیـد شـرف الـدین عاملى (متوفاى ۱۳۸۱), الفصول المهمه , ص ۱۶۳ و نیز درکتاب ردیه خود بر مسایل موسى جاراللّه , ص ۲۸.
سید محسن امین عاملى (متوفاى ۱۳۷۱), اعیان الشیعه , ج ۱, ص ۴۱.
علامه امینى شیخ عبدالحسین تبریزى , الغدیر, ج ۳, ص ۱۰۱.
علامه طباطبایى (متوفاى ۱۴۰۲), المیزان , ج ۱۲, ص ۱۳۷ ـ ۱۰۶.
امام خمینى (قدس سره ) در کتاب ((تهذیب الاصول )), ج ۲, ص ۱۶۵ و نیز در((انوار الهدایه )) شرح کـفـایـه الاصـول , ج ۱, ص ۲۴۵ که با کمال حدت و شدت ازموضع پاک بزرگان شیعه در این باره دفاع نموده و از بى ارزشى گفته هاى حاجى نورى پرده برداشته است .
آیت اللّه سید ابوالقاسم خویى (قدس سره ) در مقدمه تفسیر خود ((البیان )), ص ۲۵۸ ـ ۲۱۵با دلایل مـتـیـن و اسـتـوار از ساحت قدس قرآن دفاع کرده هرگونه اتهام قول به تحریف را از شیعه ناروا دانسته که این نوشتار شمه اى از بیانات روشن و مستدل این استاد بزرگوار است .
رد اتهام
بـسیارى از بزرگان علماى اهل سنت , که منصفانه مساله تحریف را بررسى کرده اند, شیعه امامیه را از تهمت قول به تحریف مبرا دانسته اند اولین کسى که شهادت به نزاهت موضع شیعه داده است , ابوالحسن على بن اسماعیل اشعرى (متوفاى ۳۲۴), شیخ اشاعره و بنیان گذار مکتب اشعرى است که تمامى جهان تسنن , امروزه پیرو این مکتب هستند وى در این زمینه چنین مى گوید:((شـیعه امامیه دو دسته اند: یک دسته کوته نظران ظاهربین که فاقد اندیشه اند و درمسایل دینى داراى نظر و آراى عمیق نیستند اینان قایل به تحریف در جهت نقص برخى کلمات بوده اند و دلیل آنـان روایـاتى است که نزد محققین طائفه فاقد اعتباراست , ولى همین دسته نسبت به زیادتى در قـرآن , بـه کلى منکرند و مى گویند: هرگزدر قرآن زیادتى رخ نداده است دسته دوم , محققین و صـاحـبان نظر و اجتهادند که هردو جهت زیادت و نقص را منکرند آنان مى گویند قرآن هم چنان کـه بـر پـیامبراکرم (ص ) نازل شده تا کنون دست نخورده است و از گزند تحریف , به طور مطلق , درامان بوده است , زیادت , نقص و تبدیل و تغییرى در آن حاصل نشده است )). [۲۸]
علامه شیخ رحمت اللّه هندى دهلوى در کتاب نفیس خود ((اظهار الحق )) [۲۹] به تفصیل در نـزاهـت و بـرائت شـیـعه از قول به تحریف سخن گفته است مجموع گفتاراو را در صیانه القرآن آورده ایـم هـم چنین استاد معاصر, محمد عبداللّه دراز در کتاب پرارج خود, ((المدخل الى القرآن الـکریم )) [۳۰], از شیعه دفاع نموده , ساحت آنان را از این تهمت مبرا دانسته است استاد شیخ مـحـمد محمد مدنى , رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الازهر در ((رساله الاسلام )) [۳۱] به تـفـصـیل و استشهاد فراوان ازموضع شیعه دفاع کرده و به طور کلى این نسبت را به شیعه نسبت ظالمانه گرفته است. [۳۲]
پی نوشت ها:
[۱] . ر ک : تفسیر طبرسى , ج ۱, مقدمه , فن خامس , ص ۱۵.
[۲] . شـیخ جعفر کبیر کاشف الغطا, کشف الغطا, کتاب القرآن , کتاب الصلاه , مبحث ۷ و ۸, ص ۲۹۹ ـ ۲۹۸ وهمو؛ الحق المبین , ص ۱۱.
[۳] . بروجردى , البرهان , ص ۱۱۱.
[۴] . ر ک : صیانه القرآن من التحریف , ص ۳۹ ـ ۳۸.
[۵] . اسرا۱۷: ۸۸.
[۶] . بقره۲ : ۲۳.
[۷] . یونس ۱۰: ۳۸.
[۸] . سبا۳۴: ۱۴.
[۹] . ر ک : بحارالانوار, ج ۹۰, تفسیر نعمانى , ص ۲۷ ـ ۲۶.
[۱۰] . آل عمران۳ : ۱۱۰.
[۱۱] . ر ک : سید جزایرى , منبع الحیاه , ص ۶۷.
[۱۲] . نسا۴: ۳ در باره این آیه در آینده سخن خواهیم گفت.
[۱۳] . ر ک : سیدجزایرى , منبع الحیاه , ص ۶۶.
[۱۴] . ر ک : محمد حسین نورى , فصل الخطاب , ص ۳۶۰.
[۱۵] . فصلت ۴۱: ۴۲ ـ ۴۱.
[۱۶] . رعد۱۳: ۳۱.
[۱۷] . اصول کافى , ج ۱, ص ۶۹.
[۱۸] . اصول کافى , ج ۲, ص ۶۲۷, شماره ۱.
[۱۹] . نسا۴: ۵۹.
[۲۰] . اصول کافى , ج ۱, ص ۲۸۶.
[۲۱]. الارشاد, ص ۳۶۵.
[۲۲] . فـرق مـیـان مـحـقـقین و محدثین در آن است که محققین در احکام شرع اجتهاد را روا مـى دارنـد و انـدیـشـه عقلى را در شناخت معارف دین دخیل مى دانند, ولى محدثین , صرفا پیرو احادیث وارده از معصومین بوده , تمامى اصول و فروع دین را طبق آن بررسى مى کنند. ولى این دقت را روا مى داشتند که در استناد به روایات روش اتقان را در پیش گیرند و هرگز در این راه سستى و تساهل از خود روا نمى داشتند. محققین در اجتهاد و اظهار راى و نظر, خود را آزاد مى دانند و پیوسته ره نمودهاى خرد و اندیشه را پـیش روخود قرار داده اند, برخلاف محدثین که فقط به ظواهر احادیث وارده تمسک مى جویند به شرط آن که درانتخاب آن دقت شده و از راه صحیح به دست آمده باشد.
[۲۳] . ر ک : اعتقادات شیخ صدوق هم راه با شرح باب حادى عشر, ص ۹۴ ـ ۹۳.
[۲۴] . اوائل الـمـقـالات , ص ۵۶ ـ ۵۴ شـاید مقصود از روایت یاد شده همان هایى باشد که یادآور شدیم .
[۲۵] . التبیان , ج ۱, مقدمه , ص ۳.
[۲۶] . اجوبه المسائل المهناویه , ص ۱۲۱, مساله ۱۳.
[۲۷] . بیانات این بزرگان را به تفصیل در صیانه القرآن من التحریف آورده ایم .
[۲۸] . ر ک : ابـوالـحـسـن عـلـى بـن اسماعیل اشعرى , مقالات الاسلامیین , ج ۱, ص ۱۲۰ ـ ۱۱۹ صیانه القرآن من التحریف , ص ۸۱ ـ ۷۹.
[۲۹] . اظهارالحق , ج ۲, ص ۲۰۹ ـ ۲۰۶.
[۳۰] . المدخل الى القرآن الکریم , ص ۴۰ ـ ۳۹.
[۳۱] . رساله الاسلام , شماره ۴۴, ص ۳۸۵ ـ ۳۸۲.
[۳۲] . ر ک : صیانه القرآن من التحریف .
نویسنده : محمد هادی معرفت-علوم قرآنى