- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
لازمه هر انقلابی در بدو امر، وجود یارانی مخلص و فداکار است تا پایه های نهضت را به دوش بگیرند، یارانی که به استقبال انواع خطرها رفته، دست از یاری و فداکاری بر ندارند، یافتن چنین یاران وفاداری، بدون برجا گذاشتن حساسیتی از سوی دشمنان، برای رشد و پیشبرد هر انقلابی، امری کاملاً لازم و ضروری بوده، اقدامات خاصی را از سوی رهبر و پیشوای خود، طلب می کند، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز با توجه به چنین امری، چند سالی را به صورت مخفیانه، به ترویج آیین آسمانی خود پرداختند تا اینکه یارانی استوار و ثابت قدم، جهت حفظ و صیانت از آرمان های اصیل اسلامی مهیا شدند.
۱ – آغاز دعوت پنهانی
آنچه که در تاریخ ضبط شده و روایات وارده از سوی شیعه و سنی نیز بر آن صحّه میگذارد این است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در سه[۱][۲][۳][۴] یا چهار[۵][۶] یا پنج[۷] سال اول بعثت، رسالت خویش را مخفی نگه می داشتند و دعوتشان را آشکار نمی کردند. این امر بوسیله آیه ۹۴- ۹۵ سوره حجر نیز تایید می شود.
دعوت مخفیانه در ابتدا امری لازم بوده تا اینکه در ابتدای کار مسلمانان، با قریش رو در رو نگردند، قریشی که در شرک و بت پرستی خود متعصب بودند، از اینرو حضرت دعوتش را در مجالس عمومی آشکار نمی کرد و تنها بعضی از خویشاوندان و کسانی که از قبل با آنها آشنایی داشته و امید به هدایتشان را داشتند به طور مخفیانه به اسلام دعوت می کردند تا اینکه عده ای از مردم که بیشتر، از ضعفای قوم بودند به او ایمان آوردند.[۸][۹]
حضرت در این دوره، به شدت اصول مخفی کاری را رعایت می فرمودند، اما با وجود تمام این مخفی کاریها، خبر دعوتش در میان همه تیره ها در مکه پیچیده بود، آنها در مجالسشان در این باره سخن می گفتند.[۱۰][۱۱][۱۲]
مشرکان هم در ابتدا قضیه را چندان جدی نمیگرفتند و برای آن اهمیتی قائل نبودند[۱۳][۱۴] و گمان می کردند سخنان حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، بیشتر از سخنان کاهنان و خداپرستانی امثال قس بن ساعده و زید بن عمرو امیه بن صلت و دیگران که عبادت بتان را ترک کرده بودند، نیست، [۱۵] از این رو زمانی که از کنار ایشان رد می شدند به مجالسشان اشاره می کردند و با تمسخر می گفتند: «از آسمان با جوان بنی عبدالمطلب سخن گفته می شود.» [۱۶][۱۷][۱۸] تا اینکه رفته رفته بر تعداد مؤمنین افزوده شد تا جایی که روزی نبود که مردم مکه از خواب بر خیزند و با مرد یا زن مسلمانی روبرو نشوند.[۱۹] این امر نگرانیها و مخالفت هایی را از سوی قریش در پی داشت.[۲۰]
۲ – رفتن به شعاب مکه
در طول سه سال دعوت پنهانی، پنهان کاری سر لوحه کار رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مسلمانان قرار گرفته بود. در این باره واقدی از ابن عباس و او از سعید بن زید نقل کرده که: «ما اسلام خود را مخفی می کردیم و نماز نمی خواندیم، مگر در خانه های در بسته و در شعب و بعضی برای بعضی دیگر، نگهبانی می دادیم.» [۲۱]
حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در طول این سه سال، به همراه دیگر مسلمانان، برای ادای فرائض دینی مخفیانه به کوه ها و شعاب اطراف مکه میرفتند و در خفا و پنهانی نماز می خواندند، [۲۲][۲۳][۲۴][۲۵] تا اینکه روزی سعد بن ابی وقاص با جمعی از مسلمانان مشغول نماز بودند، چند تن از مشرکان سر رسیدند و به آنها که مشغول نماز بودند، ناسزا گفتند و آنها را بر این کارشان ملامت کرده، خرده گرفتند، کار به درگیری و زد و خورد کشیده شد و سر یکی از مشرکان در این درگیری شکست.[۲۶][۲۷][۲۸][۲۹]
پس از این درگیری حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اصحابش در خانه ارقم بن ابی ارقم در دامنه کوه صفا مخفی شدند[۳۰] و آنجا را مرکز دعوت و محل اجتماعشان قرار دادند[۳۱] تا عبادات و شعائرشان از انظار مشرکین دور بماند. ایشان در آنجا یک ماه یا بیشتر ماندند[۳۲] و از آن خارج نشدند تا اینکه تعدادشان به چهل نفر رسید و جمعیت مسلمانان، شکل گرفت.
کمکم زمان آن رسیده بود که دعوت خود را به آگاهی همگان برساند تا اینکه آیه نازل شد که امر الهی را آشکار کند: «فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین انّا کفیناک المستهزءین؛ [۳۳] آشکار آنچه را ماموریت داری بیان کن و از مشرکان روی گردان (و به آنها اعتنا نکن)•ما شر استهزا کنندگان را از تو دفع خواهیم کرد».
۳ – وجوب نماز
از جمله اموری که در اولین روزهای دوره دعوت پنهانی واقع شد وجوب نماز بر مسلمانان بود. نماز، اول چیزی بود که خداوند بعد اقرار به توحید و تبرّی از بتان واجب کرده بود.[۳۴]
جریان از این قرار بود که روزی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به بالای شهر مکه رفته بود، جبرئیل نازل شد و با پاشنه پای خود به کنار کوه زده چشمه آبی ظاهر شد، جبرئیل در حالی که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به او نگاه می کرد، وضو ساخت.[۳۵][۳۶][۳۷][۳۸] پس صورتش را شست و مضمضه و استنشاق کرد و سر و بعد پاهایش را تا قوزک پا، مسح کرد.[۳۹] حضرت نیز به همان ترتیب وضو گرفت آنگاه جبرئیل دو رکعت نماز خواند حضرت نیز به همان نحو نماز خواند.[۴۰]
گویا نخستین نمازی که بر حضرت واجب شد، نماز ظهر بود، ابن عباس میگوید: «سپس جبرئیل نازل شد و نماز ظهر را در هنگام تمایل خورشید خواند و نماز عصر را پس از رفتن سایه بهاندازه قد انسان و نماز مغرب را به هنگام غروب خورشید و نماز عشاء را پس از رفتن شفق و نماز صبح را پس از طلوع فجر خواند.» [۴۱][۴۲] ظاهراً تا قبل از هجرت نمازی که بر ایشان واجب شد دو رکعتی بود بعدها نماز کامل شد و شد چهار رکعت و برای مسافر همان دو رکعت باقی ماند.[۴۳][۴۴][۴۵]
۴ – عدم نزول قرآن در زمان دعوت پنهانی
گویا قرآن در دوران کتمان رسالت نازل نمی شده است، از جمله چیزهایی که بر عدم نزول قرآن در دوران کتمان دلالت دارد این است که در تمام آیاتی که پیش از سوره حجر نازل شده چیزی نمییابیم که متناسب با دوران کتمان باشد. در اواخر این سوره آمده است. «فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین انّا کفیناک المستهزءین؛ [۴۶] آشکار آنچه را ماموریت داری بیان کن و از مشرکان روی گردان (و به آنها اعتنا نکن)•ما شر استهزا کنندگان را از تو دفع خواهیم کرد».
همچنین در اواخر سوره شعراء آمده است «و انذر عشیرتک الاقربین؛[۴۷]خویشاوندان نزدیکت را انذار کن»، که همه اینها با شرائط دوران کتمان سازگاری ندارد. از خصوصیات سوره های مکی این است که خطاب های آن متوجه مشرکین است و با آنها به خاطر کفرشان و انکار مبدا و معاد جدال و بحث می کند و این چیزی است که با کتمان تناسبی ندارد، بلکه با اعلان مناسب است.
پی نوشت ها
۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۶.
۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ امم و الملوک، ج۲، ص۶۴.
۳. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ص۳۴۵.
۴. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۱، ص۱۶۹.
۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۶.
۶. حلبی، نورالدین، السیره الحلبیه، ج۱، ص۴۰۳.
۷. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۱، ص۴۰۳.
۸. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۶.
۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۵.
۱۰. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۱، ص۱۶۹.
۱۱. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۲، ص۱۷۵.
۱۲. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۶.
۱۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۵.
۱۴. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۶.
۱۵. حسنی، هاشم معروف، سیره المصطفی، ص۱۳۲.
۱۶. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۶.
۱۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۵.
۱۸. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴.
۱۹. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۱، ص۱۸۷.
۲۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲۳.
۲۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۶.
۲۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۶.
۲۳. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۱، ص۱۷۰.
۲۴. ابن کثیر، اسماعیل، البدایه و النهایه، ج۳، ص۳۷.
۲۵. ابن اسحاق، محمد، سیره ابن اسحاق، ص۱۴۷.
۲۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۶.
۲۷. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۱، ص۱۷۰.
۲۸. ابن کثیر، اسماعیل، البدایه و النهایه، ج۳، ص۳۷.
۲۹. ابن اسحاق، محمد، سیره ابن اسحاق، ص۱۴۷.
۳۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۱۴.
۳۱. حلبی، نورالدین، السیره الحلبیه، ج۱، ص۴۰۲- ۴۰۳.
۳۲. حلبی، نورالدین، السیره الحلبیه، ج۱، ص۴۰۳.
۳۳. حجر/سوره۱۵، آیه۹۴-۹۵.
۳۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ امم و الملوک، ج۲، ص۵۳.
۳۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ امم و الملوک، ج۲، ص۵۳.
۳۶. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۱، ص۱۶۱.
۳۷. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۲، ص۱۶۰.
۳۸. قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ج۱، ص۲۲۰.
۳۹. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۲، ص۱۶۰.
۴۰. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۲، ص۱۶۰.
۴۱. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۱، ص۱۶۱.
۴۲. قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ج۱، ص۲۲۱.
۴۳. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۲، ص۴۰۶.
۴۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۷.
۴۵. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، ج۱، ص۱۶۱.
۴۶. حجر/سوره۱۵، آیه۹۴-۹۵.
۴۷. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۴.
منبع: سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «دعوت مخفیانه»