- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 14 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
دعـــــاى عـــــرفــــه
مؤلف گوید:
این دعا چون دعاى موقف عرفات و بسیار طولانى بود ذکر ننمودیم و در این روزهاى چهل وهفتم صحیفه کامله آن حضرت را با خشوع و دلشکستگى بخوان،که دعایى است مشتمل بر تمام مطالب دنیا و آخرت،که درود خدا بر انشاء کننده اش باد.از جمله دعاهاى مشهور این روز دعاى حضرت سید الشّهدا علیه السّلام است.بشر و بشیر پسران غالب اسدى روایت کرده اند،که بعد از ظهر روز عرفه در صحراى عرفات خدمت آن حضرت بودیم،پس با گروهى از اهل بیت و فرزندان و شیعیان،با نهایت خاکسارى و خشوع،از خیمه خود بیرون آمدند،و در جانب چپ کوه ایستادند،و روى مبارک خویش را بسوى کعبه نمودند و دستها را برابر صورت برداشتند مانند مسکینى که طعام طلبد،و این دعا را خواندند:
اَلْحَمْدُ لله الَّذى لَیْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا کَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ واَتْقَنَ بِحِکْمَتِهِ الصَّنائِعَ لا تَخْفى عَلَیْهِ الطَّلایِـعُ وَلا تَضیعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ جازى کُلِّ صانِعٍ وَرائِشُ کُلِّ قانعٍ وَراحِمُ کُلِّ ضارِعٍ وَمُنْزِلُ الْمَنافِعِ وَالْکِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السّاطِعِ وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ وَلِلْکُرُباتِ دافِعٌ وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ،
خداى را سپاس که براى حکمش برگرداننده اى،و براى بخشش بازدارنده اى و همانند ساخته اى ساخته هیچ سازنده اى نیست،و او سخاوتمند وسعت بخش است،انواع مخلوقات را پدید آورد،و ساخته ها را با حکمتش محکم نمود،طلیعه ها بر او پوشیده نمى ماند،و ودیعه ها نزد او ضایع نمى شود پاداش دهنده هر سازنده،و بى نیازکننده هر قناعت گر،و رحم کننده بر هر نالان،و فرو فرستنده سودها،و نازل کننده کتاب جامع با نور درخشان است،او شنونده دعاها،و دورکننده بلاها،و بالابرنده درجات،
وَلِلْجَبابِرَهِ قامِعٌ فَلا اِلهَ غَیْرُهُ وَلا شَىْءَ یَعْدِلُهُ وَلَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَهُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُاللَّطیفُ الْخَبیرُ وَهُوَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَیْکَوَاَشْهَدُ بِالرُّبُوبِیَّهِ لَکَ مُقِرّاً بِاَنَّکَ رَبّى وَ اِلَیْکَ مَرَدّى اِبْتَدَاْتَنى بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ اَنْ اَکُونَ شَیْئاً مَذْکُورا وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْکَنْتَنِى الاَْصْلابَ آمِناً لِرَیْبِ الْمَنُونِ وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنینَ،
و کوبنده گردنکشان است،پس معبودى جز او نیست،و چیزى با او برابرى نمى کند،و چیزى همانندش نیست،و اوست شنوا و بینا،و لطیف و آگاه،و بر هرچیز تواناست.خدایا به سوى تو رغبت مى نمایم،و به پروردگارى تو گواهى مى دهم،اقرارکننده ام که تو پروردگار منى،و بازگشت من به سوى تو است،وجودم را با نعمتت آغاز کردى پیش از انکه موجودى قابل ذکر باشم،و مرا از خاک پدید آوردى،سپس در میان صلبها جایم دادى،درحالى که از حوادث زمانه و رفت وآمد روزگار و سالها،
فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ اِلى رَحِمٍ فى تَقادُمٍ مِنَ الاَْیّامِ الْماضِیَهِ وَالْقُرُونِ الْخالِیَهِ لَمْ تُخْرِجْنى لِرَاْفَتِکَ بى وَلُطْفِکَ لى وَاِحْسانِکَ اِلَىَّ فى دَوْلَهِ اَئِمَّهِ الْکُفْرِ الَّذینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ وَکَذَّبُوا رُسُلَکَلکِنَّکَ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَلى مِنَ الْهُدَى الَّذى لَهُ یَسَّرْتَنى وَفیهِ اَنْشَاءْتَنى وَمِنْ قَبْلِ ذلِکَ رَؤُفْتَ بى بِجَمیلِ صُنْعِکَ وَسَوابِـغِ نِعَمِکَ فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىٍّ یُمْنى وَاَسْکَنْتَنى فى ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَیْنَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ،
ایمنى بخشیدى همواره کوچ کننده بودم از صلبى به رحمى،درگذشته از ایام و قرنهاى پیشین،از باب رأفت و لطف و احسانى که به من داشتى، مرا در حکومت پیشوایان کفر،آنان که پیمانت را شکستند،و پیامبرانت را تکذیب کردند،به دنیا نیاوردى،ولى زمانى به دنیا آوردى به خاطر آنچه در علمت برایم رقم خورده بود و آن عبارت بود از هدایتى که مرا براى پذیرفتن آن آماده ساختى،و در عرصه گاهش نشود و نمایم دادى،و پیش از آن هم با رفتار زیبایت،و نعمتهاى کاملت بر من مهر ورزیدى،در نتیجه وجودم را پدید آوردى از نطفه ریخته شده و در تاریکیهاى سه گانه میان گوشت و خون و پوست جایم دادى،
لَمْ تُشْهِدْنى خَلْقى وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَىَّ شَیْئاً مِنْ اَمْرى ثُمَّ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَ لى مِنَ الْهُدى اِلَى الدُّنْیا تآمّاً سَوِیّاً وَحَفِظْتَنى فِى الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِیّاً وَرَزَقْتَنى مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِیّاً وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ وَکَفَّلْتَنى الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ وَکَلاَْتَنى مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ وَسَلَّمْتَنى مِنَ الزِّیادَهِ وَالنُّقْصانِفَتَعالَیْتَ یا رَحیمُ یا رَحْمنُ حتّى اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْکَلامِ،
و مرا در آفرینش وجودم گواه نگرفتى، و چیزى از کار خلقتم را به من واگذار ننمودى،سپس براى آنچه در علمت از هدایتم گذشته بود مرا کامل میانه به دنیا آوردى،و در حال کودکى و خردسالى در میان گهواره محافظت نمودى،و از بین غذاها شیر گوارا نصیبم کردى،و دل دایه ها را بر من مهربان نمودى،و مادران پرمهر را به پرستارى ام گماشتى،و از آسیبهاى پریان نگهدارى فرمودى،و از زیادى و کمى سالمم داشتى،پس تو برترى اى مهربان،اى بخشنده،تا آنگاه که آغاز به سخن کردم.
اَتْمَمْتَ عَلَىَّ سَوابغَ الاِْ نْعامِ وَرَبَّیْتَنى زایِداً فى کُلِّ عامٍ حَتّى إ ذَا اکْتَمَلَتْ فِطْرَتى وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتى اَوْجَبْتَ عَلَىَّ حُجَتَّکَ بِاَنْ اَلْهَمْتَنى مَعْرِفَتَکَ وَرَوَّعْتَنى بِعَجائِبِ حِکْمَتِکَ وَاَیْقَظْتَنى لِما ذَرَاْتَ فى سَمآئِکَوَاَرْضِکَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِکَ وَنَبَّهْتَنى لِشُکْرِکَ وَذِکْرِکَ وَاَوجَبْتَ عَلَىَّ طاعَتَکَ وَعِبادَتَکَ وَفَهَّمْتَنى ما جاَّءَتْ بِهِ رُسُلُکَ وَیَسَّرْتَ لى تَقَبُّلَ مَرْضاتِکَ وَمَنَنْتَ عَلَىَّ فى جَمیعِ ذلِکَ بِعَونِکَ وَلُطْفِکَ ثُمَّ اِذْ خَلَقْتَنى مِنْ خَیْرِ الثَّرى،
نعمتهاى کاملت را بر من تمام کردى،و مرا در هر سال با افزوده شدن به وجودم پرورش دادى،تا آفرینشم کامل شد،و تاب و توانم معتدل گشت،حجّت را بر من واجب نمودى،چنان که معرفتت را به من الهام فرمودى و با شگفتیهاى حکمتت به هراسم افکندى،و به آنچه در آسمان و زمینت از پدیده هاى خلقت پدید آوردى بیدارم نمودى،به سپاسگذارى و یادت آگاهى ام دادى،و طاعت و عبادتت را بر من واجب نمودى،و آنچه را پیامبرانت آوردند به من فهماندى،و پذیرفتن خشنودى ات را بر من آسان کردى،و در تمام این امور به یارى و لطفت بر من منّت نهادى،سپس وقتى که مرا از بهترین خاک آفریدى،
لَمْ تَرْضَ لى یا اِلهى نِعْمَهً دُونَ اُخرى وَرَزَقْتَنى مِنْ اَنواعِ الْمَعاشِ وَصُنُوفِ الرِّیاشِ بِمَنِّکَ الْعَظیمِ الاَْعْظَمِ عَلَىَّ وَاِحْسانِکَ الْقَدیمِ اِلَىَّ حَتّى اِذا اَتْمَمْتَ عَلَىَّ جَمیعَ النِّعَمِ وَصَرَفْتَ عَنّى کُلَّ النِّقَمِ لَمْ یَمْنَعْکَ جَهْلى وَجُرْاءَتى عَلَیْکَ اَنْ دَلَلْتَنى اِلى ما یُقَرِّبُنى اِلَیْکَ وَوَفَّقْتَنى لِما یُزْلِفُنى لَدَیْکَ فَاِنْ دَعَوْتُکَ اَجَبْتَنى وَاِنْ سَئَلْتُکَ اَعْطَیْتَنى وَاِنْ اَطَعْتُکَ شَکَرْتَنى وَاِنْ شَکَرْتُکَ زِدْتَنى،
برایم نپسندیدى اى معبود من نعمتى را بدون نعمتى دیگر،و از انواع وسایل زندگى،و اقسام بهره ها نصیب من فرمودى،و این بخاطر نعمت بخشى بزرگ و بزرگتر و احسان دیرینه ات بر من بود،تا جایى که همه نعمتها را بر من کامل نمودى،و تمام بلاها را از من بازگرداندى،نادانى و گستاخى ام بر تو،بازت نداشت،از این که مرا به آنچه به تو نزدیک مى کند راهنمایى کردى، و به آنچه مرا به پیشگاهت مقرّب مى نماید توفیق دادى،پس اگر بخوانمت،اجابتم نمایى،و اگر از تو درخواست نمایم،عطایم کنى،و اگر اطاعتت کنم قدردانى فرمایى،و اگر به شکرت برخیزم بر نعمتم بیفزایى،
کُلُّ ذلِکَ اِکْمالٌ لاَِنْعُمِکَ عَلَىَّ وَاِحْسانِکَ اِلَىَّ فَسُبْحانَکَ سُبْحانَکَ مِنْ مُبْدِئٍ مُعیدٍ حَمیدٍ مَجیدٍ تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُکَ وَعَظُمَتْ الاَّؤُکَ فَاءَىَُّ نِعَمِکَ ی ا اِلهى اُحْصى عَدَداً وَذِکْراً اءَمْ اَىُّ عَطـایاکَ اءَقُومُ بِها شُکْراً وَهِىَ یا رَبِّ اَکْثَرُ مِنْ اَنْ یُحْصِیَهَا الْعآدّوُنَ اءَوْ یَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ ثُمَّ ما صَرَفْتَ وَدَرَاءْتَ عَنّى اَللّهُمَّ مِنَ الضُرِّ وَالضَّرّآءِ اءَکْثَرُ مِمّا ظَهَرَ لى مِنَ الْعافِیَهِ وَالسَّرّآءِ وَاَنـَا اَشْهَدُ یا اِلهى بِحَقیقَهِ ایمانى،
همه اینها کامل کردن نعمتهایت بر من و احسانت به سوى من است،پس منزّهى تو،منزّهى تو،که آفریننده اى،و بازگرداننده اى،و ستوده اى و بزرگوارى،نامهایت مقدس است،و نعمتهایت بزرگ،خدایا کدامیک از نعمتهایت را به شماره آورم و یاد کنم،یا براى کدمیک از عطاهایت به سپاسگذارى برخیزم درحالى که پروردگارا، بیش از آن است که شماره گران برشمارند،یا اینکه یاد دارندگان در دانش به آنها برسند،آنگاه اى خدا،آنچه از بدحالى و پریشانى از من بازگرداندى و دور کردى،از آنچه از سلامتى کامل و خوشحالى برایم نمایان شد،بیشتر است،معبودا،من گواهیى مى دهم به حقیقت ایمانم،
وَعَقْدِ عَزَماتِ یَقینى وَخالِصِ صَریحِ تَوْحیدى وَباطِنِ مَکْنُونِ ضَمیرى وَعَلائِقِ مَجارى نُورِ بَصَرى وَاَساریرِ صَفْحَهِ جَبینى وَخُرْقِ مَسارِبِ نَفْسى وَخَذاریفِ مارِنِ عِرْنینى وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعى وَما ضُمَّتْ وَاَطْبَقَتْ عَلَیْهِ شَفَتاىَ وَحَرَکاتِ لَفْظِ لِسانى وَمَغْرَزِ حَنَکِ فَمى وَفَکّى،
و باور تصمیمات یقینم،و یکتاپرستى بى شائبه صریحم و درون پوشیده نهادم،و آویزه هاى راههاى نور چششم،و چینهاى صفحه پیشانى ام،و روزنه هاى راههاى نفسم،و پرّه هاى نرمه تیغه بینى ام،و حفره هاى پرده شنوایى ام،و آنچه که ضمیمه شده و بر ان بر هم نهاده دو لبم،و حرکتهاى سخن زبانم،و جاى فرو رفتگى سقف دهان و آرواره ام،و محل روییدن دندانهایم،
وَمَنابِتِ اَضْراسى وَمَساغِ مَطْعَمى وَمَشْرَبى وَحِمالَهِ اُمِّ رَاءْسى وَبُلُوعِ فارِغِ حَباَّئِلِ عُنُقى وَمَا اشْتَمَلَ عَلیْهِ تامُورُ صَدْرى وَحمائِلِ حَبْلِ وَتینى وَنِیاطِ حِجابِ قَلْبى وَاءَفْلاذِ حَواشى کَبِدى وَما حَوَتْهُ شَراسیفُ اَضْلاعى وَحِقاقُ مَفاصِلى وَقَبضُ عَوامِلى وَاَطرافُِ اَنامِلى وَلَحْمى وَدَمى وَشَعْرى وَبَشَرى وَعَصَبى وَقَصَبى وَعِظامى وَمُخّى وَعُرُوقى وَجَمیعُِ جَوارِحى وَمَا انْتَسَجَ عَلى ذلِکَ اَیّامَ رِضاعى وَما اَقلَّتِ الاَْرْضُ مِنّى وَنَوْمى وَیَقَظَتى وَسُکُونى وَحَرَکاتِ رُکُوعى وَسُجُودى ،
و جاى گوارایى خوراک و آشامیدنى ام،و بار بر مغز سرم و رسایى رگهایى طولانى گردنم،و آنچه را قفسه سینه ام در برگرفته،و بندهاى پى شاهرگم،و آویخته هاى پرده دلم،و قطعات کناره هاى کبدم،و آنچه را در برگرفته غضروفهاى دنده هایم،و جایگاههاى مفاصلم،و پیوستگى پاهایم،و اطراف انگشتانم،و گوشتم،و خونم، و مویم،و پوستم،و عصبم،و نایم،و استخوانم،و مغزم،و رگهایم و تمام اعضایم، و آنچه در ایام شیرخوارگى بر آنها بافته شد،و آنچه زمین از سنگینى من برداشته،و خوابم و بیدارى ام و سکونم،و حرکات رکوع و سجودم،
اَنْ لَوْ حاوَلْتُ وَاجْتَهَدْتُ مَدَى الاَْعصارِ وَالاَْحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها اَنْ اءُؤَدِّىَ شُکْرَ واحِدَهٍ مِنْ اءَنْعُمِکَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِکَ اِلاّ بِمَنِّکَ الْمُوجَبِ عَلَىَّ بِهِ شُکْرُکَ اَبَداً جَدیداً وَثَنآءً طارِفاً عَتیداً اَجَلْ وَلوْ حَرَصْتُ اَنـَا وَالْعآدُّونَ مِنْ اَنامِکَ اءَنْ نُحْصِىَ مَدى اِنْعامِکَ سالِفِهِ وَ انِفِهِ ما حَصَرْناهُ عَدَداً وَلا اَحْصَیناهُ اَمَداًهَیْهاتَ اءنّى ذلِکَ وَاَنْتَ الْمُخْبِرُ فى کِتابِکَ النّاطِقِ،
خلاصه با تمام این امور گواهى مى دهم بر اینکه اگر به حرکت مى آمدم و طول روزگاران،و زمانهاى بس دراز مى کوشیدم،بر فرض که آن همه زمان را عمر مى کردم،که شکر یکى از نعمتهایت را بجا آورم نخواهم توانست،جز با منتّت که به سبب آن شکرت بر من واجب مى شود،شکرى دایم و نو،و ثنایى تازه و فراهم.آرى اگر من و همه شمارش گران از آفریدگانت،حرص ورزیم که نهایت نعمتهایت،از نعمتهاى سابقه دار و بى سابقه ات را برشماریم،هرگز نمى توانیم به شماره آوریم،و نه اندازه آن را حصا کنیم،چه دور است چنین چیزى چگونه ممکن است؟و حال آنکه تو در کتاب گویایت،
وَالنَّبَاءِ الصّادِقِ وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ الله لا تُحْصُوها صَدَقَ کِتابُکَ اْللّهُمَّ وَاِنْبآؤُکَ وَبَلَّغَتْ اَنْبِیآؤُکَ وَرُسُلُکَ ما اَنْزَلْتَ عَلَیْهِمْ مِنْ وَحْیِکَ وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَبِهِمْ مِنْ دینِکَ غَیْرَ اءَنّى یا اِلهى اَشْهَدُ بِجَُهْدى وَجِدّى وَمَبْلَغِ طاعَتى وَوُسْعى وَاءَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً اَلْحَمْدُ لله الَّذى لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً فَیَکُونَ مَوْرُوثاً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فى مُلْکِهِ فَیُضآدَُّهُ فیَما ابْتَدَعَ،
و خبر صادقانه ات اعلام کرده اى:اگر نعمتهاى خدا را برشمارید،قدرت شمارش آن را ندارید.خدایا کتابت راست گفته، و اخبارت صادقانه است،و پیامبرانت و رسولانت به مردم رساندند،آنچه را از وحیت بر آنان نازل کردى.و براى آنان و به وسیله آنان از دینت شریعت ساختى،معبودا من گواهى مى دهم به تلاش و کوششم،و به قدر رسایى طاعت و ظرفیتم،و از باب ایمان و یقین مى گویم:سپاس خداى را که فرزندى نگرفته،تا از او ارث برند،و براى او در فرمانروایى اش شریکى نبوده تا با او در آنچه پدید آورده مخالفت کند،
وَلا وَلِىُّ مِنَ الذُّلِّ فَیُرْفِدَهُ فیما صَنَعَ فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ لَوْ کانَ فیهِما الِهَهٌ اِلا الله لَفَسَدَتا وَتَفَطَّرَتا سُبْحانَ الله الْواحِدِ الاَْحَدِ الصَّمَدِ الَّذى لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ اَلْحَمْدُ لله حَمْداً یُعادِلُ حَمْدَ مَلاَّئِکَتِهِ الْمُقَرَّبینَ وَاَنْبِی آئِهِ الْمُرْسَلینَ وَصَلَّى الله عَلى خِیَرَتِهِ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیّینَ وَآلِهِ الطَّیـِبـیـنَ الطـّاهـِریـنَ الْمـُخـلَصـیـنَ وَسـَلَّمَ
و سرپرستى از خوارى برایش نبوده،تا او را در آنچه ساخته یارى دهد،پس منزّه است او،منزّه است او،اگر در آسمان و زمین معبودهایى جز خدا بود،هر آینه هر دو تباه مى شدند و متلاشى مى گشتند،منزّه است خداى یگانه یکتا،و بى نیاز،که نزاده،و زاده نشده و احدى همتایش نبوده است.سپاس خداى را،سپاسى که برابرى کند با سپاس فرشتگان مقرّب،و انبیاى مرسلش را،و درود و سلام خدا بر بهترین برگزیده از خلقش محمّد خاتم پیامبران،و اهل بیت پاک و پاکیزه و ناب گشته او باد.
آنگاه آن حضرت،شروع به درخواست از خدا کرد،و در دعا اهتمام ورزید،و درحالى که اشک از دیده هاى مبارکش جارى بود،دعا را به این صورت ادامه داد:
اَللّهُمَّ اجْعَلْنى اَخْشاکَ کَانّى اَراکَ وَاَسْعِدْنى بِتَقویکَ وَلا تُشْقِنى بِمَعْصِیَتِکَ وَخِرْلى فى قَضآئِکَ وَبارِکْ لى فى قَدَرِکَ حَتّى لا اءُحِبَّ تَعْجیلَ ما اَخَّرْتَ وَلا تَاْخیرَ ما عَجَّلْتَ اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فى نَفْسى وَالْیَقینَ فى قَلْبى وَالاِْخْلاصَ فى عَمَلى وَالنُّورَ فى بَصَرى وَالْبَصیرَهَ فى دینى وَمَتِّعْنى بِجَوارِحى وَاجْعَلْ سَمْعى وَبَصَرى اَلْوارِثَیْنِ مِنّى وَانْصُرْنى عَلى مَنْ ظَلَمَنى وَاَرِنى فیهِ ثارى وَمَـاءرِبى وَاَقِرَّ بِذلِکَ عَیْنى اَللَّهُمَّ اکْشِفْ کُرْبَتى وَاسْتُرْ عَوْرَتى وَاْغْفِرْ لى خَطیَّئَتى وَاخْسَاءْ شَیْطانى وَفُکَّ رِهانى،
خدایا چنانم کن که از تو بترسم گویا که تو را مى بینم،و با پرهیزگارى مرا خوشبخت گردان،و به نافرمانى ات بدبختم مکن،و خیر در قضایت را برایم اختیار کن،و به من در تقدیرت برکت ده،تا تعجیل آنچه را تو به تأخیر انداختى نخواهم،و تأخیر آنچه را تو پیش انداختى میل نکنم.خدایا قرار ده،بى نیازى را در ذاتم،و یقین را در دلم،و اخلاص را در عملم، و نور را در دیده ام،و بصیرت را در دینم و مرا به اعضایم بهره مند کن،و گوش و چشمم را دو وارث من گردان،و مرا بر آن که به من ستم روا داشته پیروز فرما،و در رابطه با او انتقام و هدفم را نشانم ده،و چشمم را بدین سبب روشن گردان.خدایا گرفتارى ام را برطرف کن،و زشتى ام را بپوشان،و خطایم را بیامرز و شیطان را بران و دینم را ادا کن،
وَاْجَعْلْ لى یا اِلهى الدَّرَجَهَ الْعُلْیا فِى الاْ خِرَهِ وَالاُْوْلى اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى سَمیعاً بَصیراً وَلَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى خَلْقاً سَوِیّاً رَحْمَهً بى وَقَدْ کُنْتَ عَنْ خَلْقى غَنِیّاً رَبِّ بِما بَرَاءْتَنْى فَعَدَّلْتَ فِطْرَتى رَبِّ بِما اَنْشَاءْتَنى فَاَحْسَنْتَ صُورَتى رَبِّ بِما اَحْسَنْتَ اِلَىَّ وَفى نَفْسى عافَیْتَنى رَبِّ بِما کَلاَْتَنى وَوَفَّقْتَنى رَبِّ بِما اَنـَعْمَتَ عَلَىَّ فَهَدَیْتَنى رَبِّ بِما اَوْلَیْتَنى وَمِنْ کُلِّ خَیْرٍ اَعْطَیْتَنى رَبِّ بِما اَطْعَمْتَنى وَسَقَیْتَنى رَبِّ بِما اَغْنَیْتَنى وَاَقْنَیْتَنى رَبِّ بِما اَعَنْتَنى وَاَعْزَزْتَنى،
و برایم معبودا در آخرت و دنیا درجه اى برتر قرار ده،خدایا تو را سپاس،مرا آفریدى،و شنواوبینا قرار دادى،و تو را سپاس که مرا پدید آوردى،و از روى رحمت،آفریده اى متناسب قرار دادى،درحالى که از آفرینش من بى نیاز بودى،پروردگارا به اینکه مرا پدید آوردى.پس در خلقتم تناسب نهادى،پروردگارا به اینکه آفرینشم را آغاز نمودى،و صورتم را نیکو نمودى،پروردگارا به اینکه به من احسان کردى و در خویشتنم عافیت نهادى،پروردگارا به اینکه محافظتم تمودى و موّفقم داشتى،پروردگارا به اینکه بر من نعمت بخشیدى و راهنمایى ام نمودى،پروردگارا به اینکه سزاوار احسانم کردى،و از هر خیرى عطایم کردى،پروردگارا به اینکه مرا خوراندى و نوشاندى،پروردگارا به اینکه بى نیازم ساختى و اندوخته ام بخشیدى،پروردگارا به اینکه یارى ام نمودى و عزّتم بخشیدى،
رَبِّ بِما اَلْبَسْتَنى مِنْ سِتْرِکَ الصّافى وَیَسَّرْتَ لى مِنْ صُنْعِکَ الْکافى صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَعِنّى عَلى بَواَّئِقِ الدُّهُورِ وَصُرُوفِ اللَّیالى وَالاَْیّامِ وَنَجِّنى مِنْ اَهْوالِ الدُّنْیا وَکُرُباتِ الاْ خِرَهِوَاکْفِنى شَرَّ ما یَعْمَلُ الظّالِمُونَ فِى الاَْرْضِ اَللّهُمَّ ما اَخافُ فَاکْفِنى وَما اَحْذَرُ فَقِنى وَفى نَفْسى وَدینى فَاحْرُسْنى وَفى سَفَرى فَاحْفَظْنى وَفى اَهْلى وَمالى فَاخْلُفْنى وَفیما رَزَقْتَنى فَبارِکْ لى وَفى نَفْسى فَذَلِّلْنى وَفى اَعْیُنِ النّاسِ فَعَظِّمْنى وَمِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ فَسَلِّمْنى وَبِذُنُوبى فَلا تَفْضَحْنى وَبِسَریرَتى فَلا تُخْزِنى وَبِعَمَلى فَلا تَبْتَلِنى وَنِعَمَکَ فَلا تَسْلُبْنى وَاِلى غَیْرِکَ فَلا تَکِلْنى. اِلهى اِلى مَنْ تَکِلُنى؟
پروردگارا به اینکه به من پوشاندى،از پوشش با صفایت و بر من آسان نمودى،از رفتار کفایت کننده ات،بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر بلاهاى روزگار،و حوادث شبها و روزها یارى ده،و از هراسهاى دنیا،و گرفتاریهاى آخرت نجات ده،و مرا از شرّ آنچه ستمگران در زمین انجام مى دهند کفایت کن،خدایا از آنچه مى ترسم مرا بس باش و از آنچه حذر مى کنم نگهدارى کن،و در نفسم و دینم از من نگهبانى فرما و مرا در سفرم نگهدار،و در خاندان و مالم جانشین باش،و مرا در آنچه نصیبم فرمودى برکت ده،و در نزد خویش خوارم ساز،و در دیدگان مردم بزرگم کن،و از شرّ جن و انس سالمم بدار و به گناهانم رسوایم مساز،و به باطنم سبکم منما،و به عملم دچارم مکن،و مرا از نعمتایت محروم مفرما،و به غیر خود واگذارم مکن.خدایا،مرا به که واگذار مى کنى؟
اِلى قَریبٍ فَیَقْطَعُنى اَمْ اِلى بَعیدٍ فَیَتَجَهَّمُنى اَمْ اِلَى الْمُسْتَضْعَفینَ لى وَاَنْتَ رَبّى وَمَلیکُ اَمْرى اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتى وَبُعْدَ دارى وَهَوانى عَلى مَنْ مَلَّکْتَهُ اَمْرى اِلهى فَلا تُحْلِلْ عَلَىَّ غَضَبَکَ فَاِنْ لَمْ تَکُنْ غَضِبْتَ عَلَىَّ فَلا اُبالى سُبْحانَکَ غَیْرَ اَنَّ عافِیَتَکَ اَوْسَعُ لى فَاَسْئَلُکَ یا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذى اَشْرَقَتْ لَهُ الاَْرْضُ وَالسَّمواتُوَکُشِفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ.
به نزدیک تا با من به دشمنى برخیزد،یا به بیگانه تا با من با ترش رویى برخورد کند یا به آنان که خوارم مى شمرند؟،و حال اینکه تو خداى من،و زمامدار کار منى.من به تو شکایت مى کنم،از غربتم،و دورى خانه آخرتم،و سبکى ام نزد کسى که اختیار کارم را به او دادى.خدایا غضبت را بر من فرود نیاور،اگر در مقام خشم کردن بر من نباشى،از غیر تو باک ندارم،منزّهى تو،جز اینکه عافیتت بر من گسترده تر است،از تو درخواست مى کنم پروردگارا به نور جمالت،که زمین و آسمانها به آن روشن گشت،و تاریکیها به آن برطرف شد،
وَصَلَُحَ بِهِ اَمْرُ الاَْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ اَنْ لا تُمیتَنى عَلى غَضَبِکَ وَلا تُنْزِلَْ بى سَخَطَکَ لَکَ الْعُتْبى لَکَ الْعُتْبى حَتّى تَرْضى قَبْلَ ذلِک لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَالْبَیْتِ الْعَتیقِ الَّذى اَحْلَلْتَهُ الْبَرَکَهَ وَجَعَلْتَهُ لِلنّاسِ اَمْناً یا مَنْ عَفا عَنْ عَظیمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ یا مَنْ اَسْبَغَ النَّعْمآءَ بِفَضْلِهِ یا مَنْ اَعْطَى الْجَزیلَ بِکَرَمِهِ یا عُدَّتى فى شِدَّتى یا صاحِبى فى وَحْدَتى یا غِیاثى فى کُرْبَتى یا وَلِیّى فى نِعْمَتى یا اِلـهى وَاِلـهَ آبائى اِبْراهیمَ وَاِسْماعیلَ وَاِسْحقَ وَیَعْقُوبَ وَرَبَّ جَبْرَئیلَ وَمیکائیلَ وَاِسْرافیلَ وَربَّ مُحَمَّدٍ خاتِمِ النَّبِیّینَ وَ الِهِ الْمُنْتَجَبینَ وَمُنْزِلَ التَّوریهِ وَالاِْ نْجیلِ وَالزَّبُورِ وَالْفُرْقانِ وَمُنَزِّلَ کـهیَّعَّصَّ وَطـه وَیسَّ وَالْقُرآنِ الْحَکیمِ
و کار گذشتگان و آیندگان به وسیله آن به اصلاح رسید،که مرا بر خشمت نمیرانى،و ناخشنودى ات را بر من فرود نیاورى، خشنودى حق توست،خشنودى حق توست،تا پیش از ان راضى شوى،معبودى جز تو نیست،پروردگار خانه محترم، و مشعر الحرام،و خانه کعبه که برکت را در آن نازل فرمودى،و آن را براى مردم ایمن ساختى،اى آن که با بردبارى اش از گناهان بزرگ گذشت،اى آن که با فضلش نعمتها را کامل ساخت،اى آن که با کرمش گسترده و فراوان عطا کرد،اى توشه ام در سختیها،اى همراهم در تنهایى،اى فریادرسم در گرفتاریها،اى سرپرستم در نعمتها،اى خداى من و خداى پردانم ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب،و پروردگار جبراییل و میکاییل و اسرافیل و پروردگار محمّد خاتم پیامبران و اهل بیت برگزیده اش و نازل کننده تورات و انجیل و زبور و قرآن و فروفرستنده کهیعص و طه و یس و قرآن حکیم
اَنْتَ کَهْفى حینَ تُعْیینِى الْمَذاهِبُ فى سَعَتِها وَتَضیقُ بِىَ الاَْرْضُ بِرُحْبِها وَلَوْلا رَحْمَتُکَ لَکُنْتُ مِنَ الْهالِکینَ وَاَنْتَ مُقیلُ عَثْرَتى وَلَوْلا سَتْرُکَ اِیّاىَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحینَ وَاَنْتَ مُؤَیِّدى بِالنَّصْرِ عَلى اَعْدآئى وَلَوْلا نَصْرُکَ اِیّاىَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبینَ یا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِّفْعَهِ فَاَوْلِیآئُهُ بِعِزِّهِ یَعْتَزُّونَ یا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلوُکُ نیرَ الْمَذَلَّهِ عَلى اَعْناقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ ،
تو پناهگاه منى زمانى که راهها با همه وسعتشان درمانده ام کنند،و زمین با همه پهناورى اش بر من تنگ گیرد و اگر رحمت تو نبود،هر آینه من از هلاک شدگان بودم،و نادیده گیرنده لغزشم تویى،و اگر پرده پوشى ات بر من نبود،هرآینه من از رسواشدگان بودم،و تویى که مرا با پیروزى بر دشمنانم تأیید مى کنى،و اگر یارى تو نبود هر آینه من از شکست خوردگان بودم،اى که وجودش را به بلندى و برترى اختصاص داده،در نتیجه اولیایش به عزّت او عزیز مى شوند،اى آن که پادشاهان در برابرش یوغ ذلّت بر گردنهایشان گذاشته اند،در نتیجه از حملاتش ترسانند،
یَعْلَمُ خائِنَهَ الاَْعْیُنِ وَما تُخْفِى الصُّدُورُ وَ غَیْبَ ما تَاْتى بِهِ الاَْزْمِنَهُ وَالدُّهُورُ یا مَنْ لا یَعْلَمُ کَیْفَ هُوَ اِلاّ هُوَی ا مَنْ لا یَعْلَمُ م ا هُوَ اِلاّ هُوَ ی ا مَنْ لا یَعْلَمُهُ اِلاّ هُوَ ی ا مَنْ کَبَسَ الاَْرْضَ عَلَى الْمآءِ وَسَدَّ الْهَوآءَ بِالسَّمآءِ یا مَنْ لَهُ اَکْرَمُ الاَْسْمآءِ یا ذَاالْمَعْرُوفِ الَّذى لا یَنْقَطِعُ اَبَداً یا مُقَیِّضَ الرَّکْبِ لِیُوسُفَ فِى الْبَلَدِ الْقَفْرِ وَمُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَجاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِیَّهِ مَلِکاً یا ر ادَّهُ عَلى یَعْقُوبَ بَعْدَ اَنِ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظیمٌ یا کاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْوى عَنْ اَیُّوبَ وَمُمْسِکَ یَدَىْ اِبْرهیمَ
خیانت چشمها را،و آنچه سینه ها پنهان مى کنند مى داند،و به پنهانیهایى که زمانها و روزگاران مى آورد آگاهى دارد،اى آن که جز او نمى داند او چگونه است،اى آن که جز او نمى داند او چیست،اى آن که جز او او را نمى شناسد،اى آن که زمین را بر آب انباشت،و هوا را به آسمان بست،اى آن که او راست گرامى ترین نامها اى صاحب احسانى که هرگز قطع نگردد،اى آماده کننده کاروان براى نجات یوسف در سرزمین بى آب و گیاه،و خارج کننده اش از چاه،و قراردهنده اش بر تخت پادشاهى پس از دوره بندگى اى برگرداننده یوسف به نزد یعقوب،پس از انکه دو چشمش از اندوه نابینا شد،و دلش آکنده از غم بود،اى برطرف کننده بدحالى و گرفتارى از ایوب،اى گیرنده دستهاى ابراهیم
عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ کِبَرِ سِنِّهِ وَفَنآءِ عُمُرِهِ یا مَنِ اسْتَجابَ لِزَکَرِیّا فَوَهَبَ لَهُ یَحْیى وَلَمْ یَدَعْهُ فَرْداً وَحیداً یا مَنْ اَخْرَجَ یُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ یا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنىَّ اِسْرآئی لَ فَاَنْجاهُمْ وَجَعَلَ فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقینَ یا مَنْ اَرْسَلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ بَیْنَ یَدَىْ رَحْمَتِهِ یا مَنْ لَمْ یَعْجَلْ عَلى مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ یا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَهَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ وَقَدْ غَدَوْا فى نِعْمَتِهِیَاْکُلُونَ رِزْقَهُ،
از بریدن سر فرزندش،پس از سنّ پیرى،و به پایان آمدن عمرش اى که دعاى زکرّیا را اجابت کرد و یحیى را به او بخشید و او را یگانه و تنها وا نگذاشت،اى که یونس را از دل ماهى به در آورد،اى که دریا را براى بنى اسراییل شکافت و آنان را نجات داد،و فرعون و لشگریانش را از غرق شدگان قرار داد اى که بادها را مژده دهندگانى پیشاپیش باران رحمتش فرستاد،اى که بر عذاب نافرمانان از بندگانش شتاب نورزد،اى آن که ساحران روزگار موسى را از ورطه هلاکت رهانید،پس از سالیان طولانى که در انکار حق بودند،و در عین حال تنعمّ به نعمت او رزقش را مى خوردند،
وَیَعْبُدُونَ غَیْرَهُ وَقَدْ حاَّدُّوهُ وَناَّدُّوهُ وَکَذَّبُوا رُسُلَهُ یا اَلله یا اَلله یا بَدىَُّ یا بَدیعُ لا نِدَّلَکَ یا دآئِماً لا نَفادَ لَکَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ یا مُحْیِىَ الْمَوْتى یا مَنْ هُوَ قآئِمٌ عَلى کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ یا مَنْ قَلَّ لَهُ شُکْرى فَلَمْ یَحْرِمْنى وَعَظُمَتْ خَطیَّئَتى فَلَمْ یَفْضَحْنى وَرَ انى عَلَى الْمَعاصى فَلَمْ یَشْهَرْنى یا مَنْ حَفِظَنى فى صِغَرى یا مَنْ رَزَقَنى فى کِبَرى یا مَنْ اَیادیهِ عِنْدى لا تُحْصى وَنِعَمُهُ لا تُجازى یا مَنْ عارَضَنى بِالْخَیْرِ وَالاِْحْسانِ وَعارَضْتُهُ بِالاِْسائَهِ وَالْعِصْیانِ یا مَنْ هَدانى لِلاْ یمانِ مِنْ قَبْلِ اَنْ اَعْرِفَ شُکْرَ الاِْمْتِنانِ یا مَنْ دَعَوْتُهُ مَریضاً فَشَفانى،
و براى غیر او بندگى مى کردند،با او مخالفت داشتند و براى او شبیه قرار داده بودند،و پیامبرانش را تکذیب کردند،اى خدا،اى خدا، اى آغازگر،اى پدیدآور،براى تو همتایى نیست،اى جاودانگى که پایانى برایت نمى باشد،اى زنده وقتى که زنده ایى نبود،اى زنده کننده مردگان، اى مراقب بر هرکس به آنچه که انجام داده،اى که شکرم براى او اندک است ولى محرومم نساخت،خطایم بزرگ شد،پس رسوایم نکرد،و مرا بر نافرمانیها دید،ولى در بین مردم رسوایم ننمود،اى که در خردسالى حفظم نمود،و در بزرگسالى رزقم داد،اى که عطاهایش نزد من شماره نشود،و نعمتهایش تلافى نگردد، اى که با من به خیر و احسان روبرو شد،و من با بدى و نافرمانى با او روبرو گشتم،اى که به ایمان هدایتم نمود،پیش از آنکه سپاس نعمتهایش را بشناسم،اى که در بیمارى خواندمش،پس شفایم داد،
وَعُرْیاناً فَکَسانى وَجـائِعاً فَاَشْبَعَنى وَعَطْشانَ فَاَرْوانى وَذَلیلاً فَاَعَزَّنى وَجاهِلاً فَعَرَّفَنى وَوَحیداً فَکَثَّرَنى وَغائِباً فَرَدَّنى وَمُقِلاًّ فَاَغْنانى وَمُنْتَصِراً فَنَصَرَنى وَغَنِیّاً فَلَمْ یَسْلُبْنى وَاَمْسَکْتُ عَنْ جَمیعِ ذلِکَ فَابْتَدَاَنى فَلَکَ الْحَمْدُ وَالشُّکْرُ یا مَنْ اَقالَ عَثْرَتى وَنَفَّسَ کُرْبَتى وَاَجابَ دَعْوَتى وَسَتَرَ عَوْرَتى وَغَفَرَ ذُنُوبى وَبَلَّغَنى طَلِبَتى وَنَصَرَنى عَلى عَدُوّى وَاِنْ اَعُدَّ نِعَمَکَ وَمِنَنَکَ وَکَرائِمَ مِنَحِکَ لا اُحْصیها یا مَوْلاىَ ،
و در حال برهنگى پوشاند مرا،و در حال گرسنگى سیرم کرد و در حال تشنگى سیرابم نمود،و در حال خوارى،عزّتم بخشید،و در حال نادانى معرفتم بخشید،و در حال تنهایى افزونم نمود،و در حال غربت،بازم گرداند،و رد حال ندارى،دارایم کرد،و در یارى خواهى،یارى ام فرمود،و در ثروتمندى محرومم نکرد،و از درخواست همه اینها باز ایستادم،پس او شروع به عنایت بر من نمود،حمد و سپاس توراست،اى که لغزشم را نادیده گرفت و اندوهم را زدود،و عایم را اجابت نمود،و عیبم را پوشاند،و گناهم را آمرزید،و مرا به خواسته ام رساند و بر دشمنم پیروز گرداند،اگر نعمتها و عطاها و بخششهاى باارزشت را برشمارم هرگز نمى توانم به شماره آرم،اى سرور من،
اَنْتَ الَّذى مَنَنْتَ اَنْتَ الَّذى اَنْعَمْتَ اَنْتَ الَّذى اَحْسَنْتَ اَنْتَ الَّذى اَجْمَلْتَ اَنْتَ الَّذى اَفْضَلْتَ اَنْتَ الَّذى اَکْمَلْتَ اَنْتَ الَّذى رَزَقْتَ اَنْتَ الَّذى وَفَّقْتَ اَنْتَ الَّذى اَعْطَیْتَ اَنْتَ الَّذى اَغْنَیْتَ اَنْتَ الَّذى اَقْنَیْتَ اَنْتَ الَّذى اوَیْتَ اَنْتَ الَّذى کَفَیْتَ اَنْتَ الَّذى هَدَیْتَ اَنْتَ الَّذى عَصَمْتَ اَنْتَ الَّذى سَتَرْتَ اَنْتَ الَّذى غَفَرْتَ اَنْتَ الَّذى اَقَلْتَ اَنْتَ الَّذى مَکَّنْتَ اَنْتَ الَّذى اَعْزَزْتَ اَنْتَ الَّذى اَعَنْتَ اَنْتَ الَّذى عَضَدْتَ اَنْتَ الَّذى اَیَّدْتَ اَنْتَ الَّذى نَصَرْتَ اَنْتَ الَّذى شَفَیْتَ اَنْتَ الَّذى عافَیْتَ اَنْتَ الَّذى اَکْرَمْتَ ،
تویى که عطا کردى،تویى که نعمت دادى،تویى که نیکى کردى،تویى که زیبا نمودى،تویى که افزون نمودى،تویى که کامل کردى،تویى که روزى دادى،تویى که موّفق نمودى،تویى که عطا فرمودى،تویى که بى نیاز نمودى،تویى که ثروت بخشیدى،تویى که پناه دادى،تویى که کفایت نمودى،تویى که راهنمایى فرمودى،تویى که حفظ کردى،تویى که پرده پوشى نمودى،تویى که آمرزیدى تویى که نادیده گرفتى،تویى که قدرت دادى،تویى که عزّت بخشیدى،تویى که کمک کردى،تویى که مساعدت فرمودى،تویى که تأیید نمودى،تویى که نصرت دادى،تویى که شفا بخشیدى،تویى که سلامت کامل داد.