- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
شرح دعای روز چهارم ماه رمضان
♦ دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان ♦
أَللّهُمَّ قَوِّنى فیهِ عَلى اِقامَهِ أَمْرِکَ وَ أَذِقْنى فیهِ حَلاوَهَ ذِکْرِکَ وَ أَوْزِعْنى فیهِ لاَِدآءِ شُکْرِکَ بِکَرَمِکَ وَ احْفَظْنى فیهِ بِحِفْظِکَ وَ سِتْرِکَ یا أَبْصَرَ النّاظِرینَ؛
«خدایا در این روز، مرا براى بپا داشتن فرمان خود، نیرو بخش، و شیرینى ذکر و یاد خویش را به من بچشان، و براى اداى شکرت آماده ام ساز، و مرا با حافظت و پوشش خود محافظت فرما، اى بیناترین بینندگان».
اقامه امر خدا
«عبد» و «اطاعت»، قرین همند و بنده خدا بودن، گوش به فرمان بودن را مى طلبد. فرمان خدا، اجرا مى خواهد و اجراى «فرمان»، «نیرو» لازم دارد. هم قوّت بدنى و هم قدرت فکرى و هم تصمیم و اراده جدّى، تا سخن خدا در روى زمین حاکم شود و فرمان حق، برزمین نماند.
روزه گرفتن، خود یکى از این فرمان هاست و خداوند فرمان داده که «بنده»، براى «آزاد» شدن از بند عادت و روزمرّگى، برنامه خاصّى را در این ماه خودسازى به اجرا درآورد. روزه گرفتن، هم توانِ بدنى و استطاعت و بنیه لازم دارد، و هم قوّت اراده، و تصمیمى استوار و محکم.
در حدیث امام صادق (علیه السلام) است که: هرگز بدنى از آنچه که نیّت بر آن استوار شده، ضعیف نمى شود: «لا یَضْعُفُ بَدَنٌ عَمّا قَوِیَتْ عَلَیهِ النِّیَّهُ». و اگر روزه گرفتن در رمضان، آسان به نظر مى آید و تحمّل تشنگى و گرسنگى بیش از مواقع دیگر ممکن است، یک مقدار هم به خاطر همین تصمیم و اراده است. خداوند قدرت و قوّتمان دهد تا به آنچه که «امر» کرده، عمل کنیم و در راه «اقامه» آن، کوشا باشیم. آنچه مهمّ است، برپائى اوامر خداست.
امر خداوند به چیست؟ به نماز و روزه، به جهاد و حجّ، به امر به معروف و نهى از منکر، به ایثار و مواسات، به دشمن ستیزى و دوست نوازى، به قسط و عدل و برابرى در برابر قانون، به اجراى حدود الهى در جامعه و به جلوگیرى از فساد و فحشا و منکرات.
باید اینها در جامعه اسلامى «پیاده» و «اجرا» و «اقامه» شود و فرمان الهى در تمام زوایاى زندگى، در تمام ادارات و وزارتخانه ها، نهادها و ارگان ها، مؤسسه ها و شرکت ها، خانه ها و مدارس، بازارها و بیمارستان ها و دانشگاه ها و… حاکم گردد. در این صورت است که امر خدا، اقامه گشته است و این کار، نیرو و قدرت اجرایى فردى و حکومتى مى خواهد.
شیرینى یاد خدا
یاد خدا کردن، لذّت و حلاوتى دارد، امّا براى کسى که به گنج «معرفت»، دست یافته باشد. «ذکر» بى معرفت، جز تکرار کلماتى بر زبان نیست و اگر کسى خدا را شناخت، به او عشق مى ورزد و دمادم از او یاد مى کند.
شناخت، محبت آور است، و محبت و عشق، عاشق و دوستدار را به نام و یاد محبوب، مأنوس و دلگرم مى کند. کسى را که خدا بر دل او تجلّى کند و نور حق بر قلبش بتابد، به جهانى وسیع و نورانى چشم مى گشاید.
پرتو یاد خدا گر دهد آرایش دل
بگذرد عمر تو در سایه آسایش دل
ثروت و مال نبخشد به دل آرام و قرار
که از آن زاد پریشانى و آلایش دل
هست تنها به خداوند قسم، یاد خداى
مایه رحمت و آرامش و آسایش دل[۱]
و این سخن قرآن است که: «ألا بِذِکرِ اللّه ِتَطمَئِنُّ القُلُوبُ»،[۲] آرامش دلها در سایه یاد خداست.
مگرنه اینکه عاشق، از شنیدن نام معشوق، لذّت مى برد، مگرنه اینکه دوستدار، با یاد دوست، خوش است و در هر چیز، جمال رخ یار را مى بیند، و به هرجا که مى نگرد… کوه و در و دشت، نشان از «او» مى بیند؟ طبیعى است که بنده خالص خداوند هم، از یاد خدا و ذکر حق، لذّتى مى برد که با لذّت هاى دیگر قابل مقایسه نیست.
خواجه عبداللّه انصارى گوید:
الهى… غمها، با یاد تو، سرور است
و شادى ها، بى یاد تو غرور است
نیز مى گوید:
مست توام، از جرعه و جام آزادم
مرغ توام، از دانه و دام آزادم
مقصود من از کعبه و بتخانه تویى
ورنه من از این هر دو مقام آزادم
شکر نعمت
شکر، گام دوّمى است، که قدم اوّل آن، شناخت نعمت است. شکر، بر نعمت است و تا نعمت را نشناسى، شکر کردن از دل، بر زبان نخواهد آمد.
ما، غرق نعمتیم. نعمت سلامتى و عافیت، نعمت خرد و اندیشه، نعمت ایمان و اسلام و محبت اهل بیت، نعمت آزادى از ستم و طواغیت و برخوردارى از فرهنگ شهادت طلبى، نعمت جمهورى اسلامى و استقلال، نعمت رهبرى و ولایت فقیه و… هزاران نعمتِ آشکار و نهان. به فرموده خدا: «اگر بخواهید نعمت هاى خداوند را بشمارید، نخواهید توانست»[۳] پس، شکر نعمتها هم آنگونه که شاید و باید، در توان و قدرت ما نیست. سعدى گفته است:
از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش به در آید؟
ما، در نفس نفس مان، مدیون خداییم و به قول سعدى، در هر نفسى دو نعمت موجود است و بر هر نعمتى شکرى واجب…
در گلستان خوانده اید که: «هیچ وقت از درد و مصیبتى ننالیده بودم، تا اینکه موقعى کفش نداشتم، پا برهنه بودم. زارى و شکوه کردم. به مسجدى رفتم. دیدم کسى پا ندارد. گفتم: شکر، که من اگر کفش ندارم، پا دارم…».
باید توفیق شکرگزارى نعمت ها را هم از خدا بخواهیم، که اگر قدرتى برشکر بیابیم، این هم نعمتى است از خدا و بر همین هم شکرى دیگر لازم است. باید در اقرار و اعترافمان، زبان به یاد نعمت ها بگشائیم: «شکر لفظى»، و در عمل، از نعمت هاى خدا، آنگونه که خواسته اوست، استفاده کرده و هر نعمت را در جاى خودش مورد استفاده قرار دهیم: «شکر عملى»، و شکر عملى مهمتر از شکر لفظى است.
در پناه رعایتِ « اللّه »
در فراز پایانى دعاى امروز، از خدایى که بصیرترین و بیناترین بینندگان است خواسته ایم که با حفظ و پوشش خود، ما را نگهبان باشد و عیب ما را از پرده برون نیفکند.
«الـهى…
مکُش این چراغ افروخته را،
و مران این بنده آموخته را،
و مسوز این دل سوخته را،
و مدر این پرده دوخته را…».
پی نوشت ها
[۱] ـ محمد حسین بهجتى شفق.
[۲] ـ رعد، آیه ۲۸؛
[۳] ـ ابراهیم، آیه ۳۴؛
منبع : سینای نیاز ؛ جواد محدثی