- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 13 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
خداوند متعال در سوره بقره فرموده است «و چون بندگان من از تو در باره دورى و نزدیکى من مى پرسند، همانا که من نزدیکم و دعاى دعاکننده را هر گاه مرا بخواند برمى آورم… تا آخر آیه.» و در آیه شصت سوره مؤمن (غافر) فرموده است «خداى شما فرمود که مرا (با خلوص) دل بخوانید تا دعاى شما را مستجاب کنم و آنان که از دعا و عبادت من سرکشى کنند به زودى در حال زبونى به دوزخ خواهند افتاد.»
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است به هر کس سه چیز داده شود، از سه چیز دیگر هم محروم نیست: به هر کس توفیق دعا داده شود، قبول آن هم داده مى شود و به هر کس توفیق سپاسگزارى داده شود، فزونى هم داده مى شود و به هر کس توکل داده شود، کفایت روزى مى شود که خداى عز و جل در کتاب خود فرموده است «هر کس به خدا توکل کند خدایش بس است» و «اگر سپاسگزارى کنید براى شما بیفزایم» و «دعا کنید و مرا بخوانید تا براى شما برآورم»[۱] پیامبر (صلّى الله علیه و آله) در وصیت خود به امیر المؤمنین على (علیه السّلام) فرموده اند: اى على چهار کس دعایشان رد نمى شود (قطعا پذیرفته است)، پیشواى عادل، پدر براى فرزندانش، کسى که براى برادر دینى خود غایبانه دعا کند و دعاى مظلوم که خداى عز و جل مى گوید سوگند به عزت و جلال خودم که انتقام ترا هر گاه باشد خواهم گرفت [۲]. و پیامبر فرموده اند: دعاى پنج کس پذیرفته نمى شود، مردى که طلاق زنش در اختیار اوست و زن آزارش مى دهد و امکان پرداخت مهریه او را دارد و طلاقش نمى دهد و مردى که برده اش سه بار بگریزد و او را نفروشد و مردى که از زیر دیوار کژ شده که در حال فرو ریختن است بدون شتاب نگریزد تا دیوار بر او فرو ریزد، و مردى که به کسى وام داده و گواه نگرفته است و مردى که در خانه اش نشسته و بدون اینکه در جستجوى روزى برآید از خداوند طلب روزى کند[۳].
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است، مردم به روزگار سلیمان (علیه السّلام) گرفتار قحطى و خشکسال شدند. براى طلب باران بیرون آمدند. ناگاه به مورچه یى برخوردند که بر روى پاهاى خویش ایستاده و دستها را بر آسمان برافراشته و مى گوید پروردگارا همانا ما خلقى از آفریده هاى تو هستیم، ما را از فضل و احسان تو بى نیازى نیست، از پیشگاه خود به ما روزى برسان و ما را به گناههاى آدمیان سفله و فرو مایه فرو مگیر[۴].
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است هر کس در دعا کردن چهل تن از برادران دینى خود را مقدم بر خویش بدارد و دعا کند و سپس براى خود دعا کند دعایش در مورد آنان و خودش برآورده مى شود[۵].
همان حضرت فرموده است هر مؤمنى که در شبانروز چهل گناه مرتکب شود و در حالى که براستى از گناه پشیمان باشد بگوید استغفار مى کنم از پروردگارى که خدایى جز او نیست، زنده پاینده است و پدید آورنده آسمانها و زمین صاحب جلال و کرامت و از خداوند مسألت مى کنم که توبه مرا بپذیرد خداوند آن گناهانش را مى آمرزد. سپس فرمود: کسى که در شبانروز مرتکب چهل گناه شود در او خیرى نیست [۶].
همان حضرت فرموده است، هر بنده یى که در هر روز هفت مرتبه بگوید از خداوند بهشت را مسألت مى کنم و به خداوند از آتش پناه مى برم، آتش مى گوید پروردگارا او را از من در پناه خود بگیر. امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرموده است، در پنج مورد دعا کردن را غنیمت بشمرید، هنگام خواندن و تلاوت قرآن و هنگام اذان و هنگام آمدن باران و هنگام رویاروى شدن صفهاى جنگ براى شهادت و هنگام دعا کردن مظلوم که براى آن حاجبى جز عرش نیست [۷].
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است، خداوند روزى بندگان را از جایى که تصور و حساب نمى کنند قرار داده است و این به آن سبب است که بنده چون راه روزى را درست نداند دعا کردنش بیشتر مى شود. همان حضرت فرموده است هر بنده یى که دعا کند و دعایش را به کلمات «ما شاء الله و لا قوه الا بالله». ختم کند حاجتش برآورده مى شود، و فرموده است هر گاه بنده نیمه شب در پیشگاه خدایش بپاخیزد و چهار رکعت نماز بگزارد و در آن دل تاریک شب سجده شکر بجا آورد و سپس صد بار ما شاء الله بگوید خداوند متعال او را ندا مى دهد که اى بنده من چه مقدار این کلمه را تکرار مى کنى و حال آنکه خواستن و مشیت از من است و من برآوردن نیاز ترا مقدر کردم و خواستم، اکنون هر چه مى خواهى بپرس.
اصبغ بن نباته [۸] مى گوید: امیر المؤمنین على (علیه السّلام) در سجده خود مى گفت «اى سرور من با تو چنان مناجات مى کنم که بنده زبون با سرور خود مناجات مى کند و از تو طلب مى کنم، طلب کسى را که مى داند تو عطا مى کنى و چیزى از آنچه در نزد تو است کاسته نمى شود و از تو آمرزش مى خواهم، آمرزش خواهى کسى که مى داند گناهان را کسى جز تو نمى آمرزد و بر تو توکل مى کنم، توکل کسى که مى داند تو بر همه کارى توانایى.» امام صادق (علیه السّلام) فرموده است، هر کس پس از نماز عصر هفتاد بار استغفار کند خداوند هفتصد خطاى او را مى آمرزد و اگر او خطایى نداشته باشد از خطاهاى پدرش مى آمرزد و اگر او نداشته باشد از خطاهاى مادرش مى بخشد و اگر او نداشته باشد از خطاهاى خواهر و برادرش مى بخشد و اگر آنها خطا نداشته باشند از خطاهاى نزدیکان او به ترتیب قرابت ایشان مى بخشد[۹].
امیر المؤمنین فرموده است هر کس که گرفتار باشد و هر چند گرفتارى او بزرگ باشد شایسته و سزاوارتر براى دعا از شخص آسوده نیست. زیرا هیچ آسوده یى از بلا در امان نیست. و فرموده است رسول خدا (صلّى الله علیه و آله)، هر گاه میوه تازه و نوباوه یى مى دیدند آن را مى بوسیدند و بر لبها و چشمهاى خود مى نهادند و مى فرمودند پروردگارا همچنان که آغاز آمدن این میوه را در سلامت بما نشان دادى، آخر آن را هم در سلامت و عافیت به ما نشان بده [۱۰]. مالک جهنى مى گوید: گلى به امام صادق (علیه السّلام) داد گرفت و بویید و بر چشمانش نهاد و فرمود هر کس گلى بدستش رسد آن را ببوید و بر چشم نهد و صلوات بر محمد و آل محمد فرستد، هنوز آن را بر زمین ننهاده خدایش مى آمرزد.
امام صادق فرموده است هر کس در هر روز بیست و پنج مرتبه بگوید: «پروردگارا زنان و مردان مؤمن و زنان و مردان مسلمان را بیامرز» خداوند به شمار همه مؤمنان گذشته و آنانى که تا روز قیامت مى آیند براى او حسنه مى نویسد و از خطاهایش محو مى کند و بر درجه اش مى افزاید.
امیر المؤمنین على (علیه السّلام) فرموده است از وامى که داشتم به پیامبر (صلّى الله علیه و آله) شکایت کرد فرمودند: اى على بگو «پروردگارا مرا به حلال خود از حرامت بى نیاز فرماى و به فضل خود از هر کس جز خودت مرا بى نیاز فرماى. که اگر به اندازه کوه صبیر وام داشته باشى خداوند آن را اداء خواهد فرمود.» (صبیر نام کوهى است در یمن و هیچ کوهى بزرگتر و پرشکوه تر از آن در یمن نیست.) پیامبر فرموده اند: هیچ مرد و زن مؤمنى از آغاز روزگار تا روز قیامت نیست مگر آنکه شفیع کسى خواهند بود که در دعاى خود بگوید پروردگارا مردان و زنان مؤمن را بیامرز و چه بسا که در روز قیامت براى بنده یى فرمان داده مى شود که به دوزخ درافکنده شود و به سوى دوزخ برده مى شود و در آن هنگام مردان و زنان مؤمن مى گویند پروردگارا این همان کسى است که براى ما دعا مى کرد، شفاعت ما را در باره اش بپذیر و خداوند شفاعت ایشان را مى پذیرد و آن بنده رستگار مى شود و رهایى مى یابد[۱۱].
امام باقر (علیه السّلام) فرموده است خداوند مردى صحرانشین را براى دو کلمه دعایى که کرد آمرزید، خدایا اگر مرا عذاب کنى این منم که شایسته و سزاوار آنم و اگر مرا بیامرزى این تویى که شایسته و سزاوار آنى و خدایش به همین دو کلمه آمرزید.
ابو بصیر مى گوید: به امام صادق (علیه السّلام) گفتم دعاى یوسف (علیه السّلام) در چاه چه بوده است؟ زیرا ما در آن اختلاف نظر داری فرمود: همین که یوسف در چاه افکنده و از زندگى خویش ناامید شد گفت خدایا بر فرض که گناهان چهره مرا در پیشگاه تو تباه کرده و نداى دعاى من به سوى تو نمى رسد و برآورده نمى شود، من از تو به حق آن پیرمرد (یعقوب) مسألت مى کنم که بر ناتوانى او رحمت آورى و من و او را به یک دیگر برسانى که تو بى تابى او براى من و شوق من براى او را مى دانى.
ابو بصیر مى گوید: آنگاه امام صادق (علیه السّلام) گریست و فرمود من عرضه مى دارم پروردگارا اگر گناهان و خطاها چهره مرا در پیشگاه تو تباه کرده است و نداى دعاى من به سوى تو نمى رسد و برآورده نمى شود من به حق خودت که هیچ چیز چون تو نیست مسألت مى کنم و به محمد (صلّى الله علیه و آله) که پیامبر تو و پیامبر رحمت است مسألت مى کنم بار خدایا، بار خدایا، بار خدایا. و سپس امام صادق (علیه السّلام) فرمود این دعا را بگویید و فراوان بخوانید که چه بسیار در گرفتاریهاى بزرگ، من این دعا را مى خوان
و همان حضرت فرموده است هر گاه بنده یى در حال سجده سه بار بگوید «یا الله، یا رباه، یا سیداه» خدایش پاسخ مى دهد و مى فرماید بنده من حاجت خود را بخواه. همچنین فرموده است دعا کردن مرد براى برادر مؤمن خود در غیاب او روزى را جلب و مکروه را دفع مى کند[۱۲].
ابراهیم بن هاشم مى گوید: عبد الله بن جندب را در عرفات دیدم که با حال خوبى وقوف کرده بود دستهایش به سوى آسمان برافراشته و اشکهایش جارى بود و به زمین مى ریخت و چون مردم از عرفات حرکت کردند گفتم، اى ابو محمد چه حال خوبى در وقوف داشتى که بهتر از آن ندید گفت: به خدا سوگند من دعا نکردم مگر براى برادران دینى خودم زیرا از امام موسى بن جعفر (علیهما السّلام) شنیدم که مى فرمود «هر کس براى برادر دینى خود در غیاب او دعا کند از عرش به او ندا مى دهند براى تو صد هزار برابر آن است.» به این سبب خوش نداشتم یک صد هزار برابر مضمون شده را براى یک دعا که براى خود بکنم و ندانم که مستجاب مى شود یا نه رها کنم [۱۳].
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است، عیسى بن مریم (علیهما السّلام) از کنار قومى گذشت که مى- گریستند، پرسید: چرا گریه مى کنند؟ گفتند: بر گناهان خود مى گریند، فرمود: هم اکنون دعا کنند و توبه نمایند، گناهانشان آمرزیده مى شود.
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرموده اند: کسانى که در دنیا قنوت خود را طولانى تر مى خوانند از همه شما در موقف روز قیامت داراى راحت بیشتر و طولانى ترند[۱۴].
و پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرموده اند: آدم (علیه السّلام) به پیشگاه خداوند از خود خورى و اندوه
شکایت کرد. جبریل فرود آمد و گفت: اى آدم «لا حول و لا قوه الا بالله» بگو. آدم (علیه السّلام) آن را گفت و وسوسه و اندوه از او برطرف شد.
و رسول خدا فرموده اند: چون نیم روز مى شود و خورشید روى به زوال مى- نهد، درهاى آسمان گشاده مى شود و دعا پذیرفته و درهاى بهشت باز مى گردد. خوشا به حال کسى که براى او در آن هنگام عملى پسندیده به آسمان بر شود.
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است، هنگامى که یوسف (علیه السّلام) در زندان بود، جبریل آمد و گفت در تعقیب هر یک از نمازهاى واجب سه بار بگو: «پروردگارا براى من گشایش و راهى براى بیرون شدن قرار بده و مرا از جایى که حساب نمى کنم روزى عنایت فرماى.»[۱۵] امیر المؤمنین على (علیه السّلام) فرموده است هر کس همین که روز را به شب رساند سه بار این دو آیه را بخواند «هنگام شام و صبحگاه (در نماز مغرب و صبح) تسبیح و ستایش گویید و سپاس در آسمانها و زمین مخصوص اوست و شما نیز در تاریکى شب و نیم روز به ستایش او مشغول شوید» (آیات هفدهم و هیجدهم سوره روم) هیچ چیزى از خیرهاى آن شب را از دست نخواهد داد و همه شرهاى آن شب از او دفع مى شود و هر کس همین کار را در صبح انجام دهد هیچ خیرى از خیرهاى آن روز را از دست نخواهد داد و همه شرهاى آن روز از او دفع مى شود[۱۶].
پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرموده اند: هر کس هنگامى که از خانه خود بیرون مى آید بسم اللَّه. بگوید، دو فرشته گماشته بر او مى گویند هدایت شدى و اگر «لا حول و لا قوه الا باللَّه». بگوید، مى گویند در پناه قرار گرفتى و محفوظ شدى و اگر «تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ » بگوید، مى گویند کارهاى تو کفایت شد و شیطان مى گوید چگونه ممکن است به بنده یى که هدایت و حفظ و کفایت شده است دسترسى یابم [۱۷].
همان حضرت فرموده اند هیچ بامدادى نیست مگر آنکه دو فرشته ندا مى دهند که اى جوینده خیر و نیکى شتاب کن و اى جوینده شر و بدى بس کن. آیا دعاکننده یى هست که دعایش برآورده شود، آیا آمرزش خواهى هست که گناهش آمرزیده شود، آیا توبه کننده یى هست که توبه اش پذیرفته شود، آیا غمگینى هست که دعا کند تا اندوهش برطرف شود. و تا هنگام غروب خورشید همچنان این سخنان را مى گویند.
امیر المؤمنین على (علیه السّلام) فرموده است، هر دعایى تا دعاکننده بر محمد و آل محمد درود نفرستد از رفتن به آسمان در پرده است (به آسمان برنمى شود)[۱۸].
روایت شده است که فاطمه زهرا (علیها السّلام) هر گاه دعا مى فرمود، براى مردان و زنان مؤمن دعا مى کرد و براى خود دعا نمى کرد. به ایشان گفته شد: اى دختر رسول خدا چگونه براى مردم دعا مى فرمایى و براى خود دعا نمى فرمایى؟ فرمود: نخست همسایه، سپس خانه [۱۹].
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است، از جمله سخنانى که خداوند متعال به موسى بن عمران (علیه السّلام) فرموده این است: اى پسر عمران هر کس بگوید مرا دوست مى دارد و چون شب فرا رسد چشمش را خواب در رباید، در دوستى و محبت من صادق نیست.
مگر چنین نیست که هر دوستى، خلوت کردن با دوست را دوست مى دارد؟ اى پسر عمران! من بر دوستان خود آگاه آنان چنانند که چون شب آنان را در برمى گیرد چشمها و دلهاى ایشان سرگردان است و عقوبت من مقابل چشمهاى آنان مجسم مى شود. آنان با من چنان گفتگو مى کنند که گویى مرا مى بینند و چنان با من سخن مى گویند که گویى در حضور منند. اى پسر عمران! با دل خود نسبت به من خاشع و با تن خود براى من فروتن باش و در تاریکى هاى شب از چشم خود اشک بیفشان و مرا فرا خوان که تو مرا نزدیک و اجابت کننده خواهى یافت [۲۰].
امام صادق (علیه السّلام) مى گفته است، پروردگارا من که نسبت به تو گناه و سرکشى کرده ام چگونه تو را فراخوانم و با آنکه تو را مى شناسم چگونه تو را فرا نخوانم، هر چند گنهکارم ولى دوستى تو در دل من است، دستهاى آکنده از گناه را به سوى تو برکشیده ام و چشمان آکنده از امید را به سوى تو دوخته ا اى مولاى من! تو بزرگترین بزرگانى و من اسیرتر اسیران. من اسیر گناه و در گرو جرم خویشتنم، اگر تو با گناه من مرا بازخواست فرمایى، من با توجه به کرم تو از تو درخواست مى کنم و اگر به ستم من مرا باز خواست فرمایى، من با توجه به عفو تو از تو درخواست مى کن پروردگارا! اگر فرمان دهى که مرا در آتش افکنند، به دوزخیان خبر خواهم داد که من لا اله الا اللَّه و محمد رسول اللَّه مى گفته ا پروردگارا! طاعت و فرمانبردارى بنده تو را شاد مى کند و معصیت بنده تو را زیانى نمى رساند، خدایا آنچه تو را شاد مى کند به من ارزانى دار و آنچه را که براى تو زیان ندارد بر من ببخشاى که تو مهربان ترین مهربانانى.
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است روزى در حالى که ابراهیم خلیل (علیه السّلام) در کوهى که کنار بیت المقدس است به جستجوى چراگاهى براى گوسپندانش بود، آوایى شنید و متوجه مردى بلند قامت شد که دوازده وجب طول قامتش بود و نماز مى گزارد، خلیل (علیه السّلام) به او گفت: اى بنده خدا براى چه کسى نماز مى گزارى؟ گفت: براى خداى آسمان. پرسید: آیا کسى از قوم تو باقى مانده است؟ گفت: نه، گفت: از کجا و چه چیز مى خورى؟ گفت: در تابستان از میوه هاى این درخت مى چینم و در زمستان از آن مى خور پرسید: خانه ات کجاست؟ با دست به کوهى اشاره کرد، ابراهیم (علیه السّلام) فرمود: آیا ممکن است مرا با خود به خانه ات ببرى که امشب را پیش تو باشم؟
گفت: بین راه آبى است که از آن نمى توان گذشت. پرسید: تو خود چه مى کنى؟ گفت:
من بر روى آب راه مى رو فرمود: مرا با خود ببر، شاید خداوند آنچه به تو ارزانى داشته است به من هم ارزانى فرماید. آن مرد عابد دست ابراهیم (علیه السّلام) را گرفت و راه افتادند و چون به آب رسیدند، هر دو بر روى آن حرکت کردند و به خانه او رسیدند.
ابراهیم (علیه السّلام) از او پرسید: کدام روز بزرگتر و سخت تر روزهاست؟ گفت: روز دین، روزى که مردم از یک دیگر مى گریزند. ابراهیم فرمود: آیا موافقى که تو و من دست بر آسمان برداریم و به پیشگاه خداى عز و جل دعا کنیم که از شر آن روز مرا در امان بدارد؟ گفت: دعاى من براى تو چه سودى دارد که سه سال است دعایى مى کنم و برآورده نشده است. فرمود: آیا به تو بگویم که چرا دعایت برآورده نشده است؟
گفت: آرى، فرمود: چون خداوند بنده یى را دوست بدارد دعاى او را دیر برآورده مى فرماید. تا آنکه بنده بیشتر با او مناجات و از او استدعا و مسألت کند و هر گاه بنده یى را دوست نداشته باشد دعاى او را سریع برمى آورد یا آنکه نومیدى در دل او مى اندازد. سپس به عابد فرمود: دعاى تو چیست؟ گفت: روزى گله گوسفندى همراه جوانى که داراى زلف بود از کنار من گذشت. گفتم: اى جوان این گله از کیست؟
گفت: از ابراهیم خلیل الرحمن است. گفتم: پروردگارا اگر تو را در زمین خلیلى است او را به من نشان بده. ابراهیم (علیه السّلام) فرمود: دعایت برآورده شد که من ابراهیم خلیل
آن دو یک دیگر را در آغوش کشیدند و دست دادند و چون خداوند پیامبر خود محمد (صلّى الله علیه و آله) را مبعوث فرمود، سنت مصافحه (دست دادن) را مقرر فرمود.
روایت شده است که على بن حسین سجاد (علیه السّلام) سرور عابدان این دعا را مى خواند:
پروردگارا! سوگند به جلال و عزت تو که اگر از آن هنگام و آغاز روزگار که سرشت مرا آفریدى تا جاودانگى ابدى تو در خدایى، تو را با تمام وجودم و در هر چشم بر هم زدنى به اندازه حمد و ستایش همه بندگان عبادت کنم، در اداى شکر پوشیده ترین نعمتى که بر من ارزانى فرموده اى ناتوانم و اگر همه معادن آهن جهان را با دندانهاى خویش ریز ریز بیرون آورم و با پلکهاى چشم خویش همه زمین را شخم زنم با وجود آن مرا به اندازه عذاب همه مردم معذب کنى و جسم و جان مرا در دوزخ افکنى و جهنم را از من انباشته کنى تا آنجا که در آتش، کسى جز من معذب نباشد و جز من کس دیگرى آتش گیره دوزخ نباشد، در قبال عقوبتى که مستوجب آن هستم بسیار اندک است.
شاعر چنین سروده است:
پروردگارا تو خود فرموده اى مرا بخوانید تا دعاى شما را برآورم و وعده تو راست است و در آن هیچ تردید نیست، و اکنون من تو را فرا مى خوانم، بر من عفو عنایت کن که مرا آرزویى جز عفو پسندیده تو نیست.
و گفته شده است:
پروردگارا تو جبار آسمان و شایسته به ستایش ها و سپاس هایى، من به نادانى گناه کردم، از من درگذر که عفو تو از بندگانت از تو دور نیست.
و گفته شده است:
پروردگارا چه بسیار گناهان را بر من پوشیده داشتى که قبح آن گناهان از همه گناهان افزون بوده است. شگفت نیست که تو از دیر باز بخشنده بزرگوار و پوشاننده عیبهایى.
پی نوشت:
[۱]. در صفحات ۱۲۲ و ۱۸۹ و ۲۶۹ جلد اول خصال صدوق همراه با ترجمه آقاى کمره یى، چاپ ۱۳۵۴ خورشیدى، تهران، بدون ذکر سلسله اسناد آمده است.
[۲]. در صفحات ۱۲۲ و ۱۸۹ و ۲۶۹ جلد اول خصال صدوق همراه با ترجمه آقاى کمره یى، چاپ ۱۳۵۴ خورشیدى، تهران، بدون ذکر سلسله اسناد آمده است.
[۳]. در صفحات ۱۲۲ و ۱۸۹ و ۲۶۹ جلد اول خصال صدوق همراه با ترجمه آقاى کمره یى، چاپ ۱۳۵۴ خورشیدى، تهران، بدون ذکر سلسله اسناد آمده است.
[۴]. محجه البیضا، ص ۲۹۹، ج ۲ به نقل از ابو الصدیق ناجى آمده است.
[۵]. در صفحات ۳۱۵ و ۳۱۸ جلد ۲ خصال همراه با ترجمه آقاى کمره یى آمده است.
[۶]. در صفحات ۳۱۵ و ۳۱۸ جلد ۲ خصال همراه با ترجمه آقاى کمره یى آمده است.
[۷]. براى اطلاع بیشتر از این روایات به صفحه ۲۲۶ تا ۲۲۸ جلد ۲ اصول کافى همراه با ترجمه آقاى دکتر جواد مصطفوى مراجعه فرمایید.
[۸]. اصبغ بن نباته مجاشعى از اصحاب خاص على( علیه السّلام) امیر المؤمنین است که پس از آن حضرت زنده بوده و از راویان عهد مالک اشتر است. رک. به: رجال نجاشى، ص ۶ چاپ داورى، ق
[۹]. در صفحه ۳۱۳ مکارم الاخلاق طبرسى، چاپ بیروت هم آمده است.
[۱۰]. در مکارم الاخلاق طبرسى، ص ۱۷۰، چاپ بیروت، به نقل از امالى صدوق، ۱۳۹۲ قمرى.
[۱۱]. در اصول کافى، ص ۲۷۰، ج ۴، همراه با ترجمه آقاى دکتر جواد مصطفوى آمده است.
[۱۲]. به نقل از اصول کافى در محجه البیضاء، ص ۳۰۶، ج ۲، آمده است.
[۱۳]. این روایت با اندک تفاوتى در اختیار معرفه الرجال، شیخ طوسى، ص ۵۸۶، آمده است.
[۱۴]. ثواب الاعمال، شیخ صدوق، ص ۵۵٫
[۱۵]. به نقل از امالى صدوق با ذکر سلسله اسناد در بحار الانوار، ص ۱۸۵، ج ۹۵، آمده است.
[۱۶]. در ثواب الاعمال صدوق، ص ۱۹۹، با ذکر سلسله سند آمده است.
[۱۷]. با اندک تفاوتى از قول حضرت سجاد در اصول کافى، آمده است.
[۱۸]. با ذکر سلسله اسناد از قول حضرت صادق در اصول کافى، ص ۲۵۰، ج ۴، آمده است.
[۱۹]. با ذکر سلسله سند به نقل از علل الشرائع صدوق( رضی الله عنه)، در بحار الانوار، ص ۸۲، ج ۴۳، چاپ جدید، آمده است.
[۲۰]. شیخ حر عاملى( رضی الله عنه) این حدیث قدسى را با ذکر سلسله اسناد از قول شیخ صدوق( رضی الله عنه) در کتاب« الجواهر السنیه فی الاحادیث القدسیه»، ص ۵۷، چاپ ۱۳۸۴ قمرى، نجف آورده است.