- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : کارشناس محتوایی شماره سه
- 0 نظر
طالوت اولین پادشاه بنی اسرائیل است که در زمان پیامبری اشموئیل به این مقام برگزیده شد. طالوت با وجود فقر مالی، از قدرت جسمانی و فکری مناسبی برخوردار بود و به همین دلیل به عنوان فرمانده بنی اسرائیل انتخاب شد.
هنگامی که سپاهیان بنی اسرائیل عازم جنگ بود، طالوت به دستور خداوند آنان را مورد آزمایش قرار می دهد، اما تنها تعداد کمی از سربازان بنی اسرائیل از این امتحان سربلند بیرون می آیند. با وجود تعداد کم یاران طالوت، او توانست سپاه جالوت را شکست دهد و بنی اسرائیل را از ظلم او نجات دهد.
طالوت کیست؟
«طالوت» اسم غیر عربی (عبری یا سریانی) و «عَلَم» است[۱] و در لغت به معنای مطلوب و نام «شاؤل بن قیس» از نوادگان بنیامین فرزند حضرت یعقوب (ع) است.[۲] وی اولین پادشاه بنی اسرائیل و فردی دانشمند بود که در بعضی از علوم تبحر داشت.[۳]
طالوت مردی بلند قامت و تنومند و خوش اندام بود، بازوانی محکم و نیرومند داشت و از نظر قوای روحی نیز بسیار زیرک، دانشمند و با تدبیر بود. بعضی علت انتخاب نام طالوت برای او را، همین طول قامتش می دانند، ولی با این همه شهرتی نداشت و با پدرش در یکی از دهکده ها در ساحل رودخانه ای می زیست و چهارپایان پدر را به چرا می برد، و کشاورزی می کرد.
اوضاع بنی اسرائیل پیش از طالوت
قوم یهود که در زیر سلطه فرعونیان ضعیف و ناتوان شده بودند، بر اثر رهبری های خردمندانه حضرت موسی (ع) از آن وضع اسف انگیز نجات یافته و به قدرت و عظمت رسیدند.
خداوند به برکت این پیامبر نعمت های فراوانی به آنها بخشیده که از جمله «صندوق عهد» بود. قوم یهود با حمل این صندوق در جلو لشگر، یک نوع اطمینان خاطر و توانایی روحی پیدا می کردند و این قدرت و عظمت تا مدتی بعد از حضرت موسی (ع) ادامه داشت.
به تدریج بنی اسرائیل آموزه های حضرت موسی (ع) فراموش کردند و گرفتار گناه و قانون شکنی شدند. این امور باعث ضعف آنان شد به گونه ای که از فلسطینیان شکست خوردند و قدرت و نفوذ خویش را از دست دادند.
در این جنگ ها صندوق عهد توسط دشمنان ربوده شد. پس از این اتفاق، بنی اسرائیل چنان دچار پراکندگی و اختلاف شدند که در برابر کوچکترین دشمنان قدرت دفاع نداشتند تا جائی که دشمنان گروه زیادی از آنها را از سرزمین خود بیرون راندند و حتی فرزندان آنها را به اسارت گرفتند.
تابوت یا صندوق عهد چه بوده است؟
«تابوت» در لغت به معنی صندوقی است که از چوب می سازند، و اینکه می بینیم به صندوق نقل و انتقال جنازه ها تابوت می گویند به همین مناسبت است، اما باید توجه داشت که معنی اصلی تابوت اختصاصی به مردگان ندارد، بلکه هر گونه صندوق چوبی را شامل می شود.
درباره اینکه تابوت بنی اسرائیل و به عبارت دیگر «صندوق عهد» چه بوده و به دست چه کسی ساخته شد و محتویات آن را چه چیز تشکیل می داد، در روایات و تفاسیر ما و هم چنین در کتب عهد قدیم (تورات) سخن بسیار است.
از میان این سخنان آنچه اطمینان بیشتر دارد، مطالبی است که در احادیث اهل بیت (ع) و گفته های بعضی از مفسران مانند ابن عباس آمده است و آن اینکه:
تابوت همان صندوقی بود که مادر موسی او را در آن گذاشت و به دریا افکند و هنگامی که به وسیله عمال فرعون از دریا گرفته شد و موسی را از آن بیرون آوردند، همچنان در دستگاه فرعون نگاهداری می شد. این صندوق سپس به دست بنی اسرائیل افتاد. بنی اسرائیل این صندوق خاطره انگیز را محترم می شمردند و به آن تبرک می جستند.
حضرت موسی (ع) در واپسین روزهای عمر، الواح مقدس که احکام خدا بر آن نوشته بود، به ضمیمه زره خود و یادگاری های دیگری در آن نهاد و به وصی خویش «یوشع بن نون» سپرد و به این ترتیب اهمیت این صندوق در نظر بنی اسرائیل بیشتر شد.
به خاطر اهمیت و ارزشی که این صندوق نزد بنی اسرائیل داشت، در جنگ هایی که میان آنان و دشمنان واقع می شد، آن را با خود می بردند، و اثر روانی و معنوی خاصی در آنها داشته است.
پیامبری اشموئیل و برگزیده شدن طالوت برای فرماندهی
وضع نابسامان بنی اسرائیل و فقدان صندوق عهد برای سال های متمادی ادامه پیدا کرد تا آنکه خداوند پیامبری به نام «اشموئیل» را برای نجات و ارشاد آنها برانگیخت.
یهودیان که از ظلم و جور دشمنان به تنگ آمده بودند و دنبال پناهگاهی می گشتند، گرد او اجتماع کردند و از او خواستند رهبر و امیری برای آنها انتخاب کند تا همگی تحت فرمان و هدایت او یک دل و یک رأی با دشمن نبرد کنند تا عزت از دست رفته را بازیابند:
«اَلَم تَرَ اِلَی المَلاَءِ مِن بَنی اِسرءیلَ مِن بَعدِ موسی اِذ قالوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابعَث لَنا مَلِکًا نُقتِل فی سَبیلِ اللّهِ؛[۴] آیا مشاهده نکردى جمعى از بنى اسرائیل را بعد از موسى، که به یکى از پیامبران شان گفتند: «زمامدار و فرماندهى براى ما برگزین، تا زیر فرمان او در راه خدا پیکار کنیم.»
اشموئیل که به روحیات و سست همتی قومش به خوبی آشنا بود، در جواب گفت از آن بیم دارم که چون فرمان جهاد در رسد از دستور امیر و رهبر خود سرپیچی کنید و از مقابله و پیکار با دشمن شانه خالی نمائید:
«قالَ هَل عَسَیتُم اِن کُتِبَ عَلَیکُمُ القِتالُ اَلاَّ تُقتِلوا؛[۵] پیامبر آنها گفت: «شاید اگر دستور پیکار به شما داده شود، سرپیچى کنید، و در راه خدا، جهاد و پیکار نکنید!»
آنها گفتند چگونه ممکن است ما از فرمان امیر سرباز زنیم و از انجام وظیفه دریغ نمائیم در حالی که دشمن ما را از وطن خود بیرون رانده و سرزمین های ما را اشغال نموده و فرزندان ما را به اسارت برده است:
«قالوا وما لَنا اَلاَّ نُقتِلَ فی سَبیلِ اللّهِ وقَد اُخرِجنا مِن دِیرِنا واَبنائِنا؛[۶] گفتند: «چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم، در حالى که از خانهها و فرزندان مان رانده شده ایم، و شهرهاى ما بوسیلۀ دشمن اشغال، و فرزندان ما اسیر شده اند؟»
اشموئیل دید که قومش با تشخیص درد به سراغ طبیب آمده اند و گویا رمز عقب ماندگی خود را درک کرده اند. به همین خاطر به درگاه خداوند روی آورده و خواسته قوم را به پیشگاه وی عرضه داشت. پس از این درخواست به او وحی شد که طالوت را به پادشاهی ایشان برگزیدم.
اشموئیل عرض کرد خداوندا من هنوز طالوت را ندیده و نمی شناسم. وحی آمد ما او را به جانب تو خواهیم فرستاد، هنگامی که او نزد تو آمد فرماندهی سپاه را به او واگذار و پرچم جهاد را به دست وی بسپار.
ملاقات طالوت و اشموئیل نبی
در همین زمان که بنی اسرائیل از پیامبر خود درخواست فرمانده و امیر می کردند، طالوت در روستا مشغول کشاورزی و دامپروی بود. روزی تعدادی از چهارپایان او در بیابان گم شدند. طالوت به اتفاق یکی از دوستان خود به جستجوی آنها در اطراف رودخانه به گردش در آمد، این وضع تا چند روز ادامه یافت تا اینکه به نزدیک شهر«صوف» رسیدند.
دوست وی گفت: ما اکنون به سرزمین «صوف» شهر اشموئیل پیامبر رسیده ایم؛ بیا نزد وی رویم، شاید در پرتو وحی و فروغ رأی او به گم شده خویش راه یابیم.
هنگامی که وارد شهر شدند با اشموئیل برخورد کردند. همین که چشمان اشموئیل و طالوت به یکدیگر افتاد، میان دل های آنان آشنایی برقرار شد، اشموئیل از همان لحظه طالوت را شناخت و دانست که این جوان، همان است که از طرف خداوند برای فرماندهی قوم بنی اسرائیل تعیین شده است.
هنگامی که طالوت سرگذشت خود را برای اشموئیل شرح داد، او گفت اما چهار پایان تو هم اکنون در راه دهکده رو به باغستان پدرت روانه هستند و از ناحیه آنها نگران مباش، ولی من تو را برای کاری بسیار بزرگتر از آن دعوت می کنم، خداوند تو را مأمور نجات بنی اسرائیل ساخته است.
اعلام پادشاهی طالوت و بازگشت صندوق عهد
طالوت نخست از پیشنهاد اشموئیل نبی تعجب کرد، اما وقتی فهمید این دستور و فرمان الهی است با اشتیاق آن را پذیرفت. پس از این اشموئیل رو به قوم بنی اسرائیل کرد و گفت: خداوند طالوت را به فرماندهی شما برگزیده و لازم است همگی از وی پیروی نمائید، بنابراین خود را برای جهاد در برابر دشمن آماده سازید: «وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا[۷]؛ و پیامبرشان به آنها گفت: «خداوند «طالوت» را براى زمامدارى شما برگزیده است.»
بنی اسرائیل که برای فرمانده و رئیس لشگر امتیازاتی از نظر نسب و ثروت لازم می دانستند و هیچ کدام را در طالوت نمی دیدند، در برابر این انتصاب سخت به حیرت افتادند؛ زیرا به عقیده آنها وی نه از خاندان «لاوی» بود که سابقه نبوت داشتند و نه از خاندان «یوسف» و «یهودا» که دارای سابقه حکومت بودند، بلکه از خاندان «بنیامین» گمنام بود و از نظر مالی نیز تهیدست بود. لذا به عنوان اعتراض گفتند او چگونه می تواند بر ما حکومت کند و ما از او سزاوارتریم؟!
«قَالُوا أَنَّىٰ یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَهً مِنَ الْمَالِ[۸]؛ گفتند: «چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایسته تریم، و او ثروت زیادى ندارد؟!»
اشموئیل که آنان را سخت در اشتباه می دید گفت خداوند، او را بر شما امیر قرار داده و شایستگی فرمانده و رهبر به نیروی جسمی و قدرت روحی است که هر دو به اندازه کافی در طالوت هست، و از این نظر بر شما برتری دارد:
«قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَآءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ[۹] ؛ گفت: «خدا او را بر شما برگزیده، و او را در دانش و توانایى جسمانى، فزونى بخشیده است. خداوند، مُلکش را به هر کس بخواهد، مىبخشد؛ و احسان خداوند، گسترده است؛ و از لیاقت افراد آگاه است.»
با این وجود آنها سخن پیامبرشان را نپذیرفتند و از او نشانه ای که دلیل بر این انتخاب از ناحیه خدا باشد مطالبه کردند! اشموئیل گفت نشانه آن این است که، تابوت (صندوق عهد) که از یادگارهای مهم انبیاء بنی اسرائیل است و مایه دلگرمی و اطمینان شما در جنگ ها بوده در حالی که جمعی از فرشتگان آن را حمل می نمایند، به سوی شما باز می گردد:
«وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَهَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّهٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَىٰ وَ آلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَآئِکَهُ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَهً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ؛[۱۰] و پیامبرشان به آنها گفت: «نشانه حکومت او، این است که «صندوق عهد» به سوى شما خواهد آمد؛ که در آن، آرامشى از پروردگار شما، و یادگارهایى از خاندان موسى و هارون قرار دارد؛ در حالى که فرشتگان، آن را حمل مى کنند. در این موضوع، نشانه اى روشن براى شماست؛ اگر ایمان داشته باشید.»
از این آیه قرآن بر می آید که اولا صندوق عهد همانطور که گفتیم محتویاتی داشت که جمعیت بنی اسرائیل را آرامش می بخشید و نفوذ معنوی و اثر روانی در حوادث گوناگون در آنها داشت و ثانیاً قسمتی از یادگارهای خاندان موسی و خاندان هارون نیز بعداً به محتویات آن افزوده شده بود.
در اینجا این سؤال مطرح می شود با توجه به اینکه قرآن می فرماید «فرشتگان آن صندوق را حمل می کنند»؛ چگونه فرشتگان صندوق عهد را آوردند؟
هنگامی که صندوق عهد به دست بت پرستان افتاد و آن را به بت خانه خود بردند، به دنبال آن گرفتار ناراحتی های فراوان شدند. بعضی گفتند این ها همه از آثار صندوق است، لذا تصمیم گرفتند آن را از شهر و دیار خود بیرون بفرستند؛ چون کسی حاضر به بیرون بردن آن نبود، ناچار آن را به دو گاو بستند و آنها را در بیابان سر دادند، فرشتگان خدا مأموریت یافتند که این دو حیوان را به سوی شهر اشموئیل برآنند. هنگامی که بنی اسرائیل صندوق عهد را در میان خود دیدند، آن را به عنوان آیت و نشانه ای از طرف خداوند بر مأموریت «طالوت» تلقی کردند.
بنابراین اگرچه در ظاهر آن دو گاو آن را به طرف شهر آوردند، لکن در واقع به وسیله فرشتگان الهی کار انجام شد.
پادشاهی طالوت و آمادگی برای نبرد با جالوت
پس از خاموش شدن اعتراضات و روشن شدن حقانیت طالوت، پادشاهی او در میان بنی اسرائیل آغاز شد. او توانست در مدت کوتاه لیاقت و شایستگی خود را در اداره امور مملکت و فرماندهی سپاه به اثبات برساند.
پس از مدتی طالوت بنی اسرائیل را برای مبارزه با دشمنی که همه چیز آنها را به خطر انداخته بود، دعوت کرد و به آنها تأکید کرد تنها کسانی با من حرکت کنند که تمام فکرشان در جهاد باشد. به زودی جمعیتی به ظاهر زیاد و نیرومند جمع شدند و به جانب دشمن حرکت کردند. بر اثر راهپیمایی در برابر آفتاب همگی تشنه شدند.
طالوت برای این که به فرمان خدا آنها را آزمایش و تصفیه کند گفت: به زودی در مسیر خود به رودخانه ای می رسید خداوند به وسیله آن شما را آزمایش می کند. کسانی که از آن بنوشند و سیراب شوند از من نیستند و آنها که جز مقدار کمی ننوشند از من هستند:
«فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَهً بِیَدِهِ؛[۱۱]
پس چون طالوت با لشگریانش [از لشگرگاه] جدا شد، [خطاب به لشگریانش] گفت: مطمئناً خدا شما را به وسیله نهر آبى آزمایش خواهد کرد، پس هر که از آن بنوشد از من نیست و هر که از آن نچشد، پس بیگمان او از من است، مگر کسى که [تنها] مشت آبى با کف دستش برگیرد [که او نیز از من است]»
همین که چشم لشکریان طالوت به نهر افتاد خوشحال شدند و به سرعت خود را به آن رسانیدند و سیراب گشتند، تنها عده معدودی بر سر پیمان باقی ماندند: «فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ؛[۱۲] اما جز اندکى از آنان، همه از آن نوشیدند.»
بنابراین بسیاری از سربازان بنی اسرائیل از امتحان طالوت سربلند بیرون نیامدند و آن گونه که در ابتدا ادعا می کردند، نتوانستند به طور کامل از فرماندهی که خداوند برای آنان انتخاب کرده بود، پیروی کنند.
تصفیه سپاه بنی اسرائیل توسط طالوت
طالوت متوجه شد که لشگر او از اکثریتی بی اراده و سست عهد و اقلیتی از افراد با ایمان تشکیل شده است؛ از این رو اکثریت بی انضباط و نافرمان را رها کرد و با همان جمع قلیل با ایمان از شهر گذشت و به سوی میدان جهاد پیش رفت. سپاه کوچک طالوت از کمی نفرات متوحش شده به طالوت گفتند ما توانایی ایستادن در برابر این سپاه قدرتمند را نداریم:
«فَلَمّا جاوزَهُ هُوَ و الَّذینَ ءامَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَهَ لَنَا الیَومَ بِجالوتَ و جُنودِهِ[۱۳]؛ سپس هنگامى که او، و کسانى که به او ایمان آورده بودند، و از بوتۀ آزمایش، سالم به در آمدند، از آن نهر گذشتند، از کمىِ نفرات خود، ناراحت شدند؛ و گفتند: «امروز، ما توانایى مقابله با «جالوت» و سپاهیان او را نداریم.»
اما آنها که ایمان راسخ به رستاخیز داشتند و دلهایشان از محبت خدا لبریز بود از زیادی و نیرومندی سپاه دشمن و کمی عده خود نهراسیدند، با کمال شجاعت به طالوت گفتند تو آنچه را صلاح میدانی فرمان ده ما نیز همه جا با تو همراه خواهیم بود و بخواست خدا با همین عدد کم با آنها جهاد خواهیم کرد:
«قالَ الَّذینَ یَظُنُّونَ اَنَّهُم مُلقُوا اللّهِ کَم مِن فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَت فِئَهً کَثیرَهً بِاِذنِ اللّهِ واللّهُ مَعَ الصّبِرین؛[۱۴] امّا آنها که مى دانستند خدا را ملاقات خواهند کرد و ایمان بیشترى داشتند گفتند: «چه بسیار گروه هاى کوچک که به خواست خدا، بر گروه هاى بزرگ پیروز شدند؛ و خداوند با صابران و استقامت کنندگان است.»
بله اگر خداوند بخواهد، تعداد اندک نیروهای مومن که دارای عزمی استوار و ایمان قوی در راه خداوند هستند، می توانند بر تعداد زیاد دشمنان غلبه کنند و آنها را شکست دهند.
کشته شدن جالوت و پیروزی سپاه طالوت
طالوت با آن عده کم اما مؤمن و مجاهد آماده کارزار شد، آنها از درگاه خدا درخواست شکیبایی و پیروزی نمودند:
«و لَمّا بَرَزوا لِجالوتَ و جُنودِهِ قالوا رَبَّنا اَفرِغ عَلَینا صَبرًا و ثَبِّت اَقدامَنا و انصُرنا عَلَی القَومِ الکفِرین[۱۵]؛ و هنگامى که در برابر «جالوت» و سپاهیان او قرار گرفتند، گفتند: «پروردگارا! شکیبایى و استقامت را بر ما فرو ریز؛ و قدم هاى ما را ثابت بدار؛ و ما را بر جمعیّت کافران، پیروز گردان.»
با شعله ور شدن آتش جنگ، جالوت از لشگر خویش بیرون آمد و در بین دو لشگر مبارز طلبید. صدای رعب آور وی دل ها را می لرزاند و کسی را جرئت میدان رفتن نبود.
در این میان حضرت داود (ع) که در آن زمان جوانی کم سن بود، برای جنگ با جالوت اعلام آمادگی کرد. طالوت درخواست او را پذیرفت. داود با فلاخنی که در دست داشت یکی دو سنگ آنچنان ماهرانه پرتاب کرد که درست بر پیشانی و سر جالوت کوبیده شدند و او به زمین سقوط کرد و کشته شد. با کشته شدن جالوت ترس و هراس عجیبی به سپاهیانش دست داد و سرانجام فرار کردند و طالوت و یارانش پیروز شدند.
جمع بندی
طالوت نخستین پادشاه بنی اسرائیل است که در زمان پیامبری اشموئیل توسط خداوند برای این مقام برگزیده شد. طالوت برای جنگ با سپاه جالوت، سربازان خود را مورد آزمایش قرار داد که تنها تعداد اندکی از آنها از این امتحان سربلند بیرون آمدند. طالوت با همین تعداد اندک به جنگ با جالوت رفت. جالوت توسط داود (ع) کشته شد و سپاهش توسط سپاه طالوت به هزیمت رفت.
پی نوشت ها
[۱]. راغب اصفهانی، المفردات، ج۲، ص ۵۲۰.
[۲]. هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص ۵۱۱.
[۳]. شبستری، اعلام القرآن، ص ۵۳۱.
[۴]. سوره بقره، آیه ۲۴۶.
[۵]. سوره بقره، آیه ۲۴۶.
[۶]. سوره بقره، آیه ۲۴۶.
[۷]. سوره بقره، آیه ۲۴۷.
[۸]. سوره بقره، آیه ۲۴۷.
[۹]. سوره بقره، آیه ۲۴۷.
[۱۰]. سوره بقره، آیه ۲۴۸.
[۱۱]. سوره بقره، آیه ۲۴۹.
[۱۲]. سوره بقره، آیه ۲۴۹.
[۱۳]. سوره بقره، آیه ۲۴۹.
[۱۴]. سوره بقره، آیه ۲۴۹.
[۱۵]. سوره بقره، آیه ۲۵۰.
منابع
- قرآن کریم
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، تهران، مرتضوی، چاپ دوم، ۱۳۷۴ش.
- شبستری، عبدالحسین، اعلام قرآن، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- هاکس، مستر، قاموس کتاب مقدس، بیروت، بی نا، ۱۹۲۸م.
منبع مقاله| اقتباس از: مکارم شیرازی؛ حسینی، حسین، قصه های قرآن برگرفته از تفسیر نمونه، ص ۳۵۵ـ ۳۴۹، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش.